پيام قرآني

 بسمه تعالي

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ        التحريم : آيه 6

   اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه داريد؛ آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏كنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند [به طور كامل] اجرا مى‏نمايند!

 you who believe! save yourselves and your families from a fire whose fuel is men and stones; over it are angels stern and strong, they do not disobey allah in what he commands them, and do as they are commanded .

رویترز؛ دیروز غارت ایران امروز سخنگوی قاتلان

خبرگزاری رویترز که بنیان‌گذاران آن روزگاری نه چندان دور به‌دنبال بلعیدن کل کشور ایران در قالب قراردادهای استعماری و 70 ساله بودند، امروز به آلت دست جنایتکاران و ابزار بمباران افکار عمومی ‌ایران تبدیل شده است.

سرویس سیاسی-

دو روز پیش خبرگزاری رویترز در جدیدترین دروغ‌پراکنی خود علیه ایران، در مطلبی تحت عنوان «گزارش ویژه»، به همراه برخی ادعاهای بی‌اعتبار دیگر، مدعی شد که طی اغتشاشات اخیر در برخی شهرهای ایران حدود ۱۵۰۰ نفر کشته شده‌اند! رویترز ادعا کرد که این آمار خود را از 3 مسئول در وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران به دست آورده است اما نامی ‌از آنها نبرد. گفتنی است خبرگزاری رویترز که بنیان‌گذاران آن روزگاری نه چندان دور به دنبال بلعیدن کل کشور ایران در قالب قراردادهای استعماری و 70 ساله بودند، امروز به آلت دست جنایتکاران و ابزار بمباران افکار عمومی ‌ایران تبدیل شده است.
در تاریخ آمده است که «ناصرالدین‌ شاه و دولتمردان وی راه نوسازی و پیشرفت کشور را در جذب سرمایه‌گذاری خارجی می‌دیدند. چنین دیدگاه راه را برای بنگاه‌های استعماری اروپا هموار می‌کرد. با استفاده از همین منفذ، رویتر با دربار ناصرالدین ‌شاه وارد مذاکره و در سال 1251 شمسی، موفق به امضای یک قرارداد عجیب و غریب شد که به قرارداد رویتر معروف است. قرارداد رویتر 24 بند داشت. به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه‌آهن و سد از دریای مازندران تا خلیج ‌فارس و بهره‌برداری از همه معادن ایران (به‌جز طلا و نقره)، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال‌ها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هرگونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام‌المنفعه؛ خرید و فروش توتون و تنباکو استفاده و بهره‌برداری از جنگل‌ها برای مدت هفتاد سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت بیست و پنج سال در ازای پرداخت دویست هزار لیره انگلیسی و سود ۵% در اختیار رویتر قرار گرفت که بعداً معلوم شد که میرزا حسین خان سپهسالار ۵۰ هزار لیره، میرزا ملکم خان ۲۰ هزار لیره، معین الملک ۲۰ هزار لیره و مبالغی نیز اقبال الملک به‌عنوان رشوه برای عقد این قرارداد از انگلیسی‌ها دریافت کرده‌اند.»
سابقه دروغ‌پراکنی رویترز
 علیه ایران
نزدیک به یک ماه پیش بود که خبرگزاری رویترز در خبری به نقل از «منابع آگاه» نوشت مقامات ارشد سپاه پاسداران در یک مجموعه به شدت محافظت شده در جنوب تهران گرد هم آمدند تا درباره نحوه تنبیه آمریکا به‌خاطر خروج از برجام و اعمال دوباره تحریم‌ها علیه ایران گفت‌وگو کنند و طی این جلسه تصمیم گرفته شد تا تاسیسات نفتی عربستان سعودی مورد حمله قرار بگیرند.
رویترز در این خبر خود به نقل از چهار منبع آگاه به جزئیات جلسه فرماندهان ارشد سپاه و همچنین جلسه‌ای که در بیت رهبری با حضور آیت‌الله خامنه‌ای تشکیل شده بود پرداخته است. این گزارش شامل جزئیاتی همچون اظهارات فرماندهان نظامی‌و شروط مطرح شده از سوی رهبر ایران برای انجام حمله بود.
گزارش‌های شبیه به هم
 و پر اشتباه
اکنون، این خبرگزاری بار دیگر به نقل از «سه منبع نزدیک به حلقه داخلی رهبر معظم» و منابعی در وزارت کشور ایران گزارشی مشابه را درباره اعتراضات آبان ماه منتشر کرده است.
رویترز مدعی شده است در روز دوم اعتراضات، 17 نوامبر (27 آبان) جلسه‌ای در بیت رهبری با حضور مشاوران نظامی ‌رهبر ایران، رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت برگزار شده است و آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به تخریب تصویر خود و مجسمه آیت‌الله خمینی، بنیان‌گذار انقلاب، خشمگین بوده و دستور داده است «هرکاری لازم است برای پایان دادن به اعتراضات انجام دهید.» رهبر ایران همچنین به مقامات حاضر گفته است که اگر معترضان به سرعت متوقف نشوند، آنها مسئول عواقبش هستند.
یکی از این منابع آگاه به رویترز گفته است «دشمنان می‌خواهند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و واکنش فوری لازم بود.» یک منبع دیگر هم که در جریان این جلسه قرار گرفته، به رویترز گفته است «امام ما (آیت‌الله خامنه‌ای) تنها به خدا جواب می‌دهد. او دلواپس مردم و انقلاب است. او بسیار استوار بود و گفت که شورشی‌ها باید در هم شکسته شوند.»
خبرگزاری رویترز در ادامه برای موثق نشان دادن گزارش خود به برخی اظهارات مقامات و رسانه‌های رسمی‌ایران درباره شدت اعتراضات‌ اشاره کرده است.
بخش دیگری از گزارش رویترز به گفت‌وگوهای تلفنی با مقامات محلی در اهواز، کرمانشاه و کرج می‌پردازد و بخشی دیگر هم به مصاحبه‌های تلفنی با شهروندانی از تهران، یکی از شهرهای غربی، کرج، و بهزاد ابراهیمی، عموی آرشام ابراهیمی‌که گفته می‌شود در جریان اعتراضات در اصفهان کشته شده است اختصاص پیدا می‌کند. رویترز البته در گزارش خود نام «آرشام» را هم «آرشاد» ذکر کرده است.
رویترز همچنین به نقل از گزارشی که توسط سه منبع در وزارت کشور ایران به این خبرگزاری ارائه شده است، مدعی شده که در جریان «دو هفته ناآرامی» در ایران در پی افزایش قیمت بنزین که از 15 نوامبر (24 آبان) آغاز شد، نزدیک به 1500 نفر کشته‌شدند که دست کم شامل 17 نوجوان، نزدیک به 400 زن و همچنین تعدادی نیروی امنیتی و پلیس می‌شود. این عدد حتی بسیار بیشتر از رقمی‌است که «عفو بین‌الملل» در آخرین گزارش خود ذکر کرده و یا وزارت خارجه آمریکا ادعا کرده است.
اما این ذکر آمار مطابق رویکرد رویترز در گزارش‌های پیشینش است که به‌نظر می‌رسد برای حقیقی و مستند جلوه دادن کلیت گزارش ارائه می‌شود؛ موردی که در گزارش درباره حمله به آرامکو هم وجود داشت: «حمله به تاسیسات نفتی آرامکو 17 دقیقه طول کشیده و 18 پهپاد به همراه سه موشک پایین پرواز در آن نقش داشته‌اند.» در اینجا هم اعداد و ارقام ذکر شده نسبت به آنچه مقامات رسمی‌آمریکا ادعا کردند متفاوت بود.
جلسه ادعایی رویترز هیچ‌گاه تشکیل نشده است
از دیگر اشتباهات فاحش گزارش رویترز می‌توان به تاریخ نگاری آن‌ اشاره کرد. در حالی که این خبرگزاری نوشته است اعتراضات از روز 15 نوامبر آغاز شده، تاریخ جلسه مقامات در بیت رهبری را که مدعی است در روز دوم اعتراضات برگزار شده، 17 نوامبر ذکر می‌کند، در حالی که منطقاً باید روز سوم اعتراضات باشد. ادعای دیگر این خبرگزاری مبنی بر تخریب مجسمه امام خمینی هم محل پرسش است، چرا که حتی در رسانه‌های فارسی زبان خارجی هم گزارش یا ویدیویی در این‌باره منتشر نشده است. مشابهت دیگر گزارش کنونی به مورد جلسه فرماندهان سپاه پاسداران اطلاعات بسیار دقیقی است که این خبرگزاری از یک جلسه اساساًً محرمانه ارائه می‌کند، آن هم نه از طرف یک منبع آگاه، بلکه سه یا چهار منبع مطلع که قاعدتاً در جلسه حضور داشته‌اند که می‌توانند حالات افراد و نقل قول‌ها را شرح دهند. اینکه شخصی در چنین جایگاهی حاضر است به‌صورت تلفنی اطلاعاتی چنین حساس را در اختیار یک خبرگزاری خارجی قرار دهد بسیار عجیب است و فارغ از خطرات پیش روی چنین اقدامی، اصولاً مشخص نیست که چه سودی از این کار می‌برد. اینکه یک مقام بلندپایه که از رهبر انقلاب با عنوان «امام ما» یاد می‌کند بخواهد چنین خبرهایی را در اختیار یک رسانه غربی قرار دهد هم مورد شگفت دیگری است.
گزارش‌های عجیب رویترز درباره ایران که همگی هم به نقل از منابع آگاه بوده‌اند و همگی هم چه از سوی مقامات ایرانی و چه مقامات آمریکایی رد شده‌اند، در ماه‌های اخیر افزایش قابل توجهی یافته‌اند.
رسانه خبری یا بلندگوی ‌تروریست‌های جنایتکار؟
نکته دیگر در این گزارش رویترز کپی‌برداری نعل به نعل از گزارش 10 روز پیش تارنمای گروهک ‌تروریستی سازمان منافقین بود. این سازمان‌تروریستی که دستشان به خون 17 هزار شهروند بیگناه ایرانی آغشته است، 25 آذر ماه گذشته در گزارشی مدعی شد که «تعداد کشته شدگان در اعتراضات ماه نوامبر، از 1500 نفر فراتر رفت.» به عبارتی منبع اصلی «گزارش اختصاصی» رویترز ادعای مضحک‌ تروریستهای خونخوار سازمان منافقین بوده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی به فاصله کمی‌از اغتشاشات آبان‌ماه به نقش آدم‌کشان سازمان منافقین در این قضایا‌ اشاره کرده و فرمودند: «شما ملاحظه کنید در این دو روز که از این قضایا گذشته همه مراکز شرارت دنیا علیه ما، این کارها را تشویق کردند؛ از خانواده منحوس خبیث خاندان پهلوی تا مجموعه خبیث و جنایت‌کار منافقین، این‌ها دارند مرتباً در فضای مجازی و در جاهای دیگر تشویق می‌کنند،‌ ترغیب می‌کنند که این شرارت‌ها انجام بگیرد.»
خود می‌کشند
و خود تعزیه می‌دارند!
 نکته قابل تأمل دیگر اینکه علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در جریان سفر به شهرستان‌های غرب استان تهران و دیدار با خانواده جانباختگان حوداث آبان‌ماه اجرای «پروژه کشته‌سازی» را قطعی دانسته و تأکید کرده بود: «بیش از ۸۵ درصد جانباختگان رخدادهای اخیر در شهرستان‌های تهران در هیچ یک از تجمع‌های اعتراضی حضور نداشته‌اند و به‌صورت مشکوک با سلاح‌های سرد و گرم غیرسازمانی کشته شده‌اند؛ لذا اجرای پروژه کشته‌سازی از سوی معاندین در این منطقه قطعی است.»
تردیدی نیست که در این شرایط انتشار چنین گزارش‌های دروغینی صرفاً با هدف تحریک احساسات و عواطف افکار عمومی ‌و ایجاد آشوب و اغتشاش مجدد در داخل کشور صورت گرفته است.
رویترز و تولید روزانه 50 خبر دروغ راجع به اقتصاد ایران
پیش از این هم تحریف‌ها و خبرسازی‌های مکرر این خبرگزاری مورد انتقاد کارشناسان و مقامات مختلف قرار گرفته است، به نحوی که «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه ایران-  که همواره سعی کرده رویکردی متعادل نسبت به رسانه‌های خارجی داشته باشد- نتوانست در برابر این‌گونه گزارش‌های بی‌اساس رویترز سکوت کند و در تاریخ سوم تیر ۱۳۹۷ گفت: «بدانید که خبرگزاری رویترز روزی ۵۰ خبر دروغ راجع به اقتصاد ایران تولید می‌کند».
این رویکرد رویترز درآمیختن بخشی از حق به مقدار زیادی باطل جهت باورپذیر شدن آن توسط مخاطب، کماکان ادامه دارد و در جدیدترین دروغ‌پراکنی این خبرگزاری علیه ایران، روز دوشنبه در مطلبی تحت عنوان «گزارش ویژه»، به همراه برخی ادعاهای بی‌اعتبار دیگر، مدعی شد که طی اغتشاشات اخیر در برخی شهرهای ایران حدود ۱۵۰۰ نفر کشته شده‌اند! رویترز ادعا می‌کند این آمار خود را از سه مسئول در وزارت کشور ایران به دست آورده اما نامی ‌از آنها نمی‌برد.
دروغ‌نویسی برای پوشش گاف ‌ترامپ؟
رقم ادعایی این رسانه در حالی است که به گفته خود رویترز، حتی سازمان عفو بین‌الملل-  که آن نیز سابقه دخالت در امور داخلی ایران از طریق ارائه آمارهای دروغین یا غلو شده از برخی موضوعات را دارد- طی گزارشی در شانزدهم دسامبر گفته بود حدود ۳۰۰ نفر در این اغتشاشات جان خود را از دست داده‌اند.
البته شاید این گزارش به‌اصطلاح اختصاصی رویترز برای وجهه بخشی و رسمیت دادن به گاف سه هفته پیش «دونالد ‌ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا درباره همین اغتشاشات است که مدعی شده بود: «همین الان که داریم با هم صحبت می‌کنیم، ایران مشغول کشتن هزاران نفر است و به همین دلیل اینترنت را قطع کردند تا کسی نبیند چه می‌کنند!»
در ادامه به بررسی نمونه‌های دیگری از دروغ‌پردازی رویترز از زبان منابع بی‌نام و نشان و به بهانه اختصاصی بودن (Exclusive)‌ پرداخته می‌شود.
دروغ شلیک تک‌تیراندازان ایرانی به مردم عراق
رویترز حدود دو ماه پیش گزارشی اختصاصی به نقل از دو منبع امنیتی عراقی بی‌نام منتشر کرد مبنی بر اینکه «شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران، در جریان تظاهرات اخیر عراق، تک‌تیراندازهایی را روی سقف خانه‌ها در بغداد مستقر کرده بودند تا به سمت معترضان شلیک کنند.»
این خبرگزاری با ادعای اینکه تا کنون خبری از استقرار تک‌تیراندازها در عراق به دستور ایران منتشر نشده بود، به نقل از دو منبع امنیتی عراقی نوشت: «سران شبه‌نظامیان حامی ‌ایران خودسرانه تصمیم گرفتند تا تظاهرات گسترده علیه دولت عادل عبدالمهدی نخست‌وزیر عراق را ساکت کنند... آنها عضو گروهی بودند که بسیار نزدیک به ایرانی‌ها است».
به‌نظر می‌رسد این دروغگویی رویترز درباره شلیک تک‌تیراندازان عراقی به تظاهرات‌کنندگان هموطن خود، فقط با هدف فضاسازی علیه جمهوری اسلامی ایران و مخصوصاًًً گروه‌های مقاومت در این کشور از جمله «الحشد‌الشعبی» است که در ماجرای ظهور داعش و مبارزه با این ‌تروریست‌ها، بیشترین تلاش و رشادت‌ها را به خرج داده و مردم عراق را از چنگ آنها نجات دادند.
ادعای معطلی یک میلیون تُن غلات در بنادر ایران
خبرگزاری رویترز همچنین در راستای رویکرد ضدایرانی آشکار خود، حدود سه ماه پیش (دوم اکتبر ۲۰۱۹) در گزارش اختصاصی دیگری مدعی شد «بیش از ۲۰ فروند کشتی ‌ترابری حامل مجموعاً یک میلیون تُن غلات در آب‌های نزدیک به بنادر ایران لنگر انداخته‌اند چون به دلیل تحریم‌های آمریکا، تهران نمی‌تواند پول کالاهای اساسی خود را نیز پرداخت کند» و این‌بار نیز به همان منابع گمنام اما به‌اصطلاح «مطلع» خود استناد کرد.
رویترز در همین موضوع به ادعاهای خود بسنده نکرد و حتی نوشت ایران به دلیل تحریم‌ها از اسکله کافی برای پهلو گرفتن کشتی‌ها برخودار نیست.
اما «عادل دریس» مدیرکل بنادر و دریانوردی استان خوزستان در گفت‌وگو با رسانه‌ها، ضمن تکذیب این گزارش رویترز درباره معطل ماندن تخلیه یک میلیون تُن غله در ۲۰ کشتی خارج از بنادر ایران، توضیح داد برای کاهش هزینه تمام‌شده محموله‌ها، از این کشتی‌ها درخواست کردند تا برای توزیع مصرف به دیگر بنادر از جمله چابهار و شهید رجایی مراجعه کنند.
دروغ عجیب انتقال موشک‌های بالستیک ایران به عراق
رویترز مجدداًً در یک گزارش اختصاصی، باز هم به نقل از منابعی که نام و نشانی از آنها نمی‌برد، به تکرار ادعاهای بی‌اساس علیه جمهوری اسلامی ایران پرداخته و سعی کرد روابط تهران- بغداد را مخدوش کند. این خبرگزاری در تاریخ
سی ‌و یکم آگوست ۲۰۱۸ مدعی شد: «ایران تعداد زیادی موشک بالستیک خود را به عراق منتقل کرده و آنها را به گروه‌های شیعه در عراق تحویل داده است. همچنین ایران تلاش می‌کند با توسعه توانمندی‌ها، موشک‌های بیشتری در این کشور تولید کند تا حملات به منافعش در خاورمیانه را دفع کرده و ابزاری [به گروه‌های مورد حمایتش] ارائه کند تا دشمنان منطقه‌ای را هدف بگیرند.»
منابعی که این خبرگزاری به آنها استناد کرد، دو منبع اطلاعاتی عراقی، دو منبع اطلاعتی عربی و در کمال تعجب «سه مقام ایرانی» بودند. این در حالی است که از لحاظ عقل سلیم و منطق حفاظت اطلاعات و تفکر استراتژیک، اینکه مقام‌های ایرانی اطلاعات حساسی را درباره اقدامات امنیتی کشور خودشان افشا کنند، چندان قابل قبول به‌نظر نمی‌رسد.
رویترز برای اینکه نقل قول خود از سه مقام بی‌نام ایرانی را باورپذیرتر کند، از زبان آنها نوشت: «منطق این کار [انتقال موشک‌های بالستیک کوتاه‌بُرد به عراق] داشتن یک طرح پشتبیان برای زمان تهاجم به ایران است. تعداد موشک‌ها زیاد نیست، یک دو جین، اما می‌توان [این تعداد] را در صورت نیاز افزایش داد».
این گزارش ادعایی در آن زمان با تکذیب شدید دولت‌های تهران و بغداد مواجه شد، به‌گونه‌ای که «بهرام قاسمی» سخنگوی وقت وزارت خارجه ایران این ادعاها را «واهی، بی‌معنی و مضحک» خواند. «احمد مجوب» سخنگوی وزارت خارجه عراق نیز با انتشار بیانیه‌ای، گزارش رویترز درباره دریافت موشک‌های بالستیک ایرانی توسط گروه‌های مسلح عراقی را تکذیب کرده و آن را تعجب‌آور خواند.
در هر صورت، همان‌طور که ظریف بیش از یک سال قبل تأکید کرد رویترز هر روز به دروغگویی درباره ایران مشغول است، رویکرد ضدایرانی این خبرگزاری در ماه‌ها و سال‌های آینده نیز ادامه خواهد داشت اما مهم اینجاست که مخاطبان این رسانه بین‌المللی (چه ایرانی و چه خارجی) با بصیرت و آگاهی با گزارش‌های آن برخورد کرده، فقط به پذیرش یک‌جانبه وقایع آن هم از زبان یک‌سری منابع بی‌نام و نشان و غیرقابل باور اکتفا نکرده و تمام جوانب یک خبر از جمله لایه‌های پنهان سیاست را در کلام مقام‌های مختلف جست‌وجو کنند.

سهم شرکت‌های دولتی از بودجه 75 درصد، مالیات 3 درصد!

در شرایطی که 75 درصد کل بودجه کشور صرف شرکت‌های دولتی می‌شود، میزان مالیاتی که این شرکت‌ها پرداخت می‌کنند حدود 3/5 درصد کل درآمد مالیاتی است!

