ساخت و تولید لحظه‌ای آمار!(یادداشت روز)


آخرین مناظره از سری مناظرات دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهور‌ی را باید با نگاهی موشکافانه و به عنوان نقطه عطفی در رفتارهای سیاسی چهره‌ها مورد ارزیابی قرار داد.
آنچه در رفتار سه نامزد دولتی، به ویژه آقایان جهانگیری و روحانی دیده می‌شد، بیش از هر چیز عصبانیت، نگرانی و تشویش بود. سایه این وضعیت تا آخرین دقایق مناظره بر جو کلی مناظره سنگینی کرد و تاثیر خود را  بر جای گذاشت. اینکه چرا این وضعیت در روحیه آنها بوجود آمده بود و باعث چه رفتاری شد را در چند بند با هم مرور کنیم:
1- پیش از هر چیز باید از راز عصبانیت و نگرانی کاندیداهای پوششی و اصلی دولت با خبر شویم. در هفته‌های اخیر، هرجا دولتمردان با بدنه واقعی مردم و افراد گرفتار در مشکلات هزار توی معیشتی مواجه شدند، شاهد خشم و انزجار از فراموشی همه وعده‌ها و رها کردن مردم در زیر بار سنگین معضلات بوده‌ایم. اتفاق بی‌سابقه در اعتراض کارگران محروم در روز کارگر به رئیس‌جمهور- که منجر به نا تمام ماندن مراسم و ترک جلسه از سوی رئیس‌جمهور شد-  ویا اعتراض کارگران سختی کشیده معدن زمستان یورت آزاد شهر، نشان‌دهنده وضعیت حقیقی  اقشار مستضعف کشور و نگاه آنها به مدیران ارشد دولت یازدهم است. اینها اتفاقات مهمی است. اکنون حدود بیست میلیون نفر در شهرهای کوچک، روستاها و حاشیه شهرها زندگی می‌کنند و زندگی و معیشت آنها در اثر سیاست‌های ویرانگر دولت یازدهم، روز به روز سخت‌تر شده است. نتایج چند نظر سنجی معتبر نشان‌دهنده رویگردانی این قشر عظیم از دولت یازدهم است. به جز این عده، جمع زیادی از مردم - همچون مالباختگان موسساتی چون کاسپین که مجوز رسمی از بانک مرکزی داشت- یا معلمانی که شاهد به یغما رفتن دست‌رنج‌شان در صندوق ذخیره فرهنگیان بودند و ... همه و همه از این دولت قطع امید کرده و در نظرسنجی‌ها، گزینه‌ای به جز دولت کنونی را انتخاب کرده‌اند.
نتایج این نظر سنجی‌ها به گوش دولتمردان هم می‌رسد و موجب نگرانی آنها می‌شود. آنها در اصل از هیچ‌یک از رقبا عصبانی نیستند، آنها از کارگران و درماندگانی عصبانی‌اند که به نظام ناصحیح مدیریت دولت یازدهم اعتراض دارند، اما این عصبانیت را در مناظره‌ها با فریاد زدن، برافروخته صحبت‌کردن و خلاف واقع گفتن‌های مکرر،بر سر نامزدهای رقیب خالی می‌کنند!
2- این عصبانیت و نگرانی از احتمال قریب‌الوقوع شکست در انتخابات‌، چنان سنگین و شدید بود که در تمام طول مناظره، سایه خود را بر فضا انداخت و باعث ایجاد جوی بسیار مسموم و تلخ شد. روحانی و جهانگیری در روزی که باید پاسخ چهار سال بی‌عملی و کوتاهی خود را می‌دادند، به «فرار به جلو» دست زدند و با حمله به رقبای خود، کوشیدند از زیر بار پاسخگویی به «فاجعه اقتصادی » شانه خالی کنند. آنها می‌دانستند که اگر لحظه‌ای و تنها برای یک پرسش، در مسیر برنامه مناظره قرار بگیرند، بیش از اکنون، دستشان رو خواهد شد و مردم خواهند دید که کارنامه‌اشان نه‌تنها خالی است، که مملو از ناکارمدی و ناراستی است. بنابر این در طول برنامه به هیچ پرسشی در چارچوب خودش پاسخ ندادند و در عوض، هر لحظه را برای تهمتی تلخ‌تر و ناروا‌تر مغتنم شمردند! این وضع سیاه و تلخ، در اصل خروج از دایره اخلاق و انصاف‌، خروج از دایره تعالیم شرعی و پای گذاشتن در عرصه پروپاگاندای رسانه‌ای غرب بود. احتمال قوی داشت که دیگر نامزدها در واکنش به چنین وضعی، وارد پاسخ‌دهی به تهمت‌ها‌، روکردن موارد متعدد و تمام نشدنی مفاسد دولتمردان  و ... بشوند. مدلی که به پینگ‌پنگ تمام نشدنی واژه‌های دلسرد‌کننده منتهی می‌شد و آبروی نظام را به مخاطره می‌انداخت. اما خوشبختانه چنین نشد و ترفند اتاق فکرهای مسموم برای عصبانی کردن و ایجاد بازی«بگم-بگم»به جایی نرسید. پیش از این رهبر عزیز انقلاب در جریان مناظره‌های سال 88 از این رفتار به شدت نهی کرده بودند و نامزدها را به رعایت مصالح نظام و حفظ وجهه کشور در پیش چشم جهانیان توصیه کرده بودند. اما برای برخی، دستیابی به قدرت، مهمترین هدف است و لاجرم، هدف وسیله را توجیه می‌کند!
3- روش و رویکرد فرار به جلو و فریادها و برافروختگی‌های دولتمردان، در حد خود مشمئز‌کننده بود اما در مقاطع متعددی، با رفتارهایی همراه شد که از یک مسلمان معمولی هم بعید بود چه رسد به یک کارگزار نظام اسلامی. یکی از آن رفتار‌ها، استفاده از شیوه «بیانِ لحظه‌ای و بدون سند» بود. در این شیوه، گوینده که مطمئن است میلیون‌ها نفر در حال تماشای سخنان او هستند و اغلب، بدون مطالبه سند، حرف‌ها را می‌پذیرند، از این اعتماد عمومی سوء استفاده می‌کند و با بیان آمار و ارقام ساختگی و نادرست و حتی با جعل لحظه‌ای آمار، سعی می‌کند در ذهن مخاطب تاثیر بگذارد! به عنوان نمونه، به خلاف واقع بیان شد که کشور در دولت یازدهم، در تولید گندم خودکفا شده است! این در حالی است که براساس آمار رسمی گمرک، در سال گذشته بیش از یک میلیون تن گندم وارد کشور شد! یا به خلاف واقع بیان شد که همین امروز (روزجمعه و روز تعطیل) قرار‌داد رسمی سرمایه‌گذاری ده میلیارد دلاری بانکی خارجی در کشور منعقد شد!(همانند ادعای عجیب باز شدن هزار ال سی در روز تعطیل که پیش از این از سوی آقای روحانی مطرح شده بود)  یا به نادرستی بیان شد میزان سرمایه‌گذاری خارجی ده میلیارد دلار شده است‌! در حالی که آمار بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، حکایت از کاهش شدید سرمایه‌گذاری خارجی و کاهش آن به کمترین سطح ممکن (کمتر از 500 میلیون دلار) در سال‌های اخیر حکایت می‌کند!. یا به خلاف واقع اعلام شد صادرات غیرنفتی به فلان مبلغ رسیده در حالی که زیرشاخه‌های نفتی را از محصول نفتی جدا کرده‌اند تا آمار صادرات غیرنفتی را روی کاغذ افزایش بدهند! می‌بینید که این روش- که از مهمترین روش‌های عملیات روانی در مناظره‌هاست- و  بیان مطلبی خلاف واقع در لحظه‌ای که مخاطب دسترسی به سندی ندارد، در مناظره روز گذشته، به وفور مورد استفاده نامزدهای دولتی قرار گرفت. البته به جز جعل و ساخت آمار و ارقام در همان لحظه، تهمت‌های دیگری به اشخاص و درباره گذشته و زندگی آنها هم زده شد که از تبیین و تشریح آنها چشم می‌پوشیم.
4- اما برخلاف تصور دولتمردان و اتاق فکرهای امنیتی آنها، نباید کمترین تردیدی داشت که آنچه در آخرین مناظره رخ داد، نه یک پیروزی پر افتخار برای دولت، که شکست دولت مستقر بود. دیروز همه مردم ایران ،به عنوان داورانی هوشمند‌، به خوبی شاهد فرار دولت از پاسخگویی به ‌کارنامه  اقتصادی خود بودند. مردم در همان لحظه‌ای که روحانی و جهانگیری با فریاد سعی می‌کردند رشد اقتصادی و شکوفایی و عبور از رکود و کاهش تورم و ...را به زور به آنها تحمیل کنند، به اطراف خود نگاهی می‌کردند. در هر خانه، جوانان برومند بیکار، کذب آن سخنان را اثبات می‌کرد. بیکاری دختران و پسران باهوش و تحصیل‌کرده و دریافت حقوق‌های نجومی و واردات  توسط دختر فلان وزیر و برادر فلان مقام ارشد و ...، واقعیت شکوفایی اقتصاد را بیش از پیش نشان می‌داد. پدران بیکار شده و کارخانه‌های تعطیل شده، ماهیت عبور از رکود را به مردم آشکار و عریان نشان می‌داد و خلاصه،وضع معیشت و حال و روز مردم،بیش از هر چیز ثابت می‌کرد که دولتمردان، هر قدر در کار و تلاش و برنامه‌ریزی برای زندگی مردم ناتوان و مردود و بی‌کارنامه اند، در خلاف‌گویی و قلب واقعیات و وارونه نمایی،ید طولایی دارند!
5- از پیامبر عزیز اسلام(صلی‌الله علیه و آله) نقل است که دروغ، برکت را از همه چیز می‌برد. دقتی مختصر در آنچه دولتی‌ها در مناظره دیروز می‌گفتند، نشان می‌دهد که بخش عظیمی از داده‌ها و آمار‌ها، به شکل فاجعه‌بار و شرم‌آوری خلاف واقع بود و هدف تنها و تنها، تاثیر‌گذاری لحظه‌ای بر ذهن مردم و پیروز شدن در میدان گلادیاتوری بود نه میدان رقابت سالم و اخلاقی. این قطعا با آنچه ما آموخته‌ایم منافات دارد و برکتی در پی نخواهد داشت. مردمی که روزهای سخت دولت یازدهم را با همه وجود لمس کرده‌اند، با چند جمله و چند فریاد، خاطرات تلخ پیشین را فراموش نمی‌کنند و با چند تهمت، از کسانی که امید دارند اوضاع را بهبود بخشند، ناامید نمی‌شوند. به نظر می‌رسد برخلاف تصور آقایان، این هیاهو‌ها، عزم نیروهای خدوم و و پاکدست انقلاب را برای احقاق حقوق مردم راسخ‌تر می‌کند و این باور را تقویت می‌کند که غفلت از مبارزه تمام عیار با فساد و تبعیض و ناکارآمدی، روزهای سختی را برای کشور رقم خواهد زد. جوانان غیور و مردان کارآزموده میدان‌های سخت انقلاب می‌دانند که  مبارزه با فساد و تبعیض و اسلام آمریکایی، مبارزه‌ای تمام ناشدنی و دائمی است و با همین باور، بی‌توجه به سیل تهمت‌ها و تخریب‌ها و دروغ‌ها، کمر همت می‌بندند برای ایجاد تغییری اساسی در ساختار اجرایی کشور.

