خط نفوذ و خطر انجماد در برجام(یادداشت روز)

1- یکی از جدی‌ترین تهدید‌ها برای کشور، خطر خط «نفوذ» و «تحریف واقعیات» است که وقتی با «انحراف» از مسیر و «گم کردن راه» جمع شود و با «غفلت» یا «تغافل» برخی مسئولان همراه گردد، می‌تواند خسارت‌های هنگفتی را به بار آورد. در مقایسه با این بسته جامع و به روز شده «تهدید هوشمند»، لفاظی‌های امثال ترامپ، بیشتر ابزار سرگرم‌سازی جلوه می‌کند.
2- این روزها برخی دولتمردان ما در مقابل ترامپ مواضع اعتراضی می‌گیرند و طبعا این، موجب دلگرمی می‌شود. به همین دلیل تصور می‌رود که بعد از چند سال دوگانگی و تشتت، نشانه‌های اجماع فکری مجدد در‌باره شیطان بزرگ آشکار شده است. بازتولید بی‌اعتمادی به آمریکا تقریبا تنها عایدی برجام است؛ چه اینکه زمانی، برافراشتن تابلوهای «صداقت آمریکایی» با موضوع هشدار درباره بی‌صداقتی آمریکا، کارشکنی شمرده می‌شد اما حالا خوش‌بین‌ترین دولتمردان، پیام همان تابلوها را تایید می‌کنند. در عین حال مسئله مهم این است که بشود به این مواضع اعتماد کرد و دیگر رفتار یا گفتارها، این مواضع خوب را نقض نکند و از اعتبار نیندازد.
3- وحدت که بسیار هم ضروری است، الزامات و اقتضائاتی دارد. باید با عبرت‌اندوزی و جبران عملی ‌اشتباه همراه باشد و گرنه دعوت به وحدت و ادامه مسیر غلط قبلی در اعتماد به قول مقامات آمریکا (یا این بار اروپا)، حمل بر دوگانگی و بی‌صداقتی خواهد شد. آیا پس از بدعهدی‌ها و خباثت‌های آمریکا، واقعا تنبّه حاصل شده و صرف نظر از ابراز یا عدم ابراز پشیمانی نسبت به اعتماد یکطرفه، واقعا قصد جبران دارند؟
4- یکی از مهم‌ترین عارضه‌ها در برخی مدیران این است که وقتی در مواردی، از موضع مقابله‌به مثل و تلافی در مقابل بدعهدی‌های آمریکا سخن می‌گویند، عمل و اقدام، پشتوانه حرفشان نمی‌شود. متاسفانه در فضای داخلی هم این گونه است. برخی دولتمردان اگر هم گاهی خرق عادت کنند و به جای دو قطبی‌سازی و اتهام‌پراکنی و مقابله‌جویی همیشگی با سایر قوا و نهادها، از وحدت و همدلی سخن گویند، باز هم گمشده ماجرا، همان اقدام و عملی است که حرف و لفظ را تایید کند نه اینکه نقض نماید.
5 - چرا مواضع برخی مدیران دولتی متناقض، نامعتبر و مانند چک بلامحل به نظر می‌رسد؟ چرا باید چند ماه قبل، یک دولتمرد ارشد علیه سپاه اتهام‌پراکنی خلاف واقع می‌کرد و آمریکای سیلی‌خورده از اقتدار سپاه پاسداران را به شانتاژ علیه سپاه جسور می‌نمود؟ آیا سخنان بعدی در اظهار حمایت و تمجید از سپاه، جبران ارسال آن پالس خطرناک به دشمن را می‌کند؟ اعتبار سخنان خوب اخیر به این است که در مقابل تحریم سپاه پاسداران و هر نهاد دیگر که با سپاه همکاری کند، دولت در حمایت از این خط مقدم امنیت و اقتدار ملی، به محکومیت بسنده نکند و برخی تعهدات را معلق نماید.
6- شیخ مصلح‌الدین سعدی در باب اول «بوستان» که باب تدبیر و رای است، می‌گوید «به تدبیرِ جنگ بداندیش کوش/ مصالح بیندیش و نیت بپوش/ منه در میان، راز با هر کسی/ که جاسوسِ هم‌کاسه دیدم بسی/ سکندر که با شرقیان حَرب داشت/ درِ خیمه گویند در غرب داشت/ چو بهمن به زابلسِتان خواست شد/ چپ آوازه افکند و از راست شد/ اگر جز تو داند که عزم تو چیست/ بر آن رأی و دانش بباید ‌گریست.
7- برخی دولتمردان و دیپلمات‌های ما متاسفانه در چند سال گذشته، این آموزه عقلی و دینی را کاملا برعکس اجرا کردند. با بیگانه -ولو از سر غفلت- همرازی و همدلی ورزیدند اما در نسبت با داخل و دلسوزان و افکار عمومی، ضمن اینکه به محرمانه‌سازی امور اهتمام می‌کردند، به عنوان رویکرد غالب، راهنمای یک جهت را زدند و به سمت عکس آن پیچیدند! در لفظ علیه آمریکا حرف زدند اما در عمل، به صرف وعده و قول آنها اعتماد کردند و حتی با وجود مشاهده خباثت‌های دولتین اوباما و ترامپ، تا همین اواخر از برجام‌های جدید گفتند. و همین دشمن را به عهدشکنی و تحریم‌های جدید گستاخ کرد.
8- رهبر انقلاب 28 شهریور 1395 به درستی متذکر شدند «یکی از اجزای مهم قدرت نرم جمهوری اسلامی، بی‌اعتمادی مطلق به قدرت‌های سلطه‌گر و در رأس آنها آمریکاست و این بی‌اعتمادی باید روز به روز گسترش یابد. متأسفانه برخی‌ها حاضر نیستند این بی‌اعتمادی را قبول کنند و اگرچه به زبان می‌گویند آمریکا دشمن است اما احساس واقعی بی‌اعتمادی به آمریکا در آنها وجود ندارد... هنگامی که در انسان احساس دشمنی و بی‌اعتمادی واقعی به طرف مقابل وجود داشته باشد، در مذاکرات و دیدارها، الزامات آن را رعایت می‌کند و به گفته‌های طرف مقابل مطلقاً اعتماد نخواهد کرد. عقلانیت اقتضاء می‌کند نسبت به کسانی که دشمنی خود را آشکار کرده‌اند، بی‌اعتمادی مطلق داشته باشیم».