سرویس اقتصادی-

بودجه سال 1399 در حالی روز گذشته تقدیم مجلس شورای اسلامی شد که منابع عمومی دولت در این بودجه ۴۸۴ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده است. در بخش درآمدهای عمومی نیز ۲۶۱ هزار میلیارد تومان پیش‌بینی شده که شامل مالیات و همچنین سایر درآمدها از جمله درآمدهای گمرکی است.
البته منابع پیش‌بینی شده برای نفت در بخش واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای ۹۸ هزار میلیارد تومان و واگذاری دارایی‌های مالی که به انتشار اوراق برمی‌گردد حدود ۱۲۴ هزار میلیارد تومان پیش‌بینی شده است. این در حالی است که این نوع درآمدها بسیار خطرناک بوده و به نوعی
 آینده فروشی است.
متاسفانه همان گونه که پیش‌بینی می‌شد بودجه سال آینده عاری از اصلاحات ساختاری بوده و تقریبا هیچ اقدام خاصی که با شرایط کنونی کشور منطبق باشد در آن صورت نگرفته است.
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در سال 1397 از دولت خواستند تا اصلاح ساختاری بودجه را آغاز کند و چهار ماه ابتدای سال جاری را هم به عنوان مهلت برای این کار در نظر گرفتند، با این حال دولت پس از اتمام تیر ماه تنها یک گزارش کلی از روند بودجه ارائه کرد و به نوعی بدون انجام کار خاصی، پروژه اصلاح بودجه را ماست مالی کرد.
در این باره، علی مروی، رئیس‌اندیشکده حکمرانی شریف به خبرگزاری مهر گفت: «انتظار داشتیم  دولت در سال ۹۷ اقدامات کلیدی اصلاحات ساختاری را در بودجه ۹۸ اعمال می‌کرد که این اتفاق نیفتاد و برای بودجه سال ۹۹ نیز کماکان این اقدام انجام نشده است. اگر دولت با همین سیاست جلو برود به هیچ وجه چشم‌انداز خوبی در انتظار ما نیست.»
یکی از مهم‌ترین نقدهایی که درباره ساختار بودجه وجود دارد، غیرشفاف بودن آن است که طی سال‌های اخیر محل نقد بسیاری از کارشناسان هم بوده است. اصلی‌ترین اشکال در غیر شفاف بودن بودجه نیز متوجه بودجه شرکت‌های دولتی و بانک‌های دولتی است، شرکت‌ها و بانک‌هایی که علیرغم بودجه هنگفتشان، حساب و کتابی پس نمی‌دهند.
75 درصد بودجه غیر شفاف است!
بودجه شرکت‌ها و بانک‌های دولتی در سال 1399 حدود 1484 هزار میلیارد تومان است که دو سوم یا 75 درصد کل بودجه را تشکیل می‌دهد؛ به عبارتی، بودجه شرکت‌ها و بانک‌های دولتی به تنهایی معادل سه برابر بودجه عمومی کشور (که در بخش درآمد شامل درآمدهای نفتی و مالیاتی و در بخش هزینه شامل حقوق و دستمزد می‌باشد) است.
نکته تاسف بار این است که این رقم بسیار بالا به هیچ وجه در جریان بررسی بودجه در مجلس، مورد کنکاش یا تصویب قرار نمی‌گیرد، به عبارتی، حدود دو سوم بودجه بدون اینکه نمایندگان مجلس آن را بررسی و تصویب کنند، بلافاصله به سمت اجرا می‌رود و در زمان اجرا نیز نظارتی بر آن وجود ندارد.
جالب اینجاست که بسیاری از شرکت‌های دولتی
زیان ده هستند و بسیاری از بانک‌ها هم عملا ورشکسته محسوب می‌شوند؛ یعنی این دستگاه‌های دولتی با مشکلات عدیده‌ای رو به رو هستند که می‌تواند موجب سقوط آنها بشود، با این حال، بودجه هنگفتی از سوی دولت نصیب این شرکت‌ها و بانک‌ها می‌شود.
بررسی رشد بودجه شرکت‌ها و بانک‌های دولتی نیز نشان می‌دهد بودجه این دستگاه‌ها از 1274 هزار میلیارد تومان در سال 98 به 1484 هزار میلیارد تومان در سال99 افزایش پیدا کرده که حاکی از رشد 16.4 درصدی بودجه آنها می‌باشد. افزایش بیش از 16 درصدی بودجه دستگاه‌های دولتی آن هم در شرایط فعلی که کشور درگیر جنگ اقتصادی است، بسیار سؤال برانگیز است.
بودجه غیر شفاف دولت
 2 برابر بودجه عمومی رشد کرد!
از یاد نبریم که بودجه عمومی هم نسبت به سال گذشته 7.1 درصد افزایش یافته است، بر همین اساس می‌توان گفت؛ رشد بودجه غیرشفاف دولت بیش از دو برابر بودجه شفاف دولت است! البته باز هم جای شکرش باقی است که شرایط اقتصادی اجازه دست و دلبازی بیشتر به دولت نمی‌دهد وگرنه معلوم نبود این شرکت‌ها و بانک‌ها چقدر پول می‌بلعیدند!
به عبارت دیگر، انتظار می‌رفت با توجه به شرایط جنگ اقتصادی و فشارهایی که از سوی آمریکا به اقتصاد ما وارد می‌شود، دولت‌اندکی از بار و فشار این بودجه‌ها را بکاهد اما دقیقا برعکس رفتار کرده! به سخن دیگر، بودجه این شرکت‌های زیان ده و غیرشفاف نه تنها کم نشده، بلکه افزایش هم یافته است.
یکی دیگر از معایب بودجه دستگاه‌های دولتی موضوع حقوق‌های نجومی است. در واقع، بی‌در و پیکر بودجه این دستگاه‌ها، دست مدیران دولتی را در بذل و بخشش از بیت‌المال باز گذاشته به نحوی که برخی از این مدیران اقدام به دریافت حقوق‌های نجومی می‌کنند، متاسفانه عدم نظارت‌ها هم این پدیده را گسترش می‌دهد.
سال گذشته نیز در همین زمینه، علی بهادرجهرمی، کارشناس اقتصادی با بیان اینکه، حقوقهای نجومی خروجی اصلی غیر شفاف بودن بودجه شرکتهای دولتی می‌باشد، گفته بود: «شرکتهای دولتی از تیررس نظارتی سازمان بازرسی و دیوان محاسبات خارج شده‌اند.»
شرکت‌های دولتی
 0.3 درصد درآمد خود را مالیات می‌دهند!
یک نکته بسیار مهم در زمینه شرکت‌های دولتی، میزان مالیاتی است که پرداخت می‌کنند، در لایحه بودجه سال 99 درآمدهای مالیاتی و گمرکی 198 هزار میلیارد تومان مفروض شده است؛ مالیات علی الحساب اشخاص حقوقی دولتی 5788 میلیارد تومان و مالیات عملکرد شرکت‌های دولتی 6942 میلیارد تومان در نظر گرفته شده است.
بر همین اساس می‌توان گفت مالیاتی که شرکت‌های دولتی در سال آینده پرداخت می‌کنند، 3.5 درصد کل درآمدهای مالیاتی و دو درصد کل درآمدهای بودجه است! از سوی دیگر رقم مالیات پرداختی شرکت‌های دولت به‌اندازه 0.39 درصد کل درآمدهای آنها می‌باشد! یعنی حتی به‌اندازه یک درصد درآمدخود هم مالیات نمی‌دهند.
نکته تاسف بار اینکه رشد درآمد شرکت‌های دولتی در سال آینده نسبت به سال 98 بالغ بر 19.8 درصد بوده در حالی که رشد مالیات آنها به همین نسبت 5.7 درصد مفروض شد. بر همین اساس، طی روزهای گذشته
سید علی مدنی زاده، مشاور پورمحمدی (معاون بودجه سازمان برنامه و بودجه) از ناکارآمدی و بسیار پرهزینه بودن این شرکت‌ها گفته بود.
به گزارش خبرگزاری فارس، همچنین در تفکیک منابع و هزینه‌های شرکت‌ها و بانک‌ها مشخص است که از مالیات 5788 میلیارد تومانی سال آینده سهم شرکت‌ها 4942 میلیارد تومان، بانک‌ها 840 میلیارد تومان و موسسات پنج میلیارد تومان در نظر گرفته شد.
عوارض خروج از کشور برای اربعین تغییری نکرد
از دیگر تصمیمات دولت برای لایحه بودجه 99، اینکه درآمد حاصل از عوارض خروج مسافر از مرزهای کشور با تغییراتی همراه شده است. عوارض خروج برای هر نفر 264 هزار تومان تعیین شده ضمن اینکه عوارض خروج زائرین حج تمتع، عمره 132 هزار تومان لحاظ شده است. عوارض خروج هوایی 45 هزار تومان و عوارض خروج زمینی  ودریایی 15 هزار تومان است.
گفتنی است، ارقام تعیین شده در اجزاء الف و ب این بند برای سفر دوم به میزان 50 درصد و سفرهای سوم و بیشتر به میزان 100 درصد افزایش خواهد یافت. ضمن اینکه مبلغ 400 هزار ریال از عوارض خروجی برای توسعه زیرساخت‌ها و تاسسیات گردشگری و حمایت از بخش میراث فرهنگی و صنایع دستی اختصاص می‌یابد.
البته طبق بند د تبصره 11 لایحه بودجه 99 کشور زائران اربعین از پرداخت عوارض خروج معاف شدند. براساس این بند زائران اربعین که از تاریخ چهاردهم شهریور ماه سال ١٣٩٩ تا دوم آبانماه سال ١٣٩٩ از مرزهای زمینی به مقصد کشور عراق از کشور خارج می‌شوند از پرداخت عوارض خروج معاف می‌باشند.
وام ازدواج تغییری نکرد
همچنین رقم وام ازدواج در سال آینده مطابق با بند «الف» تبصره 16 لایحه بودجه سال 99 کل کشور، رقم وام ازدواج در سال آینده مشابه سال جاری باقی ماند. متن این تبصره به شرح زیر است: «تسهیلات قرض‌الحسنه ازدواج برای هر یک از زوج‌ها در سال ١٣٩٩ سیصد میلیون ریال با دوره بازپرداخت پنجساله با أخذ یک ضامن معتبر و سفته است.
به‌منظور حمایت از ازدواج جوانان، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران موظف است از محل پس‌انداز و جاری قرض الحسنه نظام بانکی، تسهیلات قرض‌الحسنه ازدواج به زوجه‌ایی که تاریخ عقد ازدواج آنها بعد از ١/١/١٣٩٦ می‌باشد و تاکنون وام ازدواج دریافت نکرده‌اند، با اولویت نخست پرداخت کند.»
یک نکته تاسف برانگیز البته این بود که لایحه بودجه سال ۱۳۹۹ کل کشور درحالی تقدیم مجلس شد که بودجه فعالیت‌های قرآنی کشور با عنوان بودجه «صندوق مشارکت توسعه فرهنگ قرآنی» با کاهش ۸۰ درصدی به مبلغ ۲۰ میلیارد تومان ارائه شده است. البته فعلاً ریالی از بودجه قرآنی سال ۱۳۹۸ پرداخت نشده است.

16 آذر تولد دو شعار (یادداشت میهمان)


16 آذر سال 1332 خورشیدی، یعنی 110 روز بعد از کودتای 28مردادی که آمریکا و انگلیس، دولت مردمی مصدق را با دلار و به زور قمه و ساتور شعبان جعفری ساقط کرد و شاه‌گریخته پهلوی را به کشور برگرداند و دادگاه مصدق شروع شده بود، محمدرضای پهلوی به پاس قدردانی وخوش خدمتی به اربابان خود و جبران ترس خود از ملت و فرارش از کشور، سه دانشجوی ایرانی به نامهای مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و آذر شریعت‌رضوی را در دانشگاه تهران و با شلیک مستقیم تیرجنگی به شهادت رساند. جرم این سه آذر اهورایی، اعتراض به سفر کاردار سفارت انگلیس به تهران و محاکمه مصدق بود که همزمان با سفر نیکسون معاون رئیس‌جمهور آمریکا به ایران نیز بود که بعد از آن همه جنایت، همچنین اسقاط دولتِ مردم و کشتار بی‌گناهان و هتک ایران در جهان و... صورت می‌گرفت. گویی آب از آب تکان نخورده و هیچ اتفاقی نیفتاده و آمریکا و انگلیس جنایت و خیانتی نکرده‌اند که اینچنین مورد اعتماد شاه ایران هستند.
کسانی که دشمنی آمریکا و انگلیس با ایران را به خاطر انقلاب و بعد از تسخیر لانه جاسوسی می‌دانند یا نادانند یا ناباب. وگرنه نباید داستان را از نصفه تعریف کنند که نامردی است. مثلاً اگر کینه شتری آمریکا از ما به خاطر شعارهای انقلابی و محو اسرائیل از زمین و امثال اینها بود، مدعیان بفرمایند که شعار مصدق، مرگ برآمریکا بود یا مرگ بر انگلیس؟ مصدق حزب‌اللهی و خانواده شهید بود یا بسیجی و سپاهی؟ دولتش می‌خواست اسرائیل را از صفحه روزگار محو کند یا آمریکا را شیطان بزرگ می‌دانست؟ او هم که حقوقدان بود و اتفاقاً مخالف انگلیس. آیا او هم زبان دنیا را نمی‌دانست؟ سؤال بسیاری از مردم از جامعه‌شناسان و روانشناسان این است که واقعاً چرا عده‌ای مردم را – دور از جان- مثل خود فرض می‌کنند؟ دیوار بی‌اعتمادی به آمریکا در زمان مصدق بلند بود یا کوتاه؟ شهدای 16آذر 32 پرچم آمریکا را در دانشگاه آتش زدند که پاسخشان سرب داغ شد؟ یا با جهان درافتادند که در خون خود غلتیدند؟  
مشکل ما در صد سال اخیر و مخصوصاً در این 40 سال انقلاب با کار به دستانی است که ناصالح بوده و هستند و یکی دوتا نیستند. در زمینه تاریخ و تدوین کتب درسی ضعف مفرط ما نفوذ کسانی بوده و هست که یا تاریخ را نمی‌دانستند یا خدا را، که وقایع مهم را از حافظه مردم خط زدند و مأموریت « بی‌تاریخ سازی » کشور را خوب انجام دادند. نسل کشی عجیب و تاریخی انگلیس از ایران در سال‌های 1295 تا 1298 خورشیدی که در آن نیمی از جمعیت 18میلیونی ایران به کام مرگ افتادند و حتماً یکی از دلایل روی کار آمدن رضاشاه نیز همین بود، در هیچ کتاب تاریخی درسی و غیر درسی مدرسه و دانشگاه و حوزه نیامده است و اگر نبود تشکیک صحیح و به جا در افسانه هولوکاست، و نیاز به « فریاد تاریخ » در برابر مستکبران، هیچ‌گاه این قتل عام، حتی در همین سطح ضعیف امروزی هم مطرح نمی‌شد. عجیب‌تر از این سکوت، تلاش وسیع گروهی است که قصد دارند با فراموشاندن تاریخ، دهان خون آلود دشمنانی که مردم ایران را سالها به دندان کشیده‌اند پاک کنند و از دیوهای وحشی آمریکا و انگلیس، کدخدا و شرکای تجاری بسازند.
شاید اگر گروه‌های مختلف علمی و جوان، بر پیامدهای آن قحطی بزرگ بر فرهنگ و اجتماع و سیاست و اقتصاد و... تمرکز کنند، واقعیات ارزشمندی به دست آید. از این صنف فراموش شده‌ها در تاریخ کم نیستند. انقلاب خونین مسجد گوهرشاد که در حمایت از علما و فرهنگ ایرانی و حدود 7 ماه قبل از کشف حجاب صورت گرفت هم به بلای نسیان و تحریف مبتلا شد. آمدن و رفتن رضاشاه، داستان کشف حجاب، خیانتها و خباثتهای 50-60 ساله ریپورترهای پدر و پسر،  روی کار آمدن محمدرضا، ملی‌سازی نفت، فرار شاه و کودتای 28 مرداد، معضل روشنفکران متحجر و... و تاریخ انقلاب، از اسناد لانه جاسوسی تا قرارداد الجزایر و ماجرای مذاکرات منجر به آزادی گروگانها و مک فارلین و... و ده‌ها فراز و نشیب تاریخ ایران که جایی در کتب درسی و فیلمها و فیلمنامه‌ها و برنامه‌ها و بازی‌های رایانه‌ای حتی داخلی ندارند. و واقعاً چه دستهایی در کار است که نمی‌خواهد مردم واقعیات تاریخ ایران را بدانند؟
شاه برای ابراز مراتب چاکری و نوکری خود به سردمدارانش باید از جوانان وطن قربانی می‌گرفت و صدای در گلو مانده مردم را خفه‌تر می‌کرد؛ که حکایت ضحاک‌ها همین است. چه روزی برای انتقام از مردم مظلوم ایران، بهتر از 16 آذر 32 و چه قشری آزاردهنده‌تر از دانشجوها برای حکومت خودکامه پهلوی. دانشجویان به باز شدن پای انگلیس و آمریکا به ایران معترض بودند. می‌گفتند چرا شاه روابط با انگلیس یا همان بریتانیا را از سر می‌گیرد؟ و چرا باید معاون رئیس‌جمهور آمریکا به ایران بیاید؟ آن هم 110 روز بعد از کودتای 28مرداد و خباثت انگلیس و دست داشتن آمریکا در اسقاط دولت قانونی مردم. و اصلاً به جای شاه چرا مصدق محاکمه می‌شود؟ سؤالات به حقی است که شاه یا باید راستش را می‌گفت که دست نشانده آمریکا و انگلیس است یا اینکه جواب سؤال را با سرب داغ می‌داد که داد.
یکی از دلایلی که برای تولد فلج جریان روشنفکری در ایران گفته می‌شود همین است که دانشجویان سال 32، ذات خبیث آمریکا و انگلیس را 66 سال پیش شناختند و به مبارزه برخاستند ولی هنوز برخی مدعیان روشنفکری نه اینان را دشمن می‌دانند و نه دشمن می‌گیرند و نه اجازه می‌دهند کسی درباره آنها سخن بگوید و بنویسد. این عجیب نیست؟ دلیل متون درسی بی‌« مرگ برآمریکا و انگلیس » امروز ما همین است. دانشجوی آزاده سال 32 تا 98 می‌تواند مردانه صدا بلند کند و حق خود را از شیطان بزرگ و شیطان پیر، مطالبه کند ولی کم نیستند روشنفکران و سیاسیون و تحصیلکردگان غربزده‌ای که ترس خود را پشت توجیهات خودساخته پنهان می‌کنند و زبانشان به حق نمی‌چرخد. اگر می‌توانستند موسای کلیم‌الله را به خاطر نمک خوردن از مبارزه با فرعون باز می‌داشتند و محمد امین را از مقابله با‌اشرافِ مشرک می‌هراساندند. و شرم برآن نان و نمک و مال و مقامی که زبان را از حق گفتن بیندازد و مردان را چون فلج فکری به کنج تسامح با خونخواران بکشاند.
به دستور شاهی که برترین هنرش فرار بود و مظلوم‌کشی، در 16 آذرماه 32، مأموران به دانشگاه تهران ریختند و با رگبار مرگبار خود، دانشجویان را غافلگیر کرده و در این میان سه دانشجوی وطن را به شهادت رساندند. فردای آن‌روز نیکسون، در میان تدابیر شدید امنیتی و نیروهای تودرتوی نظامی در دانشگاه تهران حضور یافت و دکترای افتخاری حقوق را از دست قاتل دانشجویان دریافت کرد و به عنوان یک حقوقدان قلابی و بی‌شرم، به غیرت نداشته شاه و روشنفکرنمایان درباری خندید و رفت. یکى از روزنامه‌ها در همان روزها مطلبی خطاب به نیکسون نوشت که در آن با‌اشاره به میهمان نوازی ایرانیان آمده بود: «آقاى نیکسون! وجود شما آن قدر گرامى و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنى دانشجویان دانشگاه را قربانى کردند».
از این روز به بعد شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شاه» از اندیشه و گفتار انقلابیون به شعار مردم ایران تبدیل شد و دانشجویان اولین زخم خونین آمریکا را بر تن وطن دیدند و لمس کردند اما یک دهه بعد امام خمینی مرحله نهایی تحقق این شعار را در زیر پرچم نورانی اسلام آغاز کرد و سرانجام به ثمر نشاند.
تقلای بیهوده لیبرالهای سیه روست که می‌خواهند چهره شیطان بزرگ را بزک کنند وگرنه تاریخ ما گویای چهره پلید آمریکاست. بی‌اعتمادی به آمریکا علم هزار بار تجربه شده است. اگر بتوان‌اشتباه مصدق در اعتماد به آمریکا را توجیه کرد و تبعیدش را تنبیه او دانست ولی هرگز نمی‌توان از گناه لیبرالهایی که ایران امروز را به زحمت آمریکا و مذاکره با او انداختند گذشت و آنها را هنوز پُرروهایی دید که تنبیه نشده‌اند و از رو نرفته‌اند. فتنه‌های این سالها و مخصوصاً ماه گذشته کشور نتیجه همان فکرفلجی است که قادر به فهم حقیقت یا اقرار به آن نبوده و نیست و هنوز هم در راه کج خود لج می‌کنند. نمی‌فهمند که انقلاب اسلامی ایران اهل باج دادن، حتی در شرایط جنگ سخت تحمیلی و تحریم تحمیلی و فتنه نرم 88 و آشوب و بلوا و فتنه پیچیده 98 نبوده و نیست و ساده‌لوحان و پوچ‌اندیشان، هر کاری بکنند هم نمی‌توانند با این وطن فروشی‌ها، نظام را به مذاکره با شیطان وادار کنند. مگر شیر به شغال باج می‌دهد؟

محمدهادی صحرایی

ثبت‌نام نامزدها آغاز شد مردم از مجلس یازدهم چه می‌خواهند؟

کمتر از 3 ماه به پایان عمر مجلس دهم باقی‌مانده و ثبت‌نام از داوطلبان یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از امروز دهم آذرماه آغاز می‌شود، اما از همین امروز تا روز شمارش آراء سؤالی که در رسانه‌ها و محافل سیاسی مطرح می‌شود این است که چه کسانی در انتخابات مجلس یازدهم ثبت‌نام می‌کنند و در نهایت چه کسانی بر صندلی‌های سبز بهارستان تکیه می‌زنند؟ اما سؤال مهم‌تری که بایستی در ‌ترازوی نقد و بررسی کارشناسان، مسئولان و نامزدهای انتخابات قرار بگیرد این است که مردم از مجلس یازدهم چه می‌خواهند؟



