رویترز؛ دیروز غارت ایران امروز سخنگوی قاتلان

خبرگزاری رویترز که بنیان‌گذاران آن روزگاری نه چندان دور به‌دنبال بلعیدن کل کشور ایران در قالب قراردادهای استعماری و 70 ساله بودند، امروز به آلت دست جنایتکاران و ابزار بمباران افکار عمومی ‌ایران تبدیل شده است.

سرویس سیاسی-

دو روز پیش خبرگزاری رویترز در جدیدترین دروغ‌پراکنی خود علیه ایران، در مطلبی تحت عنوان «گزارش ویژه»، به همراه برخی ادعاهای بی‌اعتبار دیگر، مدعی شد که طی اغتشاشات اخیر در برخی شهرهای ایران حدود ۱۵۰۰ نفر کشته شده‌اند! رویترز ادعا کرد که این آمار خود را از 3 مسئول در وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران به دست آورده است اما نامی ‌از آنها نبرد. گفتنی است خبرگزاری رویترز که بنیان‌گذاران آن روزگاری نه چندان دور به دنبال بلعیدن کل کشور ایران در قالب قراردادهای استعماری و 70 ساله بودند، امروز به آلت دست جنایتکاران و ابزار بمباران افکار عمومی ‌ایران تبدیل شده است.
در تاریخ آمده است که «ناصرالدین‌ شاه و دولتمردان وی راه نوسازی و پیشرفت کشور را در جذب سرمایه‌گذاری خارجی می‌دیدند. چنین دیدگاه راه را برای بنگاه‌های استعماری اروپا هموار می‌کرد. با استفاده از همین منفذ، رویتر با دربار ناصرالدین ‌شاه وارد مذاکره و در سال 1251 شمسی، موفق به امضای یک قرارداد عجیب و غریب شد که به قرارداد رویتر معروف است. قرارداد رویتر 24 بند داشت. به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه‌آهن و سد از دریای مازندران تا خلیج ‌فارس و بهره‌برداری از همه معادن ایران (به‌جز طلا و نقره)، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال‌ها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هرگونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام‌المنفعه؛ خرید و فروش توتون و تنباکو استفاده و بهره‌برداری از جنگل‌ها برای مدت هفتاد سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت بیست و پنج سال در ازای پرداخت دویست هزار لیره انگلیسی و سود ۵% در اختیار رویتر قرار گرفت که بعداً معلوم شد که میرزا حسین خان سپهسالار ۵۰ هزار لیره، میرزا ملکم خان ۲۰ هزار لیره، معین الملک ۲۰ هزار لیره و مبالغی نیز اقبال الملک به‌عنوان رشوه برای عقد این قرارداد از انگلیسی‌ها دریافت کرده‌اند.»
سابقه دروغ‌پراکنی رویترز
 علیه ایران
نزدیک به یک ماه پیش بود که خبرگزاری رویترز در خبری به نقل از «منابع آگاه» نوشت مقامات ارشد سپاه پاسداران در یک مجموعه به شدت محافظت شده در جنوب تهران گرد هم آمدند تا درباره نحوه تنبیه آمریکا به‌خاطر خروج از برجام و اعمال دوباره تحریم‌ها علیه ایران گفت‌وگو کنند و طی این جلسه تصمیم گرفته شد تا تاسیسات نفتی عربستان سعودی مورد حمله قرار بگیرند.
رویترز در این خبر خود به نقل از چهار منبع آگاه به جزئیات جلسه فرماندهان ارشد سپاه و همچنین جلسه‌ای که در بیت رهبری با حضور آیت‌الله خامنه‌ای تشکیل شده بود پرداخته است. این گزارش شامل جزئیاتی همچون اظهارات فرماندهان نظامی‌و شروط مطرح شده از سوی رهبر ایران برای انجام حمله بود.
گزارش‌های شبیه به هم
 و پر اشتباه
اکنون، این خبرگزاری بار دیگر به نقل از «سه منبع نزدیک به حلقه داخلی رهبر معظم» و منابعی در وزارت کشور ایران گزارشی مشابه را درباره اعتراضات آبان ماه منتشر کرده است.
رویترز مدعی شده است در روز دوم اعتراضات، 17 نوامبر (27 آبان) جلسه‌ای در بیت رهبری با حضور مشاوران نظامی ‌رهبر ایران، رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت برگزار شده است و آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به تخریب تصویر خود و مجسمه آیت‌الله خمینی، بنیان‌گذار انقلاب، خشمگین بوده و دستور داده است «هرکاری لازم است برای پایان دادن به اعتراضات انجام دهید.» رهبر ایران همچنین به مقامات حاضر گفته است که اگر معترضان به سرعت متوقف نشوند، آنها مسئول عواقبش هستند.
یکی از این منابع آگاه به رویترز گفته است «دشمنان می‌خواهند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و واکنش فوری لازم بود.» یک منبع دیگر هم که در جریان این جلسه قرار گرفته، به رویترز گفته است «امام ما (آیت‌الله خامنه‌ای) تنها به خدا جواب می‌دهد. او دلواپس مردم و انقلاب است. او بسیار استوار بود و گفت که شورشی‌ها باید در هم شکسته شوند.»
خبرگزاری رویترز در ادامه برای موثق نشان دادن گزارش خود به برخی اظهارات مقامات و رسانه‌های رسمی‌ایران درباره شدت اعتراضات‌ اشاره کرده است.
بخش دیگری از گزارش رویترز به گفت‌وگوهای تلفنی با مقامات محلی در اهواز، کرمانشاه و کرج می‌پردازد و بخشی دیگر هم به مصاحبه‌های تلفنی با شهروندانی از تهران، یکی از شهرهای غربی، کرج، و بهزاد ابراهیمی، عموی آرشام ابراهیمی‌که گفته می‌شود در جریان اعتراضات در اصفهان کشته شده است اختصاص پیدا می‌کند. رویترز البته در گزارش خود نام «آرشام» را هم «آرشاد» ذکر کرده است.
رویترز همچنین به نقل از گزارشی که توسط سه منبع در وزارت کشور ایران به این خبرگزاری ارائه شده است، مدعی شده که در جریان «دو هفته ناآرامی» در ایران در پی افزایش قیمت بنزین که از 15 نوامبر (24 آبان) آغاز شد، نزدیک به 1500 نفر کشته‌شدند که دست کم شامل 17 نوجوان، نزدیک به 400 زن و همچنین تعدادی نیروی امنیتی و پلیس می‌شود. این عدد حتی بسیار بیشتر از رقمی‌است که «عفو بین‌الملل» در آخرین گزارش خود ذکر کرده و یا وزارت خارجه آمریکا ادعا کرده است.
اما این ذکر آمار مطابق رویکرد رویترز در گزارش‌های پیشینش است که به‌نظر می‌رسد برای حقیقی و مستند جلوه دادن کلیت گزارش ارائه می‌شود؛ موردی که در گزارش درباره حمله به آرامکو هم وجود داشت: «حمله به تاسیسات نفتی آرامکو 17 دقیقه طول کشیده و 18 پهپاد به همراه سه موشک پایین پرواز در آن نقش داشته‌اند.» در اینجا هم اعداد و ارقام ذکر شده نسبت به آنچه مقامات رسمی‌آمریکا ادعا کردند متفاوت بود.
جلسه ادعایی رویترز هیچ‌گاه تشکیل نشده است
از دیگر اشتباهات فاحش گزارش رویترز می‌توان به تاریخ نگاری آن‌ اشاره کرد. در حالی که این خبرگزاری نوشته است اعتراضات از روز 15 نوامبر آغاز شده، تاریخ جلسه مقامات در بیت رهبری را که مدعی است در روز دوم اعتراضات برگزار شده، 17 نوامبر ذکر می‌کند، در حالی که منطقاً باید روز سوم اعتراضات باشد. ادعای دیگر این خبرگزاری مبنی بر تخریب مجسمه امام خمینی هم محل پرسش است، چرا که حتی در رسانه‌های فارسی زبان خارجی هم گزارش یا ویدیویی در این‌باره منتشر نشده است. مشابهت دیگر گزارش کنونی به مورد جلسه فرماندهان سپاه پاسداران اطلاعات بسیار دقیقی است که این خبرگزاری از یک جلسه اساساًً محرمانه ارائه می‌کند، آن هم نه از طرف یک منبع آگاه، بلکه سه یا چهار منبع مطلع که قاعدتاً در جلسه حضور داشته‌اند که می‌توانند حالات افراد و نقل قول‌ها را شرح دهند. اینکه شخصی در چنین جایگاهی حاضر است به‌صورت تلفنی اطلاعاتی چنین حساس را در اختیار یک خبرگزاری خارجی قرار دهد بسیار عجیب است و فارغ از خطرات پیش روی چنین اقدامی، اصولاً مشخص نیست که چه سودی از این کار می‌برد. اینکه یک مقام بلندپایه که از رهبر انقلاب با عنوان «امام ما» یاد می‌کند بخواهد چنین خبرهایی را در اختیار یک رسانه غربی قرار دهد هم مورد شگفت دیگری است.
گزارش‌های عجیب رویترز درباره ایران که همگی هم به نقل از منابع آگاه بوده‌اند و همگی هم چه از سوی مقامات ایرانی و چه مقامات آمریکایی رد شده‌اند، در ماه‌های اخیر افزایش قابل توجهی یافته‌اند.
رسانه خبری یا بلندگوی ‌تروریست‌های جنایتکار؟
نکته دیگر در این گزارش رویترز کپی‌برداری نعل به نعل از گزارش 10 روز پیش تارنمای گروهک ‌تروریستی سازمان منافقین بود. این سازمان‌تروریستی که دستشان به خون 17 هزار شهروند بیگناه ایرانی آغشته است، 25 آذر ماه گذشته در گزارشی مدعی شد که «تعداد کشته شدگان در اعتراضات ماه نوامبر، از 1500 نفر فراتر رفت.» به عبارتی منبع اصلی «گزارش اختصاصی» رویترز ادعای مضحک‌ تروریستهای خونخوار سازمان منافقین بوده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی به فاصله کمی‌از اغتشاشات آبان‌ماه به نقش آدم‌کشان سازمان منافقین در این قضایا‌ اشاره کرده و فرمودند: «شما ملاحظه کنید در این دو روز که از این قضایا گذشته همه مراکز شرارت دنیا علیه ما، این کارها را تشویق کردند؛ از خانواده منحوس خبیث خاندان پهلوی تا مجموعه خبیث و جنایت‌کار منافقین، این‌ها دارند مرتباً در فضای مجازی و در جاهای دیگر تشویق می‌کنند،‌ ترغیب می‌کنند که این شرارت‌ها انجام بگیرد.»
خود می‌کشند
و خود تعزیه می‌دارند!
 نکته قابل تأمل دیگر اینکه علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در جریان سفر به شهرستان‌های غرب استان تهران و دیدار با خانواده جانباختگان حوداث آبان‌ماه اجرای «پروژه کشته‌سازی» را قطعی دانسته و تأکید کرده بود: «بیش از ۸۵ درصد جانباختگان رخدادهای اخیر در شهرستان‌های تهران در هیچ یک از تجمع‌های اعتراضی حضور نداشته‌اند و به‌صورت مشکوک با سلاح‌های سرد و گرم غیرسازمانی کشته شده‌اند؛ لذا اجرای پروژه کشته‌سازی از سوی معاندین در این منطقه قطعی است.»
تردیدی نیست که در این شرایط انتشار چنین گزارش‌های دروغینی صرفاً با هدف تحریک احساسات و عواطف افکار عمومی ‌و ایجاد آشوب و اغتشاش مجدد در داخل کشور صورت گرفته است.
رویترز و تولید روزانه 50 خبر دروغ راجع به اقتصاد ایران
پیش از این هم تحریف‌ها و خبرسازی‌های مکرر این خبرگزاری مورد انتقاد کارشناسان و مقامات مختلف قرار گرفته است، به نحوی که «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه ایران-  که همواره سعی کرده رویکردی متعادل نسبت به رسانه‌های خارجی داشته باشد- نتوانست در برابر این‌گونه گزارش‌های بی‌اساس رویترز سکوت کند و در تاریخ سوم تیر ۱۳۹۷ گفت: «بدانید که خبرگزاری رویترز روزی ۵۰ خبر دروغ راجع به اقتصاد ایران تولید می‌کند».
این رویکرد رویترز درآمیختن بخشی از حق به مقدار زیادی باطل جهت باورپذیر شدن آن توسط مخاطب، کماکان ادامه دارد و در جدیدترین دروغ‌پراکنی این خبرگزاری علیه ایران، روز دوشنبه در مطلبی تحت عنوان «گزارش ویژه»، به همراه برخی ادعاهای بی‌اعتبار دیگر، مدعی شد که طی اغتشاشات اخیر در برخی شهرهای ایران حدود ۱۵۰۰ نفر کشته شده‌اند! رویترز ادعا می‌کند این آمار خود را از سه مسئول در وزارت کشور ایران به دست آورده اما نامی ‌از آنها نمی‌برد.
دروغ‌نویسی برای پوشش گاف ‌ترامپ؟
رقم ادعایی این رسانه در حالی است که به گفته خود رویترز، حتی سازمان عفو بین‌الملل-  که آن نیز سابقه دخالت در امور داخلی ایران از طریق ارائه آمارهای دروغین یا غلو شده از برخی موضوعات را دارد- طی گزارشی در شانزدهم دسامبر گفته بود حدود ۳۰۰ نفر در این اغتشاشات جان خود را از دست داده‌اند.
البته شاید این گزارش به‌اصطلاح اختصاصی رویترز برای وجهه بخشی و رسمیت دادن به گاف سه هفته پیش «دونالد ‌ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا درباره همین اغتشاشات است که مدعی شده بود: «همین الان که داریم با هم صحبت می‌کنیم، ایران مشغول کشتن هزاران نفر است و به همین دلیل اینترنت را قطع کردند تا کسی نبیند چه می‌کنند!»
در ادامه به بررسی نمونه‌های دیگری از دروغ‌پردازی رویترز از زبان منابع بی‌نام و نشان و به بهانه اختصاصی بودن (Exclusive)‌ پرداخته می‌شود.
دروغ شلیک تک‌تیراندازان ایرانی به مردم عراق
رویترز حدود دو ماه پیش گزارشی اختصاصی به نقل از دو منبع امنیتی عراقی بی‌نام منتشر کرد مبنی بر اینکه «شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران، در جریان تظاهرات اخیر عراق، تک‌تیراندازهایی را روی سقف خانه‌ها در بغداد مستقر کرده بودند تا به سمت معترضان شلیک کنند.»
این خبرگزاری با ادعای اینکه تا کنون خبری از استقرار تک‌تیراندازها در عراق به دستور ایران منتشر نشده بود، به نقل از دو منبع امنیتی عراقی نوشت: «سران شبه‌نظامیان حامی ‌ایران خودسرانه تصمیم گرفتند تا تظاهرات گسترده علیه دولت عادل عبدالمهدی نخست‌وزیر عراق را ساکت کنند... آنها عضو گروهی بودند که بسیار نزدیک به ایرانی‌ها است».
به‌نظر می‌رسد این دروغگویی رویترز درباره شلیک تک‌تیراندازان عراقی به تظاهرات‌کنندگان هموطن خود، فقط با هدف فضاسازی علیه جمهوری اسلامی ایران و مخصوصاًًً گروه‌های مقاومت در این کشور از جمله «الحشد‌الشعبی» است که در ماجرای ظهور داعش و مبارزه با این ‌تروریست‌ها، بیشترین تلاش و رشادت‌ها را به خرج داده و مردم عراق را از چنگ آنها نجات دادند.
ادعای معطلی یک میلیون تُن غلات در بنادر ایران
خبرگزاری رویترز همچنین در راستای رویکرد ضدایرانی آشکار خود، حدود سه ماه پیش (دوم اکتبر ۲۰۱۹) در گزارش اختصاصی دیگری مدعی شد «بیش از ۲۰ فروند کشتی ‌ترابری حامل مجموعاً یک میلیون تُن غلات در آب‌های نزدیک به بنادر ایران لنگر انداخته‌اند چون به دلیل تحریم‌های آمریکا، تهران نمی‌تواند پول کالاهای اساسی خود را نیز پرداخت کند» و این‌بار نیز به همان منابع گمنام اما به‌اصطلاح «مطلع» خود استناد کرد.
رویترز در همین موضوع به ادعاهای خود بسنده نکرد و حتی نوشت ایران به دلیل تحریم‌ها از اسکله کافی برای پهلو گرفتن کشتی‌ها برخودار نیست.
اما «عادل دریس» مدیرکل بنادر و دریانوردی استان خوزستان در گفت‌وگو با رسانه‌ها، ضمن تکذیب این گزارش رویترز درباره معطل ماندن تخلیه یک میلیون تُن غله در ۲۰ کشتی خارج از بنادر ایران، توضیح داد برای کاهش هزینه تمام‌شده محموله‌ها، از این کشتی‌ها درخواست کردند تا برای توزیع مصرف به دیگر بنادر از جمله چابهار و شهید رجایی مراجعه کنند.
دروغ عجیب انتقال موشک‌های بالستیک ایران به عراق
رویترز مجدداًً در یک گزارش اختصاصی، باز هم به نقل از منابعی که نام و نشانی از آنها نمی‌برد، به تکرار ادعاهای بی‌اساس علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته و سعی کرد روابط تهران- بغداد را مخدوش کند. این خبرگزاری در تاریخ
سی ‌و یکم آگوست ۲۰۱۸ مدعی شد: «ایران تعداد زیادی موشک بالستیک خود را به عراق منتقل کرده و آنها را به گروه‌های شیعه در عراق تحویل داده است. همچنین ایران تلاش می‌کند با توسعه توانمندی‌ها، موشک‌های بیشتری در این کشور تولید کند تا حملات به منافعش در خاورمیانه را دفع کرده و ابزاری [به گروه‌های مورد حمایتش] ارائه کند تا دشمنان منطقه‌ای را هدف بگیرند.»
منابعی که این خبرگزاری به آنها استناد کرد، دو منبع اطلاعاتی عراقی، دو منبع اطلاعتی عربی و در کمال تعجب «سه مقام ایرانی» بودند. این در حالی است که از لحاظ عقل سلیم و منطق حفاظت اطلاعات و تفکر استراتژیک، اینکه مقام‌های ایرانی اطلاعات حساسی را درباره اقدامات امنیتی کشور خودشان افشا کنند، چندان قابل قبول به‌نظر نمی‌رسد.
رویترز برای اینکه نقل قول خود از سه مقام بی‌نام ایرانی را باورپذیرتر کند، از زبان آنها نوشت: «منطق این کار [انتقال موشک‌های بالستیک کوتاه‌بُرد به عراق] داشتن یک طرح پشتبیان برای زمان تهاجم به ایران است. تعداد موشک‌ها زیاد نیست، یک دو جین، اما می‌توان [این تعداد] را در صورت نیاز افزایش داد».
این گزارش ادعایی در آن زمان با تکذیب شدید دولت‌های تهران و بغداد مواجه شد، به‌گونه‌ای که «بهرام قاسمی» سخنگوی وقت وزارت خارجه ایران این ادعاها را «واهی، بی‌معنی و مضحک» خواند. «احمد مجوب» سخنگوی وزارت خارجه عراق نیز با انتشار بیانیه‌ای، گزارش رویترز درباره دریافت موشک‌های بالستیک ایرانی توسط گروه‌های مسلح عراقی را تکذیب کرده و آن را تعجب‌آور خواند.
در هر صورت، همان‌طور که ظریف بیش از یک سال قبل تأکید کرد رویترز هر روز به دروغگویی درباره ایران مشغول است، رویکرد ضدایرانی این خبرگزاری در ماه‌ها و سال‌های آینده نیز ادامه خواهد داشت اما مهم اینجاست که مخاطبان این رسانه بین‌المللی (چه ایرانی و چه خارجی) با بصیرت و آگاهی با گزارش‌های آن برخورد کرده، فقط به پذیرش یک‌جانبه وقایع آن هم از زبان یک‌سری منابع بی‌نام و نشان و غیرقابل باور اکتفا نکرده و تمام جوانب یک خبر از جمله لایه‌های پنهان سیاست را در کلام مقام‌های مختلف جست‌وجو کنند.

16 آذر تولد دو شعار (یادداشت میهمان)


16 آذر سال 1332 خورشیدی، یعنی 110 روز بعد از کودتای 28مردادی که آمریکا و انگلیس، دولت مردمی مصدق را با دلار و به زور قمه و ساتور شعبان جعفری ساقط کرد و شاه‌گریخته پهلوی را به کشور برگرداند و دادگاه مصدق شروع شده بود، محمدرضای پهلوی به پاس قدردانی وخوش خدمتی به اربابان خود و جبران ترس خود از ملت و فرارش از کشور، سه دانشجوی ایرانی به نامهای مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و آذر شریعت‌رضوی را در دانشگاه تهران و با شلیک مستقیم تیرجنگی به شهادت رساند. جرم این سه آذر اهورایی، اعتراض به سفر کاردار سفارت انگلیس به تهران و محاکمه مصدق بود که همزمان با سفر نیکسون معاون رئیس‌جمهور آمریکا به ایران نیز بود که بعد از آن همه جنایت، همچنین اسقاط دولتِ مردم و کشتار بی‌گناهان و هتک ایران در جهان و... صورت می‌گرفت. گویی آب از آب تکان نخورده و هیچ اتفاقی نیفتاده و آمریکا و انگلیس جنایت و خیانتی نکرده‌اند که اینچنین مورد اعتماد شاه ایران هستند.
کسانی که دشمنی آمریکا و انگلیس با ایران را به خاطر انقلاب و بعد از تسخیر لانه جاسوسی می‌دانند یا نادانند یا ناباب. وگرنه نباید داستان را از نصفه تعریف کنند که نامردی است. مثلاً اگر کینه شتری آمریکا از ما به خاطر شعارهای انقلابی و محو اسرائیل از زمین و امثال اینها بود، مدعیان بفرمایند که شعار مصدق، مرگ برآمریکا بود یا مرگ بر انگلیس؟ مصدق حزب‌اللهی و خانواده شهید بود یا بسیجی و سپاهی؟ دولتش می‌خواست اسرائیل را از صفحه روزگار محو کند یا آمریکا را شیطان بزرگ می‌دانست؟ او هم که حقوقدان بود و اتفاقاً مخالف انگلیس. آیا او هم زبان دنیا را نمی‌دانست؟ سؤال بسیاری از مردم از جامعه‌شناسان و روانشناسان این است که واقعاً چرا عده‌ای مردم را – دور از جان- مثل خود فرض می‌کنند؟ دیوار بی‌اعتمادی به آمریکا در زمان مصدق بلند بود یا کوتاه؟ شهدای 16آذر 32 پرچم آمریکا را در دانشگاه آتش زدند که پاسخشان سرب داغ شد؟ یا با جهان درافتادند که در خون خود غلتیدند؟  
مشکل ما در صد سال اخیر و مخصوصاً در این 40 سال انقلاب با کار به دستانی است که ناصالح بوده و هستند و یکی دوتا نیستند. در زمینه تاریخ و تدوین کتب درسی ضعف مفرط ما نفوذ کسانی بوده و هست که یا تاریخ را نمی‌دانستند یا خدا را، که وقایع مهم را از حافظه مردم خط زدند و مأموریت « بی‌تاریخ سازی » کشور را خوب انجام دادند. نسل کشی عجیب و تاریخی انگلیس از ایران در سال‌های 1295 تا 1298 خورشیدی که در آن نیمی از جمعیت 18میلیونی ایران به کام مرگ افتادند و حتماً یکی از دلایل روی کار آمدن رضاشاه نیز همین بود، در هیچ کتاب تاریخی درسی و غیر درسی مدرسه و دانشگاه و حوزه نیامده است و اگر نبود تشکیک صحیح و به جا در افسانه هولوکاست، و نیاز به « فریاد تاریخ » در برابر مستکبران، هیچ‌گاه این قتل عام، حتی در همین سطح ضعیف امروزی هم مطرح نمی‌شد. عجیب‌تر از این سکوت، تلاش وسیع گروهی است که قصد دارند با فراموشاندن تاریخ، دهان خون آلود دشمنانی که مردم ایران را سالها به دندان کشیده‌اند پاک کنند و از دیوهای وحشی آمریکا و انگلیس، کدخدا و شرکای تجاری بسازند.
شاید اگر گروه‌های مختلف علمی و جوان، بر پیامدهای آن قحطی بزرگ بر فرهنگ و اجتماع و سیاست و اقتصاد و... تمرکز کنند، واقعیات ارزشمندی به دست آید. از این صنف فراموش شده‌ها در تاریخ کم نیستند. انقلاب خونین مسجد گوهرشاد که در حمایت از علما و فرهنگ ایرانی و حدود 7 ماه قبل از کشف حجاب صورت گرفت هم به بلای نسیان و تحریف مبتلا شد. آمدن و رفتن رضاشاه، داستان کشف حجاب، خیانتها و خباثتهای 50-60 ساله ریپورترهای پدر و پسر،  روی کار آمدن محمدرضا، ملی‌سازی نفت، فرار شاه و کودتای 28 مرداد، معضل روشنفکران متحجر و... و تاریخ انقلاب، از اسناد لانه جاسوسی تا قرارداد الجزایر و ماجرای مذاکرات منجر به آزادی گروگانها و مک فارلین و... و ده‌ها فراز و نشیب تاریخ ایران که جایی در کتب درسی و فیلمها و فیلمنامه‌ها و برنامه‌ها و بازی‌های رایانه‌ای حتی داخلی ندارند. و واقعاً چه دستهایی در کار است که نمی‌خواهد مردم واقعیات تاریخ ایران را بدانند؟
شاه برای ابراز مراتب چاکری و نوکری خود به سردمدارانش باید از جوانان وطن قربانی می‌گرفت و صدای در گلو مانده مردم را خفه‌تر می‌کرد؛ که حکایت ضحاک‌ها همین است. چه روزی برای انتقام از مردم مظلوم ایران، بهتر از 16 آذر 32 و چه قشری آزاردهنده‌تر از دانشجوها برای حکومت خودکامه پهلوی. دانشجویان به باز شدن پای انگلیس و آمریکا به ایران معترض بودند. می‌گفتند چرا شاه روابط با انگلیس یا همان بریتانیا را از سر می‌گیرد؟ و چرا باید معاون رئیس‌جمهور آمریکا به ایران بیاید؟ آن هم 110 روز بعد از کودتای 28مرداد و خباثت انگلیس و دست داشتن آمریکا در اسقاط دولت قانونی مردم. و اصلاً به جای شاه چرا مصدق محاکمه می‌شود؟ سؤالات به حقی است که شاه یا باید راستش را می‌گفت که دست نشانده آمریکا و انگلیس است یا اینکه جواب سؤال را با سرب داغ می‌داد که داد.
یکی از دلایلی که برای تولد فلج جریان روشنفکری در ایران گفته می‌شود همین است که دانشجویان سال 32، ذات خبیث آمریکا و انگلیس را 66 سال پیش شناختند و به مبارزه برخاستند ولی هنوز برخی مدعیان روشنفکری نه اینان را دشمن می‌دانند و نه دشمن می‌گیرند و نه اجازه می‌دهند کسی درباره آنها سخن بگوید و بنویسد. این عجیب نیست؟ دلیل متون درسی بی‌« مرگ برآمریکا و انگلیس » امروز ما همین است. دانشجوی آزاده سال 32 تا 98 می‌تواند مردانه صدا بلند کند و حق خود را از شیطان بزرگ و شیطان پیر، مطالبه کند ولی کم نیستند روشنفکران و سیاسیون و تحصیلکردگان غربزده‌ای که ترس خود را پشت توجیهات خودساخته پنهان می‌کنند و زبانشان به حق نمی‌چرخد. اگر می‌توانستند موسای کلیم‌الله را به خاطر نمک خوردن از مبارزه با فرعون باز می‌داشتند و محمد امین را از مقابله با‌اشرافِ مشرک می‌هراساندند. و شرم برآن نان و نمک و مال و مقامی که زبان را از حق گفتن بیندازد و مردان را چون فلج فکری به کنج تسامح با خونخواران بکشاند.
به دستور شاهی که برترین هنرش فرار بود و مظلوم‌کشی، در 16 آذرماه 32، مأموران به دانشگاه تهران ریختند و با رگبار مرگبار خود، دانشجویان را غافلگیر کرده و در این میان سه دانشجوی وطن را به شهادت رساندند. فردای آن‌روز نیکسون، در میان تدابیر شدید امنیتی و نیروهای تودرتوی نظامی در دانشگاه تهران حضور یافت و دکترای افتخاری حقوق را از دست قاتل دانشجویان دریافت کرد و به عنوان یک حقوقدان قلابی و بی‌شرم، به غیرت نداشته شاه و روشنفکرنمایان درباری خندید و رفت. یکى از روزنامه‌ها در همان روزها مطلبی خطاب به نیکسون نوشت که در آن با‌اشاره به میهمان نوازی ایرانیان آمده بود: «آقاى نیکسون! وجود شما آن قدر گرامى و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنى دانشجویان دانشگاه را قربانى کردند».
از این روز به بعد شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شاه» از اندیشه و گفتار انقلابیون به شعار مردم ایران تبدیل شد و دانشجویان اولین زخم خونین آمریکا را بر تن وطن دیدند و لمس کردند اما یک دهه بعد امام خمینی مرحله نهایی تحقق این شعار را در زیر پرچم نورانی اسلام آغاز کرد و سرانجام به ثمر نشاند.
تقلای بیهوده لیبرالهای سیه روست که می‌خواهند چهره شیطان بزرگ را بزک کنند وگرنه تاریخ ما گویای چهره پلید آمریکاست. بی‌اعتمادی به آمریکا علم هزار بار تجربه شده است. اگر بتوان‌اشتباه مصدق در اعتماد به آمریکا را توجیه کرد و تبعیدش را تنبیه او دانست ولی هرگز نمی‌توان از گناه لیبرالهایی که ایران امروز را به زحمت آمریکا و مذاکره با او انداختند گذشت و آنها را هنوز پُرروهایی دید که تنبیه نشده‌اند و از رو نرفته‌اند. فتنه‌های این سالها و مخصوصاً ماه گذشته کشور نتیجه همان فکرفلجی است که قادر به فهم حقیقت یا اقرار به آن نبوده و نیست و هنوز هم در راه کج خود لج می‌کنند. نمی‌فهمند که انقلاب اسلامی ایران اهل باج دادن، حتی در شرایط جنگ سخت تحمیلی و تحریم تحمیلی و فتنه نرم 88 و آشوب و بلوا و فتنه پیچیده 98 نبوده و نیست و ساده‌لوحان و پوچ‌اندیشان، هر کاری بکنند هم نمی‌توانند با این وطن فروشی‌ها، نظام را به مذاکره با شیطان وادار کنند. مگر شیر به شغال باج می‌دهد؟

