پيام قرآني

 بسمه تعالي

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ        التحريم : آيه 6

   اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه داريد؛ آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏كنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند [به طور كامل] اجرا مى‏نمايند!

 you who believe! save yourselves and your families from a fire whose fuel is men and stones; over it are angels stern and strong, they do not disobey allah in what he commands them, and do as they are commanded .

برجام

مگر توصیه‌های رهبری رعایت شده است که برجام را پای ایشان می‌نویسند؟!

مدیرمسئول کیهان در مصاحبه با یورونیوز گفت: آقایان موقعی می‌توانند بگویند مسئولیت برجام با رهبری است که توصیه‌های رهبری را رعایت کرده باشند. اگر توصیه‌های رهبری را رعایت کرده بودند، بله، مسئولیتش با رهبری بود.

حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در مصاحبه با یورونیوز گفت: پیشنهادات آقای ماکرون تا حالا همان پیشنهادات دونالد ترامپ بوده است. خودش هم به صراحت گفته است ما همان دیدگاه را دنبال می‌کنیم. اینستکس هم در حقیقت تحقیر مردم ایران است. ضمناً اینستکس به معنای نفی رسمی ‌برجام است. آمریکا از برجام خارج شد و با این کار قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل را که به‌مثابه تضمین برجام بود نقض کرد.
شریعتمداری افزود: اروپایی‌ها گفتند ما در برجام می‌مانیم. اما ماندن اروپایی‌ها در برجام یعنی پایبندی به تعهداتشان. ولی اروپایی‌ها از یک‌سو تمامی تحریم‌های آمریکا را اعمال می‌کنند و از سوی دیگر به تعهدات برجامی خودشان پایبند نیستند. پس چطور می‌گویند در برجام باقی مانده‌اند؟ اصلاً مگر هنوز برجامی وجود دارد؟ وقتی یکی از طرفین اصلی برجام از این معاهده خارج می‌شود، بقیه اگر قرار است در برجام بمانند، باید به تعهداتشان پایبند باشند. نمی‌شود که به هیچ یک از تعهداتشان عمل نکنند، تمامی تحریم‌های آمریکا را هم اعمال بکنند، در عین حال بگویند ما هنوز در برجام هستیم. من معتقدم این یک کلاه گشاد است. البته برجام هم یک کلاه گشاد بود. جدا از اینکه الان اساساًً برجامی در کار نیست.
اینستکس،
عین تحقیر ماست
وی در ادامه گفت: اینستکس عین تحقیر ماست. اینستکس یعنی نفت در برابر غذا و دارو. این کار را با صدام کردند؛ صدامی‌که شکست خورده بود و همه چیزش را از او گرفته بودند. ما که الان قدرت اصلی منطقه هستیم، می‌خواهند معادله نفت در برابر غذا و دارو را شامل حال ما کنند؟ آن هم به آن شکل بسیار تأسف‌آور. اروپا طبق برجام متعهد است نفت ما را بخرد ولی الان این کار را انجام نمی‌دهد. مطابق اینستکس، ما باید نفتمان را به کشورهای غیراروپایی بفروشیم و پول این نفت را بفرستیم اروپا، سپس از اروپا غذا و دارو بخریم و اروپایی‌ها هم پول ما را به آن شرکتی که به ما غذا و دارو فروخته، پرداخت کنند. تن‌دادن به این امر، یک نوع دیوانگی است. به همین دلیل کسانی هم که خیلی کشته و مرده برجام بودند، وقتی اینستکس را دیدند، گفتند این یک اهانت است. اما درباره قدرت منطقه‌‍‌ای، چه کسی قرار است این قدرت را اندازه بگیرد؟ ما باید هر چه می‌توانیم قدرتمند شویم. این یک قاعده است و همۀ کشورها این قاعده را رعایت می‌کنند. الان فرانسه و انگلیس و آمریکا حاضرند قدرتشان را کم کنند؟
مدیرمسئول کیهان خاطرنشان کرد: عربستان هم هر چه می‌تواند قدرتمند شود. ما از اینکه کشورهای منطقه قدرتمند باشند استقبال می‌کنیم. حرف ما این است که پادو و عامل بیگانه نباشید. اگر بخواهند عامل بیگانه باشند، معلوم است که قبول نداریم. ولی اگر بخواهند خودشان مقتدر باشند، قبول می‌کنیم. اصلاً ما معتقدیم که امنیت منطقه را خود کشورهای منطقه باید حفظ کنند. ولی بدون وابستگی به قدرت‌های بیرونی. اما چه کسی گفته رقابت تسلیحاتی در منطقه ‌ایجاد می‌شود؟ ما که حاضر به چنین کاری نیستیم. عربستان گاو شیرده است و او را دارند می‌دوشند. عربستان اگر می‌تواند قدرت تسلیحاتی پیدا کند، این کار را بکند. وقتی کشورهای دیگر تهدید نظامی علیه ما هستند، طبیعی است که ما باید قدرت نظامی داشته باشیم. آیا شما می‌توانید کشوری را پیدا کنید که از عقل سلیم برخوردار باشد و روی قدرت نظامی و اقتدارش معامله کند؟ چنین چیزی هیچ جای دنیا نیست. چطور فرانسه و آمریکا و انگلیس می‌‎توانند به عربستان اسلحه بدهند که مردم مظلوم یمن را بکشند، بعد به ما می‌گویند شما چرا تسلیحات دارید. چرا نداشته باشیم؟
40 درصد تحریم‌ها، در دوره اوباما
شریعتمداری در ادامه در پاسخ به این سؤال که «به‌نظرتان اگر هیلاری کلینتون رئیس‌جمهور آمریکا می‌شد، برجام چه سرنوشتی پیدا می‌کرد؟» اظهار داشت: هیچ فرقی نمی‌کرد. چون آقای ترامپ چهره بی‌روتوش آمریکاست و اوباما چهره با روتوش آمریکا بود. اغلب تحریم‌های ترامپ در زمان اوباما هم برقرار بود. قطعنامه ۱۹۲۹ که مادر این تحریم‌هاست، متعلق به دوران اوباما است. ۴۰ درصد کل تحریم‌هایی که از اول انقلاب تا به حال علیه ایران وضع شده، متعلق به دوران اوباماست. بنابراین فرقی بین ترامپ و اوباما نیست. شما فکر می‌کنید ترامپ چطور انتخاب شد؟ هر کسی از راه برسد، جمهوریخواهان از ریاست جمهوری او حمایت می‌کنند؟
وی تصریح کرد: فرق اوباما و ترامپ فقط در این است که اوباما دست چدنی‌اش را در دستکش مخملین کرده بود ولی دست چدنی ترامپ علنی است و اتفاقا این علنی بودن برای ما بهتر است.
مدیرمسئول کیهان افزود: هر حزبی که در آمریکا می‌خواهد کاندیدا معرفی کند، افراد را غربال می‌کند. مگر می‌شود یک آدم دیوانه از آن چند فیلتری که بر سر راهش است، راحت رد شود و کاندیدای حزب جمهوریخواه شود؟ ترامپ خودش را به دیوانگی می‌زند. نیکی هیلی با صراحت می‌گفت به من دستور داده بود که از او چهره یک آدم بی‌منطق و دیوانه‌ ترسیم کنم تا دیگران از او بترسند.
شریعتمداری ادامه داد:شما می‌گویید اوباما لیبرال و طرفدار حقوق بشر است. بنده می‌گویم این‌طور نیست. اگر اوباما لیبرال است، چرا زندان گوانتانامو را جمع نکرد؟ آقای اوباما زندان گوانتانامو را تعطیل نکرد، جواز حمله به حزب‌الله را و محاصره نوار غزه را داد. چطور می‌گویید اوباما لیبرال است؟ آقای اوباما در دفاع از حقوق بشر صداقت نداشت.
مذاکره برای دیکته‌کردن
وی خاطرنشان کرد: ترامپ نمی‌گوید بیایید مذاکره کنیم تا به یک نقطه مقبول طرفین برسیم. می‌گوید بیایید ما خواسته‌هایمان را به شما دیکته کنیم. از همین حالا دارد چنین حرفی می‌زند. چرا ما برویم که ترامپ خواسته‌هایش را به ما دیکته کند؟ مگر ترامپ از برجام و معاهده پاریس بیرون نرفت. برویم با کسی مذاکره کنیم که مدام زیر قولش می‌زند؟ کسی که به مذاکره نیاز دارد، ترامپ است. آقای ترامپ از وقتی که از برجام خارج شده، تا جایی‌که من یادم است، یازده بار ایران را دعوت به مذاکره کرده است. ولی دلیلی ندارد که ما با ترامپ مذاکره کنیم.
برجام،جسدمتعفن
مدیر مسئول کیهان در پاسخ به این سؤال که «رهبر ایران گفته بودند اگر آمریکا برجام را پاره کند، ایران هم برجام را آتش می‌زند. چرا بعد از خروج آمریکا از برجام، ایران از برجام خارج نشد؟» گفت: از همان موقعی که ترامپ از برجام خارج شد، حضرت آقا بارها فرمودند دیگر به این برجام اعتمادی نیست. بعدش هم به آقایانی که سراغ اروپا رفتند، گفتند سراغ اروپا نروید چون به اروپایی‌ها هم نمی‌توان اعتماد کرد. ولی چون آقا عادت ندارند از قانون عبور کنند، گفتند کار را طبق روال قانونی پیش ببرید ولی از همان اول گفتند به آمریکا اعتماد ندارند. الان هم گفته‌اند که اروپایی‌ها اهل عمل کردن به تعهداتشان نیستند. اما درباره خروج ایران از برجام، این اولتیماتوم‌های شصت روزه، مصداق خروج تدریجی ایران از برجام است. ۶ سپتامبر مهلت بعدی اروپا به پایان می‌رسد. این اولتیماتوم‌ها نشان می‌دهد که ما نمی‌خواهیم به مبانی برجام پایبند باشیم چرا که تعهدات برجامی ما در حال کاهش یافتن است. البته بنده خودم معتقدم که دیگر برجامی وجود ندارد. برجام یک جسد متعفن است که باید کسی پیدا شود و دفنش کند.
شروع جنگ توسط آمریکا، حماقت است
شریعتمداری افزود: اگر آمریکایی‌ها جنگ را شروع کنند، قطعاً دست به یک حماقت زده‌اند. وضعیت ما خیلی روشن است. ما زمانی تازه انقلاب کرده بودیم و حتی زاغه‌های مهمات خودمان را هم نمی‌دانستیم کجاست. هشت سال آمریکا و شوروی و انگلیس و فرانسه و آلمان و کشورهای منطقه هم کنار عراق بودند. البته من بعضی از این کشورهای منطقه را اصلاً کشور نمی‌دانم. به‌نظر من امارات و برخی دیگر از امیرنشین‌های خلیج فارس تجارت‌خانه‌اند. همین الان یک موشک حزب‌الله یا انصارالله راهی آنجا شود، باید بساطشان را جمع کنند و بروند، که این کار را هم می‌کنند ان‌شاءالله. به هر حال همه این کشورها در کنار عراق نتوانستند ما را به زانو دربیاورند. در حالی که ما آن موقع اصلاً قدرت امروز را نداشتیم و آمریکا هم امروزه قدرت آن روز را ندارد.
برجامی که قولش را دادند، عملی نشد
وی در پاسخ به این سؤال که «مردم به کاندیدای غربگرایی رای دادند که ملاحظاتش در سیاست خارجی، به کلی متفاوت از اسلامگرایان تندرو بود» گفت: اولاً آقای روحانی متفاوت از اسلامگراها نیست. ما آقای روحانی را یک شخص مسلمان معتقد می‌دانیم و در مقابل دشمن، در این زمینه‌ها اتفاق نظر داریم. مردم به وعده‌ها رای می‌دهند. مردم رای دادند که برجام ایجاد شود. اما برجام آن چیزی نشد که مردم می‌خواستند. یعنی برجام فتح‌الفتوح و بزرگ‌ترین معجزه قرن نشد. البته نمی‌گویم آقایان تعمد داشتند. ما ارادت داریم به این آقایان. من یک دفعه هم به خبرنگار واشنگتن‌پست گفتم که ما یک موی ظریف را با همه تیم‌های مذاکره‌کننده شما عوض نمی‌کنیم. حقیقت این است برجامی که قولش داده شده بود و مردم به آن دلخوش بودند، محقق نشد. آقایان هم می‌گویند ما مقصر نیستیم و طرف مقابل به ما کلک زده است. ما هم می‌گوییم حداقلش این است که شما فریب خوردید.
توصیه‌های رهبری
مدیرمسئول کیهان درباره این ادعا که «برجام با نظر رهبر معظم انقلاب، امضا و اجرا شد» گفت: این یک نوع دروغ‌پردازی است. از نوع دروغ‌های شاخدار هم است. تمام نظرات حضرت آقا هست که گفته‌اند این موارد باید در مذاکرات رعایت می‌شد. ولی آقایان رعایت نکردند. بنابراین چگونه می‌توانند بگویند برجام نتیجه نظر و تصویب رهبری است؟
شریعتمداری افزود: نظرات آقا در آن پیام ۹ ماده‌ای هست. ضمنا گفتند ملاحظات مجلس هم باید رعایت شود. کدامش رعایت شد؟ خود آقای ظریف می‌گوید ما رعایت نکردیم. مثلاً رهبری گفتند لغو تحریم‌ها بعد از اینکه ما امتیازات را دادیم، خدعه آمریکاست؛ زیر بار این نروید. ما این جمله را تیتر یک روزنامه‌مان کردیم. ولی آقایان
زیر بار رفتند و به حرف‌های رهبری توجه نکردند.
وی در ادامه تأکید کرد: مسئولیت برجام با دولت است.
مدیرمسئول کیهان خاطرنشان کرد:آقایان موقعی می‌توانند بگویند مسئولیت برجام با رهبری است که توصیه‌های رهبری را رعایت کرده باشند. اگر توصیه‌های رهبری را رعایت کرده بودند، بله، مسئولیتش با رهبری
بود.
برخورد با مفسدین،دیرهنگام نیست
شریعتمداری در پاسخ به این سؤال که «با توجه به حجم نارضایتی‌‌ها، این برخورد با مفسدین دیرهنگام نیست؟» گفت: نه. من روی موضوع مبارزه با فساد مطالعه دارم و برایتان سند می‌آورم و مستند نشان می‌دهم که این مبارزه دیرهنگام نیست. الان دستگاه قضایی مشغول برخورد با مفسدین است و برایش فرقی نمی‌کند که این آقا پسر فلان وزیر است یا برادر رئیس‌جمهور. حمایت از مردم یعنی این؛ نه اینکه با آمریکا رابطه برقرار کنیم. رابطه برقرار کنیم که هر چه داریم، تقدیم آمریکایی‌ها کنیم؟
رفراندوم، موضوع انحرافی
وی در پاسخ به این سؤال که «با توجه به اختلافاتی که بر سر رابطه ایران و آمریکا بین جناح‌های حکومت و لایه‌های مختلف افکار عمومی جامعه ایران وجود دارد، موافقید این موضوع به رفراندوم گذاشته شود؟» گفت: دو نوع رفراندوم در قانون اساسی پیش‌بینی شده است. یکی رفراندوم تاسیسی، که مربوط به تغییر در بعضی از مفاد قانون اساسی می‌شود. مثل چیزی که قبلاًً هم یک‌‌بار اتفاق افتاده است. نوع دوم، رفراندوم تقنینی است که باید از سوی دوسوم نمایندگان مجلس درخواست شود. ولی موضوع روشن است. وقتی برای امری قانون روشنی وجود دارد، دیگر رفراندوم برگزار نمی‌کنند. به همین دلیل من فکر می‌کنم بحث رفراندوم یک بحث انحرافی است. نیازی به برگزاری رفراندوم نیست. مخصوصاًًً درباره آمریکا.
مدیرمسئول کیهان در پاسخ به این سؤال که «منتقدان داخلی سیاست خارجی‌ حکومت ایران می‌گویند پولی که صرف حزب‌الله لبنان و گروه‌هایی مثل لشکر فاطمیون می‌شود، باید در مناطق محروم کردستان و سیستان و بلوچستان و غیره هزینه شود. چه پاسخی به این انتقاد دارید؟» گفت: معذرت می‌خواهم؛ من این انتقاد را خیلی احمقانه می‌دانم. اگر شما به مقاومت کمکی می‌کنید، صدقه نمی‌دهید بلکه هزینه امنیت خودتان را می‌پردازید. اگر مقاومت جلوی داعش را نگیرد، شما باید با داعش در ایران درگیر شوید. مگر تا ۷۵ کیلومتری مرز ما نیامدند؟ مگر در ایران عملیات ‌تروریستی انجام ندادند؟ این یک ارزش بزرگ برای جمهوری اسلامی است که با دشمنانش بیرون از مرزهای خودش درگیر می‌شود. اما کسانی که این انتقاد را مطرح می‌کنند، به‌نظر من یا نمی‌فهمند (که به‌نظرم این موضوع خیلی واضح‌تر از آن است که کسی متوجه‌اش نشود) یا خودشان را به نفهمی‌زده‌اند. شما همین الان بروید کردستان و سیستان و بلوچستان. این دو استان نسبت به گذشته زمین تا آسمان فرق کرده‌اند. بعد از اتمام جنگ، سپاه بلافاصله گازکشی سنندج را انجام داد. کسانی که حضور ما در منطقه را زیر سؤال می‌برند، اگر دشمن نباشند، خیلی احمقند. هزینه کردن بر اساس اولویت‌هاست. وقتی که جنگ است و جان مردم در خطر است، اولویت شما حفظ جان مردم و مرزهای کشور است.
شریعتمداری همچنین در پاسخ به این سؤال که «جهان سیاست روی این نکته اجماع دارد که اوباما یک سیاستمدار لیبرال‌دموکرات است و ترامپ لیبرال دموکرات نیست. آیا ترامپی که دغدغه‌های دموکراتیک ندارد، گزینه مناسب‌تری برای مذاکره با حکومت ایران نیست؟» گفت: نه. مذاکره برای چه هدفی؟ مذاکره تعریف مشخصی دارد. کف مذاکره نقاط مشترک است. سقف مذاکره نقطه‌ای است که به آن‌جا می‌رسند. این وسط یک بده و بستان هم صورت می‌گیرد تا طرفین به سقف مذاکره برسند. ما با آمریکا راجع به چه چیزی مذاکره کنیم؟
لازم به ذکر است که متن کامل این مصاحبه در روزهای آینده منتشر خواهد شد.