سرویس سیاسی-

مجلس «کارآمد» یا سلفی‌گیر؟!
این شاید پررنگ‌ترین تصویر مجلس دهم در ذهن عموم مردم باشد؛ مردادماه 96 بود که سلفی بعضی از نمایندگان مجلس (که عمدتاًً عضو لیست امید بودند) با فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جریان مراسم تحلیف حسن روحانی با واکنش‌هایی عمدتاًً منفی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مواجه شد تاجایی‌که در فضای مجازی به «سلفی حقارت» معروف شد و یکی از نمایندگان مجلس به‌دلیل گرفتن عکس سلفی با فدریکا موگرینی عذرخواهی کرد!
صادق خرازی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب همان زمان گفت: «ای‌ کاش مجلس یک واحد آموزش پروتکل رفتار و اخلاق جمعی برای نمایندگان محترم تدارک می‌دید که وجاهت نمایندگان محترم دست‌مایه نقد قرار نمی‌گرفت.»
بی‌شک یکی از مطالبات و انتظارات مردم از مجلس دهم کارآمد بودن مجلس، بصیرت و بینش سیاسی نمایندگان، التزام به حفظ شئون نمایندگی و حفظ عزت ملی از سوی وکلای ملت است نه مجلسی که تلاش و‌اشتیاق نمایندگانش، گرفتن سلفی حقارت باشد!
مجلس «با برنامه»
نه لیست‌های «تَکراری»
با وجود مشکلاتی که ماحصل دولت روحانی و مجلس دهم است، اصلاح‌طلبان معتقدند که دیگر شعار «تَکرار می‌کنم» جواب نمی‌دهد. م.ت، محکوم فتنه 88 در اردیبهشت‌ماه سال جاری در گفت‌وگو با همشهری اظهار داشت: «خاتمی ‌می‌گوید من اگر «تَکرار» هم کنم، دیگر مردم رأی نمی‌دهند» صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاح‌طلب هم پیش از آن چندین مرتبه گفته بود که «خاتمی‌۲۰ مرتبه هم «تَکرار» کند، فایده ندارد». همچنین سعید حجاریان در مردادماه سال جاری در مصاحبه با سازندگی گفت: «مردم می‌گویند دیگر با طناب شما اصلاح‌طلبان به چاه نمی‌رویم».
از سوی دیگر موج انتقادات مدعیان اصلاحات به مجلس دهم را هم اضافه کنید که نمایندگان فراکسیون امیدی که خودشان وارد لیست کرده بودند را بارها، «منفعت‌طلب»، «رانت‌خوار»، «سودجو» و حتی «غیرخودی» و «نفوذی» نامیدند.
از این ‌رو به‌نظر می‌رسد که در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی، مردم، به‌دنبال نامزدهایی هستند که با برخورداری از ویژگی‌هایی چون کارآمدی، دلسوزی، تجربه داشتن، برنامه داشتن و پرتلاش بودن، برنامه‌های خود را ارائه می‌کنند نه کسانی که یک‌شبه نامشان در لیست‌های با پول بسته‌شده قرار می‌گیرد.
مجلس «شفاف»
طرح اصلاح ماده 121 قانون آیین‌نامه داخلی مجلس که علنی‌سازی رأی نمایندگان یا «شفاف‌سازی آرا» نام گرفت به‌منظور اجرای شفافیت آرای نمایندگان مجلس شورای اسلامی از دو سال پیش تا مهرماه سال جاری در صدر اخبار و تحلیل‌های رسانه‌ها قرار گرفت. هدف از این طرح این بود که آرای نمایندگان در مجلس همراه با آمار حضور و غیاب در جلسه‌ها، میزان مرخصی‌ها، مأموریت‌ها، سفرها و دیگر فعالیت‌های آنان به‌صورت شفاف به اطلاع جامعه برسد.
در نهایت بعد از آنکه مجتبی ذوالنور، نماینده مردم قم در هفته اول شهریورماه سال جاری این طرح را تهیه و به امضای ۱۹۰ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رساند، مدعیان اصلاحات به بهانه اینکه هدف طرح «تفتیش عقاید است» با آن مخالفت کردند؛ مخالفت‌هایی که موجی از واکنش‌ها را برانگیخت تا جایی ‌که حجت‌الاسلام پناهیان انتقادات تندی را نسبت به مخالفان آن مطرح کرد و در شهریور سال جاری طی سخنانی در هیئت میثاق با شهدا دانشگاه امام صادق(ع)، گفت: «یکی از راه‌های استخفاف ملت این است که رأی مجلس را پنهان کنند! چرا اکثریت نمایندگان مجلس رأی می‌دهند به اینکه رأی نماینده‌ها نباید شفاف باشد؟ آیا ملت را خوار و بی‌مقدار می‌دانند؟ بعد هم برخی به‌صورت بسیار جاهلانه و احمقانه‌ای می‌گویند «مگر می‌خواهید تفتیش عقاید کنید؟... آی مجلس شورای اسلامی، چه کسی به شما حق داده که شفاف رأی ندهید و شفاف رأی دادن را تفتیش عقاید بدانید؟ بگویید چه چیزی را دارید از ملت پنهان می‌کنید؟»
مدعیان اصلاحات و نمایندگان منفعل و بی‌عمل فراکسیون امید، درنهایت طرح شفافیت آراء را با طرح «شفافیت آرای نظام تقنینی» دور زدند و اصل ماجرا را به محاق بردند. از این‌ رو یکی از آسیب‌های مجلس دهم، عدم شفافیت و به انحراف بردن این مطالبه عمومی‌ است؛ آسیبی که مطمئناً مردم در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی انتظار درمان آن را دارند.
مجلس «ناظر» نه مجلس وکیل‌الدوله!
قانون اساسی برای نمایندگان مجلس شورای اسلامی ابزارهایی مانند سؤال، استیضاح، تحقق و تفحص و... را پیش‌بینی کرده است تا وکلای ملت برای ایفای وظایف نمایندگی خود به آنها تمسک جویند. سؤالی که مطرح می‌شود این است که در طول عمر مجلس دهم، نمایندگان مجلس چه میزان از این ابزارها استفاده کردند؟ و اساساًً چه میزان از آنها با جدیت دنبال شده است؟ جالب است از طرح 32 استیضاح در مجلس دهم! صرفاً 8 مورد به استیضاح کشیده شد که به‌جز 2 مورد (استیضاح ربیعی، وزیر سابق تعاون، کار و رفاه اجتماعی و مسعود کرباسیان وزیر امور اقتصادی و دارایی) سایر موارد رأی اعتماد گرفتند. و این‌همه در حالی است که در طول سال‌های گذشته، شاهد سوءمدیریت و افزایش تورم‌های چندصد درصدی در بخش‌های مسکن و خودرو و تورم بیش از 42 درصدی نقطه‌به‌نقطه، اختلاس‌های 13 و 15 هزارمیلیاردی صندوق ذخیره فرهنگیان، رانت 18 هزار میلیارد دلاری و حقوق‌های نجومی و وجود حدود 3 هزار فیش حقوقی 20 تا 50 میلیونی، واگذاری‌های مسئله‌دار در ده‌ها مورد به‌نام خصوصی‌سازی و صدها مشکل دیگر به‌ویژه آمارهای بد اقتصادی در شاخص فلاکت، نرخ بیکاری، حجم نقدینگی، بدهی‌های دولتی و... بوده‌ایم.
چگونه و بر اساس چه لابی‌هایی این‌گونه می‌شود که عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی سابق که حادثه قطار تبریز- مشهد ناشی از سوءمدیریت او بود و روزی با زیر سؤال بردن شأن وزیر جمهوری اسلامی و توهین به یک خبرنگار (و پرت کردن میکروفون او) موجی از واکنش‌ها را برانگیخت و روزی هم گفت «افتخار می‌کنم حتی یک مسکن مهر افتتاح نکردم» و... 3 بار در مجلس استیضاح می‌شود و هر بار با قدرت بیشتر در سمتش ابقاء می‌شود؟
یکی از نشانه‌های ضعف مجلس این است که استیضاح‌ها و سؤال‌ها- حتی سؤال از روحانی بدون نتیجه ماند! مانند اینکه قرار بوده نمایندگان مجلسی که بیشتر وکیل‌الدوله هستند چند سؤال از رئیس‌جمهور بپرسند و اگر هم از سؤال‌ها قانع نشوند، اتفاقی نیافتد!
شهریورماه سال گذشته بود که با رأی‌گیری درباره 5 سؤال از رئیس‌جمهور؛ نمایندگان تنها از یک پاسخ روحانی قانع شدند؛ به عبارتی روحانی پاسخ قانع‌کننده‌ای به ناکارآمدی اقتصادی دولت نداشت و در نهایت هم معلوم نشد 4 سؤالی که مجلس از آن قانع نشد به قوه قضائیه ارجاع شد یا نه و یا آنکه رئیس‌جمهور از قانون استنکاف کرده است یا نه؟
از دیگر نشانه‌های وکیل‌الدوله بودن مجلس دهم به 6 بار رأی‌گیری برای نجات یک طرح دولتی! بسنده می‌شود. ماه گذشته بود که اصلاحیه کمیسیون اجتماعی بر طرح تشکیل وزارت بازرگانی با مخالفت نمایندگان روبه‌رو شد و طبق قانون این طرح باید به مجمع تشخیص می‌رفت اما لاریجانی برای جلوگیری از ارسال این طرح به مجمع چندین بار اصلاحیه کمیسیون را به رأی نمایندگان گذاشت اما همچنان با آن مخالفت شد تا آنکه سرانجام نمایندگان با ارجاع مجدد آن به کمیسیون موافقت کردند.
مجلس اخلاقی و متعهد به شئون نمایندگی
از دیگر ضعف‌های مجلس دهم، بروز و ظهور برخی حواشی و بی‌اخلاقی‌ها از سوی تعدادی از نمایندگان بود. توهین نماینده سراوان به کارمند گمرگ، توهین نماینده اصلاح‌طلب و عضو حزب کارگزاران به کریمی‌قدوسی، بی‌ادبی نماینده اصلاح‌طلب به محمدمهدی زاهدی، درگیری فیزیکی و بی‌ادبی یک نماینده فراکسیون امید با دانشجویان انقلابی، پخش پول و تحقیر کودکان یک منطقه از سوی یک نماینده اصلاح‌طلب و یا اخیراً توهین نماینده مجلس به یک دانشجو (قرص بارداری) و... که همگی در شبکه‌های مجازی منتشر و در برهه‌هایی واکنش‌های زیادی را برانگیخته است، تنها بخش کوچکی از این موارد است.
بدون ‌تردید رعایت اخلاق و آداب اسلامی در مباحث، التزام به حفظ شئون نمایندگی، مردمی‌بودن و رعایت اخلاق تبلیغاتی یکی از بایسته‌هایی است که مردم از مجلس یازدهم انتظار دارند.
نماینده ‌در تراز انقلاب اسلامی
در آستانه برگزاری انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی (اسفند 94) پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری شاخص‌های نماینده‌ تراز انقلاب اسلامی را بر اساس بیانات رهبر انقلاب اسلامی در چند محور منتشر کرد؛ شاخص‌هایی که به‌واقع، آینه تمام‌نمای انتظارات و مطالبات مردم از مجلس مطلوب و کارآمد است. آنچه در پی می‌آید خلاصه‌ای از آن محورها و شاخص‌هاست:
1) محور اعتقاد و التزام عملی؛ پایبندی به احکام اسلام، عدم انحراف عقیدتی و اخلاقی، تقوا و تدین، پایبندی به ‌نظام و قانون اساسی، صداقت، امانت و انقلابی و در خط امام(ره) بودن
2) محور اقتصادی؛ اهتمام به امور مستضعفین و دلسوز مردم و طبقات محروم، روحیه مبارزه با راحت‌طلبی، مبارزه با مفاسد اقتصادی، عدم وابستگی به کانون‌های قدرت و ثروت، ساده زیستی و پرهیز از ‌اشرافی‌گری، اهل خدمت به مردم
3) محور سیاسی؛ عدم وابستگی و تمایل به شرق و غرب، پایبندی به وحدت و انسجام ملی، شجاعت، بصیرت و بینش سیاسی، حفظ عزت ملی
4) محور عملکرد و تخصص؛ کارآمدی، دلسوزی، تجربه داشتن، برنامه داشتن، خوش‌نامی ‌و جوان‌گرایی، اهتمام در قانون‌گذاری و نظارت، ساده‌لوح نبودن، نگاه کلان ملی داشتن، تصمیم‌گیری مستقل با استفاده از نظر کارشناسی و پرتلاش بودن
5) محور اخلاقی و شئون نمایندگی؛ رعایت اخلاق و آداب اسلامی در مباحث، التزام به حفظ شئون نمایندگی، حریص نبودن برای تصدی سمت نمایندگی، مردمی‌بودن، رعایت اخلاق تبلیغاتی و ندادن وعده‌های نشدنی
جشنواره ثبت‌نام نداریم!
عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان روز پنج‌شنبه گذشته طی سخنانی در همایش هیئت‌های نظارت شهرستان‌ها و بخش‌های استان فارس اظهار داشت: برخی ثبت‌نام در انتخابات را با جشنواره ثبت‌نام اشتباه گرفته‌اند. ما جشنواره ثبت‌نام نداریم.
وی با بیان اینکه داشتن شرایط قانونی برای ثبت‌نام در انتخابات اصل است، گفت: اگر شرایط قانونی را ندارید چرا وارد این عرصه می‌شوید.
سخنگوی شورای نگهبان خطاب به افرادی که درصدد سودجویی از انتخابات هستند، تأکید کرد: از ورود کسانی که قصد سودجویی دارند جلوگیری خواهد شد و این حکم قانون است.

 

یک مجلس و دوشاه؛ یکی گریست و دیگری به توپ بست

لیاخوف، فرمانده بریگاد قزاق با دستور محمدعلی شاه در دوم تیرماه ۱۲۸۷ مجلس را به توپ بست تا نخستین تجربه مجلس ایرانیان با تندروی افراطیون و خودکامگی شاه ناکام بماند.

خبرگزاری فارس ـ گروه تاریخ ـ رحمت رمضانی: دور اول مجلس شورای ملی در ۱۴ مهر ماه ۱۲۸۵ خورشیدی در حضور مظفرالدین شاه گشایش یافت. مظفر‌الدین شاه با اینکه در تب شدیدی می‌سوخت و از درد پا در عذاب بود با کمک دو نفر از درباریان که زیر بازوی قبله عالم را گرفته بودند، خود را به عمارت موقتی مجلس در کاخ گلستان رساند. سپس خطابه خود را در حالی که می‌گریست، آغاز کرد و گفت: «خدا را شاکرم که به آرزوی ۱۰ ساله‌ام رسیدم.»

به میمنت افتتاح مجلس نخست شهر‌های بزرگ چراغانی شد و ۱۱۰ گلوله توپ شلیک شد، اما گریه مظفری برای نخستین مجلس شورای ملی ایران شگون نداشت. چرا که در دوم تیرماه ۱۲۸۷ خورشیدی درست یک سال و ۸ ماه و ۱۷ روز دیگر به دستور شاه جدید محمد‌علی شاه به توپ بسته شد. 


مظفرالدین شاه قاجار در مجلس افتتاحیه اولین مجلس مشروطیت

نمایندگان دوره اول مجلس شورای ملی

نمایندگان دور اول مجلس قانونگذاری بر اساس رای مردم انتخاب نمی‌شدند. بلکه اصناف، طبقات مختلف و شاهزادگان نمایندگان را انتخاب می‌کردند. جالب است بدانید میرزا حسین علی سیگاری از طرف صنف سیگارفروشان به مجلس راه یافت، اما این یادآوری دلیل نمی‌شود بر مجلس نخست ارزش‌گذاری منفی صورت بگیرد؛ چون اصناف گوناگون چون وعاظ و ذاکرین، تجار، صرافان، دوره‌گردها، بقالان،‌ علافان (برنج‌فروشان و علوفه فروشان) و... نماینده در مجلس داشتند. اقلیت‌های مذهبی ارامنه و یهودی‌ها، آیت‌الله بهبهانی و طباطبایی را به نمایندگی از خود انتخاب کردند.


نخستین مجلس شورای ملی

برگزاری انتخابات اینگونه مخالفانی هم داشت. به طور مثال یکی از مورخان معروف و معاصر مشروطه با انتقاد از انتخاب نمایندگانی مانند وثوق‌الدوله و مخبرالملک معتقد بود «پیداست که اینان را خواست‌های دیگری در دل می‌بوده و جز در پی سودجویی نمی‌بوده‌اند. نکته جالب توجه این است که وثوق الدوله و مخبرالملک و محقق الدوله در صف نمایندگان صنف بازرگان قرار گرفته‌اند و معلوم نیست چگونه بازرگانان تهران به انتخاب آنان به عنوان نمایندگان صنف خویش رضا داده‌اند.»

او همچنین انتخاب نمایندگانی مانند مشهدی باقر بقال و حاجی علی اکبر پلوپز را دیدنی می‌داند و می‌گوید: «از این گونه کسان ناآگاه چه کار برخاستنی؟. در این هنگام که رشته کارها از جنگ دربار در آورده شده و به دست توده می‌افتاد، مردان کاردان و آزموده می‌بایست که به جایی برسد».

نخستین جلسه رسمی دوره اول قانون‌گذاری

روز پس از افتتاح مجلس، نمایندگان تهران بدون اینکه منتظر ورود نمایندگان شهرستان‌ها باشند، تشکیل جلسه دادند. آن‌ها حتی اولین هیات رئیسه را تعیین کردند. مجلسیان همگی روی زمین نشستند و طرز رای دادن نمایندگان هم مخفی نبود. مجلسیان با بلند کردن دست رای می‌دادند و مرتضی قلی‌خان هدایت (صنیع‌الدوله) را به ریاست برگزیدند. حتی برخی از نمایندگان قبل از رای‌گیری استخاره می‌کردند!

تاسیس مجلس چنان نوری در دل نخبگان ایرانی آن زمان ایجاد کرد که ادیب‌السلطنه اشعاری در هشت بند در مدح و ثنای افتتاح مجلس اول سرود و در بین مردم منتشر کرد.

شکر ایزد کز انگشت تایید خداوند اجل
عقده بدبختی ایرانیان گردیده حل

مجلس شورای ملی منعقد گردید باز
کار ملت مستقر شد امر دولت مستقل

به تدریج نمایندگانی که از ولایت انتخاب می‌شدند به جمع نمایندگان می‌پیوستند. نخستین نماینده شهرها، تقی وکیل‌الرعایای همدانی بود که به تهران رسید.

مجلس با حضور ۸ تن از نمایندگان آذربایجان که شوری انقلابی داشتند و مناسب با ذایقه تندروها سخن می‌گفتند اهمیت دو چندان پیدا کرد. از این هشت تن مستشارالدوله، سیدحسن تقی زاده و میرزا ابراهیم آقاهیجان تندروتر از همه بودند. 


سید حسن تقی‌زاده از نمایندگان افراطی مجلس

چند دور نخست مذاکرات دور اول مجلس در کاخ گلستان و از روز ۲۹ شعبان عمارت فعلی بهارستان که در اختیار مجلس شورای ملی قرار داده شده بود، برگزار شد. 

این عمارت توسط میرزا مهدی‌خان شقای ملقب به ممتحن‌الدوله نخستین مهندس معمار (آرشیتکت) ایران برای میرزا حسین خان سپهسالار مشیرالدوله (صدراعظم معروف دوره ناصری) بنا شده بود که پس از مرگ مشیرالدوله تا قبل از آغاز به کار مجلس غلام‌علی خان ملیجک و همسرش اخترالدوله (دختر ناصرالدین شاه) در آن می‌زیستند. 

عدل مظفر

در روز سه شنبه ۲۴ شوال المکرم سال ۱۳۲۴ لوحه‌ای سر در مجلس نصب کردند. نصب این لوح با حضور جمعیت و شکوهی بسیار انجام شد. هنگام نصب، لایحه مفصلی هم قرائت کردند. جمعیت که بسیار خوشحال بودند با سلام و صلوات و دعا این روز فرخنده را جشن گرفتند. تابلوی عدل مظفر را با حروف ابجد نوشتند که نشان‌دهنده تاریخ قمری ۱۳۲۴ است؛ مصادف با  سالی که فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه صادر شد.

انبار باروت

ادامه کار مجلس اول شورای ملی در ایران با وجود همه خوش بینی نسبت به تاسیس نهاد قانون‌گذاری در کشور با مشکلات عدیده‌ای روبه رو شد. بزرگ‌ترین مشکل مجلس را می‌توان از یک سو کارشکنی‌های محمدعلی شاه و مستبدان و از سوی دیگر آشنا نبودن نمایندگان با کار قانونگذاری و تندروی نمایندگان افراطی مجلس دانست؛ به گونه‌ای که فریدون آدمیت در کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطه» در دفاع از مرتضی قلی خان صنیع الدوله نخستین رییس مجلس شورای ملی نوشت: «کارنامه مجلس صنیع‌الدوله گواهی می‌دهد که هر فکر و نقشه ترقی و رفرم که به مجلس عرضه گشت، به ابتکار عناصر درس خوانده و ترقی‌خواه بود».

در حالی که از جانب دسته افراطی هیچ طرح بدیعی در منطق پیشرفت و اصلاحات عمومی ارائه نشد. به حقیقت چنان قابلیت فکری نداشتند. در حالی که دولت و رجال مستبد درباری هم به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آسانی حاضر نبودند از اقتدار خود بکاهند، آنها می‌خواستند مجلس مرکز قانون‌گذاری باشد و در امور سیاسی و اجرایی دخالت نکند، چنانکه مشیرالدوله در روزهای نخست مجلس به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سعدالدوله گفته بود اینجا مشروطه نیست، شاه یک مجلسی به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شما داده که بنشینید و قانون وضع کنید.

کشاکش بین شاه و مجلس ادامه می‌یابد و در اردوگاه مشروطه‌خواهان نیز صدای واحدی برنمی‌خیزد. مشروطه‌طلبان درباره طرز تلقی از نظام مشروطه با هم اختلاف دارند. از یک سو مشروطه طلبانی مانند سیدحسن تقی‌زاده خواستار اجرای مو به موی نظام مشروطه مانند کشورهای غربی هستند و از طرفی دیگر شیخ فضل‌الله نوری معروف به شیخ شهید خواستار عدم مغایرت قانون با شرع است. 