حسین شمسیان

دوگانه فریب!



دولت آقای روحانی برای ادامه حضور خود در دوره دوم ریاست‌جمهوری به ترفندی متوسل شده است که کارشناسان علوم سیاسی از آن با عنوان «دوگانه فریب» یاد کرده و درباره بهره‌گیری دولت‌ها از این ترفند هشدار می‌دهند. توضیح آن که؛ وقتی یک دولت در دور اول حاکمیت خود با ناکامی روبرو می‌شود و از عهده وعده‌هایی که به ملت داده است برنمی‌آید به طور طبیعی و منطقی، احتمال موفقیت خود در کسب دوباره آرا مردم را ناچیز می‌داند. در این حالت دولت ناکارآمد برای عبور از بن‌بست پیش روی خود به دو گزینه متوسل می‌شود؛
اول: ادعا می‌کند وعده‌هایی که داده است، راه‌کارهای درازمدت دارند و مردم اگر خواستار تحقق وعده‌ها هستند باید به دولت اجازه بدهند در دوره دوم حاکمیت خود به این وعده‌ها جامه عمل بپوشاند! دولت کنونی بهره‌گیری از این شاخه ترفند «دوگانه فریب» را نزدیک به 4 ماه است که آغاز کرده و با کلید‌واژه «نیمه راه»! به عرصه آورده است. این روزها به فراوانی در ادبیات رئیس‌جمهور، برخی دولتمردان و روزنامه‌های زنجیره‌ای شنیده و دیده می‌شود که ادعا می‌کنند، دور اول ریاست‌جمهوری در دولت یازدهم، زمینه‌ساز دوره دوم است و چنانچه آقای روحانی برای دور دوم ریاست‌جمهوری انتخاب نشود، وعده‌های نیمه‌کاره - بخوانید برزمین مانده - به سامان و نتیجه مطلوب نخواهد رسید. دولت با بهره‌گیری از این شاخه ترفند یاد شده ضمن آن که ادامه حضور خود بر مسند ریاست‌جمهوری دوازدهم را ضروری معرفی می‌کند، وعده‌های بر زمین مانده را نیز به «وعده‌های نیمه‌کاره» یا «نیمه‌تمام»! تغییر نام می‌دهد و از این طریق سعی در القاء این توهم دارد که وعده‌های داده شده طی 4 سال گذشته، «رها شده»! نبوده‌اند، بلکه دولت برای تحقق آن اقدامات اولیه را انجام داده و در انتظار عملیاتی کردن نیمه دیگر در دوره بعدی ریاست‌جمهوری است!
بهره‌گیری دولت از این ترفند در حالی است که آقای رئیس‌جمهور و برخی دیگر از دولتمردان ایشان - و نه همه آنها - تاکید داشته‌اند که وعده‌ها را در یک فاصله زمانی کوتاه - از جمله فاصله 100 روزه - تحقق خواهند بخشید!  ضمن آن که بسیاری از وعده‌های مورد اشاره، از نوع وعده‌هایی نیستند که نتیجه آن فقط هنگامی به دست می‌آید،  که به طور کامل اجراء شده باشند. مثلا مقابله با بیکاری که از وعده‌های اصلی رئیس‌جمهور بوده است باید نتیجه آن از آغاز اجراء قابل دیدن باشد. یعنی، همانگونه که ایشان وعده داده بود، همه ساله حداقل یک میلیون شغل ایجاد شود و دامنه آن در سال‌های بعد گسترش بیشتری پیدا کند، نه آن که، به جای ایجاد اشتغال بر دامنه بیکاری افزوده شود، که شده است! و یا وعده لغو تحریم‌ها که رئیس‌جمهور محترم زمان انجام آن را در همان اولین روز اجرایی شدن برجام داده بود که تاکنون نه فقط تحریمی برداشته نشده، بلکه تحریم‌های دیگری نیز به آن افزوده شده است.
کوتاه سخن آن که وعده‌های فراوان رئیس‌جمهور از نوع ساختن مثلا فلان نیروگاه یا فلان سد نبوده است که در پاره‌ای از موارد، تحقق آن به زمان بیش از 4 سال نیاز داشته باشد!
دوم: شاخه دیگر ترفند «دوگانه فریب» ترساندن مردم از روی کار آمدن فلان رقیب یا رقبای انتخاباتی است. همان نکته که در مناظره دیروز ،آقای رئیسی با هوشمندی به آن اشاره کرد.
دولت یازدهم به جای آن که برای جلب آراء مردم در دور دوم ریاست‌جمهوری نشانه‌هایی از کارآمدی خود را ارائه بدهد، دست خالی و کارنامه بدون دستاورد خود را با تهدید مردم  به حمله نظامی دشمنان بیرونی تاخت می‌زند و ادعا می‌کند که مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم با دو جریان روبرو هستند، یک جریان که در پی«آسایش و آرامش و امنیت» مردم است و جریان دیگر که معتقد به سخت‌گیری و تنش و ناآرامی است! و در یک کلام اگر به رئیس‌جمهور کنونی رأی ندهید سایه جنگ را بر سر خود خواهید داشت!  دولتمردان به این پرسش پاسخ نمی‌دهند که آیا اظهار ضعف و ترس داخلی‌ها دشمن را به تجاوز نظامی تشویق می‌کند یا مشاهده اقتدار نظام و ایستادگی مردم؟!  که در این خصوص روز چهارشنبه هفته گذشته در یادداشتی با عنوان «طناب شیطان» به آن پرداخته‌ایم و تکرار آن را ضروری نمی‌دانیم.
و در پایان این وجیزه باید گفت؛ تاریخ گذشته و معاصر پر است از نمونه‌هایی که در آن ملت‌ها از این ترفند فریب‌خورده و در نتیجه با فاجعه‌های دردناک روبرو شده‌اند که در این مختصر به چند نمونه بسنده می‌کنیم؛
1- با عرض پوزش از دولت محترم و بی‌آن که خدای نخواسته قصد اهانتی در میان باشد، در صدر اسلام، کسانی که حاکمیت اشرافی خود را در خطر می‌دیدند، این توهم را القاء می‌کردند که علی(ع) سخت‌گیر است و نمی‌گفتند که سخت‌گیری مولای ما در مقابل غارتگران بیت‌المال و متجاوزان به جان و مال و ناموس مردم است وگرنه حضرت امیر علیه‌السلام برای دلجویی از فلان کودک یتیم، او را بر پشت خویش می‌نشاند و یا در مقابل زورگویی به یک دختر مسیحی، چهره مبارک خویش به آتش نزدیک کرده و می‌فرمود اگر کسی از این غصه بمیرد، ملامتی بر او نیست.
2- در عصر حاضر، لیبی نمونه عبرت‌انگیز دیگری است. قذافی تمامی تاسیسات هسته‌ای خود را بار کشتی کرده و به آمریکا فرستاد. در ماجرای لاکربی نزد آمریکا و انگلیس سر تعظیم فرود آورد و پای کلان سرمایه‌داران غربی را به لیبی باز کرده و منافع مردم این کشور را به تاراج گذاشت و در وادادگی و کاسه‌لیسی آمریکا هیچ فرصتی را از دست نداد و نتیجه آن شد که می‌بینیم.
3- محمد مرسی، رئیس‌جمهور برآمده از انقلاب مصر، نمونه مثال‌زدنی و عبرت‌انگیز دیگری است. مرسی به جای تکیه بر خواست مردمی که او را به ریاست‌جمهوری رسانده بودند، از آنان روی گردانده و تا آنجا پیش رفت که برای شیمون‌پرز، رئیس‌جمهور وقت رژیم صهیونیستی سفیر ویژه فرستاد و او را که دشمن قسم‌خورده مردم کشورش بود «برادر عزیز»! خطاب کرد. در اولین سفر خارجی خود به آستان‌بوسی حکومت آمریکایی آل‌سعود رفت! دست آمریکایی‌ها که بیشترین جنایات را علیه مردم مصر مرتکب شده بودند به بهانه تعامل در این کشور باز گذاشت و سرانجام مردم مصر را با فاجعه السیسی روبرو کرد.
... و این قصه سر دراز دارد.