 

حکم "نجاست سگ" از کجا آمده است؟


 

چرا اسلام، سگ را نجس مي‌داند؟ آیا در آيات و روايات و متون ديني، علت نجاست سگ بيان شده است؟ برخی افراد در اين حکم، شک و شبهه‌اي ندارند و تنها از "فلسفه نجاست سگ" سؤال مي‌کنند و مي‌خواهند بدانند آيا در اسلام، فقط "حکم نجاست سگ" بيان شده يا علاوه بر اين، به فلسفه اين حکم نيز اشاره شده است؟

مشرق - مسأله نجاست سگ، يکي از مسائل فقهي اسلام است که در جامعه امروزي، اطلاع از چگونگي آن براي بسياري حائز اهميت است. عده‌اي از سر کنجکاوي مي خواهند بدانند که: چرا اسلام سگ را نجس مي‌داند؟ و در کدام آيات يا روايات از متون ديني ما، علت نجاست سگ بيان شده است؟ برخی افراد در اين حکم، شک و شبهه‌اي ندارند و تنها از "فلسفه نجاست سگ" سؤال مي‌کنند و مي‌خواهند بدانند آيا در اسلام، فقط "حکم نجاست سگ" بيان شده يا علاوه بر اين، به فلسفه اين حکم نيز اشاره شده است؟

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

عده اي نيز دم از حقوق حيوانات مي زنند و حکم نجاست را بر خلاف حقوق سگ مي دانند!، از نگاه آنان سگ يک حيوان با وفا است و همين را دليلي براي طهارتش مي دانند. علاوه بر اين از کوچک ترين دستاويزها براي اثبات سليقه شان استفاده مي کنند:

- مگر مي شود سگ با اين وفاداريش نجس باشد؟

- در قرآن و روايات از نجاست سگ سخني به ميان نيامده است!؟

- قرآن با نام بردن از سگ اصحاب کهف، از اين حيوان تمجيد کرده است!

- حضرت علي(ع) مردم را به يادگيري ده خصلت ارزنده سگ و به کار بستن اين خصائص در زندگي توصيه فرموده‌اند!

- و ...

حال آنکه معلوم نيست نام بردن از سگ اصحاب کهف در قرآن چه ربطي به نجاست يا طهارت سگ دارد؟ وفاداري سگ و مفيد بودنش، چه ربطي به عدم نجاست او دارد؟ و چگونه مي‌توان از سخن اميرالمومنين(ع) پي به طهارت سگ برد؟

اگر چنين باشد، آيا مي توان سخن پيامبر(ص)، که بدعت‌گزاران را سگان دوزخ(1) مي داند، دليلي بر نجاست سگ گرفت؟! آيا اين‌گونه سخن گفتن صحيح است؟

همان‌طور که ملاحظه فرموديد، برخورد سليقه‌اي با مسائل و ربط دادن همه چيز براي اثبات سليقه شخصي، بخصوص براي کساني که صلاحيت اظهار نظر در مسائل شرعي را ندارند تا جايي پيش مي رود که در اصل و اساس مسأله‌اي تشکيک مي‌کنند.

اگر مفيد بودن و وفادار بودن سگ براي حکم به طهارتش کافي باشد، پس خون که حيات انسان با کمبود آن در خطر مي‌افتد، نبايد نجس باشد؟ آيا کسي در فوايد و نياز انسان به خون و همچنين در نجس بودن آن شک دارد؟ آيا به بهانه اينکه انسان اشرف مخلوقات هست، مي‌توان نجاست خون او را انکار کرد؟

ما فعلاً قصد پرداختن به اين سخنان را نداريم و در ضمن مباحث پيش رو به پاسخ آن ها اشاره خواهيم کرد.

در اين نوشتار با جست‌وجو در منابع اسلامي از جمله قرآن و روايات معصومين عليهم السلام و ... در پي يافتن ادله اين حکم خواهيم بود، پس از آن به چند مسأله که فرع بر مساله نجاست سگ است، خواهيم پرداخت.

مسائلي از قبيل نجاست انواع سگ، خريد و فروش آن، نگهداري سگ در خانه، حقوق سگ به عنوان يک حيوان، فلسفه نجاست سگ در اسلام و در نهايت پاسخ به چند سوال.

امّا لازم است قبل از آن، مفهوم و معناي «نجس» بخصوص در اصطلاح فقهي آن، مورد بررسي قرار گيرد و سپس اصل مساله را دنبال کنيم:

 

مفهوم نجس

واژه «نـجـس» از نـظر لغت شناسان به معناى کثيفى، ناپاکى، ضدطهارت، ضد نظافت و به معناي پليدى آمده است (2).

بهترين تعريف لغوي از راغب اصفهانى است که نجس را به معناي پليدي ظاهري و باطني مي داند، او مى نويسد: « النجاسة القذارة و ذلک ضربان: ضرب يدرک بالحاسة وضرب يدرک بالبصيرة ... » نجاست، قذارت وکثيفى است که بردو نوع مي باشد:

1- آنکه با حواس انسان قابل درک است.

2- آنکه با ديده بصيرت درک مي شود.

يعني گاهي نجس دانستن چيزي بخاطر پليدي باطني آنست و تاثير منفي بر روح و روان انسان مي گذارد. راغب اصفهاني در ادامه براي معناي دوم، مصداقي را ذکر کرده و مي گويد: « والثاني : وصف الله تعالى به المشرکين فقال: (إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ)(3) ... : خداوند تعالي مشرکان را به آن توصيف کرده و فرموده : (مشرکان نجس هستند) »(4)

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نجس در اصطلاح فقهي

در فقه اسلامي «نجس» به شيئي گفته مي شود که بخاطر شدّت پليدي بايد از آن دوري و اجتناب کرد، و نحوه اجتناب و دوري از آن را شرع بيان کرده است مثلا: آبي که با عين نجاست برخورد کرده، قابل نوشيدن نيست و نمي توان با آن، وضو و غسل گرفت؛ و با لباسي که نجس شده، نمي توان نماز خواند و ... .

پس نجس در فقه يعني: شيئي که داراي شدّت پليدي است که بايد به نحوي خاص، از آن دوري کرد؛ و نحوه اجتناب از آن را شرع مشخص مي کند. يا به عبارتي ديگر نجاست چيزي است که به کار بردن آن در نماز و طواف و تغذيه، به دو جهت حرام مي باشد: يکي شدّت پليدي که در آن هست و ديگري دستور به دوري و اجتناب از آن.

لفظ «نجس» با ظهور خود و تبادر، بر اين معنا دلالت دارد. شـيـخ طـوسى،(5) طبرسى،(6) آية اللّه حکيم،(7) راوندى،(8) ميرزا محمد مـشـهـدى(9) و فـخـر رازى (10) در تفسير «نجس» گفته اند: کلمه «نجس» نزد ما معناى روشنى دارد و آن نجاست فقهى است. (11)

عده اي نيز معتقدند پس از ظهور اسلام، کثرت استعمال لفظ نجس در اين معنا به گونه اي بوده که سبب ثبوت حقيقت شرعيه شده است، يعني هرگاه پس از اسلام اين لفظ بدون قرينه بکار رود همين معناي فقهي از آن برداشت مي شود نه معناي لغوي. (چنانکه واژه صلاة با اينکه قبل از اسلام به معناي دعا بود، پس از اسلام به معناي حرکات خاصي که نماز نام دارد، بکار مي رود.) لازم به ذکر است، علاوه بر ابن زهره(12) و راوندى(13) که مدعى حقيقت شرعيّه در اين باره هستند، شيخ انصارى نيز مى نويسد: در وجود معناى حقيقت شرعيه براي لفظ «نجس» جاى شک ندارد . حال که چنين است روشن مي شودکه، اگر واژه نجس در متن روايات آمد به کداميک از اين دو معنا خواهد بود:

- پليدي تنها (معناي لغوي) يا،

- پليدي خاصّي که بايد به نحوي خاص از آن دوري شود. (معناي فقهي)

علاوه بر اين، تعابير ديگري نيز هستند که شارع با آنها معناي نجاست فقهي را، قصد مي کند. بعضي از اين تعابير عبارتند از:

«لاتشرب منه، لاتتوضاء منه، لاتصل فيه، يجتنب عنه، اذا اصابه يدک مع الرطوبه فطهّره، صب عليه الماء و(14)... :

منوش از آن، وضو مگير از آن، در آن نماز مگذار، از آن اجتناب کن، هرگاه دست مرطوبت آن را لمس کرد تطهير کن، بر آن آب بريز و...»

نتيجه اينکه، هرگاه واژه «نجس» و «تعابير مرادف آن» در متون اسلامي بکار رفت، معناي فقهي نجاست مدّ نظر است.

 

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نجاست سگ در قرآن

 

پيش از اين گفتيم يکي از سوالات مطرح در مساله نجاست سگ، اينست که : آيا در قرآن که کاملترين کتاب آسماني است به نجاست سگ اشاره اي شده است يا نه؟

در قرآن کريم در سه مورد از سگ سخن گفته شده که عبارتند از:

1- ماجراي سگ اصحاب کهف: خداوند در سوره کهف در مورد سگ اصحاب کهف چنين مي فرمايد:

«... سگشان بر آستانه ي غار دو دست‏خود را دراز کرده بود.»(15) «... وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ ...» (16)

در اين آيه هيچ گونه اشاره اي به طهارت و نجاست سگ نشده است، نهايت استفاده اي که از اين آيه مي شود، اينست که:

- اصحاب کهف سگ نگهباني را همراه داشتند.

- سگ در دهانه غار، يعني محلي غير از محلّ استراحت اصحاب کهف آرميده بود(بِالْوَصِيدِ).(17)

تنها نکته قابل توجه در اينجا، مساله همراه داشتن سگ است که در ذيل عنوان «نگهداري سگ در خانه» به آن خواهيم پرداخت. (که نگهداري سگ نگهبان اشکالي ندارد.)

2- ماجراي بلعم باعورا: خداوند در سوره اعراف، بلعم باعورا را به سگ تشبيه کرده ‏است و چنين مي فرمايد: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ» (18)

سخن از يک عالم دانشمند است که ابتدا در مسير حق بود، به گونه‏اى که کسى انتظار انحراف او را نداشت. سرانجام دنياپرستى و پيروى از هواى نفس او را به سقوط کشاند. به نحوى که تشبيه به سگ شده است. اما چرا به سگ تشبيه شده؟ زيرا او بر اثر شدت هواپرستى و چسبيدن به لذات جهان ماده، يک حال عطشِ نامحدود به خود گرفته که همواره دنبال دنياپرستى مى ‏رود نه به خاطر نياز و احتياج بلکه به شکل بيمارگونه‏اى همچون يک «سگ هار» که بر اثر بيمارى هارى، حالت عطش کاذب به او دست مى‏دهد و در هيچ حال سيراب نمى ‏شود.(19)

در اين آيه نيز نه سخن از طهارت سگ است و نه سخن از نجاست آن آمده است.

نکته قابل توجه اينست که: اگر در آيه قبل، ذکر سگ اصحاب کهف دليلي بر تمجيد و طهارت او باشد، اين آيه نيز به وجود نوعي مزمت و پستي در سگ دلالت دارد که سبب شده خداوند حالت يک عالم هواپرست را به آن تشبيه کند و مي توان از آن بر نجاست سگ استناد کرد! امّا حقيقت اينست که هر دو سخن، سست و باطلند .

3- حکم صيد سگ شکارچي: خداوند در ابتداي سوره مائده مي فرمايد:

«يَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَيْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ ...»(20)

از تو سؤال مى‏کنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو : آنچه پاکيزه است ، براى شما حلال گرديده ؛ و (نيز) صيد حيوانات شکارى و سگ‏هاى تربيت يافته ... .

در اين آيه سخن از حلال بودن گوشت حيواني است که توسط سگ شکاري صيد شده است نه نجاست يا طهارت سگ. هرچند دلالت بر قابل استفاده بودن صيدي که توسط سگ شکاري انجام شده دارد و در روايات نيز آمده است که اين صيد را مي توان پس از شستن محل تماس سگ استفاده کرد.

اين سه آيه تنها مواردي بودند که در آن سخن از سگ به ميان آمده، امّا در آن نه اشاره به طهارت سگ شده نه نجاست آن. حال که ثابت شد قرآن دلالتي بر نجاست و طهارت سگ ندارد، آيا مي توان نتيجه گرفت که پس سگ نجس نيست؟

آيا همه احکام بايد در قرآن ذکر شده باشند؟

آيا مي توان حکمي را فقط بخاطر عدم ذکر آن در قرآن انکار کرد؟(21)

آيا حرام بودن گوشت سگ در قرآن ذکر شده است؟

آيا کسي در حرام بودن گوشت سگ شک دارد؟ با اينکه در سوره انعام(22) محرمات فقط چهار موردند: 1- مردار(مَيْتَة) 2- خون(دَماً مَسْفُوحاً) 3- گوشت خوک(لَحْمَ خِنزيرٍ) 4- و حيواني‌ که‌ براي‌ بت‌ها ذبح‌ شده‌ باشد.( أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ). گوشت‌ سگ‌ که‌ از اين‌ها نيست‌، پس‌ طبق‌ اين‌ آيه‌ اگر ذبحش‌ کنيم‌ حلال‌ است‌!(23) بنابراين منکران نجاست سگ بايد خوردن گوشت سگ را نيز به ناچار حلال بدانند با اينکه همه، آن را حرام مي دانند.

پاسخ اينست که:

اولاً: قرآن کريم در احکام فقهي معمولا به کليات بسنده کرده است . به عبارتي ديگر قرآن همچون قانون اساسي است که فروع قوانين مدني، حقوقي، جزائي و ... را در آن نمي توان يافت.

ثانياً: تبيين و تفسير آن را به پيامبر اکرم (ص) و به دنبال آن، امامان معصوم (ع) سپرده است، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»(24) يعني اي پيامبر ما ذکر بر تو نازل کرديم تا براي مردم آنچه را بر ايشان نازل شد (قرآن) تبيين و تفسير نمايي و خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بيان فرموده، از سخنان پيامبر(ص) و امامان(ع) اطاعت کنيم:«وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(25) يعني اي مردم هر چه را رسول الله(ص) به شما دستور داد ، اجرا کنيد و هر چه را نهي کرد باز ايستيد.

اگر پيامبر اکرم (ص) مى فرمايند: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»(26) ، من دو چيز گرانبها را در ميان شما به امانت مى گذارم که اين دو از هم جدا نمى شوند «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»، اگر به هر دوى آنها تمسک کرديد هلاک نمى شويد. سرّ اين فرمايش پيامبر اکرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) اين است که تمام آنچه ما به آن احتياج داريم در نصّ و ظاهر قرآن نيامده است و ما بايد در کنار قرآن روايات پيامبر(ص) و ائمه(ع) را در نظر بگيريم. اما اگر گفتيم يکى را قبول داريم، اگر گفتيم «حَسبُنا کِتابُ الله»، و عترت را رها کرديم، ضمانتى براى هدايت ما نخواهد بود. اين دو چيز را بايد با هم داشته باشيم تا بتوانيم به هدايت برسيم.(27)

خلاصه اينکه براي به دست آوردن حکم شرعي، قرآن يکي از منابع استنباط احکام الهي مي باشد، علاوه بر کتاب آسماني ما، روايات معصومين(ع) يکي ديگر از منابع است که اگر حکمي در قرآن ذکر نشده بود بايد به اين روايات رجوع شود.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نجاست سگ در روايات

عمده دليل براي حکم به نجاست سگ، روايات مي باشند. احاديث زيادي در اين باره وارد شده است بطوري که در کتاب ارزشمند وسائل الشيعه و بحارالانوار ، ابواب مختلفي در اين رابطه وجود دارد با عناوين : «بَابُ نَجَاسَة سُؤْرِ الْکَلْبِ وَ الْخِنْزِيرِ»، «بَابُ طَهَارَة عَرَقِ جَمِيعِ الدَّوَابِّ وَ أَبْدَانِهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ مَنَاخِرِهَا وَ أَفْوَاهِهَا إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ»، «بَابُ نَجَاسَة الْکَلْبِ وَ لَوْ سَلُوقِيّاً»، «بَابُ جَوَازِ لُبْسِ جِلْدِ مَا لَا يُؤْکَلُ لَحْمُهُ مَعَ الذَّکَاة وَ شَعْرِهِ وَ وَبَرِهِ وَ صُوفِهِ وَ الِانْتِفَاعِ بِهَا فِي غَيْرِ الصَّلَاة إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ وَ جَوَازِ الصَّلَاة فِي جَمِيعِ الْجُلُودِ إِلَّا مَا نُهِيَ عَنْهُ»، «بَابُ کَرَاهَة اتِّخَاذِ کَلْبٍ فِي الدَّارِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ أَوْ مَاشِيَة أَوْ يُضْطَرَّ إِلَيْهِ أَوْ يُغْلَقَ دُونَهُ الْبَابُ»، «بَابُ تَحْرِيمِ بَيْعِ الْکِلَابِ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ وَ کَلْبَ الْمَاشِيَة وَ الْحَائِطِ وَ جَوَازِ بَيْعِ الْهِرِّ وَ الدَّوَابِّ» و ...

هر يک از ابواب فوق، رواياتي را در بر دارد که بيان کننده نجاست سگ اند . کسي که از علوم ديني کمترين اطلاعي داشته باشد با ديدن عنوان اين ابواب يقين به حکم نجاست سگ در اسلام مي کند چه رسد به اينکه روايات هر باب را مطالعه و بررسي کند.

رواياتي که از پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دربار نجاست سگ به ما رسيده اند، دو گونه مي باشند:

دسته نخست: رواياتي که به صراحت در آن واژه نجس آمده است. مانند:

1- «سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْبَعِيرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ، يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ: نَعَمِ، اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ. قَالَ قُلْتُ لَهُ: الْکَلْبُ؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ؟ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.»(28)

عذافر از امام صادق(ع) از نوشيدن و وضو گرفتن با پس مانده آبي که بعضي از حيوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشيده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگير. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسيدم: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه به خدا، او نجس است. نه به خدا، او نجس است.

2- «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ(29).»

عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق(ع) نقل مي کند: همانا خداوند نيافريد خلقي را که نجس تر از سگ باشد.

3- «عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ فَضْلِ الْهِرَّة وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ، فَلَمْ أَتْرُکْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ؛ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ؛ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْکَلْبِ، فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ.»(30)

فضلمي گويد از امام صادق(ع) از پس مانده حيوانات (گربه ، گوسفند، گاو، شتر،...) سوال کردم؛ و امام فرمود: اشکالي ندارد. تا اينکه از سگ سوال کردم؛ و امام فرمود: پليد و نجس است.

4- «سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ: رِجْسٌ نِجْسٌ، لَا يُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ، وَ اصْبُبْ ذَلِکَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّة ثُمَّ بِالْمَاءِ.(31)

راوي حکم سگ را از امام صادق (ع) سؤال کرد، حضرت فرمود: پليد و نجس است، از اضافه آبي که آشاميده نبايد وضو گرفته شود، آن آب را بريز و (ظرف) را بار اول با خاک و سپس با آب بشوى.»

5- «عَنْ مُعَاوِيَة بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ سُؤْرِ الْکَلْبِ يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ؟ قَالَ: لَا؛ قُلْتُ أَ لَيْسَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ، لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.(32)

ابن شريح، حکم نيم خورده سگ را از امام صادق(ع) پرسيد که آيا مى توان از آن نوشيد يا با آن وضو گرفت؟ حضرت فرمود: نه، راوى پرسيد: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، او نجس است. نه، به خدا سوگند، او نجس است.»

6- «عَنْ أَبِي سَهْلٍ الْقُرَشِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ لَحْمِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ هُوَ مَسْخٌ. قُلْتُ: هُوَ حَرَامٌ؟ قَالَ: هُوَ نَجَسٌ؛ أُعِيدُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کُلَّ ذَلِکَ يَقُولُ هُوَ نَجَسٌ.(33)

ابي سهل مي گويد از امام صادق(ع) درباره گوشت سگ سؤال کردم، حضرت فرمود: از حيوانات مسخ شده است. گفتم آيا حرام است؟ امام فرمود: نجس است. سه مرتبه اين سوال را تکرار کردم و هر سه بار امام فرمود: نجس است.»

