حرف روز/ شعبده‌بازی سیاسی!

حفظ انسجام جامعه و تلاش براي همگرايي و همدلي، يکي از ضرورت‌هايي است که اين روزها جامعه اسلامي بيش از گذشته به آن نيازمند است. کافي است مروري بر رهنمودهاي رهبر حکيم انقلاب اسلامي داشته باشيم تا توصيه‌هاي مکرر معظم‌له را درباره ضرورت حفظ آرامش جامعه و پرهيز از ايجاد تنش و درگيري سياسي ملاحظه کنيم[...]
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی

یادداشت‌: حفظ انسجام جامعه و تلاش براي همگرايي و همدلي، يکي از ضرورت‌هايي است که اين روزها جامعه اسلامي بيش از گذشته به آن نيازمند است. کافي است مروري بر رهنمودهاي رهبر حکيم انقلاب اسلامي داشته باشيم تا توصيه‌هاي مکرر معظم‌له را درباره ضرورت حفظ آرامش جامعه و پرهيز از ايجاد تنش و درگيري سياسي ملاحظه کنيم.
کشور مشکلات فراوانی دارد و ديگر نياز نيست کاسبان و حاشيه‌سازان سياسي‌کار با جنجال‌سازی افکار عمومي و اذهان جامعه را به خود مشغول کنند! اما متأسفانه اين کار اشتباه و منطق غلط به رويه برخي جريان‌هاي سياسي تبديل شده که هرگاه دچار انفعال مي‌شوند، تلاش مي‌کنند با ايجاد جنجال خود را در صدر اخبار سياسي کشور قرار دهند و مورد توجه قرار گيرند!
آخرين نمونه جرياني است که رسيدگي به پرونده بعضي اعضاي آن در دستگاه قضايي، موجب شده است تا به زعم خود پرچم عدالت‌خواهي را بلند کرده و خود را مدافع مظلومان و منتقدان بي‌عدالتي معرفي کند! اين جريان در اين هفته‌ها تلاش کرده است با مظلوم‌نمايي و عوام‌فريبي همه توان رسانه‌اي خود را بسيج کرده و با افشاگري عليه برخي مسئولان، نظام اسلامي را نظام فاسدي معرفي کند که در آن نقطه سفيدي ديده نمي‌شود! اين جريان پس از شکست سناريوي بست‌نشيني و عدم اقبال مردمي، اين‌بار به افشاگري روي آورده و با انتشار فايل‌هاي تصويري و برخي اسناد گذشته تلاش دارد براي تبرئه خود، ديگر مسئولان کشور را متهم کند!
اين جريان در آخرين اقدام، نامه‌اي را که پيش از اين به رهبر معظم انقلاب نوشته بود، علني کرده است! جالب آن است که متن نامه کلياتي است که همه قواي نظام را به فساد متهم کرده و خود را منجي حل مشکلات کشور معرفي مي‌کند! اين در حالي است که سال‌هاي متمادي متولي رياست قوه اجرايي بوده و به عملکرد اين تيم نيز انتقادات جدي وارد است! انتشار عمومي اين نامه‌ بدون پاسخ تلاش براي تداوم اين جنجال‌آفريني و فشار بر دستگاه قضايي با هدف برخورد نکردن با متخلفان است.
در برابر اين تحرکات و جنجال‌آفريني‌ها که تنها مبتني بر منافع باندي و جناحي طرح‌ريزي شده است، بايد هوشيار بود و اجازه نداد که چنين شعبده‌بازي‌هاي سياسي که متأسفانه به واسطه گسترش فضاي مجازي روز به روز رونق بيشتري يافته است، افکار عمومي را به بازي بگيرد.

واردات 600 بنز و پورشه به نام زنی که به نان شب محتاج است



رئیس‌فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس گفت: با نام شخصی به نام مریم دوسر دهلیز حدود 600 خودروی بنز و پورشه قاچاق وارد گمرک بوشهر و بندرعباس شده است. فردی که برای نان شب خود هم مانده است که متوجه شدیم به صورت سیستمی و از طریق گمرک با نام این شخص که اطلاعی هم ندارد این تعداد خودروی قاچاق وارد کشور شده!
امیر خجسته نماینده مردم همدان و رئیس‌فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس روز گذشته در نشست خبری اظهار داشت: نه تنها اقتصاد مقاومتی ما در سال جاری عملیاتی نشده است بلکه کارخانجات ما به مرور زمان با مشکل مواجه شده‌اند. وی افزود: به عنوان مثال در شرکت بافتینه ملایر در حال حاضر 300 کارگر‌اشتغال به کار داشتند که وزارت صنعت،معدن و تجارت با دادن مجوز به سرمایه‌گذاران ترکیه‌‌ای و فعالیت در داخل کشور باعث شد 300 کارگری که در شرکت مذکور کار می‌کردند بیکار شده و این شرکت قادر به فعالیت نیست. رئیس‌فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس همچنین یادآور شد: در حال حاضر بین 70 تا 90 درصد کالای قاچاق از مبادی رسمی وارد کشور می‌شود که هیچ کسی پاسخگو نیست. هر گاه هم که این موضوع را مطرح می‌کنیم با برخورد تند مسئولان گمرکی و وزارت اقتصاد مواجه می‌شویم.
خحسته با ‌اشاره به اینکه سالانه 900 میلیون دلار قاچاق کالا وارد کشور می‌شود، گفت:‌حقیقتا قاچاق کالا کنترل نمی‌شود البته جالب است بدانید خودروی قاچاق هم به طرق مختلف وارد کشور می‌شود.
درخواست برگزاری مناظره
با وزیر اقتصاد و مسئولان گمرکی
وی بر همین اساس گفت:‌ از وزیر اقتصاد و مسئولان گمرکی می‌خواهیم یک مناظره تلویزیونی برای تنویر افکار عمومی ترتیب دهد. چرا که یک طرفه صحبت کردن و روبروی تلویزیون نشستن چندان جالب به نظر نمی‌رسد.
رئیس‌فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس از ورود 5 هزار و 362 خودروی لوکس قاچاق شامل پروشه، ولوو، بنز، بی‌ام و، رنو، تویوتا،‌نیسان و هیوندا از سال 95 تا پایان مهر سال جاری خبر داد و افزود: اینها تماما به صورت قاچاق از مناطق آزاد و گمرکات وارد کشور شده اما گویا دوستان اطلاعی ندارند.
ورود چندین هزار کانتینر قاچاق
با کمک و همکاری مدیر گمرک
وی همچنین یادآور شد: با نام شخصی به نام مریم دوسر دهلیز حدود 600 خودروی قاچاق وارد گمرک بوشهر و بندرعباس شده است. فردی که برای نان شب خود هم مانده است و بسیار نیازمند است. متوجه شدیم که به صورت سیستمی و از طریق گمرک با نام این شخص که اصلا اطلاعی هم ندارد این تعداد خودروی قاچاق وارد کشور شده است. آن هم از طریق همان شبکه‌ای که با کمک و همکاری مدیر گمرک صورت گرفته است که به صورت کارت بازرگانی یکبار مصرف 20 میلیارد تومان هم مالیات برای او در نظر گرفته است.
«همچنین با اسم شخصی به نام سکینه معرف چندین هزار کانتینر وارد بوشهر و گمرک اهواز شده است که چند صد ماشین به نام این خانم وارد کشور شده است».
خجسته در ادامه سخنان خود عنوان کرد که 550 هزار وسیله خانگی قاچاق در یکی از انبارهای خانگی توسط نیروی انتظامی کشف شده که پروانه گمرک همه اینها را با عنوان اجزا و قطعات خانگی ذکر کردند اما لازم به ذکر است که بگویم فرقی بین قطعات و وسیله خانگی در این است که عوارض گمرکی وسایل خانگی 76 درصد و عوارض گمرکی قطعات 10 درصد است و جالب‌تر اینکه بدانید همه اینها از طریق همین سامانه گمرکی صورت گرفته است.
وی بر همین اساس اضافه کرد: آقایان به خاطر اینکه جایگاه خود را از دست ندهند گفتند این قاچاق بوده و
100 میلیارد تومان عوارض مالیاتی برای آن در نظر گرفتند.
رئیس‌فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس شورای اسلامی با اعلام اینکه اسباب‌بازی، کاغذ دیواری و ظروف شیشه‌ای از بزرگترین قاچاق کالا است، گفت: بالای
5 هزار کانتینر ظروف شیشه‌ای و کریستال تحت عنوان شیشه خرد از گمرک خارج شده است که این هم از طریق مسیر سبز خارج شده است.
ادعای خلاف واقع وزیر اقتصاد
وی بر همین اساس اضافه کرد: آقای کرباسیان وزیر اقتصاد اعلام می‌کند که حتی یک کانتینر هم کالای قاچاق وارد کشور نشده است اما ما کانتینرهایی که به صورت مرموزانه وارد کشور می‌شوند را بیان می‌کنیم.
خجسته در ادامه خاطرنشان کرد: 3 هزار اظهارنامه متعلق به 4 خلافکار است که یکی از آنها به نام «س.ح» است که در حال حاضر در زندان به سر می‌برد آنگاه مسئولان ما انکار می‌کنند و می‌گویند ما قاچاق کالا نداریم.
ترخیص هزاران کانتینر کریستال
با تبانی سازمان یافته
وی با اعلام اینکه 90 درصد قاچاق کالا در گمرک بندرعباس صورت گرفته است، گفت: شرکت کیان‌تراش خاورمیانه با کارت بازرگانی یک بار مصرف و با 2 هزار و 500 اظهارنامه، هزاران کانتینر لوکس آن هم با تبانی سازمان یافته مدیران گمرک خارج کرده است.
«ترخیص هزاران کانتینر کریستال در بندرعباس تحت عنوان درب پوششی شیشه‌ای و ظروف دهن‌گشاد و شیشه صورت گرفته است همچنین ضایعات شیشه که تماماً با تبانی سازمان یافته از گمرک خارج شده و وارد کشور شده است نیز از جمله خلاف‌های مسیر سبز گمرکی و اداره گمرک است».
رئیس‌فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس شورای اسلامی با ‌اشاره به اینکه بازرسی گمرک این موارد را اعلام کرده‌اما هیچ برخوردی با آنها نمی‌شود تصریح کرد: 18 درصد دستگاه‌های بیهوشی با تبانی سازمان‌یافته و بدون مجوز وزارت بهداشت و درمان با مبلغ 2 هزار دلار از گمرک وارد فرودگاه امام خمینی و ترخیص شده است آن هم توسط سلطان قاچاق تجهیزات پزشکی که فردی با نام «ب»
است.
خروج میلیاردها دلار ارز از کشور به بهانه تسهیل واردات
وی همچنین با ‌اشاره به عبور 70 درصد اظهارنامه گمرک از مسیر سبز گمرکی افزود: اینها بدون هیچ‌گونه کنترل و به بهانه تسهیل واردات رد و بدل می‌شوند که منجر به خروج میلیاردها دلار ارز از کشور شده است.
خجسته در ادامه با انتقاد از عدم کنترل و نظارت بر فساد گسترده در گمرک، خاطرنشان کرد: اگر وزیر اقتصاد و گمرک موارد ذکر شده را اصلاح نکنند تمام این تشکیلات و تبانی‌هایی که ایجاد کردند و فکر می‌کنند که کسی نمی‌داند را افشا می‌کنیم و تمامی مدارک و مستندات ریز و درشت را در اختیار مناظره تلویزیونی و رسانه‌ها قرار می‌دهیم.
وی همچنین توضیح داد که وزارت اطلاعات در این رابطه خیلی هم خوب عمل کرد اما به این وزارتخانه بی‌حرمتی شد. باید بگویم که ورود 1128 کانتینر قاچاق در کشور حقیقت دارد و وزارت اطلاعات‌اشتباه نگفته است لذا باید از
وزارت اطلاعات عذرخواهی کنند.
قوه قضائیه در مقابل این میزان از قاچاق کالا مقتدرانه بایستد
خجسته در بخش دیگری از سخنان خود عنوان کرد: در روز گذشته گمرک شهید رجایی و شهید بهشتی را بررسی کردیم و از تمام دستگاه‌های نظارتی می‌خواهیم که محکم مقابل این موضوع بایستند چرا که برخی مسئولان ما مست هستند و غرور دارند.
خجسته در بخش پایانی سخنان خود اظهارداشت: ما تذکر می‌دهیم که این موارد عنوان شده را اصلاح کنند و سامانه گمرک و به معنای واقعی اصلاح کنند البته من در اینجا خیلی از موارد را هنوز بازگو نکردم، قوه قضائیه هم باید در مقابل این میزان از قاچاق کالا مقتدرانه بایستد چرا که با ادامه این روند نظام به خطر می‌افتد.

نفوذ در نقشه راه اقتصاد(یادداشت روز)



حکیم قاآنی می‌گوید «تا نشان سمّ اسبت ‌گم‌ کنند- ترکمانا نعل را وارونه زن». شعار شفافیت، بودجه عملیاتی، رونق تولید و ‌اشتغال، و حمایت از بخش خصوصی و اقتصاد ملی، با تناقضات عجیب همراه شده و برخی کارشناسان حامی دولت را نیز به هشدار واداشته است. بیم آن می‌رود که آمیزه‌ای از سوءمدیریت، فقدان کارنامه، بی‌برنامگی و نفوذزدگی درباره نقشه راه اقتصادی، به خسارت‌های بزرگ منتهی شود. توقع آن است که مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، قوه قضائیه، رسانه‌های مستقل و محافل دانشگاهی و حوزوی به مسئولیت‌های نظارتی برزمین مانده اهتمام کنند.
1- شعار شفافیت با نقیض‌های فراوان در دولت محرمانه‌ها همراه است. هنوز رئیس‌دولت توضیح نداده که چرا با فشار برادرش، مدیر متخلف بانک ملی با وجود پرونده سنگین تخلفات، به مدیریت بانک رفاه کارگران گماشته شد و حقوق و پاداش 734 میلیون تومانی می‌گرفت؟ یا آن یکی مدیر برکنار شده بانک ملت با حقوق 30 میلیونی که تصادفا همشهری حضرات بود؟ یا قصه فساد 11 هزار میلیاردی موتلفان دولت در صندوق ذخیره فرهنگیان از کجا آب خورد؟ همین روزها سخن از سخت‌گیری بر مردم در لایحه بودجه 97، حذف یارانه 30 میلیون نفر و نیمی از یارانه نان و افزایش نرخ حامل‌های انرژی می‌رود اما همچنان نورچشمی‌های دولت با دست‌و‌دل‌بازی روبه‌رو هستند. رئیس ‌دیوان محاسبات آبان‌ماه گفت «محرمانه اعلام کردن بدهی‌های دولت از گرفتاری‌های ماست. هیچ جای دنیا بدهی‌های دولت محرمانه نیست». او پریروز گفت «87 درصد بودجه امسال هزینه‌ای و فقط 13درصد آن عمرانی است. بودجه شرکت‌ها۱۶۰ درصد افزایش یافته و این به معنای بی‌انضباطی اقتصادی است».
2- بودجه سال آینده عملیاتی (بر مبنای کارکرد دستگاه‌ها و صرفه‌جویی) است یا تکرار برنامه به بن‌بست رسیده تعدیل اقتصادی؟ روزنامه هفت صبح از نشریات حامی دولت دیروز تیتر زد «پیام‌های پنهان در لایحه بودجه 97 و تاثیرش بر زندگی ما؛ طبقه متوسط کمربندها را محکم ببندد». آنچه از این تیتر حذف شده، تکلیف طبقات ضعیف است. دولت درباره وعده‌ها پشت‌هم‌اندازی می‌کند و مدام به آینده حوالت می‌دهد. هزینه‌های جاری (نه عمرانی) دولت ظرف 4 سال، بیش از 3برابر شده و رشد 340درصدی داشته است. با وجود کاهش شدید خدمات عمرانی، بدهی‌های دولت از 200 هزار میلیارد به 700 هزار میلیارد تومان رسیده است. دولت به اندازه پنج دولت قبل از خود هزینه جاری داشت اما دریغ از کوچک‌ترین گشایش برای مردم و فعالان اقتصادی.
3- برخی اظهارنظرها قابل تامل است، از جمله؛ «محسن جلال‌پور رئیس‌ پیشین اتاق بازرگانی و حامی برجام در گفت وگو با خبرگزاری صدا وسیما: برخلاف وعده‌ها، بخش خصوصی پس از برجام ضعیف‌تر شده است. عطای برجام را به لقایش بخشیدیم؛ برگردیم به همان قبل از برجام تا لااقل بخش خصوصی امکان نفس کشیدن داشته باشد./ آل اسحاق وزیر اسبق بازرگانی و حامی برجام: طی2 سال گذشته رتبه کسب‌وکار کشور 6 پله سقوط کرده است./ سلاح ورزی معاون اتاق بازرگانی: دولت اعتقادی به بخش خصوصی ندارد. بعد از4 سال نتوانسته‌ایم با رئیس‌جمهور دیدار کنیم./ وزیر صنعت: صادرات از سوی برخی وزرا جدی گرفته نمی‌شود. اگر عزم ملی برای صادرات وجود داشت، افرادی که برای مراسم روز ملی صادرات دعوت شده بودند، حضور می‌یافتند./ روزنامه دولتی شهروند: ادعای رونق واقعیت ندارد؛ بازار مسکن در رکود عمیق به سر می‌برد./ روزنامه اعتماد: دولت 4 سال به بخش مسکن بی‌توجهی کرد./ روزنامه بهار: 4 سال فرصت دولت از دست رفت؛ حمله به دولت قبل که نشد کار»!
4- برخی مدیران می‌خواهند این خلأ کارنامه را با ترتیب دادن سفرهای نمایشی و بعضا خسارت‌آمیز مقامات غربی پر کنند؛ از عزت و اقتدار و امنیت ملی به حریف یارانه می‌دهند و هزینه می‌کنند تا در ظاهر چنین به نظر بیاید که کار می‌گردد. 4 سال است مردم کنجکاوانه می‌نگرند تا ببینند بالاخره از سفر توام با گستاخی وزیرخارجه فرانسه یا انگلیس، سودی عاید کشور می‌شود یا فقط قرار است از عزت ملی هزینه کنیم؟! آقای اسحاق جهانگیری قبل از عقد قرارداد با توتال گفت «باید 200 میلیارد دلار در بخش نفت و گاز سرمایه‌گذاری شود و هنوز کل قرارداد توتال 5 میلیارد دلار است.» پس از وی وزیر نفت گفت: «خیلی‌ها می‌گویند با سرمایه‌گذاری خارجی موافقیم و لکن... این صحبت‌های اینها ما را کشته. اگر مخالفید صریحا بگویید مخالفیم و حق نداری قرارداد ببندی». آیا واقعا مسئله این است؟ کسانی مدام کره جنوبی و ژاپن را به رخ می‌کشند که وقتی ما پیکان داشتیم آنها اول راه توسعه بودند اما با غرب بستند و به تجارت جهانی پیوستند و رشد کردند.
5- آلمان و ژاپن و کره و هند برای بازسازی اقتصاد خود تا مدت‌ها درِ واردات را به ویژه آنجا که مشابه داخلی داشت تجملاتی بود و ارز و سرمایه و فرصت‌اشتغال را نابود می‌کرد، بستند. بلکه بسیاری از کشورها همچنان پنجره واردات را با سخت‌گیری و به شکل کاملا محدود باز می‌کنند. دو سه سال پیش بود که خبرنگار نشریه اسپانیایی پس از سفر به تهران با تعجب نوشت «چه کسی می‌گوید ایران تحریم است؟ من اثری از تحریم ندیدم. مگر می‌شود کشوری تحریم و دچار محدودیت منابع باشد اما جزو رکوردداران واردات لوکس مثل پورشه و لوازم آرایشی و انواع گوشی‌ها و ساعت‌های گران قیمت در منطقه خاورمیانه قرار گیرد؟!».
6- رهبر انقلاب 18 آبان 1385 گفتند «ماهاتیر محمد نخست‌وزیر سابق مالزی- که بسیار هم آدم پرکار و دقیق و جدی و پایبندی بود- به تهران آمد، به دیدن من هم آمد؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونی در آسیای شرقی اتفاق افتاده بود؛ در مالزی، اندونزی و تایلند، و زلزله اقتصادی به وجود آمده بود. همین سرمایه‌دار صهیونیست[جورج سوروس] و بعد سرمایه‌دارهای دیگر، با بازیهای بانکی وپولی توانستند چند تا کشور را به ورشکستگی بکشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به من گفت: من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گدا شدیم! البته وقتی کشوری وابستگی اقتصادی پیدا کرد و خواست نسخه‌های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول را عمل بکند، همین طور هم خواهد شد».
7- کشورهایی که از قعر فقر پیشرفت کرده‌اند، سیاست حمایت از تولید ملی را با اهتمام دنبال کرده‌اند. در اینجا یک فریب بزرگ وجود دارد. به ما می‌گویند به سرمایه‌داری و سیاست جهانی لیبرال بپیوندید تا رستگار شوید! پروفسور «هاجون چَنگ» شهروند کره جنوبی که از سال 1990 در دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبریج تدریس می‌کند، برنده جایزه گونار میردال در سال 2003 است. او درکتاب «نیکوکاران نابکار» درباره تجربه توسعه اقتصادی کره می‌نویسد «صادرات کره جنوبی در دهه 1950 تنگستن و ماهی بود و شرکت سامسونگ ماهی و سبزیجات و میوه صادر می‌کرد... در دهه 1970 ، برنامه ایجاد صنایع سنگین در دستور کار قرار گرفت. در مدارس به ما می‌آموختند که وظیفه میهنی ما حکم می‌کند کسانی را که سیگار خارجی می‌کشند، گزارش کنیم. ضرورت داشت ارز صادرات برای واردات ماشین‌آلات به کار گرفته شود؛ ارز به‌راستی خون و عرق جبین سربازان صنعتی ما بود که در کارخانه‌ها دست‌اندرکار جنگ صنعتی بودند.»
8 - وی ادامه می‌دهد «کسانی که با خریدهای بیهوده مانند سیگار قاچاق، ارز را هدر می‌دادند، خائن به شمار می‌رفتند. پدر دوستی که به خانه‌اش رفته بودیم و سیگار می‌کشید، به عنوان فرد غیرمیهن پرست و بی‌اخلاق - اگر نه تبهکار- آماج حملات زهرآگین قرار می‌گرفت. هزینه کردن ارز در موارد غیرضرور ممنوع بود و شدیدا ممانعت می‌شد، حتی خرید خودروهای کوچک و نوشیدنی و شیرینی. این کار از طریق اعمال ممنوعیت‌های وارداتی، تعرفه و عوارض سنگین گمرکی برای کالاهای تجملی صورت می‌گرفت. سفرهای خارجی جز با مجوزدولت برای معامله تجاری یا تحصیل ممنوع شد... حالا کُره صادر‌کننده خودرو و گوشی‌های شیک در دنیاست. برخی می‌گویند این ناشی از پیروی از فرامین اقتصاد نئولیبرال است. برنامه نئولیبرال غرب و مثلث نامقدس (صندوق پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی) نفوذ در کشورهاست. این تشکیلات می‌خواهد باور کنیم کره در اثر پیروی از سیاست‌های آنها توسعه پیدا کرد. واقعیت، مغایر این ادعاست.
...کره دهه‌ها برخلاف منطق تجارت آزاد جهانی، از حمایت‌های تعرفه‌ای ویارانه‌ای برای تقویت بخش خصوصی استفاده کرد تا صنایع بتوانند در برابر رقابت بین‌المللی دوام بیاورند. دولت روی ارز کمیاب کنترل مطلق اعمال کرد و تخلف ازآن می‌توانست مجازات مرگ درپی داشته باشد... کشورهای ثروتمند در اعمال تبعیض علیه سرمایه‌گذاری خارجی، از سیاست‌های یارانه‌ای و حمایتی استفاده کرده‌اند اما امروز با سخت گیری، همان سیاست‌ها را در کشورهای درحال توسعه لعن ونفرین می‌کنند. ژاپن زمانی خودروی بنجل تولید می‌کرد و با شکست روبرو شد. بسیاری گفتند این شرکت باید به همان تولید ماشین‌های ساده نساجی و ابریشم برگردد و بعد 25 سال ناتوانی، تولید خودرو را رها کند. اما دیگران گفتند هیچ کشوری بدون ایجاد صنایع مهم به جایی نرسیده است. حالا همان تویوتا نه تنها از ورشکستگی درآمده بلکه برند لکسوس در دنیا تولید می‌کند... سرمایه‌گذاری خارجی به مثابه معامله با شیطان، بیش از آنکه مزایایی با خود بیاورد، با خطرات همراه است و می‌تواند توسعه را با مشکل مواجه کند. شعار جهان بی‌مرز، گزافه گویی است و شرکت‌های فراملیتی همچنان بنگاه‌های ملی مانده‌اند.»
9- آیا با واردات هویج از آمریکا و لوازم آرایش از فرانسه و کترینگ غذای راه‌آهن از اتریش و تزئینات اتوبان تهران شمال از ایتالیا و... می‌شود منابع ارزی را ساماندهی واز تولید و‌اشتغال حمایت کرد؟ شبکه تلویزیونی فرانس24 اخیرا در گزارشی اعلام کرد «به دنبال توافق هسته‌ای و سفر رئیس‌جمهور ایران به پاریس، شرکت‌های فرانسوی تولید‌کننده لوازم آرایشی برای صادرات به ایران خیز برداشته‌اند. شرکت‌گرین دوپستل یکی از این شرکت‌هاست که بازار ایران را بسیار پر سود می‌داند و می‌گوید ایران هفتمین بازار بزرگ لوازم آرایشی محسوب می‌شود»! روزنامه مانیلا استاندارد نیز آذر 95 از سخنان سفیر ایران در فیلیپین گزارش داد که گفته بود «ایران یک بازار بالقوه وسیع برای محصولات فیلیپینی و یکی از اصلی‌ترین مقاصد لوازم آرایشی در حوزه خلیج‌فارس است. لوازم آرایشی می‌تواند شروع مناسبی برای صادرکنندگان فیلیپینی برای ورود به بازار ایران باشد»! این بازار رقمی بالغ بر2 میلیارد دلار را شامل می‌شود.
10- آیا اینکه دختر فلان وزیر یا برادر فلان مدیر، درگیر قاچاق یا واردات انبوه مصرفی شوند، جایی برای تولید ملی نمی‌گذارد؟ دلالی اجنبی و کارچاق‌کنی چطور؟ پشت هر زدوبند یا قرارداد خیانت‌آمیز در سده گذشته، رد پای چند دلال رشوه بگیر و نفوذی مانند ملکم خان و سپه سالار و تقی‌زاده و وثوق‌الدوله و حسین علا دیده می‌شود. از همین قبیل، رشوه‌های هنگفت کرسنت و استات اویل و توتال به برخی مقامات نفتی و خسارت‌های هنگفت پدید آمده است. باید قاطعانه با شبکه نفوذ و دلالی برای اقتصاد و سیاست غرب در ایران برخورد کرد.
11- آقای حسین راغفر کارشناس اقتصادی حامی دولت اخیرا گفته است «به حدی از گزارش اقتصادی آقای روحانی عصبانی شدم که تلویزیون را خاموش کردم. شیوه بیان و گزارش او حکایت از این دارد که هر روز با واقعیت‌های زندگی مردم فاصله بیشتری می‌گیرد. بخش خصوصی در 4ساله دولت به‌شدت تضعیف شد. دولت دارد مردم را ناامید می‌کند... درباره ایجاد ‌اشتغال، کسانی که مشغول به کار می‌شوند باید بیمه تامین‌اجتماعی شوند اما تعداد افرادی که سال گذشته برای بیمه ثبت‌نام کرده‌اند 5 درصد کاهش داشته است. چگونه می‌توان ادعا کرد سالی 600 هزار شغل ایجاد شده؟ نه آمار این مسائل را نشان می‌دهد و نه زندگی مردم.»
12- آقای فرشاد مومنی دیگر کارشناس حامی دولت اسفند 95 به روزنامه اطلاعات گفت «آمار رشد اقتصادی اعلامی از سوی دولت، نه معتبر است و نه با کیفیت... آنچه مسئله آینده‌فروشی را در دولت خطرناک‌تر می‌کند، این است که گوشه چشمی هم به بدهی خارجی دارند. بدهی خارجی بسیار خطرناک و پرهزینه خواهد بود. کشور ما تجربه‌های خطرناک و تلخی در قرن 19 و20 داشته است. دولت در سال 96 مجوز ایجاد 50 میلیارد دلار بدهی را مطالبه کرده؛ ما در معرض چشم‌انداز بسیار نگران‌کننده‌ای هستیم».