حسین شریعتمداری

اردوغان «مأمور» خوبی نیست


رفتار رئیس‌جمهور ترکیه و تیم او در مواجهه با مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی بیانگر آن است که ترکیه «خطر می‌کند»، «خطر می‌سازد» و مسئولیت نمی‌پذیرد. حمله دو روز پیش ترکیه در دو منطقه در عراق و سوریه بدون شک تجاوز به حریم و تمامیت ارضی دو کشور مستقل و عضو سازمان ملل می‌باشد و طبعا محکوم است اما رجب‌طیب اردوغان و یلیدریم نخست‌وزیر، این تجاوز را حق ترکیه می‌دانند و بر تکرار آن تصریح می‌کنند. در این رابطه نکات زیر اهمیت دارند:
1- دو روز پیش هواپیماهای جنگی ترکیه، چند مقر نظامی را در شمال‌شرق سوریه مورد حمله قرار دادند و همزمان به یک موقعیت نظامی در منطقه سنجار عراق نیز حمله کردند. حمله به سوریه به بهانه مبارزه با داعش و حمله به عراق به بهانه مقابله با جدایی‌طلبان ترک‌تبار - PKK- صورت گرفته است. این در حالی است که اولا در عراق و سوریه دولت‌های قانونی وجود دارند و هرگونه اقدام نظامی در عمق این دو کشور مستلزم موافقت آنها است و ثانیا حمله نظامی ترکیه به کردها در دو کشور دیگر و حال آنکه تبعه ترکیه به حساب نمی‌آیند، قابل پذیرش نیست.
2- ترکیه در دوره ریاست‌ رجب‌طیب اردوغان یک‌بار با مداخله در روند بیداری اسلامی و فضای پس از سقوط بن‌علی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی باعث ناکام شدن انقلاب‌های مردمی گردید. اسنادی وجود دارند که نشان می‌دهند ترکیه برای رفع نگرانی آمریکا و رژیم صهیونیستی و در شرایطی که می‌رفت پایگاه‌های آمریکا در منطقه یکی پس از دیگری فرو بریزند، متعهد شد که با استفاده از مدل «اسلام‌گرایی غیرمعارض با غرب» انقلاب‌های عربی مذکور را عقیم گرداند و مانع شکل‌گیری موج‌های جدید معارض غرب گردد. در آن زمان وزارت خارجه آمریکا طرح مهار انقلاب‌های عربی را با استفاده از «اسلام‌گرایان قابل مذاکره» ارائه کرد و «رجب طیب اردوغان» که این را یک فرصت برای اقتدار‌بخشی منطقه‌ای به حزب عدالت و توسعه می‌دانست، ماموریت مورد اشاره را پذیرفت و شخص اردوغان راهی تونس، مصر و لیبی گردید اما برخلاف تصور اردوغان، آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و سعودی‌ها فقط به بخش اول ماجرا یعنی اسقاط جنبش‌های بیداری اسلامی توجه داشتند و روی کار آمدن اسلام‌گرایان ولو آنکه با غرب مسئله‌ای نداشتند را با منافع خود و هم‌پیمانان سنتی خود- نظیر رژیم‌های عربستان و اردن - ناهمخوان می‌دانستند و به آن نظر نداشتند. از این رو رژیم اخوان‌المسلمین مصر که اردوغان گمان می‌کرد دهها سال میدان‌دار مصر است، بیش از یک سال دوام نیاورد. در واقع آمریکا و رژیم صهیونیستی با کمک محمد مرسی و بقیه اخوانی‌ها انقلاب مردم مصر را از بین بردند و پس از آن نردبان شکسته اردوغان و اخوان را کنار گذاشتند. عین همین اتفاق در تونس و لیبی هم افتاد.
رجب طیب اردوغان پس از آنکه در پرونده مصر، تونس و لیبی ناکام شد گمان کرد که بحران سوریه ظرفیت بر‌کشیدن او و حزب عدالت و توسعه از یک جریان داخلی به جریان منطقه‌ای را دارد. واقعیت این است که غرب در پرونده سوریه روندی مغایر با آنچه در مصر روی داد، دنبال کرد. چرا که در مصر و تونس رژیم‌های متحد غرب در معرض انقلاب مردمی بودند و در سوریه از ظرفیتی مشابه آنچه در آن دو کشور وجود داشت، خبری نبود. اردوغان مدت کمی صبر کرد و آنگاه که دریافت عزم غرب بر حذف دولت اسد جزم است تلاش کرد تا در این مبارزه‌ای که او غرب را برنده قطعی ماجرا به حساب می‌آورد، نقش محوری و اصلی داشته باشد. از این رو اردوغان این‌بار نه تنها نیروهای پراکنده اخوانی‌های سوریه بلکه هر معارض دولت را زیر پر و بال گرفت و تمام امکانات خود را در اختیار آنان قرار داد. اما برخلاف تصور اردوغان، دولت سوریه علی‌رغم امواج سهمگینی که علیه او راه افتاده بود،  با پشتیبانی قاطع و همه‌جانبه ایران،  موقعیت خود را به عنوان یک دولت قدرتمند حفظ کرد. عملیات بزرگ نصر که با محوریت سردار سلیمانی در منطقه حلب اجرا شد و سبب آزادی حلب در یک دوره کوتاه گردید، اردوغان را متوجه خطای بزرگ خود کرد اما در عین‌ حال بازگشت از مسیر پر خطا، برای اردوغان ساده نبود و از این رو طی حدود 9 ماه گذشته شاهد مواضع به شدت متغیر اردوغان بوده‌ایم.
3- اردوغان پس از آنکه متوجه شکست تروریزم در سوریه و عراق شد و از سوی دیگر از اسقاط دولت‌های دوست ایران در عراق و سوریه ناامید گردید، درصدد برآمد ولو با خواسته‌های حداقلی، خود را بر طرف‌های اصلی تصمیم در سوریه و عراق تحمیل نماید. اردوغان روی مسئله کردها کلید کرد و تلاش کرد تا با بهره‌گیری از حساسیت‌هایی که روی «تجزیه‌طلبی کردی» وجود دارد، خود را به عنوان یک ضلع منطقی بازی درآورد. گمان اردوغان این بود که ایران و سوریه به طور طبیعی با قدرت گرفتن کردهای سوریه موافق نیستند و از سوی دیگر کردها در نزد اعراب و غربی‌ها هم پایگاه محکمی ندارند و از این رو می‌توان به آنان حمله و به راحتی بر مناطقی از سوریه سیطره پیدا کرد. این در حالی است که ایران و سوریه کردها را به عنوان بخش غیرقابل انکار ملت سوریه به رسمیت می‌شناسند و به همراهی آنان در مبارزه با تروریزم و مداخله خارجی چشم دوخته‌اند. از سوی دیگر غربی‌ها نیز قدرت‌طلبی اردوغان و استفاده او از ضعف کردهای سوریه را قبول ندارند چه اینکه آنان اساسا به «ترکیه‌ای مهارپذیر» فکر می‌کنند نه ترکیه‌ای لجام‌گسیخته. بر این اساس نه عملیات ترکیه در مناطق بعشیقه - در غرب کرکوک - و سنجار در غرب موصل و نه عملیات ترکیه در اعزاز، الباب و منبج هیچ یک از سوی ایران و به طور کلی جبهه مقاومت قابل پذیرش نیست. ایران اگرچه به رفتار غیرمسئولانه رهبران کردی عراق درباره کرکوک که می‌تواند آتش جنگ داخلی در سوریه را شعله‌ور کند،  اعتراض‌ دارد و آن را مسیر نادرستی در حل و فصل اختلافات داخلی می‌داند اما در عین حال با بهانه‌جویی‌های ترکیه هم مخالف است و اقدامات ترکیه در سوریه و عراق را تجاوز به حساب آورده و مغایر اصل عدم مداخله در امور همسایگان می‌داند.
4- رجب طیب اردوغان همزمان با تشنج‌آفرینی در فضای منطقه‌ای، عدم سازش در داخل را نیز دنبال می‌کند. مخالفت نزدیک به 49 درصد از مردم ترکیه با تغییرات قانون اساسی و بخصوص با تغییراتی که اردوغان را به «قدرت مطلقه» تبدیل کند، نشان می‌دهد که لااقل نیمی از جمعیت فعال ترکیه با اقدامات اردوغان مخالفند. رئیس‌جمهور ترکیه چند روز پیش از رأی‌گیری گفت مخالفان تغییر در واقع‌ تروریست هستند و به نفع داعش رأی می‌دهند. حالا اردوغان با نزدیک به 30 میلیون نفر تروریست! و داعشی! مواجه است! اردوغان نمی‌خواهد مخالفین را به رسمیت بشناسد و حال آنکه آنان در جامعه سنتی ترکیه و در ساختارهای زیرین قدرت دارای موقعیت‌های مهمی هستند. اردوغان نشان داده است که برای حل یک مسئله به طرح سؤال روی می‌آورد و این به آن معناست که از نظر مردم، دهها سؤال بدون پاسخ وجود دارد. اردوغان دو گروه بزرگ قومی-مذهبی در مقابل خود دارد. کردها و علوی‌ها که در مجموع نزدیک به 35 میلیون جمعیت داشته و بخش وسیعی از مرزهای ترکیه را در شرق و جنوب پوشش داده‌اند. احزاب هم در این کشور فعالند. از این رو اردوغان بدون آنکه زیر پای محکمی داشته باشد به هر طرف حمله‌ور می‌شود بی‌خبر از اینکه دایره زیر پای او هر لحظه تنگ‌تر می‌شود.

سعدالله زارعی

واردات كشاورزي و دفن محصولات خودی ركورد زد !

ابلاغ آئين‌نامه اجرايي قانون تمركز وظايف بخش كشاورزي و رسيدن به خودكفايي گندم در سومين سال عمر دولت از اقدامات مثبت وزارت جهاد كشاورزي و موضع منفعلانه در اجراي ضعيف قانون تمركز وظايف بخش كشاورزي و عدم‌حمايت از توليد برنج و عملكرد ضعيف در نگهداري و تنظيم بازار مصرف محصولات كشاورزي و دفن گندم، سيب‌زميني و خرما، از مهم‌ترين اقدامات منفي اين وزارتخانه در دولت يازدهم به شمار مي‌آيد.