و مواردي ديگر .

همانطور که در بحث لغوي گذشت، با وجود حقيقت شرعيه براي واژه نجس، اين دسته از روايات براي اثبات حکم نجاست سگ کفايت مي کنند، و به صراحت بيانگر آن هستند.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

دسته دوم: رواياتي که واژه نجس در آنها ذکر نشده، امّا با قرائن موجود در آن، نجاست سگ اثبات مي شود. در اين روايات، روش برخورد با سگ همانند روش بر خورد با نجاسات ديگر، بيان شده است. مانند:

1- «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْکَلْبِ‏ يَشْرَبُ مِنَ الْإِنَاءِ، قَالَ: اغْسِلِ الْإِنَاءَ .(34)

ابن مسلم مي گويد از امام صادق(ع) سوال کردم: اگر سگي از ظرفي آب بياشامد وظيفه چيست؟ آن حضرت فرمود: لازم است ظرف را بشوئيد.»

2- «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ إِذَا وَلَغَ الْکَلْبُ فِي الْإِنَاءِ فَصُبَّهُ.(35)

امام صادق(ع) فرمود: هرگاه سگ از ظرفي آب خورد، آن آب را دور بريز.»

3- «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)، قَالَ‏: لَيْسَ بِفَضْلِ السِّنَّوْرِ بَأْسٌ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ يُشْرَبَ؛ وَ لَا يُشْرَبُ سُؤْرُ الْکَلْبِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ حَوْضاً کَبِيراً يُسْتَقَى مِنْهُ.(36)

ابي بصير از امام صادق(ع) نقل مي کند: نيم خورده سنور را مي توان نوشيد و با آن وضو گرفت، و نيم خورده سگ را نمي توان نوشيد مگر از حوض بزرگي آب خورده باشد.»

4- «عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ، قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنْ‏ أَصَابَ ثَوْبَکَ مِنَ الْکَلْبِ رُطُوبَة فَاغْسِلْهُ ... .(37)

فضل از امام صادق(ع) نقل مي کند: هرگاه رطوبتي از سگ به لباس شما برخورد کرد، پس آنرا بشوي.»

5- «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ يُصِيبُ شَيْئاً (مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ)، قَالَ: يَغْسِلُ الْمَکَانَ الَّذِي أَصَابَهُ.»(38)

محمد بن مسلم از امام صادق (ع) در مورد سگي که خودش را به بدن مردي ماليده است، سوال کرد. حضرت فرمود: محل تماس سگ را بشويد.

6- «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ السَّلُوقِيِّ فَقَالَ إِذَا مَسِسْتَهُ فَاغْسِلْ يَدَکَ.(39)

محمد بن مسلم مي گويد: از امام صادق(ع) در مورد سگ سلوقي(40) سوال کردم؛ حضرت فرمود: چنانچه او را لمس کرده اي، دستت را بشوي.»

7- «عَنْ عَلِيٍّ (ع)... قَالَ: تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ، فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْيَغْسِلْهُ؛ وَ إِنْ کَانَ جَافّاً فَلْيَنْضِحْ ثَوْبَهُ بِالْمَاءِ.(41)

حضرت علي (ع) فرمود: از نزديک شدن به سگ ها بپرهيزيد؛ و کسي که سگ مرطوبي را لمس کرد، ـ لباسش را ـ بشويد و چنانچه سگ خشک بود، بر لباسش آب بپاشد.»

و مواردي ديگر.

همانطور که ملاحظه مي کنيد در احـاديـث بالا، حکم عدم جواز آشاميدن و وضـو گرفتن از نيم خورده سگ به صراحت بيان شده است، که قرينه اي بر نجاست سگ است. به بيان ساده تر: در اين دسته از روايات حکم نجاست سگ آمده است بدون اينکه لفظ نجس، ذکر شده باشد، و اين حکم با تعابير ديگري بيان شده است.

در نتيجه براي اثبات نجاست سگ، روايات دسته دوم نيز به تنهايي کفايت مي کنند. اين احاديث و روايات بقدري زيادند که هرگز نمي توان در اعتبار و قطعيّت آنها اشکال کرد؛ و با وجود چنين ادله قاطعي براي هيچ مسلمان و مؤمني جاي هيچ گونه شک و شبهه اي باقي نخواهد ماند.

روايات ديگري نيز هستند که در خلال بحث هاي آينده به آنها اشاره خواهد شد:

دسته نخست: رواياتي که قانون خريد و فروش سگ را بيان مي کنند.

دسته دوم: رواياتي که در مورد نگهداري سگ وارد شده اند.

دسته سوم : رواياتي که بيانگر حقوق سگ بعنوان يک حيوان است.

نجاست سگ و اجماع فقهاء

فقهاي عظام شيعه، سگ را يکي از نجاسات مي دانند و اين حکم بين آنها اجماعي است.(42)

در مذاهب اسلامي، تنها گروهي که سگ را نجس نمي دانند مالکي ها ـ يکي از فرق اهل سنت ـ هستند که آنها هم معتقدند احکام و دستورات مربوط به سگ، بايد به صورت تعبّدي عمل شود. آنها با اينکه سگ را نجس نمي دانند، اما از روي تعبد ظرفي را که سگ ليسيده، هفت بار مي شويند. شافعيه و حنابله نيز مي گويند: اين ظرف بايد هفت بار تطهير شود، که يک بار آن به صورت خاکمال است. آنها تقدم خاکمال بر شستن را شرط نمي دانند.(43)

محمد جواد مغنيه، در کتاب «الفقه علي المذاهب الخمسه» چنين مي نويسد:

«الکلب نجس إلاّ عند مالک، ولکنّه قال: يغسل الإناء مِن ولوغه سبعاً، لا للنجاسة بل تعبداً. وقال الشافعية والحنابلة: يغسل الإناء مِن ولوغ الکلب سبع مرات إحداهنّ بالتراب. وقال الإمامية: غسل الإناء مِن ولوغ الکلب مرة بالتراب، ثُمّ بعدها مرتين بالماء»(44).

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نجاست انواع سگها

در نجاست سگ فرقي بين انواع آن نيست، و حکم همه سگ ها يکي است. گروهي تصور کرده اند فقط سگهايي نجس هستند که از نگهداري آنها، نهي شده است، مثل سگهاي ولگرد ، امّا سگهاي نگهبان و سگ شکاري يا سگهايي که امروزه توسط پليس و گروه هاي امداد بکار گرفته مي شوند، پاک هستند. اين تصور صحيح نمي باشد، انواع سگ ها ـ چه شکاري و چه سگ چوپان و... ـ نجس هستند و آب دهان و تمامي بدن آنها نجس است. اين مطلب نيز از روايات معصومين(ع) استفاده مي شود:

1. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ السَّلُوقِيِّ فَقَالَ إِذَا مَسِسْتَهُ فَاغْسِلْ يَدَکَ.(45)

محمد بن مسلم از امام صادق(ع) در مورد سگ سلوقي (يک نوع سگ شکاري معروف) سوال کرد. حضرت فرمود: چنانچه او را لمس کرده اي، دستت را بشوي.»

2. «عَنْ عَلِيٍّ(ع)... قَالَ تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْيَغْسِلْهُ وَ إِنْ کَانَ جَافّاً فَلْيَنْضِحْ ثَوْبَهُ بِالْمَاءِ(46).

حضرت علي(ع) فرمود: از نزديک شدن به سگها بپرهيزيد و کسي که سگ مرطوبي را لمس کرد، بشويد ـ لباسش را ـ و چنانچه سگ خشک بود، بر لباسش آب بپاشيد.»

و فتواي علما و فقها از قديم تاکنون بر نجاست انواع سگ هايي که در خشکي زندگي مي کنند، بوده است. فقط شيخ صدوق(ره) درمورد سگ شکاري فرموده است: مقداري آب به محلّ ملاقات بپاشيد، کافي است و شستن لازم نيست(47). با اين حال سگ را نجس مي داند.

بنابراين، اگر سگ شکاري، حيوان حلال گوشتي را شکار کرد، محل اصابت با دهان سگ بايد شسته شود. و اگر دست و بدن و لباس انسان با بدن سگ ها حتي سگ شکاري برخورد کند، در صورتي که بدن سگ و يا ملاقي تر باشد، نجس مي شود(48).

خريد و فروش سگ

پس از بيان حکم نجاست سگ در اسلام، اين سوالات مطرح مي شود که:

آيا خريد و فروش آن جايز است يا خير؟ اگر حرام مي باشد، اين حکم براي انواع سگ است يا براي بعضي؟ براي رسيدن به پاسخ اين سوالات، بيان مقدمه اي ضروري است.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

عدم دخالت نجاست در معامله

بعضي به اشتباه براي حرمت خريد و فروش سگ اينگونه استدلال کرده اند:

«يکي از انواع معاملات حرام، معامله عين نجاست است. يعني اگر چيزي نجس است، معامله آن حرام است. علما وقتي نظرشان اين است که سگ نجس است، خودبخود معامله آن هم حرام مي شود. اما اغلب علما معتقدند که اگر معامله عين نجاست، منفعت و سود عقلايي داشته باشد، در آن مورد حرمت آن برداشته مي شود.»

حکم تحريم خريد و فروش، داير مدار منفعت و سود عقلايي است، نه نجس و پاک بودن. ـ يعني اگر شيئي سود عقلايي داشت معامله اش جايز است و الّا جايز نيست، چه نجس باشد و چه طاهر ـ بنابراين، نجاست شيء، نقشي در حرمت معامله آن ندارد و بهتر است چنين گفته شود:

يکي از شرايط مبيع ـ يعني شيء مورد معامله ـ داشتن منفعت و سود عقلايي ـ يا به عبارتي ماليّت داشتن آن ـ است و چون عين نجاسات غالباً منفعت و سودي ندارند، ماليّت نداشته و صلاحيت خريد و فروش را ندارند. امّا هرگاه همين نجاسات داراي منفعت و سودي شدند، معامله آنها صحيح است و داراي ماليّت بوده و قابل خريد و فروشند. مانند خون که نجس است، اما هم اکنون از آن استفاده عقلايي مي شود و ماليّت دارد، بنابراين خريد و فروش آن مجاز است.

پس نمي توان گفت: معامله مردار، خون و سگ چون نجس هستند حرام است. بلکه گفته مي شود: چون منفعت عقلايي و ماليّت ندارند حرام است، امّا اگر داراي منفعتي شد، معامله اش جايز است.(61)

لازم به ذکر است که در گذشته بيشتر نجاسات، منفعت حلالي نداشتند و بهمين خاطر علما حکم به حرمت معامله نجاسات مي دادند. اين سبب شده تا عده اي تصوّر کنند معامله شيء نجس، مطلقاً حرام مي باشد و علّت تحريم هم چيزي جز نجاست نيست.

خلاصه اينکه صرف نجس بودن، سبب حرمت معامله نجاسات از جمله سگ نمي شود تا کسي بگويد: چرا با اينکه انواع سگ ـ سگ صيد، شکار، ولگرد و زينتي ـ نجس هست، امّا معامله سگ صيد جايز است ولي معامله سگ زينتي حرام است. چراکه ملاک در اينجا انتفاع و عدم انتفاع عقلائي است، نه چيز ديگري.

روايات خريد و فروش سگ

روايات وارد شده، از خريد و فروش سگ نهي کرده و بهاي آن را «سُحت(62)» مي دانند. مثل:

1- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْعَامِرِيِّ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ ثَمَنِ الْکَلْبِ الَّذِي لَا يَصِيدُ؛ فَقَالَ: سُحْتٌ؛ وَ أَمَّا الصَّيُودُ فَلَا بَأْسَ(63).

از امام صادق(ع) در مورد بهاي سگي که شکاري نيست، سوال شد. حضرت فرمود: سُحت (حرام) است؛ اما (گرفتن بهاي) سگ صيد اشکالي ندارد.

2- عَنِ الرِّضَا(ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ(64).

امام رضا(ع) در سخني فرمود: بهاي سگ، سُحت (حرام) است.

3- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ ثَمَنِ کَلْبِ الصَّيْدِ؛ قَالَ: لَا بَأْسَ بِثَمَنِهِ وَ الْآخَرُ لَا يَحِلُّ ثَمَنُهُ(65).

ابي بصير از امام صادق(ع) از بهاي سگ شکاري سوال کرد، حضرت فرمود: اشکالي ندارد؛ اما بهاي ديگر سگها حلال نيست.

4- فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ: ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ مَهْرُ الْبَغِيِّ وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ الَّذِي لَا يَصْطَادُ مِنَ السُّحْتِ(66).

رسول خدا(ص) در سخني فرمود: بهاي شراب ، بهاي زناکار، و بهاي سگي که شکار نمي کند، سُحت (حرام) است.

5- عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ، عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: ثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِي النَّار(67).

امام رضا(ع) فرمود: قيمت سگ سُحت است و سُحت در آتش است.

اين دسته از روايات غالباً اشاره به سگ صيد دارند، امّا شامل سگهاي ديگري هم که منفعت عقلايي دارند مي شوند، چنانکه شيخ طوسي در مبسوط(68)، سگ گله و نگهبان را همانندِ سگ صيد مي داند.(69) از اين روايات و سخن علما ـ که قبلا گذشت ـ استفاده مي شود: هر سگي که منفعت عقلايي داشت، خريد و فروشش جايز؛ و الّا حرام است. و اگر سگ هاي زينتي و سگ ولگرد و ... خريد و فروش آنها حرام است بخاطر اينست که يا فاقد منفعت عقلايي بوده و يا منفعت قابل توجّهي ندارند.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نگهداري سگ در خانه

مساله نجس بودن سگ، غير از حرمت نگهداري از آن است . نگهداري از سگ براي کساني که استفاده عقلايي از آن ندارند، کراهت شديد دارد؛ و در روايات، امري ناپسند دانسته شده است (70).بنابراين نگهداري سگ براي نگهباني و شکار، و سگي که امروزه مورد استفاده پليس و نيروهاي امداد مي باشد، مکروه نيست. (البته اين به معناي عدم نجاست اين سگ ها نمي باشد.)

در بعضي از روايات آمده است که خانه اي که در آن سگ است، ملائکه وارد نمي شوند. اين کراهت سبب مي شود که حتي نماز خواندن در چنين خانه اي مکروه باشد.(71) ما در اينجا به بيان برخي از رواياتي که به نحوي بر کراهت نگهداري سگ در خانه اشاره دارند، مي پردازيم:

1- وَ قَالَ الصَّادِقُ(ع): لَا تُصَلِّ فِي دَارٍ فِيهَا کَلْبٌ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ، وَ أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً، فَلَا بَأْسَ، وَ إِنَّ الْمَلَائِکَة لَا تَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ کَلْبٌ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ تَمَاثِيلُ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ بَوْلٌ مَجْمُوعٌ فِي آنِيَة.(72)

امام صادق(ع) فرمود: نماز مگذار در خانه اي که در آن سگ است مگر اينکه سگ صيد باشد، و دربي برويش بسته شود ، در اين صورت اشکالي ندارد ...

2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي فَقَالَ إِنَّا مَعْشَرَ الْمَلَائِکَة لَا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ کَلْبٌ وَ لَا تِمْثَالُ جَسَدٍ وَ لَا إِنَاءٌ يُبَالُ فِيه‏.(73)

پيامبر اسلام(ص) فرمود: همانا جبرئيل بر من وارد شد و گفت: ما ملائکه بر خانه اي که در آن سگ و مجسمه و ظرفي که در آن ادرار مي کنند، وجود دارد، داخل نمي شويم.

3- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): قَالَ يُکْرَهُ أَنْ يَکُونَ فِي دَارِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ الْکَلْبُ.(74)

امام صادق(ع) فرمود: ناپسند است در خانه مرد مسلمان سگ باشد.

4- عَنْ زُرَارَة عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ يَتَّخِذُ کَلْباً إِلَّا نَقَصَ فِي کُلِّ يَوْمٍ مِنْ عَمَلِ صَاحِبِهِ قِيرَاطٌ.(75)

زراره از امام صادق(ع) نقل مي کند: کسي سگي را نگهداري نمي کند مگر اينکه هر روز از عمل او کاسته مي شود.

5- قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): لَا خَيْرَ فِي الْکَلْبِ‏ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ أَوْ کَلْبَ مَاشِيَة.(76)

اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: خيري در نگهداري سگ نيست، به جز سگ شکاري و سگ گلّه.

6- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَا تُمْسِکْ کَلْبَ الصَّيْدِ فِي الدَّارِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ بَابٌ.(77)

امام صادق(ع) فرمود: سگ شکاري را در خانه‌ات نگهداري مکن مگر اينکه بين تو و او دربي باشد.(محل زندگي او جدا باشد)

7- عَن أَبِي رَافِع قَالَ: جَاءَ جِبرَئِيل إِلَى النَبِي(ص) فَاستَأذَن عَلَيهِ- فَأذن لَهُ، فأبطأ، فأخذ رِدَاءَه فَخرجَ- فَقَالَ: قَد أذنا لَکَ- قَالَ: أَجل وَ لَکنا لا ندخل بَيتَاً فيه کَلب و لا صورة- فَنظروا فإذا فِي بَعضِ بُيُوتِهِم جرو-.(78)

از ابى رافع نقل‏ کرده‏اند که گفت: جبرئيل بر رسول خدا(ص) نازل شد، و اجازه ورود خواست، رسول خدا(ص) به وى اجازه داد، اما جبرئيل وارد نشد، ناگزير رسول خدا(ص) رداى خود را گرفت و بيرون شد و فرمود: ما به تو اجازه ورود داديم؟ جبرئيل گفت: بله، و ليکن ما فرشتگان به خانه‏اى که در آن سگ و يا مجسمه باشد داخل نمى‏شويم. رسول خدا(ص)- که گويا تا آن لحظه از وجود سگ در خانه خبر نداشت- نظر کرد و ديد که در بعضى از مرافق خانه ايشان توله سگى وارد شده.(79)

از مجموع روايات استفاده مي شود که نگهداري سگهاي مفيد مثل سگ نگهبان، با وجود اينکه کراهت ندارد،(80) امّا بهتر است محل زندگي او جداي از محل زندگي انسان باشد، بگونه اي که حداقل بينشان دربي فاصله شود. يعني خانه‌اي جداگانه براي سگ ساخته شود.

و اگر در برخي روايات از نگهداري سگهاي مفيد هم نهي شده، در صورتي است که محل زندگي او جدا نباشد. اما نگهداري سگهاي ديگر ـ غير از سگ شکاري و سگ نگهبان و هر سگي که براي کارهاي عقلايي بکار گرفته مي شود ـ کراهت داشته و ناپسند است.

البته با توجه به مساله نجاست سگ که قبلا ثابت شد، اين حکم معقول به نظر مي آيد و دستورات دين نسبت به دوري از نجاسات مؤيّد آنست. هرچند اسلام براي رفاه انسان، نگهداري سگهاي مفيد را مکروه نمي داند.