اما شاه به رفتار مستبدانه خود ادامه می‌دهد و حتی می‌خواهد بنا بر میل و اراده شخصی خود بدون اخذ رای تمایل از مجلس، مشیرالسلطنه را به نخست وزیری انتخاب کند. مجلس زیر بار نمی‌رود و روز به روز روابط بین شاه و مجلس تیره‌تر می‌شود؛ تا بدان جا که محمدعلی شاه  بدون دعوت از مجلس تاجگذاری می‌کند و راه تقابل آشکار با مجلس را پی می‌گیرد و در اقدامی دیگر، میرزا علی اصغر اتابک را ـ که سه سال در خارج بسر می‌برد ـ برای صدارت به ایران دعوت می‌کند.


تاجگذاری محمدعلی شاه در باغشاه بدون حضور نمایندگان مجلس

تندروها به شدت با صدارت اتابک ملقب به امین السلطان مخالفت می‌کنند. سیدحسن تقی زاده نماینده تندروی تبریز طی نطقی پرشور، حملاتی به اتابک می‌کند. اتابک از طریق روسیه با کشتی جنگی دولت روس و با تشریفات رسمی به بندرانزلی وارد می‌شود. مجاهدان بندر انزلی می‌خواهند از ورود او جلوگیری کنند، ولی او مجاهدان را به حفظ مشروطه و تقویت مجلس اطمینان می‌دهد.

اما تقی‌زاده و نواب در تظاهر اتابک که دوست دیرین روس‌ها و سد پیشرفت نفوذ انگلیسی است، جوش و خروش نشان می‌دهند، ولی اتابک در مجلس ضمن نطقی برنامه و هدف دولت را تشریح کرده و مدعی می‌شود مسافرت او به اروپا در افکارش تغییراتی داده است و همه امور را با مشورت و صلاحدید نمایندگان انجام خواهد داد.

در آن ایام اوضاع کشور بسیار آشفته بود. فقر و بی‌پولی کارها را فلج کرده بود و در اکثر شهرها ناامنی و اغتشاش حکمفرما بود. اتابک کوشید بر اوضاع ناهنجار چیره شود. انجمن‌های ملی مکرر او را به قتل تهدید می‌کردند، ولی اتابک از میدان در نمی‌رفت و می‌خواست در پایان عمر نام نیکی از خود به یادگار بگذارد. او سعی کرد بین تندروهای مجلس (دموکرات‌ها) با اعتدالیون هماهنگی ایجاد کند و روابط شاه و مجلس را بهتر کند که در نهایت دچار تیر غیب شد و به قتل رسید.

در مورد اینکه چه کسی او را ترور کرد و آمران ترور چه کسانی بودند و به چه علت ترور شد، نظرات متعدد و مختلفی ابراز شده است. 


علی اصغر اتابک (امین السطان)

قتل اتابک کفه ترازو را به سمت مجلس سنگین کرد و شاه موقتا دست از دشمنی با مجلس برداشت، اما نه محمدعلی شاه دست از عداوت برداشت، نه افراطی‌ها و تندرو‌ها قصد داشتند از تندروی بپرهیزند. 

لایحه متمم قانون اساسی در ۵۱ اصل توسط مظفرالدین شاه به امضا رسید؛ هرچند این قانون دارای نواقص بیشماری بود و رئیس مجلس مقرر داشت کمیسیونی برای رفع نواقص قانون اساسی تشکیل شود. حدود و وظایف مجلس شورای ملی، شاه، وزرا و قوه قضائیه در این قانون، مبهم و نامعلوم بود. بنابراین رئیس مجلس مقرر داشت کمیسیونی برای رفع نواقص قانون اساسی تشکیل شود. این کمیسیون قانونی مفصل‌تر از قانون اساسی در ۱۰۷ ماده تنظیم کرد. 

در نهایت، بعد از کشمکش میان نمایندگان، متمم قانون اساسی با رعایت تساوی حقوق عموم مردم ایران و مسئولیت دولت در مقابل مجلس و تفکیک قوا از یکدیگر و محدودیت شاه به تصویب رسید و برای امضاء تقدیم محمدعلی شاه شد. 

از دیگر مواردی که کشمکش میان شاه و مجلس را فراهم کرد، تنظیم بودجه کشور بود. مجلس اقدام به کاهش حقوق ارباب حقوق و حذف تیولات کرد. همچنین از میزان مواجب بزرگان و اعضای خاندان سلطنت کاست و برای شاه، مواجب تعیین کرد.

اختلاف میان شاه و مجلس زمانی شدیدتر شد که مجلس خواست خزانه دولت را که در اندرون شاهی بود و شاه بر آن نظارت کامل داشت، به وزارت مالیه انتقال دهد. شاه در واکنش به عملکرد کمیسیون مالیه مجلس، از پرداخت مواجب به کارکنان سلطنتی خودداری کرد. در پی آن، کارکنان سلطنتی در اعتراض ابتدا در مسجد شیخ عبدالحسین چادر زده و به شورش و غوغا دست زدند. سپس با پیوستن اهالی میدان کاه‌فروش‌ها، غوغا اوج گرفت و آشوب طلبان به میدان توپخانه نقل مکان کردند.

اما با پا در میانی رییس ایل قاجار و تهدید شاه، غوغا برای مدتی خوابید، ولی مسئله انجمن‌های سیاسی و رسمی بهانه دیگری به محمدعلی شاه داد تا نیات پنهان خود را در کودتا علیه مجلس عملی کند. شاه از اوایل تشکیل انجمن‌ها یکی از مخالفان سرسخت به خصوص  انجمن تبریز بود، اما از سوی دیگر انجمن‌های سیاسی در بهارستان متحصن شده و خواستار ایجاد قشون ملی، دریافت پول مقرره از شاهزادگان ـ که مجلس وضع کرده بود ـ و واگذاری حفظ و حراست شهر به آنان بودند.

طرح قشون ملی بهانه را برای شاه کامل کرد تا سواران آذربایجانی را به پایتخت فراخواند و نیز چند هنگ شاهسون و بختیاری را به تهران آورد تا تکلیف خود را با مجلس یک‌سره کند. 

شیخ فضل‌الله نوری نیز از تندروی‌های افراطیون مجلس خسته شده بود و گوش شنوایی پیدا نکرد. آن‌ها با مشروعه‌خواهان در میدان توپخانه اجتماع کردند تا اجتماع عظیمی علیه مشروطه و پارلمان در توپخانه گرد هم بیایند. نیروی قزاق نیز برای جلوگیری از آشوب خود را برای سرکوب مشروطه‌خواهان مهیا کرد.

از سوی دیگر انجمن ایالتی تبریز با ارسال تلگراف به سایر انجمن‌های رسمی خواستار خلع محمدعلی شاه شد. مجلس نیز با سه راهکار در پی دفاع از خود بود. نخست آرایش دفاعی در نگهبانی مجلس و مقابله با حمله محتمل قزاقان، دوم، فرستادن نامه اعتراض به شاه و صدور بیانیه به سفارت‌های خارجی در نهایت عضدالملک، رئیس ایل قاجار را به حضور شاه فرستاد و به وی متذکر شد اگر شاه دست از اقدامات خود برندارد، ایل قاجار او را خلع و ولیعهد را جانشین او خواهد کرد.

اقدامات همه جانبه مشروطه خواهان سبب شد محمدعلی شاه از مواضع خود کوتاه بیاید. قرآنی امضا شده را به هیات دولت داد تا به مجلس ارسال کند، اما سوء‌قصد به جان محمد‌علی‌شاه در ۲۵ محرم ۱۳۲۶ همه رشته الفت شاه را گسست.

شاه از حادثه رست و آسیبی ندید و ۱۰ روز بعد به مجلس اولتیماتوم داد که عاملان سوء‌قصد تا چند روز دیگر دستگیر شوند و در غیر این صورت خود شخصاً اقدام خواهد کرد. اندکی بعد شاه دستور توقیف متهمان به سوء‌قصد را صادر کرد و عده‌ای از رجال به خانه عضدالملک روانه شدند. اما عضد‌الملک نیز نتوانست کاری برای مشروطه‌خواهان انجام دهد. سرانجام شاه به قصد استراحت اما به نیت حمله به مجلس از شهر خارج و به باغ شاه عزیمت کرد. سیم‌های تلگراف قطع شد تا اخبار حمله به مجلس به دیگر شهر‌ها ارسال نشود. هرچند آیت‌الله بهبهانی و طباطبایی موفق شدند تلگراف‌هایی به شهرها ارسال کنند.

محمدعلی شاه و عده‌ای از درباریان و شاهزادگان هنگام اقامت در باغ شاه، چند روز قبل از بمباران مجلس ۱. مصطفی حاجب الدوله ۲. محمدعلی علاءالسلطنه ۳. محمدعلی سردار افخمی ۴. حسین پاشا امیربهادر جنگ ۵. لیاخوف (پالکونیک) ۶. احمد میرزا قاجار (ولیعهد) ۷. حسینقلی میرزا نصرت السلطنه ۸. محمدعلی شاه قاجار ۹. شاهزاده مشدی (پسر کامران میرزا ) ۱۰. احمد مشیرالسلطنه ۱۱. علی موثق الملک ۱۲. ناصرالدوله دیبا ۱۳. مهدیقلی مجدالدوله ۱۴. محمود علاءالملک ۱۵. محمدولی آصف السلطنه

قبل از یاری شهرها به مجلس  لیاخوف، فرمانده بریگاد قزاق با دستور شاه در دوم تیرماه ۱۲۸۷ مجلس را به توپ بست  تا نخستین تجربه مجلس با تندروی تندروها و خودکامگی شاه بدشگون باشد.

 

چرا هلیم حواشی را هم می‌زنند؟(یادداشت روز)

عبید زاکانی آورده است مردی ادعای خدایی کرد. حاکم وقت فرمان داد حبسش کنند. فردی بر او گذر کرد و با ملامت گفت: جای خدا در زندان باشد؟ مرد زندانی جواب داد: خدا همه جا باشد!
این حکایت امروز دولت اعتدال و حامیان مدعی اصلاحات آن است. راهی که می‌رفتند به بن‌بست خورده و وعده‌هایی که می‌دادند به جایی نرسیده اما طوری حرف می‌زنند و برخورد می‌کنند که اگر کسی نداند گمان می‌کند یا دو روز است که بر سرکار آمده‌اند و یا تمام وعده‌های خود را عملی کرده‌اند. جناب آقای رئیس‌جمهور در جلسه هفته پیش هیئت دولت گفته است؛ «نباید برخی از تندروی‌ها و مسیرهای غیردقیق که مردم را آزار می‌دهد در جامعه اجازه بروز پیدا کند، چرا که مردم به اندازه کافی با غصه و سختی مواجه هستند و نباید اجازه داد که براساس بی‌دقتی‌ها غصه جدیدی بر مردم وارد شود.»
آقای روحانی در ادامه گفته است: «اقشار مختلف مردم اعم از زنان و کارگران هر مشکلی که به ذهن‌شان می‌آید و احساس می‌کنند که حقوق‌شان مراعات نمی‌شود، راه اصلی برای کسب حق خودشان انتخابات است.»
آقای جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور نیز در اظهارنظری گفته است: «ما در برابر همه مردم ایران با تنوع در رویکردها و اعتقادات مختلفی که دارند، مسئول هستیم. ما باید از رنج هر دختر و پسر ایرانی آزرده شویم. بايد زمينه رنج جوانان را از بين ببريم. با نه گفتن به مطالبات جوانان، مشکلات حل نخواهد شد.»
از آقای رئیس‌جمهور و جناب معاون اول باید پرسید به راستی امروز غم و غصه مردم چیست؟ دختران و پسران ایرانی از چه چیزی رنج می‌برند و مطالبه آنان چیست؟ اگر قرار باشد از داخل خودرو و با نگاه کردن به چهره مردم دنبال پاسخ به چنین سؤالاتی باشیم شاید بتوان به پاسخ‌هایی مانند حضور زنان در ورزشگاه و کنسرت و حجاب اختیاری و امثال اینها رسید اما اگر میان مردم و به خصوص جوانان بروید و پای درددلشان بنشینید به جرات می‌توان گفت اغلب پاسخ‌ها در سه کلمه خلاصه می‌شود؛‌ اشتغال، ازدواج و مسکن.
اگر کسی واقعاً به دنبال مطالبات جوانان است و می‌خواهد غمی از دلشان رفع کند باید درباره این مسائل حرفی برای گفتن داشته باشد و آستینی بالا بزند. بقیه حرف‌ها، باد هواست. البته حرف زدن و نظر دادن برای کارشناسان و منتقدان است و مسئولانی که سال‌ها از دوره مدیریت و کسب قدرتشان می‌گذرند باید از کارنامه خود بگویند که در این سه حوزه چه کرده‌اند و چه گلی بر سر جوانان زده‌اند. آقایان به گونه‌ای حرف می‌زنند که انگار رقیب بر کرسی نشسته و آنان نظاره‌گر و منتقد هستند!
مطرح کردن چنین سخنانی هرچند عجیب اما دور از انتظار نیست. وقتی حرفی برای گفتن و کارنامه‌ای برای ارائه نباشد باید به حاشیه‌ها چنگ انداخت و پناه برد. یک روز ازدواج دختری کم سن و سال را به مسئله اول کشور و مردم تبدیل می‌کنند و فریاد وا اسفا سرمی‌دهند و یک روز دیگر بر موج غائله «دختر آبی» سوار می‌شوند و حضور زنان در ورزشگاه را مسئله اول کشور می‌کنند.
وقتی هدف حاشیه‌سازی و فرافکنی باشد، هر بی‌اخلاقی و دروغی نیز ممکن است. اینجاست که مرده «دختر آبی» از زنده آن بیشتر ارزش دارد و خواسته خانواده آن مرحومه برای رعایت اخلاق و نمک نریختن بر این زخم، اهمیتی ندارد و باید آن را نادیده گرفت. چه کسانی برای آن مرحومه ‌اشک می‌ریزند و مدعی حمایت از حقوق زنان و دختران هستند، همان‌هایی که به تازگی و در ماجرای قتل میترا استاد مرزهای بی‌اخلاقی را جابه‌جا کردند و برای منافع حزبی و جناحی، دوجین انگ کثیف به آن مرحومه زده و در جایگاه قاضی نشسته و او را مهدورالدم خواندند! خودشان از این همه تناقض مشمئز نمی‌شوند؟!
مصادیق تناقضات، حاشیه‌سازی‌ها و نعل وارونه زدن‌های این جماعت یکی دو تا نیست. حزب کارگزاران که به حزب لیبرال و ‌اشرافی مشهور است دیروز بیانیه‌ای درباره شرکت هفت‌تپه و کارگران آن صادر کرده است. کارگزاران در بیانیه خود به عدم رعایت قواعد خصوصی‌سازی انتقاد و از «اختصاصی‌سازی و رانت‌خواری» شکایت کرده و در نهایت چنین نظر داده است که؛ «برای رسیدن به عدالت راهی جز توسعه وجود ندارد.» وقتی حدود دو سال پیش کیهان در چند شماره به ماجرای کارخانه رشت الکتریک و سرنوشت کارگران آن پرداخت که چگونه به اسم همسران آقایان کرباسچی(دبیرکل حزب سازندگی)، عبدالله نوری، قبه(معاون کرباسچی در زمان شهرداری تهران) و دختر باجناق کرباسچی خریداری شده و به خاک سیاه نشست، به جای پاسخگویی و شفاف‌سازی، به هیاهو و جنجال روی آوردند و مدعی شدند کارخانه ورشکسته بود و اصلاً از خرید آن ضرر کردیم. بعد هم رفتند از کیهان شکایت کردند که چرا گفته‌اید چندصد کارگر این کارخانه بیکار شدند و غاصبان رشت الکتریک دنبال فروش زمین چند هزار متری کارخانه که اینک در وسط شهر رشت است و متری چند میلیون ارزش دارد، هستند! دنیای عجیب و غریبی است. یک روز کارخانه‌ای که روزی در منطقه سرآمد و تولیداتش مشهور بود را به نام همسران خود خریدند و آن را به متروکه‌ای شبه جنگ‌زده تبدیل کردند و امروز در حمایت از کارگران شرکت هفت‌تپه بیانیه صادر می‌کنند و از نحوه خصوصی‌سازی آن گلایه می‌کنند!
در روزهایی که جمهوری اسلامی ایران در اوج اقتدار منطقه‌ای خود قرار دارد و همه راه‌ها به تهران ختم می‌شود، کشور درگیر دو جنگ نفس‌گیر در عرصه اقتصاد و فرهنگ است، مردم با مشکلات عدیده معیشتی دست و پنجه نرم می‌کنند، آمریکا و فرانسه دست به دست هم داده‌اند تا کلاه گشاد دیگری برای ایران تدارک ببینند، ناگهان فرعی‌ترین مسائل به مسئله اصلی و شماره یک کشور بدل می‌شود. از رئیس‌جمهور گرفته تا معاونان و وزرا و عمله و اکره رسانه‌ای دولت با تمام قوا وارد میدان می‌شوند تا مسئله‌ای که خود بزرگ کرده‌اند و به جای اولویت‌های واقعی نشانده‌اند، حل کنند. بحران کارآمدی و محبوبیت با این شامورتی‌بازی‌ها حل نمی‌شود. اگر گوشه‌ای از این حمیت و انگیزه صرف مشکلات و مسائل واقعی مردم می‌شد، بی‌شک حال و روز امروز مردم بهتر از اینها بود.
اگر صدایی هم در گوشه و کناری به پرسشگری بلند شود و بپرسد با آن همه وعده و وعیدی که دادید پس این چه وضع تورم و قیمت ارز و نرخ بیکاری و اجاره‌خانه و... است، هزار و یک بهانه جورواجور ردیف می‌کنند؛ از دولت پنهان گرفته تا کمبود اختیارات، کارشکنی رقبا، بدشانسی در روی کار آمدن ترامپ و... ابر و باد و مه و خورشید و فلک در ناکارآمدی آقایان دخالت دارند جز تصمیمات و عملکرد خودشان!
حاشیه‌سازی یکی از موانع مهم و اصلی پیشرفت کشور طی دو دهه گذشته، به‌خصوص سال‌های اخیر بوده است. روندی که دشمنان جمهوری اسلامی نیز به شدت از آن استقبال کرده و در ساختن حواشی یا پر و بال دادن به آنها، نقشی مهم داشته و دارند. از دشمنان کشور و مردم انتظاری جز این نیست و جای ملامت ندارد اما از آنان که نان این ملت را می‌خورند و هلیم حواشی را هم می‌زنند باید پرسید آقایان و خانم‌ها شما چرا؟!
محمد صرفی

 

برجام

مگر توصیه‌های رهبری رعایت شده است که برجام را پای ایشان می‌نویسند؟!

مدیرمسئول کیهان در مصاحبه با یورونیوز گفت: آقایان موقعی می‌توانند بگویند مسئولیت برجام با رهبری است که توصیه‌های رهبری را رعایت کرده باشند. اگر توصیه‌های رهبری را رعایت کرده بودند، بله، مسئولیتش با رهبری بود.

حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در مصاحبه با یورونیوز گفت: پیشنهادات آقای ماکرون تا حالا همان پیشنهادات دونالد ترامپ بوده است. خودش هم به صراحت گفته است ما همان دیدگاه را دنبال می‌کنیم. اینستکس هم در حقیقت تحقیر مردم ایران است. ضمناً اینستکس به معنای نفی رسمی ‌برجام است. آمریکا از برجام خارج شد و با این کار قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل را که به‌مثابه تضمین برجام بود نقض کرد.
شریعتمداری افزود: اروپایی‌ها گفتند ما در برجام می‌مانیم. اما ماندن اروپایی‌ها در برجام یعنی پایبندی به تعهداتشان. ولی اروپایی‌ها از یک‌سو تمامی تحریم‌های آمریکا را اعمال می‌کنند و از سوی دیگر به تعهدات برجامی خودشان پایبند نیستند. پس چطور می‌گویند در برجام باقی مانده‌اند؟ اصلاً مگر هنوز برجامی وجود دارد؟ وقتی یکی از طرفین اصلی برجام از این معاهده خارج می‌شود، بقیه اگر قرار است در برجام بمانند، باید به تعهداتشان پایبند باشند. نمی‌شود که به هیچ یک از تعهداتشان عمل نکنند، تمامی تحریم‌های آمریکا را هم اعمال بکنند، در عین حال بگویند ما هنوز در برجام هستیم. من معتقدم این یک کلاه گشاد است. البته برجام هم یک کلاه گشاد بود. جدا از اینکه الان اساساًً برجامی در کار نیست.
اینستکس،
عین تحقیر ماست
وی در ادامه گفت: اینستکس عین تحقیر ماست. اینستکس یعنی نفت در برابر غذا و دارو. این کار را با صدام کردند؛ صدامی‌که شکست خورده بود و همه چیزش را از او گرفته بودند. ما که الان قدرت اصلی منطقه هستیم، می‌خواهند معادله نفت در برابر غذا و دارو را شامل حال ما کنند؟ آن هم به آن شکل بسیار تأسف‌آور. اروپا طبق برجام متعهد است نفت ما را بخرد ولی الان این کار را انجام نمی‌دهد. مطابق اینستکس، ما باید نفتمان را به کشورهای غیراروپایی بفروشیم و پول این نفت را بفرستیم اروپا، سپس از اروپا غذا و دارو بخریم و اروپایی‌ها هم پول ما را به آن شرکتی که به ما غذا و دارو فروخته، پرداخت کنند. تن‌دادن به این امر، یک نوع دیوانگی است. به همین دلیل کسانی هم که خیلی کشته و مرده برجام بودند، وقتی اینستکس را دیدند، گفتند این یک اهانت است. اما درباره قدرت منطقه‌‍‌ای، چه کسی قرار است این قدرت را اندازه بگیرد؟ ما باید هر چه می‌توانیم قدرتمند شویم. این یک قاعده است و همۀ کشورها این قاعده را رعایت می‌کنند. الان فرانسه و انگلیس و آمریکا حاضرند قدرتشان را کم کنند؟
مدیرمسئول کیهان خاطرنشان کرد: عربستان هم هر چه می‌تواند قدرتمند شود. ما از اینکه کشورهای منطقه قدرتمند باشند استقبال می‌کنیم. حرف ما این است که پادو و عامل بیگانه نباشید. اگر بخواهند عامل بیگانه باشند، معلوم است که قبول نداریم. ولی اگر بخواهند خودشان مقتدر باشند، قبول می‌کنیم. اصلاً ما معتقدیم که امنیت منطقه را خود کشورهای منطقه باید حفظ کنند. ولی بدون وابستگی به قدرت‌های بیرونی. اما چه کسی گفته رقابت تسلیحاتی در منطقه ‌ایجاد می‌شود؟ ما که حاضر به چنین کاری نیستیم. عربستان گاو شیرده است و او را دارند می‌دوشند. عربستان اگر می‌تواند قدرت تسلیحاتی پیدا کند، این کار را بکند. وقتی کشورهای دیگر تهدید نظامی علیه ما هستند، طبیعی است که ما باید قدرت نظامی داشته باشیم. آیا شما می‌توانید کشوری را پیدا کنید که از عقل سلیم برخوردار باشد و روی قدرت نظامی و اقتدارش معامله کند؟ چنین چیزی هیچ جای دنیا نیست. چطور فرانسه و آمریکا و انگلیس می‌‎توانند به عربستان اسلحه بدهند که مردم مظلوم یمن را بکشند، بعد به ما می‌گویند شما چرا تسلیحات دارید. چرا نداشته باشیم؟
40 درصد تحریم‌ها، در دوره اوباما
شریعتمداری در ادامه در پاسخ به این سؤال که «به‌نظرتان اگر هیلاری کلینتون رئیس‌جمهور آمریکا می‌شد، برجام چه سرنوشتی پیدا می‌کرد؟» اظهار داشت: هیچ فرقی نمی‌کرد. چون آقای ترامپ چهره بی‌روتوش آمریکاست و اوباما چهره با روتوش آمریکا بود. اغلب تحریم‌های ترامپ در زمان اوباما هم برقرار بود. قطعنامه ۱۹۲۹ که مادر این تحریم‌هاست، متعلق به دوران اوباما است. ۴۰ درصد کل تحریم‌هایی که از اول انقلاب تا به حال علیه ایران وضع شده، متعلق به دوران اوباماست. بنابراین فرقی بین ترامپ و اوباما نیست. شما فکر می‌کنید ترامپ چطور انتخاب شد؟ هر کسی از راه برسد، جمهوریخواهان از ریاست جمهوری او حمایت می‌کنند؟
وی تصریح کرد: فرق اوباما و ترامپ فقط در این است که اوباما دست چدنی‌اش را در دستکش مخملین کرده بود ولی دست چدنی ترامپ علنی است و اتفاقا این علنی بودن برای ما بهتر است.
مدیرمسئول کیهان افزود: هر حزبی که در آمریکا می‌خواهد کاندیدا معرفی کند، افراد را غربال می‌کند. مگر می‌شود یک آدم دیوانه از آن چند فیلتری که بر سر راهش است، راحت رد شود و کاندیدای حزب جمهوریخواه شود؟ ترامپ خودش را به دیوانگی می‌زند. نیکی هیلی با صراحت می‌گفت به من دستور داده بود که از او چهره یک آدم بی‌منطق و دیوانه‌ ترسیم کنم تا دیگران از او بترسند.
شریعتمداری ادامه داد:شما می‌گویید اوباما لیبرال و طرفدار حقوق بشر است. بنده می‌گویم این‌طور نیست. اگر اوباما لیبرال است، چرا زندان گوانتانامو را جمع نکرد؟ آقای اوباما زندان گوانتانامو را تعطیل نکرد، جواز حمله به حزب‌الله را و محاصره نوار غزه را داد. چطور می‌گویید اوباما لیبرال است؟ آقای اوباما در دفاع از حقوق بشر صداقت نداشت.
مذاکره برای دیکته‌کردن
وی خاطرنشان کرد: ترامپ نمی‌گوید بیایید مذاکره کنیم تا به یک نقطه مقبول طرفین برسیم. می‌گوید بیایید ما خواسته‌هایمان را به شما دیکته کنیم. از همین حالا دارد چنین حرفی می‌زند. چرا ما برویم که ترامپ خواسته‌هایش را به ما دیکته کند؟ مگر ترامپ از برجام و معاهده پاریس بیرون نرفت. برویم با کسی مذاکره کنیم که مدام زیر قولش می‌زند؟ کسی که به مذاکره نیاز دارد، ترامپ است. آقای ترامپ از وقتی که از برجام خارج شده، تا جایی‌که من یادم است، یازده بار ایران را دعوت به مذاکره کرده است. ولی دلیلی ندارد که ما با ترامپ مذاکره کنیم.
برجام،جسدمتعفن
مدیر مسئول کیهان در پاسخ به این سؤال که «رهبر ایران گفته بودند اگر آمریکا برجام را پاره کند، ایران هم برجام را آتش می‌زند. چرا بعد از خروج آمریکا از برجام، ایران از برجام خارج نشد؟» گفت: از همان موقعی که ترامپ از برجام خارج شد، حضرت آقا بارها فرمودند دیگر به این برجام اعتمادی نیست. بعدش هم به آقایانی که سراغ اروپا رفتند، گفتند سراغ اروپا نروید چون به اروپایی‌ها هم نمی‌توان اعتماد کرد. ولی چون آقا عادت ندارند از قانون عبور کنند، گفتند کار را طبق روال قانونی پیش ببرید ولی از همان اول گفتند به آمریکا اعتماد ندارند. الان هم گفته‌اند که اروپایی‌ها اهل عمل کردن به تعهداتشان نیستند. اما درباره خروج ایران از برجام، این اولتیماتوم‌های شصت روزه، مصداق خروج تدریجی ایران از برجام است. ۶ سپتامبر مهلت بعدی اروپا به پایان می‌رسد. این اولتیماتوم‌ها نشان می‌دهد که ما نمی‌خواهیم به مبانی برجام پایبند باشیم چرا که تعهدات برجامی ما در حال کاهش یافتن است. البته بنده خودم معتقدم که دیگر برجامی وجود ندارد. برجام یک جسد متعفن است که باید کسی پیدا شود و دفنش کند.
شروع جنگ توسط آمریکا، حماقت است
شریعتمداری افزود: اگر آمریکایی‌ها جنگ را شروع کنند، قطعاً دست به یک حماقت زده‌اند. وضعیت ما خیلی روشن است. ما زمانی تازه انقلاب کرده بودیم و حتی زاغه‌های مهمات خودمان را هم نمی‌دانستیم کجاست. هشت سال آمریکا و شوروی و انگلیس و فرانسه و آلمان و کشورهای منطقه هم کنار عراق بودند. البته من بعضی از این کشورهای منطقه را اصلاً کشور نمی‌دانم. به‌نظر من امارات و برخی دیگر از امیرنشین‌های خلیج فارس تجارت‌خانه‌اند. همین الان یک موشک حزب‌الله یا انصارالله راهی آنجا شود، باید بساطشان را جمع کنند و بروند، که این کار را هم می‌کنند ان‌شاءالله. به هر حال همه این کشورها در کنار عراق نتوانستند ما را به زانو دربیاورند. در حالی که ما آن موقع اصلاً قدرت امروز را نداشتیم و آمریکا هم امروزه قدرت آن روز را ندارد.
برجامی که قولش را دادند، عملی نشد
وی در پاسخ به این سؤال که «مردم به کاندیدای غربگرایی رای دادند که ملاحظاتش در سیاست خارجی، به کلی متفاوت از اسلامگرایان تندرو بود» گفت: اولاً آقای روحانی متفاوت از اسلامگراها نیست. ما آقای روحانی را یک شخص مسلمان معتقد می‌دانیم و در مقابل دشمن، در این زمینه‌ها اتفاق نظر داریم. مردم به وعده‌ها رای می‌دهند. مردم رای دادند که برجام ایجاد شود. اما برجام آن چیزی نشد که مردم می‌خواستند. یعنی برجام فتح‌الفتوح و بزرگ‌ترین معجزه قرن نشد. البته نمی‌گویم آقایان تعمد داشتند. ما ارادت داریم به این آقایان. من یک دفعه هم به خبرنگار واشنگتن‌پست گفتم که ما یک موی ظریف را با همه تیم‌های مذاکره‌کننده شما عوض نمی‌کنیم. حقیقت این است برجامی که قولش داده شده بود و مردم به آن دلخوش بودند، محقق نشد. آقایان هم می‌گویند ما مقصر نیستیم و طرف مقابل به ما کلک زده است. ما هم می‌گوییم حداقلش این است که شما فریب خوردید.
توصیه‌های رهبری
مدیرمسئول کیهان درباره این ادعا که «برجام با نظر رهبر معظم انقلاب، امضا و اجرا شد» گفت: این یک نوع دروغ‌پردازی است. از نوع دروغ‌های شاخدار هم است. تمام نظرات حضرت آقا هست که گفته‌اند این موارد باید در مذاکرات رعایت می‌شد. ولی آقایان رعایت نکردند. بنابراین چگونه می‌توانند بگویند برجام نتیجه نظر و تصویب رهبری است؟
شریعتمداری افزود: نظرات آقا در آن پیام ۹ ماده‌ای هست. ضمنا گفتند ملاحظات مجلس هم باید رعایت شود. کدامش رعایت شد؟ خود آقای ظریف می‌گوید ما رعایت نکردیم. مثلاً رهبری گفتند لغو تحریم‌ها بعد از اینکه ما امتیازات را دادیم، خدعه آمریکاست؛ زیر بار این نروید. ما این جمله را تیتر یک روزنامه‌مان کردیم. ولی آقایان
زیر بار رفتند و به حرف‌های رهبری توجه نکردند.
وی در ادامه تأکید کرد: مسئولیت برجام با دولت است.
مدیرمسئول کیهان خاطرنشان کرد:آقایان موقعی می‌توانند بگویند مسئولیت برجام با رهبری است که توصیه‌های رهبری را رعایت کرده باشند. اگر توصیه‌های رهبری را رعایت کرده بودند، بله، مسئولیتش با رهبری
بود.
برخورد با مفسدین،دیرهنگام نیست
شریعتمداری در پاسخ به این سؤال که «با توجه به حجم نارضایتی‌‌ها، این برخورد با مفسدین دیرهنگام نیست؟» گفت: نه. من روی موضوع مبارزه با فساد مطالعه دارم و برایتان سند می‌آورم و مستند نشان می‌دهم که این مبارزه دیرهنگام نیست. الان دستگاه قضایی مشغول برخورد با مفسدین است و برایش فرقی نمی‌کند که این آقا پسر فلان وزیر است یا برادر رئیس‌جمهور. حمایت از مردم یعنی این؛ نه اینکه با آمریکا رابطه برقرار کنیم. رابطه برقرار کنیم که هر چه داریم، تقدیم آمریکایی‌ها کنیم؟
رفراندوم، موضوع انحرافی
وی در پاسخ به این سؤال که «با توجه به اختلافاتی که بر سر رابطه ایران و آمریکا بین جناح‌های حکومت و لایه‌های مختلف افکار عمومی جامعه ایران وجود دارد، موافقید این موضوع به رفراندوم گذاشته شود؟» گفت: دو نوع رفراندوم در قانون اساسی پیش‌بینی شده است. یکی رفراندوم تاسیسی، که مربوط به تغییر در بعضی از مفاد قانون اساسی می‌شود. مثل چیزی که قبلاًً هم یک‌‌بار اتفاق افتاده است. نوع دوم، رفراندوم تقنینی است که باید از سوی دوسوم نمایندگان مجلس درخواست شود. ولی موضوع روشن است. وقتی برای امری قانون روشنی وجود دارد، دیگر رفراندوم برگزار نمی‌کنند. به همین دلیل من فکر می‌کنم بحث رفراندوم یک بحث انحرافی است. نیازی به برگزاری رفراندوم نیست. مخصوصاًًً درباره آمریکا.
مدیرمسئول کیهان در پاسخ به این سؤال که «منتقدان داخلی سیاست خارجی‌ حکومت ایران می‌گویند پولی که صرف حزب‌الله لبنان و گروه‌هایی مثل لشکر فاطمیون می‌شود، باید در مناطق محروم کردستان و سیستان و بلوچستان و غیره هزینه شود. چه پاسخی به این انتقاد دارید؟» گفت: معذرت می‌خواهم؛ من این انتقاد را خیلی احمقانه می‌دانم. اگر شما به مقاومت کمکی می‌کنید، صدقه نمی‌دهید بلکه هزینه امنیت خودتان را می‌پردازید. اگر مقاومت جلوی داعش را نگیرد، شما باید با داعش در ایران درگیر شوید. مگر تا ۷۵ کیلومتری مرز ما نیامدند؟ مگر در ایران عملیات ‌تروریستی انجام ندادند؟ این یک ارزش بزرگ برای جمهوری اسلامی است که با دشمنانش بیرون از مرزهای خودش درگیر می‌شود. اما کسانی که این انتقاد را مطرح می‌کنند، به‌نظر من یا نمی‌فهمند (که به‌نظرم این موضوع خیلی واضح‌تر از آن است که کسی متوجه‌اش نشود) یا خودشان را به نفهمی‌زده‌اند. شما همین الان بروید کردستان و سیستان و بلوچستان. این دو استان نسبت به گذشته زمین تا آسمان فرق کرده‌اند. بعد از اتمام جنگ، سپاه بلافاصله گازکشی سنندج را انجام داد. کسانی که حضور ما در منطقه را زیر سؤال می‌برند، اگر دشمن نباشند، خیلی احمقند. هزینه کردن بر اساس اولویت‌هاست. وقتی که جنگ است و جان مردم در خطر است، اولویت شما حفظ جان مردم و مرزهای کشور است.
شریعتمداری همچنین در پاسخ به این سؤال که «جهان سیاست روی این نکته اجماع دارد که اوباما یک سیاستمدار لیبرال‌دموکرات است و ترامپ لیبرال دموکرات نیست. آیا ترامپی که دغدغه‌های دموکراتیک ندارد، گزینه مناسب‌تری برای مذاکره با حکومت ایران نیست؟» گفت: نه. مذاکره برای چه هدفی؟ مذاکره تعریف مشخصی دارد. کف مذاکره نقاط مشترک است. سقف مذاکره نقطه‌ای است که به آن‌جا می‌رسند. این وسط یک بده و بستان هم صورت می‌گیرد تا طرفین به سقف مذاکره برسند. ما با آمریکا راجع به چه چیزی مذاکره کنیم؟
لازم به ذکر است که متن کامل این مصاحبه در روزهای آینده منتشر خواهد شد.

 

حکم "نجاست سگ" از کجا آمده است؟


 

چرا اسلام، سگ را نجس مي‌داند؟ آیا در آيات و روايات و متون ديني، علت نجاست سگ بيان شده است؟ برخی افراد در اين حکم، شک و شبهه‌اي ندارند و تنها از "فلسفه نجاست سگ" سؤال مي‌کنند و مي‌خواهند بدانند آيا در اسلام، فقط "حکم نجاست سگ" بيان شده يا علاوه بر اين، به فلسفه اين حکم نيز اشاره شده است؟

مشرق - مسأله نجاست سگ، يکي از مسائل فقهي اسلام است که در جامعه امروزي، اطلاع از چگونگي آن براي بسياري حائز اهميت است. عده‌اي از سر کنجکاوي مي خواهند بدانند که: چرا اسلام سگ را نجس مي‌داند؟ و در کدام آيات يا روايات از متون ديني ما، علت نجاست سگ بيان شده است؟ برخی افراد در اين حکم، شک و شبهه‌اي ندارند و تنها از "فلسفه نجاست سگ" سؤال مي‌کنند و مي‌خواهند بدانند آيا در اسلام، فقط "حکم نجاست سگ" بيان شده يا علاوه بر اين، به فلسفه اين حکم نيز اشاره شده است؟

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

عده اي نيز دم از حقوق حيوانات مي زنند و حکم نجاست را بر خلاف حقوق سگ مي دانند!، از نگاه آنان سگ يک حيوان با وفا است و همين را دليلي براي طهارتش مي دانند. علاوه بر اين از کوچک ترين دستاويزها براي اثبات سليقه شان استفاده مي کنند:

- مگر مي شود سگ با اين وفاداريش نجس باشد؟

- در قرآن و روايات از نجاست سگ سخني به ميان نيامده است!؟

- قرآن با نام بردن از سگ اصحاب کهف، از اين حيوان تمجيد کرده است!

- حضرت علي(ع) مردم را به يادگيري ده خصلت ارزنده سگ و به کار بستن اين خصائص در زندگي توصيه فرموده‌اند!

- و ...

حال آنکه معلوم نيست نام بردن از سگ اصحاب کهف در قرآن چه ربطي به نجاست يا طهارت سگ دارد؟ وفاداري سگ و مفيد بودنش، چه ربطي به عدم نجاست او دارد؟ و چگونه مي‌توان از سخن اميرالمومنين(ع) پي به طهارت سگ برد؟

اگر چنين باشد، آيا مي توان سخن پيامبر(ص)، که بدعت‌گزاران را سگان دوزخ(1) مي داند، دليلي بر نجاست سگ گرفت؟! آيا اين‌گونه سخن گفتن صحيح است؟

همان‌طور که ملاحظه فرموديد، برخورد سليقه‌اي با مسائل و ربط دادن همه چيز براي اثبات سليقه شخصي، بخصوص براي کساني که صلاحيت اظهار نظر در مسائل شرعي را ندارند تا جايي پيش مي رود که در اصل و اساس مسأله‌اي تشکيک مي‌کنند.

اگر مفيد بودن و وفادار بودن سگ براي حکم به طهارتش کافي باشد، پس خون که حيات انسان با کمبود آن در خطر مي‌افتد، نبايد نجس باشد؟ آيا کسي در فوايد و نياز انسان به خون و همچنين در نجس بودن آن شک دارد؟ آيا به بهانه اينکه انسان اشرف مخلوقات هست، مي‌توان نجاست خون او را انکار کرد؟

ما فعلاً قصد پرداختن به اين سخنان را نداريم و در ضمن مباحث پيش رو به پاسخ آن ها اشاره خواهيم کرد.

در اين نوشتار با جست‌وجو در منابع اسلامي از جمله قرآن و روايات معصومين عليهم السلام و ... در پي يافتن ادله اين حکم خواهيم بود، پس از آن به چند مسأله که فرع بر مساله نجاست سگ است، خواهيم پرداخت.

مسائلي از قبيل نجاست انواع سگ، خريد و فروش آن، نگهداري سگ در خانه، حقوق سگ به عنوان يک حيوان، فلسفه نجاست سگ در اسلام و در نهايت پاسخ به چند سوال.

امّا لازم است قبل از آن، مفهوم و معناي «نجس» بخصوص در اصطلاح فقهي آن، مورد بررسي قرار گيرد و سپس اصل مساله را دنبال کنيم:

 

مفهوم نجس

واژه «نـجـس» از نـظر لغت شناسان به معناى کثيفى، ناپاکى، ضدطهارت، ضد نظافت و به معناي پليدى آمده است (2).

بهترين تعريف لغوي از راغب اصفهانى است که نجس را به معناي پليدي ظاهري و باطني مي داند، او مى نويسد: « النجاسة القذارة و ذلک ضربان: ضرب يدرک بالحاسة وضرب يدرک بالبصيرة ... » نجاست، قذارت وکثيفى است که بردو نوع مي باشد:

1- آنکه با حواس انسان قابل درک است.

2- آنکه با ديده بصيرت درک مي شود.

يعني گاهي نجس دانستن چيزي بخاطر پليدي باطني آنست و تاثير منفي بر روح و روان انسان مي گذارد. راغب اصفهاني در ادامه براي معناي دوم، مصداقي را ذکر کرده و مي گويد: « والثاني : وصف الله تعالى به المشرکين فقال: (إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ)(3) ... : خداوند تعالي مشرکان را به آن توصيف کرده و فرموده : (مشرکان نجس هستند) »(4)

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نجس در اصطلاح فقهي

در فقه اسلامي «نجس» به شيئي گفته مي شود که بخاطر شدّت پليدي بايد از آن دوري و اجتناب کرد، و نحوه اجتناب و دوري از آن را شرع بيان کرده است مثلا: آبي که با عين نجاست برخورد کرده، قابل نوشيدن نيست و نمي توان با آن، وضو و غسل گرفت؛ و با لباسي که نجس شده، نمي توان نماز خواند و ... .

پس نجس در فقه يعني: شيئي که داراي شدّت پليدي است که بايد به نحوي خاص، از آن دوري کرد؛ و نحوه اجتناب از آن را شرع مشخص مي کند. يا به عبارتي ديگر نجاست چيزي است که به کار بردن آن در نماز و طواف و تغذيه، به دو جهت حرام مي باشد: يکي شدّت پليدي که در آن هست و ديگري دستور به دوري و اجتناب از آن.

لفظ «نجس» با ظهور خود و تبادر، بر اين معنا دلالت دارد. شـيـخ طـوسى،(5) طبرسى،(6) آية اللّه حکيم،(7) راوندى،(8) ميرزا محمد مـشـهـدى(9) و فـخـر رازى (10) در تفسير «نجس» گفته اند: کلمه «نجس» نزد ما معناى روشنى دارد و آن نجاست فقهى است. (11)

عده اي نيز معتقدند پس از ظهور اسلام، کثرت استعمال لفظ نجس در اين معنا به گونه اي بوده که سبب ثبوت حقيقت شرعيه شده است، يعني هرگاه پس از اسلام اين لفظ بدون قرينه بکار رود همين معناي فقهي از آن برداشت مي شود نه معناي لغوي. (چنانکه واژه صلاة با اينکه قبل از اسلام به معناي دعا بود، پس از اسلام به معناي حرکات خاصي که نماز نام دارد، بکار مي رود.) لازم به ذکر است، علاوه بر ابن زهره(12) و راوندى(13) که مدعى حقيقت شرعيّه در اين باره هستند، شيخ انصارى نيز مى نويسد: در وجود معناى حقيقت شرعيه براي لفظ «نجس» جاى شک ندارد . حال که چنين است روشن مي شودکه، اگر واژه نجس در متن روايات آمد به کداميک از اين دو معنا خواهد بود:

- پليدي تنها (معناي لغوي) يا،

- پليدي خاصّي که بايد به نحوي خاص از آن دوري شود. (معناي فقهي)

علاوه بر اين، تعابير ديگري نيز هستند که شارع با آنها معناي نجاست فقهي را، قصد مي کند. بعضي از اين تعابير عبارتند از:

«لاتشرب منه، لاتتوضاء منه، لاتصل فيه، يجتنب عنه، اذا اصابه يدک مع الرطوبه فطهّره، صب عليه الماء و(14)... :

منوش از آن، وضو مگير از آن، در آن نماز مگذار، از آن اجتناب کن، هرگاه دست مرطوبت آن را لمس کرد تطهير کن، بر آن آب بريز و...»