گفته مي‌شود وزارت جهاد كشاورزي در ميان ساير وزارتخانه‌هاي دولت در اجراي سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي و رشد توليد گندم و رسيدن به خودكفايي در اين محصول عملكرد مثبتي داشته، اما با نگاهي به كارنامه وزارت جهاد كشاورزي در دولت يازدهم در‌مي‌يابيم كه بيشترين واردات محصولات كشاورزي در ۱۰۰ سال اخير در اين دوره اتفاق افتاده و كاهش سرمايه‌گذاري و اختصاص تسهيلات اندك بانكي و دفن محصولات كشاورزي به دليل ضعف مديريتي در حفظ و نگهداري اين محصولات و از همه مهم‌تر ناتواني در مبارزه با قاچاق ميوه از نكات منفي عملكرد دولت در حوزه كشاورزي به شمار مي‌آيد.

 
واردات بي‌سابقه در سال ۹۳
دولت زماني كه به روي كارآمد، از خالي بودن ذخاير استراتژيك (گندم، برنج، روغن و...) سخن مي‌گفت. از اين رو وزارت جهاد كشاورزي از اواسط سال ۹۲ تا اواسط سال ۹۳ نزديك به ۲۳ ميليون تن محصولات كشاورزي وارد كرد كه به گفته خليليان، وزير سابق جهاد كشاورزي در ۱۰۰ سال گذشته بي‌سابقه بوده است. اين اقدام وزارت جهاد كه از بي‌برنامگي و دستپاچگي در واردات بيش از نياز بازار حكايت دارد، در محصول گندم (۱۷ ميليون و ۲۰۰ هزار تن) و انواع غلات نزديك به ۱۶ ميليون تن بوده است. به عبارت ديگر اين حجم واردات هم برخلاف وعده رئيس‌جمهور و هم سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي بود كه در دو سال نخست دولت تدبير انجام گرفت و چانه‌زني ضعيف حجتي در هيئت دولت نيز موجب شد بودجه بخش كشاورزي در لايحه بودجه سال ۹۴ كاهش يابد.
 

به گفته يك منبع آگاه از دولت، ديگر وزراي دولت يازدهم اعتقادي به رسيدن به خودكفايي در محصولات كشاورزي به ويژه گندم ندارند و آن را محصول آب بري مي‌دانند كه بايد نياز كشور با واردات آن تأمين شود و با خريد تضميني گندم از كشاورزان بودجه مملكت به هدر مي‌رود. از اين رو حجتي رأي چنداني در تصميم‌گيري‌هاي هيئت دولت در بخش كشاورزي ندارد و نمي‌تواند با واردات برخي از محصولات كشاورزي كه بيش از نياز بازار داخل است، مقابله كند. نمونه آن واردات گندم و برنج در ماه‌هاي ممنوعه بوده كه با مجوز ستاد تنظيم بازار بلافاصله پس از پايان فصل برداشت محصول داخلي، از گمركات كشور ترخيص شد.

علاوه بر اين، تعلل دولت در اعلام نرخ خريد تضميني گندم بود كه از سال گذشته و امسال بدعت گذاشته شد. موضوع از اين قرار بود كه از سال ۹۳ افزايش قيمت خريد تضميني فقط ۴/۲ درصد نسبت به سال قبل و با تأخير چند ماه اعلام شد. در حالي كه در همان سال نرخ دستمزد۱۰ درصد، قيمت كود شيميايي از ۱۰ تا ۶۶درصد و بذرگندم از كيلويي ۱۴۷۰ تومان به ۱۵۶۰ تومان و حدود ۸ درصد افزايش داشت.
 
اين روند در سال‌هاي ۹۴ و ۹۵ نيز تكرار شد و هر سال تأخير در اعلام زمان قيمت خريد تضميني و رشد ناچيز قيمت ادامه داشت تا اينكه در سال زراعي گذشته توليد گندم به دليل افزايش بارندگي‌ها افزايش يافت و وزارت جهاد اعلام كرد كه در راستاي حمايت از توليد و بخش كشاورزي به خودكفايي در توليد گندم رسيديم و توليدمان به مرز ۱۳ ميليون تن رسيد و پس از گذشت ۱۰ سال بارديگر جشن خودكفايي گندم برگزار شد و دولت اعلام كرد كه مي‌توانيم گندم مازاد‌مان را صادر كنيم، اما دولت به جاي حمايت بيشتر از گندم‌كاران، نرخ خريد تضميني سال ۹۶ را با تأخير چندماهه در آذرماه اعلام كرد و نرخ آن را نيز فقط ۲ درصد، بدون توجه به نرخ تورم به هزار و 300 تومان افزايش داد.
 
اكنون اين سؤال مطرح است كه دولت با چه منطقي افزايش ۳۰ توماني براي خريد گندم را حمايت از كشاورز به حساب مي‌آورد، حال آنكه كشاورزان گندم كار در سال گذشته، زمينه‌ساز رشد ۴/۵درصدي اقتصاد كشاورزي شدند و نتيجه آن رشد اقتصاد كشور و خودكفايي محصول گندم بود. از اين رو پيش‌بيني مي‌شود به‌رغم بارندگي‌هاي به موقع تعيين قيمت نامناسب خريد تضميني گندم منجر به كاهش حجم توليد در سال زراعي 96- 95 خواهد شد كه كاهش ضريب خودكفايي را به دنبال دارد. اين درحالي است كه بند ۷ سياست‌هاي كلي اقتصاد مقاومتي به صراحت بر تأمين امنيت غذا و درمان و ايجاد ذخاير راهبردي با تأكيد بر افزايش كمي و كيفي توليد (مواد اوليه و كالا) تأكيد دارد.
 

همچنين بر اساس آمار رسمي از سوي وزارت جهاد كشاورزي هنوز واردات گندم ادامه دارد به طوري كه طي بهار ۹۵ بالغ بر ۵۲۳ هزار تن گندم به كشور وارد شده است، اما وزارت جهاد كشاورزي همواره از ممنوعيت واردات خبر داده است. هنوز مشخص نيست شعار خودكفايي در سال گذشته به مدد گندم‌هاي وارداتي بوده يا اينكه دولت به‌رغم رشد توليد در داخل كشور همچنان چشم طمع بر سود واردات كالا دارد كه در تمام بخش‌هاي اقتصادي ديده مي‌شود.

 
سرمايه‌گذاري ۵ درصدي در بخش كشاورزي

طبق تبصره ۱۱ لايحه بودجه ۹۳ و ۹۴، دولت بانك مركزي را مكلف كرده بود به گونه‌اي برنامه‌ريزي كند كه به طور متوسط حداقل ۲۵ درصد از مجموع تسهيلات پرداختي بانك‌ها و مؤسسات اعتباري به بخش كشاورزي و صنايع وابسته به آن با نرخ ترجيحي اختصاص يابد. اما نه تنها بانك‌ها به وظيفه خود بر اساس لايحه بودجه عمل نكردند، بلكه براساس آمار، سرمايه‌گذاري در اين بخش بسيار كاهش يافته به طوري كه در ۴۰ سال گذشته ميزان سرمايه‌گذاري در اين بخش از ۵ درصد فراتر نرفته است.

 
ناتواني در كنترل قاچاق ميوه
اين وزارتخانه در چهار سال گذشته مدام از نداشتن ابزار لازم براي نظارت بر قيمت بازار خبر مي‌دهد و معتقد است كه طبق قانون فقط مسئوليت توليد، توزيع و تأمين محصولات كشاورزي را دارد و نرخ كالا در عمده‌فروشي و خرده‌فروشي‌ها ارتباطي به اين وزارتخانه ندارد. از اين رو در مقابل افزايش قيمت هر كالايي از ميوه و سبزي، مرغ و گوشت گرفته تا ديگر محصولات كشاورزي مسئوليتي را تقبل نمي‌كنند و در بحث ميوه‌هاي قاچاق نيز هيچ اقدام مشخصي انجام نگرفته است.
 

در دولت دهم، نيازي به صدور مجوز براي واردات ميوه نبود، اما دولت يازدهم به منظور حمايت از بخش توليد، واردات را منوط به صدور مجوز كرد. حال سؤال اينجاست كه چرا همچنان ميوه وارد كشور مي‌شود، آن هم در شرايطي كه فصل عرضه همان ميوه است.  وزير اسبق بازرگاني در اين خصوص معتقد است كه دولتمردان در مورد قاچاق، آدرس‌هاي غلطي به مردم مي‌دهند، مثلاً گروهي از بنادر خاص كالاي قاچاق وارد كشور مي‌كنند.
 مسعود مير‌كاظمي مي‌افزايد: بنده وزير بازرگاني بودم و با صراحت اعلام مي‌كنم كه كالاي قاچاق به اين شكل وارد نمي‌شود. بهتر است گمرك تلاش بيشتري كند و از مميزهاي بهتري استفاده و از خدمت افراد مسئله‌دار جلوگيري كند.
وي مي‌گويد: چرا سه سال است كه قانون جديد مبارزه با قاچاق كالا و ارز كه گمرك را در مقابله با قاچاق تجهيز مي‌كند، تعليق كرده‌اند و اجرا نمي‌كنند؟
بر اساس آمار سالانه بيش از ۱۷ ميليون تن انواع محصولات باغي از جمله ميوه در كشور توليد مي‌شود كه بيش از نياز داخل است و برخي ميوه‌ها قابليت صادرات دارند. اما همچنان شاهد واردات و قاچاق ميوه هستيم. طي ۹ ماه نخست سال ۹۵، بالغ بر ۱۵۰۰ تن محموله‌هاي مختلف ميوه‌اي قاچاق كشف شده كه ارزشي بيش از ۱۱۳ ميليارد ريال دارند و اين ميوه‌ها آزادانه در ميدان اصلي ميوه و تره‌بار و خرده‌فروشان خريد و فروش مي‌شود.