لازم به ذکر است با اينکه علامه طباطبائي متن آخرين روايت را مضطرب و آن را از روايات مجعول مي داند.(81) اما به دليل اينکه مجموع اين روايات ـ که مي گويند: «جبرئيل و ملائکه وارد خانه اي که سگ در آن است، نمي شوند» ـ ، روايات متضافرند،(82) و متضافر بودن براى حجيت کافى است، اگرچه سند تک تک آن ها ضعيف باشد.(83) بنابراين اين روايات به وضوح دلالت بر کراهت شديد نگهداري سگ در منزل دارند.

زشتي و قبح سگ بازي

از آنچه گفته شد معلوم مي شود که در اسلام نگهداري و انس گرفتن با سگ بدون اينکه مورد استفاده عقلايي قرار گيرد توصيه نشده بلکه مورد کراهت و مزمّت است. در سيره و سخنان معصومين(ع) نيز سگ بازي زشت تلقّي شده و سگ بازان سزاوار ملامت اند.

نقل شده است هنگامي که امام حسين(ع) کنار قبر شريف پيامبر اکرم(ص) نشسته بود قاصدي آمد و گفت: امير مي خواهد به نزد او برويد. امّا امام(ع) که مي داند معاويه مرده است و اين دعوت براي گرفتن بيعت است، اين دعوت را نمي پذيرد و در پاسخ کسي که از بيعت با يزيد سوال مي کند مي فرمايد: «من هرگز با يزيد بيعت نخواهم کرد، چون يزيد مردي است فاسق که فسق خود را آشکار کرده، شراب مي نوشد، سگ بازي و... مي کند و ما خاندان رسول خداييم».(84)

آري، امام(ع) سگ بازي را از مواردي مي داند که سبب شده فسق يزيد آشکار شود.

در جاي ديگر امام حسين(ع) طي نامه اي معاويه را توبيخ کرده و چنين مي نويسد: «آيا تو آن کس نيستي که... پسر بچه اي را که شراب مي خورد و سگ بازي مي کند به امارت مي رساني!»(85)

نامه امام حسين(ع) يادآور نامه امير المومنين(ع) به منذر بن جارود است که از سوي حضرت(ع) فرماندار بخشي از بلاد اسلامي بود و پس از اينکه تخلفات و خيانت هاي او براي امير المومنين(ع) گزارش شد، توسط ايشان در طي نامه اي توبيخانه، احضار شد. امام(ع) در اين نامه او را چنين توبيخ مي کند:

«... تَخْرُجُ لاَهِياً مُتَنَزِّهاً ، تَطْلُبُ الصَّيْدَ ، وَ تُلاَعِبُ الْکِلاَبَ ...: (خبر رسيده است، تو) پيوسته مشغول گردش و صيد (تفريحي) و بازي با سگ ها مي باشي ...».(86)

با دقّت در کلام اميرالمومنين(ع) و امام حسين(ع) درک زشتي و قبح سگ بازي و انس با او، دشوار نمي باشد.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

حقوق سگ به عنوان يک حيوان

اسلام دين تعادل و ميانه روي است. اين اعتدال و ميانه روي را به وضوح مي توان در دستورات اسلامي مشاهده کرد. هرچند در اسلام سگ حيواني نجس است، امّا اين سبب نشده تا حقوق او به عنوان يک حيوان، نقض شود. رعايت حقوق سگ به اين نيست که به آن دست بزني ، و او را مونس و هم بازي خود قراردهي! بلکه با رسيدگي به آب و غذايش و آزار نرساندن به او، حقوقش را رعايت کرده اي. همانطور که به رعايت حقوق ساير حيوانات و سيرکردن و رفع تشنگي آن‏ها در روايات اسلامي تأکيد شده است.

پيشوايان و بزرگان مذهبي ما، با اينکه عقيده به نجاست سگ دارند، امّا ظلم به اين حيوان را روا ندانسته، حق و حقوقي براي آن قائل شده اند. با مطالعه در آثار دانشمندان اسلامي اين مساله به روشني قابل درک است.

در کتب فقهي آمده است: اگر شخصى، به مقدار وضو گرفتن آب داشته باشد، و بترسد که اگر با آن وضو بگيرد، دچار تشنگى شود، بر او واجب است که تيمم کند و آب را براي نوشيدن نگهدارد. صاحب جواهر(قدّس سرّه)، پس از نقل اين فتوا مى نويسد: «وکذا الحيوان اذا کان کذلک وان کان کلبا»(87) (اگر از تشنگى حيوانى نيز بترسد، حکم همين است، گرچه آن حيوان، سگ باشد.)

شهيد ثانى در بحث اطعمه و اشربه کتاب مسالک، مى نويسد: «و لو کان للانسان کلب غير عقور جائع و شاة فعليه اطعام الشاة»(88) (اگر انسان، داراى سگ ـ بي‌آزارـ و گوسفندي گرسنه باشد، بر او واجب است تا گوسفند را آب و علف دهد.) يعني نجات گوسفند بر سگ اولويت دارد.

صاحب جواهر، در اين حکم به شهيد ثاني ايراد گرفته و مي‌گويد: «فيه منع، بل قد يقال باولوية الکلب لامکان ذبح الشاة بخلاف الکلب»(89) (حفظ جان سگ اولويّت دارد. زيرا مى توان گوسفند را سر بريد؛ ولى اين کار، در مورد سگ ممکن نيست.)

کلام اين دو فقيه، گوياى واجب بودن حفظ جان حيوان حتى سگ است، هرچند در اين مورد اختلاف بر سر اينست که حفظ حيات کداميک اولويت دارد.(90)

اگر فقهاي اسلام در نظرات فقهي خود اينگونه حقوق حيوانات حتي سگ را در نظر مي گيرند، بخاطر اين است که سخنشان برگرفته از روايات معصومين(ع) است.

در متون روايي ما، روايات فراواني هستند که توجه به حقوق سگ را ـ به عنوان يک حيوان ـ تأييد مي کنند. در بعضي از روايات از اذيت و آزار سگ منع شده، در دسته اي ديگر به اطعام و سيراب‌کردن سگ توجه شده است. علاوه بر اين رواياتي هستند که قاتل سگ را ملزم به پرداخت ديه مي‌کند. از اين روايات نيز شايد بتوان حق و حقوقي براي سگ در اسلام ثابت کرد. هرچند عده‌اي مي گويند: روايات ديه سگ، حقي را براي اين حيوان ثابت نکرده بلکه تنها خسارت مالي صاحبش را جبران مي‌کند،(91) امّا با در نظر گرفتن همه روايات، خلاف اين مطلب ثابت مي شود چرا که ديه انسان را نيز به وليّ او مي پردازند امّا اين سبب نمي شود خود آن شخص ارزش و قدري نداشته باشد. پس وقتي در دين اسلام براي سگ ديه قرار داده مي شود، مي توان نتيجه گرفت که به اين حيوان، ارزش و بهايي داده شده است و پرداخت ديه به صاحب آن جبرانگر همين بهاء و ارزش فوت شده است.

نتيجه بحث

خلاصه اينکه مسئله نجاست سگ، يکي از مسائل قطعي فقهي اسلام است. با اينکه در قرآن اشاره اي به اين مسئله همانند بسياري از مسائل ديگر نشده است اما اين حکم در روايات معتبر صريحاً بيان شده است. در عين حال نجاست سگ سبب نشده معامله آن حرام باشد، چرا که نجاست هيچ مدخليّتي در حرمت معامله نداشته، و حرمت خريد و فروش، داير مدار اين است که مبيع داراي منفعت عقلايي باشد يا نباشد. پس تنها معامله سگهايي که فاقد منفعت عقلايي مي باشند، جايز نيست. امّا در مورد فلسفه نجاست سگ روايات معصومين(ع) مطلق بوده و فلسفه حقيقي اين حکم بر ما پوشيده است و فلسفه نداشتن يک حکم، غير از ندانستن فلسفه آن است.

 

 

______ ارجاعات ______

 

(1) ـ قال رسول الله (ص): اهل البدع کلاب اهل النار: بدعت گذاران سگ هاى دوزخند. (کنزالعمال، ج1 ،ح 1094 و 1125).

(2) ـ صفي پور، منتهي الارب في لغة العرب،ص 1228: نجس ناپاک، پليد و خلاف طاهر. طريحي، مجمع البيان، ج4، ص11: نجس الشيء، اذا کان قذراً غير نظيف. فيروز آبادي، القاموس المحيط، ج2ص253: النجس ضد الطاهر و زبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس ج4ص255: النجس ضد الطاهر.

(3) ـ التوبة/28.

(4)ـ راغب اصفهاني، مفردات، حرف نون، لفظ نجس.

(5) ـ طوسي، تفسير التبيان، ج5، ص234.

(6) ـ طبرسي، مجمع البيان، ج5، ص20.

(7) ـ سلسلة الينابيع الفقهية، ج1، ص359 به نقل از فقه القرآن.

(8) ـ مستمسک عروة الوثقي، ج1، ص368.

(9) ـ کنز الدقائق، ج4، ص162.

(10) ـ تفسير کبير، ج16، ص24.

(11) ـ طهارت اهل کتاب و مشرکان، محمد حسن زماني،ص184.

(12) ـ شيخ انصاري، الطهاره، ص325.

(13) ـ سلسلة الينابيع الفقهية، ج1، ص359 به نقل از فقه القرآن.

(14) ـ طهارت اهل کتاب و مشرکان، محمد حسن زماني،ص188.

(15) ـ نقش يک سگ نيز بر ديوار غار است، و بالاى غار، صومعه‌‏اى قديمى است و مسلمانان نيز مسجدى ساخته‏‌اند. (تفسير نور ج 07 ص143)

(16) ـ کهف/18.

(17) ـ «وَصِيْد» چنان که «راغب» در کتاب «مفردات» مى‏گويد: در اصل به معنى اطاق و انبارى است که در کوهستان براى ذخيره اموال ايجاد مى‏کنند، و در اينجا به معنى دهانه غار است . (تفسير نمونه، ج‏12، ص406).

(18)ـ اعراف/ 176.

(19) ـ تفسير نمونه، ج 7، ص 25.

(20) ـ مائده/4.

(21) ـ عدد رکعات نماز ـ دو رکعت صبح، چهار رکعت ظهر، چهار رکعت عصر، سه رکعت مغرب و چهار رکعت عشاء ـ در قرآن ذکر نشده است، با اينکه از مسلمات بوده و اختلافي در آن نيست.

(22) ـ انعام /145.

(23) ـ آذرخشي ديگر از آسمان کربلا، محمد تقي مصباح يزدي‏، ص53.

(24) ـ نحل/44.

(25) ـ حشر/7.

(26) ـ وسائل الشيعه ج 27 ص33.

(27) ـ آذرخشي ديگر از آسمان کربلا، مصباح يزدي‏، محمد تقي ص53.

(28) ـ وسائل‌‏الشيعة ج 1 ص 226.

(29) ـ وسائل‏‌الشيعة ج1 ص227.

(30) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص413.

(31) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص415.

(32) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص416.

(33) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص416.

(34) ـ وسائل‏ الشيعة ج1 ص225.

(35) ـ وسائل‏‌الشيعة ج1 ص226.

(36) ـ وسائل‏‌الشيعة ج1 ص226.

(37) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص414.

(38) ـ وسائل‏‌الشيعة ج 3 ص 416.

(39) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص 416.

(40) ـ منسوب به محلّي.

(41) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص 417.

(42) ـ نجفي، محمد حسن، جواهر الکلام، ج 5، ص 366 – 368، چاپ هفتم، بيروت، داراحياء التراث العربى.

(43) ـ الفِقه على المذاهِب الخمسَة، تأليف محمّد جَواد مغنِيّة، ص55.

(44) ـ همان.

(45) ـ وسائل‏‌الشيعة، ج3، ص416.

(46) ـ وسائل‏‌الشيعة، ج3 ص417.

(47) ـ با استفاده از مستمسک العروة الوثقي ,ج 1 ص 363.

(48) ـ توضيح المسائل مراجع , ج 1 ص 83 .

(62)ـ تأمين مال به کمک وسيله‏‌اى باطل، سحت شمرده شده است. «وفي الکافي، بإسناده عن السکوني عن أبي عبد الله قال: السحت ثمن الميتة و ثمن الکلب و ثمن الخمر- و مهر البغي و الرشوة في الحکم و أجر الکاهن. أقول: ما ذکره في الرواية إنما هو تعداد من غير حصر، و أقسام السحت کثيرة کما في الروايات، و في هذا المعنى و ما يقرب منه روايات کثيرة من طرق أئمة أهل البيت عليهم السلام» (الميزان في تفسير القرآن، ج‏5، ص361.)

(63) - وسائل‏‌الشيعة ج17، ص119.

(64) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص 119.

(65) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص119.

(66) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص119.

(67) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص120.

(68) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص120.

(69) - امروزه سگ‌هاي «پليس» و «امداد» نيز همين حکم را دارند.

(70) ـ معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي، واژه سگ.

(71) - مرحوم علامه حلّي در کتاب منتهي مي فرمايد: نماز خواندن در خانه اي که در آن سگ باشد، کراهت دارد. (بحارالانوار، ج 62، ص 53. ـ توضيح المسائل مراجع، ج1، مسئله 105.)

(72) ـ من لا يحضره الفقيه، ج‏1 ، 246 ، باب المواضع التي تجوز الصلاة فيها و المواضع التي لا تجوز فيها ..... ص240.

(73) ـ الکافي، ج‏3 ، 393، باب الصلاة في الکعبة و فوقها و في البيع و الکنائس و المواضع التي تکره الصلاة فيها ..... ص 387.‏ الکافي، ج‏3 ، 395، باب الصلاة في ثوب واحد و المرأة في کم تصلي و صلاة العراة و التوشح ..... ص393ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ،ج‏56، 177، باب 23 حقيقة الملائکة و صفاتهم و شؤونهم و أطوارهم ..... ص144.

(74) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص50 ـ وسائل‏الشيعة، ج 11 ،ص530.

(75) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص50.

(76) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص 53 ـ وسائل‏الشيعة، ج 11 ،ص530.

(77) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص 53.

(78) ـ الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبايي، ج‏5، ص 209.

(79) ـ ترجمه الميزان، علامه طباطبايي، ج‏5، ص336و337.

(80) ـ مفتاح الکرامة 8/85 ـ کتاب المکاسب 1/ 197 ـ جواهر الکلام 22/138.

(81) ـ ترجمه الميزان، ج‏5، ص 337ـ الميزان في تفسير القرآن، ج‏5، ص210.

(82)ـ فصلنامه فقه اهل بيت فارسي، شماره 17 و 18، خرازي، سيد محسن، حکم نقاشي و مجسمه سازي از نگاه شريعت.

(83) ـ شرح اين مطلب در کتاب «انوار الاصول» آمده است. رجوع کنيد به : انوار الاصول، ج 2، ص 486 .

(84) - الاخبار الطوال، ص 227.

(85)- الامامة والسياسه، ج1، 203 و 204 و سيره معصومان، سيد محسن امين، ترجمه: على حجّتى کرمانى، ج 4، ص 87.

(86)- تمام نهج البلاغه، ص 815 به نقل از تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 203. و أنساب الأشراف، بلاذري ج 2 ص 163.

(87)ـ جواهرالکلام ، ج5/ ص114.

(88)ـ مسالک الافهام، ج2/ ص250.

(89)ـ جواهرالکلام، ج36/ ص437.

(90)ـ اين مسئله در رسائل فقهي علامه جعفري نيز مطرح شده است. (جعفري، محمد تقي، رسائل فقهي، مؤسسه نشر کرامت1377، ج1، ص 119-118.)

(91)ـ انصاري، شيخ مرتضي، کتاب المکاسب، انتشارات علامه، ص 7، دو سطر به آخر.

 

کج فهمی و خیانت خود را با فریاد بر سر پناهیان جار نزنید!

طی چند روز گذشته هجمه ای غیر قابل باور علیه حجت الاسلام علیرضا پناهیان از سوی دوستان رسانه ای و بعضی آقایان روحانی شکل گرفته است.

گروه دین و اندیشه _ سید محسن عبدالهی: طی چند روز گذشته هجمه ای غیر قابل باور علیه حجت الاسلام علیرضا پناهیان از سوی دوستان رسانه ای و بعضی آقایان روحانی شکل گرفته است. علت این حملات صحبت های چند روز گذشته ایشان بوده است که در آن تاکید بر تولید ثروت توسط جوانان مذهبی داشته اند و پرورش مدیرانی که در حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) بتوانند کار و فعالیت داشته باشند را، از وظایف مهم جامعه معتقد به ظهور دانسته اند.

 

کج فهمی و خیانت خود را با فریاد بر سر پناهیان جار نزنید!


به گزارش بولتن نیوز، همچنین ایشان چه در این سخنرانی و چه پیش از آن بر کارآفرینی و خلاقیت بچه های مذهبی و جامعه مهدوی و منتظر ظهور تاکید فراوانی داشتند و خمودگی، بیکاری، انفعال و تربیت نسلی که تنها به کار ساده و اداری دل بسته باشد را، مذموم دانسته اند و این اتفاق را با روح تشیع و اسلام مغایر می دانند. ایشان تولید ثروت از سوی معتقدین به ظهور و مذهبیون را بسیار مهم عنوان می کنند و معتقد هستند که افزایش توان اقتصادی، موجب افزایش قدرت کشور شیعه و رفع بسیاری از مشکلات اقصادی جامعه و فقر خواهد شد.


حال آن عزیزانی که با این مسائل مخالف هستند، لطفا یک دلیل عقلی و منطقی بیاورند که کجای این صحبت ها دارای اشکال است؟! عده ای می گویند تولید ثروت و افزایش مال با روح تقوا و سیره معصومین سازگار نیست و از حضرت امیر علیه السلام به عنوان الگو استفاده می کنند. به این حضرات باید گفت اگر آن چه شما می گویید صحیح بود، چرا هر فرد مشکل داری به در خانه این خاندان برای رفع حوائج مادی خود مراجعه می کرد؟! چگونه امام حسن علیه السلام چندین بار تمام زندگی خود را بخشیدند؟! قطعا ایشان توانایی تولید ثروت داشتند و با همین توانایی هم زندگی می کردند و هم به فقرا یاری می رساندند. واقعا فهم چنین نکته ای تا این اندازه برای آقایان مشکل بوده است؟!


یعنی کار و تلاش چنان برای حضرات سخت و طاقت فرسا می باشد که نمی توانند حتی صحبت های یک منبری که اجباری هم نمی تواند ایجاد کند و در حد وعظ می باشد، تحمل کنند؟! جالب است که یک بار پستی از صحبت های ایشان درباره اشتباه در پرورش نسلی که فقط می خواهد کارمند باشد، منتشر شده بود و یکی از عزیزان رسانه ای انقلابی این صحبت ها را بدعت و نادرست دانستند.