نتيجه اينکه، هرگاه واژه «نجس» و «تعابير مرادف آن» در متون اسلامي بکار رفت، معناي فقهي نجاست مدّ نظر است.

 

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نجاست سگ در قرآن

 

پيش از اين گفتيم يکي از سوالات مطرح در مساله نجاست سگ، اينست که : آيا در قرآن که کاملترين کتاب آسماني است به نجاست سگ اشاره اي شده است يا نه؟

در قرآن کريم در سه مورد از سگ سخن گفته شده که عبارتند از:

1- ماجراي سگ اصحاب کهف: خداوند در سوره کهف در مورد سگ اصحاب کهف چنين مي فرمايد:

«... سگشان بر آستانه ي غار دو دست‏خود را دراز کرده بود.»(15) «... وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ ...» (16)

در اين آيه هيچ گونه اشاره اي به طهارت و نجاست سگ نشده است، نهايت استفاده اي که از اين آيه مي شود، اينست که:

- اصحاب کهف سگ نگهباني را همراه داشتند.

- سگ در دهانه غار، يعني محلي غير از محلّ استراحت اصحاب کهف آرميده بود(بِالْوَصِيدِ).(17)

تنها نکته قابل توجه در اينجا، مساله همراه داشتن سگ است که در ذيل عنوان «نگهداري سگ در خانه» به آن خواهيم پرداخت. (که نگهداري سگ نگهبان اشکالي ندارد.)

2- ماجراي بلعم باعورا: خداوند در سوره اعراف، بلعم باعورا را به سگ تشبيه کرده ‏است و چنين مي فرمايد: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ» (18)

سخن از يک عالم دانشمند است که ابتدا در مسير حق بود، به گونه‏اى که کسى انتظار انحراف او را نداشت. سرانجام دنياپرستى و پيروى از هواى نفس او را به سقوط کشاند. به نحوى که تشبيه به سگ شده است. اما چرا به سگ تشبيه شده؟ زيرا او بر اثر شدت هواپرستى و چسبيدن به لذات جهان ماده، يک حال عطشِ نامحدود به خود گرفته که همواره دنبال دنياپرستى مى ‏رود نه به خاطر نياز و احتياج بلکه به شکل بيمارگونه‏اى همچون يک «سگ هار» که بر اثر بيمارى هارى، حالت عطش کاذب به او دست مى‏دهد و در هيچ حال سيراب نمى ‏شود.(19)

در اين آيه نيز نه سخن از طهارت سگ است و نه سخن از نجاست آن آمده است.

نکته قابل توجه اينست که: اگر در آيه قبل، ذکر سگ اصحاب کهف دليلي بر تمجيد و طهارت او باشد، اين آيه نيز به وجود نوعي مزمت و پستي در سگ دلالت دارد که سبب شده خداوند حالت يک عالم هواپرست را به آن تشبيه کند و مي توان از آن بر نجاست سگ استناد کرد! امّا حقيقت اينست که هر دو سخن، سست و باطلند .

3- حکم صيد سگ شکارچي: خداوند در ابتداي سوره مائده مي فرمايد:

«يَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَيْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ ...»(20)

از تو سؤال مى‏کنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو : آنچه پاکيزه است ، براى شما حلال گرديده ؛ و (نيز) صيد حيوانات شکارى و سگ‏هاى تربيت يافته ... .

در اين آيه سخن از حلال بودن گوشت حيواني است که توسط سگ شکاري صيد شده است نه نجاست يا طهارت سگ. هرچند دلالت بر قابل استفاده بودن صيدي که توسط سگ شکاري انجام شده دارد و در روايات نيز آمده است که اين صيد را مي توان پس از شستن محل تماس سگ استفاده کرد.

اين سه آيه تنها مواردي بودند که در آن سخن از سگ به ميان آمده، امّا در آن نه اشاره به طهارت سگ شده نه نجاست آن. حال که ثابت شد قرآن دلالتي بر نجاست و طهارت سگ ندارد، آيا مي توان نتيجه گرفت که پس سگ نجس نيست؟

آيا همه احکام بايد در قرآن ذکر شده باشند؟

آيا مي توان حکمي را فقط بخاطر عدم ذکر آن در قرآن انکار کرد؟(21)

آيا حرام بودن گوشت سگ در قرآن ذکر شده است؟

آيا کسي در حرام بودن گوشت سگ شک دارد؟ با اينکه در سوره انعام(22) محرمات فقط چهار موردند: 1- مردار(مَيْتَة) 2- خون(دَماً مَسْفُوحاً) 3- گوشت خوک(لَحْمَ خِنزيرٍ) 4- و حيواني‌ که‌ براي‌ بت‌ها ذبح‌ شده‌ باشد.( أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ). گوشت‌ سگ‌ که‌ از اين‌ها نيست‌، پس‌ طبق‌ اين‌ آيه‌ اگر ذبحش‌ کنيم‌ حلال‌ است‌!(23) بنابراين منکران نجاست سگ بايد خوردن گوشت سگ را نيز به ناچار حلال بدانند با اينکه همه، آن را حرام مي دانند.

پاسخ اينست که:

اولاً: قرآن کريم در احکام فقهي معمولا به کليات بسنده کرده است . به عبارتي ديگر قرآن همچون قانون اساسي است که فروع قوانين مدني، حقوقي، جزائي و ... را در آن نمي توان يافت.

ثانياً: تبيين و تفسير آن را به پيامبر اکرم (ص) و به دنبال آن، امامان معصوم (ع) سپرده است، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»(24) يعني اي پيامبر ما ذکر بر تو نازل کرديم تا براي مردم آنچه را بر ايشان نازل شد (قرآن) تبيين و تفسير نمايي و خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بيان فرموده، از سخنان پيامبر(ص) و امامان(ع) اطاعت کنيم:«وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(25) يعني اي مردم هر چه را رسول الله(ص) به شما دستور داد ، اجرا کنيد و هر چه را نهي کرد باز ايستيد.

اگر پيامبر اکرم (ص) مى فرمايند: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»(26) ، من دو چيز گرانبها را در ميان شما به امانت مى گذارم که اين دو از هم جدا نمى شوند «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»، اگر به هر دوى آنها تمسک کرديد هلاک نمى شويد. سرّ اين فرمايش پيامبر اکرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) اين است که تمام آنچه ما به آن احتياج داريم در نصّ و ظاهر قرآن نيامده است و ما بايد در کنار قرآن روايات پيامبر(ص) و ائمه(ع) را در نظر بگيريم. اما اگر گفتيم يکى را قبول داريم، اگر گفتيم «حَسبُنا کِتابُ الله»، و عترت را رها کرديم، ضمانتى براى هدايت ما نخواهد بود. اين دو چيز را بايد با هم داشته باشيم تا بتوانيم به هدايت برسيم.(27)

خلاصه اينکه براي به دست آوردن حکم شرعي، قرآن يکي از منابع استنباط احکام الهي مي باشد، علاوه بر کتاب آسماني ما، روايات معصومين(ع) يکي ديگر از منابع است که اگر حکمي در قرآن ذکر نشده بود بايد به اين روايات رجوع شود.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نجاست سگ در روايات

عمده دليل براي حکم به نجاست سگ، روايات مي باشند. احاديث زيادي در اين باره وارد شده است بطوري که در کتاب ارزشمند وسائل الشيعه و بحارالانوار ، ابواب مختلفي در اين رابطه وجود دارد با عناوين : «بَابُ نَجَاسَة سُؤْرِ الْکَلْبِ وَ الْخِنْزِيرِ»، «بَابُ طَهَارَة عَرَقِ جَمِيعِ الدَّوَابِّ وَ أَبْدَانِهَا وَ مَا يَخْرُجُ مِنْ مَنَاخِرِهَا وَ أَفْوَاهِهَا إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ»، «بَابُ نَجَاسَة الْکَلْبِ وَ لَوْ سَلُوقِيّاً»، «بَابُ جَوَازِ لُبْسِ جِلْدِ مَا لَا يُؤْکَلُ لَحْمُهُ مَعَ الذَّکَاة وَ شَعْرِهِ وَ وَبَرِهِ وَ صُوفِهِ وَ الِانْتِفَاعِ بِهَا فِي غَيْرِ الصَّلَاة إِلَّا الْکَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ وَ جَوَازِ الصَّلَاة فِي جَمِيعِ الْجُلُودِ إِلَّا مَا نُهِيَ عَنْهُ»، «بَابُ کَرَاهَة اتِّخَاذِ کَلْبٍ فِي الدَّارِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ أَوْ مَاشِيَة أَوْ يُضْطَرَّ إِلَيْهِ أَوْ يُغْلَقَ دُونَهُ الْبَابُ»، «بَابُ تَحْرِيمِ بَيْعِ الْکِلَابِ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ وَ کَلْبَ الْمَاشِيَة وَ الْحَائِطِ وَ جَوَازِ بَيْعِ الْهِرِّ وَ الدَّوَابِّ» و ...

هر يک از ابواب فوق، رواياتي را در بر دارد که بيان کننده نجاست سگ اند . کسي که از علوم ديني کمترين اطلاعي داشته باشد با ديدن عنوان اين ابواب يقين به حکم نجاست سگ در اسلام مي کند چه رسد به اينکه روايات هر باب را مطالعه و بررسي کند.

رواياتي که از پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دربار نجاست سگ به ما رسيده اند، دو گونه مي باشند:

دسته نخست: رواياتي که به صراحت در آن واژه نجس آمده است. مانند:

1- «سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْبَعِيرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ، يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ: نَعَمِ، اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ. قَالَ قُلْتُ لَهُ: الْکَلْبُ؟ قَالَ: لَا. قُلْتُ: أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ؟ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.»(28)

عذافر از امام صادق(ع) از نوشيدن و وضو گرفتن با پس مانده آبي که بعضي از حيوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشيده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگير. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسيدم: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه به خدا، او نجس است. نه به خدا، او نجس است.

2- «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ(29).»

عبدالله بن ابي يعفور از امام صادق(ع) نقل مي کند: همانا خداوند نيافريد خلقي را که نجس تر از سگ باشد.

3- «عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ فَضْلِ الْهِرَّة وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَ الْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ، فَلَمْ أَتْرُکْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ؛ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ؛ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْکَلْبِ، فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ.»(30)

فضلمي گويد از امام صادق(ع) از پس مانده حيوانات (گربه ، گوسفند، گاو، شتر،...) سوال کردم؛ و امام فرمود: اشکالي ندارد. تا اينکه از سگ سوال کردم؛ و امام فرمود: پليد و نجس است.

4- «سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ: رِجْسٌ نِجْسٌ، لَا يُتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ، وَ اصْبُبْ ذَلِکَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّة ثُمَّ بِالْمَاءِ.(31)

راوي حکم سگ را از امام صادق (ع) سؤال کرد، حضرت فرمود: پليد و نجس است، از اضافه آبي که آشاميده نبايد وضو گرفته شود، آن آب را بريز و (ظرف) را بار اول با خاک و سپس با آب بشوى.»

5- «عَنْ مُعَاوِيَة بْنِ شُرَيْحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ سُؤْرِ الْکَلْبِ يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ؟ قَالَ: لَا؛ قُلْتُ أَ لَيْسَ سَبُعٌ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ، لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.(32)

ابن شريح، حکم نيم خورده سگ را از امام صادق(ع) پرسيد که آيا مى توان از آن نوشيد يا با آن وضو گرفت؟ حضرت فرمود: نه، راوى پرسيد: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، او نجس است. نه، به خدا سوگند، او نجس است.»

6- «عَنْ أَبِي سَهْلٍ الْقُرَشِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ لَحْمِ الْکَلْبِ؛ فَقَالَ هُوَ مَسْخٌ. قُلْتُ: هُوَ حَرَامٌ؟ قَالَ: هُوَ نَجَسٌ؛ أُعِيدُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کُلَّ ذَلِکَ يَقُولُ هُوَ نَجَسٌ.(33)

ابي سهل مي گويد از امام صادق(ع) درباره گوشت سگ سؤال کردم، حضرت فرمود: از حيوانات مسخ شده است. گفتم آيا حرام است؟ امام فرمود: نجس است. سه مرتبه اين سوال را تکرار کردم و هر سه بار امام فرمود: نجس است.»

و مواردي ديگر .

همانطور که در بحث لغوي گذشت، با وجود حقيقت شرعيه براي واژه نجس، اين دسته از روايات براي اثبات حکم نجاست سگ کفايت مي کنند، و به صراحت بيانگر آن هستند.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

دسته دوم: رواياتي که واژه نجس در آنها ذکر نشده، امّا با قرائن موجود در آن، نجاست سگ اثبات مي شود. در اين روايات، روش برخورد با سگ همانند روش بر خورد با نجاسات ديگر، بيان شده است. مانند:

1- «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْکَلْبِ‏ يَشْرَبُ مِنَ الْإِنَاءِ، قَالَ: اغْسِلِ الْإِنَاءَ .(34)

ابن مسلم مي گويد از امام صادق(ع) سوال کردم: اگر سگي از ظرفي آب بياشامد وظيفه چيست؟ آن حضرت فرمود: لازم است ظرف را بشوئيد.»

2- «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ إِذَا وَلَغَ الْکَلْبُ فِي الْإِنَاءِ فَصُبَّهُ.(35)

امام صادق(ع) فرمود: هرگاه سگ از ظرفي آب خورد، آن آب را دور بريز.»

3- «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)، قَالَ‏: لَيْسَ بِفَضْلِ السِّنَّوْرِ بَأْسٌ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ يُشْرَبَ؛ وَ لَا يُشْرَبُ سُؤْرُ الْکَلْبِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ حَوْضاً کَبِيراً يُسْتَقَى مِنْهُ.(36)

ابي بصير از امام صادق(ع) نقل مي کند: نيم خورده سنور را مي توان نوشيد و با آن وضو گرفت، و نيم خورده سگ را نمي توان نوشيد مگر از حوض بزرگي آب خورده باشد.»

4- «عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ، قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنْ‏ أَصَابَ ثَوْبَکَ مِنَ الْکَلْبِ رُطُوبَة فَاغْسِلْهُ ... .(37)

فضل از امام صادق(ع) نقل مي کند: هرگاه رطوبتي از سگ به لباس شما برخورد کرد، پس آنرا بشوي.»

5- «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ يُصِيبُ شَيْئاً (مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ)، قَالَ: يَغْسِلُ الْمَکَانَ الَّذِي أَصَابَهُ.»(38)

محمد بن مسلم از امام صادق (ع) در مورد سگي که خودش را به بدن مردي ماليده است، سوال کرد. حضرت فرمود: محل تماس سگ را بشويد.

6- «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ السَّلُوقِيِّ فَقَالَ إِذَا مَسِسْتَهُ فَاغْسِلْ يَدَکَ.(39)

محمد بن مسلم مي گويد: از امام صادق(ع) در مورد سگ سلوقي(40) سوال کردم؛ حضرت فرمود: چنانچه او را لمس کرده اي، دستت را بشوي.»

7- «عَنْ عَلِيٍّ (ع)... قَالَ: تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ، فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْيَغْسِلْهُ؛ وَ إِنْ کَانَ جَافّاً فَلْيَنْضِحْ ثَوْبَهُ بِالْمَاءِ.(41)

حضرت علي (ع) فرمود: از نزديک شدن به سگ ها بپرهيزيد؛ و کسي که سگ مرطوبي را لمس کرد، ـ لباسش را ـ بشويد و چنانچه سگ خشک بود، بر لباسش آب بپاشد.»

و مواردي ديگر.

همانطور که ملاحظه مي کنيد در احـاديـث بالا، حکم عدم جواز آشاميدن و وضـو گرفتن از نيم خورده سگ به صراحت بيان شده است، که قرينه اي بر نجاست سگ است. به بيان ساده تر: در اين دسته از روايات حکم نجاست سگ آمده است بدون اينکه لفظ نجس، ذکر شده باشد، و اين حکم با تعابير ديگري بيان شده است.

در نتيجه براي اثبات نجاست سگ، روايات دسته دوم نيز به تنهايي کفايت مي کنند. اين احاديث و روايات بقدري زيادند که هرگز نمي توان در اعتبار و قطعيّت آنها اشکال کرد؛ و با وجود چنين ادله قاطعي براي هيچ مسلمان و مؤمني جاي هيچ گونه شک و شبهه اي باقي نخواهد ماند.

روايات ديگري نيز هستند که در خلال بحث هاي آينده به آنها اشاره خواهد شد:

دسته نخست: رواياتي که قانون خريد و فروش سگ را بيان مي کنند.

دسته دوم: رواياتي که در مورد نگهداري سگ وارد شده اند.

دسته سوم : رواياتي که بيانگر حقوق سگ بعنوان يک حيوان است.

نجاست سگ و اجماع فقهاء

فقهاي عظام شيعه، سگ را يکي از نجاسات مي دانند و اين حکم بين آنها اجماعي است.(42)

در مذاهب اسلامي، تنها گروهي که سگ را نجس نمي دانند مالکي ها ـ يکي از فرق اهل سنت ـ هستند که آنها هم معتقدند احکام و دستورات مربوط به سگ، بايد به صورت تعبّدي عمل شود. آنها با اينکه سگ را نجس نمي دانند، اما از روي تعبد ظرفي را که سگ ليسيده، هفت بار مي شويند. شافعيه و حنابله نيز مي گويند: اين ظرف بايد هفت بار تطهير شود، که يک بار آن به صورت خاکمال است. آنها تقدم خاکمال بر شستن را شرط نمي دانند.(43)

محمد جواد مغنيه، در کتاب «الفقه علي المذاهب الخمسه» چنين مي نويسد:

«الکلب نجس إلاّ عند مالک، ولکنّه قال: يغسل الإناء مِن ولوغه سبعاً، لا للنجاسة بل تعبداً. وقال الشافعية والحنابلة: يغسل الإناء مِن ولوغ الکلب سبع مرات إحداهنّ بالتراب. وقال الإمامية: غسل الإناء مِن ولوغ الکلب مرة بالتراب، ثُمّ بعدها مرتين بالماء»(44).

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نجاست انواع سگها

در نجاست سگ فرقي بين انواع آن نيست، و حکم همه سگ ها يکي است. گروهي تصور کرده اند فقط سگهايي نجس هستند که از نگهداري آنها، نهي شده است، مثل سگهاي ولگرد ، امّا سگهاي نگهبان و سگ شکاري يا سگهايي که امروزه توسط پليس و گروه هاي امداد بکار گرفته مي شوند، پاک هستند. اين تصور صحيح نمي باشد، انواع سگ ها ـ چه شکاري و چه سگ چوپان و... ـ نجس هستند و آب دهان و تمامي بدن آنها نجس است. اين مطلب نيز از روايات معصومين(ع) استفاده مي شود:

1. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ السَّلُوقِيِّ فَقَالَ إِذَا مَسِسْتَهُ فَاغْسِلْ يَدَکَ.(45)

محمد بن مسلم از امام صادق(ع) در مورد سگ سلوقي (يک نوع سگ شکاري معروف) سوال کرد. حضرت فرمود: چنانچه او را لمس کرده اي، دستت را بشوي.»

2. «عَنْ عَلِيٍّ(ع)... قَالَ تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْکِلَابِ فَمَنْ أَصَابَ الْکَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْيَغْسِلْهُ وَ إِنْ کَانَ جَافّاً فَلْيَنْضِحْ ثَوْبَهُ بِالْمَاءِ(46).

حضرت علي(ع) فرمود: از نزديک شدن به سگها بپرهيزيد و کسي که سگ مرطوبي را لمس کرد، بشويد ـ لباسش را ـ و چنانچه سگ خشک بود، بر لباسش آب بپاشيد.»

و فتواي علما و فقها از قديم تاکنون بر نجاست انواع سگ هايي که در خشکي زندگي مي کنند، بوده است. فقط شيخ صدوق(ره) درمورد سگ شکاري فرموده است: مقداري آب به محلّ ملاقات بپاشيد، کافي است و شستن لازم نيست(47). با اين حال سگ را نجس مي داند.

بنابراين، اگر سگ شکاري، حيوان حلال گوشتي را شکار کرد، محل اصابت با دهان سگ بايد شسته شود. و اگر دست و بدن و لباس انسان با بدن سگ ها حتي سگ شکاري برخورد کند، در صورتي که بدن سگ و يا ملاقي تر باشد، نجس مي شود(48).

خريد و فروش سگ

پس از بيان حکم نجاست سگ در اسلام، اين سوالات مطرح مي شود که:

آيا خريد و فروش آن جايز است يا خير؟ اگر حرام مي باشد، اين حکم براي انواع سگ است يا براي بعضي؟ براي رسيدن به پاسخ اين سوالات، بيان مقدمه اي ضروري است.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

عدم دخالت نجاست در معامله

بعضي به اشتباه براي حرمت خريد و فروش سگ اينگونه استدلال کرده اند:

«يکي از انواع معاملات حرام، معامله عين نجاست است. يعني اگر چيزي نجس است، معامله آن حرام است. علما وقتي نظرشان اين است که سگ نجس است، خودبخود معامله آن هم حرام مي شود. اما اغلب علما معتقدند که اگر معامله عين نجاست، منفعت و سود عقلايي داشته باشد، در آن مورد حرمت آن برداشته مي شود.»