محمدهادی صحرایی

ثبت‌نام نامزدها آغاز شد مردم از مجلس یازدهم چه می‌خواهند؟

کمتر از 3 ماه به پایان عمر مجلس دهم باقی‌مانده و ثبت‌نام از داوطلبان یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از امروز دهم آذرماه آغاز می‌شود، اما از همین امروز تا روز شمارش آراء سؤالی که در رسانه‌ها و محافل سیاسی مطرح می‌شود این است که چه کسانی در انتخابات مجلس یازدهم ثبت‌نام می‌کنند و در نهایت چه کسانی بر صندلی‌های سبز بهارستان تکیه می‌زنند؟ اما سؤال مهم‌تری که بایستی در ‌ترازوی نقد و بررسی کارشناسان، مسئولان و نامزدهای انتخابات قرار بگیرد این است که مردم از مجلس یازدهم چه می‌خواهند؟



سرویس سیاسی-

مجلس «کارآمد» یا سلفی‌گیر؟!
این شاید پررنگ‌ترین تصویر مجلس دهم در ذهن عموم مردم باشد؛ مردادماه 96 بود که سلفی بعضی از نمایندگان مجلس (که عمدتاًً عضو لیست امید بودند) با فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جریان مراسم تحلیف حسن روحانی با واکنش‌هایی عمدتاًً منفی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مواجه شد تاجایی‌که در فضای مجازی به «سلفی حقارت» معروف شد و یکی از نمایندگان مجلس به‌دلیل گرفتن عکس سلفی با فدریکا موگرینی عذرخواهی کرد!
صادق خرازی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب همان زمان گفت: «ای‌ کاش مجلس یک واحد آموزش پروتکل رفتار و اخلاق جمعی برای نمایندگان محترم تدارک می‌دید که وجاهت نمایندگان محترم دست‌مایه نقد قرار نمی‌گرفت.»
بی‌شک یکی از مطالبات و انتظارات مردم از مجلس دهم کارآمد بودن مجلس، بصیرت و بینش سیاسی نمایندگان، التزام به حفظ شئون نمایندگی و حفظ عزت ملی از سوی وکلای ملت است نه مجلسی که تلاش و‌اشتیاق نمایندگانش، گرفتن سلفی حقارت باشد!
مجلس «با برنامه»
نه لیست‌های «تَکراری»
با وجود مشکلاتی که ماحصل دولت روحانی و مجلس دهم است، اصلاح‌طلبان معتقدند که دیگر شعار «تَکرار می‌کنم» جواب نمی‌دهد. م.ت، محکوم فتنه 88 در اردیبهشت‌ماه سال جاری در گفت‌وگو با همشهری اظهار داشت: «خاتمی ‌می‌گوید من اگر «تَکرار» هم کنم، دیگر مردم رأی نمی‌دهند» صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاح‌طلب هم پیش از آن چندین مرتبه گفته بود که «خاتمی‌۲۰ مرتبه هم «تَکرار» کند، فایده ندارد». همچنین سعید حجاریان در مردادماه سال جاری در مصاحبه با سازندگی گفت: «مردم می‌گویند دیگر با طناب شما اصلاح‌طلبان به چاه نمی‌رویم».
از سوی دیگر موج انتقادات مدعیان اصلاحات به مجلس دهم را هم اضافه کنید که نمایندگان فراکسیون امیدی که خودشان وارد لیست کرده بودند را بارها، «منفعت‌طلب»، «رانت‌خوار»، «سودجو» و حتی «غیرخودی» و «نفوذی» نامیدند.
از این ‌رو به‌نظر می‌رسد که در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی، مردم، به‌دنبال نامزدهایی هستند که با برخورداری از ویژگی‌هایی چون کارآمدی، دلسوزی، تجربه داشتن، برنامه داشتن و پرتلاش بودن، برنامه‌های خود را ارائه می‌کنند نه کسانی که یک‌شبه نامشان در لیست‌های با پول بسته‌شده قرار می‌گیرد.
مجلس «شفاف»
طرح اصلاح ماده 121 قانون آیین‌نامه داخلی مجلس که علنی‌سازی رأی نمایندگان یا «شفاف‌سازی آرا» نام گرفت به‌منظور اجرای شفافیت آرای نمایندگان مجلس شورای اسلامی از دو سال پیش تا مهرماه سال جاری در صدر اخبار و تحلیل‌های رسانه‌ها قرار گرفت. هدف از این طرح این بود که آرای نمایندگان در مجلس همراه با آمار حضور و غیاب در جلسه‌ها، میزان مرخصی‌ها، مأموریت‌ها، سفرها و دیگر فعالیت‌های آنان به‌صورت شفاف به اطلاع جامعه برسد.
در نهایت بعد از آنکه مجتبی ذوالنور، نماینده مردم قم در هفته اول شهریورماه سال جاری این طرح را تهیه و به امضای ۱۹۰ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رساند، مدعیان اصلاحات به بهانه اینکه هدف طرح «تفتیش عقاید است» با آن مخالفت کردند؛ مخالفت‌هایی که موجی از واکنش‌ها را برانگیخت تا جایی ‌که حجت‌الاسلام پناهیان انتقادات تندی را نسبت به مخالفان آن مطرح کرد و در شهریور سال جاری طی سخنانی در هیئت میثاق با شهدا دانشگاه امام صادق(ع)، گفت: «یکی از راه‌های استخفاف ملت این است که رأی مجلس را پنهان کنند! چرا اکثریت نمایندگان مجلس رأی می‌دهند به اینکه رأی نماینده‌ها نباید شفاف باشد؟ آیا ملت را خوار و بی‌مقدار می‌دانند؟ بعد هم برخی به‌صورت بسیار جاهلانه و احمقانه‌ای می‌گویند «مگر می‌خواهید تفتیش عقاید کنید؟... آی مجلس شورای اسلامی، چه کسی به شما حق داده که شفاف رأی ندهید و شفاف رأی دادن را تفتیش عقاید بدانید؟ بگویید چه چیزی را دارید از ملت پنهان می‌کنید؟»
مدعیان اصلاحات و نمایندگان منفعل و بی‌عمل فراکسیون امید، درنهایت طرح شفافیت آراء را با طرح «شفافیت آرای نظام تقنینی» دور زدند و اصل ماجرا را به محاق بردند. از این‌ رو یکی از آسیب‌های مجلس دهم، عدم شفافیت و به انحراف بردن این مطالبه عمومی‌ است؛ آسیبی که مطمئناً مردم در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی انتظار درمان آن را دارند.
مجلس «ناظر» نه مجلس وکیل‌الدوله!
قانون اساسی برای نمایندگان مجلس شورای اسلامی ابزارهایی مانند سؤال، استیضاح، تحقق و تفحص و... را پیش‌بینی کرده است تا وکلای ملت برای ایفای وظایف نمایندگی خود به آنها تمسک جویند. سؤالی که مطرح می‌شود این است که در طول عمر مجلس دهم، نمایندگان مجلس چه میزان از این ابزارها استفاده کردند؟ و اساساًً چه میزان از آنها با جدیت دنبال شده است؟ جالب است از طرح 32 استیضاح در مجلس دهم! صرفاً 8 مورد به استیضاح کشیده شد که به‌جز 2 مورد (استیضاح ربیعی، وزیر سابق تعاون، کار و رفاه اجتماعی و مسعود کرباسیان وزیر امور اقتصادی و دارایی) سایر موارد رأی اعتماد گرفتند. و این‌همه در حالی است که در طول سال‌های گذشته، شاهد سوءمدیریت و افزایش تورم‌های چندصد درصدی در بخش‌های مسکن و خودرو و تورم بیش از 42 درصدی نقطه‌به‌نقطه، اختلاس‌های 13 و 15 هزارمیلیاردی صندوق ذخیره فرهنگیان، رانت 18 هزار میلیارد دلاری و حقوق‌های نجومی و وجود حدود 3 هزار فیش حقوقی 20 تا 50 میلیونی، واگذاری‌های مسئله‌دار در ده‌ها مورد به‌نام خصوصی‌سازی و صدها مشکل دیگر به‌ویژه آمارهای بد اقتصادی در شاخص فلاکت، نرخ بیکاری، حجم نقدینگی، بدهی‌های دولتی و... بوده‌ایم.
چگونه و بر اساس چه لابی‌هایی این‌گونه می‌شود که عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی سابق که حادثه قطار تبریز- مشهد ناشی از سوءمدیریت او بود و روزی با زیر سؤال بردن شأن وزیر جمهوری اسلامی و توهین به یک خبرنگار (و پرت کردن میکروفون او) موجی از واکنش‌ها را برانگیخت و روزی هم گفت «افتخار می‌کنم حتی یک مسکن مهر افتتاح نکردم» و... 3 بار در مجلس استیضاح می‌شود و هر بار با قدرت بیشتر در سمتش ابقاء می‌شود؟
یکی از نشانه‌های ضعف مجلس این است که استیضاح‌ها و سؤال‌ها- حتی سؤال از روحانی بدون نتیجه ماند! مانند اینکه قرار بوده نمایندگان مجلسی که بیشتر وکیل‌الدوله هستند چند سؤال از رئیس‌جمهور بپرسند و اگر هم از سؤال‌ها قانع نشوند، اتفاقی نیافتد!
شهریورماه سال گذشته بود که با رأی‌گیری درباره 5 سؤال از رئیس‌جمهور؛ نمایندگان تنها از یک پاسخ روحانی قانع شدند؛ به عبارتی روحانی پاسخ قانع‌کننده‌ای به ناکارآمدی اقتصادی دولت نداشت و در نهایت هم معلوم نشد 4 سؤالی که مجلس از آن قانع نشد به قوه قضائیه ارجاع شد یا نه و یا آنکه رئیس‌جمهور از قانون استنکاف کرده است یا نه؟
از دیگر نشانه‌های وکیل‌الدوله بودن مجلس دهم به 6 بار رأی‌گیری برای نجات یک طرح دولتی! بسنده می‌شود. ماه گذشته بود که اصلاحیه کمیسیون اجتماعی بر طرح تشکیل وزارت بازرگانی با مخالفت نمایندگان روبه‌رو شد و طبق قانون این طرح باید به مجمع تشخیص می‌رفت اما لاریجانی برای جلوگیری از ارسال این طرح به مجمع چندین بار اصلاحیه کمیسیون را به رأی نمایندگان گذاشت اما همچنان با آن مخالفت شد تا آنکه سرانجام نمایندگان با ارجاع مجدد آن به کمیسیون موافقت کردند.
مجلس اخلاقی و متعهد به شئون نمایندگی
از دیگر ضعف‌های مجلس دهم، بروز و ظهور برخی حواشی و بی‌اخلاقی‌ها از سوی تعدادی از نمایندگان بود. توهین نماینده سراوان به کارمند گمرگ، توهین نماینده اصلاح‌طلب و عضو حزب کارگزاران به کریمی‌قدوسی، بی‌ادبی نماینده اصلاح‌طلب به محمدمهدی زاهدی، درگیری فیزیکی و بی‌ادبی یک نماینده فراکسیون امید با دانشجویان انقلابی، پخش پول و تحقیر کودکان یک منطقه از سوی یک نماینده اصلاح‌طلب و یا اخیراً توهین نماینده مجلس به یک دانشجو (قرص بارداری) و... که همگی در شبکه‌های مجازی منتشر و در برهه‌هایی واکنش‌های زیادی را برانگیخته است، تنها بخش کوچکی از این موارد است.
بدون ‌تردید رعایت اخلاق و آداب اسلامی در مباحث، التزام به حفظ شئون نمایندگی، مردمی‌بودن و رعایت اخلاق تبلیغاتی یکی از بایسته‌هایی است که مردم از مجلس یازدهم انتظار دارند.
نماینده ‌در تراز انقلاب اسلامی
در آستانه برگزاری انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی (اسفند 94) پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری شاخص‌های نماینده‌ تراز انقلاب اسلامی را بر اساس بیانات رهبر انقلاب اسلامی در چند محور منتشر کرد؛ شاخص‌هایی که به‌واقع، آینه تمام‌نمای انتظارات و مطالبات مردم از مجلس مطلوب و کارآمد است. آنچه در پی می‌آید خلاصه‌ای از آن محورها و شاخص‌هاست:
1) محور اعتقاد و التزام عملی؛ پایبندی به احکام اسلام، عدم انحراف عقیدتی و اخلاقی، تقوا و تدین، پایبندی به ‌نظام و قانون اساسی، صداقت، امانت و انقلابی و در خط امام(ره) بودن
2) محور اقتصادی؛ اهتمام به امور مستضعفین و دلسوز مردم و طبقات محروم، روحیه مبارزه با راحت‌طلبی، مبارزه با مفاسد اقتصادی، عدم وابستگی به کانون‌های قدرت و ثروت، ساده زیستی و پرهیز از ‌اشرافی‌گری، اهل خدمت به مردم
3) محور سیاسی؛ عدم وابستگی و تمایل به شرق و غرب، پایبندی به وحدت و انسجام ملی، شجاعت، بصیرت و بینش سیاسی، حفظ عزت ملی
4) محور عملکرد و تخصص؛ کارآمدی، دلسوزی، تجربه داشتن، برنامه داشتن، خوش‌نامی ‌و جوان‌گرایی، اهتمام در قانون‌گذاری و نظارت، ساده‌لوح نبودن، نگاه کلان ملی داشتن، تصمیم‌گیری مستقل با استفاده از نظر کارشناسی و پرتلاش بودن
5) محور اخلاقی و شئون نمایندگی؛ رعایت اخلاق و آداب اسلامی در مباحث، التزام به حفظ شئون نمایندگی، حریص نبودن برای تصدی سمت نمایندگی، مردمی‌بودن، رعایت اخلاق تبلیغاتی و ندادن وعده‌های نشدنی
جشنواره ثبت‌نام نداریم!
عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان روز پنج‌شنبه گذشته طی سخنانی در همایش هیئت‌های نظارت شهرستان‌ها و بخش‌های استان فارس اظهار داشت: برخی ثبت‌نام در انتخابات را با جشنواره ثبت‌نام اشتباه گرفته‌اند. ما جشنواره ثبت‌نام نداریم.
وی با بیان اینکه داشتن شرایط قانونی برای ثبت‌نام در انتخابات اصل است، گفت: اگر شرایط قانونی را ندارید چرا وارد این عرصه می‌شوید.
سخنگوی شورای نگهبان خطاب به افرادی که درصدد سودجویی از انتخابات هستند، تأکید کرد: از ورود کسانی که قصد سودجویی دارند جلوگیری خواهد شد و این حکم قانون است.

 

چرا هلیم حواشی را هم می‌زنند؟(یادداشت روز)

عبید زاکانی آورده است مردی ادعای خدایی کرد. حاکم وقت فرمان داد حبسش کنند. فردی بر او گذر کرد و با ملامت گفت: جای خدا در زندان باشد؟ مرد زندانی جواب داد: خدا همه جا باشد!
این حکایت امروز دولت اعتدال و حامیان مدعی اصلاحات آن است. راهی که می‌رفتند به بن‌بست خورده و وعده‌هایی که می‌دادند به جایی نرسیده اما طوری حرف می‌زنند و برخورد می‌کنند که اگر کسی نداند گمان می‌کند یا دو روز است که بر سرکار آمده‌اند و یا تمام وعده‌های خود را عملی کرده‌اند. جناب آقای رئیس‌جمهور در جلسه هفته پیش هیئت دولت گفته است؛ «نباید برخی از تندروی‌ها و مسیرهای غیردقیق که مردم را آزار می‌دهد در جامعه اجازه بروز پیدا کند، چرا که مردم به اندازه کافی با غصه و سختی مواجه هستند و نباید اجازه داد که براساس بی‌دقتی‌ها غصه جدیدی بر مردم وارد شود.»
آقای روحانی در ادامه گفته است: «اقشار مختلف مردم اعم از زنان و کارگران هر مشکلی که به ذهن‌شان می‌آید و احساس می‌کنند که حقوق‌شان مراعات نمی‌شود، راه اصلی برای کسب حق خودشان انتخابات است.»
آقای جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور نیز در اظهارنظری گفته است: «ما در برابر همه مردم ایران با تنوع در رویکردها و اعتقادات مختلفی که دارند، مسئول هستیم. ما باید از رنج هر دختر و پسر ایرانی آزرده شویم. بايد زمينه رنج جوانان را از بين ببريم. با نه گفتن به مطالبات جوانان، مشکلات حل نخواهد شد.»
از آقای رئیس‌جمهور و جناب معاون اول باید پرسید به راستی امروز غم و غصه مردم چیست؟ دختران و پسران ایرانی از چه چیزی رنج می‌برند و مطالبه آنان چیست؟ اگر قرار باشد از داخل خودرو و با نگاه کردن به چهره مردم دنبال پاسخ به چنین سؤالاتی باشیم شاید بتوان به پاسخ‌هایی مانند حضور زنان در ورزشگاه و کنسرت و حجاب اختیاری و امثال اینها رسید اما اگر میان مردم و به خصوص جوانان بروید و پای درددلشان بنشینید به جرات می‌توان گفت اغلب پاسخ‌ها در سه کلمه خلاصه می‌شود؛‌ اشتغال، ازدواج و مسکن.
اگر کسی واقعاً به دنبال مطالبات جوانان است و می‌خواهد غمی از دلشان رفع کند باید درباره این مسائل حرفی برای گفتن داشته باشد و آستینی بالا بزند. بقیه حرف‌ها، باد هواست. البته حرف زدن و نظر دادن برای کارشناسان و منتقدان است و مسئولانی که سال‌ها از دوره مدیریت و کسب قدرتشان می‌گذرند باید از کارنامه خود بگویند که در این سه حوزه چه کرده‌اند و چه گلی بر سر جوانان زده‌اند. آقایان به گونه‌ای حرف می‌زنند که انگار رقیب بر کرسی نشسته و آنان نظاره‌گر و منتقد هستند!
مطرح کردن چنین سخنانی هرچند عجیب اما دور از انتظار نیست. وقتی حرفی برای گفتن و کارنامه‌ای برای ارائه نباشد باید به حاشیه‌ها چنگ انداخت و پناه برد. یک روز ازدواج دختری کم سن و سال را به مسئله اول کشور و مردم تبدیل می‌کنند و فریاد وا اسفا سرمی‌دهند و یک روز دیگر بر موج غائله «دختر آبی» سوار می‌شوند و حضور زنان در ورزشگاه را مسئله اول کشور می‌کنند.
وقتی هدف حاشیه‌سازی و فرافکنی باشد، هر بی‌اخلاقی و دروغی نیز ممکن است. اینجاست که مرده «دختر آبی» از زنده آن بیشتر ارزش دارد و خواسته خانواده آن مرحومه برای رعایت اخلاق و نمک نریختن بر این زخم، اهمیتی ندارد و باید آن را نادیده گرفت. چه کسانی برای آن مرحومه ‌اشک می‌ریزند و مدعی حمایت از حقوق زنان و دختران هستند، همان‌هایی که به تازگی و در ماجرای قتل میترا استاد مرزهای بی‌اخلاقی را جابه‌جا کردند و برای منافع حزبی و جناحی، دوجین انگ کثیف به آن مرحومه زده و در جایگاه قاضی نشسته و او را مهدورالدم خواندند! خودشان از این همه تناقض مشمئز نمی‌شوند؟!
مصادیق تناقضات، حاشیه‌سازی‌ها و نعل وارونه زدن‌های این جماعت یکی دو تا نیست. حزب کارگزاران که به حزب لیبرال و ‌اشرافی مشهور است دیروز بیانیه‌ای درباره شرکت هفت‌تپه و کارگران آن صادر کرده است. کارگزاران در بیانیه خود به عدم رعایت قواعد خصوصی‌سازی انتقاد و از «اختصاصی‌سازی و رانت‌خواری» شکایت کرده و در نهایت چنین نظر داده است که؛ «برای رسیدن به عدالت راهی جز توسعه وجود ندارد.» وقتی حدود دو سال پیش کیهان در چند شماره به ماجرای کارخانه رشت الکتریک و سرنوشت کارگران آن پرداخت که چگونه به اسم همسران آقایان کرباسچی(دبیرکل حزب سازندگی)، عبدالله نوری، قبه(معاون کرباسچی در زمان شهرداری تهران) و دختر باجناق کرباسچی خریداری شده و به خاک سیاه نشست، به جای پاسخگویی و شفاف‌سازی، به هیاهو و جنجال روی آوردند و مدعی شدند کارخانه ورشکسته بود و اصلاً از خرید آن ضرر کردیم. بعد هم رفتند از کیهان شکایت کردند که چرا گفته‌اید چندصد کارگر این کارخانه بیکار شدند و غاصبان رشت الکتریک دنبال فروش زمین چند هزار متری کارخانه که اینک در وسط شهر رشت است و متری چند میلیون ارزش دارد، هستند! دنیای عجیب و غریبی است. یک روز کارخانه‌ای که روزی در منطقه سرآمد و تولیداتش مشهور بود را به نام همسران خود خریدند و آن را به متروکه‌ای شبه جنگ‌زده تبدیل کردند و امروز در حمایت از کارگران شرکت هفت‌تپه بیانیه صادر می‌کنند و از نحوه خصوصی‌سازی آن گلایه می‌کنند!
در روزهایی که جمهوری اسلامی ایران در اوج اقتدار منطقه‌ای خود قرار دارد و همه راه‌ها به تهران ختم می‌شود، کشور درگیر دو جنگ نفس‌گیر در عرصه اقتصاد و فرهنگ است، مردم با مشکلات عدیده معیشتی دست و پنجه نرم می‌کنند، آمریکا و فرانسه دست به دست هم داده‌اند تا کلاه گشاد دیگری برای ایران تدارک ببینند، ناگهان فرعی‌ترین مسائل به مسئله اصلی و شماره یک کشور بدل می‌شود. از رئیس‌جمهور گرفته تا معاونان و وزرا و عمله و اکره رسانه‌ای دولت با تمام قوا وارد میدان می‌شوند تا مسئله‌ای که خود بزرگ کرده‌اند و به جای اولویت‌های واقعی نشانده‌اند، حل کنند. بحران کارآمدی و محبوبیت با این شامورتی‌بازی‌ها حل نمی‌شود. اگر گوشه‌ای از این حمیت و انگیزه صرف مشکلات و مسائل واقعی مردم می‌شد، بی‌شک حال و روز امروز مردم بهتر از اینها بود.
اگر صدایی هم در گوشه و کناری به پرسشگری بلند شود و بپرسد با آن همه وعده و وعیدی که دادید پس این چه وضع تورم و قیمت ارز و نرخ بیکاری و اجاره‌خانه و... است، هزار و یک بهانه جورواجور ردیف می‌کنند؛ از دولت پنهان گرفته تا کمبود اختیارات، کارشکنی رقبا، بدشانسی در روی کار آمدن ترامپ و... ابر و باد و مه و خورشید و فلک در ناکارآمدی آقایان دخالت دارند جز تصمیمات و عملکرد خودشان!
حاشیه‌سازی یکی از موانع مهم و اصلی پیشرفت کشور طی دو دهه گذشته، به‌خصوص سال‌های اخیر بوده است. روندی که دشمنان جمهوری اسلامی نیز به شدت از آن استقبال کرده و در ساختن حواشی یا پر و بال دادن به آنها، نقشی مهم داشته و دارند. از دشمنان کشور و مردم انتظاری جز این نیست و جای ملامت ندارد اما از آنان که نان این ملت را می‌خورند و هلیم حواشی را هم می‌زنند باید پرسید آقایان و خانم‌ها شما چرا؟!
محمد صرفی

 

رکود دولت رکود می‌آورد(یادداشت روز)

تا چند روز دیگر، دولت وارد هفتمین سال فعالیت خود از مجموع فرصت 8 ساله می‌شود. واقعیت و چالش پررنگ در این چند سال، «رکودزدگی» دولت است. یک میز، حداقل چهار پایه دارد و البته در میزهای بسیار بزرگ، تعداد پایه‌ها بیشتر می‌شود تا بتواند میز را به شکل متوازن نگه دارد. مسئولیت‌ها و تکالیف دولت نیز چند بُعدی است و نمی‌توان همه مسئولیت‌های بیست و چند وزارتخانه و معاونت ریاست جمهوری در حوزه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را بر دوش یک پایه، یعنی وزارت خارجه گذاشت و این وزارت را هم به نوعی منقبض کرد که صرفا متولی توافقی پایمال شده توسط غرب باشد. برخی مدیران دولتی، پانزده ماه پس از ابطال برجام توسط طرف اصلی آن (کدخدای اروپایی‌ها به تصریح آقای روحانی)، همچنان بر سر جنازه نشسته‌اند گویا که قرار است معجزه‌ای رقم بخورد و مرده زنده شود تا پس از آن به جای همه مسئولیت‌های تدبیر و تلاش، برای اقتصاد ما معجزه کند!