اتفاقا باید گفت آن چه نادرست است، تفکرات این عزیزان می باشد. چرا تولید ثروت باید مذموم باشد؟! جامعه شیعه و مسلمان می بایستی از توان مالی بالا برای تقویت کشور امام زمان (عج) برخوردار باشد. یک نگاه به جمعیت یهودیان صهیونیست  میزان ثروت و قدرت جهانی آن ها را نشان می دهد که به خوبی سهم میزان ثروت و تاثیر آن در قدرت و رسیدن به اهداف ایدئولوژیک و مذهبی را درک کرده اند. بسیاری از دوستان انقلابی ما لنگ نان شبشان هستند و در پاسخ به این سوال که چرا فلان کارها را انجام نمی دهید، استدلال های عارفانه می آورند که مال دنیا را برای چه می خواهیم و این شرایط مناسب است. خیر دوستان، شما در سطح معمول مردم جامعه خود زندگی کنید و از زیادی مالتان تولید اشتغال داشته باشد و دست فقرا را بگیرید. اینگونه نه زندگی رفاه زده ای خواهید داشت و نه برای کمک به فقرا دچار مشکل خواهید بود.


درد از این است که دوستان به اسم انقلابی بودن و ضد اسلامی بودن و نئولیبرالیزم، پناهیان را می نوازند. این در حالی است که حضرات خود در ذیل اهداف دشمنان دوست دارند که جامعه شیعه و مسلمان فقیر باقی بماند و غرق در رخوت و به زندگی کارمندی و ساده و بی تحرک عادت کند. این نگاه یا از سر جهل است و عدم درک صحبت های پناهیان، یا از سر خیانت است به اسلام و تشیع. اگر جامعه ای با این بهانه ها درجا بزند و دچار روزمرگی شود، فردا روزی هم می رسد که در وقت عمل، توان از جای خود بلند شدن را ندارد و با خفت و خواری از دشمن شکست خواهد خورد.


حرف آخر اینکه این مخالفت ها را از درد دین داشتن آقایان نباید پنداشت بلکه این ها یا دچار کج فهمی از دین هستند و یا در پازل دشمن برای فقیر نگه داشتن جامعه اسلامی سخن می گویند. تولید ثروت در اسلام و تلاش و کوشش در راه تامین معاش و پیشرفت مالی، مطلقا مذموم نیست و بلکه بسیار هم توصیه شده است. آن چه در اسلام مذموم دانسته شده، استفاده نادرست از مال و انباشت سرمایه و مال اندوزی از راه حرام و خرج نکردن آن در راه اسلام و کمک به فقرا است. دوستان این مفاهیم را با یکدیگر تلفیق کرده اند و جهل خود را با فریاد بر سر پناهیان و امثالهم جار می زنند.

 

سندی قرآنی بر حقانیت امیرالمؤمنین

 

پیامبر(ص) اولین بار کجا جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» را برای اصحاب فرمودند؟

خبرگزاری فارس: پیامبر(ص) اولین بار کجا جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» را برای اصحاب فرمودند؟

سائلى وارد مسجد رسول خدا (ص) شد و از مردم درخواست کمک کرد، کسى چیزى به او نداد. حضرت على (ع) در حالى که به نماز مشغول بود، در حال رکوع، انگشتر خود را به سائل بخشید. در تکریم این بخشش، آیه‌ای نازل شد...

خبرگزاری فارس- گروه فعالیت‌های قرآنی: سائلى وارد مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله شد و از مردم درخواست کمک کرد. کسى چیزى به او نداد. حضرت على علیه‌السلام در حالى که به نماز مشغول بود، در حال رکوع، انگشتر خود را به سائل بخشید. در تکریم این بخشش، این آیه نازل شد:

«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ رَکِعُونَ»(سوره مائده آیه ۵۵)

ترجمه

ولىّ و سرپرست شما، تنها خداوند و پیامبرش و مؤمنانى هستند که نماز را برپا مى‏‌دارند و در حال رکوع، زکات مى‏‌دهند.

 

ماجراى فوق را ده نفر از اصحاب پیامبر مانند ابن عباس، عمّار یاسر، جابربن عبداللّه، ابوذر، اَنس‏بن مالک، بلال و... نقل کرده‌‏اند و شیعه و سنّى در این شأن نزول، توافق دارند. (الغدیر، ج‏2، ص‏52)، (احقاق‏‌الحقّ، ج‏2، ص‏400) و (کنزالعمّال، ج‏6، ص‏391)

عمّار یاسر مى‏‌گوید: پس از انفاق انگشتر در نماز و نزول آیه بود که رسول‏ خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «مَن کنتُ مولاه فعلىّ مولاه». (تفسیر المیزان)

پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله در غدیرخم، براى بیان مقام حضرت على علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود. (تفسیر صافی) و خود على علیه‌السلام نیز براى حقّانیّت خویش، بارها این آیه را مى‏‌خواند. (تفسیر المیزان) ابوذر که خود شاهد ماجرا بوده است، در مسجد‌الحرام براى مردم داستان فوق را نقل مى‏‌کرد. (تفسیر مجمع‌البیان)

کلمه‏ «ولىّ» در این آیه، به معناى دوست و یاور نیست، چون دوستى و یارى مربوط به همه مسلمانان است، نه آنان که در حال رکوع انفاق مى‏‌کنند.

امام صادق‏ علیه السلام فرمودند: منظور از «الّذین آمنوا...»، على‏ علیه‌السلام و اولاد او، ائمّه‏ علیهم‌السلام تا روز قیامت هستند. پس هرکس از اولاد او به جایگاه امامت رسید با این ویژگى مثل اوست، آنان صدقه مى‏‌دهند در حال رکوع. (کافى، ج‏1، ص 288)

مرحوم فیض کاشانى در کتاب نوادر، حدیثى را نقل مى‏‌کند که بر اساس آن سایر امامان معصوم نیز در حال نماز و رکوع به فقرا صدقه داده‏‌اند که این عمل با جمع بودن کلمات «یقیمون، یؤتون، الراکعون» سازگارتر است.

امام باقر علیه‌السلام فرمود: خداوند پیامبرش را دستور داد که ولایت على‏‌ علیه‌السلام را مطرح کند و این آیه را نازل کرد. (تفسیر نورالثقلین) و (کافى، ج‏1، ص‏281)

بهترین معرّفى آن است که اوصاف و خصوصیّات کسى گفته شود و مخاطبان، خودشان مصداق آن را پیدا کنند. (آیه بدون نام بردن از على‏ علیه‌السلام، اوصاف و افعال او را برشمرده است)

امام صادق علیه‌السلام فرمود: على علیه‌السلام هزاران شاهد در غدیر خم داشت، ولى نتوانست حقّ خود را بگیرد، در حالى که اگر یک مسلمان دو شاهد داشته باشد، حقّ خود را مى‏‌گیرد! (تفسیر نورالثقلین)

ولایت فقیه در راستاى ولایت امام معصوم است. در مقبوله‏ عمربن حنظله از امام صادق‏ علیه‌السلام مى‏‌خوانیم: بنگرید به آن کس که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر کند و احکام ما را بشناسد. پس به حکومت او راضى باشید که من او را بر شما حاکم قرار دادم. «فانّى قد جعلته علیکم حاکماً...». (کافى، ج‏1، ص‏67)

پیام‌های آیه

اسلام، هم دین ولایت است و هم دین برائت. هم جاذبه دارد و هم دافعه. آیات قبل، از پذیرش ولایت یهود و نصارى نهى کرد، این آیه مى‏‌فرماید: خدا و رسول و کسى را که در رکوع انگشتر داد، ولىّ خود قرار دهید. «یا ایّها الّذین آمنوا لا تتّخذوا... انّما ولیّکم اللَّه...»

از اینکه به جاى «اولیائکم»، «ولیّکم» آمده ممکن است استفاده شود که روح ولایت پیامبر و على‏‌ علیهما‌السلام، شعاع ولایت الهى است. «ولیّکم»

معمولاً در قرآن، نماز و زکات در کنار هم مطرح شده است، ولى در این آیه، هر دو به هم آمیخته‏‌اند. (دادن زکات در حال نماز) «الّذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»

کسانى که اهل نماز و زکات نیستند، حقّ ولایت بر مردم را ندارند. «انّما ولیّکم اللَّه...» («انّما»، نشانه‏ انحصار ولایت در افراد خاصّ است)

براى توجّه به محرومان، نماز هم مانع نیست. «یؤتون الزکاة و هم راکعون» (آرى، فقیر نباید از جمع مسلمانان دست خالى برگردد.)

ولایت از آنِ کسانى است که نسبت به اقامه‏ نماز و پرداخت زکات پایدار باشد. «یقیمون الصلوة و یؤتون...» («یقیمون» و «یؤتون» نشانه دوام است)

هرگونه ولایت، حکومت و سرپرستى که از طریق خدا و رسول و امام نباشد، باطل است. «انّما ولیّکم اللَّه...» (کلمه «انّما» علامت حصر است)

توجّه به خلق براى خدا در حال نماز، با اقامه نماز منافات ندارد. «یؤتون الزکاة و هم راکعون»

کسى که نسبت به فقرا بى‏‌تفاوت باشد، نباید رهبر و ولىّ شما باشد. «انّما ولیّکم اللَّه... و یؤتون الزکاة»

کارهاى جزئى (مثل انفاق انگشتر) نماز را باطل نمى‏‌کند. «یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»

در فرهنگ قرآن، به صدقه مستحبّى هم «زکات» گفته مى‏‌شود. «یؤتون الزکاة»

ولایت‏‌ها در طول یکدیگرند، نه در برابر یکدیگر. ولایت بر مسلمین، ابتدا از آنِ خداست، سپس پیامبر، آنگاه امام. «انّما ولیّکم اللَّه و رسوله و الّذین آمنوا...»

حضرت على‏ علیه‌السلام در زمان خود پیامبر صلى الله علیه و آله نیز ولایت داشته است. «انّما ولیّکم اللَّه و رسوله» (ظاهر ولایت، ولایت بالفعل است، نه ولایت بالقوّه. زیرا ولایت در آیه یکبار بکار برده شده که یا همه بالفعل است و یا همه بالقوّه مى‌‏باشد)

آیا اهل سنت هم سادات دارند؟

قرآن تنها کتاب آسمانی که از گزند حوادث از تحریف مصون مانده است و تمام مسلمین اعم از شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند، در مورد اهل بیت پیغمبر(ص) خداوند متعال میفرماید: «قُلْ لاأسْئَلکُم علیه اجْراً إلاّ المودة فی القربی».{1}

ترجمه: بگو (ای پیغمبر(ص)) من هیچ پاداش از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم، جز دوست داشتن نزدیکانم(اهل بیتم).

اما اینکه اهل بیت پیغمبر(ص)کیست؟

مسلم و نسائی از زید بن ارقم روایت میکند، که رسول خدا در حالیکه ایستاده بود و سخنرانی میکرد فرمود: أُذَکّرِکُمُ اللَّه فِی اَهْلِ بَیْتِی - ثَلاثاً - فقیل لزید بن ارقم ؛ من اهل البیت(علیهم السلام)؟ قال: اهل ابیت من حرم الصّدقة بعده. قیل: و من هم؟

قال: آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس.{2}

لذا مسلمانان اهل بیت پیغمبر(ص) را به جهت انتساب آنها به حضرت رسول خدا(ص) تعظیم و اکرام مینمایند.

لفظ «سیّد» در کتاب و سنّ آماده است:

قال اللَّه تبارک و تعالی: «و مصدّقاً بکلمة من اللَّه و سیدا و حصوراً»{3}

و قول پیغمبر(ص): اَنَا سید ولد ادم و علی سید العرب»{4} فیروز آبادی در کتاب قاموس گفته است: «السید الذی لیس فوقه شی»{5} لفظ «سیّد» در نزد علماء انساب بر تمامی کسانی اطلاق میشود که از ذریه علیبن‏ابیطالب(ع) باشند.

به نظر میرسد این لفظ از گفتار پیغمبر(ص) مشتق شده است آنجای که فرمود: «الحسن و الحسین سیّدا اهل الجنّة»{6}

و قول آن حضرت(ص) که فرمود: ان ابنی هذا سید و سیصلح اللَّه به بین فئتین عظیمتین من المسلمین.»{7}

در ایام خلافت و حکومت عباسی و عثمانیها به «سیّد» (شریف) میگفتند؛ و منصب (نقابة الأشراف) به جهت دقت در صحت انتساب علویان و سادات کرام ساخته بودند که آنها از خدمت سربازی معاف شوند و بعضی حقوق و مزایای که مخصوص آنان است مراعات گردد و احترام شایسته شأن و منزلت آنها به جهت نزدیکی شان به رسول خدا(ص) انجام شود.

هر شهر و دیاراصطلاحات مخصوص خود دارد، در عراق کلمه «سید» بر تمام کسانی که علوی باشند اطلاق میشود، در حجاز «سید» را (شریف) میگویند. در مغرب عربی کلمه «شریف» بر کسانی که حسنی نسب باشند یعنی نسب‏شان به امام حسن(ع) برسد اطلاق میشود، و کلمه «سیّد» را بر کسانی که حسینی نسب یعنی اولاد امام حسین(ع) باشند، استعمال مینمایند.

یکی از ظرائف اینست که امام جلال الدین سیوطی در رسال «زینبیه» خود ذکر نموده‏اند که من ترجمه عبارات او را در اینجا میآورم:

در صدر اسلام اسم «شریف» بر هر یک از اهل بیت پیغمبر(ص) اطلاق میشد، چه آن شخص حسینی بود یا حسنی یا علوی و از اولاد محمد حنفیه یا غیر آن از بقیه اولاد علیابن ابیطالب(ع) یا اولاد جعفر یا اولاد عقیل یا اولاد عباس.

لذا کتاب تاریخ حافظ الذّهبی در زندگی نامه بزرگان پر از این اسم که مینویسد: شریف عباس، و شریف عقیلی،{8} و شریف جعفری{9} و شریف زینبی، چونکه نوبت خلافت به فاطمیان مصر رسید، اسم «شریف» را تنها بر ذریّه حسن و حسین(علیهما السلام) منحصر ساختند و در آن دیار تا حالا چنین است و فقط اولاد حسن و حسین(علیهما السلام) «شریف» میگویند.»{10}

حافظ ابن حجر در کتاب «الالقاب» گوید: شریف در بغداد لقب هر کسی است که از اولاد عباس عموی پیغمبر(ص) باشد. و در مصر لقب کسی است که از اولاد علی ابن ابیطالب(رضی) باشد.{11}

شکی نیست که اصطلاح قدیمی بهتر است، که آن عبارت از اطلاق کلمه‏ای «سید» بر تمام کسانی که علوی یا جعفری یا عقیلی یا عباسی باشد چنانچه آقای ذهبی نقل نموده است. و آقای قاضی ماوردی و قاضی أو یعلی فراء از برگان حنابله در کتاب احکام السلطانیه گفته است. و مانند آن قول ابن مالک در «الفیة» است: «واله المستکملین الشرفاء».{12}

روایات در فضیلت سادات از طریق اهل سنت و مذهب اهل بیت(علیهم السلام) زیاد آمده است که لازم است از باب نمونه به چند تای آنها اشاره کنم:

در کتاب معجم الطبرانی از ابن عباس، و اربعین مؤذن و تاریخ خطیب به اسناد ایشان که به جابربن عبداللَّه انصاری رسانیده‏اند از رسول خدا(ص) نقل نموده‏اند:

قال النبّی(ص) انّ اللَّه تعالی عز وجل جعل ذریة کل نبی من صلبه خاصة و جعل ذریتی من صلبی و صلب علی بن ابیطالب(ع)، ان کل نبی بنت ینسبون الی ابیهم الا اولاد فاطمة فانی انان ابوهم.{13}

خداوند ذریّة هر پیغمبری را از صلب همان پیغمبر قرار داده است. ذریه‏ای مرا از صلب خودم و صلب علیابن‏ابیطالب قرار داده است. بدرستیکه دخترزادگان مردم به‏پدران‏شان منسوب میشوند مگر فرزندان فاطمه که من پدر آنها هستم.

عن عمر بن الخطاب قال سمعت رسول اللَّه(ص) یقول کل سبب و نسب ینقطع یوم القیامة ما خلا سببی و نسبی و کل بنی انثی عصبتهم لابیهم ما خلا ولد فاطمه فانّی ابوهم و عصبتهم»{14}

خلیفه دوم عمر خطاب گوید: شنیدم رسول خدا میفرمود: هر خویشی و نسبت دامادی در روز قیامت گسیخته میشود(سود نبخشد) جز خویشی با من خواه نسبی باشد یا سببی (که در آنجا نیز برقرار است.)

و در زمان حاضر اهل سنت خانواده‏های سادات معروف دارند مثلاً آل گیلانی خانواده بزرگ در عراق و در تمام عالم اسلامی موجود است که از نسل عبدالقادر گیلانی میباشد و نسب ایشان به حسن مثنّی بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) میرسد.

و خانواده‏های عباسیان نیز در موصل 40 خانوار و بغداد 12 خانوار، سامرّا و در خارج عراق مناطق مختلفه 5 خانوار عائله‏های بزرگ را تشکیل میدهند. و در اندونزی و مالزی سادات زیاد اهل سنّت از نسل امام موسی کاظم(ع) وجود دارد ک شناسنامه‏های مخصوص دارند.

عجیب است که شیعه و سنی به حساب حق‏شناسی و بر اتکاء آیات و اخبار سعی داشته‏اند که سادات را محترم بدارند تا جای که نورالدین سمهودی شافعی گوید: هر ذریه از پیامبر، پاره جگر پیامبر است یعنی از فاطمه است که بضعه رسول اللَّه میباشد و لو اینکه فاصله زیادی با پیامبر داشته و نسل‏های زیادی تا به او رسیده باشد.

هر کس در این باره تأمل کند در دلش انگیزه احترام و بزرگداشت نسبت به سادات پیدا میشود و از دشمنی با آنها دوری خواهد کرد.{15}

و ابن حجر معروف گوید: هر کس کاری در حق فاطمه کرده باشد باتکاء سخن رسول خدا(ص): اگر او را آزار رسانده باشد پیامبر را آزار رساند و بدتر از این نیست که کسی فاطمه را یا آزار رساندن به فرزندان و دریه‏اش آزار دهد.{16} بدون شک آنهای که زحمات محمد و علی را و فاطمه را نادیده نمیگیرند چون دسترسی به آنها ندارند که ناچیز حجقشناس بجای آورند، به فرزندانشان احترام میگذارد، شما اگر معلّمی داشته باشید که واقعاً برایتان دلسوزی کرده و اینک در حال حاضر: و سید علوی المالکی حسنی در مکه مکرمه در ایام حج برنامه شبانه در مدح اهل بیت(علیهم السلام) دارند و با؟؟؟ که علائم سبز و سیاه دارند یا وقار و عظمت مجلس بسیار با شکوه را بر 1پا مینمایند با غذاها و میوه‏ها از مهمانان پذیرائی مینمایندکه بسیاری از حجاج از سراسر بلاد اسلامی در آن مجلس شرکت مینمایند، اشعار بسیار مهم و جانسوز در مدح حضرت زهرا(س) و اولاد هاشم میخوانند.