 
ركورد دولت تدبير در دفن محصولات
اگر بخواهيم يك شاخصه بارز براي اقتصاد مقاومتي عنوان كنيم، قطعاً نگهداري و تنظيم بهينه بازار و مصرف از جمله اين موارد است. صرفه‌جويي در اقتصاد مقاومتي به معناي عدم استفاده نيست بلكه به معناي جلوگيري از هدر‌رفت منابع در عين بهره‌برداري درست است. در اين راستا نمره دولت چندان با وقايعي كه در مورد فاسد شدن اقلام غذايي و امحاي اجباري آنها اتفاق افتاده، نمره قابل قبولي نيست. مي‌توانيم مدعي شويم كه وزارت جهاد كشاورزي دولت يازدهم در دفن محصولات كشاورزي ركورد زده است. امحاي اقلام اساسي سبد غذايي مردم در دولت يازدهم، پس از سيب‌زميني، خرما، برنج و گندم نوبت به سيب و پرتقال رسيد تا متأسفانه سريال اين بي‌تدبيري در دولت يازدهم ادامه‌دار شود.  امحاي ۱۷۰۰ تن سيب‌زميني در استان فارس كه ۶۲۰ ميليون تومان از پول بيت‌المال را به زير خاك برد، دفن ۷۰ تن سيب‌زميني در انبار‌هاي تعاوني روستايي سدان مرودشت كه به قيمت كيلويي ۳۶۰ تومان از كشاورزان خريد تضميني شده بود به دليل نگهداري نامناسب و نبود فضاي كافي و استاندارد فاسد شد و از بين رفت.  پس از سيب‌زميني نوبت به خرما رسيد. هشتم دي ماه سال ۹۴ بود كه دبير كل انجمن خرماي ايران از امحاي مقادير زيادي خرما خبر داد. اين در حالي است كه زماني همين خرماي ايراني ۱ تا 5/1 دلار به بازار‌هاي جهاني صادر مي‌شد اما به دليل بي‌تدبيري خاك شد.
 

پس از دفن خرما نيز نوبت به معدوم‌سازي حدود ۳۰‌هزار تن گندم در استان گلستان رسيد كه به دليل اخذ رشوه ۳ ميليارد ريالي از خريد‌ار گندم، توسط اداره كل غله استان و پلمب انبار، اين گندم‌ها فاسد و دفن شدند. به كارنامه نا‌مناسب وزارت جهاد دولت تدبير مي‌توان دور‌ريز ۲ ميليارد تومان پرتقال گنديده را نيز اضافه كرد كه در روزهاي پاياني سال ۹۴ اتفاق افتاد و مردم شب عيد را با ميوه‌هاي گران گذراندند.

 
توزيع برنج‌هاي تاريخ گذشته

 از دفن ميوه‌‌ها كه بگذريم به توزيع برنج‌هاي تاريخ مصرف گذشته مي‌رسيم كه در سال ۹۴ در ايام ماه‌هاي محرم و صفر به فروش رسيد و ۱۳۰ هزارتن برنج ديگر به دليل جنجال‌هاي رسانه‌اي پلمب شد و توزيع نشد. البته در اين چهار سال انتقادات فراواني از سازمان متولي واردات و صادرات، شركت بازرگاني دولتي مطرح و تخلفات اين سازمان رسانه‌اي شد، اما حجتي نه تنها به اين ابهامات پاسخ نداده بلكه هيچ تصميمي براي تغيير مديريت اين سازمان كه از دولت دهم در اين سمت باقي مانده نگرفته است. از تخلفات اين سازمان مي‌توان به فروش كالاهاي استراتژيك به افراد خاص با قيمت‌هاي پايين اشاره كرد كه نه تنها پول آن به خزانه دولت برنگشته، بلكه ملك‌هايي كه به عنوان ضمانت ارائه داده شده نيز غير واقعي بوده و قابل پيگيري نيست.
به نظر مي‌رسد كه موضوع عدم نگهداري و توزيع نامناسب اقلام مختلف كشاورزي در دولت تدبير به معضلي جدي تبديل شده كه نه تنها به هدر‌رفت منابع غذايي مي‌انجامد و خلاف سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي است، بلكه به عادت رفتاري در دولت تبديل شده و هيچ مسئولي پاسخگو نيست و چنانچه اين ضعف‌ها برطرف نشود، رشد ۴/۵ درصدي اين بخش كاهش يافته و كشاورزان و مردم ضرر مي‌كنند.

بار دیگر وعده 100 روزه!


دیروز آقای دکتر روحانی هنگام ورود به سازمان صدا و سیما برای ضبط برنامه انتخاباتی، گفت؛ «یک اقداماتی در طول این سه سال و نیم انجام گرفته است که آن اقدامات باید ادامه پیدا کند، یک اقدامات جدیدی هم هست که در برنامه 100 روزه و همچنین در برنامه چهار سال انجام خواهد شد».
وعده اقدامات 100 روزه رئیس‌جمهور محترم در حالی است که ایشان به گواهی نوار صوتی و تصویری موجود، پیش از این هم وعده گشایش صد روزه داده بود ولی دو هفته قبل در کنفرانس خبری، اعلام کرد که هرگز چنین وعده‌ای نداده است و آن را یک دروغ بزرگ نامید که از سوی مخالفان مطرح شده است! درباره تکرار وعده صد روزه با توجه به آن که وعده قبلی نه فقط عملی نشد، بلکه به انکار  نیز کشیده شد، گفتنی است؛ تصور کنید در انتخابات، شما از مشکلات خود که با آن دست‌به‌گریبان هستید   آگاه بوده و  تمایل داشته‌اید  به فردی رأی دهید که این مشکلات را در زمان کوتاه و البته منطقی حل نماید و بر همین اساس به فردی رأی داده‌اید  که قول ارائه راهکار برای حل مشکلات را به شما داده است. سپس فرد منتخب پس از چند سال که شما منتظر بوده‌اید نتیجه وعده‌هایی که به شما داده محقق شود   به جای اینکه کارنامه اقدامات خود برای حل مشکلات را ارائه و اعلام نماید که چقدر از مشکلات را حل نموده، به شما گزارش دهد که چه مشکلاتی وجود دارد و مشکلاتی که شما برای حل  آن به من رأی دادید فلان موارد بوده است  و بگوید که از ابتدا نیز قرار نبود که بنده مشکلات را حل کنم بلکه قرار بود که پس از صد روز به شما بگویم که شما چه مشکلاتی داشته‌اید! اگر فرد منتخب، مشکلات را می‌دانسته که نیازی به مهلت صدروزه برای شمارش آن وجود نداشت و فرد منتخب در همان روز اول مسئولیت می‌توانست این مشکلات را به مردم بگوید اما اگر مشکلات را نمی‌دانسته، چگونه خود را برای حل مشکلاتی که نمی‌دانسته چقدر و چگونه هستند، نامزد کرده است و برنامه‌های خود را برای حل کدام مشکلات تنظیم کرده بود؟ یعنی این فرد بدون آگاهی از مشکلات، این همه وعده و وعید به مردم داده است؟ در این صورت آیا شما به عقل خود شک نمی‌کنید ؟ یعنی شما به کسی رأی داده‌اید که پس از صد روز بیاید و به شما بگوید که چه مشکلاتی دارید و خود شما ناتوان از شمارش مشکلات خود بوده‌اید ؟ اگر این‌طور است که نیاز به این همه اقدامات گسترده نبود که همه کشور جمع شوند و در یک انتخابات سراسری با این همه هزینه برای عوامل اجرایی و... فردی را انتخاب کنند که او بیاید و بعد از صد روز به ملت گزارش دهد که چه مشکلاتی در کشور وجود دارد، کدام انسان عاقلی این حرف را می‌پذیرد؟ آنانی که چنین سخنی می‌گویند درباره مردم چه تصوری دارند؟انکار وعده حل صدروزه مشکلات کشور توسط فرد منتخب، می‌تواند چند دلیل داشته باشد:
1- ایشان تصور می‌کرد که می‌تواند به سادگی و با اعتماد به  قول و قرار بیگانگان که به تعطیلی کشاندن آنچه ملت با خون شهیدان و تحمل سختی به دست آورده بود، باغ سیب و گلابی  را به روی ملت بگشاید لیکن  اکنون دیده می‌شود که هیچ‌کدام از وعده‌های شیطان بزرگ محقق نشده است و مشکلاتی که وعده حل آن داده‌شده بود، لاینحل باقی مانده است به جای در میان گذاشتن صادقانه موضوع با مردم و پوزش از ناتوانی در انجام تعهدات خود، روش انکار را پیش کشیده‌اند که اقدامی بیرون از دایره اخلاقی و دور از شأن ریاست‌جمهوری است و باعث خواهد شد در آینده به گفته‌های آن شخص، اعتماد نکنند.
2-فردی که چنین حرفی را زده سخن به دروغ نگفته بلکه آنچه او در ابتدا گفته همین مطلب بوده است و این مردم و مستمعین بوده‌اند که چنین برداشتی را از سخن وی داشته‌اند و به همین علت مردم مقصرند که خوب به سخنان گفته‌شده دقت نکرده‌اند و بنابراین اشکالی به فرد منتخب نبوده و مردم باید خود را سرزنش نمایند. هرچند این فرض غلط است و  تمام مستندات حاکی از این است که مردم اشتباه نکرده‌اند بلکه فرد منتخب،  حامیان و اعضای ستاد انتخاباتی و نفراتی که بعداً به عنوان همکاران و همراهان  فرد منتخب در مسئولیت‌های مختلف قرارگرفته‌اند به انحاء مختلف و در زمان و جمع‌های متعددی این سخن یا سخن مشابه که همین معنا را القا می‌نماید مطرح کرده‌اند. فیلم‌های این سخنرانی‌ها موجود و در دسترس همگان است و قابل‌انکار نیست. با این همه در صورت صحت  فرضی که در بخش دوم ذکر گردید، فرد منتخب باید به سؤالات زیر پاسخ دهد:
 ایشان چه اقدامی در جهت رفع این سوءتفاهم انجام داده است ؟ چرا در طول بازه تبلیغات به مردم نگفته که شما اشتباه می‌کنید و من نه‌تنها در صد روز که حتی تا صدسال آینده نیز نخواهم توانست مشکلات شما را حل کنم. چرا سیاست شفاف‌سازی را در پیش نگرفته است. چرا بعد از پایان تبلیغات و در زمانی که مشخص شد مردم به این فرد رأی داده‌اند و  تمام ابزارهای رسانه‌ای  اعم از صداوسیما، خبرگزاری رسمی و ...را در اختیار داشته در هیچ کجا به خلاف بودن این برداشت مردم اشاره نکرده است و نگفته که من هیچ‌گاه به شما چنین سخنی را نگفته‌ام؟ چرا بعد از انعقاد برخی قراردادهای بین‌المللی مطرح می‌نمود که همان‌طور که قول داده بودم، فلان و بهمان قرارداد در راستای حل مشکلات مردم منعقد شد و تمامی مشکلات از آب خوردن تا هوای تنفس شما ملت، رفع خواهد شد و همه تحریم‌ها بالمره برداشته خواهد شد؟!
فرد منتخب چرا در اواخر دوره مسئولیت خود  و در مدت اندکی که از دوره مسئولیت وی باقی مانده است به یاد آورده که دوباره آنچه که آن را «دروغ بزرگ»! می‌داند سخن بگوید؟! اگر خبرنگاری که از فرد منتخب سؤالی با این مضمون پرسیده، سؤال دیگری مطرح می‌کرد، فرد منتخب  چگونه و در کدام مجلس  به این افشاگری عظیم خود، دست می‌زد و یا اینکه این دروغ بزرگ! هیچ‌گاه افشا نمی‌شد؟
اما نکته‌ای که باعث سؤالات مردم شده این است که برفرض در این مورد ملت اشتباه کرده است و سخنی  مبنی بر حل مشکلات در صد روز را در  زبان فرد منتخب قرار داده است اما آیا تنها وعده‌ای که فرد منتخب داده و اکنون آن را انکار می‌کند، همین موضوع است؟ آیا وعده‌های دیگری در خصوص ایجاد اشتغال،  نحوه پرداخت یارانه، احترام به گذرنامه [پاسپورت] ایرانی، عبور از رکود، مقابله با تورم و... که توسط فرد منتخب به  مردم داده‌شده است، محقق شده است یا اینکه در این موارد نیز پاسخی مشابه از سوی فرد منتخب به  مردم ارائه خواهد شد؟
و سؤال نهایی اینکه فرد منتخب  که در پایان دوره مسئولیت خویش، بار دیگر خود را در معرض انتخاب مردم قرار داده است چه تلاشی در راستای جلوگیری از سوءبرداشت‌ها در این مقطع خواهد نمود؟ آیا اگر  وعده صد روزه‌ای که دیروز به هنگام ورود به صدا و سیما برای باردیگر مطرح کرده است بعد از گذشت چهار سال دیگر،  از سوی افرادی که به وی رأی داده‌اند مورد بازخواست قرار  بگیرد، بازهم سیاست انکار را در پیش خواهند گرفت و مردم را به کج‌فهمی متهم خواهند کرد؟!