 

برجام مرده، چون قرار بود مبتنی بر تعامل دو طرفه باشد. برجام حتی اگر سفره مردم را رنگین و معیشت آنها را فراخ کرده بود -که برعکس این عمل کرده- اکنون وجود خارجی ندارد. اما برخی دولتمردان همچنان اصرار دارند ماهیت برجام را وارونه روایت کنند و بر فراز یک دوقطبی مصنوعی، موج سواری ترتیب دهند. 15 ماه پس از خروج آمریکا و شانه خالی کردن اروپا از تعهدات، دولت همچنان ژست تعلیق و انتظار گرفته است. رفتار برخی مدیران به گونه‌ای است که گویا می‌خواهند عهدشکنی غرب را مشمول مرور زمان کنند و در عین حال برای مذاکره جدید پالس بفرستند؛ نظیر پالس خطرناک و پر‌خسارتی که در جریان سفر نیویورک و مذاکره درباره دائمی کردن برخی تعهدات موقت برجامی مرتکب شدند.
این هویت تک بعدی به حدی غلیظ است که اگر برجام را (فارغ از مفید یا خسارت‌بار بودن) از کارنامه شش ساله دولت برداریم، تقریبا هیچ چیزی ته سبد باقی نمی‌ماند. این رکودزدگی حادّ، پدیده‌ای کم نظیر است. آنچه به عنوان رکود تورمی به اقتصاد ما سر ریز شده، آورده همین بی‌عملی یا سوء رفتار مفرط است. به تعبیر برخی چهره‌های همسو، دولت روحانی با اعلام توافق -و نه حتی نقض و ابطال آن توسط غرب- به پایان رسید؛ چرا که برنامه و ایده دیگری نداشت. این بی‌تحرکی، موجب کاهندگی و تحلیل رفتن نیروها و توانمندی‌های ملی می‌شود.
یک سال قبل، به خاطر سوء مدیریت، ۱۸ میلیارد دلار از ذخایر ارزی حیف و میل شد؛ هم ۱۵۰ هزار میلیارد تومان رانت را نصیب رانت خواران ساخت و هم تورم را به زندگی مردم و فضای کسب و کار سر ریز کرد. اما برخی محافل، ضمن لوث کردن این خسارت بزرگ می‌گویند شد که شد، یک ریسک مدیریتی بود و نباید دست و دل مدیران ذی‌ربط را با احضار به دادگاه لرزاند(!) همچنین، به خاطر سوء مدیریت، حجم نقدینگی ظرف شش سال از ۴۳۰ هزار میلیارد، به بیش از 1900 هزار میلیارد تومان افزایش یافت و موجب آسیب‌های گسترده شد. این در حالی است که بسیاری از تولید‌کنندگان، معطل نقدینگی حداقلی برای خروج از رکود هستند. دولت در چنین میدان مهمی که باید تهدید نقدینگی سرگردان به فرصت سرمایه‌گذاری تبدیل می‌شد، غائب بود و آرزواندیشانه در انتظار سرمایه‌گذاران خارجی بود.
بنا بر اعلام مرکز آمار، نرخ تورم در حوزه مسکن به ۱۲۸ درصد رسیده است. این بخش که همواره جزو بازار‌های پر رونق بوده و موجب رونق تولید و ‌اشتغال می‌شده، اکنون با رکود بی‌سابقه در نیم قرن گذشته دست و پنجه نرم می‌کند. معاملات مسکن نسبت به مرداد 97، با کاهش 78 درصدی در تهران و 53 درصدی در کل کشور روبه‌رو شده است. این روند معیوب، به معنی دریغ کردن ظرفیت‌های میلیونی‌اشتغال از جوانان، زمین خوردن صدها صنعت مرتبط با بخش مسکن، و گرفتاری مردم به گرانی آزاردهنده است. مشابه همین کارنامه رکود تورمی را می‌توان در بسیاری دیگر از بخش‌های تولیدی و فنی رصد کرد. علت چیست؟ اینکه بعضی مدیریت‌ها دچار رکود فکر و برنامه، و فاقد روحیه و نشاط جوانانه هستند. معامله‌ای که برخی مدیران و مدعیان حمایت از آنها با سامانه فناوری هسته‌ای و عقبه انسانی آن کردند، ماکتی از رویکرد‌های مشابه در بسیاری از حوزه‌های فناوری و کار آفرینی است.
واگذاشتن مسئولیت‌های قانونی و انقلابی، موجب رکود و تعلیقی در مدیریت می‌شود که فقط یک نتیجه آن، رکود فعلی اقتصادی است. اما در کنار فقر برنامه و کارکرد و برجام زدگی بخشی از مدیریت اجرایی، با چالش مهم دیگری هم رو به رو هستیم. پوسته برجام و مشاجرات پیرامون آن، با همه اهمیت، موجب شده بسیاری از سوء مدیریت‌ها در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در حاشیه بماند. و حال آنکه اگر برجام یک خسارت بود، نفوذ زدگی در قالب برجامیزاسیون و نُرمالیزاسیون روندها (انقلاب زدایی و آرمان زدایی از مدیریت و فضای زیست عمومی) حاوی ده‌ها برابر خسارت است. این روند تحلیل برنده توانمندی‌ها و ظرفیت‌های ملی قابل تداوم نیست. در عین حال، برخی مدیران و حامیان سیاسی آنها با وجود این دو نقیصه بزرگ و استفاده سوء از انبوه اختیارات، میل به خودکامگی هم از خود نشان می‌دهند که در قالب منفعل و مطیع خواستن مجلس یا شانتاژ علیه قوه قضائیه قابل رصد است. به خاطر داریم که یک معاون رئیس‌جمهور۲۹ تیر ۹۵ گفت «رئیس‌جمهور و وزرا باید در فضای آرام کار کنند و از این جهت نباید در مجلس برای آنان دغدغه ایجاد شود. سؤالات بی‌جا و بی‌مورد نمایندگان نباید موجب سلب آرامش آنان شود؛ چرا که وقت و انرژی آنان صرف مسائل غیر از کار می‌شود».
اخیرا هم کسانی مانند سخنگوی کارگزاران مدعی شدند قوه قضائیه باید در وزارت دادگستری ادغام شود و اختیارات دولت -با کاستن از اختیارات قانونی مجلس و قوه قضائیه- افزایش یابد. این در حالی است که عضو مرکزیت همین حزب، چند ماه قبل در گفت‌و‌گو با یورونیوز تصریح کرد «دولت از اختیارات فوق‌العاده برخوردار است و اگر رهبری این اختیارات را به چوب خشک داده بود، در مدیریت اقتصادی (باعرض پوزش) بهتر از آقای روحانی عمل می‌کرد». متاسفانه دولت هرچه اختیارات بیشتری گرفت، ناکارآمد‌تر عمل کرد چرا که همچنان جز خاطره بازی و خاطره‌پردازی درباره توافق منقضی، برنامه درون‌زایی برای رفع مشکلات کسب و کار، رونق تولید و اقتصاد، سالم‌سازی فضای فرهنگی و رسانه‌ای، و تامین شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات نداشته است.
در قبال این وضعیت کاهنده توانمندی‌های ملی چه باید کرد؟ یک مسیر این است که تیم دولت و مدیریت آن تغییر کند که این مسیر متوقف به انتخابات سال 1400 است. راه دوم این است که در انتخابات اسفند ماه امسال، مجلسی مطالبه‌گر و مستقل از دولت، و دارای شایستگی‌های نظارتی روی کار بیاید. مجلسی که بتواند مدیریت اجرایی را به ریل برنامه‌ریزی برای پیشرفت درون‌زا، اهتمام به ظرفیت‌های ملی و منطقه‌ای، و خلاقیت و تلاش مضاعف برگرداند. بدترین احتمال این است که دولت در عمل نشان دهد کفایت مسئولیت و اراده تغییر و اصلاح عملکرد خود را ندارد؛ که در این صورت، حجت بر مردم و نظام تمام می‌شود تا تصمیمی دیگر بگیرند.
از آغاز امسال، تغییرات و اتفاقات خوبی در قوه قضائیه در حال وقوع است که بشارت حاکمیت قانون و عدالت، مبارزه با فساد و تبعیض، و سالم‌سازی برخی روندهای معیوب را می‌دهد. این البته راهی صعب است که تنها با پای کار آمدن دستگاه قضایی کوبیده و پیموده نمی‌شود. این روند تغییر، باید به دو قوه دیگر تسرّی پیدا کند و به تدریج شاهد مجلس و دولتی جوان، پرنشاط، با انگیزه، انقلابی، شجاع، مجامله‌ناپذیر و کاربلد باشیم. مقدمه ضروری برای تشکیل مجلس و دولتی در تراز دهه پنجم انقلاب اسلامی، بازسازی تشکیلاتی و برنامه‌ای در جبهه بزرگ نیروهای انقلاب است. این نیروها در عین حال که باید بر معیارهای انقلابی تاکید کنند، نباید چنان دچار وسواس و سوءظن و منفی‌نگری نسبت به همدیگر شوند که نتوانند با یکدیگر هم‌پوشانی و همکاری و هم‌افزایی (تعاون) داشته باشند.
شرط هم‌افزایی و همکاری، یافتن فعالان سیاسی و رسانه‌ای و اجتماعی معصوم از هر نوع خطا نیست؛ البته این تکلیف برعهده همه ماست که هم خود به رعایت اخلاص و مراعات معیارها پایبند باشیم و هم دیگران را به خلوص دعوت کنیم. اما در عین حال در مسیر تحول برای تعالی، باید اغماض و تنازل داشت تا بتوان برای برداشتن بارهای بزرگ و مسئولیت‌های بر زمین مانده، جمعیت فراهم کرد. اصلا بخشی از رشد ما و مقدمه آن، همین تحمل تفاوت‌ها و احیانا نقص‌هاست (و البته حساب خیانت و تخلف جداست). وحدت با تواضع و حسن ظن طرفین به‌دست می‌آید و نه برخورد از موضع بالا و یا سوء ظن. فراموش نکنیم که جزو سنت‌های الهی برای موفقیت، مجتمع شدن و جمعیت ساختن است؛ همچنان‌که تفرقه، موجب نابودی نعمت‌ها و فرصت‌هاست. در مقابل، حرکت موذیانه و پرحجمی از سوی جبهه معارض سازماندهی شده که به بهانه‌های مختلف، بر دامن زدن به اختلاف و شکاف در جبهه نیروهای انقلاب اصرار دارد. آنها همدلی نیروهای انقلابی را پایان جولان خود و بن‌بست‌شکن در مسیر انقلاب اسلامی می‌دانند.
وحدت همه وفاداران به انقلاب اسلامی، ضرورتی همیشگی و فرا انتخاباتی برای خدمت‌گزاری است. باید میان دو مسئولیت دشوار «مطالبه آرمان‌ها» (امر به معروف و نهی از منکر) و «مصلحت وحدت» جمع کرد. رهبر انقلاب در همین زمینه 31 مرداد 89 در دیدار دانشجویان فرمودند «بعضی‌ها می‌گویند وحدت، بعضی‌ها می‌گویند خلوص. من می‌گویم هر دو. خلوصی که شما مطرح می‌کنید که باید غربال و یک عده ناخالص را از دایره خارج کنیم، چیزی نیست که با دعوا و کشمکش و‌گریبان این و آن را گرفتن و حرکت تند و فشار‌آلود به وجود بیاید... در صدر اسلام اگر پیغمبر(ص) در همان جامعه چند هزار نفری -که کار خالص‌سازی آسان‌تر بود از یک جامعه 70 میلیونی ما- می‌خواست خالص‌سازی کند، چی برایش می‌ماند؟... امروز هم همین جور است. این جوری نیست که شما بیایید افراد ضعیف‌الایمان را از دایره خارج کنید به بهانه اینکه می‌خواهیم خالص کنیم. هر چه می‌توانید دایره خلصین را توسعه بدهید... وحدت هم منظور من اتحاد بر مبنای اصول است. با آن کسی که این اصول را قبول دارد به همان اندازه که قبول دارد، به همان اندازه ما مرتبط و متصل‌ایم؛ این می‌شود ولایت بین مؤمنین. آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان می‌دهد یا تصریح می‌کند که قبول ندارد، او قهراً از این دایره خارج است. بنابراین هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوص».

محمد ایمانی

دولت به جای خالی کردن صندوق توسعه جلوی هزاران میلیارد فرار مالیاتی را بگیرد

در شرایطی که دولت با اخذ مصوبه سران قوا برای جبران کسری بودجه، مسیر نادرست برداشت از منابع صندوق توسعه ملی را در پیش گرفته، راه‌های بهتری برای جبران این کسری وجود دارد.


سرویس اقتصادی-

بودجه کل کشور به زبان ساده، سند دخل و خرج کوتاه‌مدت دولت است. طبق ماده یک قانون محاسبات عمومی، بودجه کل کشور یک برنامه مالی یک ساله است که حاوی پیش‌بینی منابع و برآورد مصارف برای رسیدن به اهداف و سیاستها است. لایحه بودجه‌ای که دولت هر ساله در حوالی آذرماه به مجلس می‌برد، همواره در دل خود ایراداتی ساختاری داشته که تبعات منفی آن اقتصاد ملی را آزرده است. یکی از این‌اشکالات اساسی، وابستگی زیاد منابع بودجه به درآمدهای نفتی است که موجب شده در دوره‌های کاهش درآمدهای نفتی، کسری بودجه بوجود آید. همچنین هزینه‌های جاری بی‌سر و ته، به عنوان عامل فربه شدن بخش مصارف، کسری بودجه را به جزء لاینفک ارقام عملکرد بودجه تبدیل نموده است. هشدار نسبت به اصلاح این قبیل‌اشکالات ساختاری ترجیع بند کلام کارشناسان اقتصادی و بزرگان نظام بوده است. در جدیدترین مورد، بهمن ماه سال گذشته، علی لاریجانی، رئیس‌مجلس در جلسه شورای اداری استان قم با‌اشاره به فرمان رهبر انقلاب در این رابطه، اعلام کرد «رهبر معظم انقلاب دستور فرمودند که ظرف چهار ماه آینده اصلاحاتی در ساختار کشور صورت بگیرد که ممکن است به اصلاح بودجه هم بینجامد». انتشار خبر فرمان رهبر انقلاب برای اصلاح ساختار بودجه (دو ماه پس از صدور) موجی از امید را در دل کارشناسان اقتصادی و مردم برانگیخت.
دستپخت سازمان برنامه
با گذشت چندماه بی‌خبری از سرنوشت اصلاحات بودجه و پس از بالا گرفتن انتقادات از عدم پیگیری مطالبات رهبری، اواخر تیرماه 98 سازمان برنامه و بودجه به عنوان متولی تدوین بودجه نوین، طی اطلاعیه‌ای مدعی شد که طرح اصلاح ساختار بودجه با هدف تبدیل تهدید تحریم به یک فرصت تاریخی و همچنین کاهش وابستگی بودجه به نفت توسط کارشناسان سازمان برنامه و بودجه کشور، تعدادی از اساتید دانشگاه و مؤسسات پژوهشی داخلی و با مشارکت دستگاه‌های اجرایی تدوین و برای نخستین بار رونمایی شد. سازمان برنامه و بودجه تأکید کرد که مقرر است این طرح در مجلس و شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران سه قوه مطرح و در نهایت با تنفیذ رهبر معظم انقلاب ابلاغ و اجرایی شود. به این ترتیب به نظر می‌رسید که قرار است با طراحی سازوکار جدید، هم مشکلات تاریخی بودجه‌ریزی در کشور مرتفع گردد و هم به عنوان نخستین محک لایحه اصلاح‌شده، کسری بودجه 98 از طریق اصلاحات صورت گرفته ترمیم گردد، اما آنچه اتفاق افتاد با آنچه پیش‌بینی می‌شد تفاوت بسیار پیدا کرد و اتفاقاتی افتاد که نگرانی کارشناسان را دوچندان کرد و آنان را به واکنش و نامه‌نگاری با سران قوای سه‌گانه واداشت. بر اساس گزارش‌های موجود، در قانون بودجه 98، کارشناسان سازمان برنامه و بودجه در یک برآورد، بر حسب فروش 1.5 میلیون بشکه نفت در روز، درآمد 150 هزار میلیارد تومانی را پیش‌بینی کرده بودند، با این وجود در پی اعلام کاهش میزان فروش نفت، معاون امور اقتصادی و هماهنگی سازمان برنامه و بودجه اظهار کرد که مقرر شده است بودجه امسال بر مبنای صادرات روزانه 300 هزار بشکه نفت خام تنظیم شود. به این ترتیب کل کسری بودجه امسال حدود 150 هزار میلیارد تومان تخمین زده شد که طبق پیشنهاد دولت قرار است نیمی از آن با کاهش هزینه‌ها و نیمی دیگر با افزایش منابع تامین شود.
ابعاد یک پیشنهاد مخرب
اوایل مردادماه امسال دولت چهار راهکار برای افزایش منابع بودجه امسال مجموعا به میزان 76 هزار و 500 میلیارد تومان پیشنهاد داد که عبارتند از:
الف- واگذاری و مولدسازی دارایی‌های دولت توسط وزارت اقتصاد: 10 هزار میلیارد تومان
ب- 50 درصد موجودی حساب ذخیره ارزی: 4 هزار و 500 میلیارد تومان
ج- فروش اوراق مالی اسلامی مازاد قانون بودجه 98: 38 هزار میلیارد تومان
د- برداشت از حساب مخصوص نزد صندوق توسعه ملی: 45 هزار میلیارد تومان.
مجموع ارقام فوق، 97 هزار و 500 میلیارد تومان است ولی سقف مجاز دولت برای فروش اوراق و برداشت از صندوق توسعه ملی، 62 هزار میلیارد تومان است. بنابراین 21 هزار میلیارد تومان از رقم فوق کسر می‌شود و مجموع ارقام فوق برابر با 76 هزار و 500 میلیارد تومان است.
شورای سران قوا نیز پیشنهاد دولت را به رأی گذاشت و تصویب کرد که براساس این مصوبه، منابع جایگزین نفت، به چهار محل فوق خلاصه شد.
هشدار کارشناسان
بلافاصله پس از تصویب پیشنهاد دولت، تعدادی از دانش‌آموختگان اقتصاد دانشگاه‌های برجسته کشور با انتقاد از تصمیمات شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا، نسبت به حراج ذخایر استراتژیک کشور هشدار دادند.
در نامه این کارشناسان به سران قوا آمده بود: «تصمیم اخیر شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران سه قوه در مورد پوشش کسری بودجه دولت آن‌هم بعد از گذشت حدود هفت ماه از دستور مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم انجام اصلاحات ساختاری در بودجه کشور، جامعه کارشناسی و به‌ویژه صاحب‌نظران و کارشناسان اقتصادی را بهت‌زده نمود. آیا به‌واقع این موارد به‌عنوان ابتدایی‌‌ترین روش‌های تأمین کسری بودجه، با فلسفه تشکیل این شورا در جهت تجهیز تمام قوای کشور و هماهنگی جهت اتخاذ تصمیمات اساسی، سازگار است؟!» این کارشناسان با ابراز نگرانی نسبت به انتشار اوراق مالی نوشتند: «انتشار اوراق مالی برای اداره امور جاری کشور نیز در زمانی که احتمالاً تنش‌های کنونی تا چند سال آینده ادامه خواهد داشت، به‌معنای انتقال بار مشکلات کنونی به دوره‌های آتی و بزرگ کردن گلوله برفی کسری بودجه بوده و اساساً تناسبی با اصلاح ساختاری
بودجه ندارد».
دست‌اندازی به صندوق توسعه ملی
یکی از اصلی‌ترین ایرادات به مصوبه سران قوا، پیش‌بینی برداشت از صندوق توسعه ملی ایران برای مقاصد کوتاه مدت بود در حالی که که این صندوق بنابر قانون، با هدف تبدیل بخشی از عواید ناشی از فروش از منابع فسیلی به ثروت‌های ماندگار، مولد و سرمایه‌های زاینده اقتصادی و نیز حفظ سهم نسل‌های آینده تشکیل شده است. اقتصاددانان جوان به همین دلیل تصریح کردند: «علی‌رغم هدف مصرح ذکرشده متأسفانه به‌جای قاعده‌مند نمودن رابطه بین صندوق توسعه و بودجه، دستگاه تصمیم‌گیری کشور در شرایط کسری بودجه صرفاً آسان‌ترین راه را انتخاب کرده و با دست‌اندازی به منابع صندوق، فرایند و کارکرد آن را با اختلال مواجه کرده‌اند. برداشت از صندوق حتی اگر برای مصارف جاری باشد باید منوط به اصلاح در امور و رویه‌ها باشد که در غیر این‌صورت صرفاً به‌معنای ادامه روند کسری بودجه و بی‌انضباطی مالی خواهد بود».
کارشناسان دیگری هم به تصویب پیشنهاد دولت از سوی سران قوا انتقاد کردند. مصطفی زمانیان در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر اظهار کرد که «به نظر می‌رسد مسئولان به دنبال جبران کسری بودجه به اسم اصلاح ساختار بودجه هستند». در حالی که سازمان برنامه و بودجه در اطلاعیه خود تأکید کرده بود در تدوین اصلاح ساختاری بودجه از نظرات کارشناسان بهره برده است، اما این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: «بخش‌های مختلف کارشناسی کشور راه‌کارهای مختلفی برای حل مشکل کسری بودجه پیشنهاد دادند و راهکار اصلی جایگزین کردن منابع ناپایدار نفت با منابع پایداری همچون درآمدهای مالیاتی یا صرفه‎جویی ناشی از اصلاح یارانه جایگزین است. متاسفانه دوباره به این دغدغه توجهی نشد و در نهایت قرار بر این شد که کسری بودجه با روش‌هایی مانند برداشت از صندوق توسعه ملی و انتشار اوراق جبران شود که باید گفت این روشها ابتدایی‌ترین و بدترین روش‌ها برای جبران کسری بودجه هستند و جز درآمدهای پایدار
به شمار نمی‌روند».
جوسازی برای برداشت از صندوق
محمد سلیمانی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی هم به خبرگزاری تسنیم گفت: «اتفاقی که رخ می دهد این است که دولت متاسفانه گاه‌ و بیگاه با فشار و جوسازی طرح‌هایی برای برداشت از صندوق توسعه ملی می‌‌آورد و در واقع این صندوق را به محلی برای کسری بودجه جاری تبدیل کرده است؛ این در حالی است که بودجه جاری دولت در مجلس تصویب شده و رقم آن مشخص است و دولت‌ها نباید برای جبران کسری‌ها به صندوق توسعه دست اندازی کنند». سید علی روحانی، دیگر کارشناس اقتصادی نیز با ‌اشاره به منابع موهومی که دولت روی آن حساب کرده بود، در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت: «از همان اول مشخص بود که بیش از 100 هزار میلیارد تومان منابع موهومی داریم و برایش هیچ تدبیری هم اندیشیده نشد که برای این منابع چه کاری می‌خواهیم انجام دهیم و موضوع عجیب‌تر این است که با این منابع موهومی دولت به میزان قابل توجهی برداشت از صندوق هم داشت یعنی در کنار این منابع موهومی دست درازی به منابع صندوق را نیز داشت بدون اینکه این برداشت‌ها منوط به اصلاحی شود».
راهکارها
از مجموع نظرات کارشناسان چنین بر می‌آید که مشکلات بودجه کشور، معضلات ساختاری هستند، ولی دولت برای آنها راهکارهای کوتاه‌مدت در نظر گرفته است و بدتر آنکه، به اسم اصلاحات ساختاری، همان رویه‌های کوتاه مدت و دم دستی را اجرا خواهد کرد. در پی این نوع برخورد با مسائل اقتصادی، هم مشکلات مذکور باقی خواهد ماند، هم مفاهیمی همچون «اصلاح ساختاری» تخریب می‌شود.
مشکلات اساسی بودجه کشور در سمت منابع را می‌توان به وابستگی تاریخی به درآمدهای نفتی تعبیر نمود که در زمان کاهش این درآمدها، منابع را با عدم تحقق روبرو می‌کند. از سوی دیگر، هزینه‌های افسارگسیخته جاری هم که عمدتا به ریخت و پاش شرکت‌های دولتی باز می‌گردد، قسمت مصارف را فربه کرده که این دو در کنار هم، کسری بودجه را بوجود می‌آورند. راهکار حل این مشکل نیز به کاهش وابستگی به نفت و کاهش هزینه‌های جاری باز می‌گردد، اما نه با راه‌حل‌هایی که دولت در پیش گرفته است.
کاهش واقعی وابستگی به نفت
رهبر انقلاب از چند دهه قبل، بارها و در دیدارهای مختلف، بر این موضوع که باید بتوانیم روزی در چاه‌های نفت را ببندیم تأکید کرده‌اند. اتفاقا نخستین بار این سخنان را در جمع مدیرانی که عنوان «کارگزاران» را یدک می‌کشند و امروز هم گروهی از همان‌ها مدیریت اجرایی را در دست دارند، مطرح نمودند. اما با گذشت این همه سال، همچنان مشکلات گذشته باقی است و جز شعار، عمل قابل قبولی از دولت سر نزده است. وزیر فعلی نفت که سی سال سابقه وزارت دارد و از مخاطبان اصلی سخنان رهبری به شمار می‌رفت، از ابتدای دولت روحانی، سیاست خود را با عنوان افزایش فروش نفت و پس گرفتن سهم ایران از بازار نفت بیان کرده است. هر چند با جبران کاهش سهم ایران از بازار نفت مخالفتی نیست، اما در این شش سال، عملکرد قابل توجهی برای کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و حتی جایگزینی فروش فرآورده‌های نفتی با فروش نفت خام مشاهده نشد.
کاهش ریخت و پاش‌های دولتی
مورد مشهود دیگر در کسری بودجه دولت، هزینه شرکت‌های دولتی است. لایحه بودجه سال 98 نشان داد که 74 درصد از کل بودجه کشور متعلق به بودجه شرکت‌های دولتی است، شرکت‌هایی که بسیاری از آنها زیان‌ده هستند. بررسی یکی از نمایندگان مجلس در سال گذشته نشان داد که در سال 1390 حدود 113 شرکت و در سال 1394 حدود 134 شرکت زیان‌ده بوده‌اند، اما در جریان تصویب بودجه خود را سودده نشان داده‌اند.
یکی از ایراداتی که کارشناسان و بویژه نمایندگان مجلس به این موضوع داشته‌اند، این است که بودجه این شرکت‌ها مبهم است و نمایندگان طی بررسی لایحه بودجه سالانه در مجلس، ورود جدی به بودجه آنها ندارند و همین موضوع زمینه را برای انحراف منابع بودجه و ریخت و پاش فراهم نموده است. این سؤال جدی مطرح است که آیا دولت به جای کاهش این هزینه‌ها، و هزینه‌های دیگری همچون همایش‌های متعدد دستگاه‌ها با هزینه‌های میلیاردی، تلاش دارد به منابعی همچون صندوق توسعه ملی دست‌اندازی کند؟ به‌تازگی موسوی لارگانی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با انتقاد از خرج چند میلیاردی برای استخر ساختمان ریاست جمهوری در شرایط فعلی اقتصادی کشور گفته است که ساختار فعلی بودجه به فاصله طبقاتی دامن می‌زند. به این موارد، پاداش‌های عجیب هیئت‌مدیره‌های شرکت‌های دولتی و شرکت‌های وابسته به آنها نیز بیفزایند. آیا در این شرایط مضیقه درآمدی و کسری بودجه، کاهش این هزینه‌ها اولویت دارد یا فراهم کردن منابع ناپایدار برای جبران کسری بودجه؟
بنابراین در شرایط کنونی باید بر کاهش ریخت و پاش دستگاه‌ها و شرکت‌های دولتی بیشتر تأکید شود. هدایای مختلف، تشریفات گوناگون و هزینه‌های غیرضروری در شرایط کنونی هیچ توجیهی ندارد و برای درمان کسری بودجه، می‌توان از همین موارد آغاز کرد.
توسعه مالیاتی
اقتصاددانان راهکارهای زیادی را برای تأمین هزینه‌های ضروری دولت مطرح نموده‌اند، به طوری که نیازی به حاتم‌بخشی از ذخیره ارزی کشور و بدهکار کردن آیندگان در قالب فروش اوراق، نباشد. اصلی‌ترین راه و پایدارترین روش جبران کسری بودجه «اصلاح نظام مالیاتی» است که از چند جنبه می‌توان به آن نگریست.
یکی از این موارد، جلوگیری از فرار مالیاتی است که دولت می‌تواند با استفاده از ابزارهای خود آن را تحقق ببخشد. حداقل برآوردی که مسئولان برای فرار مالیاتی عنوان کرده‌اند، حدود 20 هزار میلیارد تومان است که بر اساس برخی برآوردها تا 200 هزار میلیارد تومان هم برآورد می‌شود.
وحید عزیزی، کارشناس اقتصادی و از امضاکنندگان نامه به سران قوا درباره راهکار جلوگیری از این فرارهای مالیاتی‌معتقد است: «بحث اول تکمیل نظام اطلاعاتی و طرح جامع مالیاتی است که از 14 سال پیش قرار است انجام شود و همیشه اعلام می‌شود بیش از 90 درصد تکمیل شده است اما اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. همچنین اجرای ماده 169 مکرر قانون مالیات‌های مستقیم، که باید سامانه‌های اطلاعاتی کشور به یکدیگر متصل شوند، به جایی نرسیده است که باید در این باره دولت در درون خود هماهنگی‌ها را برای تحقق این اهداف داشته باشد و البته عزم جدی هم در این‌باره لازم است تا اینکه به قانون جدیدی نیاز داشته باشیم، همین مورد اصلی‌ترین عامل فرار مالیاتی است. عزیزی همچنین با‌اشاره به عملکرد عجیب دولت درباره حذف مسکن از لایحه مالیات بر عایدی سرمایه، ادامه داد: ‌«همچنین موضوع دیگر بحث تعریف جدید پایه‌های مالیاتی است با این قید که فشار آن به دهک‌های پایین و بخش تولید شفاف کشور وارد نشود؛ در این باره بحث مهم مالیات بر عایدی سرمایه مطرح است که متاسفانه طرح آن به مجلس داده شد و دولت آن را متوقف کرد و لایحه‌ای هم نداد.»
بازار بکر همسایگان
راه دیگر، پیش‌بینی و تدارک منابع جدید درآمدی است. هم اکنون بازاری به استعداد بیش از 500 میلیون نفر در اطراف کشور ما وجود دارد که فرصتی بی‌بدیل برای تولید و صادرات و ارزآوری کشور فراهم نموده است.
این موضوع را از هر جنبه‌ای که نگاه کنیم، پرسود است. هم از بابت افزایش تولید و رشد اقتصادی از طریق تولید با هدف صادرات، هم از نظر کاهش بیکاری از طریق صادرات نیروی کار و هم از جنبه افزایش امنیت اقتصادی و کاهش اثر تحریم‌ها، از طریق گره زدن اقتصاد کشور با یک بازار چندصد میلیونی.
اما دراین بین، در شرایطی که کشورمان نیازمند تقویت دیپلماسی اقتصادی از طرق مختلف از جمله اعزام رایزنان بازرگانی به کشورهای مختلف است سرپرست سازمان توسعه تجارت از کاهش تعداد رایزنان بازرگانی از ۲۱ رایزن به هشت رایزن، بدلیل هزینه‌های سنگین ناشی از جهش قیمت ارز خبر داده است. حتی ما در کشوری مانند افغانستان رایزن نداریم. در این وضعیت، علاوه‌بر مسئولان وزارتخانه‌های اقتصادی، معاونت اقتصادی وزارت خارجه که به نوعی رابط اقتصادی فعالان داخلی با بازارهای منطقه است، باید پاسخگو باشد.