حکم تحريم خريد و فروش، داير مدار منفعت و سود عقلايي است، نه نجس و پاک بودن. ـ يعني اگر شيئي سود عقلايي داشت معامله اش جايز است و الّا جايز نيست، چه نجس باشد و چه طاهر ـ بنابراين، نجاست شيء، نقشي در حرمت معامله آن ندارد و بهتر است چنين گفته شود:

يکي از شرايط مبيع ـ يعني شيء مورد معامله ـ داشتن منفعت و سود عقلايي ـ يا به عبارتي ماليّت داشتن آن ـ است و چون عين نجاسات غالباً منفعت و سودي ندارند، ماليّت نداشته و صلاحيت خريد و فروش را ندارند. امّا هرگاه همين نجاسات داراي منفعت و سودي شدند، معامله آنها صحيح است و داراي ماليّت بوده و قابل خريد و فروشند. مانند خون که نجس است، اما هم اکنون از آن استفاده عقلايي مي شود و ماليّت دارد، بنابراين خريد و فروش آن مجاز است.

پس نمي توان گفت: معامله مردار، خون و سگ چون نجس هستند حرام است. بلکه گفته مي شود: چون منفعت عقلايي و ماليّت ندارند حرام است، امّا اگر داراي منفعتي شد، معامله اش جايز است.(61)

لازم به ذکر است که در گذشته بيشتر نجاسات، منفعت حلالي نداشتند و بهمين خاطر علما حکم به حرمت معامله نجاسات مي دادند. اين سبب شده تا عده اي تصوّر کنند معامله شيء نجس، مطلقاً حرام مي باشد و علّت تحريم هم چيزي جز نجاست نيست.

خلاصه اينکه صرف نجس بودن، سبب حرمت معامله نجاسات از جمله سگ نمي شود تا کسي بگويد: چرا با اينکه انواع سگ ـ سگ صيد، شکار، ولگرد و زينتي ـ نجس هست، امّا معامله سگ صيد جايز است ولي معامله سگ زينتي حرام است. چراکه ملاک در اينجا انتفاع و عدم انتفاع عقلائي است، نه چيز ديگري.

روايات خريد و فروش سگ

روايات وارد شده، از خريد و فروش سگ نهي کرده و بهاي آن را «سُحت(62)» مي دانند. مثل:

1- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْعَامِرِيِّ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ ثَمَنِ الْکَلْبِ الَّذِي لَا يَصِيدُ؛ فَقَالَ: سُحْتٌ؛ وَ أَمَّا الصَّيُودُ فَلَا بَأْسَ(63).

از امام صادق(ع) در مورد بهاي سگي که شکاري نيست، سوال شد. حضرت فرمود: سُحت (حرام) است؛ اما (گرفتن بهاي) سگ صيد اشکالي ندارد.

2- عَنِ الرِّضَا(ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ(64).

امام رضا(ع) در سخني فرمود: بهاي سگ، سُحت (حرام) است.

3- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ ثَمَنِ کَلْبِ الصَّيْدِ؛ قَالَ: لَا بَأْسَ بِثَمَنِهِ وَ الْآخَرُ لَا يَحِلُّ ثَمَنُهُ(65).

ابي بصير از امام صادق(ع) از بهاي سگ شکاري سوال کرد، حضرت فرمود: اشکالي ندارد؛ اما بهاي ديگر سگها حلال نيست.

4- فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ: ثَمَنُ الْخَمْرِ وَ مَهْرُ الْبَغِيِّ وَ ثَمَنُ الْکَلْبِ الَّذِي لَا يَصْطَادُ مِنَ السُّحْتِ(66).

رسول خدا(ص) در سخني فرمود: بهاي شراب ، بهاي زناکار، و بهاي سگي که شکار نمي کند، سُحت (حرام) است.

5- عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ، عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: ثَمَنُ الْکَلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِي النَّار(67).

امام رضا(ع) فرمود: قيمت سگ سُحت است و سُحت در آتش است.

اين دسته از روايات غالباً اشاره به سگ صيد دارند، امّا شامل سگهاي ديگري هم که منفعت عقلايي دارند مي شوند، چنانکه شيخ طوسي در مبسوط(68)، سگ گله و نگهبان را همانندِ سگ صيد مي داند.(69) از اين روايات و سخن علما ـ که قبلا گذشت ـ استفاده مي شود: هر سگي که منفعت عقلايي داشت، خريد و فروشش جايز؛ و الّا حرام است. و اگر سگ هاي زينتي و سگ ولگرد و ... خريد و فروش آنها حرام است بخاطر اينست که يا فاقد منفعت عقلايي بوده و يا منفعت قابل توجّهي ندارند.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

نگهداري سگ در خانه

مساله نجس بودن سگ، غير از حرمت نگهداري از آن است . نگهداري از سگ براي کساني که استفاده عقلايي از آن ندارند، کراهت شديد دارد؛ و در روايات، امري ناپسند دانسته شده است (70).بنابراين نگهداري سگ براي نگهباني و شکار، و سگي که امروزه مورد استفاده پليس و نيروهاي امداد مي باشد، مکروه نيست. (البته اين به معناي عدم نجاست اين سگ ها نمي باشد.)

در بعضي از روايات آمده است که خانه اي که در آن سگ است، ملائکه وارد نمي شوند. اين کراهت سبب مي شود که حتي نماز خواندن در چنين خانه اي مکروه باشد.(71) ما در اينجا به بيان برخي از رواياتي که به نحوي بر کراهت نگهداري سگ در خانه اشاره دارند، مي پردازيم:

1- وَ قَالَ الصَّادِقُ(ع): لَا تُصَلِّ فِي دَارٍ فِيهَا کَلْبٌ إِلَّا أَنْ يَکُونَ کَلْبَ صَيْدٍ، وَ أَغْلَقْتَ دُونَهُ بَاباً، فَلَا بَأْسَ، وَ إِنَّ الْمَلَائِکَة لَا تَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ کَلْبٌ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ تَمَاثِيلُ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ بَوْلٌ مَجْمُوعٌ فِي آنِيَة.(72)

امام صادق(ع) فرمود: نماز مگذار در خانه اي که در آن سگ است مگر اينکه سگ صيد باشد، و دربي برويش بسته شود ، در اين صورت اشکالي ندارد ...

2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي فَقَالَ إِنَّا مَعْشَرَ الْمَلَائِکَة لَا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ کَلْبٌ وَ لَا تِمْثَالُ جَسَدٍ وَ لَا إِنَاءٌ يُبَالُ فِيه‏.(73)

پيامبر اسلام(ص) فرمود: همانا جبرئيل بر من وارد شد و گفت: ما ملائکه بر خانه اي که در آن سگ و مجسمه و ظرفي که در آن ادرار مي کنند، وجود دارد، داخل نمي شويم.

3- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): قَالَ يُکْرَهُ أَنْ يَکُونَ فِي دَارِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ الْکَلْبُ.(74)

امام صادق(ع) فرمود: ناپسند است در خانه مرد مسلمان سگ باشد.

4- عَنْ زُرَارَة عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ يَتَّخِذُ کَلْباً إِلَّا نَقَصَ فِي کُلِّ يَوْمٍ مِنْ عَمَلِ صَاحِبِهِ قِيرَاطٌ.(75)

زراره از امام صادق(ع) نقل مي کند: کسي سگي را نگهداري نمي کند مگر اينکه هر روز از عمل او کاسته مي شود.

5- قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): لَا خَيْرَ فِي الْکَلْبِ‏ إِلَّا کَلْبَ الصَّيْدِ أَوْ کَلْبَ مَاشِيَة.(76)

اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: خيري در نگهداري سگ نيست، به جز سگ شکاري و سگ گلّه.

6- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَا تُمْسِکْ کَلْبَ الصَّيْدِ فِي الدَّارِ إِلَّا أَنْ يَکُونَ بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ بَابٌ.(77)

امام صادق(ع) فرمود: سگ شکاري را در خانه‌ات نگهداري مکن مگر اينکه بين تو و او دربي باشد.(محل زندگي او جدا باشد)

7- عَن أَبِي رَافِع قَالَ: جَاءَ جِبرَئِيل إِلَى النَبِي(ص) فَاستَأذَن عَلَيهِ- فَأذن لَهُ، فأبطأ، فأخذ رِدَاءَه فَخرجَ- فَقَالَ: قَد أذنا لَکَ- قَالَ: أَجل وَ لَکنا لا ندخل بَيتَاً فيه کَلب و لا صورة- فَنظروا فإذا فِي بَعضِ بُيُوتِهِم جرو-.(78)

از ابى رافع نقل‏ کرده‏اند که گفت: جبرئيل بر رسول خدا(ص) نازل شد، و اجازه ورود خواست، رسول خدا(ص) به وى اجازه داد، اما جبرئيل وارد نشد، ناگزير رسول خدا(ص) رداى خود را گرفت و بيرون شد و فرمود: ما به تو اجازه ورود داديم؟ جبرئيل گفت: بله، و ليکن ما فرشتگان به خانه‏اى که در آن سگ و يا مجسمه باشد داخل نمى‏شويم. رسول خدا(ص)- که گويا تا آن لحظه از وجود سگ در خانه خبر نداشت- نظر کرد و ديد که در بعضى از مرافق خانه ايشان توله سگى وارد شده.(79)

از مجموع روايات استفاده مي شود که نگهداري سگهاي مفيد مثل سگ نگهبان، با وجود اينکه کراهت ندارد،(80) امّا بهتر است محل زندگي او جداي از محل زندگي انسان باشد، بگونه اي که حداقل بينشان دربي فاصله شود. يعني خانه‌اي جداگانه براي سگ ساخته شود.

و اگر در برخي روايات از نگهداري سگهاي مفيد هم نهي شده، در صورتي است که محل زندگي او جدا نباشد. اما نگهداري سگهاي ديگر ـ غير از سگ شکاري و سگ نگهبان و هر سگي که براي کارهاي عقلايي بکار گرفته مي شود ـ کراهت داشته و ناپسند است.

البته با توجه به مساله نجاست سگ که قبلا ثابت شد، اين حکم معقول به نظر مي آيد و دستورات دين نسبت به دوري از نجاسات مؤيّد آنست. هرچند اسلام براي رفاه انسان، نگهداري سگهاي مفيد را مکروه نمي داند.

لازم به ذکر است با اينکه علامه طباطبائي متن آخرين روايت را مضطرب و آن را از روايات مجعول مي داند.(81) اما به دليل اينکه مجموع اين روايات ـ که مي گويند: «جبرئيل و ملائکه وارد خانه اي که سگ در آن است، نمي شوند» ـ ، روايات متضافرند،(82) و متضافر بودن براى حجيت کافى است، اگرچه سند تک تک آن ها ضعيف باشد.(83) بنابراين اين روايات به وضوح دلالت بر کراهت شديد نگهداري سگ در منزل دارند.

زشتي و قبح سگ بازي

از آنچه گفته شد معلوم مي شود که در اسلام نگهداري و انس گرفتن با سگ بدون اينکه مورد استفاده عقلايي قرار گيرد توصيه نشده بلکه مورد کراهت و مزمّت است. در سيره و سخنان معصومين(ع) نيز سگ بازي زشت تلقّي شده و سگ بازان سزاوار ملامت اند.

نقل شده است هنگامي که امام حسين(ع) کنار قبر شريف پيامبر اکرم(ص) نشسته بود قاصدي آمد و گفت: امير مي خواهد به نزد او برويد. امّا امام(ع) که مي داند معاويه مرده است و اين دعوت براي گرفتن بيعت است، اين دعوت را نمي پذيرد و در پاسخ کسي که از بيعت با يزيد سوال مي کند مي فرمايد: «من هرگز با يزيد بيعت نخواهم کرد، چون يزيد مردي است فاسق که فسق خود را آشکار کرده، شراب مي نوشد، سگ بازي و... مي کند و ما خاندان رسول خداييم».(84)

آري، امام(ع) سگ بازي را از مواردي مي داند که سبب شده فسق يزيد آشکار شود.

در جاي ديگر امام حسين(ع) طي نامه اي معاويه را توبيخ کرده و چنين مي نويسد: «آيا تو آن کس نيستي که... پسر بچه اي را که شراب مي خورد و سگ بازي مي کند به امارت مي رساني!»(85)

نامه امام حسين(ع) يادآور نامه امير المومنين(ع) به منذر بن جارود است که از سوي حضرت(ع) فرماندار بخشي از بلاد اسلامي بود و پس از اينکه تخلفات و خيانت هاي او براي امير المومنين(ع) گزارش شد، توسط ايشان در طي نامه اي توبيخانه، احضار شد. امام(ع) در اين نامه او را چنين توبيخ مي کند:

«... تَخْرُجُ لاَهِياً مُتَنَزِّهاً ، تَطْلُبُ الصَّيْدَ ، وَ تُلاَعِبُ الْکِلاَبَ ...: (خبر رسيده است، تو) پيوسته مشغول گردش و صيد (تفريحي) و بازي با سگ ها مي باشي ...».(86)

با دقّت در کلام اميرالمومنين(ع) و امام حسين(ع) درک زشتي و قبح سگ بازي و انس با او، دشوار نمي باشد.

فقط خرید و فروش این سگها حلال است/ چرا نباید در خانه سگ نگه داشت؟

حقوق سگ به عنوان يک حيوان

اسلام دين تعادل و ميانه روي است. اين اعتدال و ميانه روي را به وضوح مي توان در دستورات اسلامي مشاهده کرد. هرچند در اسلام سگ حيواني نجس است، امّا اين سبب نشده تا حقوق او به عنوان يک حيوان، نقض شود. رعايت حقوق سگ به اين نيست که به آن دست بزني ، و او را مونس و هم بازي خود قراردهي! بلکه با رسيدگي به آب و غذايش و آزار نرساندن به او، حقوقش را رعايت کرده اي. همانطور که به رعايت حقوق ساير حيوانات و سيرکردن و رفع تشنگي آن‏ها در روايات اسلامي تأکيد شده است.

پيشوايان و بزرگان مذهبي ما، با اينکه عقيده به نجاست سگ دارند، امّا ظلم به اين حيوان را روا ندانسته، حق و حقوقي براي آن قائل شده اند. با مطالعه در آثار دانشمندان اسلامي اين مساله به روشني قابل درک است.

در کتب فقهي آمده است: اگر شخصى، به مقدار وضو گرفتن آب داشته باشد، و بترسد که اگر با آن وضو بگيرد، دچار تشنگى شود، بر او واجب است که تيمم کند و آب را براي نوشيدن نگهدارد. صاحب جواهر(قدّس سرّه)، پس از نقل اين فتوا مى نويسد: «وکذا الحيوان اذا کان کذلک وان کان کلبا»(87) (اگر از تشنگى حيوانى نيز بترسد، حکم همين است، گرچه آن حيوان، سگ باشد.)

شهيد ثانى در بحث اطعمه و اشربه کتاب مسالک، مى نويسد: «و لو کان للانسان کلب غير عقور جائع و شاة فعليه اطعام الشاة»(88) (اگر انسان، داراى سگ ـ بي‌آزارـ و گوسفندي گرسنه باشد، بر او واجب است تا گوسفند را آب و علف دهد.) يعني نجات گوسفند بر سگ اولويت دارد.

صاحب جواهر، در اين حکم به شهيد ثاني ايراد گرفته و مي‌گويد: «فيه منع، بل قد يقال باولوية الکلب لامکان ذبح الشاة بخلاف الکلب»(89) (حفظ جان سگ اولويّت دارد. زيرا مى توان گوسفند را سر بريد؛ ولى اين کار، در مورد سگ ممکن نيست.)

کلام اين دو فقيه، گوياى واجب بودن حفظ جان حيوان حتى سگ است، هرچند در اين مورد اختلاف بر سر اينست که حفظ حيات کداميک اولويت دارد.(90)

اگر فقهاي اسلام در نظرات فقهي خود اينگونه حقوق حيوانات حتي سگ را در نظر مي گيرند، بخاطر اين است که سخنشان برگرفته از روايات معصومين(ع) است.

در متون روايي ما، روايات فراواني هستند که توجه به حقوق سگ را ـ به عنوان يک حيوان ـ تأييد مي کنند. در بعضي از روايات از اذيت و آزار سگ منع شده، در دسته اي ديگر به اطعام و سيراب‌کردن سگ توجه شده است. علاوه بر اين رواياتي هستند که قاتل سگ را ملزم به پرداخت ديه مي‌کند. از اين روايات نيز شايد بتوان حق و حقوقي براي سگ در اسلام ثابت کرد. هرچند عده‌اي مي گويند: روايات ديه سگ، حقي را براي اين حيوان ثابت نکرده بلکه تنها خسارت مالي صاحبش را جبران مي‌کند،(91) امّا با در نظر گرفتن همه روايات، خلاف اين مطلب ثابت مي شود چرا که ديه انسان را نيز به وليّ او مي پردازند امّا اين سبب نمي شود خود آن شخص ارزش و قدري نداشته باشد. پس وقتي در دين اسلام براي سگ ديه قرار داده مي شود، مي توان نتيجه گرفت که به اين حيوان، ارزش و بهايي داده شده است و پرداخت ديه به صاحب آن جبرانگر همين بهاء و ارزش فوت شده است.

نتيجه بحث

خلاصه اينکه مسئله نجاست سگ، يکي از مسائل قطعي فقهي اسلام است. با اينکه در قرآن اشاره اي به اين مسئله همانند بسياري از مسائل ديگر نشده است اما اين حکم در روايات معتبر صريحاً بيان شده است. در عين حال نجاست سگ سبب نشده معامله آن حرام باشد، چرا که نجاست هيچ مدخليّتي در حرمت معامله نداشته، و حرمت خريد و فروش، داير مدار اين است که مبيع داراي منفعت عقلايي باشد يا نباشد. پس تنها معامله سگهايي که فاقد منفعت عقلايي مي باشند، جايز نيست. امّا در مورد فلسفه نجاست سگ روايات معصومين(ع) مطلق بوده و فلسفه حقيقي اين حکم بر ما پوشيده است و فلسفه نداشتن يک حکم، غير از ندانستن فلسفه آن است.

 

 

______ ارجاعات ______

 

(1) ـ قال رسول الله (ص): اهل البدع کلاب اهل النار: بدعت گذاران سگ هاى دوزخند. (کنزالعمال، ج1 ،ح 1094 و 1125).

(2) ـ صفي پور، منتهي الارب في لغة العرب،ص 1228: نجس ناپاک، پليد و خلاف طاهر. طريحي، مجمع البيان، ج4، ص11: نجس الشيء، اذا کان قذراً غير نظيف. فيروز آبادي، القاموس المحيط، ج2ص253: النجس ضد الطاهر و زبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس ج4ص255: النجس ضد الطاهر.

(3) ـ التوبة/28.

(4)ـ راغب اصفهاني، مفردات، حرف نون، لفظ نجس.

(5) ـ طوسي، تفسير التبيان، ج5، ص234.

(6) ـ طبرسي، مجمع البيان، ج5، ص20.

(7) ـ سلسلة الينابيع الفقهية، ج1، ص359 به نقل از فقه القرآن.

(8) ـ مستمسک عروة الوثقي، ج1، ص368.

(9) ـ کنز الدقائق، ج4، ص162.

(10) ـ تفسير کبير، ج16، ص24.

(11) ـ طهارت اهل کتاب و مشرکان، محمد حسن زماني،ص184.

(12) ـ شيخ انصاري، الطهاره، ص325.

(13) ـ سلسلة الينابيع الفقهية، ج1، ص359 به نقل از فقه القرآن.

(14) ـ طهارت اهل کتاب و مشرکان، محمد حسن زماني،ص188.

(15) ـ نقش يک سگ نيز بر ديوار غار است، و بالاى غار، صومعه‌‏اى قديمى است و مسلمانان نيز مسجدى ساخته‏‌اند. (تفسير نور ج 07 ص143)

(16) ـ کهف/18.

(17) ـ «وَصِيْد» چنان که «راغب» در کتاب «مفردات» مى‏گويد: در اصل به معنى اطاق و انبارى است که در کوهستان براى ذخيره اموال ايجاد مى‏کنند، و در اينجا به معنى دهانه غار است . (تفسير نمونه، ج‏12، ص406).

(18)ـ اعراف/ 176.

(19) ـ تفسير نمونه، ج 7، ص 25.

(20) ـ مائده/4.

(21) ـ عدد رکعات نماز ـ دو رکعت صبح، چهار رکعت ظهر، چهار رکعت عصر، سه رکعت مغرب و چهار رکعت عشاء ـ در قرآن ذکر نشده است، با اينکه از مسلمات بوده و اختلافي در آن نيست.

(22) ـ انعام /145.

(23) ـ آذرخشي ديگر از آسمان کربلا، محمد تقي مصباح يزدي‏، ص53.

(24) ـ نحل/44.

(25) ـ حشر/7.

(26) ـ وسائل الشيعه ج 27 ص33.

(27) ـ آذرخشي ديگر از آسمان کربلا، مصباح يزدي‏، محمد تقي ص53.

(28) ـ وسائل‌‏الشيعة ج 1 ص 226.

(29) ـ وسائل‏‌الشيعة ج1 ص227.

(30) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص413.

(31) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص415.

(32) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص416.

(33) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص416.

(34) ـ وسائل‏ الشيعة ج1 ص225.

(35) ـ وسائل‏‌الشيعة ج1 ص226.

(36) ـ وسائل‏‌الشيعة ج1 ص226.

(37) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص414.

(38) ـ وسائل‏‌الشيعة ج 3 ص 416.

(39) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص 416.

(40) ـ منسوب به محلّي.

(41) ـ وسائل‏‌الشيعة ج3 ص 417.

(42) ـ نجفي، محمد حسن، جواهر الکلام، ج 5، ص 366 – 368، چاپ هفتم، بيروت، داراحياء التراث العربى.