9- برخی دیدبانی‌ها و رادارها باید چگونه دستکاری شده باشد که اخلالگران و عناصر نفوذی بتوانند در نقطه کور قرار بگیرند؟ حضور یک فرد دوتابعیتی حقوق‌بگیر دو سرویس جاسوسی بیگانه - با ماهانه 7500 پوند حقوق - به عنوان عضو و مشاور ارشد مالی و اقتصادی در تیم مذاکره‌کننده، به خاطر حضور در نقطه کور رادار بود یا نزدیکی و اعتماد زیاد، از جنس خرابکاری‌هایی که کلاهی و کشمیری در حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری کردند؟ فرض کنیم جاسوس بودنش را نمی‌دانستند، آیا از دوتابعیتی بودنش هم خبر نداشتند و اینکه از قبل انقلاب با آمریکایی‌ها همکاری می‌کرده است؟ چرا باید رئیس ‌قبلی دفتر رئیس‌جمهور، معرف چنین عضوی باشد؟ و چرا رئیس‌دفتر بعدی، برای یک مهره بدنام در مدیریت روزنامه‌های زنجیره‌ای حکم می‌زند که نشریات تحت مدیریتش به خاطر هتاکی‌های متعدد از جمله حمایت از هتاکی نشریه فرانسوی علیه پیامبر اعظم(ص) تعطیل شد؟
10- برجام‌زدگی و در برجام ماندگی، آسیب مهمی است که می‌تواند توانمندی‌ها و ظرفیت‌های اقتصادی و دیپلماتیک ما را دچار معطلی یا هدررفت کند. خطر مشابه، آسیب اروپازدگی بعد از آمریکازدگی و آمریکاگزیدگی است. آقای ظریف شنبه شب در برنامه نگاه یک گفت «بر خلاف ادعای ترامپ که می‌گوید ایران برجام را نقض کرده، اين آنها هستند که بارها مواد برجام را نقض کرده‌اند. ترامپ حرفي براي گفتن نداشته است. برخلاف سال‌های قبل، اروپایی‌ها امروز مقابل آمریکا ایستاده‌اند». ایشان همچنین در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی گفته است: «از امروز به بعد دیگر هیچ کس برای مذاکره به آمریکا اعتماد نخواهد کرد چون می‌داند که عمر قراردادش با تغییر رئیس‌جمهور پایان خواهد یافت». بگذریم از اینکه دو سال قبل، آقای عراقچی معاون آقای ظریف، امضای جان کری را «تضمین» می‌خواند و تیتر یک روزنامه‌های بزک‌کار شیطان بزرگ می‌شد. اما اگر ناظر به امروز و فردا باشیم، باید بپرسیم که اگر به تصریح شما نقض برجام، قطعی و متعدد است، چرا جز سخنرانی، هیچ اقدام بازدارنده دیگری نمی‌کنید؟ اروپا در این وضعیت جز لفاظی بی‌خاصیت، کدام اعتراض موثر عملی و بازدارنده به تشدید تحریم‌ها انجام داده که بتوان آن را جایگزین آمریکا کرد؟ و اصلا اگر «برجام بدون آمریکا» واقعیت دارد؛ چرا سراغ آمریکا رفتید؟ با این همه تناقض، آیا تصور نمی‌کنید اعتماد عمومی آسیب ببیند؟
11- واقعیت این است که آمریکا ادای سگ وحشی را در می‌آورد تا ما را به سوی اروپا براند. این همان پروژه «نرمالیزاسیون» است که جان ساورز رئیس ‌وقت سرویس جاسوسی انگلیس درباره توقع غرب از فرآیند 15 ساله برجام گفت. همچنان راهبرد پلیس بد/ پلیس خوب ولو با جا به جایی بازیگران، در حال اجراست. سخنان سال گذشته ریچارد هاویت (تهیه‌کننده سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران) را به یاد بیاوریم که گفت: «توافق هسته‌ای، یک نقطه عطف بود؛ هرچند که همه مشکلات ما با ایران درباره اسرائیل، دموکراسی و حقوق بشر حل نشده است... ما باید دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا را در تهران افتتاح کنیم و گفت‌وگو درباره حقوق بشر در ایران را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما نیز باعث پیشرفت در این زمینه شود. اکنون اروپا در ایران نفوذ دارد ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما می‌خواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم»!
12- تظاهر اروپایی‌ها و آمانو به تعامل با دولت ایران آن هم در شرایط تشدید تحریم‌ها از سوی آمریکا قابل تامل است. سران آلمان، فرانسه و انگلیس بلافاصله پس از سخنرانی ترامپ، ادعا کردند به رغم عدم تائید پایبندی ایران به توافق هسته‌ای از سوی رئیس‌جمهوری آمریکا، کماکان به اجرای برجام متعهد هستند. اما آیا در 21 ماه اخیر، کمترین اعتراضی به تضییع حقوق ایران در روند اجرای یکطرفه برجام کرده‌اند؟ آنها فقط از ایران می‌خواهند به تعهداتش ادامه دهد و ضمنا در اقدامی موازی، درباره برنامه موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران، نامه رسمی اعتراض به شورای امنیت می‌فرستند و به عنوان کار سوم، دعوت به مذاکرات مجدد برای «تکمیل(!؟) برجام» یا برجام‌های جدید می‌کنند. آیا توازنی در این رویه دوگانه دیده می‌شود؟ در همین حال آمریکا دو سال است که خلاف متن صریح برجام از جمله ماده 29، سرمایه‌گذاران خارجی را تهدید می‌کند و مضاف بر آن، بر تحریم‌های ناقض برجام با عناوین مختلف می‌افزاید. این همان اتفاقی است که باب کورکر رئیس‌کمیته سیاست خارجی سنای آمریکا درباره‌اش می‌گوید «قصد انجماد برجام را داریم و نه تخریب آن». اروپا دستیار نقشه مرگ تدریجی و بی‌سر و صدای برجام است.
13- برای آنها مهم است که کسانی در ایران همچنان معلق و معطل اخم یا لبخند آمریکا بمانند و نه چرخ اقتصاد بگردد و نه چرخ سانتریفیوژها؛ بلکه فرصت غافلگیری‌های تازه فراهم گردد و دولت ایران در حالی که می‌بیند دشمن در تدارک تحریم‌های موذیانه جدید است و باید از خود اقتدار نشان دهد، همچنان منتظر بماند و خرسند که اروپایی‌ها به عنوان پلیس خوب، ترامپ دیوانه را مهار کرده‌اند! متاسفانه گویا برخی مسئولان هنوز باور نکرده‌اند یا نمی‌خواهند اذعان کنند که کلید گشایش اقتصادی در داخل است و نه در لوزان و ژنو و نیویورک و وین.
14- در برجام ماندگی و معطل و بلاتکلیف نگه‌داشتن مدیریت و اقتصاد کشور، همان خسارت بزرگی است که دشمن می‌پسندد و متاسفانه 4 سال ادامه پیدا کرده است. گویا برخی مدیران ما به رویکرد «برجام و دیگر هیچ» اعتیاد پیدا کرده‌اند. آنها همواره چنین القا کرده‌اند که گشودن گره اقتصاد و رکود و تولید و‌اشتغال، الّا و لابد به آمدن سرمایه خارجی است. آنها حل هر مشکل اقتصادی را به سرمایه‌گذاری خارجی موکول می‌کنند. چنین القا می‌شود که ما مضطر مطلق هستیم و به همین دلیل، باید به هر قیمت و هزینه که شده، با خارجی‌ها ببندیم. تعامل متوازن و هوشمندانه با دیگر کشور‌ها - ضمن صیانت از امنیت و مصالح و عزت ملی - یک حرف است و مستاصل و بیچاره‌نمایی کشور، حرفی دیگر.
قطعا مرحوم هاشمی رفسنجانی پیشاهنگ استقبال از سرمایه‌گذاری بود. اما همو 9 آبان 95 در گفت‌و‌گو با روزنامه اعتماد و درباره نقدش به 3 سال عملکرد دولت تاکید کرد «از همان سال اول تأکید داشتم شما نقدینگی در کشور زیاد دارید و الان این نقدینگی در کارهای انگلی مصرف می‌شود. مثلاً قاچاقچی‌ها یا پولدارهای بزرگ پول‌ها را می‌گیرند که خرید و فروش و کارهای دیگر می‌کنند. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... یکسری نیازهایی هست که اکثریت مردم به آن نیاز دارند و تا این زمان کار عمده‌ای روی آن انجام نشد که یکی مسئله ‌اشتغال است».
15- مرحوم هاشمی چند روز قبل از فوت، در آخرین جلسه یکی از کمیسیون‌های «مجمع»، گلایه و انتقاد‌های جدی نسبت به مدیریت رئیس‌دولت مطرح کرد؛ هم به این خاطر که وقت کافی روزانه برای رسیدگی به مسائل به ویژه مشکلات اقتصادی نمی‌گذارد و هم اینکه از موضع بالا برخورد می‌کند و ملاقات با او حتی برای من (هاشمی) هم آسان نیست. آقای هاشمی 22 تیر 95 در دیدار جمعی از مدیران حوزه رسانه و صنعت، به انتقاد از افزایش 900 هزار میلیاردی نقدینگی (که اکنون بالغ بر 1370 هزار میلیارد تومان شده) پرداخت و گفت: «اگر 20 درصد این نقدینگی‌ برای تأمین نیازهای واحدهای تولیدی تعطیل شده برگردد، علاوه‌بر برگشت رونق به اقتصاد، مشکل بیکاری جوانان تحصیل‌کرده، مخصوصاً کارگران بیکار شده را حل می‌کند که معضل بسیار خطرناک برای جوانان، خانواده‌ها و جامعه شده است».