ترسی‌که کم‌کم زایل می‌شود! (یادداشت میهمان)

  جناب آقای ظریف، وزیر محترم خارجه کشورمان در مصاحبه مطبوعاتی روز دوشنبه در پاسخ به سؤال یک خبرنگار، اظهار داشته است: «بازدارندگی آمریکا در‌ترس بقیه از آمریکاست نه در قدرت آمریکا. معتقدم این‌ترس کم‌کم زایل خواهد شد» این جمله مبتنی بر این واقعیت است که ابهت ظاهری آمریکا بیش از قدرت واقعی آنها است و آنچه باعث پیشبرد اهداف آمریکا می‌شود، نه قدرت آمریکا بلکه‌ترس دیگران از آمریکا می‌باشد. البته قبل از آقای ظریف، دیگرانی نیز بر موضوع جنگ روانی دشمن و کارکردهای آن تأکید داشته‌اند و اصولاً یکی از مهم‌ترین ابزارهای دشمن، جنگ روانی و ایجاد خطای محاسباتی در ذهن دیگران است اما مهم‌تر از این عبارت آقای ظریف، توجه به این نکته است که به‌نظر می‌رسد شخص وزیر محترم امور خارجه، خود، یکی از کسانی است که درگیر این ‌ترس بوده است. شاید به‌جرأت بتوان گفت که بخش عمده‌اشکال‌ها و مشکلاتی که در تعامل کشورمان با آمریکا به‌خصوص در موضوع برجام حاصل شد، ناشی از همین نگاه و تصور نسبت به آمریکا بوده است. آقای ظریف در آذرماه سال 1392 درخصوص قدرت نظامی‌آمریکا خطاب به جمعیت دانشجویان دانشگاه تهران اظهار می‌دارد: «آیا فکر کردید آمریکا که می‌تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد از سیستم دفاعی ما می‌ترسد؟ آیا واقعاًً به‌خاطر قدرت نظامی، آمریکا جلو نمی‌آید؟» تحلیل این سخن چندان کار سخت و پیچیده‌ای نیست. همین خطای محاسباتی است که باعث می‌شود بزرگان کشور با ورود به موضوع به نظامیان فرمان دهند که یک تور و بازدید را برای دولتمردانی که چنین تصوراتی دارند برگزار نمایند تا مشخص شود که قضیه آن‌گونه که این آقایان تصور می‌کنند، نیست و کشورمان از لحاظ نظامی‌و دفاعی به سطحی از توانمندی رسیده که مانع از هرگونه اقدام دشمن می‌شود.
البته این‌ترس از توانمندی پوشالی دشمن صرفاً در شخص آقای ظریف مشاهده نمی‌شود بلکه اندکی تأمل و دقت، نشانه‌های این تفکر را در برخی دیگر از دولتمردان، برملا می‌سازد. آن کسانی که مدام از سایه جنگ و قریب بودن حمله و تهاجم آمریکا به ایران سخن گفته و علاج دور کردن سایه جنگ را در مذاکره و امتیازدادن به دشمن تعریف می‌کردند، در همین چالش گرفتار هستند.
در موضوع اقتصاد نیز شاهد همین‌ترس توهمی ‌از قدرت آمریکا بوده و هنوز هم هستیم. برخی از آقایان، جهان را تحت سلطه و سیطره بی‌چون و چرای آمریکا دانسته و اعتقاد داشتند که داشتن آب و نان و حتی هوا برای تنفس کردن، منوط به ارتباط با آمریکا است و اگر این ارتباط منقطع باشد یا شود، امکان ادامه حیات برای کشور فراهم نخواهد شد. همین تفکر است که تصور می‌کند اگر آمریکا بخواهد مانع فروش نفت کشورمان شود، هیچ راهی برای عبور از این تحریم وجود نخواهد داشت مگر این‌که با آمریکا مذاکره کنیم که این تحریم را بردارد یا برخی کوتوله‌های سیاسی که مشکل کشور خود را نمی‌توانند حل کنند، به‌عنوان واسطه، از بزرگ خود، برای کشورمان امان‌نامه‌ یا اجازه‌نامه‌ای بیاورند تا در ازای عقب‌نشینی از اهداف، اجازه فروش نفت خودمان را آن‌هم در چارچوبی که دشمن تعریف می‌کند، داشته باشیم.
بازگردیم به جمله آقای ظریف که می‌فرماید: «بازدارندگی آمریکا در‌ترس بقیه از آمریکاست نه در قدرت آمریکا. معتقدم این‌ترس کم‌کم زایل خواهد شد». به‌نظر می‌رسد بخش دوم این جمله نیز درخصوص شخص ایشان صادق است؛ یعنی با گذشت زمان، شاهد تغییر ادبیات ایشان هستیم. شاید بخشی از این تغییر لحن و ادبیات جناب آقای ظریف، ناشی از حرکت این‌ترس از نقطه اوج به طیف‌های پایین‌تر هستیم. سقوط پهپاد جاسوسی آمریکا توسط پدافند هوایی کشورمان و ناتوانی آمریکا در هرگونه اقدام مقابله‌ای در این خصوص، نشان داد که آمریکا نه‌تنها نمی‌تواند با یک بمب، سیستم دفاعی کشورمان را نابود کند، بلکه مجهزترین و پیشرفته‌ترین پهپاد این کشور که در بالاترین سطح فناوری و در لبه دانش قرار دارد، با سیستم و سامانه پدافندی کاملاًً بومی‌ایرانی، سرنگون می‌شود. این همان عنصر و مؤلفه‌ای است که باعث قوت دولتمرد و سیاستمدار کشورمان می‌شود تا مردی که از قدرت تهاجمی‌دشمن سخن می‌گفت، اکنون از قدرت و ظرفیت بازدارندگی و مقابله کشورمان سخن گوید و هم‌راستا با حاکمیت در عرصه سیاسی، بخشی از این پیروزی باشد. پس از سرنگونی پهپاد آمریکا، جناب آقای ظریف با انتشار پیامی‌در فضای مجازی این‌گونه موضع‌گیری کرد: «آمریکا علیه ایران‌تروریسم اقتصادی به راه انداخته و دست به اقدامات مخفیانه زده و حالا هم حریم هوایی ما را نقض کرده است. ما به دنبال جنگ نیستیم ولی غیورانه از آسمان، زمین و آب‌های خود دفاع می‌کنیم. ما این تجاوز جدید آمریکا را به سازمان ملل ارجاع داده و نشان خواهیم داد که آمریکا در مورد آب‌های سرزمینی دروغ می‌گوید.» شاید همین زوال قدرت آمریکا در فضای ادراکی سیاستمدار کشورمان است که باعث می‌شود برخلاف چند سال گذشته که حرف مخالفینِ راهبرد دولت مورد توجه قرار نمی‌گرفت، اکنون ادبیات وزیر محترم امور خارجه و حتی ریاست محترم جمهور در برخی از مسائل، بسیار نزدیک به ادبیاتی باشد که از سوی همین دولت و جریان، به‌عنوان ادبیات ‌ترسوها، بی‌شناسنامه‌ها و... مورد هجمه قرارگرفته و معتقدان به این موارد، به جهنم حواله می‌شدند. بازخوانی موضع‌گیری‌های برخی دولتمردان کشورمان در ایام اخیر، هرچند هنوز نیز رگه‌ها و نشانه‌هایی از‌ترس را در خود دارد لیکن به‌طور فاحشی با ادبیات گذشته ایشان فاصله دارد و هرچند عوامل متعددی می‌تواند در این تغییر ادبیات مؤثر بوده باشد، لیکن نگارنده بر این اعتقاد است که بخشی از آن، متأثر از مشاهده و ملاحظه ناتوانی آمریکا در مقابله با قدرت و توان نظام مقدس جمهوری اسلامی و عناصر مؤمنی است که در مسیر عمل به‌فرمان فرمانده و مقتدای خویش، از هیچ‌کس، جز ذات باری‌تعالی،‌ ترسی ندارند و اگر لازم باشد نفتکش انگلیس خبیث را در میان ناوهایی که مشغول همپایی [اسکورت] آن بوده‌اند توقیف می‌کنند و به نظامیان انگلیسی هشدار می‌دهند اگر جان خود را دوست دارند در این عملیات دخالت نکنند و پهپاد آمریکایی را بی‌هیچ‌ترس و واهمه‌ای به دلیل تجاوز به فضای سرزمینی کشورمان، سرنگون می‌کنند.
 علی اکبری

 

گوشت 100 هزار تومان، پراید 50 میلیون /دولت هنوز از برکات برجام می‌گوید!

حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور کشورمان صبح دیروز به منظور دیدار با محمد جواد ظریف راهی وزارت امور خارجه شد . روحانی در این دیدار که برای اعلام حمایت از وزیر امور خارجه و محکومیت تحریم او از سوی آمریکا صورت گرفته بود، بار دیگر به دستاوردتراشی برای توافق شکست خورده و خسارت محض برجام رو آورد و در سخنرانی طولانی خود بازهم منتقدانی که دلسوزانه این روزها را پیش‌بینی می‌کردند در کنار صهیونیست‌ها و رژیم آمریکا قرار داد!
سرویس سیاسی-

اصرار به دستاوردتراشی برای برجام در حالی است که مرداد ماه 96 و در زمان آغاز به کار دولت دوازدهم دانشگاه میرلند با انتشار نتایج یک نظرسنجی اعلام کرد 63 درصد از ایرانی‌ها معتقدند که توافق هسته‌ای وضعیت اقتصادی کشورشان را بهبود نبخشیده است و از هر 10 نفر 7 نفر معتقدند که برجام باعث تغییر اوضاع زندگی مردم عادی نشده است.
روحانی برای اثبات کارآمدی خود به سند پاره شده‌ای استناد کرده که امروز خود به محل مناقشه ایران و غرب تبدیل شده است. او که ناتوان از ارائه آمار و برنامه اقتصادی برای نجات مردم از وضعیت رکود تورمی فعلی است، با انتقادات فراوانی در خصوص بی‌برنامگی در حوزه معیشت مردم دست و پنجه نرم می‌کند. با این حال دوباره صحبت‌های تکراری و خلاف واقع خود را تَکرار کرده است؛ صحبت‌هایی که بارها برای جلوگیری از انحراف افکارعمومی به آنها پاسخ داده شده است.
حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور در دیدار با وزیر و اعضای ارشد وزارت خارجه گفت: خوشحالم که امروز فرصت دیدار با وزیر و معاونین، مدیران و مقامات ارشد وزارت خارجه را داشتم.
وی ادامه داد: سیاست خارجی ویژگی خاصی دارد، یک روابط تنگاتنگی با ملت دارد. ملت مشخص شده در یک‌جا محدوده‌ای است که داخل را از خارج جدا می‌کند و در واقع مرزهای جغرافیایی و مرزهای سیاسی داخل و خارج خودی و بیگانه ملیت ما را و همبستگی ما را کامل‌تر می‌کند.
روحانی تاکید کرد: وقتی ما می‌گوییم این سیاست خارجی یعنی نحوه تعامل کل یک ملت یک کشور با دیگران؛ پس بنابراین سیاست خارجی نمی‌تواند سیاستی باشد که در یک جناح و حزب جمع باشد سیاست خارجی مربوط به کل ملت ایران است.
رئیس جمهور اظهار داشت: وزارت خارجه و شخص وزیر امور خارجه وقتی در سیاست بیرونی و خارجی ما حرف می‌زند و حضور پیدا می‌کند به عنوان نماینده کل ملت ایران است و نه نماینده یک گروه و جناح. به همین دلیل دیپلماسی و سیاست خارجی ما باید یک پارچه باشد.
چنین ادعایی از سوی رئیس‌جمهور در حالی مطرح می‌شود که محمد جواد ظریف به عنوان مسئول سیاست خارجی کشور بارها از مواضع حزبی خود سخن گفته است . ظریف در شورای روابط خارجی آمریکا در پاسخ به سؤال هاله اسفندیاری مبنی بر اینکه آیا شکست در مذاکرات هسته‌ای بر سیاست خارجی ایران تاثیرگذار خواهد بود؟ اگر بله، چگونه؟ می‌گوید شکست توافق باعث روی کار آمدن آمریکاستیزان در ایران خواهد شد! رفتاری که عینا در جریان مذاکرات سعد آباد نیز تکرار شد و ظریف صراحتا به البرداعی گفت اگر مذاکرات به نتیجه نرسد رقبای سیاسی ما در کشور پیروز خواهند شد.
مجتهد سیاسی که معنای تعلیق را نمی‌داند!
رئیس‌جمهور در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: وزارت خارجه دو جا امانت‌دار هستند. سفیر، وزیر و معاون وزیر باید در جمع نظر کارشناسی‌اش را بدهد؛ مخصوصا ظریف که یک نخبه و مجتهد سیاسی است. برخی‌ها در سیاست درس خوانده و تجربه هم دارند ولی به مقام اجتهاد نرسیدند، ولی وزیر امروز خارجه ما یک مجتهد سیاسی است.حالا یک عده درس سیاست خوانده‌اند و تجربه هم دارند اما به مقام اجتهاد نرسیدند.
پیشتر و در جریان نشست خبری ظریف نیز یکی از روحانیون اصلاح‌طلب از وی به عنوان اولیاء الهی ! یاد کرده بود . این عبارت غلوآمیز، تصنعی و عجیب و غریب در وصف وزیر امور خارجه در حالی است که سال 96 و 21 ماه پس از انعقاد خسارت محض برجام وندی شرمن مذاکره‌کننده سابق آمریکا ضمن تحقیر ظریف به خاطر عدم فهم زبان انگلیسی از دلیل باقی ماندن تحریم‌ها در متن برجام رمزگشایی کرده بود . وی طی سخنانی با تمسخر و پوزخند گفته بود :« 5+1 و اتحادیه اروپا توافق کردند که تحریم‌های هسته‌ای را (موقتا متوقف کنند)، lift لغتی است که در زبان انگلیسی به معنی (معلق نگاه داشتن ,و یا موقتا متوقف کردن) است اما طرف ایرانی lift را به معنی (پایان دادن و خاتمه دادن ترجمه می‌کرد و به همین دلیل هم ما از این لغت استفاده کردیم - یکی از کارهایی که شخص در دیپلماسی انجام می‌دهد این است که توجه کند زبان اهمیت دارد -»
این در حالی است که محمد جواد ظریف 30 تیر 1394 و بعد از انعقاد توافق هسته‌ای در مجلس حضور پیدا کرده و گفته بود : «اصلا تعلیق در هیچ‌جا نیامده است در هیچ جای برجام واژه تعلیق نیامده و هرکس تعلیق ترجمه کرده اشتباه ترجمه کرده است. در برجام اصلا تعلیق وجود ندارد و تاریخ اجرای لغو هم زمانی است که آژانس گزارش دهد که ایران این اقدامات کمی را انجام داده است.» نه چرخ سانتریفیوژها چرخید و نه چرخ اقتصاد!
روحانی در ادامه به موضوع شعارهای تبلیغاتی در انتخابات بویژه در موضوع سیاست خارجی پرداخت و گفت : وی خاطرنشان کرد: برای دولتی که از آغاز تبلیغاتش با مردم سیاست خارجی را به رای مردم گذاشته مسئله مهمی است. در دولت‌های قبلی هم سیاست‌های خارجی قاعدتا در چارچوب منافع ملی اتخاذ می‌شده که من به آن‌ها کاری ندارم اما در دولت ما هم اول و هم دوم نظرم را در سیاست خارجی به رای مردم گذاشته‌ام.
گفتنی است یکی از وعده‌های مهم روحانی در انتخابات سال 1392 این بود که هم چرخ سانتریفیوژ باید بچرخد و هم چرخ زندگی مردم. این وعده رئیس‌جمهور که در اعتراض به سیاست خارجی دولت قبلی عنوان شده بود، باعث شد مردم به راه جدیدی که وی معرفی کرده بود اعتماد کنند تا شاید با استراتژی جدید، مشکلات کشور کاهش پیدا کند.
با این حال، طی شش سال گذشته، دولتمردان تلاشی برای تحقق یافتن این گفته نکردند؛ البته طبیعی بود که با مدیریت نامناسبی (که دولت در حوزه‌هایی مثل اقتصاد) داشت، جایی برای محقق شدن وعده مذکور باقی نمی‌ماند. به عبارتی آنچه تاکنون اتفاق افتاده این بوده که در این دولت به بهانه چرخیدن چرخ زندگی مردم چرخ سانتریفیوژها کند شده و از طرف دیگر، همان چرخ زندگی مردم هم نه تنها بهتر نچرخیده بلکه چرخش آن کندتر هم شده است.
بنویسید تعامل گسترده با جهان
بخوانید با آمریکا و اروپا!
رئیس‌جمهور در بخش دیگری از سخنان خود همچنین گفت: یکی از شعارهای اصلی در انتخابات تعامل سازنده با جهان بود. شاید یکی از دلایل کسانی که به من رای دادند همین اصل تعامل سازنده با دنیا باشد.
روحانی افزود: تعامل سازنده با جهان کار دشواری است؛ تقابل با جهان آسان‌ترین کار است، فحاشی و سخنرانی علیه دنیا هنر نیست و تقابل با دنیا هنرمندی نمی‌خواهد. ممکن است در برهه‌ای کشوری در برابر جمع یا کشور دیگری مسیر تقابل را انتخاب کند اما اساس در روابط و سیاست خارجی تعامل سازنده است. مقام معظم رهبری در دور دوم دولت هم تعبیر تعامل گسترده با جهان فرمودند و بنابراین این سیاست نظام و خواست مردم است.
رئیس‌جمهور در حالی سخن از تعامل سازنده با دنیا به میان می‌آورد که طی شش سال گذشته هرگاه چنین واژه‌ای استفاده شده منظور و هدف اصلی آمریکا و کشورهای اروپایی بوده‌اند و به عبارتی یکی از دلایل عدم موفقیت سیاست‌های وزارت امور خارجه وی خلاصه کردن دنیا در آمریکا و اروپا بوده است که نتیجه آن پس از 6 سال چیزی جز اتلاف و هدررفت عمر و منابع انرژی ملت ایران نبوده
است.
حفظ ارزش پول ملی
 با رونق تولید یا حذف ۴ صفر!
رئیس‌دولت تدبیر و امید در ادامه‌گریزی هم به مسائل اقتصادی زد و با اشاره به مصوبه هیئت دولت در تبدیل ریال به تومان گفت: استدلال من درباره مصوبه اخیر دولت و تبدیل پول ملی از ریال به تومان این بود که ما باید با زبان مردم حرف بزنیم. امروز در گفت‌و‌گوی مردم ریال جایگاهی ندارد و بیشتر در بانک‌ها و مکاتبات رسمی ریال نوشته می‌شود.

رئیس‌جمهور با اشاره به اینکه تفاوت میان ریال و تومان برای مردم دشواری به وجود آورده است، گفت: کمتر کشوری را سراغ دارم که پول ملی با آنچه گفته می‌شود و آنچه نوشته می‌شود تفاوت داشته باشد. ما باید تابع مردم باشیم.
رئیس‌جمهوری گفت: اگر در بانک بگویید ۱۰هزار تومان می‌خواهیم، در سند بانکی می‌نویسند ۱۰۰هزار ریال؛ در مکاتبات رسمی و در بانک به یک گونه حرف می‌زنیم اما مردم به گونه‌ای دیگر حرف می‌زنند که این موضوع برای مردم دشواری ایجاد کرده است. ما باید تابع مردم باشیم، کمتر کشوری را سراغ داریم که زبان مردم در پول ملی با آنچه که می‌نویسند تا این اندازه تفاوت داشته باشد.
روحانی در شرایطی که مردم به شدت در تنگنای اقتصادی و مشکلات معیشتی گرفتار شده‌اند و از سوی دیگر ساختار اقتصادی کشور دچار مشکلات عدیده ناشی از سوء مدیریت است، در استدلالی عجیب ، دلیل حذف 4 صفر از پول ملی را سخن گفتن از زبان مردم عنوان می‌کند!
این در حالی است که چنین اقداماتی جدا از بحث رویکردهای عوامانه و سطحی، صرفا یک کار اسمی بوده و تاثیر واقعی در متغیرهای اقتصادی نخواهد گذاشت. به عبارت دیگر، با حذف صفرهای پول ملی، تنها واحد هزینه‌های مردم کوچک نمی‌شود، بلکه واحد درآمدها نیز به تناسب آن کاهش می‌یابد؛ بر همین اساس، تاثیر اصلی این اقدام صرفا جنبه روانی داشته و معنای دیگری که حاکی از بهبود متغیرهای اقتصادی یا تغییر وضع معیشت مردم باشد را نمی‌توان از آن استنباط نمود.
دستاورد تماس تلفنی با اوباما چه بود؟
رئیس‌جمهور در ادامه به موضوع تماس تلفنی بین خود و رئیس‌جمهور سابق آمریکا اشاره کرد و مدعی شد: اگر در نیویورک وزیر امور خارجه ما با وزیر امور خارجه آمریکا دیدار نکرده بود و من به تلفن اوباما جواب نمی‌دادم، این کار با سختی و کندی انجام می‌شد. اینکه در کمتر از ۱۰۰ روز با شش قدرت بزرگ به توافق موقت ژنو برسیم در برخی از مواقع دشوار بود. ساعت ۵ صبح برای پذیرش نهایی این توافق صحبت می‌کردیم که گرفته شد و عمل شد، آسان نبود. این یک توافق بزرگ بود.
چنین ادعایی در حالی مطرح می‌شود که آنچه پس از این تماس، رخ داد، آن بود که علی‌رغم این امتیاز بزرگی که دولت یازدهم در اولین ماه‌های فعالیت خود به آمریکایی‌ها داد در مقابل، طرف آمریکایی با خلف وعده‌های فراوان در مسیر اجرای توافق هسته‌ای و وضع مجدد انواع تحریم‌ها قانون تمدید تحریم‌های ایران و همچنین توهین‌های پیاپی به مردم ایران نظیر سخنان وندی شرمن که فریب‌کاری را بخشی از ژن ایرانیان عنوان کرد روبرو شد.در عرصه بین‌المللی نیز این اقدام تاثیرات منفی در میان انقلابیون و آزادیخواهان جهان داشت و تا مدت‌ها زمینه‌ساز تبلیغات آمریکایی‌ها در سطح جهان را فراهم کرده بود.
ضمن اینکه رهبر معظم انقلاب نیز اندکی پس از بازگشت رئیس‌جمهور و هیئت همراه از نیویورک از برخی اقدامات نظیر تماس تلفنی و مذاکره مستقیم وزیران خارجه ایران و آمریکا انتقاد کردند و فرمودند: «از آنچه دولت ما انجام می‌دهد و تلاش‌های دیپلماتیک و تحرّکی که در این زمینه می‌کنند، حمایت می‌کنیم. البتّه برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، به نظر ما بجا نبود».
تهمت حسادت به منتقدان
 به خاطر دادن امتیازهای یکطرفه!
روحانی در ادامه با بیان اینکه قبل از آن (توافق ژنو) هشت سال مذاکره شده بود و در هشت سال پیشرفتی حاصل نشد، خاطرنشان کرد: فرض کنید ناگهان در ۱۰۰ روز پیشرفت عظیمی انجام شد. تحمل این مسئله از سوی برخی‌ها سخت بود. همه ما در یک نوع رقابت و حسادتی قرار داریم. وقتی یک دولت و افرادی ادعا کنند مسئله‌ای قابل حل نیست و میز مذاکره‌ای که هشت سال وجود داشت، فایده ندارد. من نمی‌گویم تقصیر این طرف بود یا آن طرف. طبیعی است که از این مسئله حرف‌ و حدیث درمی‌آید.
این اظهارات رئیس‌جمهور در حالی است که وی پاسخ نمی‌دهد از کدام فایده و دستاورد برجام سخن می‌گوید؟ همان برجامی که قرار بود تحریم‌ها را بردارد اما عراقچی گفت «ایران برجام را داستانی موفق نمی‌داند چراکه ایران از آن بهره‌مند نشده و تحریم‌ها برداشته نشده است»؟ و افزود که «برجام برای ایران موفق نبوده است؛ حتی متن و کلمات برجام نقض شده اند»؟ همان برجامی که ظریف گفت: «ما هنوز نمی‌توانیم در انگلیس یک حساب بانکی باز کنیم»؟ همان برجامی که سیف رئیس‌کل بانک مرکزی گفت دستاورد آن تقریبا هیچ بوده؟ یا همان برجامی که شخص او راه طی شده در رسیدن آن مذاکره با آمریکا را دیوانگی خواند؟
روحانی پاسخ نمی‌دهد از کدام دستاورد سخن می‌گوید که حسادت منتقدان دولت به آنها سبب مخالفتشان با برجام شده؟ حقوق‌های نجومی؟ قراردادهای محرمانه؟ رکود؟ گرانی؟ تورم؟ بیکاری؟ تعطیلی کارخانه‌ها و بنگاه‌های تولیدی؟ حاشیه‌سازی؟ کاهش ارزش پول ملی؟ بحران‌های ارزی؟... اصلا محملی برای حسادت می‌توان در نظر گرفت؟
هدف برجام اثبات دروغ‌گویی آمریکا
و اروپا بود؟!
رئیس‌جمهور با اشاره به اینکه در توافق‌ها، مطالبات حداکثری را مطرح و اصرار می‌کند ولی در نهایت در نقطه‌ای به توافق می‌رسند، خاطرنشان کرد: هدف ما برای ما آن بود که به دنیا بگویم آمریکا و برخی از غربی‌ها می‌گویند ایران به دنبال منطق نیست و تنها با زور و جنگ می‌توان با ایران برخورد کرد، این حرف‌شان دروغ است. می‌خواستیم نشان بدهیم اهل قدرت مذاکره، تعامل و منطق هستیم که این کار شهامت می‌خواهد. روحانی که بارها دستاورد توافق کردن با آمریکا را به زندگی و اقتصاد مردم گره زده بود و حتی آب خوردن را مشروط به توافقنامه هسته‌ای کرده بود به تحریف هدف برجام روی آورده و در چرخشی آشکار دستاورد برجام را به شکست سیاسی و اخلاقی آمریکا و منزوی شدن این کشور محدود می‌کند! امری که پیش‌تر با واکنش رهبر انقلاب نیز روبه‌رو شده است.
رهبر انقلاب با اشاره به تجربه‌هایی که باید از شکست برجام گرفت، «دلخوش کردن به چیزهای کم‌اهمیت را محکوم کردند» و فرمودند: « اگر چنانچه از این تجربه‌ها استفاده نکردیم، به چیزهای کم‌اهمیت دلمان را خوش کردیم [ضرر می‌کنیم]. همین‌طور که آقای رئیس‌جمهور گفتند واقعاً آمریکایی‌ها در این قضیّه از لحاظ اخلاقی، از لحاظ حقوقی، از لحاظ آبروی سیاسی در دنیا شکست خوردند؛ خب بله، آمریکا بی‌آبرو شد؛ این یک واقعیّتی است و در این تردیدی نیست امّا من می‌خواهم این را مطرح کنم که آیا ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه آمریکا بی‌آبرو بشود؟ هدف مذاکره‌ ما این بود؟ ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه تحریم‌ها برداشته بشود - و شما ملاحظه می‌کنید که بسیاری‌ از تحریم‌ها برداشته نشده،حالا هم دارند تهدید می‌کنند که تحریم‌های چنین‌وچنان را بر ایران تحمیل خواهیم کرد؛ همان تحریم‌های ثانویّه‌ای را که با مصوّبه‌ برجام و با قطعنامه‌ شورای امنیّت سازمان ملل برداشته شد، همانها را دوباره می‌خواهند اینها برگردانند- هدف، این بود؟»
به خاطر همین بود
 که اوباما پس از توافق جشن گرفت؟
رئیس‌قوه مجریه در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: توافقی امضا کردیم که دوست و دشمن نتوانست بگوید این توافق به ضرر ایران است. آنهایی که با ما مخالف بودند می‌گفتند خیلی به نفع ایران است آنهایی که با ما موافق بودند می‌گفتند توافقات خوبی است. یک نفر نگفت این توافق بد است آنها که دشمن ما بودند از اول می‌گفتند که این توافق برای ما بد است و از آن به نفع ایران است،  ترامپ هم همین را گفت یک شعری گفت که یک مصرعش درست بود که« ایرانی‌ها در هیچ مذاکره‌ای شکست نخوردند.»
این ادعای رئیس‌جمهور در حالی است که هنوز تصاویر مربوط به شادی و سرور باراک اوباما و همراهان وی در کاخ سفید پس از شنیدن خبر توافق هسته‌ای با ایران در آرشیو رسانه‌ها موجود است . ضمن اینکه اصرار آمریکا و اروپا برای تحمیل برجام‌های 2 و 3و .. پس از تحمیل توافق هسته‌ای به خوبی نشان می‌دهد که برجام تا چه میزان به نفع ایران بوده و به ضرر آنها.
موضوع خسارت‌های برجام است
 یا درصد پیروزی؟
روحانی در ادامه گفت:‌ ما شکست نخوردیم و همه قبول دارند که ما پیروز شدیم. ولی در عین حال ممکن است کسی بگوید که این پیروزی حداکثری و صددرصدی نبوده است که به اعتقاد من شدنی نیست که حتی اگر با یک کشور دوست راجع به یک موضوع اختلافی مذاکره انجام گیرد بتوان به موفقیت حداکثری و صددرصد رسید. خیلی بتوان موفق بود ۹۰ درصد. ما در طول تاریخ، با خیلی‌ها مذاکره کرده‌ایم و فقط ۱+۵ نبوده.
رئیس‌جمهور در حالی با فرافکنی و بازی با الفاظ از میزان درصد موفقیت و پیروزی در برجام سخن می‌گوید که امروز ، باید از تجربه گران تمام‌شده و نادرست خود در اعتماد مطلق به آمریکا و اروپا را برای آحاد ایرانیان توضیح دهد.
اغتشاش آماری
 درباره جذب سرمایه‌گذاری خارجی
رئیس‌جمهور در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: علاوه بر اینکه فروش نفت و میعانات را به نزدیک ۳ برابر افزایش دادیم، کار بزرگی نیز انجام گرفت. ما بعد از برجام  موفقیت‌های بسیاری به دست آوردیم. این موفقیت‌ها از لحاظ اقتصادی به قدری بود که بعضی‌ها عصبانی شده بودند و می‌گفتند چه خبر شده چرا اینقدر هتل‌های ما پر شده است نزدیک ۷۰- ۸۰ نفر از یک کشور آمده‌اند.
 چنین ادعایی در حالی مطرح می‌شود که مسئولان دولت دوازدهم طی ماههای اخیر آمارهای متناقضی درباره رقم جذب سرمایه‌گذاری خارجی مطرح کرده‌اند که نشانه نادرست بودن آنها است. بر اساس آمارهای رسمی در دولت روحانی روند سرمایه‌گذاری خارجی در کشور با افت فاحش ۵ میلیارد دلاری و حدودا ۴۷ درصدی رو به رو شده است. این در حالی است که آمارهای سازمان کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد (آنکتاد) نیز نشان می‌داد دولت یازدهم نیز تقریبا نصف دولت دهم، سرمایه‌گذاری خارجی جذب کرده.
حماسه‌سرایی دوباره
 درباره هواپیماهای برجامی
روحانی با اشاره به انتقادات در برجام، گفت: ما هواپیما می‌خریدیم آنها عصبانی می‌شدند و می‌گفتند که این هواپیماها کاغذی است. این افراد می‌توانند بروند به فرودگاه مهرآباد و امام خمینی سوار شوند و ببینند، هواپیماهای خریداری شده چگونه هستند. ما ناوگان هوایی و ریلی‌مان را تقویت کردیم و از لحاظ بانکی و اقتصادی نیز حرکت‌های بسیار مهمی را انجام دادیم.
گفتنی است سال 95 و تحت تأثیر توافق برجام، شرکت‌های هواپیمایی ایران قراردادهای مختلفی را با دو غول هواپیما‌سازی دنیا یعنی ایرباس و بوئینگ به امضا رساندند. براساس این قراردادها شرکت ایران‌ایر 100فروند انواع ایرباس را به این کمپانی اروپایی سفارش داد و متعاقب آن نیز قرارداد خرید 80فروند بوئینگ را با کمپانی آمریکایی بوئینگ به امضا رساند. قراردادهایی که با آب و تاب فراوان در رسانه‌های داخلی بازتاب داده شد و آن را «دستاورد بزرگ برجام» خطاب کردند.
اما در شرایط فعلی، ایران در حالی پرونده کوتاه مدت برجامی خود را بسته است که از ۲۰۰ فروند خرید، تنها ۱۶ فروند آن تحویل شده و این به معنای آن است که ایران از نیاز روز خود تنها هشت درصد را وارد کرده است.
آیا در برجام به دنبال «کاپ اخلاق» بودیم؟
رئیس‌قوه مجریه با بیان اینکه یک امتیاز دیگر غیرقابل بازگشت به دست آوردیم و آن وفای به عهد است، ابراز داشت: دنیا فهمید اگر ایران عهدی بست و پیمانی را امضا کرد، پای پیمانش می‌ایستد. این مسئله جاودانه و امتیازی است که هیچ وقت از بین نمی‌رود. وی اضافه کرد: طرف مقابل از توافق خارج شد و طرف‌های دیگر به تعهداتشان عمل نکردند ولی ما یک سال صبر کردیم و نشان دادیم ملتی هستیم که به عهدش می‌ایستد. امتیاز دیگر ما انزوای آمریکا بود، مگر در این یک سال آمریکا تنها نبوده است؟ مگر کسی بوده است که بگوید آمریکا کار درست کرده است؟
رئیس‌جمهور نتیجه مهم‌ترین دستاورد دولتش، را اثبات اخلاق‌مداری ایران در عرصه بین‌المللی می‌داند. حال سؤال اساسی اینجاست آیا هدف از برجام و چندسال تلاش برای دستیابی به نتیجه در مذاکرات هسته‌ای که متحمل هزینه‌های زیادی هم برای کشور شد، این بود که ایران اخلاق‌مدار بودن خود را به نمایش بگذارد؟این در حالی است که نگاهی به اظهارات گذشته روحانی در خلال انجام مذاکرات از سال 92 تاکنون نشان می‌دهد، وی اهداف بلندتری را دنبال می‌کرد.
مجموعه این اظهارات از سوی بلندپایه‌ترین مقام دولت نشان می‌دهد، دولت تدبیر و امید تا حد زیادی همچنان دل در گرو سراب برجام دارد و حاضر به دیدن واقعیات صحنه نیست.
واقعیت‌هایی مثل گوشت 100 هزار تومانی و پراید 50 میلیونی که مردم عادی با آن دست به گریبانند و البته طبیعی است این واقعیت‌ها از چشم دولتی که نظرسنجی خودرویی می‌کند، پنهان بماند.