محمد ایمانی

کید دشمن و نفوذی‌ها؟!(یادداشت میهمان)


1- قبل از ورود به موضوع اصلی، با توجه به اینکه عربستان بعداز فتنه‌گری در لبنان، با فتنه‌انگیزی‌ای که به واسطه خیانت علی عبدالله صالح به مردم یمن کرد، این سؤال مطرح است کسانی که در داخل ایران معتقدند باید «عربستان را درک کرد!؟» و از طریق گفت‌وگو با فردی مثل بن سلمان باید مسائل منطقه را حل کرد، چه پاسخی برای دفاع از این تفکر ‌اشتباه خود دارند و پاسخ دهند چگونه با این تفکر می‌توان از کید دشمنان غافل نبود؟
2- و اما رهبرمعظم انقلاب در پاسخ به نامه سردار اسلام حاج قاسم سلیمانی با بیان اینکه «آمریکا و رژیم‌های وابسته به آن به‌دنبال گسترش «سلطه‌ نحس» خود در منطقه‌ غرب آسیا هستند» تاکید کردند بعداز شکست داعش«از کید دشمن غفلت نشود!» چون به شکلی دیگر فتنه انگیزی می‌کنند. هنوز جوهر نامه رهبر معظم انقلاب خشک نشده، مصادیق این سخن حکیمانه ایشان هر روز به شکلی در گوشه‌ای از منطقه درحال آَشکار شدن است.
3- فتنه و خیانت علی عبدالله صالح به مردم یمن از مهم‌ترین و تازه‌ترین کیدهای دشمن به شمار می‌رود که توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی طراحی و به اجرا گذاشته شد. ریاض و امارات بعداز اینکه از طریق نظامی نتوانستند مقاومت ملت یمن را بشکنند و در میدان نظامی شکست خوردند، سعی داشتند با ایجاد تفرقه و فتنه داخلی بین نیروهای مدافع یمن از طریق تهدید و تطمیعِ علی عبدالله صالح، شکست خود را تحت‌الشعاع قرار دهند. نگرانی اصلی و فوری عربستان بعد از شکست داعش این بود و هست که محور مقاومت تمام تمرکز خود را روی حمایت از مردم مظلوم یمن و بحرین قرار دهد و ریاض مجبور شود با پذیرش شکست جنگ یمن را پایان دهد. لذا بن سلمان سه هدف اصلی را از براه انداختن فتنه عبدالله صالح دنبال می‌کرد. اول جنگ داخلی و ایجاد تفرقه و انحراف افکارعمومی و انصراف مردم یمن از مقابله با متجاوزان. دوم فراهم کردن زمینه خروج خود از باتلاق جنگ با یمن با جست‌وجوی راه‌حلی سیاسی،و سوم تاثیرگذاری بر آینده سرنوشت مردم یمن از طریق به قدرت رساندن دوباره خانواده علی عبدالله صالح. اما سعودیها در هر سه هدف شکست خوردند و نمی‌دانستند این راه بسیار دشوار و پرخطری برای آنهاست چرا که آمادگی و قدرت نیروهای انقلابی یمن، به عربستان و علی عبدالله صالح این اجازه را نداد که کار را یکسره کنند.
4-آنچه از پشت پرده خیانت علی عبدالله صالح آشکار شده،ریاض همان کاری را که با حریری کرده بود، با علی عبدالله صالح کرد. بن سلمان از یک طرف با گروگانگیری احمد علی پسر صالح در امارات و از طرف دیگر با وعده حمایت از پسر علی عبدالله صالح برای نشاندن وی بر صندلی قدرت، علی عبدالله صالح را مجبور به خیانت علیه ملت یمن کرد. اما علیرغم بمباران یازده پست بازرسی یمنی‌ها توسط جنگنده‌های سعودی و پرواز پهپادهای آمریکایی بر فراز کاروان علی عبدالله صالح برای هموار کردن فرار وی، سرنوشتش بسیار غم‌انگیزتر از آن چیزی که تصور می‌کرد، رقم خورد. هرچند نیروهای یمنی به وی فرصت داده بودند تا دست از فتنه‌انگیزی بردارد اما وی با اعلام اینکه به «ساعت صفر درگیریها»! نزدیک شده، در حقیقت به «ساعت صفر عمرش» نزدیک شد!.
5-در طرح عربستان علی عبدالله صالح بعداز نفوذ در صفوف ملت یمن، قصد داشت خود را به‌عنوان ناجی ملت یمن القاء کند که می‌خواهد سایه جنگ را از سر ملت یمن بردارد، چنان که صریحا از«گشایش فصلی جدید در روابط با عربستان» سخن گفته بود. براین اساس علی عبدالله صالح قرار بود بعداز موفقیت در خیانت خود، از عربستان بخواهد تا حملات علیه یمن را متوقف و محاصره این کشور را لغو کند و عربستان نیز با پاسخ مثبت به این درخواست، گفت‌وگو با علی عبدالله صالح برای پایان جنگ را آغاز و به این وسیله خود را از باتلاق جنگ یمن خارج کند.
6-خیانت علی عبدالله صالح از قبل هم پیش‌بینی می‌شد چراکه براساس ‌اشراف کامل سرویس‌های اطلاعاتی انصارالله، وی بعنوان یک مهره نفوذی محسوب می‌شد و به همین دلیل با تحلیل درست و آمادگی نیروهای یمنی نتوانست موجب تضعیف جبهه مقاومت در این کشور شود. جمع شدن فتنه با کشته شدن علی عبدالله صالح در عرض سه روز خود نشان از این آمادگی داشت. توانایی و آمادگی انصارالله برای مهار این خیانت آنچنان آشکار بود که حزب کنگره ملی وابسته به علی عبدالله صالح بلافاصله در حمایت از جبهه مقاومت یمن در بیانیه‌ای از این فتنه اعلام برائت و با بیان اینکه «ما و انصارالله هدف و هویتی واحد و دشمنی واحد داریم و آن دشمن عربستان و متحدانش هستند» تاکید کرد «کشور یمن، دولت و شورای عالی سیاسی دارد که دستورات آنها لازم‌الاجرا است»
7- در عدم مقبولیت مردمی علی عبدالله صالح نیز این نکته بسیار حائز اهمیت است که وی در سال 2012پس از33 سال حکومت در پی انتفاضه و اعتراضات مردمی علیه حکومتش از ریاست جمهوری برکنار شد و به عربستان فرار کرد اما با نقشه عربستان به یمن برگشت و بعنوان نفوذی خود را همراه جبهه مقاومت یمن نشان داد.
8- خنثی شدن این فتنه نشان داد ملت یمن اگر سنگ هم بر شکم خود ببندد، هرگز تسلیم دشمنانش نخواهد شد و راه مقاومتی که در پیش گرفته تا آخر ادامه خواهد داد. لذا باید از تحولات جدید در یمن درس عبرت گرفت و دانست عامل اصلی حفظ امنیت و ثبات، اتحاد و مقاومت در برابر دشمنان است نه مراودات و زد و بند‌های سیاسی پشت پردهِ نفوذی‌ها با آنها.
9-حکایت بن سلمان حکایت جوان خام و بی‌تجربه‌ای‌است که سالها از درک شرایط و فضای حاکم بر جهان عقب است و سودای «هیتلر شدن منطقه» را در سر می‌پروراند، آنگونه که شاه جوان پهلوی ابتدا توسط آمریکا خامِ توهمِ «ژاندارم شدن منطقه» شد، اما در این توهم سرانجام با به‌راه افتادن سیل خروشان ملت ایران از کشور فرار کرد و در تنهایی خود مرد! و یا آن‌گونه که صدام توهم «رهبری پان عربیسم» را با حمایت آمریکایی‌ها داشت اما نتیجه حمله‌اش به ایران و سرنوشتش بسیار عبرت آموز شد. سرنوشت علی عبدالله صالح هم که اکنون پیش چشم اوست! لذا حکایت واقعی بن سلمان را رابرت فيسک در روزنامه انگلیسی اينديپندنت به‌خوبی ترسیم کرده که«تمام تلاش‌هاي بن سلمان به رفتار یک کودک نحسي مي‌ماند که براي ترساندن همسايه قدرتمندش یعنی ايران، اسباب بازيهايش را به اين سو و آن سو پرت مي‌کند»! توماس فريدمن هم در مقدمه مصاحبه مفصل بن سلمان که به لفاظی‌های بچگانه و فرافکنی‌های ابلهانه علیه جمهوری اسلامی پرداخته بود، در نیویورک تایمز وی را اینگونه توصیف می‌کند «آنچه را که بن سلمان انجام می‌دهد، فقط يک احمق احتمال موفقيت آن را می‌دهد، درحالی که يک احمق هم از آن حمايت نخواهد کرد»!
10- شکست‌های سیاست‌های سعودی‌ها در منطقه که البته دیکته شده جبهه استکبار است،روی دُور تُندی افتاده، به‌طوری‌که هنوز هاضمه آنها شکست قبلی را هضم نکرده، با شکست دیگری مواجه می‌شوند. به همین دلیل یک نوع انسداد هاضمه فکری پیدا کرده‌اند و توان درک و محاسبه نتایج سیاست‌های خود را ندارند.
11- اما آنچه که پیش‌بینی می‌شود سعودیها همچنان دست از فتنه‌گری در منطقه برنخواهند داشت و به فکر فتنه‌های جدیدی هستند.اما بن سلمان برای رهایی از برزخ ایجاد کرده در منطقه یا باید دست از اقدامات بچگانه و فرافکنانه خود بردارد و سیاست معقولی مبتنی بر حفظ امنیت و ثبات منطقه در پیش گیرد و یا اینکه همچنان مجری سیاست‌های مخرب و جنگ طلبانه آمریکا و رژیم صهیونیستی باشد که در این صورت سرانجامی بهتر از هیتلر و صدام و شاه پهلوی و علی عبدالله صالح نخواهد داشت و البته با قدرت روزافزون محور مقاومت و همچنین آگاهی روزافزون مردم که اکنون درحال کوتاه کردن دست حامیان دیکتاتور‌های منطقه هستند، سرنوشت آنها خیلی زودتر به سراغ بن سلمان خواهد آمد.
12- علاوه‌بر بن سلمان، در برخی مراکز استراتژیک کشور خودمان نیز هستند کسانی که به‌دور از واقعیت‌های میدانی مسائل را تحلیل می‌کنند،که بسیار قابل تامل است.در جلسه‌ای با عنوان بررسی تحولات منطقه، مشاور بین‌المللی یکی از مراکز استراتژیک اصرار داشت «باید عربستان را درک کرد»!؟ وقتی از او سؤال کردم رفتار کودکان را می‌توان درک کرد، اما چگونه می‌توان رفتار «کودک نحسی» مثل بن سلمان را درک کرد؟ پاسخ داد«سیاست ایران مبنی بر خروج نیروهای آمریکا از منطقه و حضور(سردار) سلیمانی! و نقش مخرب! حزب‌الله موجب تنش در منطقه و تقابل عربستان با ایران شده!». بحث مفصلی داشتیم ولی جالب اینکه ادعا داشت «ایران باید دست از حمایت از مردم یمن بردارد و برای حفظ توازن قدرت با عربستان در‌باره سرنوشت مردم یمن مذاکره و گفت‌وگو کند»!! نکته جالب‌تر این بود همان شب مجری و کارشناس شبکه بی‌بی‌سی فارسی تاکید داشتند که «دو کشور نفتی ایران و عربستان هرکدام بدنبال هژمونی خودشان در منطقه هستند و باید یکدیگر را درک کنند»!. فردا صبح نیز که روزنامه واشنگتن پست را دیدم، جاش روگین بدون ‌اشاره به جنایات تکفیری‌ها در منطقه با حمایت سعودی‌ها، در مقاله خود همان سخنان مشاور بین‌الملل مرکز استراتژیک را تکرار کرده بود که: «تا زمانی که سردار سلیمانی به دنبال پیروزی بر داعش در سوریه باشد، هیچ راه‌حل دیپلماتیکی امکان‌پذیر نیست و همین اقدامات سردار سلیمانی منجر به تنش در منطقه شده است»!!!. هرچند این سخنان را قبلاً مقامات و رسانه‌های آمریکایی و غربی تکرار کرده بودند، اما انعکاس آن در داخل و در مراکز مهم تصمیم‌گیر و تصمیم ساز کشور بسیار تامل برانگیز و هشداری برای هوشیاری مردم و مسئولان است. با مرور خبرهای مربوط به نفوذ و حضور جاسوسانی در تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، و همچنین با پاسخ‌های این مشاور بین‌المللی و همزمان شنیدن سخنان او از زبان بی‌بی‌سی و واشنگتن پست عمق نفوذ دشمن و این سخن رهبرمعظم انقلاب را بیشتر متوجه می‌شویم که تبیین فرمودند «دشمن از طریق تغییر محاسبات مسئولان تلاش دارد به اهداف خود برسد» و روشن‌تر شد که در کجا و چه کسانی به دیپلمات‌ها و مسئولان ما مشاوره می‌دهند تا درتوهم ساخته شده برای آنها ادعا کنند «پیروزی‌های منطقه نتیجه مذاکره ما بوده و باید برویم در منطقه و در‌باره قدرت دفاعی کشور هم مذاکره کنیم»!!؟

دکتر محمد حسین محترم

وزیر خارجه انگلیس بدهکاری که با ژست طلبکار آمد!

وزیر امور خارجه انگلیس در حالی با ژست طلبکارانه موضوعاتی همچون پرونده زندانیان امنیتی دوتابعیتی، مسائل منطقه‌ای و مسئله برجام را در پوشه‌ای قرمز به ایران آورده است که اتفاقا باید درباره عملکرد دولت متبوعش در یکایک این موضوعات در پیشگاه ملت ایران پاسخگو باشد. «بوریس جانسون» وزیر امور خارجه انگلستان روز گذشته برای دیدار و رایزنی با مقامات جمهوری اسلامی ایران از مسقط وارد تهران شد. این دیپلمات ارشد انگلیسی پس از ورود به تهران به خیابان سی‌تیر رفت و با محمدجواد ظریف همتای ایرانی خود در ساختمان وزارت خارجه دیدار کرد. همچنین دیدار با علی لاریجانی رئیس‌ مجلس شورای اسلامی در بهارستان و علی شمخانی دبیر شورای ‌عالی امنیت ملی از دیگر برنامه‌های روز گذشته وزیر امور خارجه انگلیس در ایران بود. هر چند جزئیات بیشتری از این دیدارها اعلام نشد اما نگاهی کلی به مباحث مطرح شده میان وزیر امور خارجه انگلیس با مقامات کشورمان نشان می‌دهد وزیر امور خارجه انگلیس در حالی با ژست طلبکارانه موضوعاتی همچون پرونده زندانیان امنیتی دو تابعیتی، مسائل منطقه‌ای و مسئله برجام را در پوشه‌ای قرمز با خود به این دیدارها آورده و مطرح کرده است که اتفاقا درباره عملکرد دولت متبوع خود در یکایک این موضوعات در پیشگاه ملت ایران پاسخگو باشد. تعهد به برجام به شیوه انگلیسی!بوریس جانسون که با موهای زرد پریشانش به دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریكا نیز شباهت بسیاری دارد در دیدار با محمد جواد ظریف در حالی از اهمیت بالای برجام برای انگلستان سخن گفت و بر تعهد کشور متبوعش بر اجرای کامل برجام تأکید کرد که رسانه‌های انگلیس بارها از قول فعالان اقتصادی این کشور گزارش داده‌اند که دولت با وجود تمایل بنگاه‌ها و بانک‌های انگلیسی به همکاری با ایران، تمهیدات لازم را فراهم نمی‌کند.حمید بعیدی‌نژاد سفیر ایران در لندن دراین‌باره می‌گوید: «ما درخصوص اجرای برجام در خود انگلیس انتقاد‌هایی را داریم و انتظار ما این بوده که بایستی پس از برجام گشایش‌های اقتصادی و بانکی میان دو طرف توسعه بسیار بیشتری از آنچه که امروز شاهدش هستیم صورت گرفته باشد».همچنین شهریورماه گذشته بود که محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان 20 ماه پس از اجرای برجام، در نشست با وزرای خارجه 1+5 به صراحت از دولت انگلیس انتقاد کرد و گفت «هنوز نمی‌توانیم در انگلیس یک حساب بانکی باز کنیم».کارشکنی انگلیسی‌ها در روند اجرای برجام تنها به حوزه بانکی محدود و منحصر نمی‌شود، بلکه در حوزه مرتبط با مسائل فنی نیز شاهد بدعهدی‌های انگلیسی‌ها بوده‌ایم که یکی از این حوزه‌ها مربوط به خرید اورانیوم و کیک زرد از سوی ایران بود. اوایل اسفندماه سال گذشته علی‌اکبر صالحی رئیس ‌سازمان انرژی اتمی طی مصاحبه‌ای اعلام کرد: جمهوری اسلامی ایران قرار است در آینده‌ای نزدیک 950 تُن کیک زرد از قزاقستان خریداری کند. پس از چند روز خبر رسید که پنج کشورعضو گروه ۱+۵ به‌طور کتبی موافقت خود را با خرید کیک زرد توسط ایران از قزاقستان، به دبیرخانه کمیسیون مشترک برجام ارائه داده‌اند؛ اما انگلیس در آخرین لحظه با این امر مخالفت کرده است.موضوعی که با اعتراض و واکنش مقامات کشورمان از جمله اعضای کمیسیون امنیت ملی کشورمان مواجه شد. محمدجواد جمالی با انتقاد از بدعهدی انگلیس در قرارداد ۹۰۰ تن کیک زرد گفت که انگلیس و آمریکا بدعهدی در برجام را بین خود تقسیم کرده‌اند. صفاری نطنزی دیگر عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز با ‌اشاره به برخورد دوگانه انگلیس در بحث توافق هسته‌ای، گفت: انگلیس از یک طرف خود را متعهد به اجرای برجام می‌داند و این مسئله را بارها اعلام کرده و از سوی دیگر در نقض عهدی آشکار از فروش کیک زرد به ایران خودداری می‌کند. وی همچنین گفت که آمریکا و انگلیس سیاست یکسانی را در رابطه با مسئله اجرای برجام دنبال می‌کنند و هر دو این کشورها به دنبال شانه خالی کردن از تعهداتشان در اجرای توافق هستند.بنابراین تاکید جانسون در این سفر بر تعهد کشور متبوعش به اجرای کامل برجام، در واقع حفظ ماکت برجام، از طریق جذاب‌سازی مجدد آن برای مسئولین دولتی و افکار عمومی مردم ایران است. در شرایط به سخره گرفتن روح و جسم برجام توسط آمریکایی‌ها، انگلستان تلاش می‌کند با تکیه بر قدرت اجماع‌سازی خود، برای برجام اعتبارسازی کند. در حالی که اصولا ایفای چنین نقشی خصوصا در موضوع برجام از سوی انگلیسی‌ها ممکن و مقدور نیست و خودشان هم در محافل داخلی به آن معترفند.از نگرانی درباره توان دفاعی ایران تا فروش سلاح به سعودیاز سوی دیگر تلاش جانسون برای ارائه یک تنفس مصنوعی به برجام، طرح مسائل منطقه‌ای و حتی برجام موشکی در این دیدارها است که البته پیش از سفر وی به تهران نیز از سوی برخی رسانه‌ها پیش‌بینی شده بود.