16- هاشمی 24 آبان 95 در مصاحبه با روزنامه آرمان با زبان صریح تری سخن گفت: «الان مهم‌ترین موضوعی که مردم انتظار دارند، پرداختن بیشتر به رکود و ‌اشتغال است. بالاخره بانک‌ها یا مستقیما دولتی هستند یا بانک مرکزی بر همه مدیریت دارد و دولت می‌تواند حکمی صادر کند و بگوید مثلا این درصد از پول‌ها باید به تولید داده شود. یا مثلا در مرحله اول به کارخانه‌های تعطیل شده، وام مناسب بدهید اما چون همه این کارخانه‌ها معوقه دارند، نمی‌توانند وام بگیرند و روی معوقه‌شان هم سود می‌آید. نتیجه نهایی این می‌شود که اینها ورشکسته می‌شوند و نمی‌توانند پول بانک را هم پس بدهند. گفتم بیایید زودتر خودتان را نجات بدهید و کار اینها را راه بیندازید. به اینها وام و مهلتی بدهید که کارخانه‌هایشان راه بیفتد. به آقای روحانی گفتم. اما اگر 3 سال قبل این کار را کرده بودیم، الان همه کارخانه‌هایمان تولید انبوه داشتند و صادرات داشتیم و می‌توانستیم ارزانتر هم بدهیم».
17- کاش آقای روحانی و مشاوران وی به کسب دستاوردی غیر از برجام در این 4 سال فرصت بزرگی که در اختیار آنهاست، بیندیشند. در این صورت یا آزادگی و اختیارعمل بیشتری در مقابل لگدمال شدن برجام قامت راست می‌کنند و مجبور نیستند رویکرد ناکام «به هر قیمت» را ادامه دهند. اکنون تعلیق و انتظاری که 4 سال است به جان فعالان اقتصادی و تولید کنندگان و مدیران ما افتاده، مجال حرکت و خلاقیت را از آنان گرفته و به رکود سنگین در عرصه کسب و کار و ریل گذاری مدیریتی انجامیده است. کافی است سری به بازار و بورس بزنید و این حقیقت را مشاهده کنید. با وعده گشایش 3 ماه و 6 ماه دیگر، بالغ بر 50 ماه فرصت تحرک و پویایی از اقتصاد ملی سلب شد. غرب مایل است همین معطلی و فشلی تداوم یابد. تا اعتیاد به برجام ترک نشود و اختیار و اراده خود را احیا نکنیم، رونق و گشایشی در کار نخواهد بود.

محمد ایمانی

نوار مغزی برجام و تله‌پاتی تلخ‌تر از جاسوسی(یادداشت روز)



1- در حالی که کشور با تهدید آنی ناشی از روند «وارونگی برجام» مواجه است، بخش‌هایی از دولت و وزارت خارجه به علل گوناگون، با تاخیر فاز در پیش‌بینی عهدشکنی آمریکا یا واکنش بهنگام و بازدارنده دست به‌گریبانند. مانند عارضه‌ای که در برخی بیماری‌های مربوط به مغز و اعصاب رخ می‌دهد و اگر فلج نکند، سرعت انتقال پیام از اعضای بدن به مغز یا بالعکس را چنان دچار اختلال و تاخیر می‌کند که فرد حتی نمی‌تواند مثلا از جوی آب رد شود. در این بیماری‌ها حتی بخش‌هایی از بدن علیه خود آن فعال می‌شود. قبیل این آلودگی و اختلال در روندهای سیاسی نیز دیده می‌شود.
2- برخی مقامات دولتی تازه می‌گویند اگر آمریکا چنین و چنان کند، ممکن است ما هم واکنش نشان دهیم. این حرف‌ها برای 20 ماه پیش خوب بود که آمریکا نقض توافق را آغاز کرده بود، نه حالا که تقریبا از برجام چیزی باقی نگذاشته است. هر چه در زمینه اعتراض و مقابله با بدعهدی دشمن تاخیر دیده می‌شود، برعکس، برخی مدیران در جبهه بندی و مسئله‌سازی در فضای داخلی با شتاب و هیجان عمل می‌کنند. دقیقا همان چیزی که نیاز دشمن برای غافلگیری و ضربه زدن است.
3- کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا چهارشنبه، به بررسی راه‌های مقابله با توان موشکی و نفوذ ایران در منطقه می‌پردازد. روز پنجشنبه نیز قرار است ترامپ نظر خود را درباره پایبندی ایران به توافق هسته‌ای اعلام کند. رسانه‌های آمریکایی پیش‌بینی کرده‌اند که او پایبندی ایران به توافق را تایید نخواهد کرد و اختیار بازنگری و اعمال تحریمهای جدید را به کنگره خواهد سپرد. مفهوم این اتفاق، حفظ پوسته و امتیازات برجام، در کنار دریغ کردن حداقل نفع ایران از برجام - بلکه بازگرداندن تحریم‌ها با شدت بیشتر از قبل - است. همزمان آمانو مدیرکل آژانس (مرجع فنی برجام) به ایفای نقش در نقشه آمریکا پرداخته و به لس‌آنجلس تایمز می‌گوید «فرقی میان بازرسی از اماکن نظامی و غیر نظامی قائل نیستیم. وقتی نیاز به بازرسی باشد، اماکن نظامی و غیر نظامی فرقی ندارند».
4- در چنین شرایطی آقای روحانی ضمن طعنه و متلک به منتقدان می‌گوید «ما در برجام به منافع غیرقابل بازگشتی دست یافته‌ایم و نه تنها ترامپ بلکه چنانچه ده ترامپ دیگر در دنیا روی کار بیایند، آن منافع غیرقابل بازگشت هستند... آن طرف توافق در آمریکا می‌گوید ایرانی‌ها ما را فریب داده‌اند. گرچه این حرف نادرست است و مبنای ما دراین توافق برد-برد بوده است. برخی می‌گفتند که پرونده PMD هیچگاه بسته نمی‌شود ولی ما توانستیم در مذاکرات هسته‌ای این پرونده را ببندیم و آژانس رسما اعلام کرد که دیگر سؤالی درباره فعالیت‌های هسته‌ای ما ندارد. در زمینه اقتصادی منافع بسیاری برای کشور حاصل شده که غیرقابل بازگشت است». اگر پی‌ام‌دی بسته شده، پس داور حقوقی و فنی که در برجام پذیرفته‌اید، چه می‌گوید؟ یا با وجود تحریم‌هایی که یکی پس از دیگری برمی‌گردد و دولت رویش را به سمت دیگری برگردانده تا نبیند، چگونه می‌توان از بازگشت‌ناپذیری برجام دم زد؟
5- درست در حالی که «مادر تحریم‌ها» در راه است، متاسفانه همچنان از نوستالژی و خواص و خاطرات «مادر مذاکرات» حرف زده می‌شود. اما برخلاف این رویکرد خودتسکینی، کار توافق به شانس! گره خورده است. چنانکه فردی با ویژگی آقای ظریف می‌گوید «شانس دوام‌ آوردن توافق هسته‌ای ۵۰ درصد است». او همچنین می‌گوید «حدس می‌زنم ترامپ، پایبندی ایران به برجام را تایید نکند». روزنامه اعتماد تیتر زده «ظریف به اتحادیه اروپا هشدار داد که از آمریکا پیروی نکنند.» و روزنامه دولتی ایران، این بخش از سخنان او را تیتر کرده که «تکرار مذاکرات برجام، فرو رفتن در باتلاق است». چرا اختیار خود را دست طرف مقابل دادند و هنوز هم تدبیر نمی‌کنند؟ ظریف می‌گوید اگر آمریکا از برجام خارج شود، ماه هم خارج می‌شویم اما نمی‌گوید در مقابل 20 ماه نقض فزاینده و رگباری برجام، چرا حتی یک اقدام عملی در اجرای قانون بازدارنده مجلس انجام نداده و چرا از پیش‌بینی برخی بدیهیات درباره شیطان بزرگ جا مانده‌اند؟
6- خشت‌های برجام از همان آغاز و یکی پس از دیگری، کج نهاده شد و معلوم بود کار مطلقا به نفع ما پیش نخواهد رفت. اگر می‌شد یک نوار مغزی گرفت یا فراز و نشیب قضاوت سهل‌اندیشان درباره توافق با آمریکا را روی نمودار آورد، معلوم می‌شد چه قدر آشفتگی و تناقض وجود دارد. کسانی که می‌گفتند «آمریکا کدخداست و اروپایی‌ها آقا اجازه‌اند»، «امضای وزیرخارجه آمریکا تضمین است» و «جان کری به وزیر خارجه ما قول داده تحریم‌ها را جبران کند»، حالا می‌گویند ده تا ترامپ و آمریکا هم که از برجام بیرون بروند، ما با اروپا به برجام ادامه می‌دهیم! مثل این است که کسی بخواهد خیمه‌ای بر پاکند و برای آن عمودی «قائل» باشد اما خیمه را که نصف و نیمه بالا آورد، عمود مدنظر را بکشند و با این حال، او بگوید مشکلی نیست، خیمه را با همین میخ و طناب‌ها و بدون عمود، سر پا می‌کنیم!