تنگه هرمز پایان عزتمندانه برجام! (یادداشت میهمان)


  ۱-آمریکا در حالی‌که فریبکارانه دم از مذاکره می‌زند، مسئول دیپلماسی کشور را تحریم کرد!. تحریم رسمی ظریف بعد از ایجاد محدودیت تردد برای او در سازمان ملل و نیویورک از سوی وزارت خزانه‌داری آمریکا را باید اولا آخرین ورق از دفتر تحریمی آمریکا علیه ملت ایران دانست که نشان می‌دهد کاخ سفید و ترامپ دستشان خالی شده است. ثانیا باید تحریم مسیر دیپلماسی و میخ آخر بر تابوت هرگونه مذاکره‌ای و همچنین برجام تلقی نمود چرا که بار دیگر ثابت کرد که «عنصر صداقت در میان آمریکایی‌ها نه تنها کمیاب، بلکه نایاب است»! و دیپلماسی و تحریم هر دو باهم در ایستگاه آخر متوقف شدند!.
۲- واکنشهای داخلی نشان داد ملت ایران در این جنگ تحریمی – تبلیغاتی با قدرت و عزتمندانه از وزیر امورخارجه کشور حمایت می‌کنند و همان‌گونه که آمریکا قبلا شخصیت‌های حقیقی و حقوقی زیادی را هرچند سمبلیک در فهرست تحریم‌های خود قرار داده است، قرار گرفتن نام وزیر امورخارجه در این فهرست نیز از اهمیت چندانی برخوردار نخواهد بود. آنچه که اهمیت این موضوع را تقلیل و کاهش می‌دهد این است که روند چهل ساله انقلاب اسلامی در مواجهه با جبهه استکباری نظام سلطه و به‌ویژه در شش سال گذشته در مذاکرات هسته‌ای و برجام و پسابرجام نشان داده مسیر دیپلماسی و مذاکره با آمریکا و اروپایی‌ها مسیری خسارت بار و بدون نتیجه‌ای برای ملت ایران است. از سوی دیگر مقاومت ملت ایران بخصوص در سالها و ماههای اخیر نشان داده است، تنها مسیر رسیدن ملت ایران به اهداف واقع بینانه خود چه در حوزه امنیت و منافع ملی و چه در حوزه اقتصادی و سیاسی، مسیر مقاومت و تلاش مجاهدانه و انقلابی است.
۳- اما درخصوص اقدام آمریکا در تحریم وزیرامورخارجه چند نکته مهم: اولا هرچند قبلا ثابت شده است که تشدید تحریم‌ها نتیجه انفعال و امیدواری کاذب به آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای حل مشکلات کشور است، اما تحریم ظریف را باید نتیجه و مصداق کامل و روشن چنین دیپلماسی دانست. به‌عنوان یک قاعده کلی نتیجه بازی کردن در دامی که دشمن پهن می‌کند، گرفتار شدن شخص بازی‌کننده در این دام خواهد بود. بعبارت دیگر این همان سخن حضرت امام(ره) است که فرمودند «اگر یک قدم عقب‌نشینی کنید، آمریکا ده قدم گستاخانه و طلبکارانه جلو می‌آید و اگر یک قدم جلو رفتید، آمریکا ده قدم عقب می‌رود». نگاهی به رویکرد دیپلماسی انفعالی و راهبرد مقاومت شجاعانه نشان می‌دهد درحالی که با هر اقدام قدرتمندانه نیروهای مسلح و گروه‌های مقاومت در منطقه، آمریکا و انگلیس و دنباله روهای آنها مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند و اظهار عجز می‌کنند، اما برخی اقدامات دیپلماتیک منفعلانه باعث امیدواری آمریکا برای نتیجه دادن تحریم‌ها و فشارهای حداکثری شده است. بعداز اینکه آمریکا دام مذاکره را با عملیات فریب پهن کرد، متاسفانه دستگاه دیپلماسی کشور بدون تعقل و تامل و با تغییر محاسباتی تحت تاثیر نفوذی‌های لیبرال مسلک وارد این دام شد و همنوا با ترامپ از مذاکره سخن گفت. وقتی آمریکا مسیر دیپلماسی و مذاکره را تحریم می‌کند، با کدام عقل دیپلماتیک و سیاسی باید مدعی آمادگی برای مذاکره در هرکجا و هر زمان شد؟! ثانیا بعد از سریال ‌اشتباهات دولت در شش سال گذشته بویژه در حوزه سیاست خارجی، یکی از ‌اشتباهات دولت در مقطع کنونی مطرح کردن مطالبات حداقلی برای حفظ برجام به هر قیمتی است. مطالبات ملت ایران برداشته شدن تمام تحریم‌ها و اجرای تمام تعهدات آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در برجام است که این تعهدات علاوه‌بر فروش نفت و گشایش‌های بانکی، ده‌ها مورد دیگر از جمله آزادسازی دارایی‌های ملت ایران را نیز شامل می‌شود. ظریف بعداز بیان چند باره مواضع نسنجیده درخصوص مذاکره از جمله «مذاکره در‌باره موشکهای بالستیک» و «‌تصویب پروتکل الحاقی» و «تبادل زندانیان»و «برگشت پذیر بودن کاهش تعهدات برجامی ایران» و «برگشتن آمریکا به برجام» و....، در مواضعی جدید در حاشیه جلسه اخیر هیئت دولت دعا کرده است «می‌خواهیم اروپایی‌ها همین تعهد اولیه یعنی فروش نفت ایران و بازگشت درآمدهای نفتی را اجرا کنند». خود آقایان روحانی و ظریف اذعان کرده‌اند که «اروپایی‌ها به هیچ کدام از تعهداتشان در برجام و تعهداتی که پس از خروج آمریکا از برجام داده اند، عمل نکرده‌اند و اقدامات آنها هیچ تناسبی با اجرای تعهدات ایران ندارد»،حالا چرا آقای ظریف از مطالبات حداکثری ملت ایران صرف نظر می‌کند و به یک مطالبه حداقلی و اولیه راضی شده و ادعا کرده است «ما فعلا از بقیه تعهدهای آنها عبور می‌کنیم»؟!. اگر قرار است ملت ایران پشت تیم مذاکره‌کننده باشد و اگر براساس ادعاها و فضاسازی‌های سیاسی – رسانه‌ای آقایان برجام و مذاکرات تصمیم نظام بوده و هرگونه تصمیمی باید در شورای‌عالی امنیت ملی گرفته شود، اولا چرا بدون اجازه نظام و تصمیم شورای‌عالی امنیت ملی پیشنهاد مذاکره در‌باره موشک‌های بالستیک را در نیویورک دادید تا آمریکایی‌ها به استناد این سخنان با فضاسازی مواضع صادقانه جمهوری اسلامی را زیر سؤال ببرند و بعداز آن بگویند «وزیرخارجه ایران قدرت لازم را ندارد»؟!. ثانیا چرا خودجوش! پیشنهاد توقف روند کاهش تعهدات برجامی و ماندن ایران در برجام را در قبال فروش فقط یک میلیون و 200 هزار بشکه نفت را به مکرون با اعزام نماینده ویژه رئیس‌جمهور به پاریس دادید؟ و چرا برخی تلاش دارند نبرد سیاسی- رسانه‌ای و تبلیغاتی بُردهِ شده در جنگ اقتصادی را به باخت تبدیل کنند!؟.
۴- ظریف در توجیه نوشتن نامه حاشیه سازش به رهبری، ادعا کرده سریال گاندو باعث شده «آمریکایی‌ها به غلط بگویند وزیرخارجه ایران قدرت ارائه نظرات جمهوری اسلامی را ندارد»! اولا باید گفت این ادعا در حقیقت القاء همان سخن نادرست رئیس‌جمهور است که هم در اظهارات علنی و هم در نامه به رهبری، علیرغم اختیارات کامل و تمام و با وجود حمایت‌های رهبری از دولت وی، ادعا کرده است «رئیس‌جمهور اختیار لازم را ندارد»!. ثانیا فرار از پاسخگویی در قبال مسئولیت و اختیاراتشان و تحت‌الشعاع قرار دادن عملکرد خود در برجام است. ثالثا آنچه که باعث شده و می‌شود تا آمریکایی‌ها به غلط چنین فضاسازی کنند و نهایتا وزیر امورخارجه را در لیست تحریم قرار دهند، مواضع دستگاه دیپلماسی است نه سریال گاندو!، چراکه مواضع روشن جمهوری اسلامی مقاومت و مواضع رهبری، مقتدرانه است، نه مذاکره منفعلانه و فریبکارانه و زیر سایه فشار و تحریمهای برجامی. رابعا مواضع نظام گرفتن حق ملت ایران و مطالبات حداکثری مردم برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی شان است که قرار بود با برجام محقق شود.لذا نه تنها وزیر امور خارجه قدرت و اختیار کامل برای بیان مواضع جمهوری اسلامی را دارد، بلکه باید با استفاده از این قدرت و اختیارات کامل به‌درستی «نظرات جمهوری اسلامی را ارائه کند».
۵- اما با تحریم ظریف اگر دولت می‌خواهد عزت ملت ایران و منافع و امنیت ملی کشور را حفظ کند و واکنش مقتدرانه و عزتمندانه‌ای به آمریکایی‌ها بدهد، باید تا دیر نشده اولا به پشتوانه ملت خروج رسمی و کامل ایران از برجام را اعلام کند و به سخن گفتن از هرگونه مذاکره‌ای و به امیدواری آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای هرگونه مذاکره‌ای پایان دهد و از مسیر رفته گذشته عبرت بگیرد. ثانیا باید درک کرد تنگه هرمز، تنگه اُحد جمهوری اسلامی است و دولت باید به پشتوانه اقتدار نیروهای مسلح و به‌ویژه سپاه پاسداران آن را ببندد و با این اقدام مقتدرانه و مبتکرانه اعلام کند به هر کشوری که با تحریمهای آمریکا همراهی نکند، یک - اجازه تردد از تنگه هرمز و استفاده از نفت خلیج‌فارس را خواهد داد. دو- نفت آنها را تامین خواهد کرد. سه- بعداز افزایش سرسام آور قیمت نفت که نتیجه قطعی چنین اقدام قاطعانه‌ای خواهد بود، اعلام کند به کشورهایی که با تحریم‌های آمریکا همراهی نکنند، نفت به قیمت زیر قیمت بازار می‌فروشد.
۶- با چنین اقدامی اولا شکست بزرگی برای آمریکا در صحنه بین‌المللی و همچنین در افکارعمومی داخلی آمریکا رقم خواهد زد. ثانیا هم عزت ملت ایران را حفظ، هم از حیثیت دستگاه دیپلماسی و وزیرخارجه خود دفاع کرده است. ثالثا مشکل تحریم‌های آمریکا را برای همیشه بی‌اثر و فشار حداکثری را خنثی و به فرصت حداکثری تبدیل می‌کند. رابعا سیاست صفر کردن فروش نفت جمهوری اسلامی به سیاست حداکثری فروش نفت ایران تبدیل خواهد شد.  
دکتر محمدحسین محترم

دیپلماسی صدهزار تنی یا گور دسته‌جمعی(یادداشت روز)

وقتی بیش از 100 سال پیش رئیسعلی دلواری و همرزمانش در تنگستان در برابر استعمار انگلیس که آن روزها ابرقدرت جهان بود ایستادند، قسم‌نامه‌ای را امضا کردند که در آن آمده است: «ای کلام‌الله گفتار مرا شاهد باش من به تو سوگند یاد می‌کنم که اگر انگلیسی‌ها بخواهند بوشهر را تصرف کنند و به خاک وطن من تجاوز کنند، در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است، دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم و اگر غیر از این رفتار کنم، در شمار منکرین و کافرین به تو باشم و خدا و رسول از من بیزار شوند»، حتی تصور اینکه روزی ایران بتواند انگلیس را تحقیر و از موضعی برابر با آن برخورد کند، غیرممکن بود.
رخدادهای چند هفته اخیر در خلیج‌فارس و دریای عمان که انهدام پهپاد پیشرفته آمریکایی و توقیف نفتکش انگلیسی، شاخص‌ترین آنهاست را می‌توان نقطه عطفی در تحولات استراتژیک جهانی قلمداد و نباید به سادگی از کنار آنها عبور کرد.
با پایان جنگ جهانی دوم و غروب استعمار انگلیس که روزگاری خورشید در سرزمین‌های تحت سیطره‌اش غروب نمی‌کرد، آمریکا جای آن را گرفت. آنچه انگلیس و پس از آن آمریکا را تبدیل به ابرقدرتی جهانی کرد، قدرت دریایی آنان و تسلطشان بر دریاها بود. «آلفرد تایر ماهان» افسر نیروی دریایی آمریکا و ژئواستراتژیست مشهور در کتاب خود با عنوان «تاثیر و نفوذ قدرت دریایی در تاریخ» بطور مبسوط به این قضیه پرداخته و نیروی دریایی را «کلید قدرت» جهان معرفی می‌کند؛ «دریاهای جهان بیش از آنکه سرزمین‌های جهان را از هم جدا کنند آنها را به هم پیوند می‌دهند بنابراین تشکیل امپراتوری‌های ماورای بحار و دفاع از آنها به قدرت تسلط بر دریا بستگی دارد.»
برای درک بهتر اهمیت رخدادهای اخیر در آب‌های جنوبی کشورمان و تاثیرات عمیق و بلندمدت آن بر معادلات منطقه‌ای و حتی جهانی، باید شناخت گسترده‌تر و دقیق‌تری از اهمیت زمینه و میدان مناقشه داشت. برای کسب این درک باید به سراغ دریاها و مطالعه اهمیت آنها در روابط بین‌الملل، میزان قدرت و پشتوانه دیپلماسی کشورهای صاحب قدرت رفت. آمریکا در تاریخ خود، سه دوره دریایی را پشت سر گذاشته است. دوره نخست که صد ساله بود از 1790 تا 1890 طول کشید. دوره دوم تا سال 1945 یعنی پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت و دوره سوم تا کنون ادامه دارد. نیروی دریایی آمریکا طی هر دوره ارتقا یافته و جایگاه آن در قدرت این کشور افزایش یافته است تا جایی که در دوره سوم، نیروی دریایی، تجهیزات و نیروهای هوایی و زمینی را نیز به خدمت گرفته و در عمل به پشتوانه دیپلماسی جهانی آمریکا مبدل شد. «دیپلماسی قایق‌های توپدار» مربوط به دوره ابرقدرتی انگلیسی‌ها بود و آمریکایی‌ها «دیپلماسی دریایی» (naval diplomacy) را شکل دادند. نمونه اخیر استفاده از این ابزار در سیاست آمریکا، گسیل ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج‌فارس برای تهدید و ارعاب ایران بود که رسانه‌های بزرگ آمریکایی به عنوان بازوی تبلیغاتی این راهبرد، از آن به عنوان «دیپلماسی صدهزار تنی» (وزن این ناو) یاد کردند.
پیش از این استراتژی‌ها بر «کنترل دریایی» و «کنترل دریاها» استوار بود اما استراتژی‌های جدید تعریف متفاوتی ارائه کرده و بحث «قدرت از دریا» را پیش کشیده‌اند. اکثریت جمعیت جهان در فاصله 90 کیلومتری از سواحل دریاها زندگی می‌کنند. بر اساس استراتژی جدید، دریاها برای قدرت مسلط جهانی امن است و این قدرت می‌تواند هژمونی خود را از طریق سواحل با استفاده از ناوهای حامل نیروی هوایی و تفنگداران، بر هر سرزمینی تحمیل کرده و عمق کشورها را مورد تهدید قرار دهد. ناوهای هواپیمابر که هر کدام را می‌توان شهری متحرک دانست که ده‌ها هواپیما و هزاران تفنگدار را حمل می‌کنند، محصول این استراتژی هستند.
در اکتبر 2007 هر سه سرویس دریایی آمریکا یعنی نیروی دریایی، تفنگداران دریایی و گارد ساحلی در کالج جنگ نیروی دریایی ایالات متحده در نیوپورت رودآیلند، گرد هم آمدند تا جدیدترین استراتژی دریایی این کشور را به بحث گذاشته و تصویب کنند. آخرین استراتژی دریایی این کشور در سال 1986 طرح‌ریزی شده بود. در استراتژی جدید نکات مهم و قابل توجهی وجود دارد. این استراتژی با اشاره به وابستگی 90 درصد تجارت جهانی به دریاها، نیروی دریایی آمریکا را فراتر از معادلات نظامی و سیاسی معرفی کرده و آن را ضامن «سبک زندگی آمریکایی» و قدرت این کشور عنوان می‌کند.
چند روز پیش نشریه معتبر «فارین افرز» مقاله‌ای جالب توجه به قلم «الن جیمز فرامهرز» منتشر کرد. عنوان مقاله چنین است؛ «چرا هنوز هم هرمز مهم‌ترین گذرگاه استراتژیک جهان است و چرا باید آمریکا امنیت آن را تضمین کند». نویسنده از عبارت Chokepoint برای هرمز استفاده کرده است. این یک عبارت سیاسی-نظامی است و به گذرگاهی در خشکی یا دریا گفته می‌شود که راه باریک شده و قابلیت انسداد دارد و آن‌که بر چنین نقطه‌ای مسلط باشد، حتی می‌تواند قدرتی بزرگ‌تر را نیز شکست دهد. انگلیسی‌ها در دوره استعمار، بر اغلب «گذرگاه‌های استراتژیک» دنیا تسلط داشتند.
فارین افرز با اشاره به عبور 90 درصد نفت تولید خلیج‌فارس و 20 درصد نیاز جهانی نفت از این هرمز، پهنای باریک (کمتر از 40 کیلومتر) و تسلط ایران بر آن را مخاطره‌آمیز توصیف می‌کند؛ « امنیت تنگه در حال حاضر اهمیت دارد نه صرفا به دلیل تجارت؛ یک درگیری در هرمز قابلیت دارد فورانی را ایجاد کند که می‌تواند به سرعت در خلیج‌فارس گسترش یابد. دوم، میزان تجارتی که از طریق هرمز عبور می‌کند، با افزایش سطح درآمد نفت کشورهای ثروتمند در حاشیه خلیج‌فارس، به سرعت افزایش یافته است. سرانجام، ایالات متحده به شدت در پایگاه‌های دریایی، در بحرین، قطر و جاهای دیگر سرمایه‌گذاری کرده است که فقط از طریق هرمز قابل دسترسی به دریا هستند. هرچقدر هم قیمت نفت کاهش یابد، تنگه هرمز با ارزش‌ترین و آسیب‌پذیر‌ترین نقطه برای تجارت و چالش‌های دریایی باقی خواهد ماند.» نویسنده در پایان تاکید می‌کند که آمریکا باید ضامن امنیت خلیج‌فارس باشد.
اما واقعیت آن است که آمریکا خود اصلی‌ترین عامل تنش و ناامنی در خلیج‌فارس است. کاخ سفید ده‌ها سال است که پول هنگفتی از کشورهای جنوبی به بهانه تامین امنیت منطقه به جیب می‌زند. امنیت و آرامش دائمی در خلیج‌فارس یعنی پایان دوشیدن اعراب و چنین وضعیتی به هیچ عنوان برای آمریکایی‌ها مطلوب نیست. سؤال جدی این روزها در میان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس این است که آمریکایی که نمی‌تواند از پهپاد پیشرفته و گرانقیمت خود محافظت کند، چگونه می‌خواهد از ما محافظت کند؟! پس نتیجه آن همه پول و امتیازی که دادیم چه شد؟ بهترین پاسخ را شاید بتوان از زبان حسنی مبارک شنید که گفته است: «آن کس که خود را با آمریکایی‌ها بپوشاند، برهنه خواهد بود.»
اواخر خردادماه که نفتکش کوکوئا در منطقه مورد حمله قرار گرفت، ارتش آمریکا فیلمی مبهم را منتشر کرده و مدعی شد نیروهای ایرانی در حال جدا کردن یک مین منفجر نشده از بدنه نفتکش بوده‌اند. بیایید فرض را بر صحت ادعای آنها بگذاریم. اگر چنین باشد، باید از آمریکایی‌ها پرسید که شما صدها میلیارد دلار از کشورهای منطقه دوشیدید و این همه ناو و هواپیما و تفنگدار به خلیج‌فارس آوردید که از عملیات ایران فقط فیلم‌برداری کنید؟! اگر راست می‌گویید پس چرا عکس‌العملی نشان ندادید؟ در بیچارگی و درماندگی آمریکا همین بس که در خفا انگلیس را تحریک می‌کند و فریب می‌دهد تا متعرض نفتکش ایرانی شود و وقتی ایران در تنگه هرمز پاسخ خباثت انگلیس را می‌دهد، آمریکایی‌ها جز بیانیه دادن و محکوم کردن، کار دیگری از دستشان ساخته نیست چرا که می‌دانند چماق آنها یعنی همان ناوهای عظیم‌الجثه که به پشتوانه آن سیاست خود را پیش می‌بردند، امروز به اهدافی بزرگ و در دسترس و در واقع پاشنه آشیل آنها تبدیل شده که در صورت هرگونه حماقتی می‌تواند گورستان دسته‌جمعی نظامیان آمریکا شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی چهار سال پیش (16 اردیبهشت 1394) فرمودند؛ « چرا تهدید می‌کنند؟ چرا غلط زیادی می‌کنند؟ می‌گویند اگر چنین نشود، چنان نشود، ممکن است ما حمله‌ نظامی به ایران بکنیم؛ اوّلاً که غلط می‌کنید؛ ثانیاً من در زمان رئیس‌جمهور قبلی آمریکا - آن‌وقت هم تهدید می‌کردند - گفتم دوران بزن‌ودررو تمام شده؛ این‌جور نیست که شما بگویید می‌زنیم و درمی‌رویم؛ نخیر، پاهایتان گیر خواهد افتاد و ما دنبال می‌کنیم. این‌جور نیست که ملّت ایران رها کند کسی را که بخواهد به ملّت ایران تعرّضی بکند؛ ما دنبال خواهیم کرد.» پایان دوران بزن و در رو، فقط مربوط به میدان نظامی نیست. تشدید جنگ اقتصادی آمریکا علیه مردم ایران و توقیف نفتکش ایرانی نیز در همین چارچوب است. سر و صدا و شماتت‌های داخلی امروز در آمریکا و انگلیس، نشان می‌دهد کم کم دارد حساب کار دستشان می‌آید.
«نابود نخواهیم شد»؛ این شعار ناوهواپیمابر آبراهام لینکلن با چیزی حدود 5700 نیروست. دیپلماسی صدهزار تنی آمریکا که برای مرعوب کردن ایران راهی منطقه شده بود، در دریای عرب لنگر انداخته و اخیراً یکی از افسرانش هم گم شده! اوضاع منطقه و رفتار آمریکایی‌ها نشان می‌دهد، چندان هم به شعاری که برای دیپلماسی سنگین‌وزن خود انتخاب کرده‌اند باور ندارند و البته این عاقلانه است.
محمد صرفی

دزدان دریایی را منتظر نگذارید!(نکته)

به وضوح می‌توان گفت دولت انگلیس با توقیف نفتکش ایران در پی آن بوده است که اقتدار نظامی ما را به چالش بکشد تا به زعم خود تحقیر آمریکا را که با انهدام پیشرفته‌ترین پهپاد جاسوسی آن صورت گرفته بود تا حدودی جبران کرده باشد. بنابراین تاخیر ما در پاسخ به این دزدی دریایی می‌تواند انگلیس را به هدف تبلیغاتی خود نزدیک کند، چرا که به یقین انگلیس نمی‌تواند نفتکش ایران را برای مدتی طولانی در توقیف نگه دارد و به خوبی می‌داند که دست ایران برای اقدام متقابل بسته نیست و رزمندگان اسلام انگشت بر ماشه ایستاده‌اند. اما اگر اقدام متقابل ما با تاخیر روبرو شود که تاکنون شده است، صورت مسئله این خواهد بود که انگلیس نفتکش ایران را توقیف کرده و سپس آزاد کرده است بی‌آنکه از جانب ایران با واکنشی روبرو شود! از این روی حفظ هیمنه و اقتدار جمهوری اسلامی در آن است که قبل از رفع توقیف از نفتکش خود، پاسخ سنگین و پشیمان‌کننده‌ای به دزدان دریایی انگلیس بدهد و این الگو را در جهان ثبت کند که ایران هیچ تعرض و تجاوزی را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت.
 ممکن است گفته شود که طی چند روز اخیر هیچ شناور انگلیسی از تنگه هرمز عبور نکرده و یا جرأت نزدیک شدن به آب‌های ساحلی کشورمان را نداشته است. این توضیح اگر هم واقعی باشد، فرمول یاد شده را به نفع ما تغییر نخواهد داد بلکه ماجرا کماکان اینگونه خواهد بود که ایران در مقابل توقیف غیر قانونی نفتکش خود هیچ واکنش مشابهی نشان نداده است، مگر اینکه رسما اعلام کنیم، تنگه هرمز را به روی کشتی‌های نفتکش و تجاری انگلیس بسته‌ایم و هر شناور انگلیسی را که به تنگه هرمز و آب‌های ساحلی کشورمان نزدیک شود، توقیف خواهیم کرد.
اینگونه است که باید قبل از رفع توقیف از نفتکش ایرانی دست به کار شد و فرصت انتقام از دزدان دریایی انگلیس را از دست نداده و در تاریخ ثبت کرد.
حسین شریعتمداری

 

قیمت برجام یک ششم قیمت یک فوتبالیست؟! (یادداشت روز)