 جانسون که به واسطه رویدادهای مختلف در ادوار زندگی سیاسی خود، لقب‌هایی چون «بوریس دلقک» و «بوریس دروغگو» از مطبوعات انگلستان گرفته است پیش از سفر به تهران و برای نشان دادن مواضع طلبکارانه خود در دیدار با مقامات کشورمان، اقدامات منطقه‌ای ایران را مخرب و خطرناک توصیف کرده و مدعی شده بود: «کاری که ایران در منطقه انجام می‌دهد، مسئله کاملاً جداگانه‌ای است که من در سفر به تهران آن را مطرح خواهم کرد، یکی از چیزهایی که من خواهم گفت تأمین موشک برای حزب‌الله و کمک به حوثی‌ها برای پرتاب موشک به سمت ریاض است. این کارها باعث ایجاد هراس می‌شوند. اینها در بخش‌هایی از خاورمیانه وحشت ایجاد می‌کنند. اینها رفتارهایی مخرب و خطرناک هستند. این پیامی است که من ارسال خواهم کرد».
انگلیسی‌ها همچنین مهرماه طی بیانیه‌ای مشترک با آلمان و فرانسه به بهانه حمایت از برجام توان دفاعی کشورمان را زیر سؤال برده و اعلام کردند: «برنامه موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران که مغایر مصالح امنیتی اروپا است موجب نگرانی ما شده و آماده‌ایم در این زمینه در همکاری تنگاتنگ با آمریکا و دیگر شرکای ذی‌نفع اقدامات مناسبی را انجام دهیم.»
این در حالی است که هم اینک شرکت‌های بزرگ انگلیسی مشغول کسب درآمد از کشتار مردم مظلوم یمن از طریق فروش موشک و تجهیزات نظامی به عربستان هستند. ماه گذشته ایندیپندنت گزارش داد که میزان فروش بمب‌ها و موشک‌های انگلیسی به عربستان سعودی از ابتدای جنگ یمن تقریبا 500 درصد افزایش یافته است. همچنین مؤسسه وارچایلد انگلیس اعلام کرد که بر اساس آخرین مطالعات صورت‌گرفته شرکت‌های انگلیسی از زمان حمله عربستان به یمن 6 میلیارد پوند از صادرات موشک و تجهیزات نظامی به این کشور درآمد کسب کرده‌اند.
 فروش سلاح‌های انگلیسی به سعودی‌ها همچنین، اعتراض‌های بسیاری را در سطح افکار عمومی و حتی دو مجلس این کشور به وجود آورده است و جالب اینجاست کسانی که خود بزرگ‌ترین حامی رژیم کودک‌کش سعودی در جنگ خونین یمن هستند، توان دفاعی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران که دستاورد چشمگیر و راهبردی آن برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه، پایان دادن به سیطره تروریسم تکفیری داعش است را مخرب و خطرناک توصیف کرده و با کنشگری موذیانه برجام منطقه‌ای و حتی برجام موشکی، علیه کشورمان را دنبال می‌کنند.
بدهی 450 میلیون پوندی انگلیس به ایران
یکی دیگر از موضوعات که در جریان دیدار‌های «بوریس جانسون» در تهران قطعا باید مورد مذاکره قرار بگیرد ماجرای طلب ۴۵۰ میلیون پوندی ایران از انگلیس در ماجرای قرارداد‌ تانک‌های چیفتن است.
این بدهی‌ مربوط به خرید تسلیحات از انگلیس توسط رژیم ستمشاهی است و در نتیجه احکام دیوان داوری لاهه طی سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۹ قطعی شده است؛ اما سران لندن به بهانه‌های مختلف تاکنون از اجرای آن سر باز زده‌اند.
اواخر آبان ماه، رویترز طی گزارشی اعلام کرد که «بوریس جانسون» وزیر خارجه و «فیلیپ هاموند» وزیر خزانه‌داری انگلیس با پرداخت بدهی ایران به واسطه قرارداد تسلیحاتی لندن و رژیم سابق این کشور موافقت کرده‌اند. اگر چه این رسانه انگلیسی تلاش کرد این موضوع را به پرونده یک مجرم امنیتی زندانی در ایران پیوند بزند، اما اطلاعات و اظهارات بعدی مسئولان کشورمان به اثبات رساند که گردن نهادن «اعلامی» انگلیسی‌ها به پرداخت بدهی‌شان به ایران صرفا در نتیجه فعل و انفعالات رخ داده در دوران بعد از تحریم‌ها و جبر قوانین ناظر بر حقوق بین‌الملل بوده است.
۲۵ آبان ماه، بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در واکنش به خبرسازی رسانه‌های انگلیسی در آستانه پرداخت بدهی لندن به تهران، اعلام کرد که «جمهوری اسلامی ایران از مدت‌ها قبل برای دریافت حقوق حقه مردم ایران از دولت انگلیس، تلاشی وافر و مذاکرات طولانی و مفصلی داشته و این موضوع را از طرق مختلف پیگیری کرده است. پرونده خانم زاغری و موضوع پرداخت بدهی دو مسئله جدا از یکدیگر هستند و هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد و هرگونه ارتباط دادن این موضوعات به یکدیگر کاملا خلاف و مردود است».
حمید بعیدی‌نژاد سفیر ایران در انگلیس نیز، ۲۶ آبان در همین رابطه در کانال تلگرامی‌اش، نوشت «بعد از دو دهه دعوای حقوقی سنگین بین ایران و انگلیس، پرداخت مطالبه ۴۵۰ میلیون پوندی ایران از انگلیس به مرحله نهایی خود رسیده است و این بدهی طی روز‌های آینده قرار است توسط انگلیس به ایران پرداخت گردد.» بعیدی‌نژاد پیرامون محتوای قراردادی که موجب بدهی انگلیس به ایران شده نیز متذکر شد که «این پرونده مربوط به مطالبات ایران از یک شرکت نظامی انگلیسی با نام اختصاری IMS می‌باشد و سابقه بسیار طولانی دارد و به دو قراردادی که ایران در زمان رژیم پهلوی با این شرکت انگلیسی در سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۷۶ یعنی بالغ بر بیش از ۴۰ سال پیش از این برای خرید ‌تانک‌های چیفتن و تعدادی خودرو‌های نظامی امضا کرده است برمی‌گردد. بر اساس یکی از قرارداد‌ها قرار بود که تعداد ۱۵۰۰‌تانک چیفتن به ارتش ایران تحویل شود که تا سال پیروزی انقلاب تنها حدود ۱۸۵‌تانک تحویل ایران گردید و بعد از انقلاب اسلامی هم طرف انگلیسی به عمده تعهدات خود در قرارداد عمل نکرد و تعداد زیادی از ‌تانک‌های چیفتن باقیمانده به ایران تحویل نگردید و بدین ترتیب اجرای آن قرارداد‌ها از سوی انگلیس نقض شد».
 حال باید دید که آیا در جریان سفر وزیر خارجه «طلب‌کار» انگلیس، ۴۵۰ میلیون پوند «بدهی» انگلیسی‌ها متعلق به ملت ایران که بالغ بر بیش از ۴ دهه بلوکه شده است، وصول خواهد شد یا نه؟
جانسون و جاسوسان و دیگر هیچ!
اما اصلی‌ترین موضوع مورد بررسی در سفر وزیر امور خارجه انگلیس به تهران پرونده جاسوس دو‌تابعیتی نازنین زاغری است که به جرم جاسوسی به ۵ سال حبس قطعی محکوم شده است. وی در این سفر احتمالا به دنبال آزادی کمال فروغی محکوم به جاسوسی نفتی و انرژی برای دول بیگانه از جمله انگلیس و همچنین پیگیری پرونده عبدالرسول دری اصفهانی جاسوس تیم مذاکرات هسته‌ای که با سرویس جاسوسی انگلیس همکاری داشته و در شرکت pwc، مسائل امنیتی- سیاسی ایران را جمع‌آوری و گزارش می‌کرده، خواهد بود.
در ۲۶ خرداد سال ۹۵، سپاه ثارالله استان کرمان طی بیانیه‌ای، خبر از بازداشت یک زن ایرانی با تابعیت بریتانیایی به نام نازنین زاغری-راتکلیف داد. در این بیانیه آمده بود: طی اقدامات اطلاعاتی گسترده در فضای مجازی و حقیقی یکی از سرشبکه‌های اصلی وابسته به بیگانگان که ماموریت‌های مختلفی در راستای تحقق اهداف شوم دشمنان نظام انجام داده بود شناسایی و دستگیر شد.
این بیانیه افزود: خانم نازنین زاغری تبعه ایرانی - انگلیسی است که در تاریخ ۱۵ فروردین سال جاری توسط نیروهای سازمان اطلاعات سپاه کرمان در فرودگاه امام خمینی(ره) دستگیر و به کرمان منتقل شد.
روابط عمومی سپاه ثارالله استان کرمان در این بیانیه ادامه داد: بنگاه‌های خبری دولت‌های استکباری به‌ویژه رسانه‌های انگلیس خبیث در ماه‌های اخیر همه توان خود را برای حمایت از فرد مذکور بکار گرفته‌اند تا به خیال خام خود با جوسازی گسترده در عزم راسخ پاسداران انقلاب خللی ایجاد نمایند اما این خیال باطل هیچ گاه به واقعیت تبدیل نخواهد شد.»
همان‌گونه که در این اطلاعیه نیز آمد، رسانه‌های غربی(به ویژه رسانه‌های خود بریتانیا و بازوی فارسی دولت ملکه، بی‌بی‌سی فارسی) از زمان دستگیری زاغری تا به امروز، تبلیغات دامنه‌دار و سنگینی را برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی برای آزادی این‌جاسوس انجام دادند و مقامات انگلیسی(به ویژه خود جانسون) از سوی دیگر، کارزار دیپلماتیکی را برای رهایی این عامل ارزشمند خود کلید زدند.
اما بوریس جانسون در ۱۰ آبان امسال، در جلسه استماع کمیته روابط خارجی پارلمان بریتانیا، یک گاف بزرگ دیگر داد و به مصداق «عدو شود سبب خیر»، نتیجه ماه‌ها تبلیغات سنگین و فشرده رسانه‌های بریتانیایی و غیربریتانیایی و رسانه‌های فارسی‌زبان مورد پشتیبانی غرب را، مبنی بر اینکه نازنین زاغری-راتکلیف تنها برای دیدار خانواده خود به ایران سفر کرد و دستگیر شد، به باد داد. جانسون در یک جمله، ماموریت اصلی سفر زاغری به ایران را رسما لو داد: «وقتی بررسی می‌کنم که ببینم نازنین زاغری-راتکلیف در حال انجام چه کاری بوده، می‌بینم که، طبق برداشت من، او تنها آموزش روزنامه‌نگاری می‌داده است.»
در پی این اظهارات، سیلی از انتقادات نسبت به جانسون به راه افتاد. در اولین واکنش، شرکت «تامسون رویترز» که مثلا کارفرمای اصلی زاغری بود، از وزیر خارجه انگلستان خواست که «اشتباه جدی» خود را تصحیح کند.
وزارت خارجه انگلیس اما سیاست فرار به جلو را در پیش گرفت و تلاش کرد توپ را از زمین وزیر خارجه به زمین ایران بیاندازد و در بیانیه‌ای اعلام کرد :«اظهارات هفته پیش وزیر خارجه مبنای قابل توجیهی برای طرح اتهامات تازه علیه نازنین زاغری راتکلیف فراهم نمی‌کند. وزیر خارجه ضمن انتقاد از تشکیل پرونده علیه خانم زاغری راتکلیف، در پی توضیح این مسئله است که حتی شدیدترین مجموعه ادعاهای ثابت نشده ایران علیه او، بازداشت و رفتاری که با او می‌شود را توجیه نمی‌کند».
جانسون هم تلاش کرد از خود سلب تقصیر کند و گفت آن کسی که باید سرزنش شود حکومت ایران است که خانم زاغری را زندانی کرده است و برای بهره‌برداری سیاسی نباید فقط یک جمله او را مقصر این وضعیت دانست.
نازنین زاغری جاسوسی که ماموریت ویژه داشت
نازنین زاغری یا «پریسا» که سه سال فعالیتش در بی‌بی‌سی با پروژه‌های ضدایرانی همچون زیکزاک تمام شده بود با ورود به موسسه تامسون رویترز همزمان فعالیت جدید ضدایرانی به نام ترینینگ استیشن کلید می‌زند، این بار نازنین زاغری در موسسه‌ای دیده می‌شود که همکار سابق وی در بی‌بی‌سی یعنی کوین بردین آن را تاسیس کرده است.این فرد که از مدیران باسابقه بی‌بی‌سی بوده با تشکیل یک تیم از همکاران سابق خود و با دریافت بودجه‌های کلان انگلیسی آمریکایی پروژه‌هایی در جهت سیاست‌های انگلیسی و خلاف منافع ملت ایران پیاده می‌کند.
 در بخش ایران این موسسه مهم‌ترین پروژه مقابله با انقلاب اسلامی طراحی می‌شود که با توجه به تجربه‌های زاغری در برنامه‌های ضدایرانی مدیریت این بخش به عهده وی گذاشته می‌شود، رقم بالای فیش حقوق نازنین زاغری در این موسسه در قیاس با حقوق وی در بی‌بی‌سی حکایت از اهمیت بالای پروژه دارد که دولت انگلیس این گونه برای آن هزینه می‌کند. طراحی، برنامه‌ریزی و اجرای سه پروژه به نام‌های ایران یک، ایران دو و زنان. کار بر روی ایران از اردن و در جلسه‌ای محرمانه میان «کوین بردن» مدیر ترینینگ استیشن، «محمود عنایت» مدیر اسمال مدیا و خانم «ابوشریف» مدیر منطقه‌ای موسسه آمریکایی اینترنیوز کلید می‌خورد، هدف تربیت نیرو برای جمع‌آوری اطلاعات از ایران در پوشش خبرنگار است و هزینه تربیت این نیروها بر عهده آمریکا با موسسه‌ای به نام «یو اس‌ای آی. دی» (USAID) می‌باشد.
 این موسسه مستقیما زیر نظر وزارت خارجه آمریکا است و از طرف سیا فعالیت می‌کند و پروژه‌های زیادی علیه ایران در حوزه رسانه‌ای و سایبری علیه ایران اجرا کرده است. افراد شرکت‌کننده در این دوره‌ها از فعالین رسانه مخالف جمهوری اسلامی انتخاب شده‌اند، که از طریق ایمیل دعوت می‌شوند، تعداد شرکت‌کننده‌ها بسیارکم است چرا که قرار است تعداد ویژه با ماموریت‌های خاص تربیت شوند، زاغری که به خوبی از ورود به پروژه‌های امنیتی اطلاع داشته با نام مستعار پریسا فعالیت می‌کند. او به عنوان مدیر اجرای پروژه‌ها طبق یک سند موسسه ترینینگ استیشن باید این وظایف را انجام دهد؛
- مدیریت برگزاری دوره‌های ایران
- جذب و بکارگیری نیروی انسانی ایرانی برای اجرای پروژه‌ها
- ارتباط و سازماندهی مربیان و کارآموزان و ارتباط‌گیری مستقیم با شرکت کنندگان
- مدیریت صفحات وب، انجمن‌ها و وب سایت‌های موسسه
دوره‌ها به نام گردش آزاد اطلاعات و به کام فعالیت‌های ضدامنیتی در بستر فضای مجازی برگزار می‌شود. محتوای آموزش کاملا امنیتی و به طوری تنظیم می‌شود که فرد تربیت شده توان نفوذ به اهداف مورد نظر، جمع‌آوری اطلاعات پنهان و انتقال امن اطلاعات به خارج از کشور را داشته باشد.
اما این همه آموزش برای جمع‌آوری چه نوع اطلاعاتی است؟ سناریوسازی و خبرسازی با کمک افرادی چون احمد شهید و عاصمه جهانگیر گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل تا قطعنامه‌ها علیه ایران بیشتر تصویب شوند و مردم ایران نیز بیشتر تحت فشار تحریم‌ها قرار گیرند.
وسوسه زنان نیز پروژه بعدی و مهم‌ترین هدف موسسه ترینینگ استیشن می‌شود که توسط یکی از نهادهای امنیتی شناسایی و متوقف شده است. پروژه‌ای ویژه با سربرگ وزارت خارجه انگلیس که در طرح آن نوشته شده است باید ضمن شناسایی زنان و دختران ایرانی و تشکیل بانک اطلاعاتی از آنان در پوشش طرح‌های استارت آپی به شبکه‌سازی افراد هم سو با خود بپردازند البته با القای ناکارآمدی نظام و با ایجاد حس مطالبه‌گری منفی زنان ابزاری علیه حکومت شوند که زاغری از محرمانه و مجرمانه بودن این پروژه اطلاع داشته‌ است.
جالب اینکه جانسون که کشور متبوعش سالهاست به پناهگاهی برای فعالیت رسانه‌ای عناصر ضد انقلاب علیه ایران تبدیل شده و مهم‌ترین پروژه‌های مقابله با انقلاب اسلامی از سوی مدیران با سابقه بنگاه‌های خبر پراکنی انگلیس و در داخل این کشور طراحی شده، در دیدار با مقامات کشورمان در تلاش است در این پرونده‌ها جای مدعی و متهم را عوض کنند و مداخله‌گری خود در امور داخلی ایران -که جاسوس‌های دوتابعیتی دستگیر شده از مصادیق آن است- را به موضوعات حقوق بشری تبدیل کند.

حدیث

امام حسن سلام الله علیه:

مَن عَبدَ اللّه َ عَبّدَ اللّه ُ لَهُ كُلَّ شَيءٍ .

هر كه خدا را بندگى كند خداوند همه اشياء را بنده او گرداند .