7- متاسفانه در شرایط تنگنای قافیه اعتماد به آمریکا و لگد انداختن این گاو بی‌چشم و رو، عصبانیت آقای روحانی نه متوجه همان گاو بزک شده ، بلکه منتقدان و صاحب نظران داخلی خالی شده است. ایشان متاسفانه نمره خوبی در پایبندی به اصل قرآنی «أَذِلَّهًٍْ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّهًٍْ عَلَى‌الكافِرين» و «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم» نمی‌گیرد. البته غمش خوردن داشت اگر کنایه و متلک و طعنه و تحریف‌های آقای روحانی علیه منتقدان، گرهی از گره‌های فرو افتاده در برجام یا مشکلات اقتصادی می‌گشود. اما مشکل این است که این رویکرد کمترین تغییری در صورت مسئله نمی‌دهد، همچنانکه موجب تشفی خاطر آقای روحانی نمی‌شود. صفرای بالا آمده از «سرکنگبین برجام»، تلخ‌تر از آن است که به هاضمه‌ای آرامش بدهد
8- خباثت و بدعهدی آمریکا عجیب نیست. عجیب و شک برانگیز، اصرار بر حاشیه‌سازی و سرگرم کردن مردم به مباحث انحرافی، آن هم در شرایطی است که دشمن، توافق را دور زده و در تدارک دشمنی‌های تازه است. خوش‌بین اگر باشیم، لابد آقای روحانی این روزها در خلوت از خود می‌پرسد در توافق از چه کسانی رو دست خوردم؟ یکی از متهمان لابد همین جناب عبد الرسول دری اصفهانی عضو و مشاور تیم مذاکره‌کننده در حوزه بانکی و مالی و اقتصادی باشد که به خاطر جاسوسی محکوم شده است. به عبارتی، تیم ما نه برایش رازی محفوظ بوده و نه قدرت چانه زنی؛ همچنانکه در تصمیم گیری‌های حیاتی مربوط به تحریم‌ها از عضوی مورد اعتماد و به اصطلاح کارشناس ارشد تیم ضربه خورده است.
9- اما تلخ‌تر از داستان «درّی اصفهانی»، تله پاتی (بخوانید توافق نانوشته)‌ای بود که میان برخی طرف‌های ایرانی و آمریکایی مذاکرات - قبل از برجام - پدید آمد و مصائب پسابرجام ، عملی نشدن وعده‌های آمریکا و افزایش فشار‌ها، محصول آن است.محتوای این «تله پاتی موقت» را می‌توان لا به لای سخنان آقای ظریف و جان‌کری در شورای روابط خارجی آمریکا (به فاصله یک سال ) پیدا کرد. البته شیرینی آدامسی تله پاتی مذکور تا روز قبل از انتخابات مجلس 94 و ریاست جمهوری 96 بود و پس از آن، شیطان بزرگ چهره واقعی خود را در هر دو دولت اوباما و ترامپ نشان داد.
10- حتی اگر مصیبت «دری اصفهانی را نادیده بینگاریم، آیا سخنان دیپلمات ارشد ایرانی در شورای روابط خارجی آمریکا، برای خواندن دست دولت و فشار برای تنظیم نامتوازن و خسارت بار برجام کافی نبود؟! ظریف آنجا از «اهمیت انتخاباتی»! توافق برای طیف دولت سخن می‌گوید. انصافا طرف مقابل هم ولو در ظاهر، در مقطع انتخابات مجلس دهم (زمستان 1394) و انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم (خرداد 96) کم همراهی نکرد و تا می‌توانست به ظاهرسازی «همه چیز مرتب و روند توافق، رو به جلو است» کمک کرد.
11- آقای ظریف 26 شهریور 93 در شورای روابط خارجی آمریکا و درپاسخ هاله اسفندیاری گفت «ما روندی را شروع کرده‌ایم که هدف از آن تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی برگزار می‌شود، به این عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلاً در سال‌های۲۰۰۴ و۲۰۰۵، توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد(!) حالا بار دیگر من زنده شده‌ام. به نظر من غرب در انتقال پیامی که می‌خواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند...».
12- یک سال بعد (چهارم مرداد 1394) جان‌کری در شورای روابط خارجی آمریکا گفت «دوستان! اگر به توافق پشت کنیم، یک پیام بزرگ به افراطی‌ها در ایران می‌فرستیم. چه کسی می‌داند در این صورت انتخابات (مجلس) چه می‌شود اما روحانی و ظریف که خود را در مذاکره با غرب به خطر انداختند، به نظرم به دردسر جدی می‌افتند». دقیقا یک سال پس از این سخنان، جان برنان رئیس‌سازمان CIA 4 مرداد 95 در همایش امنیتی اسپن تصریح کرد «توافق هسته‌ای رئیس‌جمهورروحانی را که از دید ما بین عناصر فعال در ایران بسیار میانه‌روتر به شمار می‌آید، تقویت کرد. او باید دستاوردهای بیشتری داشته باشد تا حمایت بیشتری جلب کند، به این دلیل که در حکومت ایران بین تندروها و میانه‌روها رقابت وجود دارد... نگرانی من این است که خب بسیاری از ایرانی‌ها انتظار داشتند با آزاد شدن دارایی‌های این کشور، پول به زندگی آنها سرازیر شود».
13- وقتی سنای آمریکا فروردین امسال (3 ماه قبل از انتخابات) بررسی تحریم‌های جدید را به تعویق انداخت، کورکر رئیس‌کمیته روابط خارجی گفت «پیش‌نویس تحریم جدید، قبل از انتخابات ایران رسما وارد چرخه قانون‌گذاری نخواهد شد. علت، نگرانی اروپا از تأثیر تشدید تحریم‌ها بر سرنوشت میانه‌روها در انتخابات است». او نگفت طیف مذکور چنان محترم هستند که به خاطر آنها، مردم ایران را تحریم نمی‌کنیم. بلکه تصریح ‌کرد تحریم‌ها را به خاطر به خطر افتادن طیف مذکور، به بعد از انتخابات موکول می‌کنیم.
14- پیش از آنکه سنای آمریکا تحریم‌های جدید را تصویب کند، تیلرسون وزیر خارجه ترامپ ضمن تشکر از سنا گفت «از نظر من این تحریم‌ها کار خوبی است». او در روز تصویب تحریم‌ها نیز گفت «ما از عناصر داخلی در ایران که بتوانند به ما در تغییر قدرت کمک کنند پشتیبانی می‌کنیم. همان‌طور که می‌دانیم چنین عناصری در داخل ایران هستند». در واقع «قطب –یکطرفه- خوش بین به غرب» ، تهدید‌ها و تحریم‌ها را جذب می‌کند نه دفع؛ چرا که از موضع ضعف با دشمن مواجه می‌شود و بنایش بر تنش زدایی به هر قیمت است و نه تهدیدزدایی. این طیف البته غیراز طیف فتنه‌گری است که از دولت اوباما خواست تحریم‌های جدید (فلج‌کننده) را اعمال کند.