  محمد ایمانی
  1-مدیریت منادی اعتدال، باید تعادل و تناسب و واقع‌نگری را مراعات کند. لازمه واقع‌نگری، جدا کردن مرز واقعیت با تصورات و آرزوهاست. زیبا‌ترین تصویر و تصورها نمی‌تواند جای واقعیت را پر کند. بعضا در روند مدیریت دولت، با رفتاری کاریکاتوری مواجه هستیم؛ اغراق در برخی حوزه‌ها و نحیف گذاشتن بسیاری از حوزه‌های دیگر. مانند همین رویکرد چندساله‌ای که شاکله مسئولیت و مدیریت اجرایی را بر دوش دیپلماسی انداخت و دیپلماسی را نیز به ادامه توافق نامتوازن به هر قیمت -ولو گم شدن استراتژی و هدف توافق- منحصر کرد.
2- مراسم «روز صنعت، معدن و تجارت» دیروز با سخنرانی وزیر خارجه برگزار شد. آقای ظریف در این نشست گفت «اینستکس اگرچه پاسخی به خواسته‌ای ایران و تعهدات اروپایی‌ها نیست، اما یک ارزش راهبردی و استراتژیک دارد و آن اینکه نزدیک‌ترین متحدین آمریکا در روابط اقتصادی، از این کشور فاصله می‌گیرند». کدام ارزش راهبردی؟ آیا واقعا رویکرد اروپا در 14 ماه گذشته، فاصله گرفتن از آمریکا بوده است؟ یعنی مثلا قراردادها و مبادلات مربوط به شرکت‌های توتال، ایرباس، پژو و زیمنس، مرسک، انی، آلیانتس، ساگا، پی‌جی‌نیگ، لویدز، دی زد و... را حفظ و توسعه داده‌اند؟ یا اینکه قراردادها و مبادلات موجود را به هم زده‌اند؟ آیا حجم تجارت چندمیلیارد یورویی، مثلا به 10 میلیارد یورو افزایش یافته تا نشانه جدایی راهبردی اروپا از آمریکا باشد یا تنزل فاحش کرده است؟ چگونه می‌توان از رفتار تاکتیکی اروپا نتیجه گرفت اتفاقی راهبردی رخ داده است؟! آیا ما در سال 94 و 95 قرار داریم که چنین تحلیل خلاف واقعی ارائه می‌شود؟ اصلا آیا چالش اصلی صنعت و تولید، برجام و اینستکس است یا اینکه به ضعف نقشه و برنامه و هم‌آهنگی در داخل دولت برمی‌گردد؟ آیا این چالشی که تولید مسکن - با 250 شاخه صنعتی تحت پوشش آن و ظرفیت میلیونی ایجاد شغل- 6 سال است گرفتار رکود شده و دولت، رکورد 10 ساله کمترین میزان تولید مسکن را شکسته، به برجام و تحریم ربط دارد یا به ضدتدبیرهای وزیر بی‌کفایتی که به جای مواخذه، با ژست طلبکاری استعفا داد؟
3- برجام از همان ابتدا (پاییز 94) نامتوازن اجرا شد و توسط دولت‌های اوباما و انگلیس و فرانسه و آلمان به‌اشکال مختلف نقض گردید. کاری که ترامپ در این میان کرد، باز‌نمایی واقعیت و نیشتر زدن به بی‌صداقتی آمریکا و اروپا بود. اروپایی‌ها پس ازخروج ترامپ، قول دادند تا آبان 97، مزایای ضدتحریمی برجام را برای ایران جبران می‌کنند. این البته عملیات فریب برای گرفتن التهاب از بازار نفت (به‌خاطر کم شدن تدریجی سهم ایران) بود. اگر ایران آن زمان قاطعیت به خرج می‌داد، احتمال اینکه قیمت تا 100 دلار صعود کند، بسیار بالا بود و این یعنی دور جدید رکود و تورم و اعتراضات در فرانسه و انگلیس و آلمان. چنین شوکی می‌توانست در قالب اعتراض دولت‌های اروپایی و آسیایی به تحریم نفتی، آمریکا منتقل شود. اما متاسفانه دولت و وزارت خارجه و نفت ما، ضمن سوءمحاسبه، به بازاری که سهم ما از آن حذف می‌شد، آرامش دادند!
4- اروپایی‌ها در این روند پشت‌هم‌اندازی و مهار شوک نفتی، موعد آبان را به آذر و دی، و سپس بهمن 97 موکول کردند و هر نوبت، وعده خود را فروکاستند. آنها متعهد بودند مقابل تحریم‌های مالی، بانکی و نفتی بایستند؛ اصلا نامی از SPV و INSTEX در برجام نیامده بود. اما از اواسط پاییز، ابتدا نام اس‌پی‌وی و سپس اینستکس را زمزمه کردند و طی چند مرحله، تعهدات خود را به صفر رساندند. آنها با وعده SPV مدعی شدند می‌خواهند نفت ایران را بخرند و غذا و دارو بفروشند. تعهدات مالی و بانکی را در این مرحله با رندی حذف کردند. اما در ادامه راهبرد خدعه و خریدن زمان، مدعی شدند اینستکس را راه‌اندازی می‌کند تا ایران بتواند در ازای فروش نفت به کشورهای غیراروپایی، از اروپا «غذا و دارو» بخرد! این روند در حالی رخ می‌داد که هنگام اعلام توافق برجام، ادعا شده بود ایران از ذیل تحریم‌های سازمان ملل در آمده است. جالب اینکه عراق هنگام قرار داشتن ذیل بند هفت منشور شورای امنیت، امکان مبادله نفت در برابر غذا و دارو را داشت.
5- روزنامه وال استریت ژورنال می‌گوید خط اعتباری مدنظر اروپا شامل «چند میلیون یورو» است. وزیر نفت دیروز ضمن اعتراض به پیشنهاد اروپا که فاقد مکانیسم خرید نفت و پرداخت پول آن است، تصریح کرد کل این اعتبار «4 میلیون یورو» می‌باشد! این رقم را مقایسه کنید مثلا با قرارداد 300 میلیون یورویی سایپا- پژو سیتروئن و قرارداد 4/8 میلیارد دلاری توتال که هر دو نیز توسط طرف اروپایی بدون پرداخت کمترین خسارت نقض شد. یا مقایسه کنید با قیمت 70 تا 400 میلیون یورویی یک هواپیما. در سطحی پایین تر، برای خرید یک بازیکن فوتبال در اروپا، ارقامی بین 25 تا 220 میلیون یورو پرداخت می‌شود. با این اوصاف، اگر 4 میلیون یورو را میان 10 کشور اروپایی مدعی همکاری با اینستکس (ادعای موگرینی مقارن با واگذاری مسئولیت) تقسیم کنیم، متوسط سهم هر کشور برای تجارت با ایران 400 هزار یورو می‌شود؛ یک‌ششم قرارداد یک بازیکن فوتبال، یک‌بیستم پول یک هواپیما و
یک هشتادم قرارداد سایپا- پژو!
6- اروپایی‌ها که نمی‌خواهند به تعهد خرید نفت و برداشتن تحریم‌های مالی و بانکی طبق برجام عمل کنند، یک شرط کوچک (!) دیگر هم دارند؛ اینکه معامله کذایی، به‌هیچ‌وجه مشمول تحریم‌های آمریکا نشود. اتحادیه اروپا حتی از یک اعتراض رسمی به آمریکا در شورای امنیت به‌خاطر نقض و ابطال برجام دریغ کرد. در این میان، شعبده‌بازی INSTEX، برای رسمیت بخشیدن به ابطال تعهدات برجامی اروپاست. اروپا بدین ترتیب تصریح می‌کند تعهدات برجامی خود را پایان‌یافته می‌داند. هرکس از این اقدام بی‌ارزش و موهن استقبال کند، عملا امضا کرده که اروپایی‌ها دیگر تعهدی برگردنشان نباشد اما ما به اجرای یکطرفه تعهدات ادامه دهیم.
7- ما در طول این سال‌ها به ویژه یک سال اخیر، معطل «اروپای غدّار اما فلج» بوده‌ایم. آقای روحانی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای»، ضمن مرور مذاکرات و توافقات سال 82-84 می‌گوید «برخی از مسئولین باور نمی‌کردند اروپا به تنهایی قادر به حل مسئله نیست. ما می‌گفتیم توان اروپا هم در آژانس و هم در شورای امنیت محدود است و حتی برای تضمین امنیت خودش نیز محتاج آمریکا است. اروپایی‌ها حتی نتوانستند یک هواپیمای ایرباس را بدون هماهنگی با آمریکا به ما بفروشند.
 اروپا قادر نیست هواپیمای ساخت خودش را به ما بفروشد». سند دوم، اظهارات چند هفته قبل امیرحسین زمانی‌نیا معاون وزارت نفت (عضو تیم مذاکراتی روحانی) است که چند هفته قبل گفت «اروپا در عمل کار زیادی نمی‌تواند انجام دهد. طرف اصلی ما آمریکا بود و حتی اروپایی‌ها خرده می‌گرفتند که مذاکرات را با آمریکا تمام کرده‌اید و اکنون از ما می‌خواهید آن را تایید کنیم... اروپایی‌ها متوجه شدند گروگان هستند و برای استقلال تلاش می‌کنند، اما این موضوع 50 - 60 سال طول می‌کشد»! آیا وزارت خارجه و آقای روحانی می‌توانند شصت سال دیگر منتظر و معطل بمانند؟
8- جک استراو وزیر خارجه وقت انگلیس، پس از توافق هسته‌ای سعدآباد در سال 82 گفته بود «ما میوه جنگ و ‌اشغال عراق را در مذاکرات سعدآباد چیدیم». اما 16 سال بعد، معادلات قدرت در منطقه زیرورو شده است؛ هرچه آمریکا و متحدانش در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن گرفتار شکست‌های راهبردی شده‌اند، محور پیروز مقاومت بسط ید پیدا کرده و به حدی از اقتدار رسیده که دولت تندخوی ترامپ پس از سرنگونی پهپاد فوق‌پیشرفته‌اش، مجبور است در کنار تهدید، از ایران سپاس‌گزاری کند که هواپیمای جاسوسی سرنشین‌دار را ساقط نکرده است. آیا سزاوار است با وجود این جا‌به‌جایی بنیادین معادله قدرت، وزیر خارجه بی‌سروپای آلمان در ملاقات با روحانی و ظریف بگوید اگر درخت برجام میوه نداده (یا میوه‌اش را مانند 16 سال قبل به یغما برده‌ایم)، شما از سایه‌اش استفاده کنید؟! چرا بر دهان او نزدند؟ یعنی بنا بوده به فاصله 16 سال، دو بار از سرمایه‌های ملی هزینه‌های گزاف کنیم و گونه‌ای از درخت‌های بی‌ثمر و پرهزینه را بکاریم که عایدات آن برای غرب و خساراتش برای ایران است؟ اینکه ایستادن در موضع اتهام است.
9- یکشنبه آینده، سررسید ضرب الاجل دو ماهه ایران به اروپاست. تصمیم راهبردی را نمی‌توان و نباید به‌خاطر رفتار تاکتیکی و عملیات تاخیری حریف، معطل گذاشت. ما پس از خروج آمریکا از برجام، 12 ماه صبر پیشه کردیم. اما صبر دولت ما، آمریکا و اروپا را گستاخ‌تر کرد، به‌جای آنکه به عقل و عهد برگرداند. آمریکا در این مدت، در حال بازگرداندن تحریم‌ها بود. دولت‌های خبیث اروپایی نیز امیدوار بودند همراهی با فشار حداکثری آمریکا در قالب نقض تعهدات، ایران را از موضع ضعف، دوباره پای میز مذاکره بیاورد تا این بار، عقب‌نشینی از نفوذ منطقه‌ای و واگذاری توانمندی بازدارنده دفاعی را بپذیرد. اگر هم کار به بی‌ثباتی در ایران می‌کشید، باز هم مطلوب آنها در جبهه صهیونیسم مسیحی بود.
10- اما قریب دو ماه است ورق برگشته است. از یک‌سو ضربات محور مقاومت به مراکز مهم اقتصادی و نظامی دو رژیم خیانتکار در منطقه شدت گرفته است. از طرف دیگر، جمهوری اسلامی با سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا نشان داد زدن ضربات متقابل را با جدیت در دستور کار قرار داده است. مجموعه نظام همچنین 18 اردیبهشت ماه، بازنگری در راهبرد خود نسبت به برجام را آشکار کرد و به شکل اجماعی در سطح شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت فقط دو ماه دیگر، به طرف اروپایی برای جبران کوتاهی‌هایش مهلت دهد. این، تصمیمی راهبردی، با 12+ 2 ماه تاخیر بود تا حجت بر دوستان و دشمنان تمام شود. دولت در اثر تراکم عهدشکنی و خباثت طرف مقابل و فشار افکار عمومی، از اردیبهشت ماه اعلام کرد کاهش تعهدات برجامی را به‌عنوان اهرم بازدارنده، در دستور کار قرار می‌دهد. حریف کمترین تردیدی نکند که این تصمیم راهبردی، جز با بازگشت او به تعهداتش تغییر نخواهد کرد. برجام، به خودی خود نمی‌توانست راهبرد دولت باشد اما اگر هم به خطا چنین شد؛ مشروط به پایبندی غرب بود. استحاله تدریجی «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) به «برجای» (برنامه جامع اقدام یکطرفه ایران!) به عنوان راهبردی برای در جا زدن ایران و بازداشتن آن از پیشرفت، به مفهوم پایان عمر برجام است؛ همچنان که توافقات 16 سال قبل سعدآباد و بروکسل و پاریس، به دست غرب نابود شد. با این تفاوت که امروز، ایران و متحدان راهبردی آن، دست برتر را در منطقه دارند.

سهم ناچیز ایران از بازار چند هزار میلیارد دلاری غذای حلال در جهان

نماینده ولی‌فقیه در وزارت جهاد کشاورزی با‌اشاره به سهم بسیار اندک ایران از بازارچند هزار میلیارد دلاری غذای حلال تاکید کرد: سیاست‌گذاران کشوربه این بازار مهم کاملا بی‌توجهند.

حجت‌الاسلام سیدرضا تقوی دیروز در نشست خبری خود و در پاسخ به سؤال خبرنگار اقتصادی کیهان مبنی بر اینکه چه اقدام عملی برای افزایش سهم ایران در بازار غذای حلال صورت داده اید؟گفت:امروز تجارت غذای حلال جهانی شده و حتی غیر مسلمانان هم از خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های حلال خیلی استقبال می‌کنند.
وی با بیان اینکه هر جای دنیا که نمایشگاههای غذای حلال برپا می‌شود غیر مسلمانان استقبال بی‌نظیری از آن می‌کنند افزود: کل گردش مالی غذای حلال در جهان بیش از 2 هزار میلیارد دلار است و متأسفانه ایران از این بازار بزرگ جهانی جا
مانده است.
نماینده ولی‌فقیه در وزارت جهاد کشاورزی با بیان اینکه سهم ایران از بازار غذای حلال دنیا کمتر از یک درصد است‌، گفت:متأسفانه سیاست متمرکزی در کشور ما در زمینه غذای حلال وجود ندارد.
سیاست‌‌گذاری‌های پراکنده سبب شده تا این کار مهم بین دستگاههای مختلف از جمله سازمان استاندارد، اتاق بازرگانی، وزارت بهداشت و درمان و وزارت جهاد کشاورزی تقسیم شود. شورایی هم در وزارت صمت در این باره تأسیس کرده‌اند که اصلاً تشکیل نمی‌شود و سیاست‌گذاران کشور به مسئله غذای حلال کاملاً بی‌توجه هستند.
حجت‌الاسلام تقوی با بیان اینکه ورود به بازار حلال می‌تواند ارز‌آوری زیادی برای کشور داشته باشد، گفت: تنها 15 کشور اطراف ما بازار 370 میلیونی دارند که استفاده از این ظرفیت‌ها می‌تواند برای ما بسیار مفید باشد.
وی پیشنهاد کرد برای افزایش سهم ایران از تجارت غذای حلال تجمیع قانون صورت گرفته و کل مسئولیت به یک دستگاه واگذار شود. نماینده ولی‌فقیه در وزارت جهاد کشاورزی همچنین در پاسخ به سؤال دیگر خبرنگار کیهان درباره اینکه سرنوشت احیای طرح جهاد سازندگی به کجا رسید؟ گفت: طرح تشکیل جهاد سازدگی پس از بررسی‌های فراوان بالاخره دو روز پیش آماده شد و نامه آن هم برای ارسال خدمت مقام معظم رهبری آماده شده و در ادامه باید منتظر دستور ایشان باشیم.
وی تاکید کرد براساس طرح مذکور جهاد سازندگی یک نهاد مردمی خواهد بود که بیشتر به کمکهای مردمی تکیه کرد البته با تشکیلات دولت هم بی‌ارتباط نیست.
تقوی همچنین تاکید کرد هنوز اذهان مردم خدمات مخلصانه نیروهای جهادی را در اذهان خود دارند و برهمین مبنا نیز الان ما شاهد فعالیت 12 تا 15هزار گروه جهادی خودجوش در کشور هستیم.

 

آخرین فریب(یادداشت روز)

1- این روزها دهمین سالگرد انتخابات 88 و آغاز فتنه سبزی که از آشوب سیاسی به مقدمه چینی برای 8 سال حصر اقتصادی ملت ایران انجامید. همچنین در ششمین سالگرد انتخابات 92 قرار داریم که وعده داده شد از طریق تعامل با آمریکا و اروپا، چرخ سانتریفیوژها و اقتصاد با هم بچرخد و مردم از پول یارانه بی‌نیاز شوند. دهه سپری شده، درس‌های بسیاری برای اهل عبرت و دقت دارد و می‌تواند توشه راه دهه آینده ما شود. یک پرسش مهم درباره دهه گذشته این است که آیا منطقا امکان داشت آمریکا، دشمن ملت ما در 78 سال گذشته بلکه دشمن شماره یک بسیاری از ملت‌ها پس از جنگ دوم جهانی باشد، اما سیاستمدارانی در کشور ما، او را دوست و شریک بپندارند؟!

 

2- ده سال قبل، مردم ما به چشم دیدند که اوباما و وزیر خارجه‌اش هیلاری کلینتون، چگونه از آشوبگرانی با عنوان «جنبش سبز» برای براندازی حمایت می‌کنند. آمریکا و انگلیسی که حتی سیاستمدار سکولار و غربگرایی مانند دکتر محمد مصدق را تحمل نکردند و به زیر کشیدند، چگونه حامی فتنه سبز و سران آن شده و تمام امکانات رسانه‌ای را در اختیارشان گذاشته بودند؟ شاید کسانی بگویند آن ماجرا رنگ و بوی سیاسی داشت. اما به دو سال نکشید که همان تیم اوباما-کلینتون با مشورت طیف‌هایی از گردانندگان فتنه سبز، «تحریم‌های فلج‌کننده»را علیه ملت ایران به اجرا گذاشتند. با این وجود، همچنان سیاسیونی بودند که تلقی یا تلقین شان، دوست انگاری و شریک پنداری دولت اوباما در صورت مذاکره و توافق بود. چرا؟ کجای کارشان می‌لنگید که رژیم حامی براندازی و ترور و تحریم اقتصادی بی‌سابقه و راه انداز فتنه ضدامنیتی داعش در کنار مرزهای ایران را قابل اعتماد می‌نامیدند؟ ما از خرداد 88 و سپس خرداد 92، راهی پر عبرت و تجربه را طی کرده‌ایم که می‌تواند توشه راه آینده مان باشد.
3- نخست‌وزیر ژاپن که ماموریت داشت پیغام ترامپ را به ایران بیاورد، یک جمله مهم و طلایی را در دیدار رهبر انقلاب گفت که هم ادعای ترامپ درباره مذاکرات صادقانه را باطل می‌کند و هم رازگشایی از علت بی‌فایدگی میانجی‌گری‌هایی از این دست می‌باشد. آقای آبه تصریح کرد «آمریکایی‌ها همواره می‌خواهند طرز فکر و عقاید خود را به دیگر کشورها تحمیل کنند». نخست‌وزیر ژاپن در سفر به ایران به جای آنکه نقشه واشنگتن را پیش ببرد، به عنوان رئیس‌دولتی که 74 سال است در اردوگاه دوستان و زیر دستان آمریکا قرار گرفته، شهادت داد آمریکا فقط دنبال «تحمیل» است، نه تعامل دو جانبه و برد- برد. با این وصف، اگر کسانی نسخه مذاکره و «تسلیم در مقابل تحمیل» را می‌پیچند، از صلاحیت ساقطند و حق ندارند از حقوق بشر و آزادی و کرامت انسان و از این قبیل دم بزنند. آنها رفیق قافله‌ای هستند که به نام راه بلدی، کاروان را به بیراهه و وسط کمین دزدهای سرگردنه می‌کشانند.
4- مولوی در دفتر اول مثنوی و ذیل عنوان «متابعت نصاری وزیر را» از حقیقتی تلخ سخن می‌گوید می‌گوید «... صد هزاران دام و دانه‌ست‌ای خدا- ما چو مرغانِ حریصِ بی‌نوا/ دم به دم ما بسته دام نوییم- هر یکی گر باز و سیمرغی شویم/ می‌رهانی هر دمی ما را و باز- سوی دامی می‌رویم،‌ای بی‌نیاز/ ما درین انبار گندم می‌کنیم- گندم جمع آمده گم می‌کنیم/ می‌نیندیشیم آخر ما به هوش- کین خلل در گندم است از مکر موش/ موش تا انبار ما حفره زدست- وز فنش، انبار ما ویران شدست/ اول‌ای جان دفع شر موش کن- وانگهان در جمع گندم جوش (کوش) کن». همان‌اشرافیتی که به بهانه فشارهای اقتصادی بر مردم، آدرس التماس از دشمن را می‌دهد، هنگام تدبیر و تصمیم سازی، خواص و هم قبیله ای‌ها را بر عامه مردم ترجیح می‌دهد. یا دست کم، مردم را در مقابل دشمنان و بدخواهان و زالو صفتان تنها می‌گذارد.
5- چه چیزی حال ما را خوش یا ناخوش می‌کند؟ دو پزشک را در نظر بگیرید. یکی، برای درمان موثر، داروی تلخ می‌دهد یا حتی ممکن است جراحی را تجویز کند و دومی، می‌گوید خودت را اذیت نکن؛ مورفین تزریق می‌کنم و توپ توپ می‌شوی! این، حکایت دو رویکرد به مردم و دغدغه‌ها و چالش‌های پیش روی آنهاست. بارها دیده و شنیده ایم این دو گانه را. یکی، تازه داماد و همسر و پدری است که عروس یا زن و فرزند تازه به حرف افتاده و یا نوه شیرین‌تر از فرزند را می‌گذارد و می‌رود تا از حیثیت و ناموس و عزت و شرافت صیانت کند -هر جا که می‌خواهد باشد- و دیگری پیرانه سر، دل به انواع شهوات دنیا از جاه و مقام و ثروت و کاخ نشینی می‌بازد و در زندگی‌اشرافی غرق می‌شود، بی‌آنکه از خود بپرسد « از مردمی که عائله تو محسوب می‌شوند، خبر داری؟ مردم به کنار! از زن و فرزند خود خبر داری؟!». اولی -همان که برای مردم، از عزیزترین عزیزانش گذشت- هر جا قدم گذاشت، آباد کرد و ساخت، و دومی هر جا گذرش افتاد، فرصت‌ها را از مردم دریغ کرد.
6- رهبر انقلاب 24 مهر 91 در دیدار بسیجیان خراسان شمالی، از یک دوگانه مهم سخن گفتند که مسئله امروز و فردای ماست. ایشان فرمودند: «یک مسئله، مسئله‌ ایثار است. ایثار در لغت، نقطه‌ مقابل استئثار است. استئثار یعنی هرچه که وجود دارد، ما برای خودمان بخواهیم. گاهی در بعضی از دعاهای ائمه (علیهم‌السّلام) از مستأثرین شکایت شده است. مستأثرین یعنی آن کسانی که هرچه هست، برای خودشان می‌خواهند؛ دنبال منافع شخصی و دست‌اندازی به داشته‌های دیگرانند. ایثار، نقطه‌ مقابل این است؛ یعنی از سهم خود، از حق خود برای دیگران گذشت ‌کردن، و به نفع دیگران از حق خود صرف‌نظر کردن... آن قله‌های بسیج که عرض کردیم، آنهائی هستند که جان خودشان را در کف دست گرفتند، رفتند برای دفاع از اسلام، برای دفاع از انقلاب، برای دفاع از امام، برای دفاع از کشور، برای حفظ مرزهای کشور جنگیدند. از خودگذشتگی، بالاتر از این؟ بیش از این؟ این، قله‌ ایثار است. پائین‌تر از این، صرف‌نظر کردن و گذشتن از منافع کوتاه‌مدت مادی است».
7- پیش از امام خامنه‌ای، امام خمینی(ره) 29 تیر 1367 در پیام مربوط به پذیرش قطعنامه 598، همین دوگانه را یادآور شدند و فرمودند «ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه، با رفاه‌طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند، آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی، دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام‌ تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم... از اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید». (جلد 21 صحیفه امام خمینی، صفحات 86-87)
8- در جهان قاعده‌مند از منظر خالق آن، نمی‌توان یلخی و بی‌قاعده زیست و انتظار موفقیت داشت. امیر مومنان در خطبه 241 نهج‌البلاغه و در حالی که یاران خویش را به جهاد تشویق می‌کرد، برخی از این قانونمندی‌ها را که کلید پیروزی و رمز ظفرمندی است، بیان کرد؛ «وَاَلله مُسْتَأْدِیکُمْ شُکْرَهُ وَ مُوَرِّثُکُمْ أَمْرَهُ وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمَارٍ مَحْدُودٍ لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَه،ُ فَشُدُّوا عُقَدَ اَلْمَآزِرِ وَ اِطْوُوا فُضُولَ اَلْخَوَاصِرِ. لاَ تَجْتَمِعُ عَزِیمَهٌ وَ وَلِیمَهٌ؛ مَا أَنْقَضَ اَلنَّوْمَ لِعَزَائِمِ اَلْیَوْمِ وَ أَمْحَى اَلظُّلَمَ لِتَذَاکِیرِ اَلْهِمَمِ. خداوند، شکر گزارى را بر عهده شما نهاده، و امر حکومت را در دست شما گذارده، و مهلتی محدود داده تا براى پیش افتادن و جایزه گرفتن، با هم ستیز کنید. پس کمربندها را محکم ببندید، و دامن همّت بر کمر زنید، که عزم و اراده برای (به دست آوردن ارزش‏هاى والا) با خوشگذرانى و شکم بارگی قابل جمع نیست. چه قدر نابود‌کننده است خواب‏ برای تصمیم‏هاى روز، و تاریکى‏هاى فراموشى برای همّتهاى بلند!». راز موفقیت‌ها و ناکامی‌های خود در دهه گذشته را می‌توانیم ذیل همین چند فراز از بیانات امیر کلام (ع) جست و جو کنیم.
9- فریبکاری است که بزک کنندگان شیطان بزرگ بگویند مذاکره با آمریکا نه، پس چی؟ انگار با مردمانی فاقد حافظه رو به رو هستند یا مردم ما تازه به آمریکا رسیده‌اند و به ویژه، تجارب یک دهه گذشته را ندارند. عیار رویا بافی‌ها درباره آمریکا و اروپا، در تیزاب واقعیت‌ها آشکار شد اما عجیب اینکه کسانی، بی‌راهه و بن‌بست را تنها راه وانمود می‌کنند و طلبکارانه می‌پرسند اگر این مسیر ]بن‌بست[ نه، پس کدام مسیر؟ راهی که کشور را معطل عملیات فریب دشمن کند و فرصت‌ها را بسوزاند، باتلاق است نه راه.
10- نقشه دشمن و عناصر همسو با آن برای شرطی سازی، آسیب‌های مهمی به سیاست و اقتصاد ما وارد کرده است. این آخرین جادوی دشمن را باید در هم شکست. در دوره «تعلیق و انتظار برای معجزه‌گری برجام»، به تدریج رکود اقتصادی حاکم شد. درعین حال نقدینگی رها شده، سراغ بخش‌های دلالی غیر مولد رفت و شرایط رکود تورمی را حاکم کرد. اما از همه بدتر، «شرطی‌سازی» مردم و تصمیم گیران، به مذاکره با آمریکا و اروپا بود. به بازار و مردم و برخی مدیران چنین تلقین شد که هر وقت بوی سفرهای دیپلماتیک و مذاکره می‌آید، حال اقتصاد رو به بهبود می‌شود و هر وقت می‌خواهیم پای حداقل حقوق خود بایستیم یا در برابر تهدید دشمن از خود اقتدار نشان دهیم، بازار ملتهب می‌شود! دولت متاثر از این عملیات فریب، شش سال معطل و منتظر ماند اما نتیجه‌ای جز تضعیف بنیه اقتصادی کشور و معیشت مردم نگرفت.
11- متاسفانه استدلال‌های صاحب‌نظران کمتر ‌شنیده شد. کسی نگفت چرا ظرفیت‌های اقتصادی داخلی مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد و نابود می‌شود. صرف آمد و شد هیئت‌های خارجی در انتخابات برای مردم فاکتور شد. برخی مدیران، به جای اهتمام به رونق اقتصاد ملی (هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا) و توسعه دیپلماسی عزتمندانه و حکیمانه در جهان غیر غرب، تماشاچی بازی چند لایه غرب شدند. رندان معارض با نظام و انقلاب هم که سرنوشت ملت و اعتبار دولت نیز برایشان مهم نیست، همچنان با الّا کلنگ ارز بازی ‌کردند تا دولت و دیگر نهادها جرئت نکنند به بازی دشمن پایان دهند. اما واقعیت این است که این بازی مدتهاست ‌اشباع شده و پایان یافته است. وزارتخانه‌ها و معاونت‌های رئیس‌جمهور، بالغ بر بیست دستگاه را شامل می‌شوند. دولت، فقط وزارت خارجه نیست، همچنانکه وزارت خارجه، صرفا متولی برجام و مذاکره با اروپا و آمریکا نیست. کل مسئولیت‌های دولت با این رویکرد، به یک چهلم یا یک پنجاهم آن فروکاسته شده و تصویری کاریکاتوری از پیکره عملکرد دولت ساخته است. باید نقطه پایان بر این رفتار گذاشت.

محمد ایمانی

 

آقای ظریف! قرار است تنگه هرمز را ما ناامن کنیم نه آمریکا!

در حالی که همه مسئولان سیاسی و نظامی کشور از موضوع «ناامن کردن تنگه هرمز برای آمریکا» در صورت تحریم نفتی ایران به عنوان گزینه‌ای قدرتمند در دستان کشورمان یاد می‌کنند و حتی رسانه‌های غربی نیز به آن اذعان دارند، محمد جواد ظریف به دلایل نامعلومی تلاش دارد این مزیت را به نقطه ضعفی برای کشورمان تبدیل کند.