تنبيه الخواطر ج ۲ ص ۱۰۸

پهلوان‌ها و نهروان‌ها(یادداشت روز)


انحرافات سیاسی، نقش سرعت‌گیر یا مسیر‌اشتباهی را دارند. و اگر پدید نمی‌آمدند، سرعت چند برابر در پیشرفت کشور و اهتمام به اولویت‌ها ومشکلات داشتیم. افراطیون و تفریطیون، بارها اسباب مظلومیت امام و رهبری را فراهم کرده‌اند که نمونه‌های متعدد آن را می‌توان در کارنامه برخی اعضای طیف‌های موسوم به چپ و راست، وسپس مدعیان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی و عدالت‌خواهی و اعتدال‌گرایی رصد کرد.
چالش انحراف، چه قدر مهم و بازدارنده است؟ تاریخ از علی بن ابیطالب علیه‌السلام به عنوان قهرمان جنگ‌ها یاد می‌کند؛ پیامبر اعظم(ص) درباره ضربت حریف افکن او در جنگ احزاب فرمود «برتر از عبادت ثقلین (جن و انس) است». پس از این اقدام شجاعانه بود که آیه 25 سوره احزاب نازل شد: «وَرَدَّ الله الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرً وَكَفَى الله الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ... و خداوند کافران را با غیظ و خشم باز گرداند، بى‏آنكه به خیر و سودی رسیده باشند. و خداوند مؤمنان را (با همان ضربت) از جنگ، کفایت کرد».
اما پهلوانی چنین نیرومند و تهدیدزدا، گرفتار فرومایگانی مانند‌اشعث بن قیس شد که در تدابیر و فرامین حضرت رخنه می‌افکندند و برای اردوگاه رو به هزیمت شام، راه دررو می‌ساختند. ابن ابى الحدید در شرح نهج‌البلاغه و درباره خیانت‌های ‌اشعث می‌نویسد «كُلُّ فَسادٍ كانَ في خِلافَهًِْ عَلِيٍّ عليه السلام وكُلُّ اضطِرابٍ حَدَثَ، فَأَصلُهُ الأَشعَثُ؛ هر نابسامانی که در خلافت على(ع) پیش آمد و هراضطرابى که روى داد، اصل آن‌اشعث ‏بود. اگر کارهاى او نبود، جنگ نهروان پیش نمی‌‏آمد و امام با اصحاب نهروان به جنگ معاویه می‌‏رفت و شام را تصرف می‌کرد».
فراز پایانی را دوباره بخوانید؛ این عبارت، شرح حال مسئله‌سازی برخی طیف‌های سیاسی (از فتنه‌گران بگیرید تا حلقه انحرافی و برخی عناصر فاقد بصیرت) و آسان کردن کار دشمن هست؛ چیزی شبیه خدمتی که داعش به رژیم صهیونیستی کرد. خداوند در قرآن می‌فرماید «بل الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره. انسان بر خویشتن آگاه است، حتی اگر فرافکنی ‌کند». مدتی است متهمان فتنه و آشوب سال 88 ، به اعتبار کجروی‌های حلقه انحرافی، سعی می‌کنند خود را مبرا که هیچ، بلکه آینده نگر و حق به جانب نشان دهند! می‌گویند ما که گفتیم احمدی‌نژاد شایسته دولت‌داری نیست. اگر شما امروز انحرافاتی را می‌بینید، ما از روز اول، او را منحرف می‌دانستیم.
درباره این قبیل دعاوی که به خاطر معرکه‌گیری حلقه انحرافی شدت گرفته – وچه‌بسا با تحریک نفوذی‌ها و اردوگاه فتنه برای معتدل و معقول‌نمایی خود پس از سالها ساختارشکنی و افراطی‌گری انجام می‌شود- چند نکته بایسته یادآوری است. نخست اینکه پرونده سلسله خیانت‌های فتنه گران، به خاطر کج رفتاری‌های احمدی‌نژاد پاک نمی‌شود. 8 سال پیش، جماعتی سیاست باز و جاه‌طلب برای قبضه کردن دولت، به هر نوع دروغ بافی و یاغی‌گری دست یازیدند و از نقش‌آفرینی در نقشه آمریکا و انگلیس و اسرائیل برای «بی ثبات سازی ایران» دریغ نورزیدند. آن ظلم بزرگ به 24/5 میلیون رای‌دهنده و همچنین به حیثیت جمهوری اسلامی، هرگز از ذهن‌ها پاک نخواهد شد.
دوم اینکه آشوبگران تحریک شده توسط ستاد فتنه، شعار می‌دادند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است». این شعار، چه ربطی به احمدی‌نژاد داشت؟! اصرار به خط زدن پسوند «اسلامی» در عبارت «جمهوری اسلامی»، شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و عدم تمکین به قانون و اعلام جنگ رسمی با جمهوریت و اسلامیت نظام، همگی بر فساد و سرسپردگی و وطن فروشی جریان فتنه و آشوب نیابتی شهادت می‌دهد. سوم اینکه‌اشرافیت امتیازطلب اگرچه در سال 88 به ایجاد بلوا متوسل شد، اما در همان سال 84 نیز مشغول عقده‌گشایی علیه منتخب مردم (حتی قیافه وی بود)! رسید به جایی که چند سال بعد، سخنگوی دولت فعلی از دستش در رفت و گفت «دل ما از اول با منتخب سال 84 صاف نشد و هرگز نتوانستیم او را به عنوان رئیس‌جمهور بپذیریم»! این کینه‌جویی و قصاص قبل از جنایت و کارشکنی از همان روز نخست، با کدام مبانی دینی یا انسانی و عقلی سازگار است؟!
چهارم؛ انتخابات مانند هر رقابت و مسابقه‌ای، دو سر دارد؛ بُرد و باخت. کسی که جنبه و ظرفیت ناکامی را ندارد، اصلا نباید وارد هیچ مسابقه‌ای از جمله انتخابات شود. مگر می‌شود منتخب مردم در سال 92 را با 50/7 آراء رئیس‌جمهور دانست اما منتخب قبل از او با 63 درصد را مورد اهانت علنی قرار داد و دروغگو و متقلب خواند؟! آیا پذیرفتنی است که رای 23/5 میلیونی (57 درصدی) مردم در سال 96 به روحانی محترم شمرده شود اما رای 24/5 میلیون نفر از همان مردم به احمدی‌نژاد در سال 88 (63 درصد کل آرا) قابل زیر پا گذاشتن باشد؟! نام این رویکرد، خودکامگی‌اشرافیت است نه دموکراسی؛ و ائتلاف فتنه به چنین خباثتی برای مسخ جمهوریت و حاکمیت قانون تن داد.
اما درباره کارنامه خدمات احمدی‌نژاد یا به تعبیر دقیق‌تر، دولت نهم و دهم باید گفت هنوز هم مدعیان اعتدال و اصلاحات حسرت به دل هستند که بتوانند برخی خدمات دولت قبل از خود و به ویژه دولت نهم را تکرار کنند. رسیدگی به طبقات محروم و فراموش شده، چیزی نیست که با وارونه بافی مدیریت‌اشرافی و عائله پرخرج سیاسی و رسانه‌ای آنها فراموش شود. 7-8 میلیون نفر در آن دوره در حالی صاحب خانه شدند که حتی در خواب هم نمی‌دیدند خانه‌دار شوند. آیا ایجاد امید به زندگی در توده‌های محروم و در حاشیه مانده، خدمت کوچکی است؟ و آیا حتی یک صدم چنین خدماتی در دولت مدعی اعتدال مشاهده شد؟ این هنر مجموعه دولتمردان در دولت نهم و دهم بود که توانستیم به برخی کشورها حتی در آمریکای لاتین، تراکتور و برخی ماشین آلات تولیدی دیگر را به شکلی کاملا تجاری صادر کنیم یا در حوزه ساخت و ساز انبوه مسکن، با آنها قراردادهای پرسود ببندیم. آیا این حقیقت با وضعیت چهار پنج ساله اخیر که در آن تعلیق و انتظار و رکود اقتصادی غلبه یافته و منجر به زمین خوردن همان کارخانه‌ها و شرکت‌ها شده، یکی است؟!
تقصیر دولت قبل از دولت روحانی چیست که احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات اوایل اردیبهشت 95 در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت «به عقیده من مهم‌ترین مشکل دولت روحانی، ناهماهنگی میان تیم اقتصادی دولت است. در این تیم برخی معتقدند که مشکل اول کشور رکود است و برخی دیگر معتقدند تورم است. در واقع تیم اقتصادی دچار سردرگمی است... بحث اینجاست که جامعه طاقت تحمل چهار درصد تورم را دارد اما تحمل رکود اقتصادی را ندارد. در واقع وجود درصد کمی از تورم ضربه‌ای به معیشت مردم نمی‌زند اما وجود رکود به طور مستقیم بر کیفیت زندگی مردم تأثیرگذار است. دولت امروز به این نتیجه رسیده که معضل اول کشور رکود است نه تورم».
او ادامه می‌دهد «فعال کردن پروژه مسکن مهر می‌تواند بخشی از شوک لازم برای خروج از رکود را ایجاد کند. پروژه مسکن مهر، یک پروژه تولیدی است و می‌تواند واحدهای زیادی را فعال کند. شاید بگویند مسکن مهر مشکلات زیادی دارد که حرف درستی است اما دولت می‌تواند پروژه مسکن مهر را در عین فعال‌سازی اصلاح کند. به طور کلی مهم‌ترین شوکی که می‌تواند وضعیت اقتصاد ایران را تکان دهد، شوک در بازار مسکن است. در کشور ما به طور متوسط سالی 500 هزار مسکن باید ساخته شود. بسیاری از طبقات جامعه هم توان خرید کامل مسکن را ندارند. در این شرایط دولت باید بسته‌های وامی با شرایط مختلف را تعبیه کند و در اختیار مردم بگذارد تا آنها هم این وام‌ها را در بازار مسکن خرج کنند. در واقع پولی که دولت به شکل وام به مردم داده است وارد چرخه اقتصادی می‌شود و رکود را کاهش می‌دهد. این موضوع حتی در آمریکا هم وجود دارد. بانک‌های آمریکا وام‌های مختلفی برای مسکن پرداخت می‌کنند».
فهرست بلند فعالیت‌های دولت نهم و دهم در خدمتگزاری به مردم به ویژه طبقات ضعیف و تاکید بر اقتدار ملی در برابر جبهه استکبار، آورده کلیت جریان حزب‌اللهی و حاصل یک جوشش عمومی برای پویش پیشرفت و عدالت - ونه صرفا اقدامات یک شخص و باند- بود، هر چند که شخص رئیس‌جمهور وقت، سهم مهمی در ایجاد انگیزه و نشاط کار داشت. اما از جایی که خودشگفتی و حلقه‌زدگی و خودرایی در برابر نصوص انقلاب و قانون اساسی چاشنی کار شد، انحرافاتی پدید آمد. پنبه کردن بسیاری از رشته‌ها و دستاوردها، ظلم بزرگی بود که به دست حلقه انحرافی اتفاق افتاد و زبان بدخواهان ملت و دشمنان انقلاب را دراز کرد.
خداوند در آیه 92 سوره نحل تذکر می‌دهد «وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَهًٍْ أَنْكَاثًا. مانند آن زن (حمقاء) نباشید که رشته‌های تابیده و محکم کرده را واتابید و از هم گشود». علت این اتفاق را نفوذ زدگی بدانیم یا کج فهمی و غرور، و یا آمیزه‌ای از هر دو، موجب فرو رفتن کشور در کام فتنه‌ای پیچیده‌تر شد؛ چرا که زبان اهل باطل را به روی اهل حق دراز کرد و کم فروشی و خیانت‌های بزرگ طایفه‌اشرافیت سیاسی را در محاق انداخت و تشخیص میان حق و باطل را دشوار ساخت. در بحبوحه حاشیه سازی‌های حلقه انحرافی بود که دشمن، گرای تحریم‌های اقتصادی را از جریان فتنه گرفت و شبیخون زد. دشمن، به خاطر کوتاهی و حاشیه سازی برخی عناصر مؤثر در دولت دهم، توانست تسلیم طلبی و مذاکره از موضع ضعف را توسط طیف غربگرا تئوریزه و توجیه کند. همان مذاکره‌‌ای که بعدها توسط رئیس‌دولت دوازدهم، به دیوانگی(!) تعبیر شد.
آقای احمدی‌نژاد و حلقه انحرافی محیط بر وی، مدت‌هاست در خدمت فتنه (شبهه‌افکنی، غبار آلود کردن فضا، آلودن حق به باطل و دراز کردن زبان جریان رویگردان از حق) عمل می‌کنند. حلقه انحرافی که تا دیروز با فتنه‌گران و مدعیان تقلب 11 میلیون رایی! در انتخابات 88 تقابل و تخاصم داشت، حالا به پارسنگ کفه ترازوی آنها تبدیل شده و برای سیاسیون و رسانه‌هایش سوژه تدارک می‌کند؟ آیا این رفتار خودزنانه، عادی است؟ چرا باید مردم به جای تمرکز روی دشمنی‌ها و بدعهدی‌های فزاینده دشمن یا کم کاری و درجا زدن برخی مدیران‌اشرافی، با معرکه‌گیری‌های حلقه انحرافی سرگرم شوند؟
برای پیشرفت ملی باید کشور را از دو قطبی‌های جعلی و انحرافی که بعضا هر دو طرف آن تداعی خودکامگی و خودرایی در برابر محکمات انقلاب و جمهوری اسلامی
(به ویژه ولایت فقیه ) می‌کنند، عبور داد. منطق «نه این و نه آن»، پاسخی به همه سیاست بازانی است که بخواهند سلوک اموی یا بنی‌العباسی با جریان اسلام اصیل داشته باشند یا با برجسته کردن انحرافات رقیب سابق (وهم‌پوشان فعلی)، جفاهای خود را بپوشانند.
مقدمه چنین تحولی در ملت و حاکمیت، بیداری دوباره جریان حزب‌اللهی برای اجتماعی شدن و ارتقای سطح بینش و تشخیص ملی است. در غیر این صورت، همچنان باید تکرار خودکامگی برخی دولتمردان دولت‌های موسوم به سازندگی و اصلاحات و عدالت و اعتدال، و مفاسد بزرگ فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را انتظار کشید. جریان حزب‌اللهی باید به عنوان یک جریان اجتماعی و سیاسی دارای تمایزات و ترجیحات رفتاری، مجددا خود را سازماندهی کند و ضمن اتخاذ مواضع روشن و صریح، در ابعاد مقوله پر زحمت و کم مشتری «بسیج‌گری برای خدمت به مردم و گره‌گشایی از مشکلات آنها» طراحی و اهتمام کند.
محمد ایمانی

به امیرالمؤمنین(ع) هم اعتراض می‌کردید؟!(نکته)


دیروز، روزنامه‌های زنجیره‌ای با تیترهای درشت در صفحه اول خود و یادداشت و گزارش در صفحات دیگر به سراغ آیت‌الله مصباح‌یزدی رفته بودند و کینه‌های دیرینه‌ای که از روشنگری‌های ایشان در سینه داشتند را یکجا بیرون ریخته بودند. مدعیان اصلاحات با ‌اشاره به مواضع اخیر احمدی‌نژاد و تیم همراه وی، به آیت‌الله مصباح اعتراض کرده‌اند که چرا از او حمایت کرده بود؟! ماجرای این اعتراض به اندازه‌ای مضحک و خنده‌دار است که فقط در چنته زنجیره‌ای‌ها که به تحلیل‌های قهوه‌خانه‌ای عادت دارند، و فقط به فرموده می‌نویسند یافت می‌شود. بخوانید؛
 این دو حالت را در نظر بگیرید و سپس قضاوت کنید که برخورد کدام طیف با هر یک از این دو حالت، عاقلانه و برخاسته از شعور بوده و کدامیک کم‌شعوری کرده‌اند؟!
حالت اول- شخص یا جریانی را در نظر آورید که مواضع پسندیده و مردمی دارد و تمام تلاش خود را در خدمت به خلق‌الله، دفاع از محرومان، مقابله با ستمگران و دشمنان ملت و... به کار می‌گیرد. در این حالت آیا کسانی که از او حمایت می‌کنند قابل سرزنش و ملامت هستند یا کسانی که به دشمنی با وی بر می‌خیزند؟!
احمدی‌نژاد در آغاز کار اینچنین بود و به همین علت مورد حمایت اردوگاه انقلاب قرار گرفته بود و افراد و جریاناتی که با انقلاب اسلامی زاویه داشتند و زندگی‌های ‌اشرافی و رانت‌خواری‌های خود را در خطر می‌دیدند و نیز جماعتی که با قدرت‌های بیگانه زد و بند داشتند به مقابله و دشمنی با او برخاستند. حالا، کدام طیف باید از اقدام خود شرمنده باشند؟ بدیهی است که اردوگاه انقلاب به اقدامی عاقلانه و منطقی و خدا‌پسندانه دست‌زده است و مدعیان اصلاحات و کاسه‌لیسان غرب باید به خاطر دشمنی آن روز خود از خجالت آب شوند! البته اگر مفهوم خجالت را بشناسند!
حالت دوم- همان شخص یا جریان سیاسی را در نظر بگیرید که تغییر مسیر داده و به انحراف کشیده شده است. در این حالت آیا عقل و شرع و منطق و شعور حکم نمی‌کند که با روش و منش انحرافی و خسارت‌آفرین او مقابله شود؟ و این دقیقا راهبردی بود که اردوگاه انقلاب در مقابل آن مسیر زشت و پلشت به کار گرفت و نشان داد که قبیله‌گرا نیست و تابع حق است.
اما مدعیان اصلاحات هیچیک از اعضای حزب خود - بخوانید قبیله خود- را حتی بعد از آنکه دست به فساد آشکار اقتصادی، دزدی اموال‌عمومی، جاسوسی و دهها خیانت و جنایت دیگر زده بودند، نه فقط طرد نکردند بلکه با کمال وقاحت به حمایت از آنها نیز پرداختند که فهرست آن هم به درازا می‌کشد. فلان مفسد اقتصادی محکوم به اعدام شده را « کارآفرین»! و نابغه اقتصادی که باید از وجود او استفاده!! شود نامیدند، از جاسوسانی که به جرم خود نیز اعتراف داشتند حمایت کردند، دریافت‌کنندگان حقوق‌های نجومی را ذخیره‌نظام!! معرفی کردند و...
 باید از مدعیان اصلاحات و حمله‌کنندگان به حضرت آیت‌الله‌مصباح پرسید؛ برخورد حق‌طلبانه ایشان در حمایت از مسیر مردمی اولیه احمدی‌نژاد و طرد و نفی مسیر انحرافی بعدی و کنونی وی قابل ملامت است یا برخورد قبیله‌گرایانه شما که غیر از منافع حزبی و قبیله‌ای و آلاف و اولوف‌های خود به هیچ مسئله دیگری نمی‌اندیشید؟!
خدای متعال بر درجات حضرت امام(ره)- همان امامی که اصرار دارید نظرات ایشان را تحریف کنید- بیفزاید که در همین زمینه می‌فرمودند «چه کسی گفته حرف مرد یکی است»؟! و توضیح می‌دادند که همواره حق ملاک گفتار و عمل است، یعنی دقیقا همان که آیت‌الله مصباح‌یزدی به آن عمل کرده‌اند و نیز دقیقا برعکس آنچه که مدعیان قبیله‌گرای اصلاحات عمل کرده و می‌کنند!
نمونه‌هایی از این دست در تاریخ اسلام به فراوانی دیده می‌شود و فقط به عنوان مثال؛ حضرت امیر‌المؤمنین علیه‌السلام در معرفی زبیربن‌عوام، یعنی همان کسی که باتفاق طلحه جنگ جمل را علیه حضرتش بر پا کردند می‌فرماید :«مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ... زبیر یکی از مردان ما اهل‌البیت بود». یعنی حضرت امیر علیه‌السلام در آن هنگام که طلحه و زبیر در جبهه حق بودند از آنها دفاع جانانه
- و نه عادی و معمولی- می‌فرمودند و پس از آنکه از اردوگاه حق خارج شدند با آنان به مقابله و مقاتله نیز پرداختند. حالا باید از مدعیان اصلاحات پرسید؛ شما اگر در دوران امام علی علیه‌السلام بودید به حضرت اعتراض نمی‌کردید که چرا در آغاز از طلحه و زبیر حمایت کرده‌اند؟! با این دیدگاهی که امروز دارید به یقین آن روز هم به امیرالمؤمنین علیه‌السلام اعتراض می‌کردید! نمی‌کردید؟! مگر نه‌اینکه حق همیشه حق و باطل همیشه باطل است؟
همین جا ‌اشاره به یکی از مواضع سخت آیت‌الله مصباح علیه جریان انحرافی و فرقه‌گونه احمدی‌نژاد را که بعد از مشخص شدن انحراف آنان مطرح کرده‌اند ضروری می‌دانیم:
« اگر یک روز دیدیم که سید‌علی‌محمد‌باب دیگری به دست خودمان و با ثمره خون شهیدان و مقاومت‌های فراوان به وجود آمده است،‌ تعجب نکنیم. حال اگر کسی ریاست، پول و سوابق داشته باشد و خدمات دولت نهم و دهم نیز در اختیار او قرار گیرد و چه بسا رئیس‌جمهور هم بگوید؛ هر چه دارم از او بوده است! چه تأثیراتی می‌تواند داشته باشد...امروز یک مقام رسمی کشور، بیاید و مطرح کند که دیگر دوران تعریف از اسلام و شعار اسلامی گذشته است، پلورالیسمی می‌باشد که در گذشته سایه آن را نیز با تیر می‌زدیم...» -22 اردیبهشت 1390
  و بالاخره این نکته نیز گفتنی است که مگر احمدی‌نژاد امروزه - و نه دیروز که شما در عمران و آبادانی و خدمت به مردم انگشت کوچک او هم نمی‌شدید- چه مواضعی دارد که شما مدعیان اصلاحات ندارید؟! و آیا در میان مواضع امروز او می‌توانید به موضعی اشاره کنید که با مواضع شما تفاوت و اختلاف اساسی داشته باشد؟! آیا نباید به خاطر مواضع دیروزتان خجالت بکشید و برای اعتراض امروزتان به اردوگاه انقلاب و حق‌جویان- و نه قبیله‌گرایان- شرمنده باشید؟!
حسین شریعتمداری

رنجی که می‌بریم (یادداشت میهمان)