و علماء و بزرگان اهل سنت کتابهای زیادی درباره شرف نسب پیغمبر(ص) و اهل بیت آن حضرت نوشته‏اند که اسامی نمونه از این کتابها را در اینجا میآورم:

در افغانستان، پاکستان، عراق، هندوستان در شرق ایران، اندونزی، مالزی عربستان... و سرای جهان اسلام سادات زیاد از نسل فاطمه زهرا(س) وجود دارد که سنّی میباشد و یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت عمل مینمایند لکن اصالت و نسب و شجره خود را فراموش نکرده‏اند و عرق سیادت در وجودشان زنده است و این نسب افتخار مینمایند.

در حال حاضر پادشاهان و رؤسای دنیا که از سادات هستند میتوان از آیت اله العظمی خامنه‏ای مقام معظم رهبری ایران وریاست محترم جمهور ایران سید محمد خاتمی ومراکش که از اولاد ریف مکی هستند وی سالهای سال در مکه پادشاهی داشته است. که با آمدن آل سعود به عمان هجرت کرد. و زین العابدین بن علی و آقاخان امام فعلی فرقه‏ای اسماعیله نامبرد که همه از سادات هستند. در کل جهان اسلام 17 نفر از اولاد فاطمه سلطنت میکنند و حکومت دارند.

زین العابدین بن علی از سادات ادریسیّه که نسب آن به امام حسن مجتبی میرسد. و آقاخان که اصالةً از محلات ایران بوده و در کرمان از طرف قاجار حاکم بوده است از سادات الموتی که به سادات فاطمیین مصر میرسد که آنها از اولاد امام صادق(ع) میباشد. در آفریقا، اندونزی و مالزی نیز سادات زیاد از اهل سنت وجود دارد که از اولاد امام موسی کاظم(ع) است که یک پسر امام موسی کاظم(ع) به اسم علی عریض (عویصی) به آنجا رفته است که فعلاً سادات زیاد از نسل ایشان موجود میباشد و دارای شناسنامه‏های مخصوصی و شجره‏های ثبت شده هستند. که فتوکپی آن را مشاهده میکنید.

کتاب مؤلف:

1- العلم الظاهر فی نفع النسب الطاهر ابن عابدین

2- الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی

3- شرف الأسباط القاسمی

4- تذکرة الخواص سبط جوزی

5- الفصول رشیدالدین ابوالفضل میبدی حنفی

6- مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول(ص) محمدبن طلحه شافعی 652

7- کفایة الطالب در فضائل امیرالمؤمنین و اهل البیت(علیهم السلام) محمدبن یوسف محمدگنجی شافعی 658

8- الفصول المهمّة فی معرفة الأئمة ابن صبّاغ مالکی

9- الاتحاف بحبّ الاشراف شیراوی 1172

10- نورالابصار شبلنجی

11- ینابیع المودّة قندوزی حنفی 1294

12- وسیله الخادم الی المخدوم ابن روز بهان

[1].سوره شوری؛ آیه 23.

[2].صحیح مسلم.

[3].آل عمران / 39.

[4].کنز العمال ج 1 ص 400.

[5].قاموس اللغة مادة (سود)

[6].حدود الشریعه، المحرمات، ج 2 ص 208.

[7].صحیح بخاری کتاب الصلح باب قول النبی(ص) للحسن بن علی(رض)

[8].عقیل ابن ابیطالب(رضی)

[9].جعفر ابن ابیطالب(رضی)

[10].به نقل از کتاب: القبائل و البیوتات الهاشمیّه فی العراق؛ یونس الیخ ابراهیم السامرائی مطبعة الشرق الجدید – بغداد. ص 9.

[11].همان مدرک. ص 9.

[12].القبائل و البیوتات الهاشمیه فی العراق، یونس الشیخ ابراهیم السامرائی ص 10.

[13].مناقب آل ابیطالب ج 2 ص 133، ابن شهر آشوب مازندرانی.

[14].همان مدرک.

[15].الغدیر ج 7 ص 232 و ص 233.

[16].الغدیر ج 7 ص 232 و ص 233.

وقت امتیاز گرفتن است/امتیاز ندهید!(یادداشت روز)

منطقه شاهد تحولات بسیار مهم با سرعت عجیب است طوری که به جرأت می‌توان گفت امروز در آن «پیچ تاریخی» حساس قرار داریم. به هر یک از این تحولات که دقیق شویم، به شکلی آن را مرتبط خواهیم یافت با ماجرای «داعش» و پایان عمر این جانوران در عراق و سوریه. دو کشوری که خواب‌های زیادی برای آنها دیده شده بود اما هیچ یک تعبیر نشد!
برخی از این تحولات، گو اینکه از قبل برای آن تدارک مفصلی ندیده باشند و صرفا از سر دستپاچگی و عجله به راه افتاده باشند، با سرعت می‌آیند و محو می‌شوند. انگار تصور نمی‌کردند پروژه پر هزینه و بزرگ «داعش» که حاصل سال‌ها کار اطلاعاتی و شیطانی بوده و برای آن قطعا تدارک جدی دیده بودند، به این زودی و به این شکل زمین بخورد. برخی از مقامات غربی و عربی پس از پایان دوران مسئولیت‌شان،(مثل هیلاری کلینتون و حمد بن جاسم نخست‌وزیر سابق قطر) گفتند که هدف اصلی آنها از راه‌اندازی این عائله چیست؛ مقابله با نفوذ فزاینده ایران در منطقه از طریق تضعیف بازوهای اجرایی آن یعنی حزب‌الله لبنان، عراق، سوریه (بخوانید تضعیف کشورهای منطقه از طریق تجزیه آنها) جهت ایجاد حاشیه امن برای اسرائیل یکی از مهم‌ترین این اهداف بود.
گستردگی این فتنه با پوشش مذهبی به حدی بود که خیلی‌ها آن را «جنگ جهانی سوم» خواندند. جنگی که در یک طرف آن ایران و متحدانش بودند و در طرف دیگر، اسرائیل، آمریکا، چند کشور ثروتمند اما عقب مانده عربی و احتمالا چند کشور اروپایی بعلاوه لشکری از احمق‌ترین آدم‌های روی زمین! ایران اما در این جنگ بزرگ و پیچیده پیروز شد. روز یکشنبه گذشته، آخرین دژ داعش در سوریه هوا شد و چند روز قبل‌تر از آن نیز دولت عراق رسما پایان داعش در کشورش را اعلام کرد. راز این همه تحولاتِ با تدارک و بی‌تدارک صاحبان داعش، همین نکته است یعنی پیروزی ایران و متحدانش بر داعش و صاحبانش.
فراموش نمی‌کنیم بلافاصله پس از نمایان شدن نشانه‌های افول داعش، فتنه «تجزیه کردستان عراق» با پرچم «اختلافات قومی» به اهتزاز در آمد که آن هم با سرعت محو شد. دیروز وقتی دادگاه فدرال عراق مهر«باطل شد» را روی پرونده «همه‌پرسی کردستان عراق» می‌زد، رئیس‌پارلمان اقلیم کردستان گفت، بارزانی با این حماقتی که مرتکب شد، آنها را 25 سال به عقب بازگرداند! توطئه تجزیه «کردستان» قرار بود مقدمه تجزیه کشورهای دیگر منطقه باشد. این توطئه اما خیلی زود از سوی همان کسانی که کمر داعش و صاحبانش را با هم شکستند، خنثی شد. تحلیلگران مشغول تحلیل تحولات اقلیم کردستان عراق بودند که ناگهان، توطئه دیگری از راه رسید با همان هدف؛ ماجراجویی‌های چند کشور مرتجع عربی علیه ایران و متحدانش.
دو روز قبل، قاهره میزبان، یکی از ضدایرانی‌ترین نشست‌های اتحادیه عرب بود. وزرای خارجه کشورهایی مثل عربستان، بحرین، امارات و جیبوتی! با ادبیاتی بسیار تند حملات شدید و غلیظی به ایران کردند. چکیده این حملات هم یک چیز بود؛ «مداخله ایران در امور داخلی کشورهای منطقه! و لزوم مقابله جدی با آن»؛ چیزی شبیه به اعلام جنگ! احمد ابوالغیط به عنوان دبیرکل این اتحادیه نیز برای اینکه نشان دهد خیلی جدی هستند گفت: «فعلا در مرحله کنونی به ایران اعلان جنگ نمی‌کنند.»(!)
اگر از مخالفت عراق و مصر به عنوان میزبان این نشست با بیانیه ضدایرانی و ضدحزب‌الله آن بگذریم و بپذیریم این چند کشور عقب مانده و میکروسکوپی را ترامپ برای دوشیدن شیر نکرده و تهدیدات آنها علیه کشورمان را هم جدی بگیریم و از آن طرف فرض بگیریم که لبنان هم در اعتراض به این نشست آن را تحریم نکرده بود و... باید پرسید، وقتی بزرگتر از آل‌سعود نتوانست حریف فقیر‌ترین و مظلومترین انسان‌های دنیا در یمن شود، وقتی رژیم صهیونیستی با آن دبدبه و کبکبه نتوانست، حریف حزب‌الله لبنان و حماس شود، وقتی همه این کشورها بعلاوه آمریکا، رژیم‌صهیونیستی و انواع و اقسام گروه‌های تکفیری نتوانستند حریف متحدان ریز و درشت ایران در منطقه شوند، چطور خواهند توانست حریف ایران شوند؟!
«کالین پاول» وزیر خارجه اسبق آمریکا که زمانی رئیس‌ارتش این کشور هم بوده، اواسط آذرماه سال 94 وقتی زمزمه‌هایی شبیه به آنچه در نشست قاهره اعلام شد به گوش می‌رسید، سعودی‌ها را «متوهم» توصیف و اعلام کرد، حتی به فکر آغاز درگیری با ایران هم نباشند. ماجرا پس از آن آغاز شده بود که در برنامه کارشناسی شبکه سی ان ان، سه به اصطلاح کارشناس سعودی! ادعا کردند ظرف ۴ تا ۶ ساعت می‌توانند آسمان و حریم هوایی ایران را تصرف کنند! پاسخ پاول اما شنیدنی بود؛ او پس از خنده‌ای تمسخرآمیز گفت: «نه نه، من چنین فکر نمی‌کنم. صحبت‌های شما بیشتر جنبه جوک و خنده دارد. اگر ایران مستقیم با شما وارد جنگ شود شما حتی فرصت پیدا نمی‌کنید که تلفن را بردارید تا از ما تقاضای کمک کنید. بهتر است کمی واقع‌بین باشید و ایران را با یمن و هیچ کشور دیگر مقایسه نکنید. حتی ما هم تاکنون چنین ادعایی نکرده‌ایم.»
می‌توان سر و صداهای این روزهای آل‌سعود علیه ایران و متحدانش را که همزمان شده با ائتلاف‌سازی با رژیم صهیونیستی، در حد همان سر و صدا دانست نه بیشتر. شاید هم به دنبال راه‌اندازی جنگ روانی یا ترساندن عده‌ای در کشورمان باشند. ممکن است حتی این هیاهوها برای تکمیل پروژه «تکمیل برجام» باشد چرا که آنها خوب دریافته‌اند، برخی در کشور بدشان نمی‌آید پس از بتن ریختن بر قلب رآکتور هسته‌ای‌مان، قلب موشک‌هایمان هم بتن بریزند!
 علنی کردن روابط بین رژیم صهیونیستی و همین چند کشور مرتجع عربی، یکی دیگر از تحولات حساس و مهمی است که به نظر می‌رسد بی‌ارتباط با پایان عمر داعش نباشد. رژیم صهیونیستی طی چند روز گذشته تاکید کرده با بسیاری از کشورهای عربی در ارتباط است و به آنها پیشنهاد داده تا یک ائتلاف صهیونیستی-عربی علیه ایران ترتیب دهند. «گادی آیزنکوت»، رئیس‌ستاد مشترک ارتش رژیم‌صهیونیستی حتی تصریح کرد به کشورهای عربی هرگونه اطلاعاتی که بخواهند از آنها علیه ایران استفاده کنند می‌دهد. ترامپ تاجر نیز علنا از تمام این تحرکات استقبال کرده است.
همین روزها است که بشنویم «محمد بن سلمان» سی و چند ساله، کودتا در کشورش را تکمیل و بر تخت پادشاهی نشست و این چند کشور عقب مانده عربی هم رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناختند! ترامپ هم به خاطر دستخوش یک میلیارد دلاری که از وی ستانده، او را به آغاز جنگ در ناپایدارترین منطقه جهان یعنی غرب آسیا ترغیب کند تا به زعم خود، هم رونق تازه‌ای به کارخانه‌های اسلحه‌سازی کشورش بدهد و هم ایران و متحدانش را درگیر جنگی دیگر کند. سؤال مهم اما این است: سرنوشت این تحولات چه خواهد بود؟ آیا این کشورهای میکروسکوپی با حمایت‌های اسرائیل و ترامپ، وارد جنگ مستقیم با ایران خواهند شد؟ یا صرفا به مقابله با بازوهای ایران یعنی حزب‌الله لبنان، سوریه و عراق خواهند پرداخت؟
ورود به جنگ مستقیم با ایران منتفی است چون، نتیجه این جنگ از هم اکنون مشخص است. پاول به خوبی پاسخ این سؤال را دو سال پیش وقتی این کشورها داعش را به جان و مال و ناموس مردم انداخته بودند داد. امروز که از داعش جز اسم، چیزی نمانده است! ممکن است عده‌ای با‌اشاره به شخصیت ترامپ و بن سلمان نتیجه بگیرند، این حمله ممکن است صورت بگیرد، که باید گفت، ترامپ شاید دیوانه باشد اما فراموش نکنیم وی قبل از اینکه یک رئیس‌جمهور باشد، یک تاجر است و به تمام قضایا با منطق سود و زیان می‌نگرد. همین منطق به ترامپ می‌گوید، نباید با ایران مستقیما وارد جنگ شد.
فشار به حزب‌الله لبنان با هدف تضعیف آن برای گرفتن امتیاز در سوریه، می‌تواند یکی از جدی‌ترین فرضیه‌های مطرح درباره چرایی این همه ماجراجویی باشد. رژیم صهیونیستی به هزار شکل اعلام کرده، با شکست تروریست‌های تکفیری، متحدان ایران در سوریه بیش از پیش نفوذ یافته و ایران با اسرائیل هم مرز شده و این بزرگترین مزیت برای ایران و بزرگترین خطر برای موجودیت اسرائیل است. به گروگان گرفتن نخست‌وزیر لبنان از سوی سعودی‌ها نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. سعودی‌ها می‌گویند، حریری در اعتراض به دخالت‌های حزب‌الله، متحد ایران در امور داخلی این کشور استعفا کرده است؛ ایجاد بحران سیاسی در لبنان از طریق ایجاد دو قطبی جهت تحت فشار قرار دادن ایران و حزب‌الله.
همان منطق سود و زیان اما حکم می‌کند، ریاض و متحدانش با حزب‌الله لبنان هم وارد جنگ نشوند، کما اینکه مقامات صهیونیستی هم بارها اعلام کرده‌اند قصد رویارویی مستقیم با حزب‌الله را ندارند. به نظر می‌رسد هدف تمام این جنجال‌ها و نمایش‌ها و ائتلاف‌سازی‌ها، همان افزایش فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به ایران و متحدانش برای گرفتن امتیازاتی جدید در حوزه موشکی و در چارچوب یک مذاکرات جدید باشد. مذاکراتی شبیه به مذاکرات هسته‌ای! آنها با خود می‌گویند وقتی مذاکره جواب می‌دهد، چرا جنگ؟! یادمان نرود اوباما پس از پایان مذاکرات هسته‌ای چه گفت؛ رئیس‌جمهور مودب آمریکا گفت: «برنامه هسته‌ای ایران را بدون شلیک حتی یک گلوله تعطیل کردیم.»(!)
برخلاف تمام این سر و صداها و آنچه القاء می‌شود، امروز وضعیت ایران و متحدانش در منطقه، در بهترین حالت ممکن است. کمر داعش و متحدانش شکسته، آل‌سعود در باتلاق یمن گرفتار شده، عراق آزاد و سوریه نیز در شرف آزادی قرار گرفته، حزب‌الله لبنان در اوج قدرت و آمادگی قرار دارد، توطئه کردستان هم خاموش شده و آمریکا نیز درگیر بحران‌های عجیب اجتماعی، امنیتی و سیاسی حتی در داخل کاخ سفید است. اگر جنگ 7 ساله با گروه‌های تکفیری را که ده‌ها کشور به‌اشکال مختلف در آن درگیر بودند را جنگ جهانی سوم بگیریم، پیروز این جنگ بزرگ کسی نیست جز ایران و متحدانش. امروز وضعیت برای ملت‌های منطقه شبیه لحظه تقسیم غنایم است. در این شرایط تن دادن به مذاکراتی شبیه به برجام تحت هر عنوانی، حماقت محض است. اکنون در این پیچ تاریخی حساس، زمان گرفتن امتیاز است نه دادن امتیاز؛ امتیازاتی که غالبا پس از پایان جنگ‌های جهانی می‌گیرند!
جعفر بلوری

«طهارت روح»؛ شرط بهره مندی از آموزه های نبوت

خداي سبحان در طول ادوار تكامل بشر با ارسال انبياء و تفهيم حقایق انسان، جهان و رابطه بين آنان، به هدايت آدميان همت گمارد تا حجت خويش را بر آنان تمام و مسير روشني فرا روي آنها بگذارد. انبيائي براي رهبري قافله بشريت ارسال شدند كه در هيچ مرتبه اي با هم اختلاف نداشتند و جملگي در مسير رحماني توحيد ارمغان هائي جاودان براي انسان ارائه کردند.
ادامه نوشته

دستورالعمل آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی به امام خمینی(ره)

سالک الی الله آیت الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در حرم امام رضا (ع) خطاب به امام خمینی(ره): چه اصراری دارید چیزی را که ممکن است موجب خسران شود، یاد بگیرید؟ اما من چیزی را به شما یاد می‌دهم که برایتان خسارتی ندارد و محتاج دیگران هم نمی‌شوید

 به نقل از فرزندآیت الله موسی شبیری زنجانی

خبرنگار البرز می‌گوید : مطلبی را درباره منزلت و جایگاه آیه سوم سوره طلاق " ویرزقه من حیث لایحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره قد جعل الله لک شی قدرا" با یکی از روحانیون سرشناس تهران  بحث می‌کردیم و چون در تاکید بر قرائت این آیه به همراه بخشی از آیه دوم همین سوره تردید وجود داشت از ایشان خواستیم در سفر امسال حج از علمای حاضر در این خصوص سوال نمایند.

ایشان پس از بازگشت از سفر در همین خصوص می‌گوید: با فرزندآیت الله موسی شبیری زنجانی این مطلب را در میان گذاشتیم و مطلبی که در خصوص دیدار ایشان و شیخ حسنعلی نخودکی مطرح بود را مورد سوال قرار دادیم .ایشان در تماس تلفنی با این مرجع تقلید اصل ماجرا را جویا شده و به شرح ذیل بیان می‌کنند.

مطلب مذکور در نشریه زائر منتشر و در اختیار حجاج بیت الله الحرام قرار می‌گیرد و از آنجا که دارای اهمیت خاصی از جهات نمایش اوج عرفان این شیخ فاضل ،صداقت امام خمینی (ره)در کلام و ...می‌باشد بر آن دیدیم تا با انتشار آن در ترویج آن قدمی برداشته باشیم .