سرویس سیاسی – روزنامه کیهان

محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه که برای شرکت در شانزدهمین نشست مجمع گفت‌وگوی همکاری آسیا به دوحه قطر سفر کرده بود، در حاشیه این سفر با بخش انگلیسی شبکه الجزیره گفت‌وگو کرد.
رئیس‌دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در بخشی از این مصاحبه که روز پنجشنبه از بخش عربی این شبکه پخش شد، در اظهارتی عجیب و قابل تامل گفت: اگر آمریکا بخواهد
تنگه هرمز را برای ما نا امن کند، این اجازه را به آن نخواهیم داد.
این اظهارات ظریف در شرایطی بیان شده است که پس از رفتارهای خصمانه آمریکا در لغو معافیتهای تحریم نفتی و تلاش برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران و همچنین قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست گروه‌های تروریستی، مقامات سیاسی و نظامی کشورمان همه از گزینه‌های فراوانی برای پاسخ به اقدامات ایالات متحده و همپیمانان او سخن گفته بودند که اصلی‌ترین آن گزینه نا امن کردن تنگه هرمز برای آمریکائی‌ها بوده است.
روحانی: نفت ما صادر نشود، نفتی از خلیج ‌فارس
صادر نخواهد شد
تیرماه سال گذشته حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور کشورمان در جمع روسای نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور ،خطاب به آمریکایی‌ها و در پاسخ به اینکه آنها گفته‌اند نمی‌گذاریم نفت ایران صادر شود، اظهار داشت:آقای ترامپ! ما مرد شرف و ضامن امنیت آبراه منطقه و امنیت مسیر کشتیرانی در طول تاریخ هستیم، با دم شیر بازی نکن، پشیمان‌کننده است. شما فکر می‌کنید ایران این قدر ضعیف است که اجازه دهد که شما به خواسته و به اهدافتان برسید؟
وی همچنین آذر 97 در سفر به استان سمنان و در جمع مردم شاهرود در واکنش به تصمیم آمریکا برای تحریم نفت کشورمان تاکید کرده بود: آمریکا بداند که ما نفت‌مان را می‌فروشیم و خواهیم فروخت و او قادر به این نیست که جلوی فروش نفت ایران را بگیرد؛ بدانید که اگر روزی آمریکا بخواهد جلوی صادرات نفت ایران را بگیرد، نفتی از خلیج ‌فارس صادر نخواهد شد.
ناامن کردن تنگه هرمز برای آمریکا در صورت تحریم نفت ایران به عنوان گزینه‌ای قدرتمند در دستان ایران نکته‌ای بود که حتی رسانه‌های آمریکائی نیز به آن اذعان و اعتراف کرده بودند.
بستن تنگه هرمز، اقدامی که
 مانند بمب هسته‌ای قدرتمند است
این رسانه‌ها در تحلیل تبعات رویکرد اخیر دولت آمریکا علیه ایران ضمن تاکید بر اینکه گزینه بستن تنگه هرمز، با قدرتی به اندازه بمب هسته‌ای در دستان ایران است، هشدار دادند این کشور می‌تواند همه چیز را بر سر کشورهای عربی حاشیه خلیج ‌فارس خراب کرده و آمریکا را در آن سوی مرزهای خود در عراق و افغانستان هدف قرار دهد.
به عنوان مثال این پایگاه خبری آمریکائی کنسرسیوم نیوز در تحلیلی با عنوان بلوف آمریکا در مقابله با ایران با ‌اشاره به اینکه فرماندهان ایرانی اعلام کرده‌اند بستن تنگه هرمز یکی از گزینه‌های آنهاست تصریح کرد: بسیاری از مقامات کشورهای غربی سعی می‌کنند با بی‌توجهی از کنار این حقیقت رد شوند که در صورتی که تنگه هرمز بسته شود جهان با یک مشکل اقتصادی عظیم مواجه خواهد بود؛ در صورتی که مقامات تهران به این جمع‌بندی برسند که راه دیگری در مقابله با واشنگتن وجود ندارد، دست به استفاده از این گزینه خواهند زد؛ اقدامی که مانند بمب هسته‌ای قدرتمند است. از سوی دیگر باید توجه داشت که این یک راز‌آشکار در میان متخصصان آمریکایی و حتی کارشناسان جنگی پنتاگون است که در صورت وقوع جنگ با ایران، آمریکا نخواهد توانست تنگه هرمز را باز نگه دارد.
کنسرسیوم نیوز نوشت: ایران انبوهی از موشک‌های فوق‌سریع را در شمال تنگه هرمز مستقر کرده است و راهی برای ناو‌های هواپیمابر آمریکا وجود ندارد که از سیل این موشک‌ها بگریزند؛ در کنار آن نیز موشک‌های فوق‌صوت که در ارتفاع پایین با سرعتی بیش از ۱۵۰۰ مایل حرکت می‌کنند، کشتی‌های آمریکایی را هدف قرار می‌دهند. موشک‌هایی که قدرت مانور بالایی داشته و حتی از یک کامیون قابل شلیک بوده و برای فرار از سیستم‌های راداری آمریکا طراحی شده‌اند.
این پایگاه خبری آمریکائی همچنین اذعان کرده بود :همان طور که برخی کارشناسان عنوان کرده‌اند محاسبات ‌اشتباه آمریکا در نهایت می‌تواند منجر به آن شود که خانه بر سر خودِ آمریکا خراب شود. آنها می‌گویند این به آمریکا بستگی دارد که چقدر تنش‌ها گسترش یابد؛ در واقع اگر آمریکا دست به گسترش بی‌مباهات تنش‌ها بزند، ایران نیز همین‌گونه پیش خواهد رفت. ایران می‌تواند همه چیز را بر سر کشورهای عربی حاشیه خلیج ‌فارس خراب کرده و آمریکا را در آن سوی مرزهای خود در عراق و افغانستان هدف قرار دهد.
واشنگتن‌پست: انفعال و عدم واکنش ایران ترامپ را جسور کرده است
 موارد فوق و دهها شاهد مثال دیگر پیام قدرت از جانب ایران برای مقامات آمریکائی این است که تاکید می‌کند تصمیم آنها برای قطع صادرات نفت جمهوری اسلامی به آسانی میسر نخواهد بود و برای آمریکائی‌ها هزینه گزافی در پی خواهد داشت اما رئیس‌دستگاه دیپلماسی کشورمان با اظهارات عجیب خود این نقطه قوت و قدرت را به نقطه ضعفی برای کشورمان تبدیل کرده و آن‌ را در اختیار آمریکائی‌ها قرار داده است.
این در حالی است که وی در جریان سفر چند روز پیش خود به نیویورک نیز در جمع خبرنگاران تصریح کرده بود: «میز مذاکره هنوز هست، ما میز مذاکره را ترک نکرده‌ایم و آمریکا آن را ترک کرد!».
پیام ضعف وزیر امورخارجه کشورمان به آمریکائی‌ها در حالی بود که مقامات آمریکائی طی هفته‌های گذشته از هیچ خباثت و اقدام خصمانه‌ای علیه کشورمان دریغ نکرده‌اند.
روزنامه «واشنگتن‌پست» چندی پیش در سرمقاله خود، تشدید فشارهای اقتصادی به ایران را نتیجه عدم واکنش تهران در پاسخ به تحریم‌های قبلی توصیف کرده و نوشته بود: تهران، با وجود تهدیداتی که کرده بود، به این ضررها پاسخی نداد و از خطوط قرمز ایالات متحده عبور نکرد. دولت [ترامپ] که احتمالاً به واسطه این انفعال جسور شده، در حال تشدید این وضعیت است و تلاش می‌کند با تهدید خریدارانی چون چین، هند، ترکیه، کره جنوبی و ژاپن به تحریم... باقی‌مانده صادرات نفت ایران را هم حذف کند.
متاسفانه مسئولان دستگاه دیپلماسی کشورمان طی سال‌های گذشته در برابر بدعهدی‌ها و اقدامات خصمانه آمریکا به جای واکنش از مضوع قدرت و عزت همواره پیام ضعف و انفعال فرستاده‌اند و همین امر باعث جسور‌تر شدن آمریکائی‌ها شده است.

 

ایران می‌تواند همه چیز را بر سر کشورهای حاشیه خلیج فارس خراب کند

ایران می‌تواند همه چیز را بر سر کشورهای حاشیه خلیج فارس خراب کند

رسانه‌های آمریکائی در تحلیل تبعات رویکرد اخیر دولت آمریکا علیه ایران ضمن تاکید بر اینکه گزینه بستن تنگه هرمز، با قدرتی به اندازه بمب هسته‌ای در دستان ایران است، هشدار دادند این کشور می‌تواند همه چیز را بر سر کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس خراب کرده و آمریکا را در آن سوی مرزهای خود در عراق و افغانستان هدف قرار دهد.

پایگاه آمریکایی کنسرسیوم‌نیوز با انتشار گزارشی تحت عنوان «بلوف آمریکا در مقابله با ایران» به انتقاد از سیاست‌های دولت ترامپ در تقابل با ایران پرداخت و نوشت: همان طور که برخی کارشناسان عنوان کرده‌اند محاسبات ‌اشتباه آمریکا در نهایت می‌تواند منجر به آن شود که خانه بر سر خودِ آمریکا خراب شود. آنها می‌گویند این به آمریکا بستگی دارد که چقدر تنش‌ها گسترش یابد؛ در واقع اگر آمریکا دست به گسترش بی‌مباهات تنش‌ها بزند، ایران نیز همین‌گونه پیش خواهد رفت. ایران می‌تواند همه چیز را بر سر کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس خراب کرده و آمریکا را در آن سوی مرزهای خود در عراق و افغانستان هدف قرار دهد.
این پایگاه خبری آمریکائی با ‌اشاره به اینکه فرماندهان ایرانی اعلام کرده‌اند بستن تنگه هرمز یکی از گزینه‌های آنهاست تصریح کرد : بسیاری از مقامات کشورهای غربی سعی می‌کنند با بی‌توجهی از کنار این حقیقت رد شوند که در صورتی که تنگه هرمز بسته شود جهان با یک مشکل اقتصادی عظیم مواجه خواهد بود؛ در صورتی که مقامات تهران به این جمع‌بندی برسند که راه دیگری در مقابله با واشنگتن وجود ندارد، دست به استفاده از این گزینه خواهند زد؛ اقدامی که مانند بمب هسته‌ای قدرتمند است. از سوی دیگر باید توجه داشت که این یک راز آشکار در میان متخصصان آمریکایی و حتی کارشناسان جنگی پنتاگون است که در صورت وقوع جنگ با ایران، آمریکا نخواهد توانست تنگه هرمز را باز نگه دارد.
کنسرسیوم نیوز نوشت : ایران انبوهی از موشک‌های فوق‌سریع را در شمال تنگه هرمز مستقر کرده است و راهی برای ناو‌های هواپیمابر آمریکا وجود ندارد که از سیل این موشک‌ها بگریزند؛ در کنار آن نیز موشک‌های فوق‌صوت که در ارتفاع پایین با سرعتی بیش از ۱۵۰۰ مایل حرکت می‌کنند، کشتی‌های آمریکایی را هدف قرار می‌دهند. موشک‌هایی که قدرت مانور بالایی داشته و حتی از یک کامیون قابل شلیک بوده و برای فرار از سیستم‌های راداری آمریکا طراحی شده‌اند.
ایران تسلیم تحریم‌ها نخواهد شد
نشریه فارین پالیسی در گزارشی تحلیلی با تاکید بر اینکه تحریم‌های جدید دولت ترامپ علیه ایران در بلندمدت به آمریکا آسیب می‌زند، نوشت: انتظارها این است که ایران سختی این تحریم‌ها را تحمل کند تا اینکه در برابر آن تسلیم شود.
این نشریه آمریکائی نوشت : دولت ترامپ در نهایت با سخت‌تر کردن وضعیت اقتصادی به دنبال منزوی کردن ایران است و می‌خواهد فشار کافی برای تحریک یک تغییر نظام را ایجاد کند. کاخ سفید می‌خواهد تعهداتی را به زور از ایران مطالبه کند تا این کشور از توسعه موشک‌ها، حمایت از گروه‌هایی که واشنگتن آنها را تروریستی می‌خواند و به‌علاوه سیاست‌های منطقه‌ای‌اش دست بردارد و برنامه هسته‌ای تهران را نیز محدود کند اما بسیار بعید به نظر می‌رسد که رویکرد دولت ترامپ مبنی بر اعمال فشار حداکثری این نتایج را در پی داشته باشد.
فارین پالیسی در ادامه تصریح کرد : تنها نتیجه‌ای که استراتژی جدید کاخ سفید، آن هم به صورت موقت به همراه خواهد داشت کاهش صادرات نفت ایران است. این پیروزی پوچ به قیمت بسیار گزافی تمام خواهد شد. ممکن است ابتدا مشتریان بزرگ نفت ایران این واردات خود را کاهش دهند اما صادرات نفت ایران به تدریج افزایش خواهد یافت و به جریان خود در بازار ادامه می‌دهد.
این رسانه آمریکائی با ‌اشاره به اینکه آمریکا هر چقدر هم که خواهان مؤثر افتادن سیاست اعمال فشارش باشد، نمی‌تواند تمام کسانی که تحریم‌های ایران را زیر پا می‌گذارند مجازات کند، افزود : همزمان که نفت ایران راه خود را به بازار باز می‌کند، ناظران به این نتیجه خواهند رسید که تحریم‌های آمریکا دیگر به اندازه کافی سخت نیست و این باور، انگیزه‌ها برای زیر پا گذاشتن آنها را بالا می‌برد. این وضعیت سیاست ترامپ در قبال ایران را کم اثر می‌کند.
فارین پالیسی نوشت : مشکل بزرگ دیگری که متوجه این استراتژی ترامپ است، این است که پیامی به جهان مبنی بر این خواهد فرستاد که تمام تحریم‌های آمریکا، نه فقط تحریم‌ها علیه ایران دیگر اهمیت ندارند و هزینه گزافی برای آمریکا دارند. اکنون با توجه به گسترش نفوذ استراتژیک و اهرم جهانی چین، تضعیف ابزار تحریم به شدت کاری ‌اشتباه است. نسل بعدی رهبران آمریکا می‌بایست با نتایج پر دردسر و مبهم این سیاست‌ها در بلندمدت دست و پنجه نرم کنند، درحالی‌که ابزار فشار اقتصادی نیز ضعیف‌تر شده است.
عدم تمایل چین، هند و ترکیه به همراهی با تحریم ایران
پایگاه آمریکایی لوبلاگ نیز با انتشار گزارشی به بررسی تحریم‌های نفتی ایران پرداخته و عنوان می‌کند: «تحریم کامل نفتی ایران توسط ترامپ اکنون بیشتر وابسته به تصمیم چین، هند و ترکیه است؛چین که علاقه‌ای به تحریم‌های یکجانبه آمریکا ندارد چون ممکن است خودش نیز روزی هدف آنها قرار بگیرد.هند نیز در آستانه انتخابات است و نخست‌وزیر آن علاقه‌ای ندارد به افزایش قیمت نفت کمک کرده و یا خود را بازیچه دست آمریکا نشان دهد.به نظر نمی‌رسد ترکیه نیز رابطه مسالمت‌آمیز ۴۰ ساله با ایران را فدای تحریم یک‌جانبه آمریکا کند.»
استراتژی دولت ترامپ علیه ایران
در حال خفگی
روزنامه آمریکایی واشنگتن پست هم در گزارشی به بررسی راهبرد دولت «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا درباره ایران همزمان با تشدید فشارها علیه تهران و پایان معافیت از تحریم کشورهای وارد‌کننده نفت از ایران پرداخت.
در این گزارش آمده است: استراتژی دولت ترامپ پس از برجام قرار دادن اقتصاد ایران در حالت خفگی است که این کار را از طریق پایان دادن به معافیت از تحریم برای خریداران نفت ایران انجام می‌دهد اما در این استراتژی چالش‌های جدی وجود دارد.
واشنگتن پست نوشت : کارشناسان نفتی معتقدند که آمریکا قادر نخواهد بود تا صادرات نفت ایران را به صفر برساند. آمریکا و امارات احتمالا قادر نخواهند بود تا طولانی‌مدت سطح تولید بالا را حفظ کنند. «نفت سنگین» ایران که بسیاری از کشورها برای پالایش فرآورده‌های نفتی به آن نیاز دارند نمی‌تواند با نفت سبک سعودی جایگزین شود.
این روزنامه آمریکا با ‌اشاره به اینکه «دولت ترامپ می‌تواند باعث مشکلات شدیدی برای ایران شود اما نمی‌تواند باعث ناآرامی‌های داخلی گسترده‌ای و به تبع آن سرنگونی رژیم یا تغییرات اساسی در رفتار منطقه‌ای ایران شود» نوشت: دولت ترامپ که یک برجام معیوب را به ارث برد با این وجود نتوانست کشورهای غربی را علیه ایران متحد کند و احتمالا ریاست جمهوری را بدون بهبود بخشیدن این توافق و با اعتبار کم در منطقه ترک کند.

شهید نادر مهدوی به عنوان فرماندة ناوگروه دریایی ذوالفقار، از زمان ورود آمریکایی‌ها به خلیج ‌فارس تا زمان شهادت، لحظه‌ای از نبرد بی‌امان با این جنایتکاران نیاسود و تمام توان و استعداد خود را در این‌ راه به کار بست. او طی این مدت، عملیات‌ بسیاری را علیه آمریکایی‌های متجاوز ترتیب داد که معروف‌ترین آن زدن کشتی بریجتون بود.
در سال‌های پایانی جنگ، خلیج فارس برای ایران بسیار ناامن شده بود؛ صدام خیلی راحت کشتی‌ها و سکوهای نفتی ایران را می‌زد. کویت بخشی از سرزمین، و عربستان، آسمانش را در اختیار صدام قرار داده بودند. فرماندهان عالی‌رتبة سپاه، جریان عبور آزاد و متکبّرانة ناوهای جنگی آمریکا و نیز سایر کشتی‌ها و شناورهای تحت حمایت این کشور را به عرض امام‌(ره) رسانده بودند. حضرت امام‌(رض) فرموده بود: «اگر من بودم، می‌زدم.» همین حرف امام، برای نادر مهدوی، جانشینش بیژن گرد و همرزمان آن‌ها کافی بود تا خود را برای انجام یک عملیات مقابله به مثل و اثبات این موضوع که با همت و رشادت دلیرمردان ایران اسلامی، خلیج فارس، چندان هم برای آمریکایی‌ها و نوکرانشان امن نیست، آماده سازند.
اولین کاروان از نفتکش‌های کویتی آن هم با پرچم آمریکا و اسکورت کامل نظامی توسّط ناوگان جنگی این کشور در تیرماه سال ۱۳۶۶ به راه افتادند. در این بین، دولت آمریکا عملیات سنگینی را در ابعاد روانی، تبلیغی، سیاسی، نظامی و اطّلاعاتی جهت انجام موفّقیت‌آمیز این اقدام انجام داده بود. در این کاروان، نفتکش کویتی «اَلرَّخاء» با نام مبدّل «بریجتون» حضور داشت که در بین یک ستون نظامی، به طور کامل، اسکورت می‌شد. این نفتکش، در فاصلة ۱۳ مایلی غرب جزیرة فارسی، در اثر برخورد با مین‌های کار گذاشته شده توسط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوری‌که حفره‌ای به بزرگی ۴۳ متر مربّع در بدنة آن ایجاد گردید. در پی این حماسه مرحوم حاج سید احمد خمینی به شهید مهدوی می‌گوید که دل امام را شاد کردید.

 

رسانه، آن 37 نفر و قانون جنگل!(یادداشت روز)

«وحشتناک بود». هم نحوه قتل دسته‌جمعی آن
37 شهروند مظلوم عربستانی توسط رژیم عصر حجری سعودی، هم نحوه واکنش‌ها به این قتل‌عام. وقتی «جمال خاشقجی» خبرنگار منتقد و هوادار! سعودی به قتل رسید، واکنش‌ها زیاد بود. خیلی زیاد. در پرونده خاشقجی فشارها علیه این رژیم از سراسر دنیا آن‌قدر زیاد شد که زمزمه برکناری «بن سلمان» ولیعهد سعودی بر سر زبان‌ها افتاد. کنگره آمریکا برای حفظ ظاهر هم که شده جلساتی را علیه سعودی تشکیل داد. اتحادیه اروپا وارد میدان شد و از آب گل‌آلود، ماهی خود را گرفت. بحث خروج آمریکا از جنگ یمن مطرح شد و عده‌ای حتی گفتند، بن سلمان با این حماقت گور خود را کند. پرونده خاشقجی آن‌قدر برجسته شد که در تاکسی و اتوبوس هم می‌شد، بحث میان مردم در این باره را شنید! و برخی از کارشناسان بین‌المللی در روزنامه‌های شناخته‌شده نوشتند، قتل خاشقجی برای آل‌سعود گران‌تر از جنگ یمن تمام می‌شود! (نقل به مضمون)
 اگرچه غرب با نیم‌نگاهی به دلارهای سعودی و کارکردی که این رژیم برای طرح مقابله با ایران‌ِشان دارد، ضمن «فرسایشی کردن» برخورد با سعودی، پرونده خاشقجی را مشمول «مرور زمان» کرد و از میزان حساسیت‌ها کاست تا بن سلمان موقتا نجات پیدا کند اما، این فشار‌ها و افشاگری‌ها به اندازه‌ای که باید، کار خود را کرد و دست‌کم، اصلاحات نمایشی او را که برخی اصلاح‌طلبان در کشور خودمان آن را بر سر جمهوری اسلامی می‌کوبیدند «هوا» و بن سلمان و اصلاح‌طلبان را با هم «رسوا» کرد، اما درباره این 37 نفر، واکنش‌ها آن‌قدر ضعیف بود که، مظلومیت آنها را دوچندان کرد. چه در داخل چه در خارج!
در مظلومیت این 37 نفر همین بس که تنها، چند رسانه و جریان شیعه در عراق، لبنان، بحرین و... علیه آن موضع گرفتند. حتی موضع دولت خودمان علیه این جنایت «متناسب» نبود. انگار نه انگار 37 انسان در سال 2019 بلاتشبیه مثل گوسفند ردیف و ذبح شده و برخی نیز بدون سر به صلیب کشیده شده‌اند. 33 نفر از آنها شیعه بودند. از طلبه بگیر تا دانش‌آموز در میانشان بود. آن‌طور که بررسی‌های سی‌ان‌ان نشان می‌دهد، محاکمه نمایشی 25 نفر از این شهدا که سال 2016 برگزار شده، بیش از 3 روز طول نکشیده است. 11 نفرشان را به ایران چسبانده‌اند، 14 نفرشان را به گروه‌های تروریستی آن هم صرفا به این دلیل که در شهر شیعه‌نشین عوامیه در راهپیمایی شرکت کرده بودند. بله درست شنیدید، در عربستان، متحد استراتژیک غرب به خاطر شرکت در راهپیمایی، سر می‌برند! اما همین عربستان در سازمان ملل می‌شود، رئیس‌یکی از کرسی‌های مهم حقوق بشر!
سی‌ان‌ان حتی می‌گوید، اسنادی به دست آورده که نشان می‌دهد، این عده بلااستثناء شکنجه شده و وادار به انگشت زدن پای برگه‌ای شده‌اند که نمی‌دانستند در آن‌ چه نوشته شده است! اعترافات را هم خود شکنجه‌کننده‌ها نوشته بودند! به گفته مفسر سیاسی این شبکه تلویزیونی«این اقدامات وحشت‌آور، قرون وسطایی و وحشیانه است، ما درباره فرقه مرگ داعش صحبت می‌کنیم، اعدام‌هایی که ما در عربستان می‌بینیم هیچ فرقی با اعدام‌های داعش ندارد.»
چرا واکنش‌ها به قتل خاشقجی بیش از حد گسترده می‌شود اما قتل این 37 نفر پررنگ نمی‌شود؟ چرا وقتی یک دختر نوجوان ِخام در ایران پس از احضار شدن به خاطر یک حماقت‌گریه می‌کند، این همه سر و صدا می‌شود و کنگره آمریکا برای بررسی آن جلسه تشکیل می‌دهد اما وقتی مثلا مصر در یک شب حکم اعدام 3000 نفر را صادر می‌کند، آب از آب تکان نمی‌خورد؟ راستی این همه مراکز حقوق بشر کجا هستند؟ چرا هیچ کس برای بررسی جنایت سعودی‌ها تشکیل جلسه نمی‌دهد؟ پاسخ روشن است. بخوانید:
قانون حاکم بر دنیا، قانون جنگل است. در چنین دنیایی هر کس قوی‌تر بود یا نه قوی نبود اما پول داشت، با قدرت‌ها ارتباط داشت، برای قدرت‌ها نوکری کرد، برای ارتکاب هر جنایتی آزاد است! ولو بریدن سر 37 انسان بی‌گناه، اعلام رسمی خبر آن و انتشار تصاویر بدن بدون سر و به صلیب کشیده شده آنها!
قدرت‌ها که نویسندگان این قانون هستند انگار، دو جور قانون نوشته‌اند. بسته به اینکه چه کسی مرتکب جنایت می‌شود، یکی از این قانون‌ها به کار گرفته می‌شود. به این شکل که پس از وقوع اتفاق (اینجا قتل 37 نفر) ابتدا نگاه می‌کنند، عامل جنایت کیست؟ بعد تصمیم می‌گیرند نوع قانون را انتخاب می‌کنند. اگر متهم متحدشان بود، با یک موضع شفاهی به غائله خاتمه می‌دهند. مگر ترامپ نگفت بن سلمان گاو شیرده اوست؟! اروپا هم همین‌طور است. به قراردادهای تجاری که با این گاو شیرده بسته نگاه می‌کند. مگر وزیر دفاع مستعفی انگلیس سال گذشته در جلسه پارلمان این کشور نگفت، از وضعیت حقوق بشر عربستان انتقاد نکنید، ما به پول این کشور نیاز داریم!
حال تصورش را بکنید، در چنین دنیایی عده‌ای تازه یادشان می‌افتد، باید بر اساس قوانین و چارچوب‌هایی حرکت کرد که آنها نوشته‌اند. اسم آن را هم گذاشته‌اند «عقلانیت» و «چارچوب‌های بین‌الملل». مخالفان را هم «بی‌سواد» می‌نامند. آیا دشمن با شنیدن چنین مواضعی، به ریش آنها نمی‌خندد؟ البته اگر عوامل آنها نباشند!
پاسخ دیگر در «رسانه» است. رسانه قدرتمند است و می‌تواند جریان‌سازی کرده و رژیمی در مختصات سعودی را از تکرار چنین جنایاتی پشیمان کند. غرب با استفاده از همین ابزار قدرتمند است که، بزرگ‌ترین جنایت‌ها را مرتکب می‌شود، میلیون‌ها انسان را در یمن، سوریه، افغانستان به خاک و خون می‌کشند اما طوری القاء می‌کند که انگار، این مردم و کودکان یمنی هستند که در حال کشتن نظامیان سعودی هستند! اگر لازم باشد علیه جنایتکارها هم وارد شده پس از گرفتن حق حساب، با همین ابزار رسانه موضوع را فیصله می‌دهند.
چه خوشمان بیاید چه نه، رسانه امروز در دست دشمن است. به وضعیت رسانه‌ها در داخل کشور دقت کنید که چگونه شبکه‌های اجتماعی خارجی در کشور جولان می‌دهند. چگونه از برخی تریبون‌ها همان صدای دشمن بیرون می‌آید. عده‌ای ساده‌لوح یا مغرض هم با حمله به رسانه‌های خودی یا به طرح‌های بومی‌سازی اینترنت و شبکه‌های پیام‌رسان داخلی، آب به آسیاب دشمن می‌ریزند. بگذریم....
غرض اینکه در‌باره جنایت جدید سعودی‌ها از کشورهای غربی و شرقی غیرمسلمان انتظاری نیست اما از رسانه‌های داخلی چرا. واکنش رسانه‌های داخلی به چنین جنایتی «متناسب» نبود، همین‌طور واکنش مسئولین کشور.

جعفر بلوری

 

آقای ظریف! برای دشمن پیام ضعف نفرستید

وزیر خارجه کشورمان در روزهای گذشته گفته بود که «پیشنهاد تبادل زندانیان میان ایران و آمریکا را روی میز گذاشتم و از اختیار لازم نیز برخوردار هستم». این اظهارنظر تأمل‌برانگیز وزیر امور خارجه که از موضع ضعف و انفعال بیان شد، استقبال و ذوق‌زدگی رسانه‌های زنجیره‌ای را در پی داشت.

