بسم الله الرحمن الرحيم

 

چهارشنبه هفته گذشته براي حسينيه امام خميني(ره) روز به يادماندني بود تا آنجا كه پس از خارج كردن مراسمات ايام عزاداري اباعبدالله الحسين(ع) و ايام فاطميه (س) از مقايسه، مي توان گفت اين حسينيه زيباترين روز تاريخش را ديد. روزي كه جانبازان سرافراز انقلاب در اين حسينيه برگرد خورشيد جانباز انقلاب حلقه زدند. در آن روز در آن ساعات و در آن حسينيه بين آن مراد و آن مريدان كه غيبت عضو و يا اعضايي از پيكرشان و نيز وضع شان و سيماي ملكوتي شان كه صادقانه بر نسبت مرادي و مريدي شان شهادت مي دادند، لحظاتي گذشت كه نبايد از وصف آن گفت چرا كه در وصف نمي گنجد، مي بايست آنجا بود، آن حال و هوا را ديد و در آن غوطه ور مي شد تا شايد طعم و مزه محبت ناب را مي چشيد. دل درياي هميشه آرام خورشيد جانباز انقلاب به محض ورود در جمع رندان جانباز به تلاطم درآمد و اين جانبازان رند بودند كه در پرتو ارتباط معنوي كه با مرادشان برقرار كردند تلاطم رو به فزوني اين دريا را مي ديدند و به جاي ميل به ساحل اين درياي بيكرانه به سوي كانون اين تلاطم مي خزيدند، مي دويدند، مي جهيدند و مي پريدند كه در آن غرق شوند تا حيات يابند. اين درياي پرتلاطم شده، چند نوبت توفاني شد. يكي آن زمان كه جانبازي از حلقه رندان جانباز چفيه آقا را خواست و آقا اجابت كرد، در اين پرده،توفان زماني آغاز شد كه آقا هم چفيه اين جانباز را از دوشش برداشت و بر شانه خود گذاشت. در تبادل اين دو چفيه چه سري نهفته بود و آقا در آن لحظه در چفيه آن جانباز چه ديد كه مشتاقانه آن را برداشت و بر شانه خود گذاشت- همه دقت داشته باشيم بي تأمل از اين لحظه نگذريم- مرتبه ديگري كه اين دريا توفاني شد، آنجا بود كه ناله اي ممتد و بي رمق به نشانه استقبال از آقا و خوش آمدگويي به ايشان در فضا طنين افكند و دست رنجور جانبازي به واقع آسماني تر از آسمان دست مجروح آقا را در دست گرفت و برصورتش كشيد تا با به فراموشي سپردن تمام دردها و رنج ها و حتي ناديده گرفتن ناتواني در تكلم كه آزاردهنده تر از هر درد و جراحتي بود، آسماني تر از آني شود كه بود. ناله هاي جانباز ادامه داشت. ما و ديگران مي گوييم و مي نويسيم ناله، اما تو تأمل كن،

اين ناله بود يا نجوا و زمزمه هاي عاشقانه و يا نمودي بود از س رّ دلبران! در همين جا در كنار اين جانباز كه آقا بارها او را بوسيد، چهره برافروخته در برافروخته آقا براي لحظه اي به همه حتي لنزهاي دوربين ها اجازه داد تا اوج توفان بي قرار وجود دريايي آقا را دريابند با اين تفاوت كه رندان جانباز در توفاني ترين نقطه اين دريا غرق مي شدند و زنده مي گشتند و سهم ديگران فقط نظاره گري و درك زيبايي هاي نهفته در آن، به اندازه توفيق بود. - تأمل كن بدون فهم فلسفه هر يك از بوسه هاي مكرر آقا بر چهره اين جانباز، از آن عبور نكن- در مرتبه سوم آقا دل همه را توفاني كرد، حتي آنهايي كه آنجا نبودند و بعدها و بعدها آن را ديدند و مي بينند، آنجا كه وقتي جانبازي از آقا خواست: «دعا كنيد عاقبت به خير شويم» آقا پاسخ داد: «بايد سعي كرد». يعني چه «بايد سعي كرد»؟ يعني بايد مواظب و مراقب بود كه تا راه هست و به نقطه پاياني نرسيده اي خطر انحراف و سقوط وجود دارد. اين جانبازان و ده ها هزار جانباز ديگر، مجلدات پرشمار كتاب هاي كتابخانه پربهاي انقلاب اسلامي ايران و نمونه هاي بي بديل پرورش يافته در مكتب فخر آزادگان جهان حسين بن علي(ع) و منشأ و پشتوانه قدرت و غيرت ايران اسلامي هستند. هواپيماهاي جنگي ما از فرودگاه هاي روح بلند اين جانبازان به پرواز درمي آيند، سكوهاي موشك هاي ما در روح بلند اين جانبازان استقرار دارند، توپخانه هاي ما در روح بلند اين جانبازان آرايش گرفته اند، قرارگاه هاي تهاجمي ما در روح بلند اين جانبازان بنا شده اند و از همه مهم تر خروش آتشفشاني ملت ايران عليه استكبار از روح بلند اين جانبازان فوران مي كند و به لطف و حول و قوه الهي، دشمنان ما از اين چنين جانبازان و ملتي كه چنين جانبازاني را تربيت مي كند مي ترسند و در هراسند، پس قدر اين گوهرهاي ناب را بدانيم. ان شاء الله

 

  رضا گرمابدري