علی اکبری

باید‌ها و نباید‌های رئیس‌جمهور آینده


1- یکی از شاخص‌های کارگزار نظام اسلامی راستگویی و اولین ویژگی که برای رئیس‌جمهور آینده باید مد نظر قرار بدهیم، صداقت با مردم است. اولا اطمینان حاصل کنیم امانت مهم ریاست جمهوری را که به او سپرده می‌شود، خیانت نمی‌کند و طبق سوگندی که می‌خورد، پاسدار قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی برآمده از خون هزاران شهید باشد. ثانیا اطمینان حاصل کنیم وعده‌هایی که می‌دهد قابل محقق شدن است و مهم‌تر اینکه به وعده‌هایش عمل می‌کند. پيامبراكرم(ص)، حضرت علی (ع) و امام سجاد(ع) می‌فرمایند: سه چيز در هركه باشد، منافق است، اگر چه بگويد من مسلمانم: اول وقتى سخن می‌گويد دروغ بگويد- دوم وقتى وعده دهد، تخلف ورزد- سوم وقتى امانت به او دهند، خيانت كند. خداوند نیز در آیات متعدد از جمله توبه/۷۷؛ نساء/۱۴۲؛ منافقون/۱؛ حشر/۱۱ بر این سه موضوع تاکید دارد. مولا علی(ع) تصریح می‌کند: کسی که صداقت ندارد را انتخاب نکن که او همان سراب است، دور را در نظر تو نزديک و نزديک را دور مي‌سازد.شاید بهترین مصداق برای این سخن امیرالمومنین در شرایط فعلی این باشد که جریانی تلاش دارد به دروغ خطر جنگ را نزدیک نشان دهد و امکان حل مشکلات مردم را دور و بعید نشان دهد.
2- سخنان رهبر معظم انقلاب در روز چهارشنبه گذشته را باید به‌عنوان بیان شاخصهای لازم برای یک انتخاباتی پرشکوه و انتخاب فردی با ویژگی‌های مورد نیاز در شرایط فعلی کشور و جهان تلقی کرد.
الف- نکته مهمی که از کلام رهبر معظم انقلاب برداشت می‌شود، این است که همه باید به قانون پایبند باشند. حضرت آقا تصریح داشتند که «انتخابات باید سالم و با امنیت برگزار شود».لذا این مُیَسر نمی‌شود مگر با پایبندی همه به قانون، چه نامزدهای احراز صلاحیت شده و احراز صلاحیت نشده وطرفدارانشان و چه مجریان و ناظران انتخابات. ایشان تصریح می‌کنند«همه باید قدر انتخابات را بدانند تا موجب مصونیت و مایه آبروی نظام و کشور شود».
ب- نکته دیگری که از کلام رهبری استنباط می‌شود صفات و اولویت‌های رئیس‌جمهور آینده است. اولا براساس رهنمودهای اخیر رهبری رئیس‌جمهور منتخب ملت باید مسئله اقتصاد و حل مشکلات معیشتی مردم را کلیدی‌ترین و اولین اولویت خود و تیم همراه در دولت آینده بداند و به تعبیر حضرت آقا «وقتی هدف و انگیزه دشمن مشخص است باید انگیزه مسئولان برای اجرای اقتصاد مقاومتی افزایش یابد». ثانیا رئیس‌جمهور آینده باید دشمن‌شناس باشد و در زمین بازی تعیین شده از سوی دشمن حرکت نکند و برای خنثی‌سازی نقشه‌ها و اقدامات خصمانه دشمن پازل همه جانبه‌ای را بر اساس گفتمان مقاومت در سیاست داخلی و سیاست خارجی طراحی و به اجرا بگذارد. ثالثا رئیس‌جمهور آینده باید واقعیت‌های کشور و جامعه را بداند و به باور عینی رسیده باشد که نقاط قوت کشور خیلی بیشتر از نقاط ضعف و کمبودهاست تا با فهم و درک درستی در پیش دشمن کمبودها را بزرگ‌نمایی نکند و خزانه پر کشور را خالی نشان ندهد و اظهار ناتوانی و نیاز ننماید و عزت مردم را خدشه‌دار نکند. رابعا رئیس‌جمهور آینده باید روحیه شجاعت و قدرت ایستادگی و مقاومت در مقابل زیاده‌خواهی‌های دشمنان به‌ویژه آمریکا را داشته باشد. انفعال و وادادگی و عقب نشینی‌های مکرر در مقابل دشمنان در چند سال اخیر نشان داده است مشکلات کشور با ترس از دشمن و سرایت دادن آن به مردم حل نمی‌شود، بلکه دشمن را گستاخ‌تر می‌کند. حضرت آقا تصریح می‌کنند «بدترین حالت برای یک کشور آن است که مسئولان آن کشور از تشر دشمن بترسند زیرا راه را برای تعرض و تجاوز او باز می‌کند. بخش عمده نهراسیدن از دشمن بر عهده اقتصادیون است.البته اگر کسی هم می‌خواهد بترسد اشکالی ندارد اما از طرف ملت نترسد زیرا ملت ایران ایستاده است».
ج- نکته مهم دیگری که رهبری بر آن تاکید داشتند نقش‌آفرینی مردم در انتخابات است. یکی از جلوه‌های نقش آفرینی مردم حفظ اتحاد ناگسستنی خود و تقویت رابطه ملت و نظام است. قطعا با چنین اتحادی از یک سو موجب انتخابی عاقلانه‌تر برای حل مشکلات کشور خواهد شد و از سوی دیگر به فرموده رهبرمعظم انقلاب «آمریکا و بزرگ‌تر از آمریکا در مقابل نظامی که به مردم خود متصل است و ملتی که در برابر دشمن مقاوم هستند هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». جلوه دیگر نقش‌آفرینی مردم حضور هدفمند و با بصیرت در انتخابات است و براساس فرمایش رهبری مردم باید احساس کنند کلید کارهای کشور در دست خودشان است، نه دست دیگری. چراکه این حضور آنها سرنوشت کشور را هم در کوتاه مدت (چهارسال آینده) تعیین می‌کند و هم در درازمدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. لذا ملت باید هوشیار باشد که کلید سرنوشت کشور را به‌دست چه جریانی می‌خواهد بسپارد؟ جریانی که با تکیه بر گفتمان غربی و «ما نمی‌توانیم»، عملکردش پیش روست یا جریانی که با تکیه بر گفتمان انقلابی و شعار «ما می‌توانیم» نگاه به ظرفیت‌های داخلی برای حل مشکلات دارد. سومین جلوه نقش آفرینی مردم تحت تاثیر القائات و جنگ روانی دشمنان قرار نگرفتن است. دشمنان در بیرون و داخل تلاش دارند با فضاسازی‌های رسانه‌ای- سیاسی و دو قطبی سازی‌های کاذب افکارعمومی کشور را از مسئله اصلی یعنی حل مشکلات اقتصادی به سوی مسائل حاشیه‌ای و فرعی منحرف کنند. بر این اساس رهبر معظم انقلاب تاکید دارند «ملت ایران باید با همین بیداری و هوشیاری که همواره نشان دادند، در مقابل این حرکت عمل کنند».
د- یکی از مصادیق فضاسازی‌های جریان لیبرال نفوذ کرده در ارکان اجرایی کشور تناقض مواضع انتخاباتی و عملکرد گذشته آنها برای انحراف افکارعمومی است.
1- کسانی که تاکنون به عناوین مختلف ارزشها و شعارهای انقلابی را به باد سخره می‌گرفتند و نیروهای انقلابی را تندرو و افراطی می‌خواندند و از خطوط قرمز نظام بارها و بارها عبور کردند، حال برای کسب رای، انقلابی‌تر از همه شدند و شعار ولایتمداری و اجرای رهنمودهای رهبری را لقلقه زبان خود کرده‌اند. جریان لیبرال نفوذی که برای رضایت آمریکا تمام صنعت هسته‌ای کشور را تعطیل و تلاش کردند شعار «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» را از اذهان ملت پاک کنند، اکنون در آستانه انتخابات این شعار را سر دست گرفته‌اند. این جریان که با کاهش بودجه دفاعی، در مقابل تقویت قدرت دفاعی کشور ادعا می‌کردند نباید دست به اقدامات تحریک آمیز زد و حتی از ترس آمریکا اجازه پرتاپ ماهواره بومی و صرفا علمیِ ساخت دانشمندان کشور را ندادند، در آستانه انتخابات اکنون ادعا دارند اگر مجددا رای بیاوریم به ساخت موشک و ماهواره ادامه خواهیم داد!.نکته جالب این داستان همسویی تناقض مواضع فعلی و عملکرد گذشته جریان لیبرال نفوذی، با رسانه‌های بیگانه است. رسانه‌های غربی - عربی وابسته به نظام سلطهِ آمریکایی تلاش دارند القاء کنند جریانی که در طول سال‌های اخیر در برابر تمام زیاده خواهی‌های آمریکا عقب نشینی کرده و نسخه تسلیم برای ملت را پیچیده، در مقابل سیاست‌های آمریکا موضع تندی! دارد. این رسانه‌ها با اشاره به ثبت نام داوطلبان ریاست‌جمهوری از قول برخی چهره‌های این جریان می‌گویند «دولت روحانی سیاست مقاومت را در برابر آمریکا اتخاذ کرده است»!. این اتخاذ مواضع زمانی جالب می‌شود که برخی از رسانه‌های بیگانه از ارسال نامه جدیدی از سوی برخی اعضای جریان لیبرال نفوذی داخلی به رئیس‌جمهور آمریکا خبر دادند که در این نامه از ترامپ خواسته‌اند در آستانه انتخابات تشدید تحریم‌ها علیه ایران و سپاه پاسداران را به تعویق بیندازد تا این جریان فرصت مجددی برای حضور در قدرت پیدا کند.
2- دومین تناقض، شعارهای اقتصادی برای حل مشکلات معیشتی مردم است. در حالی در پاسخ به وعده خود برای حل مشکلات اقتصادی صریحا گفتند «کِی گفتم»! و اذعان کردند مشکلات در دولت بعدی و ده دولت دیگر هم حل نخواهد شد، اکنون ادعای ایجاد شغل و تولید دارند. در حالی که پرداخت یارانه‌ها را سیاستی مخرب برای کشور و عذاب‌آور برای خود می‌دانستند، اکنون در آستانه انتخابات یارانه برخی از اقشار را سه برابر کردند!
3- این جریان خاص به کمک رسانه‌های خارجی و جنگ روانی در مواضعی متناقض و نامتجانس و البته طنزآمیز از یک طرف تلاش می‌کنند ماهیت و سلامت انتخابات در ایران را زیر سؤال ببرند و از سوی دیگر سخت در تلاشند تا در همین انتخاباتی که زیر سؤال می‌بردند، پیروز شوند!. این تناقض ناشی از ماهیت ضد ایرانی - اسلامی دشمنان و فرصت طلبی آنها در بهره‌برداری سودمندانه از فضای انتخابات ناشی می‌شود. لذا جریان نفوذی و عقبه رسانه‌ای خارجی آنها باید به این تناقض پاسخ دهند چگونه می‌خواهند در انتخاباتی که زیر سوال می‌برند، پیروز شوند؟ باید پاسخ دهند در انتخاباتی که از نظرآنها زیر سوال است اگر پیروز شوند، آیا مشروعیت دارند؟. البته این حمایت جانبدارانه رسانه‌های خارجی از یک نامزد و جریان سیاسی خاص هدف مهمتری را نیز دنبال می‌کند و آن ایجاد دسته بندی‌ها و دوقطبی‌های کاذب برای فراهم کردن زمینه تنش آفرینی در فضای سیاسی و نا امن کردن کشور است.
4- تلاش برای شفاف نشدن فضای انتخابات و جلوگیری از اطلاع مردم از عملکرد گذشته و برنامه‌های آینده نامزدها از دیگر تلاش‌های جریان لیبرال داخلی و رسانه‌های بیگانه است. ممانعت از برگزاری مناظره‌های انتخاباتی زنده نشان می‌دهد که اولا برخی جریانات با اطلاع از عملکرد منفی خود و نداشتن برنامه‌ای مردم‌پسند برای حل مشکلات کشور، جرات حضور در مناظره‌های زنده انتخاباتی را ندارند. ثانیا با این توهین به مردم نشان دادند به ادعای «دانستن حق مردم است» و «آگاهی برای حق انتخاب» چقدر پایبند هستند!
5- تناقض دیگر این است جریانی که در گذشته با ادعای اینکه تحریم‌ها پدر مردم را درآورده و موجب مشکلات اقتصادی کشور شده، اکنون که نتوانسته‌اند مشکلات را با ادعای رفع تحریم‌ها حل کنند، در آستانه انتخابات ادعا می‌کنند که تحریم‌ها و فشارها بر مردم تاثیری ندارد!؟