سال 35 هجری است و امیرمؤمنان علی علیه‌السلام پس از اصرار و ابرامی که هجوم جمعیت به گونه‌ای بود که تاریخ می‌گوید حسنین کوفته شدند و بیم کشته شدنشان می‌رفت خلافت را پذیرفت. او امام برحق بود چه آن زمان که مغضوب بود و حقش از او ممنوع و چه آن زمان که مطلوب مردم شد و محل رجوع آنان. امام چون حکومت را در دست گرفت، انبوه مشکلات و معضلاتی که مزمن بلاد اسلام بود پاپیچش شد. صحابی‌هایی که عمدتاً گرفتار چرب و شیرین دنیا شده بودند. تابعانی که اسلام را در رفتار و گفتار همین صحابی می‌دیدند و نسل جدید آقازادگان بی‌فضیلتی که بی‌هیچ زحمتی با نام پدران خود امیر و تاجر و سرشناس و متوقع شدند. و در مقابل، معاویه‌ای که در شیطنت، شیطان بزرگ بود و گروهی کج فهم و متحجر و متهور که از دین همان می‌فهمیدند که می‌دیدند و می‌شنیدند. نه تدبری و نه تعقلی.
هرکدام از این سه مشکل بزرگ برای مشغول کردن و از پا درآوردن هر حکومت اخلاق محوری حتی اگر حکومت علی باشد، کافی است. همان علی که از بیت‌المال نمی‌گذرد حتی اگر مهر زنان طلحه و زبیر شده یا در خانه ‌اشراف باشد. امام در طول حکومت کوتاه خود با این سه غده سرطانی جنگید. ناکثین را زخم کاری زد و از کارانداخت. تا خیمه کثیف قاسطین شمشیر رساند ولی دست نامرئی شیطان، ظاهربینانِ کم‌خرد را فریفت و چشم فتنه مارقین را کور کرد ولی کشتن معاویه چیز دیگری بود اگر می‌شد. روح آن خبائث در جامعه ماند و ماند تا کربلا و داغ عدل ستمدیده و تا امروز. اگرنبود آن سه جنگ طاقت فرسا که وقت تربیت مردم را از مربی بی‌نظیر گرفت، اسلام به مصائب بعد از علی گرفتار نمی‌شد و اکنون جامعه اسلام به بلای افراط و انحراف دچار نبود. وهابی کج فهم و نادان که بازیچه صهیون است، ثمره همان روح خبیث است که از تلفیق ناکث و قاسط و مارق به جا ماند.
یقیناً جنگیدن با صاحبان این روح خبیث که تا بن دندان توسط دشمنان خونی اسلام مجهز شده‌اند و از هیچ جنایتی فروگذار نیستند و امروزه همراهانشان را یافته و متحد گشته اند، کار ساده‌ای نیست. داستان غمبار یمن که دوسال و 8 ماه است گرفتار طاعون سعودی شده و چشمان محاکمه‌گر کودکان بی‌رمق و مادران ناامیدش که غیرت را به رخ ما آسودگان می‌کشد، از آن رنج است. پیکر تکیده شیخ بحرینی که به جرم خداپرستی در محاصره قبیله سعودی است از همین رنج است. بوی دودِ گوشت و استخوان مسلمانان میانماری از همین رنج است. حضور کفار نحس و نجس صهیون در بیت‌الله الحرام از همین رنج است. دوشیده شدن گاو سعودی و ثروت مسلمین و به آتش کشیده شدن جهان اسلام با رذالت رجاله‌های سعودی و نقشه‌های پی درپی اولاد یهودا و ملکه انگلیس و... و فریب و فتنه سست عنصران نارفیق از همین رنج است.
سرداران بصیر سپاه اسلام چشم فتنه را کور کردند و سرزمین غصب شده مسلمین را آزاد کردند و عراق و سوریه پس از 5 سال، سرآرام بر بالین می‌گذارند و خیال ما هم راحت است. آنها که دیده‌اند داعش چگونه در می‌شکند و بچه کنار سفره را سرمی‌بُرد و خانواده‌اش را مجبور می‌کند بقیه غذا را با خون او بخورند، یا به رسم اروپای سی سال پیش در مقابل شوهری برای جنسیت جنین شرط می‌بندد و همسرش را شکم می‌دراند، یا نوزاد را در مقابل والدینش به دیوار می‌بندد و هدف دارت می‌کند، یا به رسم کلینتونِ شوهر، زنده زنده آدم می‌سوزاند و... می‌دانند آرامش یعنی چه و مدافعان حرم چه خدمتی به بشریت کرده‌اند و تاریخ خواهد گفت مردانی از نسل محمد حلف الفضول بستند و شاهرگ به راه خدا نهادند و تن را سپر مظلومان کردند و خود و خانواده‌هاشان در شهر خود غریب بودند و کسانی سراغی از آنان نگرفتند و در آن زمان جای لسان‌الغیب خالی که بخواند رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کَس/گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت.
دو هفته‌ای است که سرداران سرافراز پیروزمندانه برگشته و در میان مایند. همان‌گونه که ما در کنار خانواده‌های شریف شهدای مدافع حرم هستیم و در کنار خانواده‌های عزیز و غریب فاطمیون و زینبیون که شرح جهاد همسرانشان با ملائک و اجر صبر اینان با خداست. شرط عقل و جوانمردی آن بود که به جای روبان زدن و گرفتار تقلیدهای لوس شدن، از زنان مردآفرین مدافعان حرم تجلیل شود. «روزِ نه به خشونت علیه زنان» برای آمریکاست که مردمانش از ترس با اسلحه می‌خوابند و زنان پلیس، خود، قربانی همکارانشان هستند. برای کشورهایی است که زنان حق رأی ندارند یا اروپاییانی که پلیس‌شان زنان را در ساعاتی از شب منع رفت و آمد می‌کنند و زنان مجبورند برای سیر کردن شکم، پابه پای مردان در کارخانه‌ها کار کنند. و نماینده و وزیر و وکیل و مجری آنها درکارنامه تجاوز به عنف دارند و... جای این اطوار در ایران شریف نیست. نهایت تدبیرتان برای حضور بانوی ایرانی در اجتماع که می‌گفتید همین ایستادن کنار ماشین بود؟ شما زنان کارتن خواب را عقیم نکنید، «نه به خشونت» پیشکش‌تان.
می شد نه مثل آن همایش و توزیع مدال و عنوان برای تقدیر از تحمیل کنندگان پاکت خالی و «تقریباً هیچ» به ملت، بلکه مراسم مختصری برای آنان که واقعاً سایه جنگ را از کشور برداشتند گرفت و چفیه و نهج‌البلاغه‌ای داده می‌شد. یا می‌شد دست‌کم یک‌روز نشریاتی که مأمورند در مواقع حساس حواس مردم را پرت کنند تأدیب کرد تا وقت سؤال صلوات ندهند و دغدغه مردم در رفع بیکاری و رکود و واردات را به حصر فتنه‌گران و ورود 4-5 دختر به استادیوم تنزل ندهند. چندسال تلخی است که کشور به تفکر سازش و خواهش مبتلا شده و هزینه آن برای کشور از هزینه جنگ هم بالاتر رفته است. زمانی مردم مجبور بودند فقط تحریم را تحمل کنند و امروز باید علاوه ‌بر آن تحقیر برجامی را نیز تحمل کنند. و برخی چون مارکوپولو از کشوری به کشوری بروند تا شاید دل گرگان به رحم آید و بیش از این مُرده برجام را به دندان نکشند. اکنون ارزش کار سردار سلیمانی و یارانش دیده می‌شود که دو کشور را از سقوط نجات دادند و می‌توانند برای آنان که نتوانستند منافع کشور در قرارداد با یک خودروساز فرانسوی را تأمین کنند الگوی مناسبی باشند. مدیریتی که موشکِ بردِ بلندِ نقطهِ زن را با موفقیت به رخ ابرقدرتان کشید الگوی مناسبی است برای مدیریت‌اشرافی که به جای حتی همان هواپیماهای دسته دوم مرجوعی، شتر وارد می‌کند.
آنها که می‌خواهند شریک پیروزی شوند بشوند ولی بدانند دیپلماسی این جبهه از نوع انفعال و امتیازدهی محرمانه نیست. از نوع «مقاومت» است و شجاعتی که امثال سلیمانی و باقری ژنرالهای آنند. این پیروزی حیرت‌آور بر جبهه متحدان آمریکا و اسرائیل، نشانه مدیریت پاک و مقتدری است که به جای توهین و تنبلی، عمل انقلابی می‌کند. زمانی که سیاست‌بازان حراف، مشغول لجبازی کودکانه با سایه دولت اسبقند، مجاهدانی که از جبهه می‌آیند باید به کمک زلزله‌زدگان بشتابند. بی‌آنکه فرشی را به کفشی بیالایند یا از سان روف، بوسه پرتاب کنند یا تصویرشان در شبکه‌های صدا و سیما دست به دست شود. در مجلسی که خود زخم خورده داعش است نیز هنوز 84 نفر هستند که به هر دلیل مگو، اختیار یا سعادت تشکر با یک امضاء خشک و خالی را از افتخارآوران ملی و اقتدار آفرینان فراملی ندارند. همان‌گونه که برای پرتاب موشک به لانه دشمن هم تشکر نکردند. آری توقعی بزرگ است از کسانی که افتخارشان، گرفتن سلفی حقارت و تصویب 20 دقیقه‌ای برجام است. سالگرد شهادت مدرس است، روحش شاد.
از ساده‌دلانی که فریب فراریان خارج نشین را می‌خورند و هنوز بر قبر کورش در جنگ عرب و ایران مانده‌اند و از میهن‌پرستی تنها دو سه سرود می‌خوانند نیز خبری نیست که بیایند و پهلوانان زنده شاهنامه بستایند. از سالمندان ملی‌گرا و یقه‌دران دوره صلح نیز خبری نداریم که برای سربازان وطن ریسه‌ای ببندند وشعری بخوانند. گویی در این برهوت انصاف، پهلوانانی که همچون پوریای ولی و تختی، به رسم جوانمردی طرف مظلوم را می‌گیرند و حاضر به حضور در مقابل نماینده کودک‌کشان صهیون نمی‌شوند نیز باید تخطئه شوند و به تیغ رسانه‌های زنجیره‌ای و دلالان دشمن سپرده شوند. جوانمردانی که چون مثل برخی آقازادگان بی‌هنر، سفارش نشده‌اند و به جای رانت و مفت‌خواری، با زور بازوی خود بزرگ شده‌اند باید مذمت شوند. عیبی ندارد وقتی خدا می‌بیند و مردم نظاره‌گرند.
از این غصه‌ها اگر بگذریم قصه مردان خدا شنیدنی است. آنان که سرشان برود قولشان نمی‌رود و برخلاف هزار وعده صد روزه دیگران که یکی وفا نشود، قبل از موعد به قول سه ماهه خود وفا کردند و به قول حافظ مرید پیر مغانم زمن مرنج ‌ای شیخ/چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد. این رنج انقلاب است که گروهی پرخورترین و پرحرف‌ترین و کم‌کارترین، همیشه پهن نشسته بر سفره انقلابند و در دوران مختلف فقط دور سفره جابجا می‌شوند. زمان تلاش و جهاد به بهانه تحصیل ژنهای بی‌استعدادشان در فرنگ ویلانند و در وقت غنیمت پیداشان می‌شود و آنچه در آنجا نداشته‌اند را نیز از جیب مردم می‌برند. این طبقه مدعی همان طبقه رنج‌آور صدر اسلام است که نجومی می‌خورند و توان می‌گیرند و فرصت می‌سوزانند و وقت خدمت را از مسئولین واقعی می‌گیرند.
محمدهادی صحرایی

کارنامه دولت خالی است /کناره‌گیری کن تا رأی بیاوری!

جریانی که روزی خود را عامل رأی آوردن رئیس‌جمهور می‌دانست و سهم خود را تمام و کمال از دولت دریافت کرد، با مشاهده واقعیت‌های جامعه، به مرزبندی با دولت برآمده است.



اتفاقات زیادی هر روز در کشور رخ می‌دهد که برخی از آنها تیتر رسانه‌ها می‌شود و به همان نسبت، توجه افکار عمومی و مسئولان را به خود معطوف می‌کند؛ از موضوعات اقتصادی گرفته تا مسائل فرهنگی و دعواهای سیاسی. رسانه‌ها نیز به نسبت دغدغه‌مندی و تعهد خود، این اتفاقات را برجسته یا سانسور می‌کنند و به این ترتیب به افکار عمومی جهت می‌دهند.
اما بررسی تحولاتی که در سال‌های گذشته و بویژه ماه‌های اخیر در کشور رخ داده، نشان می‌دهد برخی جریان‌های رسانه‌ای تمایل دارند موضوعات اصلی و فرعی کشور را جابجا کرده و ذهن جامعه را از مسئولانی که در بروز این شرایط دخیل هستند منحرف کنند. این جریان حتی پا را فراتر نهاده و تلاش می‌کند نقش پررنگ خود را در مشکلات کنونی جامعه انکار نماید.
«استعفا بِده»!
یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای این جریان، روز پنجشنبه، از برجسته‌ترین سهمیه اصلاح‌طلبان در کابینه دولت یازدهم و دوازدهم - معاون اول رئیس‌جمهور- خواسته است که «استعفا بِده»! البته صحت و سقم این سخن و اینکه تا چه حد به یک دستور کار شبیه است یا بازی رسانه‌ای، مهم نیست، مهم‌تر آن است که خود اصلاح‌طلبان هم از مدت‌ها قبل از عمق مشکلات و کارنامه بسیار ضعیفی که محصول مشترک «اعتدال» و «اصلاحات» است پی برده‌اند و بیش از هر کس از‌اشتباهات صورت گرفته و کارهای نکرده خود آگاهند و باید تا زمان از دست نرفته، در ذهن جامعه چنان جا بیندازند که راه ما از اعتدالیون جداست! جالب است در برهه‌ای که خود روحانی در گفت‌وگوی تلویزیونی اخیرش، کمی آرامتر از گذشته با انتقادات و مشکلات برخورد می‌کند، معاون اول اصلاح‌طلب او در متشنج کردن فضا و اصرار عجیب بر دوقطبی‌سازی – حتی به قیمت نگران کردن میلیون‌ها ساکن مسکن مهر- حد و مرزی نمی‌شناسد و رسانه‌های اصلاح‌طلبان هم بر این طبل تو خالی می‌دمند!
فرار از مسئولیت
البته این وظیفه تنها بر دوش یک نفر نیست. مدتی است که تعدادی از صاحبنظران اصلاحات در تلاشند هر طور شده خط‌کشی با دولت را پر رنگ و سهم خود را در بروز مشکلات امروز کشور کمرنگ کنند، چرا که ایجاد این تصور در جامعه را به نوعی برگ برنده خود در انتخابات آینده می‌دانند.
افرادی چون عبداله نوری و محمدعلی ابطحی، صادق زیباکلام و دیگران که اوضاع کشور را از همین یکصد روز نخست دولت تدبیر و امید، ناامید‌کننده می‌بینند، می‌کوشند خود را درجایگاه مطالبه‌گری و اپوزیسیونی نسبت به دولت قرار دهند. ابطحی گفته است که «اگر کاندیداتوری آقای جهانگیری در انتخابات آینده قطعی است، باید از دولت جدا شود و فاصله بگیرد. در این صورت شرایط بهتری برای رای آوردن خواهد داشت.»
زیباکلام هم روز گذشته در یادداشتی نوشته است که «... بودن آقای جهانگیری در دولت دوازدهم، آنچنان به نفع او از جهت رای آوری نخواهد بود. چراکه در دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی بنا بر دلایلی که برای خود دارم، کارنامه چندان موفقی را برای ایشان پیش‌بینی نمی‌کنم. به این دلیل که مرکز ثقل دولت دوم آقای روحانی و بزرگترین مشکلات و چالش‌هایی که با آن روبه‌رو است به مسائل اقتصادی باز می‌گردد. از همین رو نوری برای مشاهده موفقیت اقتصادی دولت دوازدهم به چشم نمی‌خورد. بنابراین چه آقای اسحاق جهانگیری و چه هر فرد دیگری که در دولت آقای روحانی شریک باشند باید توجه کنند که این شراکت یک سرمایه‌گذاری سودده و پر منفعت برای کسی که می‌خواهد بعدها نامزد ریاست جمهوری شود نخواهد بود چراکه عدم موفقیت دولت، دامن همه را خواهد گرفت و این « همه» شامل آقای اسحاق جهانگیری هم خواهد بود. بنابراین عقل سلیم و منفعت شخصی و سیاسی آقای معاون اول حکم می‌کند که او کناره بگیرد و شریک در ضرر و زیان‌های سیاسی دولت دوم آقای روحانی نشود.»
تغییر اولویت‌ها
آنچه از مجموع اتفاقات این روزهای کشور برمی‌آید نشان می‌دهد که این جریان به‌طور هدفمند در تلاش است ناکارآمدی خود را در پشت هیاهوی رسانه‌ای پنهان کند.
برای تحلیل این رفتار رسانه‌ای، باید لحظه‌ای ایستاد و به عقب نگاه کرد؛ مسئولیت اجرایی کشور با چه کسانی است؟ و کدام گروه‌ها مسئول چنین وضعیتی در اقتصاد و فرهنگ و سیاست و... هستند؟ اگر از مسئولان دولت و اصلاح‌طلبان بپرسید، به احتمال قوی خواهند گفت «دولت‌های نهم و دهم»! و بدون ‌اشاره به نقش آنها در دولت تدبیر و امید، پای خود را از مسئولیتی که در پنج سال گذشته داشته‌اند، عقب می‌کشند! این است ذات نهفته جریان‌هایی که آگاهی مردم را تنها برای رأی آوردن خود می‌خواهند.
اکنون اصلاح‌طلبانی که خود را عامل روی کار آمدن دولت می‌دانستند و سهمیه‌های قابل توجهی در دولت تصاحب کردند، در دو حوزه تلاش می‌کنند؛ یکی اینکه با طرح موضوعات حاشیه‌ای، کانون توجهات را از مسایل اصلی به فرعیات منحرف کنند و دیگر آنکه کم کم نقش و مسئولیت خود را در دولت روحانی انکار نمایند.
حاشیه به‌جای متن
به عنوان مثال، در روزهای گذشته، ماجرای روسری سر کردن مربی تایلندی تیم ورزشی بانوان این کشور به یکی از موضوعات اصلی رسانه‌ها بدل شده است. جدای از صحت و سقم اظهارات صورت گرفته، آیا این موضوع مشکل درجه اول کشور است که این همه به آن پرداخته شود؟
یا اینکه پس از زلزله تلخ کرمانشاه، معاون اول رئیس‌جمهور تنها چند ساعت پس از حادثه، دهان به انتقاد از مسکن مهر و دولت قبل از خود می‌گشاید، بی‌آنکه کمی بیندیشد در این لحظات حساس، درد مردم چیست. به سرعت این اظهارات خودساخته، تیتر نخست برخی رسانه‌های زنجیره‌ای می‌شود و این خط خبری تا چندین روز به مسئله نخست کشور بدل می‌شود تا کسی از سوءمدیریت دولت در این ماجرا سؤال نکند.
مورد دیگر، دعواهای سیاسی دولتمردان حال و گذشته با دستگاه قضایی است که به یکی از بسترهای تنش‌آفرینی در کشور بدل شده است. این موضوع هم روزها به تیتر گزارش‌ها و عکس و کاریکاتور صفحه نخست روزنامه‌ها تبدیل می‌گردد بدون آنکه کسی بپرسد آیا واقعا اینها درد امروز جامعه و مشکلات اساسی مردم و کشور هستند؟
درد مردم
این روزها دغدغه مردم و مسئله کشور موضوعات دیگری است. مردم بسیاری با اعتماد به دولت، در موسسات مالی سپرده‌گذاری کرده‌اند و هنوز به پول خود نرسیده‌اند. وعده‌هایی که بعد از مدتها داده می‌شود هم هر روز با تبصره و بهانه‌ای تن آنان را می‌لرزاند.
این رسانه‌ها نمی‌پرسند چرا در برابر چشم همگان و در روز روشن، صندوق ذخیره فرهنگیان غارت شد و چرا یکی از متهمان آن پرونده از کشور‌گریخت؟ تکلیف سرمایه معلمان زحمتکش که به افراد خاصی داده شده چه می‌شود؟
آیا تحریم‌های جدید در راه نیست؟ بعد از ناکامی برجام و نتایج تقریبا هیچ آن، دولت چه برنامه‌ای برای کنترل تبعات تحریم‌های جدید دارد؟ ارسال لايحه «اصلاح قانون مبارزه با پولشویی» از دولت به مجلس، آن هم خیلی بی‌سر و صدا، و کوبیدن میخ FATF مهم‌تر است یا روسری مربی تایلندی؟
حباب قیمت در بازارهای ارز و طلا به کجا می‌رسد و تا کجا قرار است این بازارها در دامن سودجویان رها شود؟
پرونده عجیب برادر فلان مسئول و پرونده عجیب‌تر برادر فلان معاون اول به کجا رسید؟ اوضاع بانک‌ها و اخبار تکان‌دهنده از تراز مالی آنها اهمیت بیشتری از اظهارات فلان مقام دولت‌های قبل ندارد؟
یادآوری یک درس تاریخی به‌عنوان حسن ختام این گزارش مفید به‌نظر می‌رسد. رهبر یکی از کشورهای بلوک شرق دوست نزدیکی داشت که بعدها معلوم شد این فرد جاسوس CIA است. این فرد بعدا در اعترافات خود گفت که آمریکایی‌ها فقط از او می‌خواستند اولویت‌ها را عوض کند و افراد را سر جای غیر خودشان بگذارد. این اظهارات تکان‌دهنده نشان می‌دهد که پرداختن به اولویت‌های یک کشور چه اندازه اهمیت دارد و تغییر نادرست این اولویت‌ها چقدر در عقب افتادن کشور موثر است.

آمریکا منتظر یک جریان آلوده داخلی است که به‌جای او غلطی بکند !

 
 مشهد- خبرنگار کیهان:


آمریکا طی سی و چند سال گذشته تمامی اهرم‌هایی را که در اختیار داشته است علیه کشورمان به‌کار گرفته و به این نتیجه قطعی رسیده است که هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و اکنون چند سالی است که به انتظار یک جریان مرموز و غرب‌گرای داخلی نشسته تا شاید آنها بتوانند غلطی بکنند.
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول کیهان در «نشست روشنگری» که در مسجدالزهرا(س) مشهد و به مناسبت هفته بسیج برپا شده بود، گفت؛ بسیجیان امروز همان تنگه‌داران دیروز احد هستند، با این تفاوت که آنها وقتی عرصه جنگ را مغلوبه یافتند، برخلاف سفارش اکید رسول خدا(ص) تنگه را رها کردند و برای جمع‌آوری غنیمت به میدان کارزار شتافتند، غافل از آن که خالدبن‌ولید با سپاهیانش در آن سوی تنگه به کمین ایستاده است و هنگامی که تنگه را از محافظان خالی دید، از پشت یورش آورد و جنگی که به نفع سپاه اسلام در حال خاتمه بود به شکست تبدیل شد. بسیجیان امروز اما، آنچه هرگز در سر نداشته و ندارند، سودای سود و غم بود و نبود است.
مدیر مسئول کیهان افزود؛ این سخن نمی‌دانم از کیست؟ ولی زیبا و حکیمانه است که «خدا در آسمان، فرشتگان و در زمین بسیجیان را دارد» این همان ترجمان کلام امام راحل ماست که بسیج را لشکر مخلص خدا می‌نامید و به بوسه بر دست و بازوان آنان افتخار می‌کرد. حزب‌الله لبنان، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق، فاطمیون افغانستان، زینبیون سوریه و... که امروزه عرصه را بر مجموعه آمریکا، اسرائیل و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آنان نظیر آل‌سعود، امارات و آل‌خلیفه تنگ کرده‌اند، الگو گرفته از بسیج هستند،
شمه‌ای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایت‌ها که از فرهاد و شیرین کرده‌اند
شریعتمداری در ادامه با اشاره به این نکته که نمی‌خواهیم شعار بدهیم، بلکه بر واقعیاتی که برای همگان قابل درک است تکیه می‌کنیم، به تشریح شرایط کنونی پرداخت و گفت؛ ما هر چند که این روزها با مشکلاتی روبه‌رو هستیم که عمدتاً اقتصادی و ناشی از ناکارآمدی برخی از دست‌اندرکاران است، ولی واقعیات موجود به وضوح نشان می‌دهد که شرایط فقط خطیر است و نه خطرناک. دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها اصرار دارند شرایط را خطرناک توصیف کنند با این منظور که بذر ناامیدی در دل مردم بپاشند و در نهایت، زمینه تسلیم در مقابل خواسته‌های دشمن غارتگر و خونریز را فراهم آورند. «سایه جنگ» نمونه‌ای مثال‌زدنی از همین ترفند است که از آن سوی مرزها با القاء این توهم که «گزینه نظامی روی میز است» مطرح می‌شد و در داخل کشور یک جریان واداده و آلوده، این گزاره را تقویت می‌کرد که اگر به خواسته آمریکا در مذاکرات هسته‌ای تن ندهیم، باید در انتظار جنگ باشیم! و امروزه نیز همان ترفند را درباره توان موشکی کشورمان به‌کار گرفته‌اند.
مدیر مسئول کیهان گفت: کسانی که ادعا می‌کنند انقلاب اسلامی در گذر سال‌ها تضعیف شده است و نسخه دست کشیدن از انقلابی‌گری می‌پیچند باید به این پرسش پاسخ بدهند که اگر چنین است پس چرا کینه‌توزی‌ها و توطئه‌های دشمنان همه روزه شتاب بیشتری می‌گیرد؟! باید به این جریان آلوده داخلی سخن حکیمانه حضرت امام(ره) را که خطاب به آمریکا فرموده بودند، گوشزد کرد که اگر می‌گوئید چیزی نشده و انقلاب جایگاهی ندارد، پس چرا اینهمه هیاهو می‌کنید؟!
شریعتمداری گفت؛ به عنوان مثال مگر نه اینکه همه قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای تمامی توان خود را به میدان آورده و عربده می‌کشیدند که بشار اسد باید برود؟ و فقط ما بودیم که می‌گفتیم باید بماند. آیا امروز که شاهد قلع و قمع داعش و حامیان آمریکایی و اروپایی و اسرائیلی و عربی آنها و باقی ماندن بشار اسد در قدرت هستیم، نشانه آن نیست که قدرت برتر منطقه و از حریف قدرتمندتریم؟
مدیر مسئول کیهان در بخش دیگری از سخنان خود گفت؛ یکی از ترفندهای دشمن برای به انفعال کشیدن ملت، القاء یأس و ناامیدی در آنان است و این ترفند را عمدتاً با بهره‌گیری از شگرد مارپیچ سکوت دنبال می‌کند. وی ضمن تشریح شگرد مارپیچ سکوت گفت؛ کاربرد این شگرد آن است که طرفداران انقلاب و اسلام انقلابی را در اقلیت نشان بدهد با این امید که آنها را به
نا امیدی کشانده و از طرح مطالبات انقلابی خود منصرف سازد.حریف برای این منظور مجموعه عظیمی از رسانه‌های بیرونی و برخی از رسانه‌های داخلی به‌کار گرفته می‌شوند. شریعتمداری گفت؛ باطل‌السحر این ترفند از یک‌سو، برشمردن موفقیت‌های بزرگ و مثال زدنی نظام طی ۴ دهه گذشته و از سوی دیگرحضور چشمگیر در صحنه است، نباید صبر کنید تا 22 بهمن و 9 دی و روز قدس و راهپیمایی اربعین و ایام عزای سیدالشهداء علیه‌السلام و امثال آن پیش بیاید تا شمار انبوه خود را در کنار شمار اندک غربگرایان و فلان جریان آلوده به نمایش بگذارید.
باید پرچم خود را همیشه و در همه حال برافراشته نگاه دارید و دیدگاه انقلابی خود را با صدای بلند فریاد بزنید. می‌گویند صلوات بلند، نفاق را از بین می‌برد، شاید به این علت که وقتی بلند صلوات می‌فرستید، تابلوی هویت خود را بالا برده‌اید و عرصه را بر نفاق تنگ کرده‌اید. شریعتمداری ادامه داد؛ آمریکا طی سی و چند سال گذشته همه اهرم‌های خود را علیه جمهوری اسلامی ایران به‌کار گرفته و به این نتیجه قطعی رسیده است که هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و اکنون چند سالی است که با حمایت‌های آشکار و پنهان از یک جریان مرموز و غربگرای داخلی به انتظار نشسته که شاید آنها بتوانند غلطی بکنند.
شناخت این جریان دشوار نیست، این جریان در مقایسه مواضع آن با خط اصلی انقلاب و نقشه راه نظام به آسانی قابل شناسایی است. این جریان آمریکا را بزک می‌کند، سازش را به جای مقاومت تبلیغ می‌کند، تسلیم در مقابل خواسته‌های دشمن را تنش‌زدایی و تعامل می‌نامد، از صلح سخن می‌گوید و آدرس تسلیم می‌دهد، مشکلات اصلی مردم را نادیده می‌گیرد و به جای آن، حاشیه‌ها را به میدان می‌آورد.
شریعتمداری گفت؛ به‌عنوان نمونه، امشب (سه‌شنبه شب) قرار است آقای رئیس‌جمهور گزارش 100 روزه خود را ارائه کند ولی شما به روزنامه‌های مدعی اصلاحات و حامی دولت نگاه کنید، به‌جای اینکه پرسش‌های مورد نیاز مردم را مطرح کرده و درباره مسائلی نظیر بیکاری، رکود، تعطیلی مراکز تولید، حقوق‌های نجومی، خسارت محض برجام و امثال آن توضیح بخواهند، تمامی صفحات اول خود را با اعتراض به خودداری قهرمان عزیز کشورمان آقای علیرضا کریمی از کشتی گرفتن با کشتی‌گیر اسرائیلی پر کرده و اقدام مثال‌زدنی و تحسین‌برانگیز این پهلوان واقعی را به چالش کشیده‌اند. و اصلاً به روی نامبارک خود نمی‌آورند که رژیم‌صهیونیستی قاتل دهها هزار زن و مرد و کودک فلسطینی است و همین دیروز، موشه یعلون وزیرجنگ سابق اسرائيل با وقاحت اعلام کرد افتخار می‌کنم که هیچکس به اندازه من عرب و فلسطینی نکشته است و یا دو روز قبل سردمداران رژیم صهیونیستی با صراحت اعلام کردند که در پی ترور سردار قاسم سلیمانی هستند. باید از این جماعت داخلی پرسید؛ آیا سردار سلیمانی قهرمان ملی شما نیست؟ و آیا قتل عام کودکان مظلوم فلسطینی کمترین احساسی در شما برنمی‌انگیزد که اینگونه به کاسه‌لیسی اسرائیل پرداخته‌اید؟! یعنی شما ایرانی هم نیستید؟ وقتی شعار می‌دادید نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران از کدام ایران سخن می‌گفتید؟!

یوسف را نمی‌فروشیم(یادداشت روز)


بعضی با نیت خوب و برخی با نیت بد، از نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی با واژه «هژمون» یاد می‌کنند و این در حالی است که این واژه در محتوا و نتیجه‌ای که از آن بدست می‌آید، هیچ تناسبی با قدرت منطقه‌ای ایران ندارد بلکه در نقطه مقابل آن قرار دارد. در این میان دشمنان جمهوری اسلامی خیلی حساب شده از این واژه استفاده می‌کنند تا رنگی استعماری و «مداخله‌گرایانه» به نفوذ جمهوری اسلامی بزنند و ملت‌ها و دولت‌های منطقه را در مقابل ایران قرار دهند. در داخل ایران هم بعضی با این گمان و بیان که «قدرت» با هر منشايی، ماهیت، اصول و نتایج واحدی داشته وسکولار و دینی ندارد، از این واژه برای بیان اندازه نفوذ و قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی استفاده می‌کنند در حالی که این یک خطای فاحش و زیانبار است. اگر به ادبیات رهبران جمهوری اسلامی در این حدود چهار دهه نظر بیندازیم درمی‌یابیم که ایران هیچگاه دنبال هژمون شدن در منطقه نرفته و آن را نسخه مناسبی برای جمهوری اسلامی نمی‌داند. در این خصوص نکته‌های گفتنی زیادی وجود دارد:
1- بعضی از داخلی‌های مخالف تفکر «مقاومت» که در ضمن صاحب مناصبی هم در کشور هستند در این جلسه و آن جلسه کارشناسی و تصمیم‌گیری مرتب هشدار می‌دهند که ایران توان مالی و نظامی بر دوش کشیدن نقش «قدرت هژمون منطقه» را ندارد و باید از آن فاصله بگیرد و سبب تضعیف روابط خود با همسایگان نشود. منظور آنان از «قدرت هژمون»، خود هژمونی نیست بلکه منظورشان مقاومت است ولی از آنجا که در جلسات رسمی نمی‌خواهند یا نمی‌توانند علیه «مقاومت در برابر آمریکا» سخن بگویند از این واژه استفاده می‌کنند ولی دقیقاً منظورشان این است که این جبهه‌سازی و سنگربندی در مقابل آمریکا و سیاست‌های استیلاطلبانه آن و رژیم‌های وابسته به آن در منطقه را کنار بگذاریم و فضای میان خود و آن‌ها را به سمت «تفاهم» ببریم. به عنوان مثال حدود یک سال پیش یکی از آنان در همایشی که در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد منطقه را زمین سوخته و سیاست‌های ایران را عامل تبدیل منطقه به زمین سوخته معرفی کرد و در نهایت گفت بیاییم به جای تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه به تبدیل منطقه به منطقه‌ای برتر بیندیشیم و راهی که نشان داد این بود که با عربستان وارد مذاکره شده و مسایل منطقه را با آن حل و فصل نمائیم.
چند روز پیش هم یکی دیگر از آنان که از قضا منصب حساسی هم دارد، گفته بود مسایل منطقه را باید 70 به 30 با دولت سعودی حل‌وفصل کنیم پیش از آنکه ناگزیر به تن دادن به فرمول 90 به 10 بشویم. پس کاملاً واضح است که آنان وقتی از مضرات قدرت هژمونیک و خطرهای هژمونی ایران در منطقه سخن می‌گویند دقیقاً منظورشان «مقاومت در برابر غرب» است نه اینکه با یک وجهی از قدرت که آثار تنش‌زایی دارد مخالفت می‌کنند که اگر این بود، مشکلی وجود نداشت و اصولاً اختلافی پدید نمی‌آمد.
2- هژمون یاهژمونی (hegemonie) بر اساس آنچه در نظریه صاحب آن «آنتونیوگرامشی» فیلسوف مارکسیست‌ایتالیایی(1270-1316ش) آمده است، یک قدرت بدون رقیب که هیچ منازعی نداشته باشد و تسلط و استیلای او دارای جنبه‌های مختلف اقتصادی، امنیتی نظامی، سیاسی و ایدئولوژیک باشد. گرامشی با پیش کشیدن بحث «فرادست» - «فرودست»، قدرت‌ها و جوامع را به این دو دسته تقسیم کرده و معتقد بود قدرت هژمون تلاش می‌کند درجه‌ای از رضایت گروه تحت سلطه را بدست آورد.
کاملاً پیداست که قدرت هژمون از نظر اخلاقی و انسانی مردود است و از این حیث مشروعیت ندارد و بلکه سبب پیدایی و گسترش انواعی از دشمنی‌ها میان فرادست و فرودست می‌شود. کمااینکه شدت خصومت مردم منطقه ما با انگلیس و آمریکا به‌خاطر سیاست‌های استیلاطلبانه و هژمون‌خواهانه‌ای است که از اواسط قرن 19 بر این منطقه رفته است. ممکن است برای قدرت هژمون مشروعیتی سیاسی قائل باشیم و بگوییم از آنجاکه در نظام بین‌الملل توسل به زور و اعمال زور علیه ضعفا به رسمیت شناخته شده و اساسا ماهیت نظام‌های بین‌المللی در این حدود دویست سال با آن بسته شده است، پس در اینجا قدرت هژمون مشروعیت سیاسی داشته و براساس آن بر موقعیت‌های برتر سیاسی کشورها، اتحادیه‌ها و سازمان‌های جهانی سیطره پیدا می‌کند. ولی خب پیداست که این با منطق انسانی و دینی و نیز با اهدافی که انقلاب اسلامی براساس آن پدید آمد و گسترش یافت، منافات داشته و مردود است. از سوی دیگر کاملا پیداست که اساسا انقلاب اسلامی و جبهه‌ای که در منطقه پدید آورده است را نمی‌توان در پارادایمی - گفتمانی - که با آن ستیز دارد و در پی پایان دادن به آن است، تعریف و توجیه کرد.
شاید هدف کسانی که سعی می‌کنند قدرت و نفوذ ایران را در این گفتمان توضیح دهند این باشد که از ظرفیت و ادبیات ضدسلطه در منطقه برای رسیدن به مقصود خود بهره ببرند به عبارت دیگر با این همانی کردن نفوذ ایران و هژمون درصدد استفاده از فضای ضدهژمون منطقه برای منفی نشان دادن نفوذ ایران برآمده‌اند.
3- خیلی‌ها درصددند انقلاب اسلامی ایران را تبدیل به پدیده‌ای داخلی کنند و به عبارتی با شکل‌گیری «نظام» پایان یافته معرفی نمایند. این چنین رویکردی و به‌خصوص نتایجی که از آن به‌دست می‌آید بار خیلی‌ها را سبک و دشواری‌های خیلی‌ها را آسان می‌کند که در صدر چنین فهرستی آمریکا و اسرائیل قرار دارند. این درحالی است که تا این تاریخ هیچ «انقلاب واقعی» در مرزهای خود محصور نشده مگر آنکه در فاصله بسیار کوتاهی ازمیان رفته و ضد آن جای آن را گرفته است. انقلاب اسلامی ایران که مهم‌ترین رخداد منطقه‌ ما در این دوران 200 ساله است، مقابله با استیلای غرب و از بین بردن رژیمی که بر اساس هژمون‌طلبی بر فلسطین سیطره پیدا کرده را در هدف‌گذاری اولیه و استراتژیک خود قرار داده است تامین این هدف ازسوی انقلاب اسلامی مستلزم آن است که خود به دنبال ایجاد هژمون و برقراری رژیمی فرادست - فرودست در منطقه نباشد چه اینکه پی‌گیری سیاست نفی هژمون غرب در منطقه که کار بسیار سختی هم هست، مستلزم به‌دست آوردن حمایت جدی و جهادی مردم منطقه است و این در یک فرایندکاملا انسانی و با اندیشه‌ای الهی محقق می‌گردد. خب اینکه گفتیم بدیهی است و همه مخالفان جمهوری اسلامی هم به آن واقف هستند هرچند خلاف آن را  بر زبان می‌آورند چراکه می‌خواهند ملت‌ها را فریب داده و از مبارزه مایوس گردانند.
انقلاب ایران اما ضمن آنکه زمین منطقه را زیر پای آمریکا و رژیم صهیونیستی به لرزه درآورده است، درعین حال یک وجب از خاک منطقه را در اشغال خود نداشته و در کل منطقه حتی یک نفر مزدور ندارد. انقلاب ایران از یک سو با پایمردی بر اصول و ارزش‌های خود، درستی این راه و به نتیجه رسیدن آن را به اثبات رسانیده است و از سوی دیگر با درونی کردن مقاومت کشورها و ملت‌های منطقه در برابر غرب و روندهای به‌وجود آمده توسط آن، پیروزی‌ها و موقعیت‌هایی را پدید آورده است که مربوط به خود آنان است.
به این نمونه توجه کنید؛ وقتی جنگ پرشدت 33 روزه در تابستان 1385 شروع شد و شیعیان لبنان در معرض قتل‌عام گسترده اسرائیل قرار گرفتند، نگرانی‌های زیادی در ایران پدید آمد و برخی از مسئولین ایرانی که درک درستی از رابطه ایران و حزب‌الله نداشتند لب به انتقاد گشودند که چرا سیدحسن نصرالله در این موضوع مهم و پیش از حمله به یک واحد اسرائیلی در مرز روستای عتیاالشعب نظر ما را نپرسیده است. در همان موقع پاسخی از طرف رهبر معظم انقلاب که به شدت در کانون محبت رهبران و اعضای حزب‌الله قرار دارد، منعکس شده بود که تصمیم درباره آنچه در لبنان پیش می‌آید با حزب‌الله است و ما حق مداخله در کار حزب‌الله را نداریم ولی همه آنچه می‌توانیم برای موفقیت حزب‌الله در تصمیمی که می‌گیرد در اختیارش بگذاریم، قرار می‌دهیم.
4- بعضی گمان کرده‌اند که ما چون در منطقه به قدرت برتر تبدیل شده‌ایم، اجازه داریم درباره سرنوشت ملت‌ها و کشورهای مظلوم منطقه که در مقابله با سیطره غرب و عوامل آن هزینه‌های بسیار سنگینی را پرداخت کرده‌اند و البته به موفقیت‌های بزرگی هم رسیده‌اند، وارد گفت‌وگو با این کشور یا آن کشور شویم و ازطرف آنان تصمیم بگیریم. براین اساس حتی بعضی هشدار داده‌اند که تا دیر نشده با رژیم سعودی بنشینیم و مسایل مربوط به سه کشور سوریه، عراق و یمن را با آن 30-70 توافق کنیم! این‌ها گمان کرده‌اند نظام جمهوری اسلامی می‌تواند رفتاری مشابه دولت آمریکا داشته باشد. جالب این است که همین‌ها اینجا و آنجا علیه «هژمون ایران» سخن می‌گویند و منطقه را زمین سوخته معرفی می‌کنند، اما همین‌ها رفتاری را توصیه می‌کنند که در واقع هژمون‌گرایانه است! این‌ها نمی‌دانند درختی که در منطقه ثمره شیرین داده و احترام زیادی را برای ایران پدید آورده، مقاومت مومنانه و حضور ایثارگرانه ایران در کنار مردم مظلوم و در مقابل آمریکا، اسرائیل و رژیم سعودی بوده است. این‌ها نمی‌دانند که به محض آنکه از داخل ایران بوی معامله تهران با ریاض یا هر جای دیگر بر سر آینده ملت‌ها و کشورهایی نظیر یمن در منطقه استشمام گردد، ملت‌های منطقه از ایران روی می‌گردانند و آن وقت ما می‌مانیم و منطقه‌ای پر از تهدید و ملت‌هایی که اعتمادشان به ایران را از دست داده‌اند.
البته در ایران هیچ‌گاه «تفکر خیانت» حاکم نمی‌شود و آنچه با قطره قطره خون شهیدان و واحد به واحد حکمت و درایت رهبری و نیروهای مخلص جان برکفی نظیر سردار سلیمانی به‌دست آمده است، به تحفه و متاع بازار ساده‌لوحان و ترسوها تبدیل نخواهد شد.
هرگز مانند برادران خیانت‌کار یوسف نبی(علیه‌السلام) عمل نمی‌کنیم و مظلوم را به ظالم نمی‌فروشیم تا مصداق آیه شریفه 20 سوره یوسف نباشیم «و شروه بثمن بخس دراهم معدوده و کانوا فیه من‌الزاهدین».