15- معامله با شیطان، رفتن در پی سراب است. می‌ستاند اما به عهد خود وفا نمی‌کند. سزاوار است دست‌اندرکاران توافق، شجاعت و حرّیت به خرج دهند و راه خسارت فزونتر در شعبده برجام را خود ببندند. این موجب عزت دنیا و آخرت آنان خواهد شد. و خدا نیاورد که کسی در این میان خسرالدنیا و الآخره شود.


محمد ایمانی

محاسبات یک دیوانه!(یادداشت روز)


10 روز دیگر دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا به کنگره درباره توافق هسته‌ای با ایران گزارش خواهد داد. ترامپ در این گزارش باید نظر دولت خود را درباره پایبندی یا عدم پایبندی ایران به برجام در چهار محور اعلام کند؛
1- ایران به طور شفاف و قابل اثباتی، به طور کامل توافق را اجرا می‌کند.
2- ایران مرتکب نقض اساسی توافق نشده و اگرهم شده آن را برطرف کرده است.
3- ایران اقدامی از جمله فعالیت‌های مخفیانه در راستای توسعه برنامه هسته‌ای خود انجام نداده است.
4- تعلیق تحریم‌های هسته‌ای ضد ایران، متناسب با اقداماتی است که ایران در راستای توقف برنامه‌های هسته‌ای خود برداشته و برای امنیت ملی آمریکا حیاتی است.
 با عملکرد خاص دولت آقای روحانی، ترامپ بهانه و دستاویزی برای اعلام عدم پایبندی ایران به تعهدات برجامی خود ندارد و تنها گزینه پیش روی او آن است که اعلام کند ادامه این مسیر با منافع ملی آمریکا در تضاد است. در صورت وقوع چنین احتمالی، توپ در زمین کنگره که جمهوریخواهان اکثریت آن را تشکیل می‌دهند، خواهد افتاد. کنگره می‌تواند ظرف 60 روز درباره بازگرداندن تحریم‌های تعلیق شده در برجام اقدام کند. درباره روند جاری و پیش رو نکات زیر قابل تامل است؛
از زمان روی کار آمدن ترامپ در آمریکا یک جریان خاص داخلی به طور صریح و برخی دولتمردان نیز گاهی با صراحت و گاهی در لفافه می‌گویند ترامپ سیاستمداری دیوانه، خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی است که باید از چالش و رودررویی با وی پرهیز کرد. چرا که او به روندهای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در ساز و کار دیپلماسی آمریکا پایبند نیست و هر آن ممکن است تصمیمات خطرناک و عجیب و غریبی بگیرد.
ماجرای برخورد ترامپ با توافق تجاری سئول-واشنگتن که به تازگی از سوی رسانه‌های آمریکا فاش شده، برای درک شخصیت و سیاست رئیس‌جمهور آمریکا مورد جالبی است. مانند مورد برجام، ترامپ تهدید کرده است اگر کره جنوبی امتیازات بیشتری ندهد از توافق سئول-واشنگتن خارج خواهد شد. چندی پیش جلسه‌ای با حضور «جیمز متیس»، «سانی پرود»، «رکس تیلرسون»، و «رابرت لایتیزر» که به ترتیب وزیر دفاع، وزیر کشاورزی، وزیر خارجه و نماینده تجاری آمریکا در این توافق هستند، تشکیل می‌شود.
ترامپ در این نشست به نماینده تجاری آمریکا گفته است: 30 روز فرصت دارید، و اگر از آنها امتیاز نگیرید، از توافق تجاری با کره‌جنوبی خارج می‌شوم. لایتیزر هم در پاسخ گفته: بسیار خوب، پس من به کره‌ای‌ها می‌گویم که 30 روز مهلت دارند. ترامپ در ادامه با قطع حرف‌های او می‌گوید: «نه، نه، نه! شما نباید اینطوری مذاکره کنی! نباید به آنها بگویی که 30 روز مهلت دارند. باید به آنها بگویی این آدم دیوانه است و هرلحظه ممکن است از توافق خارج شود!»
به تازگی آقای ظریف در قالب نشست وزرای خارجه ایران و 1+5 برای نخستین بار با رکس تیلرسون ملاقات کرد. ظریف در مصاحبه با پولتیکو به این سؤال که مواجهه و برخورد تیلرسون در اولین دیدار چگونه بود، پاسخی نداده و همان پاسخ تیلرسون را تکرار می‌کند که به یکدیگر کفش پرتاب نکردیم!
وقتی ترامپ به نماینده کشور خود در یک توافق تجاری چنین تاکتیکی را برای گرفتن امتیاز از کشوری مانند کره جنوبی که عملاً مستعمره سیاسی آمریکاست، توصیه می‌کند، پیش‌بینی نحوه مواجهه و مذاکره تیلرسون با تیم مذاکره‌کننده کشورمان در موضوع حساسی مانند توافق هسته‌ای چندان دشوار نیست.
با احتساب دوران رقابت‌های تبلیغات انتخاباتی در آمریکا، ترامپ دو سال است که مشغول حرافی علیه توافق هسته‌ای است. از پاره کردن آن در صورت رفتن به کاخ سفید گفت و در سخنرانی اخیر خود در مجمع عمومی سازمان ملل آن را توافقی بسیار بد و مایه شرمساری خواند. نتانیاهو –نخست وزیر رژیم صهیونیستی- هم که در دنیا به یکی از مخالفان سرسخت برجام مشهور است در سخنرانی خود در سازمان ملل به برجام تاخت اما محور و عصاره حمله و انتقاد او این بود؛ چرا برجام زود تمام می‌شود و ابدی نیست! دقیقاً همان روز رکس تیلرسون نیز در این مورد گفت: آشکارترین نقص توافق بند «غروب» است و این به صراحت یعنی اینکه برجام را ایده‌آل می‌دانند و اگر چنین نبود چه اصراری بر نامحدود کردن زمان آن را داشتند؟!
جمهوری اسلامی رسماً با مذاکرات مجدد مخالفت کرده است اما دولت آمریکا ناامید نیست و تغییر محاسبات تهران را ناممکن نمی‌داند. جیمز فلیپز، کارشناس ارشد امور خاورمیانه در اندیشکده هریتیج در این مورد می‌گوید: «تهدید به اعمال تحریم‌های جدید ضد ایران برای واداشتن این کشور به بازنگری در توافق کافی است. هنگامی که پایبندی ایران به توافق تایید نشود و کنگره در آستانه اعمال مجدد تحریم‌های ضد ایران باشد، نه تنها محاسبات این کشور بلکه محاسبات متحدان اروپایی نیز تغییر خواهد کرد چرا که در آن هنگام مذاکره مجدد راهی برای حفظ توافق خواهد بود.»
فرض کنید واشنگتن در تغییر مفاد برجام برای به دست آوردن امتیازات بیشتر و دائمی کردن محدودیت‌ها و وارد کردن موضوع موشکی و مسائل منطقه‌ای به برجام تکمیلی موفق نشود. حتی در این صورت نیز کاخ سفید از جنجال اخیر دست خالی بیرون نمی‌رود. حداقل دستاورد وضعیت مبهم و کج دار و مریز فعلی آن است که نقض عهدهای آمریکا به حاشیه رفته و کسی درباره آنها صحبتی نمی‌کند. ظاهراً همه نگران اصل توافق هستند و می‌کوشند آن را همچون «نمادی مقدس»! حفظ کنند و مانع از فروپاشی آن شوند. در چنین فضایی نه زبانی برای اعتراض به بدعهدی‌های آمریکا وجود دارد و نه گوشی برای شنیدن اعتراض. این برای آمریکایی‌ها که امتیازات خود از برجام را پیشاپیش و نقداً دریافت کرده و کوچک‌ترین امتیازات ایران را دچار چالش و مانع می‌کنند، دستاورد کوچک و کمی نیست.
مسئله دیگر آنکه آمریکا با سیاستی که در پیش گرفته می‌کوشد اروپا را به عنوان اهرم و ابزاری برای اعمال فشار به ایران به کار گیرد. سفرای تروئیکای اروپایی در آمریکا رسماً اعلام کرده‌اند در صورت عدم خروج واشنگتن از توافق هسته‌ای، کشورهای اروپایی برای اعمال فشار بر ایران در موضوعاتی همچون توان موشکی و مسائل منطقه‌ای با واشنگتن همکاری بیشتری خواهند کرد.