 دکتر محمدحسین محترم

پخش زنده یا مرده ؟!(یادداشت روز)

امسال کمیسیون بررسی تبلیغ انتخابات ریاست‌جمهوری، برخلاف دوره‌های قبلی اعلام کرده است که مناظره نامزدها به صورت «زنده» از صدا و سیما پخش نخواهد شد، بلکه ابتدا ضبط تلویزیونی و رادیویی می‌شود و سپس نسخه ضبط شده مناظره‌ها به صورت «غیرزنده» و «از قبل ضبط شده» روی آنتن می‌رود!  بدیهی است که اعضای کمیسیون برای این تصمیم خود که «عجیب»! و «سؤال‌برانگیز»!  به نظر می‌رسد، دلایل و توجیه خاص خویش را داشته باشند ولی ضمن آن که تاکنون دلیل قابل قبولی برای این تصمیم غیرمنتظره و عجیب ارائه نکرده‌اند، وزارت کشور با صدور اطلاعیه‌ای که سمت و سوی تهدید رسانه‌ها و منتقدان را دارد، تمامی مخالفان این تصمیم را بی‌آن که فضا و فرصتی برای شنیدن نظر آنها فراهم آورد، دعوت به سکوت کرده است!  اطلاعیه وزارت کشور با رنگ و بوی تهدید رسانه‌ها و دعوت منتقدان به سکوت نه‌فقط پاسخ سؤال منطقی و قانونی مردم نیست بلکه بر دامنه تردیدها نیز افزوده است و این پرسش بعدی را پیش کشیده است که آقایان از پخش زنده مناظره‌ها چه نگرانی و یا ـ خدای نخواسته - وحشتی دارند که از یکسو حاضر به ارائه کمترین توضیحی درباره این تصمیم خود نیستند و از سوی دیگر همگان را دعوت به سکوت و یا تهدید به پیگرد و بازخواست می‌کنند؟!
 انتظار از کمیسیون مربوطه و تصمیم‌گیرنده این بوده و هست که با صراحت و به‌گونه‌ای شفاف برای مردم توضیح بدهد که در فاصله میان ضبط تلویزیونی مناظره‌ها و پخش نسخه ضبط شده آن چه سود و فایده‌ای برای مردم - و نه برای یک جریان سیاسی خاص- دیده است که از بیان و توضیح آن برای افکار عمومی خودداری می‌کند؟!
 و اما درباره پی‌آمدهای خسارت‌آفرین فاصله‌اندازی میان ضبط و پخش مناظره‌ها -پخش غیرزنده - گفتنی‌هایی  هست که در این وجیزه به چند نمونه از آن اشاره می‌کنیم؛
1- اگر قرار است مناظره‌ها به همان صورت که ضبط شده‌اند و بدون دستکاری و حذف و سانسور پخش شود، چه نیازی به این فاصله‌اندازی هست و چرا باید میان ضبط و پخش فاصله باشد؟!
 2- با توجه به بند فوق، تردیدی باقی نمی‌ماند که مقصود از فاصله‌اندازی  میان ضبط و پخش مناظره نامزدها، حذف و سانسور بخش‌هایی از اظهارنظر کاندیداها در طول مناظره است که باید پرسید اولا؛ کمیسیون مربوطه چه نوع اظهارنظری را ناپسند و پخش آن را به مصلحت نمی‌داند؟!  و ثانیا؛ آیا کمیسیون نظارت که تصمیم به پخش غیرزنده مناظره‌ها گرفته است، از صلاحیت لازم برای سانسور و حذف برخی از اظهارات مطرح شده از سوی نامزدها را دارد؟! و ثالثا؛ چه کسی و کدام مرجع قانونی این صلاحیت یعنی صلاحیت تشخیص آنچه مصلحت است و آنچه مصلحت نیست را به کمیسیون داده است؟!
3- وقتی قرار است بخش‌ها و قسمت‌هایی از اظهارنظر کاندیداها در مناظره‌های تلویزیونی حذف و سانسور شود، چگونه می‌توان به آنچه که در نسخه ضبط شده و غیرزنده پخش می‌شود، اعتماد کرد؟ و آن را نظر و دیدگاه نامزدها دانست؟ مثلا اگر یکی از نامزدها اسناد و دلایل روشنی که از ناکارآمدی فلان نامزد دیگر و ناتوانی او در اداره کشور ارائه کند و درباره کارنامه خالی از دستاورد وی برای مردم توضیح بدهد و این بخش از اظهارات و اسناد ارائه شده از جانب نامزد منتقد حذف و سانسور شود، آیا به آگاهی مردم که اصلی‌ترین زمینه‌ساز انتخاب یک کاندیدای ریاست‌جمهوری هستند، خیانت نشده است؟! و آیا کسانی که شعار «دانستن حق مردم است»!  را فریاد می‌کردند و بر ضرورت شفافیت تاکید پی‌در‌پی می‌ورزیدند، از این طریق به شعور مردم خیانت نکرده و مصالح حزبی و گروهی خود را به مصالح مردم و مصلحت نظام ترجیح نداده‌اند؟!
4- تعجب‌آورترین - بخوانید خنده‌دارترین- توجیهی که برای پخش غیرزنده مناظره‌ها ارائه شده، نظر برخی از دولتمردان است که گفته‌اند؛ پخش زنده می‌تواند برای نظام، پی‌آمدهای امنیتی داشته باشد! و توضیح نداده و نمی‌دهند که کدام پی‌آمد امنیتی مورد نظر ایشان است؟ چرا که؛
الف: جمهوری اسلامی ایران به لطف خدای سبحان و همت و حمایت مؤمنانه  و فداکارانه مردم، هیچ نقطه ضعفی ندارد که مطرح شدن آن برای نظام تبعات امنیتی داشته باشد و اگر ناهنجاری‌ها و پلشتی‌هایی دیده می‌شود - که دیده می‌شود - ناشی از عملکرد سوء و نارکارآمدی برخی از مسئولان است که از قضا طرح این پلشتی‌ها و ردیابی و علت‌یابی آنها در مناظره‌ها نه فقط دنباله امنیتی ندارد، بلکه می‌تواند به تصحیح و اصلاح‌ ناهنجاری‌ها و پیشگیری‌ از سپردن امور به دست ناکارآمدها منجر شود. مثلا چنانچه در مناظره‌ها پای مفاسد اقتصادی به میان کشیده شود و از حقوق‌های نجومی، بدهکاران کلان بانکی، تورم سرسام‌آور، تنگی معیشت مردم، بیکاری، تعطیلی پی‌درپی مراکز تولید، نقدینگی خسارت‌آفرین که از موانع تولید است، قاچاق کالا و واردات بی‌رویه که ورشکستگی تولیدکنندگان داخلی را به دنبال داشته است و ... سخن به میان آید، نه فقط هیچ مشکل امنیتی در پی نخواهد داشت بلکه به شناخت مردم از عاملان مستقیم و غیرمستقیم این ناهنجاری‌ها نیز کمک می‌کند و نتیجه طبیعی این شناخت، آگاهی بیشتر آنان در انتخاب نامزد اصلح و مؤمن و کارآمد خواهد بود.
ضمن آن که این اخبار با شرح و تفصیل و بسیاری از جزئیات در رسانه‌ها مطرح شده و بازگو کردن آن در مناظره‌ها نکته ناگفته جدیدی در پی ندارد.