شرح ماجرا به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان این‌گونه نقل می‌شود که:

در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می‌گوید با شما سخنی دارم.حاج حسنعلی نخودکی می‌گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می‌آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می‌آید و می‌گوید چه کار دارید؟

امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟

حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می‌دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟

امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می‌بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی‌توانم چنین قولی به شما بدهم.

حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی‌توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می‌دهم و آن این که:

بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می‌خوانی.

و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گویی.

و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را می‌خوانی.

و بعد سه بار صلوات می‌گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد

و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ؛

.سوره طلاق آیه 2 و 3هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است .

را می‌خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است .

افزایش روزی

امام صادق سلام الله علیه : :  
   
  اَلْبِرُّ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ؛  
   
  نيكوكارى روزى را زياد مى‏كند.  
   
  كتاب الزهد، ص 33؛ ميزان الحكمه، ج 4، ص 444 .

تراشيدن ريش‏

س 1410: مراد از فک پائين که باقى گذاشتن موهاى آن واجب است چيست؟ آيا شامل گونه‌ها هم مى‏شود؟

ج: معيار اين است که از نظر عرف، گذاشتن ريش صدق کند.

س 1411: ريش از نظر کوتاهى و بلندى بايد چه مقدار باشد؟

ج: حد معيّنى ندارد، بلکه معيار اين است که عرفاً بر آن ريش صدق کند و بلندبودن آن بيشتر از قبضه دست کراهت دارد.

س 1412: بلندکردن سبيل و کوتاه کردن ريش چه حکمى دارد؟

ج: اين کار فى‏نفسه اشکال ندارد.

س 1413: بعضى از مردان موهاى چانه خود را باقى گذاشته و باقى‌مانده را مى تراشند، اين کار چه حکمى دارد؟

ج: تراشيدن مقدارى از ريش حکم تراشيدن تمام آن را دارد.

س 1414: آيا تراشيدن ريش فسق محسوب مى‏شود؟

ج: تراشيدن ريش بنا بر احتياط حرام است و احوط اين است که احکام و آثار فسق بر آن مترتّب مى‏شود.

س 1415: تراشيدن سبيل چه حکمى دارد؟ و آيا مى توان آن را خيلى بلند کرد؟

ج: تراشيدن سبيل و باقى گذاشتن و بلند نمودن آن فى‏نفسه اشکال ندارد، بله، بلند نمودن آن به مقدارى که هنگام خوردن و آشاميدن با غذا يا آب برخورد کند، مکروه است.

س 1416: تراشيدن ريش با تيغ يا ماشين ريش‌تراشى براى هنرمندى که کارش آن را اقتضا مى‏کند، چه حکمى دارد؟

ج: اگر عنوان تراشيدن ريش بر آن صدق کند بنا بر احتياط حرام است، ولى اگر کار هنرى او نياز ضرورى جامعه اسلامى محسوب شود، مبادرت به تراشيدن ريش به مقدار آن ضرورت، اشکال ندارد.

س 1417: من به اعتبار اينکه مسئول روابط عمومى يکى از شرکتهاى تابع جمهورى اسلامى هستم، مجبور به خريد و ارائه لوازم اصلاح به مهمان‌ها براى تراشيدن ريششان مى‏باشم، تکليف من چيست؟

ج: بنا بر احتياط خريد و ارائه لوازم ريش‌تراشى به ديگران جايز نيست مگر در مقام ضرورت.

س 1418: در صورتى که گذاشتن ريش مستلزم اهانت باشد، تراشيدن آن چه حکمى دارد؟

ج: گذاشتن ريش براى مسلمانى که به دينش اهميّت مى‏دهد باعث سرشکستگى نيست و بنا بر احتياط، تراشيدن آن جايز نيست مگر در صورتى که گذاشتن ريش باعث ضرر يا حرج شود.

س 1419: آيا تراشيدن ريش در صورتى که گذاشتن آن مانع رسيدن به اهداف مشروع انسان شود جايز است؟

ج: بر مکلّفين واجب است حکم خداوند را امتثال کنند مگر در مواردى که حرج يا ضرر قابل ملاحظه‏اى وجود داشته باشد.

س 1420: آيا خريد و فروش و توليد خمير اصلاح که کاربرد اصلى آن براى اصلاح ريش است ولى گاهى براى اصلاح غير از آن هم بکار مى رود، جايز است؟

ج: اگر خمير مذکور غير از اصلاح ريش منافع حلال ديگرى دارد، توليد و فروش آن بدين منظور اشکال ندارد.

س 1421: آيا منظور از حرمت تراشيدن ريش آن است که موهاى صورت به‌طور کامل روييده باشند و سپس تراشيده شوند يا اينکه شامل موردى که مقدارى از موهاى صورت درآمده باشند هم مى‏شود؟

ج: به‌طور کلى تراشيدن آن مقدار از موى صورت که بر آن عنوان تراشيدن ريش صدق مى‏کند بنا بر احتياط حرام است ولى تراشيدن مقدارى از آن که عنوان مزبور بر آن صدق نمى‏کند اشکال ندارد.

س 1422: آيا اجرتى که آرايشگر بابت تراشيدن ريش مى گيرد، حرام است؟ و بر فرض حرمت، اگر با مال حلال مخلوط شود، آيا واجب است هنگام تخميس آن، خمس آن را دوبار بپردازد يا خير؟

ج: بنا بر احتياط، گرفتن اجرت در برابر تراشيدن ريش، حرام است و امّا در مورد مال مخلوط به حرام، اگر مقدار حرام و مالک آن را بشناسد واجب است آن را به او برگرداند و يارضايت وى را جلب کند و اگر مالک آن را هرچند در
تعداد محصورى نشناسد، واجب است آن را به فقيران صدقه بدهد و اگر مقدار مال حرام را نداند ولى مالک آن را بشناسد واجب است به نحوى رضايت او را به‌دست آورد و اگر مقدار آن را نداند و مالک را هم نشناسد واجب است خمس آن را بپردازد تامالش از حرام پاک شود و در صورتى که مقدار باقى‌مانده بعد از پرداخت خمس، از مؤونه سال زياد بيايد، پرداخت خمس آن به عنوان اداى خمس منفعت کسب، واجب است.

س 1423: گاهى بعضى از مشتريان براى تعمير ماشين اصلاح خود به من مراجعه مى‏کنند، با توجه به اينکه تراشيدن ريش از نظر شرعى حرام است، آيا انجام آن براى من جايز است؟

ج: از آنجا که وسيله مذکور غير از تراشيدن ريش استفاده‏هاى ديگرى هم دارد، بنا بر اين اقدام به تعمير آن و گرفتن اجرت در برابر آن در صورتى که به قصد استفاده از آن براى تراشيدن ريش نباشد، اشکال ندارد.

س 1424: آيا اصلاح موى گونه‏ها اعم از اينکه با نخ باشد يا با موچين، حرام است؟

ج: اصلاح موى گونه‏ها هرچند با تراشيدن، حرام نيست.

برگرفته از سایت مقام معظم رهبری     http://farsi.khamenei.ir

پياده‌روي روز اربعين از نگاه علماي دين

 

رهبر معظم انقلاب نیز درباره اهمیت پاسداشت و بزرگداشت روز اربعین حسینی در اول فرودین سال ۱۳۸۵ چنین بیان کردند: «شروع جاذبه مغناطیسی حسینی در روز اربعین است، جابربن عبدالله را از مدینه بلند می‌کند و به کربلا می‌کشند، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن‌های متمادی در دل من و شما هست».

از هنگامی که نخستین زائر مضجع منور اباعبدالله الحسین(ع)، جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین از مدینه به سمت کربلا رهسپار شد تا کنون ۱۳۷۳ سال می‌گذرد.

در این سال‌ها علما و اولیای الهی برای زیارت سیدالشهدا(ع) در روز اربعین اهمیت و جایگاه والایی قائل بودند و با پای پیاده از نجف اشرف به سوی کربلا رهسپار می‌شدند، بی‌شک جابر بن عبدالله، نخستین زائر کربلای معلی در روز اربعین سال ۶۱ هجری است، این سنت حسنه نیز در سال‌های حضور ائمه معصومین(ع) با وجود حکومت سفاک و خونریز اموی و عباسی انجام شده است.

ادامه نوشته

نکته های عاشورایی

على اكبر عليه السلام ، بزرگ ترين پسر امام حسين عليه السلام بود ۱ كه از نظر صورت و سيرت و سخن گفتن ، به حدّى شبيه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود كه هر كس شوق ديدار پيامبر صلى الله عليه و آله را داشت ، به او مى نگريست ، چنان كه پدر بزرگوارش ، طبق نقلى ، هنگام رفتن وى به ميدان نبرد ، فرمود : خداوندا ! گواه باش كه جوانى براى جنگ با آنان مى رود كه شبيه ترينِ مردم به پيامبرت از جهت صورت و سيرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق ديدار پيامبر تو مى شديم ، به او نگاه مى كرديم . على اكبر عليه السلام در واقعه عاشورا ، از اركان سپاه امام عليه السلام به شمار مى رفت . ۲ تأكيد او بر حق مدارى و دفاع از حق تا ايثار جان ، هنگام شنيدن خبر به شهادت رسيدن خود در مسير كربلا از پدر بزرگوارش ، ۳ اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامت حسين عليه السلام در جريان برخورد سپاه حُر با كاروان امام عليه السلام ، ۴ بر عهده گرفتن مسئوليت آب رسانى به خيمه ها در شب عاشورا ۵ و همچنين داوطلب شدن ايشان براى شهادت پيش از ديگر بنى هاشم ، بنا بر نقل مشهور ، ۶ از ويژگى هاى اين فرزند برومند سيّد الشهدا عليه السلام است . در «زيارت ناحيه مقدّسه» ، خطاب به او آمده است : سلام بر تو ، اى نخستين كُشته از تبار بهترين بازمانده از نسلِ ابراهيم خليل ! ۷ درود خدا بر تو و بر پدرت ، آن گاه كه در باره ات فرمود : «خدا ، بكُشد آن گروهى را كه تو را كُشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان كردند . و چه جسارتى در هتكِ حرمت پيامبر ! پس از تو ، خاك بر سرِ دنيا !» . گويى كه من (زائر) ، در نزد تو هستم و تو (على اكبر عليه السلام ) به كافران مى گويى : ۰ من على ، پسر حسين بن على ام . به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله ، نزديك تريم . ۰ ۰ با نيزه ، چنان بر شما خواهم زد كه نوك آن ، كج شود و با شمشير ، در حمايت از پدرم ، شما را مى زنم ؛ ۰ ۰ زدنِ جوان هاشمىِ عرب . به خداوند سوگند ، پسر بى نسب (ابن زياد) ، حق ندارد بر ما حكمرانى كند ! ۰ تا عهدت را به انجام رساندى و پروردگارت را ديدار كردى . گواهى مى دهم كه تو به خدا و پيامبر او ، نزديك ترينى ، و پسرِ پيامبر خدا و حجّت و امين اويى ، و پسر حجّت خدا و پسرِ امين اويى . خداوند ، در باره قاتل تو ، مُرّة بن مُنقِذ بن نعمان عبدى ـ كه لعنت و خوارى خدا بر او باد ـ و همدستانش در كُشتن تو ، داورى كند كه عليه تو ، هم داستان بودند . خدا ، آنان را به جهنّم ، فرو افكنَد ـ كه بد بازگشتگاهى است ـ و خداوند ، ما را از ديدار كنندگانِ تو و همراهانت و همراهان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر ستم ديده ات ، قرار دهد ! از دشمنانِ اهل انكار تو ، برائت مى جويم . سلام و نيز رحمت و بركات خدا بر تو باد ! در «زيارت رجبيّه» هم از او ياد شده است. گفتنى است كه در شمارى از منابع متأخّر ، مطالبى در ذكر مصائب على اكبر عليه السلام گزارش شده است كه در منابع معتبر ، يافت نمى شود ؛ بلكه خلافِ واقع بودن بسيارى از آنها ، قطعى است ، مانند آنچه در معالى السبطين آمده كه امام حسين عليه السلام ، وقتى ديد كه فرزند جوانش على اكبر به ميدان جنگ مى رود ، به حال احتضار در آمد ! ۸ يا اين كه عمّه ها و خواهران على اكبر ، از به ميدان رفتن وى ، ممانعت كردند ! يا اين كه زينب عليهاالسلامقبل از رسيدن امام عليه السلام به بالين على اكبر ، خودش را روى جنازه او انداخت ؛ چون مى دانست كه ايشان ، اگر فرزندش را كشته ببيند ، روح از بدنش مفارقت مى كند !

هدف دین

امام علي سلام الله علیه: :  
   
 

غايَةُ الدِّينِ الأمرُ بِالمَعرُوفِ والنَّهيُ عَنِ المُنكَرِ و إقامَةُ الحُدودِ

 
   
 

غايت و هدف دين ، امر به معروف و نهى از منكر و برپاداشتن حدود است .

 
   
  غررالحكم : ح ۶۳۷۳ / میزان الحکمه : ج7، ص320

راه هاي جلوگيري از تسلط شيطان

شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و ششم دی‌ماه 89 (یازدهم صفر 1432).
*
«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه»
شافی، صفحه‌ى 652
*
فى الفقيه، عن الصّادق (عليه‌السّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند]: «من لم يكن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم يكن له قرين مرشد استمكن عدوّه من عنقه». اولين چيزى كه موجب ميشود كه انسان بتواند در مقابل دشمنش - كه مراد، شيطان است - ايستادگى كند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است كه:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظى براى خود داشته باشد. قلب متذكر بيدار، انسان را نصيحت ميكند، موعظه ميكند. يكى از بهترين وسائلِ اينكه انسان قلب را وادار كند به موعظه‌ى خود و فعال كند در موعظه‌ى خود، همين دعاهاست، دعاهاى مأثور - صحيفه‌ى سجاديه و ساير دعاها - و سحرخيزى؛ اينها دل انسان را به عنوان يك ناصح براى انسان قرار ميدهد. اول اين است: «واعظ من قلبه».

[دوم اینكه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود يك زجركننده‌اى، منع‌كننده‌اى، هشداردهنده‌اى داشته باشد. اگر اين دو تا نبود، «و لم يكن له قرين مرشد»، يك دوستى، همراهى كه او را ارشاد كند، به او كمك كند، راهنمائى كند، اين را هم نداشته باشد - كه اين، سومى است - كه اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدايت كند و مهار نفسِ خودش را در دست بگيرد، [باید] دوستى داشته باشد، همراهى داشته باشد، همينى كه فرمودند: «من يذكّركم اللَّه رؤيته»، كه ديدار او شما را به ياد خدا بيندازد؛ اگر اين هم نبود، «استمكن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطيع كرده است؛ دشمنِ خود را مسلط كرده است بر خود و بر گردن خود، كه سوار بشود. كه [منظور از] دشمن، همان شيطان است. اينها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصيحت كند. بهترين نصحيت كننده‌ى انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گله‌مند نميشود. هر كسى انسان را نصيحت كند، اگر قدرى لحن او تند باشد، انسان از او گله‌مند ميشود؛ اما خود انسان، خودش را نصيحت كند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت كند، سرزنش كند خودش را؛ اينها خيلى مؤثر است. موعظه كند، زجر كند. در كنار اينها، يا به جاى اينها اگر نبود، آن وقت دوست، رفيق، كه دستگيرى كند انسان را .

حجاب اجباری است یا اختیاری/ اسلام چه می‌خواهد، مردم چه می‌گویند؟

 
فکر می‌کنید در اماکن پر رفت و آمد پایتخت، چند خانم با پوشش مناسب و بدون آرایش زننده می‌توان پیدا کرد؟ اگر به یکی از این مکان‌ها نظیر مترو گذرتان افتاد، خودتان بشمارید تا وضعیت حجاب در جامعه را بهتر ارزیابی کنید!

خبرگزاری فارس: حجاب اجباری است یا اختیاری/ اسلام چه می‌خواهد، مردم چه می‌گویند

ادامه نوشته

قفل بسته

حاج سیدمرتضی کشمیری از علمای بزرگ نجف در عصر حاضر است که سال ها در نجف به تحصیل و تدریس و تذهیب نفس پرداخت . او مدتی استاد مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بود . از حاج سیدمرتضی کشمیری کرامات زیادی نقل شده که نشان ازخودساختگی و خداباوری او دارد .

دوساعت بود که داشتم دنبال کلید حجره می گشتم . هرجایی را که به نظرم می رسید، گشتم . در دلم دعا می کردم: خدایا مردم از خستگی، کمک کن کلید پیدا شود . خدایا ...

اصلا نمی دانستم کلید را کجا گذاشته بودم . افطارم در حجره مانده بود . یک ساعت بود که اذان مغرب و عشا را گفته بودند و من هنوز نتوانسته بودم روزه ام را وا کنم . از گرسنگی و خستگی دلم درد گرفته بود . پولی هم در جیبم نبود، تا از بیرون غذایی بخرم و بخورم . دیگر از پیداکردن کلید ناامید شدم . از مدرسه بیرون آمدم و به طرف حرم حضرت علی ( علیه السلام) راه افتادم . با خودم گفتم: شاید عصر که از حرم بر می گشتم، کلید از جیبم افتاده است . با دقت زمین را نگاه می کردم و جلو می رفتم . به حرم رسیدم . نگاهم به گنبد طلایی حضرت علی ( علیه السلام) افتاد . در دلم گفتم: یا امیرالمؤمنین گرسنه هستم . غذایم در حجره مانده . تمام کتاب هایم در حجره است، اما من کلید را گم کرده ام . کمکم یا امیرالمؤمنین!

حسابی کلافه بودم . بی هدف در حرم قدم می زدم . چشمم به آب خوری افتاد . خوشحال شدم . اصلا به فکرش نبودم . با خودم گفتم: خوب شد . اقلا می توانم با آب روزه ام را بازکنم .

به طرف آبخوری رفتم . دور آب خوری شلوغ بود . هنوز نزدیک نرفته بودم که چشمم به آقای کشمیری افتاد . (1) اول فکر کردم اشتباه می کنم، اما دقت که کردم دیدم خودش است . همان سید خوش قیافه . با آن عبای همیشه تمیزش . آب خوری را فراموش کردم . نزدیک رفتم و سلام دادم . نگاهش به من افتاد .

مرا شناخت، آمد جلو: به به! علیکم السلام . حال شما خوب است، ان شاءالله؟

و با من دست داد . گفتم: به لطف شما . ممنونم .

گفت: آمده ای زیارت، بله؟

به چهره اش که همیشه نورانی و خندان بود، نگاه کردم: بله، آمده ام زیارت اگر خدا قبول کند .

خندید: ان شاء الله قبول می کند .

در چهره اش دقیق شدم . خنده اش را فرو خورد و گفت: چرا ناراحت هستید؟ به نظر می رسد در فکر هستید .

کمی من و من کردم . نمی خواستم چیزی راجع به گم شدن کلید بگویم . آقای کشمیری گفت: «اگر اتفاقی افتاده به من بگویید، شاید بتوانم کمکتان کنم .» دیدم حرف بدی نمی زند . شاید بتواند کمک کند و دوتایی کلید را پیدا کنیم .