سعدالله زارعی

خالی کردن زیر پای مقاومت با ریل‌گذاری پنهان FATF



در گرماگرم زلزله جانکاه غرب کشور و در روزهایی که مردم عزادار هموطنان خود در استان کرمانشاه بودند، خبری در میان خبرهای داغ و مصیبت بار آن روزها،منتشر شد و خیلی زود گم شد! خبری که در شرایط عادی،جزء مهم‌ترین اخبار بود اما در آن روزها ،لابد به مصلحتی، منتشر و در اصل مخفی شد.
آن خبر مهم، تصویب و سپس ارسال لایحه پیوستن ایران به «کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم » بود. این لایحه از مجلس خواسته است تا پیوستن ایران به این کنوانسیون را همراه با چند حق شرط و یک اعلامیه تفسیری تصویب کند تا با این کار کنوانسیون فوق برای ایران لازم الاجرا باشد. به یاد بیاوریم که پیش از اینها، این FATF بود که در برنامه اقدام از ایران خواسته بود «کنوانسیون پالرمو» را تصویب و اجرا کند. همچنین خواسته بود که ایران، کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم TF را امضا، تصویب و اجرا کند. این کنوانسیون مثل بسیاری از کارهای مخفی دیگر، در سکوت رسانه‌ای امضا شد. هم اکنون نیز لایحه تصویب این کنوانسیون در هیاهوی زلزله و بی‌سر و صدا به مجلس ارسال شده است. چند هفته قبل از این هم، آئین نامه اجرای قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم در دولت تصویب و با امضای جهانگیری ابلاغ شده بود.
دو کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم و پالرمو ، در سال‌های 1999و 2001 تصویب شده است. ظاهرا این دو سند بین‌المللی را باید در حال و هوای شکل‌گیری جبهه وسیع جریان تکفیری و نیز حوادث یازده سپتامبر مورد ارزیابی قرار داد. اما نگاهی به متن آنها و بعدتر، نگاهی به چگونگی بهره‌برداری غرب از آنها برای سرکوب جنبش‌های مردمی و آزادی بخش،حقایق تلخی را برایمان آشکار می‌کند.
برای روشن‌تر شدن موضوع کافی است لحظه‌ای به این بیندیشید که عربستان سعودی، خاستگاه و مامن همه تروریست‌های تکفیری و وحشی نظیر داعش و طالبان و... است و در همه سال‌های عمر ننگین این جریانات،به راحتی و بدون کمترین مانعی مشغول تامین مالی و تسلیحاتی این جریانات بوده تا در سوریه و یمن و بحرین و عراق و... آتش‌افروزی کنند و خون هزاران انسان بی‌گناه را به زمین بریزند.
اما می‌بینیم که هیچ خبری از اعمال دو کنوانسیون فوق علیه عربستان نیست !
در مقابل ، حرکات آزادی‌بخشانه و ضد‌استعماری حزب‌الله لبنان یا گروه‌های آزادی بخش فلسطین یا حوثی‌های یمن، در چارچوب تروریست ارزیابی شده و همه راه‌ها برای کمک‌رسانی به آنها مسدود می‌شود!
ماجرا از کجا شروع شد!؟
یکی از مهم‌ترین ابزارهای فشار غرب علیه ایران، جلوگیری از مبادلات مالی کشورمان با دنیا از طریق لیست سیاه FATF بود. آمریکایی‌ها بعد از تحریم‌های 2012 و چرخه دلار،با قرار دادن نام ایران در زمره کشورهای با ریسک بالا در FATF عملا راه مبادلات مالی را با ما سخت کردند. مسئولان کشورمان در دولت یازدهم به جای جدی گرفتن پیمان‌های پولی دوجانبه و راه‌های دیگری برای رفع این مشکل،چون اساسا اعتقادی به مبارزه با آمریکا نداشتند و قائل بودند که باید شهروند رام جهانی بشویم،کوشیدند با دادن امتیازات متعدد و مختلف، دل دشمن را به‌دست بیاورند و مشکل ایران در FATF را برطرف کنند!
این رویه پس از دادن امتیازات، منجر به این شد که دشمن لطف کند و مارا بصورت مشروط و موقت، از لیست سیاه خارج کند اما در کنار آن به همه کشورهای جهان درباره معامله با ایران،هشدار بدهد!
البته قرار بود که این دوره موقت باشد و پس از آن،ما رسما و دائما در لیست سفید قرار بگیریم. اما چه شد؟ عهدشکنی در ذات آمریکاست و قابل پیش‌بینی بود که خوش خیالی مدیران ارشد دولت یازدهم که پنهانی و برخلاف قانون اساسی و بدون تصویب مجلس FATF را امضا کرده بودند،چه فرجام تلخی خواهد داشت.
فرجام اعتماد
FATF در پایان نشست اخیر خود بیانیه‌ای منتشر کرد که در این بیانیه، درباره آخرین وضعیت همکاری و تعامل ایران نیز صحبت شده است. در بیانیه منتشر شده، ابتدا به تعهد سطح بالای سیاسی ایران در سال 2016 برای اجرای برنامه اقدام‌ اشاره شده است. تعهدی که برای برطرف کردن آنچه که FATF آن را «خلأهای راهبردی ایران در زمینه مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم» عنوان می‌کند، به FATF داده شده است. مسیر برطرف کردن این خلاءها نیز اجرای برنامه اقدام است که ایران آن را پذیرفته است. اما لحن بیانیه اخیر کاملاً منفی و حاوی تهدید ضمنی ایران است. در این بیانیه به ایران هشدار داده شده که زمان کمی برای اجرای برنامه اقدام باقیمانده است. زمان مشخص شده برای اجرای برنامه اقدام پایان ژانویه 2018 یعنی کمتر از سه ماه دیگر است.
بیانیه از ایران خواسته است «سرعت حرکت در مسیر اصلاح رژیم مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم خود را افزایش دهد.» به عبارت دیگر ، بیانیه از روند اجرای برنامه اقدام توسط ایران ابراز نارضایتی کرده و آنها را کافی ندانسته است. لحن بیانیه لحن مثبتی نیست. مشخص است که لحن منفی و همراه با تهدید این بیانیه ناشی از تصمیم راهبردی است که FATF برای ایران گرفته است. البته FATF این تصمیم را مستقلا نگرفته است و این تصمیم ازجای دیگری به FATF منتقل شده است.
نماینده آمریکا در FATF
مبنای بیانیه اخیر را باید در چند روز قبل دنبال کرد. سیگال مندلکر معاون اطلاعات مالی و تروریسم وزارت خزانه‌داری آمریکا است. او دو هفته پیش در نشست صهیونیست‌ها (آیپک) گفته بود: «ما مُصر هستیم ایران به صورت موثر و خیلی دقیق رژیم مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم را اجرا کند که منجر به بهبود شفافیت، از بین رفتن فساد و تامین مالی تروریسم شود و در غیر اینصورت ، ایران را از سیستم مالی بین‌المللی حذف کند. ما همچنان ایران را نسبت به تعهداتش در قالب برنامه اقدام FATF پاسخگو می‌دانیم و اگر ایران نتواند تعهداتش را انجام دهد، ما از FATF می‌خواهیم تا اقدامات متقابل را بازگرداند. تا زمانی که ایران نتواند تامین مالی تروریسم را به اندازه کافی جرم‌انگاری کند باید در لیست سیاه FATF باقی بماند.»
سخنان مندلکر در آیپک مبتنی بر راهبرد شمشیر داموکلس بود و همین راهبرد نیز در بیانیه FATF تکرار شده است.اما این هماهنگی و هم‌آوایی اتفاقی نیست و مبتنی بر سیاست‌های کلان آمریکا برای رهبری در نظام بین‌الملل است.
 FATF نهادی است که با پشتوانه آمریکا رشد کرده و اهمیت یافته و در عمل، تکمیل‌کننده پازل آمریکا در اعمال تحریم‌های اقتصادی است.هرچند ظاهری کارشناسی و فنی دارد. درست همانند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که ظاهری فنی داشته اما کاملا سیاسی رفتار می‌کند. سیاسی بودن به این معنا که این نهاد تصمیمات مهم خود را بر اساس منطق سیاسی و اراده قدرت‌های بزرگ، خصوصاً آمریکا می‌گیرد. در FATF تصمیم درباره وضعیت ایران نیز یک تصمیم سیاسی است. بیانیه اخیر FATF نشان می‌دهد که آن نهاد می‌خواهد در قبال ایران از راهبرد قدیمی شمشیر داموکلس استفاده کند. FATF می‌خواهد با حفظ «خطر بازگشت به لیست سیاه» بالای سر ایران، فشار مضاعف به ایران وارد کند تا ایران تعهدات خود را در قبال برنامه اقدام به طور کامل و دقیق انجام دهد.
روشن است که این نهاد به دنبال قطع رابطه و قطع همکاری ایران نیست.
متفکران پشت پرده این نهاد می‌دانند که اگر همکاری ایران با FATF به طور کامل قطع شود(مانند وضعیتی که از 2012 تا 2016 بود) اهداف و سیاست‌های آمریکا در منطقه و در ایران تامین نمی‌شود. پس FATF نیز به مانند سایر نهادهای نظام سلطه خواهان حفظ ارتباط با ایران است البته این ارتباط باید در فضای تردید و ترس از بدتر شدن وضعیت باشد تا ایران همیشه مراقب انجام تعهدات خود باشد و هیچ‌گاه احساس راحتی نکند.
FATF می‌خواهد ایران احساس نگرانی و ترس داشته باشد و باور کند که اگر تعهدات خودش را آنگونه که FATF گفته است انجام ندهد، حتما در لیست سیاه قرار خواهد گرفت. لذا اکنون که کمتر از سه ماه مانده به پایان برنامه اقدام ، زمان مناسبی است تا با تهدید و ترس ایران را وادار کند «کارهای باقی مانده» را با کیفیت بهتر انجام بدهد. تلاش شده در این بیانیه شمشیر معلق و آماده فرود بازگشت به لیست سیاه کاملاً برای ایران نمایش داده شود و لحن نا امیدکننده و نگران‌کننده این بیانیه پیام روشنی به طرف‌های ایرانی منتقل می‌کند.
واکنش دولت، تکرار تسلیم
بعد از این بیانیه تحرکات دولتمردان ایرانی افزایش یافت و چند اقدام مهم انجام شد. اولین اقدام تصویب آئین‌نامه اجرای قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم بود. قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم در اسفند 94 تصویب شد که مقدمه‌ای برای شروع دور جدید همکاری‌های ایران و FATF در قالب برنامه اقدام یا همان اکشن‌پلن بود. آئین‌نامه اجرای این قانون برای FATF اهمیت زیادی دارد. چرا که اجرایی شدن و کیفیت آن به این آیین‌نامه بستگی دارد. به نظر می‌رسد حتی در تنظیم این آیین‌نامه نیز کارشناسان FATF سهیم بوده‌اند. مرور مختصر این آئین‌نامه نکات تلخی را نشان می‌دهد. به‌عنوان نمونه در ماده یک این آئین‌نامه، در تعریف افراد موضوع فهرست تحریمی، چنین نوشته است: «‌اشخاص حقیقی یا حقوقی که رأساً توسط شورای عالی امنیت ملی در این فهرست قرار گرفته و یا‌ اشخاص حقیقی و حقوقی مشمول تحریم‏های شورای امنیت سازمان ملل متحد می‏باشند که فهرست آنان به تأیید شورای عالی امنیت ملی نیز رسیده باشد موضوع قطعنامه ۱۲۶۷ و لواحق آن و نیز قطعنامه ۱۳۷۳. نحوه بروز رسانی فهرست مذکور تابع دستورالعمل جداگانه‏ای است که به تصویب شورا خواهد رسید.»
می‌بینید که در این تعریف،کلیه تحریم‌شدگان شورای امنیت سازمان ملل(موضوع دو قطعنامه آن شورا) به‌عنوان افراد تحریم شده پذیرفته شده و در داخل کشور مشمول تحریم خواهند شد! البته برای بستن دهان منتقدان، قید«به تایید شورای عالی امنیت ملی نیز رسیده باشد» گنجانده شده است! و معلوم نکرده اگر کسی مثل سردار سلیمانی مورد تحریم قرار بگیرد و شورای امنیت ملی آن را تایید نکند،چه اتفاقی خواهد افتاد!؟
تصویب لایحه در هیاهوی زلزله!
اقدام دیگر دولت ارسال لایحه پیوستن به کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم بود. این لایحه از مجلس خواسته است تا پیوستن ایران به این کنوانسیون را همراه با چند حق شرط و یک اعلامیه تفسیری تصویب کند تا با این کار کنوانسیون فوق برای ایران «لازم الاجرا» باشد. FATF در برنامه اقدام از ایران خواسته بود که کنوانسیون پالرمو و کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم TF را امضا، تصویب و اجرا کند. امضای این کنوانسیون در سکوت رسانه‌ای انجام شد. هم اکنون نیز لایجه تصویب این کنوانسیون به مجلس ارسال شده است.
یک اصلاحیه دیگر
اقدام سوم دولت ارسال لایحه اصلاح قانون مبارزه با پولشویی مصوب 1386 به مجلس شورای اسلامی بود. این کار نیز در راستای تعهدات مندرج در برنامه اقدام است. FATF به برخی از مفاد این قانون ایراد وارد کرده و از ایران خواسته است تا آن را اصلاح کند. و طبیعتا دولتمردان حرف گوش‌کن ما هم بلافاصله اصلاحات لازم را انجام داده‌اند.
تحلیل رفتار دولت
رفتار دولت در مواجهه با بیانیه اخیر FATF را می‌توان اینگونه ارزیابی کرد:
یک. مشخص است لحن تند و همراه با تهدید بیانیه اخیر FATF از سوی دولتمردان ایران جدی گرفته شده است. این را می‌توان در سرعت عملی که دولتمردان در پیگیری تعهدات مندرج در برنامه اقدام به خرج می‌دهند، مشاهده کرد. افزایش سرعت دقیقا همان چیزی است که FATF در بیانیه اخیر خود از ایران خواسته بود. در عمل هم این اتفاق افتاده است.
دوم. به نظر می‌رسد دولتمردان نگران بازگشت به لیست سیاه FATF هستند. یعنی احتمال می‌دهند که به دلیل آنکه ایران به‌طور مناسب به تعهدات خود عمل نکرده است، ایران را به لیست سیاه خود برگرداند. طبیعی است که از ترس این وضعیت تلاش خود را مضاعف کنند. آنها اما توضیح نمی‌دهند در مدتی که ما از فهرست سیاه خارج بودیم، وضعیت مبادلات بانکی چگونه بود و کدام بانک بزرگ و حتی متوسط خارجی با ما همکاری داشت؟!
سوم. وجود ترس و کمبود زمان که در نتیجه آن سرعت عمل بالا می‌رود، در خوشبینانه‌ترین نگاه و بدون توجه به تجربیات تلخی همچون حضور چند جاسوس در تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، امکان بروز خطا را بسیار افزایش می‌دهد.
 در فضای عجله‌ای تصمیم‌هایی گرفته می‌شود که ابعاد آن به درستی مشخص نشده است. با کمال تاسف باید گفت اغلب نمایندگان مجلس کمترین آشنایی با سامانه‌های پرخطر و هزار لایه مالی دشمن علیه کشورمان را ندارند و معمولا لوایح این حوزه بدون دانش لازم و با نگاه سیاسی و فراکسیونی تصویب می‌شود! حتی گاهی دولتمردان اقداماتی صورت می‌دهند که در متن تعهدات مندرج در برنامه اقدام نیز نبوده است! اما به‌دلیل فقدان دانش لازم در نمایندگان، هیچ مواخذه و مطالبه‌ای صورت نمی‌گیرد و دشمن تا محرمانه‌ترین لایه‌های مالی و اقتصادی و امنیتی ما نفوذ می‌کند. برای مثال می‌توان به نصب نرم‌افزاری با نام «سَرَند تحریم» یا Sanction Screening توسط بانک مرکزی ‌اشاره کرد. این نرم‌افزار توسط شرکت سوئیفت پشتیبانی می‌شود در هیچ جای برنامه اقدام درباره‌اش صحبت نشده است. اما توسط بانک‌های مختلف ایرانی همچون پست بانک، خاورمیانه و حتی بانک تجارت نصب شده و مورد استفاده قرار گرفته است.هرچند دکتر حمید قنبری از بانک مرکزی در برنامه رادیویی رهیافت در هفته گذشته این موضوع را تکذیب کرد، اما بانک مرکزی در گزارش عملکرد خود آن را به صراحت بیان کرده است! پس باید مراقب بود که در زمان حاکم شدن عجله بر کارها، امکان دارد دقت عمل کاهش یابد و کارهایی انجام شود که نباید.
چهارم. از آنجا که هیچ‌یک از مسئولان دولتی نسبت به بیانیه آمریکایی FATF واکنش نشان نداد، مشخص است که در میان دولتمردان تحلیلی درباره چرایی و ریشه رفتار FATF با ایران وجود ندارد. کاملا مشخص است که رفتار FATF با ایران رفتاری سیاسی است و FATF در تعامل با ایران به دنبال اهداف سیاسی است. قبول کردن این تحلیل ما را وادار می‌کند که نسبت به اقدامات سیاسی FATF واکنش سیاسی مناسب را داشته باشیم. برای مثال لازم بود یک فرد مسئول در سطح وزیر یا معاون وزیر اقتصاد نسبت به بیانیه FATF واکنش نشان داده و به FATF درباره پیروی از سیاست‌های خصمانه دولت آمریکا علیه ایران هشدار می‌داد.اما متاسفانه نه تنها واکنشی به این بیانیه نشان داده نشد بلکه تهدیدات این بیانیه از سوی دولتمردان ایران مورد پذیرش قرار گرفته و در جهت رفع نگرانی آمریکا گام برداشته شده است!
 با این رویه نمی‌توان امید داشت که در وضعیت میان ایران و FATF تغییر مثبتی ایجاد شود. FATF همچون سایر نهادهای بین‌المللی (به ویژه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی) ابزار اعمال قدرت قدرت‌های بزرگ خصوصا آمریکا هستند و لذا هیچ وقت از اقدامات کشورهای هدف سیاست خارجی آمریکا راضی نخواهند شد. البته همانگونه که ‌اشاره شد، هیچ‌گاه ارتباط خودشان را قطع نخواهند کرد چرا که با قطع ارتباط نمی‌توانند سیاست‌های خود را در ایران دنبال کنند.
وظیفه دولت و مجلس
چه خوب است دولتمردان در تحلیل غلط خود از FATF تجدید نظر کند. چرا که این مسیر به تامین منافع مردم ایران منجر نخواهد شد. خوب است آنها دوباره دلایل همکاری با FATF را مرور کنند. در آن زمان گفته می‌شد که همکاری با FATF منجر به بهبود روابط بانکی ما خواهد شد. اما بعد از 18 ماه هیچ تاثیر مثبتی مشاهده نشده است و هر روز مشکلات بانکی ما بیشتر از گذشته شده است. صریح اگر بگوییم با ادامه دادن مسیر فعلی FATF هیچ‌گاه از اقدامات ایران اعلام رضایت نخواهد کرد.
نمایندگان محترم مجلس نیز در بررسی آنچه که به مجلس ارسال شده است، دقت نظر داشته باشند. به بهانه کم بودن زمان و ضرورت توجه به زمان‌های اعلام شده از سوی FATF، بررسی‌ها را عجولانه انجام ندهند.(همانگونه که در برجام چنین اتفاقی افتاد و رهبر انقلاب تاکید کرده بودند ضرورتی ندارد خودتان به زمان‌بندی‌های تعیین شده از سوی دشمن متعهد بدانید) پیوستن به کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم دارای ابعاد تعهدی مهمی است که باید به‌طور جدی و دقیق بررسی شود.
زیر پای مقاومت را خالی نکنید!
همین چند روز قبل بود که مردم، پیروزی نیروهای مقاومت بر داعش سفاک را جشن گرفتند. از نظر آمریکایی‌ها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، قاسم سلیمانی، سیدحسن نصرالله، حزب‌الله لبنان، حشد‌الشعبی عراق، حوثی‌های یمن و خلاصه هر شخص و گروهی که بویی از شرافت و انسانیت برده و در راه آزادی و اسلام مبارزه می‌کند، تروریست هستند و این ادعای کثیف را در قطعنامه‌ها، بیانیه‌ها، مصوبات کنگره و هر شکل دیگری آشکارا و بدون تعارف اعلام می‌کنند.
تسلیم کردن کشور به خواست آمریکایی‌ها و تنها از ترس تهدید در یک سخنرانی، خیانتی بزرگ به آرمان انقلاب و به جریان مقاومت است و هیچ فرقی با وطن‌فروشی ندارد.
آمریکا اصرار دارد ما همه تحریم‌های جهانی را ، در یک فرایند فوری و سریع (مثلا دوره یک دولت) تبدیل به تحریم‌های داخلی بکنیم و خودتحریمی را کلید بزنیم!
این روند باعث خواهد شد فردا، سلیمانی‌ها در ایران تحریم شوند نه در آمریکا! هوشیار باشیم.

مقاومت یا مذاکره؟!(یادداشت میهمان)


 1- سردار هوشمند اسلام حاج قاسم سلیمانی که کشتی بحران‌زده تکفیری منطقه را بدون توجه به بازی‌های بچه‌گانه و فریبکارانه میز مذاکره به ساحل امن مقاومت رساند، در حقیقت توانمندی و «مدیریت جهادی اسلام انقلابی» را یک بار دیگر بعد از هشت سال دفاع مقدس به رخ جهانیان کشید و نشان داد دشمنان ملت‌های منطقه به ویژه آمریکا در مقابل اقتدار ملت ایران خیلی «آماتور» هستند و بار دیگر به جهانیان ثابت کرد اگر دل به وعده الهی بسپاریم و پای در رکاب باشیم و نصرت را از خدا بدانیم، «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». لذا آنچه سبب نابودی داعش شد یک «مدیریت جهادی و انقلابی» بود که منتظر تصمیمات و ملاحظات سیاسی و حتی امکانات نماند، بلکه براساس اراده پولادین جوانان انقلابی و امکانات موجود عزم جزم و اقدام کرد و آنچه تحقق یافت «تبدیل یک تهدید به فرصت» و مصداق «چه بسا خیری از دل شر به‌دست می‌آید» بود.
2- مبارزه با داعش و شکست این تروریست‌های قسی‌القلب و بی‌رحم نه فقط دفاع از ایران و ملت ایران بود، بلکه در حقیقت دفاع از امت اسلامی و امت عربی، چه شیعه و چه سنی بود، در حالی که برخی دولت‌های عربی- اسلامی علیه امت عربی‌-اسلامی تیغ کشیدند و این تروریست‌های تکفیری خون‌آشام را جعل و حمایت کردند. مبارزه با داعش و شکست آن توسط جبهه مقاومت دفاع از جان و مال و ناموس انسان‌ها و دفاع از حقوق بشر، چه مسلمان و چه غیرمسلمان و از هر دین و طایفه و  قبیله و از هر ملیتی و نژادی بود، در حالی که مدعیان دروغین حقوق بشری غرب و مجامع بین‌المللی آنچه در توان داشتند به تروریست‌های جلاد کمک مالی و سیاسی و رسانه‌ای و تسلیحاتی و لجستیکی کردند تا سر انسان‌های بی‌گناه را فوج فوج جلوی چشم زنان و فرزندانشان ببرند و بدن آنها را مثله کنند و خنجر در رحم زنان و حلقوم نوزادان فرو ببرند.
3- مصادره کردن پیروزی جبهه مقاومت در سه سطح ملی و منطقه‌ای و بین‌المللی نیز بخشی از جنگ روانی است که تلاش دارند اولا مدیریت انقلابی و جهادی محور مقاومت در منطقه و «شعار ما می‌توانیم» را تحت‌الشعاع قرار دهند و ثانیا آنچه را که در میدان نبرد نتوانستند محقق کنند، در پساداعش پیگیری نمایند. در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی در حالی که آمریکایی‌ها به اعتراف خودشان داعش را به وجود آوردند و با پول سعودی‌ها حمایت و ترویج‌شان کردند و با ارسال محموله‌های تسلیحاتی هوایی و زمینی تجهیزشان نمودند، اکنون وقیحانه شکست داعش را در رسانه‌ها به عنوان دستاورد خود القا می‌کنند و سعودی‌های تروریست‌پرور مدعی مبارزه با افراطی‌گری شده‌اند!؟ و جالب اینکه در حالی رسانه‌های غربی از جمله فرانس بیست و چهار فرانسه برای واقعی نشان دادن این القا با پخش مصاحبه‌هایی ادعا‌ کردند جوانان اروپایی و آمریکایی نیز در سوریه با داعش مشغول مبارزه بودند که به اعتراف خود این رسانه‌ها، بیشترین آمار تروریست‌ها اعزامی به سوریه از خود کشورهای غربی بوده‌اند!. اما در سطح ملی وقیحانه‌تر اینکه کسانی که خواستار مذاکره با جنایتکاران خون‌آشام داعش بودند و برای توجیه آن ادعا می‌کردند «مقابله با داعش باعث ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی می‌شود!» اکنون چگونه ادعا دارند پیروزی‌های جبهه مقاومت نتیجه مذاکره بوده است!؟ پیروزی جبهه مقاومت بر داعش قطعا نتیجه هیچ‌گونه مذاکره‌ای نبوده و تنها و تنها نتیجه مقاومت و ایستادگی و جانفشانی و ایثار خون بهترین جوانان ایران اسلامی به همراه جوانان انقلابی منطقه از جمله عراقی و سوری و لبنانی و پاکستانی و افغانستانی و نیروهای مردمی بسیجی و حشدالشعبی و حزب‌الله و حیدریون و زینبیون و فاطمیون با فرماندهی سردار سرافراز اسلام حاج‌قاسم‌سلیمانی است و اگر قرار به نتیجه‌گیری هم باشد، در حقیقت مذاکراتی که انجام گرفته و می‌گیرد نتیجه پیروزی محور مقاومت است نه پیروزی مقاومت نتیجه مذاکره!. هرچند برخی تلاش دارند پیروزی جبهه مقاومت را که حاصل خون صدها شهید مقدس همچون شهید همدانی‌ها و الله‌دادی‌ها و حججی‌ها است، نتیجه میز مذاکره خود با حامیان تروریست‌ها، به افکارعمومی القا کنند، اما این جنگ روانی و القاعات نمی‌تواند فضای مذاکره جدیدی برای آنها در منطقه فراهم کند چون فصل جدیدی از تحولات در میدان عمل آغاز شده نه بر سر میز مذاکره!
4- با پیروزی بزرگ و شیرین شکست تروریستهای داعش و شروع فصل جدید تحولات در منطقه در سایه اقتدار نیروهای محور مقاومت از عراق و سوریه و لبنان تا یمن و بحرین و فلسطین و ان‌شاءالله در عربستان اکنون نباید توقع داشت که پای میز مذاکره امتیازی داده شود بلکه برعکس اکنون شرایط مهیا برای گرفتن امتیازهای بزرگتر از جمله اولا خروج نیروهای آمریکایی و غربی از منطقه است ثانیا محور مقاومت به کمک متحدان خود باید پرونده و اسناد حمایت‌های مالی و لجستیکی و تسلیحاتی و فکری و سیاسی و رسانه‌ای حامیان تروریست‌های تکفیری‌ها را به شورای امنیت و دادگاه لاهه ببرد و آمریکا و عربستان و کشورهای غربی را به اتهام جنایات جنگی علیه بشریت به پای میز محاکمه بکشاند.
5- سوریه‌ای که با ایستادگی مقابل توطئه آمریکایی- صهیونیستی- سعودی تکفیری‌ها از میان خرابه‌ها سربرآورد قطعا در خط مقدم جبهه مقاومت خواهد ایستاد و دیگران حتی در لباس دوست نمی‌توانند با مذاکره و تحرکات دیپلماتیک سرنوشت سیاسی آینده این کشور را تعیین کنند و صدالبته سرنوشت آینده سوریه زیر سایه اقتدار مقاومت بدست مردم این کشور تعیین خواهد شد.
6- اما دو عبرت پیش روی ملت ماست. نابودی داعش نشان داد مقاومت گرچه شهید داد اما سرزمین‌های اسلامی را نداد و نشان داد هزینه‌ای که پرداخت کرد به مراتب کمتر از هزینه‌ای بود که اگر در مقابل داعش نمی‌ایستاد و بلاد اسلامی را تقدیم آمریکا و اسرائیل می‌کرد، باید فاتحه اسلام و ایران و امنیت و آسایش امت اسلامی را می‌خواند. اما امضاء برجام نشان داد مذاکره هم شهدای هسته‌ای را از ما گرفت و هم صنعت هسته‌ای را، و هم تحریم‌ها را مضاعف کرد و نشان داد هزینه‌ای که پرداخت کردیم به مراتب بیشتر از هزینه‌ای بود که اگر در مقابل زیاده‌خواهی‌های نظام سلطه مقاومت می‌کردیم، حداقل اگر تحریم‌ها باقی می‌ماند که مانده، شهدای هسته‌ای و صنعت هسته‌ای را نمی‌دادیم! لذا گفتمان مذاکره نتوانست در شش سال پرونده تحریم‌های ایران را ببندد، اما گفتمان مقاومت بخوبی  پرونده شش ساله داعش را در منطقه بست.
7- سه نشست متوالی تهران، آنتالیا و سوچی با حضور ایران و ترکیه و روسیه همزمان بود با عملیات ام‌المعارک در ابوکمال سوریه بعنوان نقطه پایانی داعش، اما نشست اتحادیه عرب در قاهره بدون حضور هفت کشور مهم عربی و همچنین نشست مخالفان سوری در ریاض همزمان بود با تشدید قتل‌عام مردم یمن و حملات هوایی عربستان به نقاط مختلف این کشور. محور مقاومت برای پایان دادن به کشتار مردم و ایجاد امنیت و ثبات در منطقه تلاش می‌کند اما محور شرارت در دو نشست قاهره و ریاض برای ادامه تنش‌ها و تهدید امنیت و ثبات منطقه تلاش دارد. همزمان با تحولات و پیروزی‌های میدانی و سیاسی محور مقاومت، عربستان با شکست طرح‌هایش در نشست اتحادیه عرب پس از شکست داعش، باید تغییر شرایط و توازن قوا در منطقه را بخوبی درک کرده باشد. لذا در شرایطی که دیگر سخن گفتن از برکناری بشاراسد شبیه به یک طنز است، ریاض از یک طرف با فرستادن مخالفان سوری به ژنو عملا پذیرفته اسد همچنان رئیس‌جمهور قانونی سوریه است که این نیز شکست سنگین سیاسی دیگری برای آل سعود است، از طرف دیگر اما احمد رمضان رئيس واحد اطلاع‌رساني اپوزیسیون مورد حمایت عربستان موسوم به ائتلاف ملي سوريه در گفت‌وگو با شبکه العربيه ادعا کرده «هدف هیئت 11 نفره مخالفان از مذاکره برکناري بشار اسد است و تلاش می‌کنیم مسیر ژنو، مسیر سوچی را ببندد»!. لذا به نظر می‌رسد اولا ولیعهد جوان و بی‌تجربه سعودی در پشت پرده هنوز از درک واقعیت‌ها و تحولات جدید منطقه عاجز است. ثانیا احتمالا مسیر سوچی بدون توجه به این عدم بلوغ سیاسی و نظامی مخالفان سوری و حامیان آنها به برگزاری نشستی تحت عنوان «کنگره ملي سوريه» در اوائل دسامبر ختم شود و ثالثا طرح‌ها و نشست‌های دیگر از جمله نشست ژنو حاشیه‌ای و از قبل شکست‌خورده خواهند بود.
8- نشست سوچی با حضور ایران و روسیه و ترکیه یک نشست ساده نبود بلکه نشستی بود که آینده منطقه غرب آسیا را براساس «دکترین و گفتمان محور مقاومت» و به دور از نقش و حضور آمریکا و اروپا برای نخستین‌بار بعد از صد سال از توافق سایکس پیکو ترسیم می‌کند. اما آنچه اهمیت این نشست را مضاعف و تصمیمات آن را ضمانت کرد، حضور روسای ستادهای کل ارتش سه کشور در کنار روسای جمهور از جمله حضور سردار باقری در کنار آقای روحانی بود. نشست سه جانبه روسای نیروهای مسلح این کشورها قبل از نشست سران هم نشان داد که هرگونه مذاکره‌ای زیر سایه اقتدار نتیجه‌بخش خواهد بود و از این پس هرگونه تصمیم‌گیری برای منطقه فقط بر سر میز دیپلماتیک قابل تصور نیست و باید قبل از اجرایی شدن، مهر اقتدار پای آنها بخورد، همانگونه که نتیجه نشست وزرای خارجه سه کشور در آنتالیا از طریق نشست عالی‌ترین مقام‌های نظامی این کشورها در سوچی به اجلاس سران ارائه شد.
9- اگر روزی وعده نصرت خدا محقق و خرمشهر آزاد شد و اگر اکنون وعده خدا محقق شد و دمشق و بغداد را آزاد کردیم، قطعا در آینده با همین اعتقاد جبهه انقلابی منطقه براساس دکترین مقاومت حتما اعلام خواهد کرد«قدس شریف نیز آزاد شد» چراکه به فرموده رهبر معظم انقلاب«جمهوری اسلامی با کمال قدرت در مقابل جبهه استکبار ایستاده و ملاحظه هیچ‌کس را نمی‌کند و روزی که فلسطین به مردم فلسطین برگردد،آن روز، روز جشن دنیای اسلام خواهد بود و ما برای آن روز، تلاش خواهیم کرد»، پس مقاومت ادامه دارد...