تا زمانی که بت برجام در ذهن دولتمردان وجود دارد و حل مشکلات کشور را از این دریچه می‌بینند و رسانه‌های زنجیره‌ای نیز به تقدیس آن در افکار عمومی مشغولند، آمریکایی‌ها قادر خواهند بود ایران را با این ابزار گروگان گرفته و بر تهدید و فشارهای خود بیفزایند. نقطه تعیین‌کننده ماجرا در محاسبات دو طرف و تلقی هر کدام نسبت به محاسبات دیگری است. اگر آمریکایی‌ها به این نتیجه برسند که کبریت ایران برای آتش زدن برجام آماده است، ماجرا تفاوت بسیاری خواهد داشت. وقتی آنان می‌شنوند که حتی در صورت خروج آمریکا نیز ایران با اروپا توافق را پیش خواهد برد و از آن خارج نخواهد شد، باید منتظر گستاخی و زیاده‌خواهی‌های بیشتری نیز بود. جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته با دیوانه‌های واقعی کم سر و کار نداشته است. از کارتر که گمان می‌کرد با عملیاتی هالیوودی می‌تواند جاسوس‌هایش در ایران را آزاد کند تا صدام که روز اول جنگ وعده داد چند روز دیگر مصاحبه بعدی خود را در تهران خواهد کرد! جمهوری اسلامی دیوانه‌های واقعی را سر جای خود نشانده است، چه برسد به آنهایی که خود را به دیوانگی می‌زنند.

محمد صرفی

هزینه تأخیر 4 ساله(یادداشت روز)



سر کلاس درس، استاد با طرح دقیق و موشکافانه علائم یک بیماری، از دانشجویان پزشکی خواست برای آن بیمار دارو تجویز کنند.
هرکس چیزی می‌گفت، پنجمین نفر در حال شرح نوع و میزان دارو بود، ناگهان سومین دانشجو- که چند دقیقه قبل نظرش را اعلام کرده بود- با شتاب به استاد گفت:«استاد! ببخشید، ‌اشتباه گفتم! مقدار فلان دارو را ‌اشتباه گفتم، باید نصف آن را تجویز کرد! آن یکی دارو هم اصلا لازم نیست.»
استاد مکثی کرد و گفت:«متاسفم! همان لحظه که داروی مورد نظر شما به بیمارتان تزریق شد، از دنیا رفت! تشخیص و تجویز شما برگشت‌ناپذیر است. شما سر کلاس به آثار و عوارض داروها توجه نداشتید.»
این تمثیل حکایت تلخ و در عین حال درستی است از آنچه در پرونده هسته‌ای ایران گذشت و مصداق بارزی از آزمون و خطا کردن در عرصه مهم و بازگشت‌ناپذیر دیپلماسی هسته‌ای.
سرنوشت یک ملت، کلاس درس نیست و نمی‌توان با حدس و گمان و خوش‌بینی مفرط به دشمنان قسم خورده ملت، آن را به بازی گرفت، اما بی‌تعارف، این اتفاق تلخ افتاد و دو جریان کاملا همسو، ریل‌گذاری و تاثیرگذاری بر افکار عمومی را چنان رقم زدند که گویی بزرگ‌ترین فتح جهان در حال رخ دادن است!
صدای آن هیاهو مغرضانه چنان زیاد بود که اجازه نداد صدای ناصحان و مشفقان به جایی برسد و در میانه هیاهوی آن روزها، گم شد و شنیده نشد! اما تاریخ آن حرف‌ها را تا همیشه گواهی خواهد کرد.
نتیجه از قبل معلوم بود! بیماری که داروی تجویز شده نادرست را دریافت کرده بود، همان لحظه جان داد و حرف‌های بعدی، هیچ تاثیری نداشت.
دانشجوی مثال بالا، بالاخره فهمید که ‌اشتباه کرده و با اقرار به آن، سعی در جبران مافات کرد (هرچند دیرهنگام بود و فایده‌ای نداشت) اما آن دو گروهی که نقش مستقیم در این فرایند تلخ و ذلت‌بار داشتند، اکنون کجا هستند و چه می‌کنند!؟
در یک سو، جریانی در دولت قرار داشت که تمام قد پای مذاکرات و «توافق به هر قیمتی» ایستاده بود و اجازه نمی‌داد کمترین خدشه‌ای به آن وارد شود. برای آنها مذاکرات و سپس برجام متن مقدسی بود که هرگونه خدشه و حتی تحلیل درباره آن، توهین به مقدسات بود و مستحق هر ناسزا و ناروایی! هرروز بیش از روز قبل در مدح و منقبت آن خسارت محض، شعرها می‌سرودند و عالم و آدم را به تماشای آن آفتاب تابان دعوت می‌کردند!
در سوی دیگر، رسانه‌هایی بودند که آشکار و پنهان، دستشان در جیب دولت – یعنی در کیسه بیت‌المال- بود و رسما و علنا، آگهی‌نویس گروه اول بودند. جرم آنها کم از گروه نخست نبود. آنها با بزک و دروغ، عفریت تحریم و تحمیل را به جای فرشته نجات و رحمت به مردم معرفی کردند و کاری به سر کشور آوردند که آمریکایی‌ها حتی در خواب هم نمی‌دیدند!
آن روزها را یادمان نرفته و هرگز فراموش نمی‌کنیم که رئیس‌جمهور می‌گفت: همه تحریم‌های هسته‌ای و مالی و بانکی و... در همان روز نخست اجرای برجام یکجا و یک‌مرتبه لغو می‌شود! اما نه تنها تحریم‌ها لغو نشد، که هر روز بیشتر و بیشتر هم شد! دستاورد برجام از زبان رئیس‌ بانک مرکزی با صدای بلند «تقریبا هیچ» اعلام شد و پس از آن، دهها بار فعالان اقتصادی و سیاسی اعلام کردند که هیچ گشایشی در امور – به ویژه امور بانکی- ایجاد نشده و هرگز خبری از آن هزار ال سی گشوده شده در روز تعطیل – که رئیس‌جمهور خبرش را داده بود- نشد که نشد!
وزیر خارجه و عباس عراقچی هردو در برنامه‌هایی جداگانه در سیمای جمهوری اسلامی در پاسخ به احتمال عهدشکنی آمریکا، صراحتا می‌گفتند؛ مگر ممکن است آمریکا این کار را بکند!؟ این کار به پرستیژ و حیثیت جهانی آمریکا لطمه خواهد زد و به همین خاطر، آنها هرگز چنین نخواهند کرد! اما آمریکا هم در زمان اوباما و هم در زمان ترامپ، بارها و بارها نقض‌عهد کرد و هیچ هم به پرستیژ جهانی‌اش لطمه‌ای وارد نشد! اساسا آنها به این حرف‌ها اعتقادی ندارند و منافع شیطانی خود را بر هرچیز مقدم می‌دانند. موضوعاتی مثل پرستیژ و حیثیت، حقیقتا فکاهه‌هایی بود که مصرف داخلی و مخدرگونه داشت و چه‌بسا که آمریکایی‌ها در خلوت خود به این واژه‌ها می‌خندیدند!
رئیس‌جمهور با صدای بلند می‌گفت در عرصه دیپلماسی، خوش‌بینی و بدبینی معنا ندارد! اما خیلی زود معلوم شد که همه آن بدبینی‌ها درست بود و آمریکا همان بود که منتقدان دلسوز می‌گفتند و آنها نمی‌شنیدند!
می‌گفت در برجام به همه آنچه که می‌خواستیم رسیدیم و مدتی بعد جان کری اعلام کرد ایرانی‌ها همه تعهداتشان را پیشاپیش و یکجا انجام دادند!و معلوم شد که این آمریکایی‌ها بودند که به همه آنچه می‌خواستند رسیدند نه ما!