ب: ممکن است گفته شود که بعید نیست برخی از نامزدها در جریان مناظره به اخبار و اطلاعات سرّی نظام، مثلا اطلاعات نظامی و یا برنامه‌های محرمانه امنیتی اشاره کنند!  که باید گفت؛
اولا؛ این احتمال، اهانت آشکار و اتهامی ناروا به نامزدهای ریاست‌جمهوری است، چرا که صلاحیت هر 6 نامزد ریاست‌جمهوری از سوی شورای نگهبان تائید شده است، بنابراین چگونه ممکن است شورای نگهبان نامزدی را تائید کرده باشد که از ابتدایی‌ترین صلاحیت لازم برای ریاست‌جمهوری بی‌بهره باشد! و بدیهی‌ترین مصالح نظام و مردم را تشخیص ندهد؟! ‌آیا این نظریه علاوه بر اهانت به نامزدها اهانت به شورای نگهبان نیز نمی‌باشد؟!
ثانیا؛ آیا، این اقدام ناپسند و ضدانقلابی در دوره‌های قبل نیز اتفاق افتاده است که کمیسیون نظارت بر انتخابات تصمیم به پیشگیری از آن در انتخابات پیش روی گرفته باشد؟!
5- جان‌مایه ادعای فوق‌الذکر، یعنی ادعای پیشگیری از طرح مسائل امنیتی در جریان مناظره‌ها که برخی از دولتمردان به آن اشاره کرده‌اند، حمایت و دفاع از رئیس‌جمهور است!
 توضیح آن که اطلاعات امنیتی پیش‌تر و بیشتر از همه در اختیار رئیس‌جمهور است و دولتمردان در پی القای این نظر هستند که احتمال طرح مسائل امنیتی فقط از جانب نامزدهای رقیب رئیس‌جمهور کنونی وجود دارد! می‌پرسید چرا؟! برای اینکه، رئیس‌جمهور اگر در پی مطرح کردن مسائل امنیتی بود، طی 4 سال گذشته مطرح می‌کرد، بنابراین نگرانی مورد اشاره فقط درباره رقبای ایشان است!  آیا شما برداشتی غیر از این به ذهنتان خطور می‌کند؟!
6- و اما؛ به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین هدف مورد نظر کمیسیون و یا اصلی‌ترین نتیجه خواسته یا ناخواسته آن، حمایت از آقای روحانی در جریان مناظره‌هاست. چرا که اصلی‌ترین چالش در مناظره‌های پیش روی، چالش میان دولت کنونی و نامزدهای رقیب آن است و نه نامزدهایی که به اعتراف  خود، «پوششی»!  هستند و برای حمایت از رئیس‌جمهور کنونی به میدان آمده‌اند.
دولت یازدهم به گواهی شواهد غیرقابل انکار و به اعتراف بسیاری از حامیان دولت، کارنامه‌ای خالی از دستاورد دارد و تقریبا تمامی وعده‌هایی که داده بود و روی آن اصرار ورزیده بود، بر زمین مانده و عملی نشده‌اند. برجام که امکانات و ظرفیت‌ها و فرصت‌های 4 ساله دولت به پای آن ریخته شد و قرار بود آفتاب تابان! بزرگترین دستاورد تاریخ ایران! معجزه قرن! لغو کننده همه تحریم‌ها! گشایش اقتصادی، رونق کسب و کار، مبادلات پیشرفته تجاری، تامین‌کننده معیشت مردم! و... باشد نه فقط به هیچیک از وعده‌های داده شده نرسیده است بلکه دستاورد آن به قول و اعتراف رئیس کل بانک مرکزی «تقریبا هیچ» بوده است و دیروز آقای ظریف توئیت کرده بود که «آمریکا به متن برجام هم پایبند نیست، روح آن به کنار»!
 تورم که قرار بود ملاک آن جیب مردم باشد، به درصدی سرسام‌آور رسیده است، بیکاری بیداد می‌کند، معوقات بانکی کمر ملت را شکسته است، کارخانه‌های بزرگ یکی پس از دیگری تعطیل شده‌اند، کسب و کار از رونق افتاده است، رشد اقتصادی مورد نظر، توخالی و جعلی از آب درآمده است و... این موارد و دهها نمونه دیگر از ناکارآمدی دولت برای همگان به وضوح قابل دیدن است، بنابراین بدیهی است که آقای روحانی در مناظره انتخاباتی نمی‌تواند پاسخی برای پرسش‌های رقبای خود داشته باشد. ایشان طی 4 سال گذشته هیچگاه حاضر به روبرو شدن با منتقدان نشده است و درعوض آنها را به باد انواع تهمت‌ها و ناسزاها گرفته است. و بدیهی است که مناظره تلویزیونی، جاده یکطرفه نیست و ایشان ملزم به پاسخگویی در مقابل برخی از حریفان و رقبای قدر خویش است.
غیرزنده بودن مناظره‌ها به ایشان فرصت می‌دهد تا چنانچه از عهده پاسخ به پرسش‌های تعیین‌کننده طرف مقابل برنیاید، در فاصله میان زمان ضبط تلویزیونی و هنگام پخش آن، برای حذف و سانسور بخش‌هایی که نامطلوب تلقی می‌شود، اقدام کند!  چگونه؟ بماند! و فقط گفتنی است که تاکنون بارها اتفاق افتاده که سایت رسمی ریاست‌جمهوری، بخش‌هایی از اظهارات علنی ایشان در کنفرانس‌های خبری و مصاحبه‌ها را حذف و سانسور کرده است که جدیدترین نمونه آن حذف سخن آقای رئیس‌جمهور در انکار قول گشایش 100 روزه است که حذف شد و...
7- در تصمیم به غیرزنده بودن مناظره‌ها، این خطر نیز وجود دارد که اگر یکی از نامزدها، از پاسخ به پرسش‌های طرف مقابل برنیاید، در فاصله بین ضبط و پخش و قبل از پخش مناظره با استفاده از رسانه‌های زنجیره‌ای و سایت‌های داخلی و خارجی به جوسازی در آن زمینه پرداخته و موضوع را در افکار عمومی مخدوش جلوه دهد. سایت‌ها و روزنامه‌های زنجیره‌ای و مخصوصا فضای مجازی که از آن سوی مرزها مدیریت می‌شوند که در اختیار صدا و سیما نیست، هست؟!  بنابراین، یکی از نتایج تصمیم کمیسیون یاد شده در خودداری از پخش زنده مناظره‌ها، خارج کردن مدیریت تبلیغات انتخاباتی از دست صدا و سیما و واگذاری آن به رسانه‌های بیگانه و دنباله‌های داخلی آنها خواهد بود!
و دراین‌باره اگرچه هنوز هم گفتنی‌هایی هست ولی امید آن که کمیسیون مربوطه در نشست‌ امروز خود، خطای فاحش و فاجعه‌آفرینی را که مرتکب شده است تصحیح کرده و در تصمیم غیرمنطقی خود تجدیدنظر کند.

حسین شریعتمداری