دکتر محمدحسین محترم

فروش گاز طبیعی به نروژ زیر قیمت تولید!


عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت: اخیرا وزارت نفت با نروژ قرارداد فروش گازی را امضا کرده که گاز طبیعی با قیمت کمتر از هزینه تولید آن در کشور فروخته می‌شود.
حسینعلی‌ حاجی ‌دلیگانی نماینده مردم شاهین‌شهر در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس، گفت:‌ اخیرا وزارت نفت قرارداد فروش گاز طبیعی به نروژ را امضا کرده که در آن رعایت مصالح ملی صورت نگرفته است.
وی افزود: در این قرارداد که مدت آن نیز 20 سال است گاز طبیعی در هر متر مکعب بین 8 تا 12 سنت به طرف نروژی فروخته می‌شود و این در حالی است که طبق گفته وزیر نفت هزینه تمام شده تولید هر متر مکعب گاز طبیعی در داخل کشور 14 تا 15 سنت است. از سوی دیگر میزان فروش گاز طبیعی در این قرارداد به طرف نروژی بسیار کمتر از قرارداد فروش گاز به کشور ترکیه است.
عضو کمیسیون برنامه بودجه و محاسبات مجلس اظهار داشت: بر اساس این قرارداد گاز طبیعی از پالایشگاه هفتم پارس جنوبی در اختیار کشتی‌هایی قرار می‌گیرد که تکنولوژی تبدیل گاز طبیعی به گاز LNG را دارند قرار می‌گیرد و پس از تبدیل به گاز مایع LNG برای فروش به بازارهای شرق آسیا منتقل می‌شود.
حاجی‌دلیگانی خاطرنشان کرد: این انتقال گاز LNG برای فروش به بازارهای شرق آسیا در حالی است که ما سهمی در فروش گاز LNG در بازارهای شرق آسیا نداریم و تنها هزینه گاز طبیعی خود را از نروژ دریافت می‌کنیم و درآمدهای حاصل از فروش گاز LNG در این قرارداد متعلق به کشور نروژ است.
وی افزود: نکته جالب‌تر اینجاست که ما با وجود اینکه سهمی از فروش گاز LNG در بازارهای شرق آسیا نداریم اما وزارت نفت متقبل شده تا هزینه حمل‌ونقل گاز مایع توسط کشتی‌ها به شرق آسیا را پرداخت کند.عضو کمیسیون برنامه بودجه و محاسبات مجلس اظهار داشت: از سوی دیگر در این قرارداد خام فروشی صورت گرفته و گاز طبیعی بدون هیچ ارزش افزوده‌ای به طرف خارجی فروخته می‌شود.حاجی ‌دلیگانی خاطرنشان کرد: بر اساس این قرارداد بناست تا روزانه 3 میلیون متر مکعب گاز شیرین و خشک به طرف نروژی فروخته شود.
طرح سؤال از زنگنه به علت ارزان‌فروشی گاز
همچنین روز گذشته طرح سؤال حسینعلی حاجی دلیگانی از وزیر نفت درمورد فروش گاز به یک شرکت نروژی با قیمت نازل به هیئت‌رئیسه تقدیم شد و هیئت ‌رئیسه نیز آن را برای بررسی بیشتر به کمیسیون انرژی ارجاع داد.
خلاصه سؤال عضو کمیسیون برنامه بودجه این است که چرا قرارداد فروش گاز طبیعی کشور به ثمن بخس و برخلاف منافع ملی با شرکت IFLNG نروژ منعقد گردید؟
در شرح سؤال مذکور نیز آمده است که «مبنای قانونی ابلاغیه 5/ 7/ 96 درخصوص نرخ فروش گاز به واحدهای تولید LNG به منظور صادرات چیست؟»، «علت تعیین قیمت این قرارداد به قیمت بسیار ارزانتر از فروش گاز به ترکیه چیست؟»، «دلیل تخفیف هزینه حمل‌ونقل گاز نسبت به ابلاغیه سال قبل چیست؟»، «هم عرض قرار دادن شرکت‌های صادر‌کننده گاز با واحدهای پتروشیمی داخلی (که حداقل واحدهای تولیدی و‌اشتغال‌زا برای کشور هستند) چه توجیهی دارد؟»، «آیا به تبعات قیمت پایین گاز در این قرارداد بر کاهش قیمت دیگر فرآورده‌های صادراتی فکر شده است؟»، «اگر رویکرد وزارت نفت حضور در بازار LNG است چرا شرکت نفت ایران راسا وارد نمی‌شود؟»، «استفاده از FLNG برای گاز شیرین خروجی پالایشگاه با توجه به تحریم‌پذیر بودن آن چیست؟»، «خام فروشی گاز و عدم استفاده از گاز برای مصارف با ارزش افزوده بیشتر از جمله تزریق به میادین نفتی چیست؟» و «عدم پیشبرد و پیگیری ضعیف طرح‌های اولویت دار برای صادرات گاز از جمله صادرات با خط لوله به پاکستان،‌عمان، عراق و...»

صبح بدون داعش/مقاومت نتیجه داد نه مذاکره

حاج قاسم سلیمانی و یارانش نماد کسانی هستند که به حق شناخت صحیحی‌‌ از امنیت ملی کشور دارند و رمز پیشرفت را با اتخاذ راهکار صحیح مقاومت به دیگران نیز آموخته‌اند و امروز به برکت خون شهدای مدافع حرم و فتح الفتوح رزمندگان مقاومت اسلامی، ملت‌های مظلوم منطقه نابودی داعش در عراق و سوریه را جشن می‌گیرند.
«وقتی شهید حججی به شهادت رسید پیامی صادر کردم و در آن تاکید کردم تا سه ماه دیگر ریشه داعش را می‌خشکانیم الان هم می‌گویم نابودی داعش نزدیک است و تا دو ماه دیگر نابودی این شجره خبیثه را جشن می‌گیریم و ایران و روسیه و سوریه و عراق باید این جشن را برپا کنند». این وعده‌ای بود که مرد شماره یک نبرد با تروریسم تکفیری سردار سرلشگر حاج قاسم سلیمانی فرمانده مجاهد و مخلص نیروی قدس سپاه پاسداران انقلابی اسلامی در سی‌ام شهریورماه و در مراسم اربعین شهید مرتضی حسین‌پور شلمانی نوید آن را داد و روز یکشنبه 28 آبان ماه در عملیاتی که شخصا عهده‌دار آن بود شهر بوکمال آخرین منطقه شهری مهم در سوریه که تحت‌اشغال داعش بود را آزاد کرد و با این «فتح الفتوح» پس از مقاومت و مجاهدت‌های شبانه‌روزی و نثار خونهای هزاران شهید مدافع حرم از ایران و زینبیون پاکستان ، فاطمیون افغانستان، حیدریون و حشد‌الشعبی عراق و حزب‌الله لبنان «وعده صادق» نابودی شجره خبیثه داعش محقق شد و فرزندان مقاومت پس از 7 سال، در نبرد دشوار و پیچیده‌ای پیروز شدند که هنری کیسینجر و موشه یعلون (وزیر جنگ اسرائیل) آن را جنگ جهانی سوم خوانده بودند.
حاج قاسم سلیمانی بی‌شک از معدود شخصیتهایی در منطقه و کل دنیاست که فقط از آینده سخن نمی‌گوید بلکه آینده را می‌سازد و روزی که چنین وعده‌ای داد بی‌شک می‌دانست برای تحقق آنچه باید بکند.
سال گذشته بود که مجله نیوزویک، تصویر پر هیبت وی را بر صفحه اول خود نشاند و تیتر زد « او نخست با آمریکا جنگید؛ اکنون در حال در هم شکستن و خُرد کردن داعش است؛». و حالا شیشه عمر دولت سرطانی داعش در عراق و سوریه نیز در هم شکسته است.
«فتح الفتوح» و کار کارستانی که سرلشگر سلیمانی و همرزمان گمنام او از افغانستان و عراق تا سوریه و لبنان کردند، بسیج قدرتمندانه ظرفیت‌های مقاومت و پیروزی در منطقه بود و این بسیج‌گری هنرمندانه چنان ابهت داشت که حتی روسیه را نیز پس از سفر مهم حاج قاسم به مسکو، پای کار جنگ سوریه آورد. این روحیه انقلابی موثر کجا و آن منطق عقیم شکست‌طلبانه و تسلیم‌طلبی که به دنبال تئوریزه کردن سازش با کدخدا و قربانی کردن حوزه‌های اقتدار ایران اسلامی است، کجا؟
گفته بودند پایان داعش ۳۰ سال طول می‌کشد!
تحقق این وعده صادق از سوی جبهه مقاومت با رهبری فرمانده نیروی قدس سپاه در حالی بود که پیشتر آمریکائی‌ها اعلام کرده بودند نابودی داعش و گروههای تروریستی بین 20 تا 30 سال طول میکشد و قاسم سلیمانی فرمانده پیروز مقاومت که آمریکایی‌ها او را به اسم ژنرال سلیمانی می‌شناسند،کار داعش را 24 سال زودتر از برنامه‌ریزی آمریکایی‌ها به پایان رساند و محاسبات و برنامه‌ریزی آمریکایی‌ها را از بین برد و با این پیروزی به شهادت مجله نیوزویک، پیش از آنکه داعش را زیر پا بگذارد، هیمنه آمریکا را شکست.
همه می‌گفتند سوریه 3 ماه دیگر سقوط می‌کند اما...
سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان در آستانه ماه محرم و در بیان روایتی از آغاز بحران سوریه گفته بود: در آغاز حوادث سوریه، به ایران رفتم و با آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی دیدار کردم؛ در آن زمان همه معتقد بودند که نظام سوریه طی 2 یا 3 ماهه سقوط خواهد کرد، ما دیدگاه خود را مطرح کردیم و گفتیم اگر در دمشق نجنگیم باید در هرمل، بعلبک، ضاحیه، الغازیه، بقاع غربی و جنوب لبنان بجنگیم.
سیدحسن نصرالله ادامه داد، رهبر جمهوری اسلامی ایران حرف من را با موافقت تکمیل کرد و گفت: نه فقط در این مناطق بلکه در کرمان، خوزستان و تهران و... این جبهه چند محور دارد: محور ایران، محور سوریه و محور لبنان. فرمانده محور سوریه «بشار اسد» است و باید کاری کنیم که پیروز شود و پیروز خواهد شد.
جریانی که فهمی از منافع ملی و امنیت کشور ندارد
این در حالی بود که جریانی در داخل بودند که با مواضعی عجیب در پازل دشمنان بازی کرده و به تضعیف نیروهای مقاومت می‌پرداختند و امروز که این پیروزی بزرگ نصیب رزمندگان جبهه مقاومت شده بدرستی می‌تواند تجویزهای غلط و مسیرهای انحرافی را تبیین کند.
جریانی که معتقد بود : «اصولاً ما ]اصلاح‌طلبان[ معتقدیم راه و روش دیپلماسی جواب می‌دهد. مسئله اصلی این است که آیا حضور نظامی ما در سوریه منطقی و قابل قبول است یا نه؟! از نظر ما این حضور نظامی خیلی معنا ندارد. البته این تبلیغات و شعار وجود دارد که اگر ما در آنجا نجنگیم باید در تهران، شیراز و اصفهان بجنگیم. حالا من نمی‌دانم این چقدر واقعیت داشته باشد. بالقوه داعش برای همه خطرناک است اما برای ایران به خاطر تفاوت‌های زبانی، مذهبی و روشنفکری که در ایران وجود دارد، خیلی امکان نفوذ آنها در داخل ایران وجود ندارد.»
اظهارات مبهمی از این دست که یکی از برداشت‌ها از آن شاید «دعوت به مذاکره با داعش» بود ، مذاکره با داعشی که به نقشه و پشتیبانی آمریکا، اسرائیل، عربستان، انگلستان، فرانسه و آلمان ایجاد شد و به جان مردمان مظلوم منطقه افتاد. تروریسمی که بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار خسارت به زیرساختهای سوریه زد و بیش از ۲ میلیارد دلار عراق را زیر بدهی برد! داعشی که ده‌ها هزار شهید و کشته از سوریه و عراق گرفت و برای مقابله با آن ۵ هزار شهید افغان و لبنان و ایرانی خون دادند! حیواناتی که جلوی دوربینها سر می‌بریدند و قلب انسانی را از سینه در می‌آوردند و گاز میزدند! سگهایی که پیر و جوان، مرد و زن، کودک و نوزاد، نظامی و غیر نظامی، شیعه و سنی و مسیحی برایشان فرقی نداشت! موجوداتی که ۱۵ هزار زن و کودک سنجاری را بعد از تجاوز به فروش رساندند و ۳۰۰۰ عراقی را در یک ساعت به گلوله بستند! وحوشی که با پرچم رسول‌الله و ذکر -الله اکبر- از صدها مسجد و کلیسا، ویرانه ساختند و هزاران مسلمان بی‌گناه را در بازار و خیابان و شهر با توهم بهشت، به خاک و خون کشیدند!
و بی‌تردید چنین فتنه‌ای جز با پاسداران با فرماندهی سپاه قدس ایران، حزب‌الله لبنان، حشدالشعبی عراق، ارتش سوریه و پشتیبانی روسیه به سرانجامی خوش نمی‌رسید و حاج قاسم سلیمانی و یارانش نماد کسانی هستند که به حق شناخت صحیحی‌‌ از امنیت ملی کشور دارند و رمز پیشرفت را با اتخاذ راهکار صحیح مقاومت به دیگران نیز آموخته‌اند.
شادی مردم از سقوط داعش
طی دو روز گذشته اقشار مختلف مردم در شهرهای سراسر کشور نیز با پخش شیرینی در خیابانها پیروزی نیروهای مقاومت بر تروریست‌های داعش را جشن گرفتند. جوانان با در دست داشتن پرچم‌های سبز و سرخ حسینی به خیابان‌ها آمده و مردم نیز با ابراز شادی از این مهم، در میان جوانان حضور داشتند.
گروههای دانشجویی نیز به مناسبت نابودی داعش با توزیع شیرینی و شربت در مسجد و مزار شهدای گمنام پیروزی مقاومت در برابر تروریسم تکفیری را جشن
گرفتند.
پیروزی بزرگ
 ثمره خون همه شهدای جبهه مقاومت
پدر شهید حججی پس از شنیدن پیام سردار قاسم سلیمانی به رهبر معظم انقلاب و در واکنش به پایان داعش اظهار داشت: از طرف همه شهدای مدافع حرم از هر ملیتی، فاطمیون، زینبیون، حیدریون، حزب‌الله و حشدالشعبی که ریشه داعش را از منطقه کندند، تشکر می‌کنم.
وی افزود: باید این پیروزی را به تمام خانواده‌های شهدای مدافع حرم، تمام نیروهای جبهه مقاومت از تمام کشورهای اسلامی که در این پیروزی سهیم هستند، تبریک گفت چرا که نابودی داعش در منطقه ثمره خون این شهیدان
است.
پدر شهید حججی درباره عوامل دست‌یابی به این پیروزی عظیم اظهار کرد: این پیروزی در سایه درایت و بزرگواری رهبر معظم انقلاب و همدلی و انسجامی ملت در درجه اول شکل گرفت و تا زمانی که این نظام پابرجا است، این میدان نبردها نیز باقی است.
بیانیه لشگر فاطمیون درباره پایان داعش
رزمندگان لشکر فاطمیون نیز در بیانیه‌ای به پایان رسیدن عُمر داعش را به مقام معظم رهبری و سرلشگر قاسم سلیمانی تبریک گفتند و تاکید کردند : اینک پس از ٦ سال با حضور خستگی‌ناپذیر میدانی و فرماندهی حضرت‌عالی و مقاومت مردانی از عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و پاکستان گروه تروریستی صهیونیستی داعش به پایان عمر خود رسید و دنیا از لوث وجود این خونخواران تحت حمایت استکبار جهانی پاک گردید.
رزمندگان لشکر فاطمیون که در این ٦ سال تحت امر و زعامت ولی فقیه زمان و فرماندهی حضرت‌عالی در میدان‌های مختلف نبرد با تروریست‌های تکفیری شانه به شانه شیرمردان محور مقاومت در سخت‌ترین عرصه‌های این مبارزه مقدس حضور داشتند بر خود می‌دانند تا این پیروزی شیرین و فتح الفتوح عظیم را خدمت رهبر عزیزمان حضرت امام خامنه‌ای‌، حضرت‌عالی و سایر مردم مظلوم و مسلمان جهان تبریک عرض نمایند.
فرماندهان و رزمندگان لشکر فاطمیون در این بیانیه تاکید کردند: بر این اعتقادیم گرچه عمر خونخواران داعش در عراق و سوریه به پایان رسیده است اما اربابان داعش در تل‌آویو و واشنگتن بیکار نخواهند نشست و بر آتش شعله‌افروزی و کینه‌توزی و بدخواهی در جامعه بزرگ اسلامی اعم از شیعه و سنی خواهند دمید و ایدئولوژی نفاق و کینه همچنان پابرجا خواهد ماند. امروز به‌برکت زعامت ولی امر مسلمین جهان و با فرماندهی و تدبیر والای شما مردانی از افغانستان خود را پیدا کرده و وارد عرصه و محور مقاومت شده‌اند و با فرمانده عزیزشان هم‌قسم‌اند که تا نابودی صهیونیسم جهانی از پای ننشینند.
در پایان این بیانیه نیز تصریح شده است : در اینجا اعلام می‌داریم پس از پاکسازی کامل کشور سوریه از لوث وجود تروریست‌های تکفیری و تأمین کامل امنیت حرم عمه سادات(س) و حضرت رقیه(س) آماده هستیم تحت امر امام خامنه‌ای عزیز و با فرماندهی حضرت‌عالی در هر گوشه از جهان که صدای مظلومی شنیده شود پا به عرصه یاری مظلومان جهان بگذاریم.