یادمان نمی‌رود که در سطح شهر تهران، تصاویری با عنوان «شمر زمانه‌ات را بشناس» به بازخوانی جنایات و بدعهدی‌های شیطان بزرگ پرداخته بود و حامیان سینه چاک آمریکا، چه هیاهو و جنجالی به پا کردند که این کارها خلاف دیپلماسی است و حالا دیگر این آمریکا آن آمریکا نیست و...!
صدا و سیما هم در این مسیر، بالش نرم به زیر سر مردم گذاشت و با دادن تریبون‌های یکطرفه، همه چیز را عادی و روی ریل موفقیت نمایش داد و در هنگامه مهم حادثه، چشم و گوش مردم را بست.
 بار دیگر باید پرسید حالا آنها کجا هستند و چه می‌کنند!؟ حالا در روزنامه‌های زنجیره‌ای خبری از آن تیترهای دروغین نیست! بهشت برجام در میان بهت و ناباوری آنها که آن سراب را باور کرده بودند، دود شد و مذاکرات روی کریه و پلیدش را نشان داد. آمریکایی‌ها جواب خوش‌خیالی‌های تیم اول و خوش‌رقصی‌های تیم دوم را با «مادر تحریم ها» دادند و نشان دادند حرف روز اول درست بود که «آمریکا قابل اعتماد نیست».
این تجربه تلخ، حالا برخی‌ها را انقلابی و سوپر انقلابی کرده است! آنها سخنرانی می‌کنند و آمریکایی‌ها را عهدشکن می‌دانند، تهدیدشان می‌کنند و رجز می‌خوانند که اگر چنین شود، چنان می‌کنیم و...!
همزمان هم برخی زنجیره‌ای‌ها، که خوب راه کار را یاد گرفته‌اند، همچنان به دمیدن باد در آستین برخی دیگر مشغولند و درباره قدرت «پیش‌بینی» فلان دیپلمات از رفتارهای آتی آمریکا داد سخن سر می‌دهند و قصه‌ها می‌بافند!
آنها به روی خودشان نمی‌آورند – یا شاید هم حواسشان نیست- که تکرار حرف منتقدان با تاخیر فازی حداقل سه‌ساله، نه تنها پیش‌بینی و تیزهوشی نیست، که کند ذهنی و کوتاهی است و چیزی نیست که بتوان آن را به رخ کشید.
اما اگر همین افراد به آنچه می‌گویند ایمان دارند و برای مصرف داخلی نمی‌گویند، چرا همین حالا به جای انقلابی‌نمایی و به جای نعل وارونه زدن،خیلی واضح و صریح به مردم نمی‌گویند آنچه را باید بگویند!؟ و چرا مقابل زیاده‌خواهی‌های بی‌پایان آمریکا، هیچ اقدامی به جز حرف زدن نمی‌کنند!؟
اینکه حالا آمریکا را تهدید کنند، چه فایده‌ای دارد!؟ باید دو سال قبل که آمریکایی اولین لگد پرانی‌ها را شروع کردند، هشدار و تهدید مناسبی صورت می‌گرفت و امروز به طور عملی اقدام می‌شد نه اینکه تازه حالا - که مادر تحریم‌ها تا چند روز دیگر از راه می‌رسد- ژست هوشمندی و انقلابی‌گری گرفته شود و البته بازهم هیچ اقدام عملی در کار نباشد!
راز این رفتار تنها و تنها یک چیز است. واقعیت این است، همین تجربه هم که تنها برای برخی به دست آمده است! تجربه‌ای بسیار گران و جبران‌ناپذیر. تجربه‌ای به قیمت مخدوش شدن عزت ملی، به قیمت تعهداتی که آمریکایی‌ها معتقدند بی‌پایان و تمام‌نشدنی است، به قیمت هسته‌ای و خلاصه به بهایی گزاف که می‌شد با حرف شنوی و اندکی درایت، آزموده را دوباره نیازمود.اما همین تجربه را هم تنها برخی قبول دارند و بقیه هنوز هم معتقدند باید برجام را حفظ کرد! هنوز معتقدند آمریکا تا کنون نقض‌عهد نکرده و تحریم‌های مکرر و جدید تصویب نکرده است! بخاطر همین، نیازی نمی‌بینند که واکنشی عملی نشان دهند و همین مقدار حرف زدن را کافی می‌دانند!
نه کمیسیون نظارت بر برجام، نه مجلس، نه دولت و نه هیچ‌یک از دستگاه‌های مسئول، در این فقره مهم و تاریخی به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل نکرده‌اند و با کوتاهی و کم‌کاری خودشان باعث شدند که همه تعهدات ایران یکطرفه انجام شود و در مقابل، آمریکا هر روز گامی در تحریم‌ها به پیش بردارد. اگر از همان روز نخست بدون مماشات و اغماض، به دستور رهبرانقلاب عمل می‌شد و در مقابل اقدامات خصمانه آمریکا، واکنش مناسب نشان داده می‌شد، امروز روزشمار مادر تحریم‌ها سررسید قریب‌الوقوع آن را نشان نمی‌داد. غفلت از آن اقدام به موقع، فرجامی اینچنین دارد و حرف‌های بعدی هم چاره کار نیست.
آن کوتاهی‌های جبران‌ناپذیر و بی‌پاسخ در پیشگاه خدا و خلق خدا، هزینه‌ای تاریخی را به مردم تحمیل کرد. مردم هزینه کلاس کارآموزی دیپلماسی را دادند تا عده‌ای بعداز 4 سال مشق دیپلماسی، بعد از مدال افتخار، بعد از آن همه هیاهو و جنجال بفهمند که آفتاب تابانی در کار نیست و نمی‌توان به آمریکا اعتماد کرد! چیزی که منتقدان از روز اول گفتند!

حسین شمسیان

شرم‌آورترین بخش ماجرا(یادداشت روز)


درست در بحبوحه بالا گرفتن زمزمه‌های پایان کار داعش در منطقه و زمانی که مسلمانان، مسیحیان، ایزدی‌ها، ترکمن‌ها، کردها و به طور کلی تمامی قربانیان تروریست‌های تکفیری خود را آماده «جشن بزرگ» پیروزی بر «پروژه بزرگ تکفیری‌ها» می‌کنند ناگهان، پروژه تازه‌ای ظاهر می‌شود که در اهداف، تفاوت چندانی با هم ندارند؛ گویا نمی‌خواهند بحران در منطقه تمام شود! نام این پروژه تجزیه کردستان عراق است و آن‌طورکه به نظر می‌رسد، قرار نیست به عراق محدود بماند!
 نحوه کلید خوردن «این» پروژه اما کمی با «آن» پروژه متفاوت است. موتور محرکه پروژه داعش و گروه‌های تکفیری را اگر دین و اختلاف‌افکنی‌های دینی بدانیم، موتور محرکه پروژه جدید، قوم و مسائل قومیتی است؛ اما در نهایت هدف هر دو یکی است: روشن ماندن آتش بحران در منطقه. اگر «جابجایی مرزها» با «ایجاد بحران و جنگ» برای «تضعیف مسلمانان» جزو اهداف پروژه داعش بود، تلاش برای تجزیه کردستان عراق (که به عراق محدود نخواهد ماند) نیز قطعا برای برافروختن جنگ و تضعیف مسلمانان و ملت‌های منطقه و جابجایی مرزها صورت می‌گیرد. اگر در غائله صهیونیستی داعش، مسلمانان قربانی این بازی شیطانی بودند، در غائله صهیونیستی کردستان، خواهران و برادران کرد قربانیان این بازی کثیف و شیطانی هستند.
وقوع نا امنی، جنگ و خونریزی بین مسلمانان و از آن سو، رونق کارخانه‌های اسلحه‌سازی غرب و تشکیل کشورهای کوچک و وابسته، مخرج مشترک پروژه‌های داعش و همه‌پرسی در اقلیم کردستان عراق است. با هوا شدن خلافت داعش این بحران در منطقه رو به پایان گذاشت. صاحبان داعش هم به ادامه بحران در منطقه نیاز دارند. در این بین، همه‌پرسی تجزیه می‌تواند این بحران را زنده نگه دارد.