گفتم: بله آقا! مشکلی پیش آمده . متاسفانه کلید حجره ام را گم کرده ام . هرچه هم دنبالش گشتم، پیدایش نکردم . افطاری هم در حجره مانده . هنوز افطار نکرده ام . کتاب هایم هم در حجره است . امروز نتوانسته ام حتی یک کلمه درس بخوانم .

یک دفعه آقای کشمیری خندید و خیلی خوش قیافه تر شد . خیلی از خنده اش خوشم می آمد . گفت: به خاطر یک کلید ناراحت هستید؟ این که چیزی نیست .

ان شاء الله پیدا می شود . بیایید با هم برویم بگردیم، شاید پیدا شود .

گفتم: خیلی ممنون آقا، مزاحم نمی شوم . خودم همه جا را گشته ام . دستم راگرفت و دنبال خودش کشید: یک بار هم با هم برویم بگردیم . مگر چه عیبی دارد؟

ناچار راه افتادم . گفتم: عصر به حرم امیرالمؤمنین آمدم . احتمالا در جایی بین مدرسه و حرم افتاده است .

همین طور که قدم می زدیم و من زمین را نگاه می کردم، آقای کشمیری برایم از امید می گفت . می گفت: اگر امید داشته باشی، هیچ وقت به خاطر چیزی که گم شده، ناراحت نمی شوی . اصلا کلید همه ی مشکلات، امید و توکل است .

آن قدر گفت و گفت تا به حجره رسیدیم . ایستادیم . با این که این همه برایم از امید حرف زده بود، اما ناامید بودم . گفتم: این حجره، حجره ی من است .

آقای کشمیری نزدیک رفت . قفل در را در دست گرفت و گفت: کلید این قفل گم شده است؟

- بله! کلید همین قفل است . خیلی هم دنبالش گشتم .

آقای کشمیری ساکت شد و به فکر فرو رفت - همان طور که قفل در دستش مانده بود، به فکر فرو رفت . می دانستم که از دست او هم کاری ساخته نیست . مدتی را در سکوت گذراندیم . لب وا کردم و سکوت را شکستم: آقا راضی به زحمت شما نیستیم . شما بفرمایید . من خودم یک کاریش می کنم .

آقای کشمیری بدون این که به حرف من توجه کند، گفت: می گویند هرکس نام مادر حضرت موسی ( علیه السلام) را بداند و آن برقفل بسته بخواند، قفل باز می شود .

تعجب کردم . این را من هم شنیده بودم، ولی نمی دانستم که آقای کشمیری نام مادر حضرت موسی ( علیه السلام) را بلد است . نمی دانستم خوشحال باشم یا متعجب .

گفتم: آقا شما نام مادر حضرت موسی ( علیه السلام) را از کجا می دانید؟

آقای کشمیری گفت: من تا حالا نام او را نشنیده ام .

تعجبم بیش تر شد . ناراحت شدم . به اندازه ی کافی خسته و گرسنه بودم، دیگر حال و حوصله ی شوخی نداشتم . می خواستم بگویم شما که نام مادر حضرت موسی ( علیه السلام) را نمی دانید، برای چه این حرف را می زنید؟ اما جلوی خودم را گرفتم و این حرف را نزدم . فقط گفتم: حالا می خواهید چه کار کنید؟

گفت: توی این فکرم که مگر جده ی من فاطمه ی زهرا ( علیها السلام) از مادر موسی ( علیه السلام) کم تر است؟

آقای کشمیری این راگفت و بعد، همان طور که قفل را در دست گرفته بود، گفت: بسم الله الرحمن الرحیم . یا فاطمه ی زهرا!

تا این حرف از دهانش بیرون آمد، یک دفعه قفل صدایی کرد و باز شد . دهانم از تعجب واماند . بی اختیار گفتم: یا فاطمه ی زهرا ( علیها السلام) رو به آقای کشمیری کردم و گفتم: آ ... آقا ... ای ... این قفل چه طوری باز شد؟

خندید و گفت: با شنیدن نام حضرت فاطمه ( علیها السلام)

کمی مکث کرد و بعد گفت: حالا برو روزه ات را باز کن . فردا هم قفل را ببر بده یک قفل ساز، تا برایش کلید بسازد .

این را گفت و قفل را در دست من گذاشت . سپس خداحافظی کرد و رفت . آن قدر حواسم پرت بود که تازه بعد از رفتن او یادم افتاد تعارف نکرده ام تا بیاید تو!

خوش گمانی نسبت به خداوند

امام رضا سلام الله علیه: :  
   
 

اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّه‏ِ فَاِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدىَ الْمُؤمِنِ بى، اِنْ خَيْرا فَخَيْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛

 
   
 

به خداوند خوشگمان باش، زيرا خداند مى‏فرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى‏كنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى‏كنم.

 
   
  كافى، ج 2، ص 72، ح 3 / دانش‏نامه عقايد اسلامى: ج 9، ص 286

شاه كليد

جوانی نزد مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.


قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.


قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.


قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.


مرحوم نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.


جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!


شیخ فرمود: نماز اول وقت شاه کلید است.

نامه دردمندانه قرائتی درباره مهجوریت قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
ناله
آیا می دانید...
خدمت سروران گرامی
سلام علیكم

طبق معمول هر سال همین كه به ماه رمضان نزدیك می شویم دقایقی از وقت شما را راجع به مهمترین مسئله می گیرم و از اینكه كار قرآن به جایی رسیده كه باید مثل من این حرفها را بزند (كه از دهانم بزرگتر است) شرمنده ام.

1. آیا می دانید كه در همه مساجد در شب قدر دعای شریف جوشن كبیر و عزاداری و مراسم قرآن سر گرفتن بحمدالله برگزار می شود اما چرا در شب قدر كه شب نزول قرآن است تفسیر رنگی ندارد؟

2. آیا می دانید سرگرم شدن به چاپ و صوت و تجوید و ظاهر قرآن بیش از توجه به محتوای قرآن است؟

3. آیا می دانید به ما دستور داده اند كه هر گاه فتنه های زیاد مانند پاره هایی از شب تار به شما روی آورد به قرآن پناه ببرید؟ (فَإِذَا الْتَبَسَتْ‏ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّع)‏

4. آیا می دانید بعضی به اسم این كه دین از سیاست جداست به صدها آیه سیاسی بی توجهی می كنند؟

5. آیا می دانید آن مقدار كه در متون آموزش و پرورش و دانشگاه كلمات عربی را تزریق می كنند كارساز نیست و فارغ التحصیلان ما نمی توانند اكثرا یك صفحه قرآن را بی غلط بخوانند؟

6. آیا می دانید بعضی به خیال اینكه قرآن از فهم بشر بالاتر است و فهم آن مخصوص اهل بیت است از تدبر در آن می ترسند، با اینكه خداوند دستور به تدبر داده است و در حدیث می خوانیم: من زعم ان كتاب الله مبهم فقد هلك و اهلك راستی اگر قرآن را نمی توان فهمید پس چگونه به ما دستور داده اند روایات را بر قرآن عرضه كنیم و اگر ضد آن بود آن روایات را به دیوار بزنیم؟

7. آیا می دانید مهجوریت  قرآن غافلانه نیست زیرا در قرآن می خوانیم در روز قیامت پیامبر(ص) می فرماید: پروردگارا قوم من قرآن را مهجور گرفتند و نمی فرماید قرآن نزد قوم من مهجور بود و مهجور گرفتن با توجه و عمد است؟ وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً  

8. آیا می دانید آیه وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً چه معنایی دارد:
الف: در پر خطر ترین دادگاه یعنی روز قیامت
ب: نزد عالی ترین قاضی یعنی خداوند
ج: از محبوبترین و بالاترین مقام هستی یعنی پیامبر(ص)
د: شكایت توسط كسی است كه مظهر رحمه للعالمین است.
ه: شكایت پدر از فرزند است انا و علی ابوا هذه الامه
و: شكایت حتمی است چون با فعل ماضی آمده است. (وَ قالَ الرَّسُولُ)
ز: شكایت با استمداد از كلمه یا رب است.
ح: شكایت از كسی است كه امید شفاعت از او داریم. ویل لمن كان شفعاء ه خصماءه؟

9. آیا می دانید بعضی ها نمی توانند قرآن بخوانند؟
بعضی به غلط می خوانند.
بعضی كه می توانند درست بخوانند نمی خوانند.
و بعضی كه می خوانند تدبر نمی كنند.
و بعضی به آن عمل نمی كنند.
و بعضی قرآن را محور كار خود نمی دانند و در درسها و سخنرانی ها و نوشته به قرآن اولویت نمی دهند.
و بعضی قرآن را تنها برای مهریه عروس، بالای سر مسافر، سوگند یاد كردن، كتاب استخاره و امثال آن می خواهند.

10. آیا می دانید مثال ما مثال بیماری است كه بجای مصرف دارو مشغول چیدن و تنظیم انواع قرص هاست؟

11. آیا می دانید مثال ما مثال مهمانی است كه به جای گوش دادن به سخنان صاحبخانه به نقش و نگار در و پنجره توجه می كند؟

12. آیا می دانید گروهی به جای تدبر در قرآن و پیام و الهام گرفتن از آن و عمل به آن به سراغ حواشی آن می روند و بیشتر عمر خود را صرف مباحث علوم قرآن مانند محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاویل، شان نزول، تاریخ كتابت، تاریخ ترجمه، تاریخ تفسیر، طبقات مفسرین، تفاوت كتب تفسیری و امثال این بحث ها می كنند؟ (البته بعضی از این بحث ها نظیر بحث اعجاز و بحث سلامت از تحریف ضروری است اما صرف بیشتر عمر به این علوم مانند كسی است كه به جای شنا در استخر، دور استخر می دود؟)

13. آیا می دانید بعضی بجای بیان روح قرآن آنقدر به نقل اقوال می پردازند كه خود قرآن در آن اقوال گم می شود و بعضی آنقدر احتمالات متعددی را مطرح می كنند كه حتی محكمات قرآن، متشابه می شود؟

14.بعضی وارد گود عرفان، بعضی وارد تحقیق مفصل روی لغات، بعضی در مقام نقل شان نزول های متعدد و بعضی قرآن را به دون توجه به روایات معتبر رسیده از اهل بیت(ع) تفسیر می كنند؟ در حالی كه خود قرآن به ما می فرماید: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا  یعنی سخنان پیامبر(ص) را كه خود مستقیما فرموده و یا به اهل بیت ارجاع داده باید بگیریم و در روایات متواتر می خوانیم بین قرآن و اهل بیت هرگز جدایی نیست و اگر به هر دو تكیه كنید هرگز گمراه نمی شوید؟

15. آیا می دانید در بسیاری از سخنرانی ها سهم تاریخ، تحلیل سیاسی، شعر و خواب و خطابه و روضه و امثال آن داده می شود ولی سهم قرآن داده نمی شود با اینكه خداوند به پیامبر(ص) می فرماید سخنرانی تو باید درباره بیان قرآن باشد لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏ ؟

16. آیا می دانید هزاران پایان نامه در علوم قرآن نوشته می شود ولی این پایان نامه ها در دانشگاه ها بایگانی و جامعه از آن خیری نمی بیند؟

17. آیا می دانید در دانشگاه های قرآن و حدیث سرفصلهای علوم قرآن كاربردی نیست و نیازسنجی نشده است؟

18. آیا می دانید تلاوت زیبا در مواردی به هنرنمایی تبدیل شده است؟

19. آیا می دانید در آموزش صرف و نحو از آیات قرآن و روایات كمتر استفاده می شود؟

20. آیا می دانید فیلم های كوتاهی با مضامین قرآنی نایاب است؟

21. آیا می دانید تفسیر ساده برای نوجوانان نایاب است؟

22. آیا می دانید بیان صحیح از قصه های قرآن برای نوجوانان نایاب است؟

23. آیا می دانید موقوفات برای قرآن كمیاب است؟

24.  آیا می دانید نذر تلاوت قرآن نایاب است؟

25. آیا می دانید توجه به قرآن در نام شبی با قرآن مطرح می شود؟ آیا درست است كه بگوییم شبی با اكسیژن و یا شبی با سلامتی؟

26. آیا می دانید در بسیاری از حوزه ها  و نزد بسیاری از مدرسین تدبر در قرآن درس جنبی است نه اصلی؟

27. آیا می دانید توجه به كتاب مخلوق بیش از كتاب خالق است؟

28. آیا می دانید كه به آیه خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ  عمل نكرده ایم؟

29. آیا می دانید اگر كتاب آسمانی را به پا نداریم خداوند لقب پوچی به ما داده است؟ قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُم‏  

30. آیا می دانید كلمه اقامه در قرآن در چهار جا به كار رفته است:
 أَقيمُوا الدِّين‏  
أَقيمُوا الْوَزْنَ  
أَقيمُوا الصَّلاةَ  وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِم.‏  31. آیا می دانید اگر ما كتاب آسمانی را بپا داریم وضع اقتصادی ما بسیار خوب می شود؟ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم

32. آیا می دانید باید تلاوت هر آیه ای ایمان ما را زیاد كند؟ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً

33. آیا می دانید تلاوت قرآن باید دل ما را بلرزاند؟ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم‏

34. آیا می دانید گروهی از جن همین كه برای اولین بار صدای قرآن را شنیدند ایمان آوردند (يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ)   و دیگران را به پیروی از آن دعوت كردند (يا قَوْمَنا أَجيبُوا داعِيَ اللَّهِ)  ولی ما این همه قرآن شنیدیم، نه دلی تكان و نه ایمانی زیاد و نه اشكی جاری و نه رشدی اضافه و نه تبلیغی صورت گرفت؟

35. آیا می دانید قرآن ذكر است إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر  و اعراض از آن زندگی نكبتی را به بار می آورد (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا)

36.آیا می دانید در قیامت بعضی شفاعت ها برای بعضی مفید نیست؟ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ  ولی شفاعت قرآن حتما كارساز است. شافع مشفع

37. آیا می دانید قرآن كشتی بی سوراخ است؟ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون  ‏ ولی در نقل تاریخ، احتمال دروغ است و در روایات نیز روایات جعلی زیاد است؟

38. آیا می دانید قرآن مثل دریا است كه هر كسی از آن بهره ای دارد. بعضی با نگاه، بعضی با شنا، بعضی با قایق رانی، و بعضی با غواصی. قرآن نیز این گونه است كه:كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ.

39. آیا می دانید عجایب قرآن قابل شمارش نیست؟ امیرالمومنین فرمود: لَا تُحْصَى‏ عَجَائِبُه‏

40.آیا می دانید عجایب قرآن كهنه شدنی نیست؟ لَا تَفْنَى‏ عَجَائِبُهُ‏  

41. آیا می دانید بزرگانی مانند ملاصدرا و فیض كاشانی و امام خمینی و بسیاری دیگر اقرار كرده اند كه چرا بیشتر عمر خود را صرف قرآن نكرده اند؟

42. آیا می دانید علمای ربانی، علمای قرآنی هستند كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ  

43. آیا می دانید قرآن نور است و كسی كه خودش نور ندارد نمی تواند مردم را از ظلمات به نور دعوت كند؟

44. آیا می دانید كه عظمت ماه مبارك رمضان به روزه نیست بلكه به نزول قرآن است: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن‏ و نفرمود: شهر رمضان الذی كتب فیه الصیام

45. آیا می دانید در نمایشگاه كتاب توجه مردم به كتب تفسیری زیاد شده است؟

46. آیا می دانید عزیزانی كه مسیر سخنرانی های خود را به سمت قرآن سوق داده اند مخاطبین كمی و كیفی بیشتری دارند؟

47. آیا می دانید اینكه پیامبر (ص) فرمود هرگز نباید بین قرآن واهل بیت جدایی باشد بنابراین سزاوار است در كنار هر جلسه عزاداری یك جلسه قرآن هم باشد؟

48. آیا می دانید كه امام رضا فرمود نماز بر مردم واجب شد تا قرآن از مهجوریت بیرون آید؟ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ‏ أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَةِ فِي الصَّلَاةِ لِئَلَّا يَكُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَيَّعا

 سروران گرامی باید به پا خیزیم و اگر غفلت یا تقصیر و قصوری بوده از خداوند عذر خواهی كنیم و از امروز قرآن را جدی بگیریم؟ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ  

نكاتی به نظر می رسد كه بیان می كنم عزم و تصمیم با شما. ولی بدانیم اگر عزم نداشته باشیم مثل پدر خود حضرت آدم قابل توبیخیم كه قرآن می فرماید: َ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما
همه به پا خیزیم و برای خدا و شادی دل پیامبر(ص) و چشیدن مزه قرآن و چشاندن آن مزه به دیگران یك نهضتی ایجاد كنیم مثلا:
1. كسانی كه توان تدریس تفسیر دارند تفسیر را وارد حوزه درسی خود نمایند. یعنی برنامه ریزی حوزه جوری باشد كه هر طلبه حداقل در هر سال با یك جزء تفسیر آشنا شود.
2. اهل منبر نیمی از سخنرانی خود را به بیان آیات قرآن اختصاص دهند.
3. در همه روزنامه ها و مجلات ستونی برای فهم گوشه ای از آیات قرآن اختصاص یابد.
4. صدا و سیما از قصه ها و آیات كوتاه با هنر و نمایش و یا از مثال های قرآن با امكانات هنری خود بهره گیرد.
5. آموزش پرورش و دانشگاه تفسیر آیاتی را كه هر روز با آن سر و كار داریم در متون كتاب درسی تزریق كنند.
6. موضوعاتی كه برای همه مردم مورد نیاز است از قرآن استخراج شود.
7. اگر از تاریخ می گوییم حوادث تاریخی قرآن را در اولویت قرار دهیم.
8. اگر از اخلاق می گوییم آیات اخلاقی قرآن را مطرح كنیم.
9. اگر مثالی می زنیم یا تشبیه به كار می بریم قرآن را فراموش نكنیم.
10. اگر فضایل امیرالمومنین (ع) را می گوییم آیاتی كه در شان آن بزرگوار  است در اولویت قرار دهیم.
11. اگر از حضرت مهدی (ع) و حكومت ایشان سخن می گوییم از منابعی كه قرآن و مهدویت را بررسی كرده اند استفاده نماییم؟
12.  در عزل و نصب ها، قهر و صلح ها، ارتباط و ترك روابط، انتخاب همسر، آیین همسرداری، انتخاب شغل، عبادات و سیاست، خطوط كلی اقتصاد، حقوق، مدیریت و هر رشته دیگر اول بسراغ قرآن برویم بعد نهج البلاغه و روایات معتبر، بعد سیره اهل بیت (ع) و در پایان از تجربه های تاریخی بزرگان استفاده كنیم. این آرزو آغازی است كه می توان از ماه رجب و شعبان و رمضان كمك گرفت زیرا ماشین هایی كه هوا گرفته در سرازیری ها روشن می شود و سرازیری عبادات و قرآن ماه رمضان است.

در پایان، این ناله ی هدهدی بود نزد سلیمان ها كه اگر سلیمان ها توجه فرمایند بالقیس های دنیا به اسلام رو خواهند آورد ولی اگر بگویند این هدهد پرنده كوچكی است و حرف او الزام آور نیست حركتی صورت نخواهد گرفت.
و الامر الیكم
و السلام