 سرویس سیاسی-

«محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه در روزهای گذشته در «نشست جامعه آسیا» در نیویورک گفته بود: «پیشنهاد تبادل زندانیان را بر روی میز گذاشتم. من آماده‌ام و از اختیار لازم نیز برخوردار هستم. شش ماه پیش نیز این پیشنهاد را دادیم اما پاسخی از سوی مقامات دولت دونالد ترامپ دریافت نکرده‌ایم».
این اظهارنظر تأمل‌برانگیز وزیر امور خارجه که از موضع ضعف و انفعال بیان شد، استقبال و ذوق زدگی رسانه‌های زنجیره‌ای را در پی داشت.
ذوق‌زدگی
 مدعیان اصلاحات!
در همین رابطه روزنامه ایران- ارگان رسانه‌ای دولت- در گزارشی با عنوان «دیپلماسی تبادل زندانی» نوشت:«به نظر می‌رسد که این موضوع بار دیگر با چراغ سبز ایران روی میز مذاکره قرار گرفته است. اگرچه پیداست نامه ارسالی واشنگتن با پیشنهاد مذاکره دوسویه پیرامون چنین موضوعی متناسب نیست اما تأکید ظریف بر آمادگی ایران برای گفت‌وگو می‌تواند مقدمات چنین رویدادی را آن هم در بحبوحه تشدید تنش میان تهران و واشنگتن فراهم کند. شاید دیپلماسی تبادل زندانیان کانال جدیدی برای کاستن از روند تشدید تنش‌ها بین تهران و کاخ سفید شود».
روزنامه زنجیره‌ای شرق نیز که تیتر تاریخی «امضای کری تضمین است» را در کارنامه خود ثبت کرده، در تیتر اصلی صفحه اول خود نوشت: «ظریف خطاب به دولت آمریکا: زندانی‌هایمان را مبادله کنیم، اختیار این کار را دارم».
روزنامه زنجیره‌ای اعتماد نیز در گزارشی با عنوان «وزیر خارجه ایران همتای آمریکایی را آچمز کرد؛ دو بر صفر به نفع ایران در خاک آمریکا» از اظهارنظر ظریف مبنی بر تبادل زندانیان استقبال کرد.
همچنین روزنامه زنجیره‌ای همدلی در گزارشی با عنوان «مذاکره در سایه مبادله» نوشت: «ظریف... عنوان کرده که در این خصوص اختیار تام دارد که جای خوشوقتی است که رئیس ‌دستگاه دیپلماسی بالاخره اعلام کرد در حوزه‌ای اختیار تام دارد. با این همه و با توجه به گفته اخیر بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت که گفته بود: "تحریم‌های آمریکا بلوف سیاسی نیست”؛ شاید دیپلماسی مبادله مانند "دیپلماسی فوتبال” که در اواخر دهه 70 خورشیدی عقیم ماند، راهی برای کم شدن فشار تحریم‌ها بر ایران و فروپاشی اقتصادی کشور باشد... حل مناقشات و جنگ تمام‌عیار اقتصادی بین ایران و آمریکا تنها از راه دیپلماسی میسر است و ابتکار آن نیز باید در دست دستگاه سیاست خارجی کشور به رهبری ظریف باشد، به‌خصوص اکنون که به‌طور شفاف اعلام کرده در این خصوص تصمیم‌گیرنده نهایی خود اوست».
روزنامه زنجیره‌ای سازندگی نیز در گزارشی با عنوان «جنگ ظریف در زمین حریف» نوشت:«ناظران بر این باورند که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان که بسیاری از تحلیلگران بین‌المللی چون رابین رایت او را دیپلماتی واقع‌گرا توصیف می‌کنند، با ارائه چنین پیشنهادی آن هم در شرایطی که به واسطه سیاست‌های خارج از عرف ایالات متحده، تنش میان تهران و واشنگتن به اوج رسیده، توپ را به میدان حریف(آمریکا) انداخته است».
هرچند که «عباس موسوی» سخنگوی وزارت امور خارجه تاکید کرده است که «ادعای برخی رسانه‌های خارجی مبنی بر درخواست ایران برای مذاکره با آمریکا بی‌اساس و نادرست است»، اما اظهارات ظریف درخصوص «مذاکره با موضوع تبادل زندانیان» و تاکید بر «داشتن اختیار»، توجه ناظران را به خود جلب کرده است.
ردپای اندیشکده آمریکایی!
در ظاهر امر، وزیر خارجه کشورمان دست به یک ابتکار زده و به زعم خود، پیشنهادی برای «خروج رابطه تهران و واشنگتن از بن‌بست» ارائه داده است. اما برای اهل فن و کسانی که دستی در رصد تحولات بین‌الملل دارند و منابع خبری و تحلیلی خارجی را به صورت منظم مرور می‌کنند، این پیشنهاد ظریف، طنین آشنایی داشت.
به گزارش مشرق، حقیقت آن است که اندیشکده‌ای موسوم به «گروه بین‌المللی بحران»(International Crisis Group) که به صورت مرتب از زمان شروع مذاکرات هسته‌ای ایران با 1+5 در سال ۹۲، درباره مذاکرات و توافقات ایران و ۶ کشور، گزارش‌های تحلیلی و راهکاری ارائه می‌دهد، در تاریخ ۱۶ ژانویه ۲۰۱۸ – 26 دی 96- گزارشی با عنوان «ایستاده بر غبار: سومین سال اجرای برجام» منتشر کرد، که سرفصل‌های پیشنهادی آن، به طرز عجیبی با مواضع و گفتارهای عمومی برخی مقامات دیپلماتیک، مسئولان دولتی و رسانه‌های حامی دولت مشابه است. مثلاً در صفحه ۲۵ این گزارش می‌خوانیم که یکی از مواردی که باید از کانال مخفی بین ایران و آمریکا انجام بگیرد تلاش برای» آزادی شهروندان آمریکایی بازداشتی در ایران است: «در ارتباط با دولت آمریکا، هرچند برخی مقام‌های ارشد ممکن است در واقع خواهان این باشند که ببینند ایران برجام را نقض می‌کند، یا توجیه دیگری برای واکنشی سخت‌تر به ایران بیابند، خود رئیس‌جمهور ظاهرا به صورت واقعی خواهان مذاکره است. همچنان‌که در بالا گفته شد، دلایلی برای تردید درباره اینکه ایران در آینده نزدیک با مذاکره موافقت کند، وجود دارد. ولی بهترین گزینه برای ایالات متحده این است که پیشنهاد مذاکرات محرمانه و خصوصی به ایران بدهد که تمرکز آن بر رهایی شهروندان آمریکایی زندانی در ایران- ولی نه محدود به این مسئله- باشد. در شرایط کنونی، ایران احتمالا مذاکرات علنی را تسلیم شدن غیرقابل قبول در برابر زورگویی آمریکا تلقی خواهد کرد؛ همچنان‌که در دولت اوباما اتفاق افتاد، دیپلماسی در سکوت(همراه با کاهش جنگ لفظی) بخت بیشتری برای موفقیت در ابتدای کار دارد».
جالب اینجاست که ظریف هم می‌گوید که «شش ماه» پیش این پیشنهاد را به آمریکایی‌ها داده است که قطعاً به صورت محرمانه بوده است، چرا که در ۶ ماه گذشته هیچ خبری درباره پیشنهاد ظریف به آمریکا در این موضوع خاص (نه در رسانه‌های خارجی و نه ایرانی) منتشر نشد.
FATF، دفتر اتحادیه اروپا در تهران!
در بخش دیگری از این گزارش (صفحات ۲۳ و ۲۴) درباره لزوم تصویب کامل برنامه اقدام FATF با این هدف که کانال بی‌خاصیت و اصطلاحاً «سرکاری» اروپا موسوم به SPV منفعتی هم برای ایران داشته باشد، آمده است:«اگر ایران می‌خواهد منافع خود را از SPV و دیگر ساز و کارهای بانکی به حداکثر برساند، باید قوانین مهمی- از جمله دو لایحه الحاق ایران به کنوانسیون بین‌المللی منبع تأمین مالی سازمان‌های تروریستی و جنایات سازمان‌یافته فراملی- را تصویب و اجرا کند و به طور کامل ارزیابی بایسته، شفافیت، نظام‌مندی و دیگر نگرانی‌های ذکر شده در طرح اجرایی FATF برای ایران را پاسخ گوید».
همچنین در صفحه ۲۴ گزارش مذکور تاکید شده است که علی‌رغم مخالفت «تندروها»! باید دفتر حافظ منافع اروپا در ایران گشوده شود:«به رغم مقاومت تندروها در تهران، اتحادیه اروپا باید همچنین پیگیر گشایش یک دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا در تهران باشد که بتواند به اتحادیه اروپا امکان بدهد که کارزار تبلیغاتی موثرتری را در ایران به راه اندازد».
لازم به ذکر است که پیش از این برخی مقامات ارشد دولت و همچنین برخی نمایندگان مجلس در کنار فعالین مدعی اصلاح‌طلبی بارها و بارها درخصوص گشایش دفتر اتحادیه اروپا در تهران و همچنین لزوم تصویب لوایح مرتبط با FATF تاکید کرده بودند.
در همین رابطه «محمود واعظی» رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور چندی پیش تاکید کرده بود که «گشایش دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا می‌تواند برای همکاری اقتصادی ایران با این اتحادیه مفید باشد». همچنین «حشمت‌الله فلاحت‌پیشه» رئیس ‌کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز چندی پیش به تاسیس دفتر اتحادیه اروپا در ایران تاکید کرده بود.
در گزارش اندیشکده «گروه بین‌المللی بحران» همچنین به مذاکرات موشکی، منطقه‌ای و حقوق بشری در مراحل بعدی نیز ‌اشاره شده است.
از علی واعظ تا جرج سوروس!
گرچه روی این گزارش، نام نویسنده ذکر نشده است، اما با توجه به سوابق گزارش‌های این اندیشکده در موضوع ایران و برجام و همچنین سوابق اعضای این اندیشکده، قطعاً نویسنده آن، جوانی به نام «علی واعظ» است.
پیش از این رسانه‌ها با ارائه برخی مستندات به نقش پررنگ «علی واعظ» در تنظیم متن برجام پرداخته بودند و حتی ماجرا در حدی بود که ظاهراً متن تنظیم شده توسط واعظ و «گروه بین‌المللی بحران» توسط تیم مذاکره‌کننده ایران امضا شد!
آنچه که احتمال وابستگی واعظ به سیا را بالا می‌برد، جدای از تحصیل او در دوره پست دکتری دانشگاه هاروارد، سابقه همکاری او با سیا در سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ است. او در این بازه زمانی، خبرنگار «رادیو آزاد اروپا / رادیو آزادی» در سوئیس بود. رادیو آزاد اروپا در زمان جنگ سرد آمریکا با شوروی توسط سیا راه‌اندازی شد و بودجه آن تا سال ۱۹۷۲ اختصاصاً و البته مخفیانه توسط سیا تأمین می‌شد.
گروه بین‌المللی بحران(International Crisis Group)، یک سازمان ظاهراً غیردولتی و غیرانتفاعی است که در سال ۱۹۹۵ با هدف فعالیت در زمینه مطالعه مناقشات خشونت‌بار و تدوین راه‌حل برای آنها تشکیل شد. با این حال، افراد حاضر در هیئت امنای این سازمان که همه از سیاستمداران و سرمایه‌داران و چهره‌های آکادمیک متنفذ هستند، نفوذ بسیار عمیق و محکم آن در ساختار حکومتی ایالات متحده و سایر کشورهای غربی، دسترسی‌های گسترده آن به حلقه‌های تأثیرگذار سیاست و اقتصاد و منابع مالی تأمین‌کننده فعالیت آن، نشان می‌دهد که این سازمان که مقر اصلی آن در بروکسل بلژیک است، در همکاری تنگاتنگ با دولت ایالات متحده و متحدان غربی آن کار می‌کند.
چهره اصلی و تأمین‌کننده مالی اصلی این سازمان هم کسی نیست جز کسی که نام او با فتنه ۸۸ برای ایرانی‌ها هم به نامی آشنا تبدیل شد:«جرج سوروس»
پیام ضعف!
حال سؤال اینجاست که چرا دستگاه دیپلماسی کشور با تشکیلات و ساختار عظیم خود و ردیف بودجه مفصل و صدها کارشناس و دیپلمات و دانشکده و اتاق فکر و... این چنین ابتکار عمل خود را در حوزه دیپلماسی (آن هم در شرایط اعلام جنگ عملی نظام سلطه علیه کشور) به یک اندیشکده خارجی واگذار کرده است؟!
ظریف در روزهای گذشته گفته بود که «از توافقات قبلی سودی حاصل نشد، چرا وارد توافق جدیدی شویم». با این حال و علی‌رغم عهدشکنی‌های مستمر آمریکا- که آخرین نمونه آن برجام است- وزیر امور خارجه در اقدامی تأمل‌برانگیز، از موضع ضعف و انفعال، پیشنهاد مذاکره می‌دهد!
آقای ظریف! پیام ضعف، دشمن را گستاخ‌تر می‌کند. اکنون تجربه عبرت‌آموز برجام در مقابل دیدگان افکار عمومی است. دشمن در پی تعمیم مدل خسارت بار «اقدامات نقد ایران در مقابل وعده‌های نسیه» به دیگر مولفه‌های قدرت‌ساز کشورمان است.

به نقل از روزنامه انقلابی کیهان

 

حسن روحانی از دیدگاه مردم و حامیان دولت چگونه ارزیابی می‌شود؟

شبانه روز یک مدیر ارشد چگونه باید سپری شود؟ او چه قدر نیازمند مشورت و شنیدن دیدگاه صاحب نظران است؟ اطلاع از خبرها و سرنوشت تدابیر اتخاذ شده، چه قدر برای یک مدیر ارشد ضرورت دارد؟ چه قدر باید روی وعده های او حساب کرد و خود او چه قدر باید در دادن وعده و عملی کردن آن و یا عذر خواستن به هنگام عملی نشدن وعده ها، دقت و حساسیت داشته باشد؟ او کی باید سر کار حاضر شود؟

کم‌کار، نقدناپذیر و عصبانی؛

شبانه روز یک مدیر ارشد چگونه باید سپری شود؟ او چه قدر نیازمند مشورت و شنیدن دیدگاه صاحب نظران است؟ اطلاع از خبرها و سرنوشت تدابیر اتخاذ شده، چه قدر برای یک مدیر ارشد ضرورت دارد؟ چه قدر باید روی وعده های او حساب کرد و خود او چه قدر باید در دادن وعده و عملی کردن آن و یا عذر خواستن به هنگام عملی نشدن وعده ها، دقت و حساسیت داشته باشد؟ او کی باید سر کار حاضر شود؟

رجانیوز-محمدایمانی: شبانه روز یک مدیر ارشد چگونه باید سپری شود؟ او چه قدر نیازمند مشورت و شنیدن دیدگاه صاحب نظران است؟ اطلاع از خبرها و سرنوشت تدابیر اتخاذ شده، چه قدر برای یک مدیر ارشد ضرورت دارد؟ چه قدر باید روی وعده های او حساب کرد و خود او چه قدر باید در دادن وعده و عملی کردن آن و یا عذر خواستن به هنگام عملی نشدن وعده ها، دقت و حساسیت داشته باشد؟ او کی باید سر کار حاضر شود؟

 

امیری معاون پارلمانی رئیس جمهور اخیرا در جمع مردم شعیبیه خوزستان گفت:

«یکی از اعضای دولت، موضوع سیل سال 95 را در هیأت دولت مطرح کرد که رئيس جمهور بشدت برافروخته شد و اصلاً نمی‌دانست برای جبران خسارات سیل قول داده‌اند، ولی در پیچ و خم‌های اداری افتاده است»

 

چرا آقای روحانی سه سال بی خبر بود؟ او در ماجرای سیل گلستان و مازندران کجا بود؟ آیا کار مهم تر و اورژانسی تری در جزیره قشم داشت که تقریبا یک هفته طول کشید تا از تعطیلات به تهران برگردد؟ وقتی برگشت چه اتفاق مهمی افتاد؟ وزیر نیرو ۷ فروردین در جمع خبرنگاران ، از مصوبه هیئت دولت درباره تشکیل کمیته ملی تحقیق و ریشه یابی سیل خبر داد.

 

اما این اولین و آخرین خبر درباره کمیته مذکور بود! خبر آن لاین، خبرگزاری نزدیک به دولت در این باره می نویسد:

« ۲۰ روز پس از ابلاغ دستور رئیس جمهوردرباره تشکیل «کمیته ملی سیل»، این کمیته به هیچ جایی نرسیده و حتی تشکیل جلسه هم نداده است»

 

خبر آن لاین می افزاید:

«اعضای کمیسیون انرژی مجلس بر این باور بودند که با پیش‌بینی لازم می‌شد خسارت ناشی از سیل را کاهش داد. از جمله رهاسازی آب سدهای بزرگ در ماه‌های قبل، ایجاد کانال‌های انحرافی، لایروبی و پیشگیری از ساخت و ساز غیرقانونی در حریم رودخانه‌ها. اینها علت اعتراضات به وزیر نیرو بود. با گذشت ۲۷ روز از وقوع سیل،  گزارشی کمیته‌ای مد نظر رئیس جمهور منتشر نشده است.

رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس می گوید: دولتمردان ما دائما توجیه می‌کنند و آمار و ارقامی را ارائه می‌دهند که بارها اعلام شده است و همه آن‌ها را شنیده‌اند اما واقعیت این است که برخی حرف‌ها دیگر حال آدم را به‌هم می‌زند. سیل‌زده‌ها نیازمند سخنرانی نیستند؛ این گزارش های تکراری کشتن وقت مجلس است»

 

آقای روحانی  چندی پیش گفته بود «از کاندیداهای وزارت پرسیدم روزی چند ساعت کار می کنید؟ حداقل باید ۱۴ ساعت کار کنید، با ۷- ۸ ساعت نمی توان مشکلی حل کرد» حرف خوبی بود. اما قبل از آن، عبدالله ناصری مشاور خاتمی خبر داده بود «روحانی در مقایسه با رؤسای جمهور قبل، وقت برای دولت نمی‌گذارد. او از ساعت ۹:۳۰ صبح تا ۱۹ سر کار است! دوستان روحانی اعتراض دارند»

 

ناصری به روزنامه فرهیختگان گفته بود:

«این یکی از اعتراضاتی است که دوستان روحانی به او دارند. ناطق نوری به روحانی اعتراض کرده و گفته؛ من که الان فقط یک حوزه علمیه در لواسان دارم، از ساعت ۶:۳۰ صبح آنجا حاضر می‌شوم و شما باید کمی زودتر بروید و به سخن وزرایتان گوش کنید. رئیس‌جمهور، حوزه‌های کلیدی کشور را شوخی گرفته. او به دلیل روحیه‌اش مشورت‌پذیر نیست. روحانی موفق عمل نکرد و حوزه اقتصادی دولت بسیار به هم ریخته است»

 

سال گذشته وقتی  آقای روحانی آمار ایجاد ۱۰۰ هزار شغل در فضای مجازی را دو میلیون شغل اعلام کرد، لابد به تعبیر وزیر ارتباطات، «خسته» بود؛ و گرنه، آمار دو سال را جای یک سال و ضرب در ۱۰ نمی کرد و جا به جا نمی گفت. آذری جهرمی، در آن لحظه داشت از آمار روحانی شاخ در می آورد! 

 

تذکر ناطق نوری به روحانی درباره صرف وقت بیشتر برای اداره دولت، در حالی بود که مرحوم هاشمی رفسنجانی در آخرین جلسه یکی از کمیسیون‌های «مجمع تشخیص مصلحت نظام»، از شیوه مدیریت روحانی گلایه و انتقاد جدی کرده بود؛ به این دلیل که وقت کافی روزانه برای رسیدگی به مشکلات اقتصادی نمی‌گذارد و هم اینکه از موضع بالا برخورد کردند و ملاقات با او حتی برای من (هاشمی) هم آسان نیست.

 

پیش از هاشمی، کرباسچی دبیرکل کارگزاران درباره خستگی و ناکارآمدی برخی دولتمردان گفته بود «نباید این گونه باشد که مسئولیت‌ها را از دوش خودمان برداریم... باید دلمان شور بزند. دولت باید فکری بکند. اینکه یک تعدادی آدم خسته و سالخورده بنشینیم و بلند شویم که نمی‌شود! اصلاً فرض کنید مناقشه هسته‌ای هم حل شد، بعد از آن چه؟ این بی‌تحرکی‌ها آدم را برای دولت نگران می‌کند»

 

آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی، وعده "تحول اقتصادی ۱۰۰ روزه «داد و سپس آن را به "گزارش هر ۱۰۰ روز یک بار عملکرد اقتصادی» دولت تغییر داد.

 

وضعیت تحول اقتصادی که روشن است. اما حالا نه تنها از گزارش های ۱۰۰ روزه هیچ خبری نیست، بلکه دولت در طول ۹ ماه گذشته بدون سخنگو سپری کرده و ظاهرا نقصان و مشکلی هم پدید نیامده است!

 

آقای روحانی متاسفانه تحمل نقد به ویژه از جانب صاحب نظران را هم ندارد. او در دو شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی، این بی تحملی و خودرایی را نشان داد و با گروکشی، مانع از تشکلی چند ماهه جلسات شد. دیگر جلسات و شوراها نیز غالبا همین گونه اداره می شود. مردم و ناظران رسانه‌ای می‌پرسند چرا آقای روحانی تحمل بحث و نقدهای کارشناسی صاحب‌نظران را ندارد؟ اگر قرار باشد در جلسات کاری، همه فقط تعریف و تمجید کنند، تکلیف نقد و آسیب شناسی سوء مدیریت موجودبرای حل مشکلات چه خواهد شد؟

 

به خاطر همین سوء مدیریت و خودرایی بود که دقیقا یک سال قبل، ۹ برابر رقم درخواستی از صندوق توسعه ملی برای کمک به سیل زدگان، در واگذاری ۱۸ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی بر باد رفت؛ هم ۱۵۰ هزار میلیارد تومان رانت را نصیب رانت خواران ساخت و هم تورم را به زندگی مردم و تولید کنندگان و فضای کسب و کار سر ریز کرد.

 

و نیز، به خاطر همین فشلی مدیریت ارشد دولت است که نقدینگی از ۴۳۰ هزار میلیارد تومان در سال ۹۲، به رقم ۱۷۶۴ هزار میلیارد تومان افزایش یافته؛ سیلی که چند سال بود حجم آن به خاطر بی تدبیری و بی عملی های دولت افزایش می یافت، تا اینکه از اواخر سال ۹۶ موجب آسیب های گسترده در اقتصاد کشور شد؛ آسیب ها و خسارت هایی که ده ها برابر بزرگ تر از خسارت سیل اخیر بود و از سوی کارشناسان بارها درباره آن هشدار داده شده بود.

 

بنابر اعلام مرکز آمار، نرخ تورم در فروردین ماه ١٣٩٨ به ٣٠,٦ درصد رسیده، اما همین رقم تورم مثلا درباره قیمت مسکن ۱۲۸ درصد عنوان می شود. آقای روحانی باید فکری اساسی به حال مسئولیت بر زمین مانده خود بکند. این گونه ادامه دادن، جفا به مردم و مملکت و نظام است.

 

یاد این حرف صادق زیبا کلام می افتم که گفت «از هر ١٠٠ تا پیامی که در تلگرام و اینستاگرام و فیس بوک برای من می آید، ، ٩٠ تایش این هست که شارلاتان حقه باز! تو ما را گول زدی که به روحانی رای دادیم»

به نقل از رجانیوز

تعلل مجمع تشخیص مصلحت در رد FATF به مصلحت نیست

باوجود آنکه اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام لوایح پالرمو و CFT را بلاتکلیف گذاشته‌اند، اما موضع‌گیری‌های FATF، اقدامات اروپا، تروریستی خواندن سپاه توسط آمریکا و تحقق شعار «رونق تولید»، هیچ توجیهی برای مجمع در بلاتکلیف گذاشتن این لوایح باقی نمی‌گذارد.

پس‌ازآنکه FATF در بیانیه اخیر خود مجدداً ایران را از لیست سیاه این نهاد به مدت چهار ماه تعلیق کرده است، حامیان FATF خواستار تصویب این لوایح هستند تا به ظن خودشان بتوانند مراودات مالی و تجاری ایران را تسهیل کنند؛ اما مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین تکلیف این لوایح را به بررسی ابعاد مختلف آن موکول کرده است. حتی برخی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز، در اظهاراتی خاطرنشان کردند که رفتار اروپا می‌تواند در رأی مجمع مؤثر باشد. چنانچه محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، رفتار FATF و اروپایی‌ها را بر تصمیم‌گیری اعضا مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد لوایح مرتبط با FATF مؤثر می‌داند. همچنین محمدرضا باهنر نیز با مشروط کردن تصویب لوایح پالرمو و CFT به رفتار اروپا می‌گوید که ما با توجه به رفتار اروپایی‌ها جلو می‌رویم و بررسی می‌کنیم. شواهد نشان می‌دهد که تعلل مجمع برای تعیین تکلیف FATF هیچ توجیهی ندارد.
FATF با زیاده‌خواهی
 اصلاح قوانین داخلی را نپذیرفت
FATF در بیانیه اخیر خود ضمن آنکه از تلاش‌های ایران برای پیشرفت در اصلاح دو قانون داخلی مبارزه با پولشویی و مقابله با تأمین مالی تروریسم استقبال کرده است، اما اصلاحات انجام‌شده از سوی ایران را کافی ندانست. FATF در بند اول از درخواست‌های ۷ گانه این بیانیه، از ایران خواسته است که تبصره 4 ماده 1 قانون «اصلاح قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم» را حذف کند. همچنین FATF در بند چهارم از درخواست‌های ۷ گانه خود، از ایران خواسته است که نشان دهد واحد اطلاعات مالی، از استقلال کامل برخوردار است؛ اما در «اصلاح قانون مبارزه با پولشویی» به‌دلیل ملاحظات تحریمی که وجود دارد، واحد اطلاعات مالی از استقلال مدنظر FATF برخوردار نیست.
این درخواست‌های FATF نشان می‌دهد که این نهاد اصلاحات ایران را قانع‌کننده نمی‌داند و از ایران می‌خواهد، دوباره قوانین داخلی مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم را اصلاح کند. به همین دلیل، بررسی آن را به بعد از تصویب الحاق به کنوانسیون‌های پالرمو و CFT موکول کرده است. همان‌طوری که مشاهده می‌شود تا زمانی که دو قانون داخلی کاملاً منطبق بر استانداردهای FATF نشود الحاق به کنوانسیون‌های پالرمو و CFT، برنامه اقدام را تکمیل نخواهد کرد و عملاً تأثیری در نشست بعدی نخواهد داشت. به همین دلیل، تعلل مجمع تشخیص برای رد لوایح پالرمو و CFT هیچ توجیهی ندارد.
رفتار وقیحانه اروپا
با خروج آمریکا از برجام، اروپاییان قول همکاری با ایران را در قالب برجام اروپایی داده بودند، اما در انجام تعهدات خود شانه خالی کردند و نتوانستند انتظارات ایران را، در‌ فروش نفت خام، محصولات نفتی و پتروشیمی، طلا و فلزات گران‌بها، ارز، خودروسازی، هواپیما، کشتیرانی و حمل‌ونقل، بیمه و... برآورده سازند. ادعای همکاری اروپا با ایران در قالب برجام صرفاً در حد حرف باقی‌مانده است و اروپا نتوانست در بی‌اثر کردن تحریم‌ها گام‌های جدی بردارد. چنانچه ابتدا قانون مسدودسازی اروپا با خروج شرکت‌های خارجی از ایران ناکارآمدی خودش را نشان داد. همچنین قرار بود که در ۱۳ آبان ۱۳۹۷ سازوکار مالی ویژه (SPV) راه‌اندازی شود، اما این سازوکار نیز به اینستکس (INSTEX) تقلیل یافت که این سازوکار نیز بنا بر گفته محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشور، هنوز اجرایی نشده است. حتی در صورت اجرا نیز صرفاً کالاهای غیرتحریمی و بشردوستانه را شامل می‌شود.
باگذشت حدود یک سال از مذاکرات ایران و اروپا، اروپاییان به انجام تعهدات خودشان در قالب برجام پایبند نبوده‌اند و حتی اروپاییان حفظ برجام را مشروط به تصویب لوایح مرتبط با FATF کردند. هرچند FATF و برجام هیچ ارتباطی باهم ندارند، اما مسئولین خواستار تصویب لوایح مرتبط با FATF هستند و تعیین تکلیف این لوایح را معطل اقدام سازنده اروپا کردند. برای نمونه نقوی حسینی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با تأکید بر هوشمندانه و دقیق خواندن تصمیم مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد پالرمو و CFT در سال آینده، معتقد است که رفتار اعتماد ساز طرف‌های اروپایی می‌تواند سازنده باشد. حسین مظفر، عضو مجمع تشخیص مصلحت با تأکید بر آنکه صبر مجمع يك ميدان سنجش صحت عمل اروپايیان به تعهداتشان است، می‌گوید اگر اروپاییان به تعهداتشان عمل كنند، زمينه‌هاي مساعدي براي بررسي پالرمو و CFT فراهم مي‌شود.
با تروریستی خواندن سپاه
 توسط آمریکا، خطر FATF بیشتر شد
یکی از مسائلی که در مورد FATF باید به آن توجه داشت، بحث ارتباط FATF و آمریکا است، زیرا آمریکا برای دقیق‌تر کردن تحریم‌های خود به شفافیت‌های مالی (البته برای دشمن نه در داخل کشور!) که از طریق FATF صورت می‌گیرد نیاز دارد. برای نمونه دیوید کوهن، معمار تحریم‌های ایران معتقد است که موفقیت تحریم‌های آمریکا به شفافیت بانکی بستگی دارد که از طریق جمع‌آوری اطلاعات کلیدی افراد، از طریق تراکنش‌های بانکی شناسایی می‌شوند.
با توجه به اینکه این نهاد تحت نفوذ آمریکا قرار دارد، این کشور سعی می‌کند تا رسالت‌های دیگری بر این نهاد تحمیل کند که یکی از این رسالت‌ها، تعریف تروریسم با دامنه باز است. چنانچه مارشال بیلینگزلی، رئیس ‌آمریکایی گروه ویژه اقدام مالی (FATF)، ایران را بزرگ‌ترین حامی تروریسم در جهان می‌داند و معتقد است که ایران به تأمین مالی گروه‌هایی مانند حزب‌الله، حماس و رژیم سوریه می‌پردازد. با توجه به تفسیربردار بودن تعریف از تروریسم، اخیراً آمریکا نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست به‌اصطلاح تروریستی خود قرار داد. در این راستا، مجمع تشخیص مصلحت نظام با پایان دادن به این بلاتکلیفی و رد لوایح FATF، اقدام متقابل انجام دهد. زیرا با تصویب لوایح مرتبط با FATF -که وعده تصویب آن با شرط رفتار سازنده از اروپا است- ایران باید نسبت به سپاه پاسداران اقدام مقابله‌ای انجام دهد!
«رونق تولید» درگرو رد FATF
فضای بلاتکلیفی و عدم تصمیم‌گیری در مورد FATF نمی‌تواند برای اقتصاد کشور به‌ویژه در شرایطی که رهبر انقلاب شعار «رونق تولید» را مطرح کرده است، مناسب باشد. از یک‌سو بلاتکلیفی FATF در مجمع نمی‌تواند برای فعالان اقتصادی مناسب باشد، زیرا اقدام فعالان اقتصادی کشور برای تحقق شعار «رونق تولید» تا زمانی که مجمع تعیین تکلیف نکند، بر زمین خواهد ماند. از سوی دیگر تصویب لوایح مرتبط با FATF، راه‌های دور زدن تحریم‌ها را می‌بندد و با افزایش دقت تحریم‌های ثانویه آمریکا، آسیب‌پذیری کشور را به‌ مراتب افزایش می‌دهد.
به نظر می‌رسد که مجمع تشخیص مصلحت نظام باید به تعیین تکلیف سریع‌تر این لوایح بپردازد، زیرا در این مدت ابعاد مختلف پالرمو و CFT برای مخالفان و موافقان روشن‌شده است و همچنین با توجه به رفتار زیاده خواهانه FATF، اروپا، تروریستی خواندن سپاه توسط آمریکا و تحقق شعار «رونق تولید»، ضروری است که اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام به رد این لوایح رأی دهند.