 تجزیه کردستان عراق مخالفان سرسختی هم دارد چرا که همانطور که ‌اشاره شد، این طرح قرار نیست به عراق محدود بماند. وقتی شبکه تلویزیونی روباه پیر تیتر می‌زند، «آیا موج استقلال‌خواهی به مرزهای افغانستان می‌رسد؟» یعنی، بارزانی در این ماجرا کاره‌ای نیست. او دلالی است که احتمالا به دنبال افزایش محبوبیت از دست داده و گرفتن چند امتیاز است. شاید هم وعده‌های دهان پر کن دیگری به او داده باشند. بارزانی اما احتمالا خود نمی‌داند وارد چه بازی خطرناکی شده است. مواضع ایران، ترکیه و عراق درباره این ماجرا بسیار سخت و جدی بوده است. تمام مرزهای زمینی و هوایی اقلیم با عراق، سوریه و ترکیه بسته شده. ترکیه خرید نفت، تنها منبع درآمدی اقلیم را متوقف کرده. نیروهای مسلح سه کشور رو به تجزیه‌طلبان، آرایش نظامی گرفته‌اند. هنوز شمارش آرای همه‌پرسی تمام نشده، بسیاری از ساکنان مناطق کردنشین عراق که قربانیان حماقت و سادگی بارزانی شده‌اند، به پمپ‌بنزین‌ها و فروشگاه‌ها هجوم آورده و... این یعنی، بارزانی خواسته یا ناخواسته پا در میدانی گذاشته که برایش طراحی کرده‌اند.
نتانیاهو طی روزهای منتهی به سوم مهر ماه(تاریخ برگزاری همه‌پرسی) برای بارزانی سنگ تمام گذاشت. وی آنقدر ذوق‌زده بود که با زیر پا گذاشتن بسیاری از اصول رایج در سیاست و به قیمت بی‌آبروتر شدن، بی‌پروا از لزوم تجزیه کشورها گفت و حال آنکه رژیم صهیونیستی دهه‌هاست اجازه برگزاری همه‌پرسی در فلسطین را نمی‌دهد!
کشورهای نام‌آشنای آمریکا، انگلیس و فرانسه(طراحان خاورمیانه بزرگ و داعش) هم-نه به صراحت صهیونیست‌ها- با این همه‌پرسی مخالفت جدی نکرده‌اند. این سه هرگز با نفس برگزاری همه‌پرسی در کردستان عراق مخالفت نکرده‌اند بلکه به ظاهر هم که شده، فقط خواستار به تعویق افتادن آن شده و اعلام کرده‌اند، اکنون، زمان مناسبی برای برگزاری این همه‌پرسی نیست. بیانیه ریاکارانه اخیر وزارت خارجه آمریکا که پس از برگزاری این همه‌پرسی! صادر شد نیز قابل تامل است. در این بیانیه آمده، آمریکا با برگزاری همه‌پرسی مخالف است اما به روابط تاریخی خود با کردهای عراق پس از برگزاری این همه‌پرسی کما فی‌السابق ادامه خواهد داد!
اسناد مهم منتشر شده از سوی مراکز امنیتی و اطلاعاتی ترکیه هم می‌گویند، همین کشورهایی که نام بردیم در کنار رژیم صهیونیستی تشکیل «کردستان بزرگ» با «یک ارتش کردی» را در جلسه‌ای که بارزانی در اربیل آن را میزبانی کرده، به وی وعده داده‌اند آن هم پس از جدا کردن کرکوک و حتی موصل از عراق! این اسناد می‌گویند پس از عراق نوبت به سوریه می‌رسد و در ژانویه 2018 در مناطق تحت کنترل خود مانند «منبج» رای‌گیری‌هایی درباره استقلال برگزار خواهند کرد. اواسط سال 2018 نیز زمان تشکیل ارتش کردی و پیوستن کردستان سوریه و عراق به یکدیگر اعلام شده است. به این شرایط تاسیس پی‌در‌پی پایگاه‌های نظامی آمریکا در سوریه طی ماه‌های اخیر را اضافه کنید که به بهانه مقابله با تروریست‌های تکفیری ایجاد می‌شدند!
 نتیجه چنین شرایطی قرار است به آغاز دور تازه‌ای از جنگ‌ها، تضعیف کشورهای منطقه، سریع‌تر چرخیدن چرخ کارخانه‌های اسلحه‌سازی غرب، مشغول نگاه داشتن محورهای مقاومت و در نهایت، در حاشیه امن قرار گرفتن رژیم صهیونیستی برای چند سال عمر بیشتر منجر شود. فرجام آنچه امروزه آن را «همه‌پرسی استقلال کردستان عراق» می‌نامند به همان طرح «خاورمیانه بزرگ» آمریکا ختم می‌شود. پس از حملات مشکوک 11سپتامبر، خاورمیانه، جایی‌که کشورها و جنبش‌هایی مخالف ارزش‌های آمریکایی- صهیونیستی در آن حضور دارند، مورد توجه ویژه قرار گرفت. هدف، تضعیف کشورهایی مثل ایران، سوریه، لبنان(حزب‌الله)، عراق و به طور کلی، تضعیف جریان مقاومت بود. در آن ایام با لشکرکشی نظامی به منطقه تلاش کردند خاورمیانه بزرگشان را ایجاد کنند و کشته شدن صدهاهزار غیرنظامی را هم «درد زایمان خاورمیانه بزرگ» نامیدند! اما به در بسته خوردند. امروز همان طرح را با پنهان شدن در پشت «حمایت از حقوق ملت‌های کُرد» دنبال می‌کنند و فردا احتمالا پشت حمایت از حقوق ملت‌های ترک و بلوچ و عرب و ... دنبال خواهند کرد. همه‌پرسی در اقلیم کردستان قرار است، پروژه مُرده اما فراموش نشده خاورمیانه بزرگ را زنده کند. بارزانی هم بازیگر اصلی نیست او فقط یک دلال و واسطه یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت یک فریب‌خورده است. بازیگردان اصلی این میدان جریان شناخته شده «صهیونیسم مسیحی» است.
طی چند روز گذشته، بوق‌های رسانه‌ای این بازیگر به شدت فعال بوده‌اند. صدها شبکه اجتماعی و خبری که تا دیروز با کوبیدن بر طبل اختلافات مذهبی نقشه‌شان را پیش می‌بردند امروز با کوبیدن بر طبل اختلافات قومی همان نقشه را پیش می‌برند. «100 سال است که بر ملت کُرد ظلم می‌شود» هم شده، عامل تحریک و فریب این قوم. برگزارکنندگان جلسه محرمانه اربیل، عامل تمام ظلم‌هایی هستند که به این ملت وارد شده و کشوری که کردها را مقابل آن قرار می‌دهند (عراق) نیز، بزرگترین ناجیان این قوم بوده‌اند. اکراد طی چند سال گذشته یکی از بزرگترین قربانیان تروریست‌های تکفیری بودند که آمریکا و متحدانش هنوز هم دست از حمایت آنها در عراق و سوریه بر نداشته‌اند. جنایت هولناک حلبچه هم، از سوی صدام(متحد وقت غربی‌ها) و با سلاح‌های شیمیایی همین کشورهای اروپایی صورت گرفت.
شرم‌آورترین بخش داستان «همه‌پرسی کردستان» اما شاید، حمایت برخی چهره‌های مدعی اصلاح‌طلبی از این ماجرا باشد. چهره‌هایی که صراحتا از تجزیه‌طلبی حمایت کردند، جزو همان جریانی هستند که در غائله یورش وحشیانه داعش به کشورهای همسایه، به انحاء مختلف (یا با تحریک ادیان علیه یکدیگر یا با حمله به کسانی که با تکفیری‌ها می‌جنگیدند و یا با زیر سؤال بردن ارزش کار مدافعان حرم) به داعش کمک می‌کردند. آن مدعیان اصلاح‌طلبی که به صف شدند و علیه بشار اسد و در حمایت از تروریست‌های تکفیری نامه نوشتند، امروز به صف شده‌اند و به نفع جریانی که کشورشان را تهدید می‌کنند، قلم می‌زنند.

جعفر بلوری