(43) ـ الفِقه على المذاهِب الخمسَة، تأليف محمّد جَواد مغنِيّة، ص55.

(44) ـ همان.

(45) ـ وسائل‏‌الشيعة، ج3، ص416.

(46) ـ وسائل‏‌الشيعة، ج3 ص417.

(47) ـ با استفاده از مستمسک العروة الوثقي ,ج 1 ص 363.

(48) ـ توضيح المسائل مراجع , ج 1 ص 83 .

(62)ـ تأمين مال به کمک وسيله‏‌اى باطل، سحت شمرده شده است. «وفي الکافي، بإسناده عن السکوني عن أبي عبد الله قال: السحت ثمن الميتة و ثمن الکلب و ثمن الخمر- و مهر البغي و الرشوة في الحکم و أجر الکاهن. أقول: ما ذکره في الرواية إنما هو تعداد من غير حصر، و أقسام السحت کثيرة کما في الروايات، و في هذا المعنى و ما يقرب منه روايات کثيرة من طرق أئمة أهل البيت عليهم السلام» (الميزان في تفسير القرآن، ج‏5، ص361.)

(63) - وسائل‏‌الشيعة ج17، ص119.

(64) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص 119.

(65) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص119.

(66) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص119.

(67) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص120.

(68) - وسائل‏‌الشيعة ج17،ص120.

(69) - امروزه سگ‌هاي «پليس» و «امداد» نيز همين حکم را دارند.

(70) ـ معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي، واژه سگ.

(71) - مرحوم علامه حلّي در کتاب منتهي مي فرمايد: نماز خواندن در خانه اي که در آن سگ باشد، کراهت دارد. (بحارالانوار، ج 62، ص 53. ـ توضيح المسائل مراجع، ج1، مسئله 105.)

(72) ـ من لا يحضره الفقيه، ج‏1 ، 246 ، باب المواضع التي تجوز الصلاة فيها و المواضع التي لا تجوز فيها ..... ص240.

(73) ـ الکافي، ج‏3 ، 393، باب الصلاة في الکعبة و فوقها و في البيع و الکنائس و المواضع التي تکره الصلاة فيها ..... ص 387.‏ الکافي، ج‏3 ، 395، باب الصلاة في ثوب واحد و المرأة في کم تصلي و صلاة العراة و التوشح ..... ص393ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ،ج‏56، 177، باب 23 حقيقة الملائکة و صفاتهم و شؤونهم و أطوارهم ..... ص144.

(74) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص50 ـ وسائل‏الشيعة، ج 11 ،ص530.

(75) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص50.

(76) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص 53 ـ وسائل‏الشيعة، ج 11 ،ص530.

(77) ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص 53.

(78) ـ الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبايي، ج‏5، ص 209.

(79) ـ ترجمه الميزان، علامه طباطبايي، ج‏5، ص336و337.

(80) ـ مفتاح الکرامة 8/85 ـ کتاب المکاسب 1/ 197 ـ جواهر الکلام 22/138.

(81) ـ ترجمه الميزان، ج‏5، ص 337ـ الميزان في تفسير القرآن، ج‏5، ص210.

(82)ـ فصلنامه فقه اهل بيت فارسي، شماره 17 و 18، خرازي، سيد محسن، حکم نقاشي و مجسمه سازي از نگاه شريعت.

(83) ـ شرح اين مطلب در کتاب «انوار الاصول» آمده است. رجوع کنيد به : انوار الاصول، ج 2، ص 486 .

(84) - الاخبار الطوال، ص 227.

(85)- الامامة والسياسه، ج1، 203 و 204 و سيره معصومان، سيد محسن امين، ترجمه: على حجّتى کرمانى، ج 4، ص 87.

(86)- تمام نهج البلاغه، ص 815 به نقل از تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 203. و أنساب الأشراف، بلاذري ج 2 ص 163.

(87)ـ جواهرالکلام ، ج5/ ص114.

(88)ـ مسالک الافهام، ج2/ ص250.

(89)ـ جواهرالکلام، ج36/ ص437.

(90)ـ اين مسئله در رسائل فقهي علامه جعفري نيز مطرح شده است. (جعفري، محمد تقي، رسائل فقهي، مؤسسه نشر کرامت1377، ج1، ص 119-118.)

(91)ـ انصاري، شيخ مرتضي، کتاب المکاسب، انتشارات علامه، ص 7، دو سطر به آخر.

 

بی‌بی مریم بختیاری یا بانوی سردار کیست ؟

 

Bibi Mayam Bakhtiari.png

سردار مریم بختیاری در سال ۱۳۱۳ خورشیدی

زادروز۱۲۵۳
درگذشت۱۳۱۶
اصفهان
آرامگاهتخت فولاد، تکیه بختیاری‌ها
ملیتایرانی
شناخته‌شده برایاز زنان مبارز عصر مشروطیت
لقبسردار مریم بختیاری
دورهدوران مشروطه
جنبشجنبش مشروطه
دیناسلام
مذهبتشیع
همسرعلیقلی‌خان چهارلنگ
فتح‌الله‌خان سردار ارشد
فرزندانعلی‌مردان خان
محمدعلی‌خان
مصطفی‌قلی‌خان
سهراب‌خان
والدینحسینقلی خان ایلخانی
خویشاوندانعلیقلی خان سردار اسعد (برادر)
نجفقلی صمصام‌السلطنه (برادر)
جایزه‌هانشان پادشاهی آلمان

بی‌بی مریم بختیاری (زاده ۱۲۵۳ منطقه بختیاری – درگذشته ۱۳۱۶ اصفهان) مشهور به سردار مریم بختیاری، نویسنده ایرانی و از فعالان در انقلاب مشروطه بود. وی دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و نجفقلی صمصام‌السلطنه و مادر علیمردان‌خان بختیاری بود.[۱] او از پیشگامان مطالبه حقوق زنان و از مدافعان ملی سرزمین ایران، در خلال جنگ جهانی اول بشمار می‌آید.[۲]

محتویات

زندگی‌نامه

بی‌بی مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی در سال ۱۲۵۳ در منطقه بختیاری زاده شد.[۳] او از زنان باسواد و روشنفکر عصر خود بود و به طرفداری از حقوق زنان برخاست. وی فنون اردوکشی نظامی و لشکر داری را از پدر و برادرانش آموخت و در جنگ جهانی اول به کار بست. وی از سرمایه مادی و معنوی خانواده خود برای تشکیل یک هنگ از سواران بختیاری، برای مبارزه با اشغال‌گران روس و انگلیس، در جنگ جهانی اول استفاده کرد.[۴]

فتح تهران

نوشتار اصلی: فتح تهران

بی‌بی مریم، یکی از مشوقان اصلی سردار اسعد بختیاری برای فتح تهران محسوب می‌شد. وی طی نامه‌ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل بختیاری و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر در زمان محمدعلی‌شاه قاجار، آماده می‌کرد و همواره به عنوان یکی از شخصیت‌های ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بود.

بی‌بی مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شد و در خانه پدری حسین ثقفی، منزل کرد. به مجرد حمله سواران بختیاری به فرماندهی علی‌قلی‌خان سردار اسعد، به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود، سنگربندی کرد و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌های طرفدار محمدعلی‌شاه، مشغول نبرد شد. در این رویداد، او شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل بختیاری، افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد.[۵]

انقلاب مشروطه

منزل بی‌بی مریم، مأمن و پناهگاه بسیاری از آزادی‌خواهان عصر مشروطه بود. به طوری که هنگام فتح اصفهان، توسط روس‌ها در جنگ جهانی اول، فن کاردف؛ کاردار سفارت آلمان، به خانه سردار مریم بختیاری پناه برد و مدت ۳ ماه و نیم، در پناه او بود، تا اینکه پس از شکست بختیاری‌ها از روس‌ها و کشته شدن ۵۸ نفر از سواران بختیاری، راهی کرمانشاه شد و از آنجا به برلن رفت.[۶]

به پاس حمایت‌های سرسختانه، بی‌بی مریم از ویلهلم دوم (امپراتور آلمان) کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را، که مهم‌ترین نشان دولت آلمان بود، برای او فرستاد.[۷] جریان مبارزات سردار مریم بختیاری با بریتانیایی‌ها در طی قرارداد ۱۹۱۹ و نیز کودتای ۱۲۹۹ همچنان ادامه یافت، به طوری که محمد مصدق، حاکم وقت فارس، در زمان کودتای ۱۲۹۹، پس از مخالفت و عزل از اصفهان، راهی منطقه بختیاری شد و مدت‌ها مهمان بی‌بی مریم بود.[۸]

باستانی پاریزی؛ از مورخین معاصر، در خصوص سردار مریم می‌نویسد:

در این کوهستان زنی می‌زیسته که برابر ۱۰۰ مرد، در سرنوشت تاریخ معاصر ایران دخیل بوده‌است. منظورم بی‌بی مریم بختیاری است، که وقتی در جنگ بین‌الملل اول، ایرانیان وطن‌خواه ابتدا از اولتیماتوم روس و بعد از هجوم انگلیسی‌ها، ناچار به مهاجرت و آواره کوهستان شدند، این زن نامدار، همه آنان را پناه داد.

روزنامه خاطرات

بی‌بی‌مریم زنی باسواد و روشنفکر بود و از معدود زنان زمان خویش بود، که سواد خواندن و نوشتن داشت و حوادث عصر خویش را می‌نوشت. کتاب خاطرات بی‌بی‌مریم سال‌ها بعد از درگذشتش منتشر شد که در آن دربارهٔ دوران کودکی و نوجوانی، شرح زندگی و حوادث سیاسی تا پایان دوره مشروطیت را نوشته‌است. خاطرات به قلمی ساده و روان، از سال ۱۲۹۶ هجری شمسی ثبت شده‌است.[۹]

بی‌بی‌مریم در ابتدای خاطراتش اینطور نوشته‌است:

به امید خداوند که امیدوارم فرصت بدهد به بنده که یک زن ایرانی و از ایل بختیاری می‌باشم، روزنامه خاطرات خود را ساده و مختصر بنویسم. به تاریخ ماه شعبان المبارک ۱۳۳۶ هجری قمری

خانواده ایلخانی

پدر بی‌بی‌مریم، حسینقلی خان ایلخانی بود، که در زمان حیات، به مدت ۳۰ سال حاکم بلامنازع ایل بختیاری بشمار می‌آمد. بی‌بی‌مریم دارای ۶ برادر و ۱۱ خواهر از همسران متعدد پدرش بود. برادران وی که هر کدام به نحوی در تاریخ معاصر ایران نقش آفرین بودند عبارتند از: اسفندیار خان، نجفقلی صمصام‌السلطنه، امیرقلی‌خان، علیقلی خان سردار اسعد، خسروخان سردار ظفر و یوسف خان امیر مجاهد.

خانواده بی‌بی‌مریم در اواخر دوره قاجار سمت‌های مختلفی را در مقاطع مختلف برعهده داشتند. پس از انقلاب مشروطه، برادران و عموزادگان او در مناصبی چون وزارت، نمایندگی مجلس شورای ملی و رئیس‌الوزرایی (نجفقلی صمصام‌السلطنه برادر بزرگتر او) حضوری فعال داشتند. بسیاری از رجال سیاسی و نویسندگان آزادی‌خواه ایرانی همچون علی‌اکبر دهخدا، ملک الشعرای بهار و وحید دستگردی با خانواده بی‌بی مریم و نیز با خود او، ارتباط نزدیک داشتند.[۱۰]

درگذشت

سردار مریم بختیاری، در سال ۱۳۱۶ خورشیدی، ۳ سال پس از اعدام فرزند ارشدش؛ علی‌مردان خان در شهر اصفهان در گذشت.[۱۱][۱۲] او در تکیه بختیاری‌های تخت فولاد، در اصفهان به خاک سپرده شد.[۱۳]

در فرهنگ عامه

زندگی بی‌بی مریم سوژه سریال تلویزیونی، بانوی سردار، ساخته پرویز شیخ طادی، از شبکه سوم سیما، پخش شده‌است.[۱۴]

جستارهای وابسته

پانویس

  1.  
  1. ««بی بی مریم» سوژه سریال «بانوی سردار» که بود؟». ایرنا. دریافت‌شده در ۳۰ اوت ۲۰۱۹.

منابع

  • ابوالفتح اوژن بختیاری، تاریخ بختیاری، تهران، انتشارات بینا، ۱۳۴۵. (ص ۲۱۹)
  • حیدری محسن، مقدمه‌ای بر شناخت زندگی و اندیشه سردار مریم بختیاری، تهران، انتشارات تمتی، ۱۳۹۳.
  • رالف گارثویث، بختیاری در آئینه تاریخ، ترجمه مهراب امیری، تهران، انتشارات سهند، ۱۳۴۵. (ص ۲۲۸–۲۲۷)
  • نورالله دانشور علوی، جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری، تهران، انتشارات آنزان، ۱۳۷۷. (ص ۱۷۹)
  • سپهر. عبدالحسین، ایران در جنگ بزرگ، تهران، انتشارات بانک ملی، ۱۳۳۶. (ص۳۰۸–۳۰۴)
  • بختیاری، مریم، خاطرات سردار مریم بختیاری از کودکی تا آغاز انقلاب مشروطه، تهران، انتشارات آنزان، ۱۳۸۲. (ص ۲۱)
  • پور بختیار، غفار. بختیاری نامه، تهران، انتشارات آنزان:۱۳۸۴

رکود دولت رکود می‌آورد(یادداشت روز)

تا چند روز دیگر، دولت وارد هفتمین سال فعالیت خود از مجموع فرصت 8 ساله می‌شود. واقعیت و چالش پررنگ در این چند سال، «رکودزدگی» دولت است. یک میز، حداقل چهار پایه دارد و البته در میزهای بسیار بزرگ، تعداد پایه‌ها بیشتر می‌شود تا بتواند میز را به شکل متوازن نگه دارد. مسئولیت‌ها و تکالیف دولت نیز چند بُعدی است و نمی‌توان همه مسئولیت‌های بیست و چند وزارتخانه و معاونت ریاست جمهوری در حوزه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را بر دوش یک پایه، یعنی وزارت خارجه گذاشت و این وزارت را هم به نوعی منقبض کرد که صرفا متولی توافقی پایمال شده توسط غرب باشد. برخی مدیران دولتی، پانزده ماه پس از ابطال برجام توسط طرف اصلی آن (کدخدای اروپایی‌ها به تصریح آقای روحانی)، همچنان بر سر جنازه نشسته‌اند گویا که قرار است معجزه‌ای رقم بخورد و مرده زنده شود تا پس از آن به جای همه مسئولیت‌های تدبیر و تلاش، برای اقتصاد ما معجزه کند!

 

برجام مرده، چون قرار بود مبتنی بر تعامل دو طرفه باشد. برجام حتی اگر سفره مردم را رنگین و معیشت آنها را فراخ کرده بود -که برعکس این عمل کرده- اکنون وجود خارجی ندارد. اما برخی دولتمردان همچنان اصرار دارند ماهیت برجام را وارونه روایت کنند و بر فراز یک دوقطبی مصنوعی، موج سواری ترتیب دهند. 15 ماه پس از خروج آمریکا و شانه خالی کردن اروپا از تعهدات، دولت همچنان ژست تعلیق و انتظار گرفته است. رفتار برخی مدیران به گونه‌ای است که گویا می‌خواهند عهدشکنی غرب را مشمول مرور زمان کنند و در عین حال برای مذاکره جدید پالس بفرستند؛ نظیر پالس خطرناک و پر‌خسارتی که در جریان سفر نیویورک و مذاکره درباره دائمی کردن برخی تعهدات موقت برجامی مرتکب شدند.
این هویت تک بعدی به حدی غلیظ است که اگر برجام را (فارغ از مفید یا خسارت‌بار بودن) از کارنامه شش ساله دولت برداریم، تقریبا هیچ چیزی ته سبد باقی نمی‌ماند. این رکودزدگی حادّ، پدیده‌ای کم نظیر است. آنچه به عنوان رکود تورمی به اقتصاد ما سر ریز شده، آورده همین بی‌عملی یا سوء رفتار مفرط است. به تعبیر برخی چهره‌های همسو، دولت روحانی با اعلام توافق -و نه حتی نقض و ابطال آن توسط غرب- به پایان رسید؛ چرا که برنامه و ایده دیگری نداشت. این بی‌تحرکی، موجب کاهندگی و تحلیل رفتن نیروها و توانمندی‌های ملی می‌شود.
یک سال قبل، به خاطر سوء مدیریت، ۱۸ میلیارد دلار از ذخایر ارزی حیف و میل شد؛ هم ۱۵۰ هزار میلیارد تومان رانت را نصیب رانت خواران ساخت و هم تورم را به زندگی مردم و فضای کسب و کار سر ریز کرد. اما برخی محافل، ضمن لوث کردن این خسارت بزرگ می‌گویند شد که شد، یک ریسک مدیریتی بود و نباید دست و دل مدیران ذی‌ربط را با احضار به دادگاه لرزاند(!) همچنین، به خاطر سوء مدیریت، حجم نقدینگی ظرف شش سال از ۴۳۰ هزار میلیارد، به بیش از 1900 هزار میلیارد تومان افزایش یافت و موجب آسیب‌های گسترده شد. این در حالی است که بسیاری از تولید‌کنندگان، معطل نقدینگی حداقلی برای خروج از رکود هستند. دولت در چنین میدان مهمی که باید تهدید نقدینگی سرگردان به فرصت سرمایه‌گذاری تبدیل می‌شد، غائب بود و آرزواندیشانه در انتظار سرمایه‌گذاران خارجی بود.
بنا بر اعلام مرکز آمار، نرخ تورم در حوزه مسکن به ۱۲۸ درصد رسیده است. این بخش که همواره جزو بازار‌های پر رونق بوده و موجب رونق تولید و ‌اشتغال می‌شده، اکنون با رکود بی‌سابقه در نیم قرن گذشته دست و پنجه نرم می‌کند. معاملات مسکن نسبت به مرداد 97، با کاهش 78 درصدی در تهران و 53 درصدی در کل کشور روبه‌رو شده است. این روند معیوب، به معنی دریغ کردن ظرفیت‌های میلیونی‌اشتغال از جوانان، زمین خوردن صدها صنعت مرتبط با بخش مسکن، و گرفتاری مردم به گرانی آزاردهنده است. مشابه همین کارنامه رکود تورمی را می‌توان در بسیاری دیگر از بخش‌های تولیدی و فنی رصد کرد. علت چیست؟ اینکه بعضی مدیریت‌ها دچار رکود فکر و برنامه، و فاقد روحیه و نشاط جوانانه هستند. معامله‌ای که برخی مدیران و مدعیان حمایت از آنها با سامانه فناوری هسته‌ای و عقبه انسانی آن کردند، ماکتی از رویکرد‌های مشابه در بسیاری از حوزه‌های فناوری و کار آفرینی است.
واگذاشتن مسئولیت‌های قانونی و انقلابی، موجب رکود و تعلیقی در مدیریت می‌شود که فقط یک نتیجه آن، رکود فعلی اقتصادی است. اما در کنار فقر برنامه و کارکرد و برجام زدگی بخشی از مدیریت اجرایی، با چالش مهم دیگری هم رو به رو هستیم. پوسته برجام و مشاجرات پیرامون آن، با همه اهمیت، موجب شده بسیاری از سوء مدیریت‌ها در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در حاشیه بماند. و حال آنکه اگر برجام یک خسارت بود، نفوذ زدگی در قالب برجامیزاسیون و نُرمالیزاسیون روندها (انقلاب زدایی و آرمان زدایی از مدیریت و فضای زیست عمومی) حاوی ده‌ها برابر خسارت است. این روند تحلیل برنده توانمندی‌ها و ظرفیت‌های ملی قابل تداوم نیست. در عین حال، برخی مدیران و حامیان سیاسی آنها با وجود این دو نقیصه بزرگ و استفاده سوء از انبوه اختیارات، میل به خودکامگی هم از خود نشان می‌دهند که در قالب منفعل و مطیع خواستن مجلس یا شانتاژ علیه قوه قضائیه قابل رصد است. به خاطر داریم که یک معاون رئیس‌جمهور۲۹ تیر ۹۵ گفت «رئیس‌جمهور و وزرا باید در فضای آرام کار کنند و از این جهت نباید در مجلس برای آنان دغدغه ایجاد شود. سؤالات بی‌جا و بی‌مورد نمایندگان نباید موجب سلب آرامش آنان شود؛ چرا که وقت و انرژی آنان صرف مسائل غیر از کار می‌شود».
اخیرا هم کسانی مانند سخنگوی کارگزاران مدعی شدند قوه قضائیه باید در وزارت دادگستری ادغام شود و اختیارات دولت -با کاستن از اختیارات قانونی مجلس و قوه قضائیه- افزایش یابد. این در حالی است که عضو مرکزیت همین حزب، چند ماه قبل در گفت‌و‌گو با یورونیوز تصریح کرد «دولت از اختیارات فوق‌العاده برخوردار است و اگر رهبری این اختیارات را به چوب خشک داده بود، در مدیریت اقتصادی (باعرض پوزش) بهتر از آقای روحانی عمل می‌کرد». متاسفانه دولت هرچه اختیارات بیشتری گرفت، ناکارآمد‌تر عمل کرد چرا که همچنان جز خاطره بازی و خاطره‌پردازی درباره توافق منقضی، برنامه درون‌زایی برای رفع مشکلات کسب و کار، رونق تولید و اقتصاد، سالم‌سازی فضای فرهنگی و رسانه‌ای، و تامین شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات نداشته است.
در قبال این وضعیت کاهنده توانمندی‌های ملی چه باید کرد؟ یک مسیر این است که تیم دولت و مدیریت آن تغییر کند که این مسیر متوقف به انتخابات سال 1400 است. راه دوم این است که در انتخابات اسفند ماه امسال، مجلسی مطالبه‌گر و مستقل از دولت، و دارای شایستگی‌های نظارتی روی کار بیاید. مجلسی که بتواند مدیریت اجرایی را به ریل برنامه‌ریزی برای پیشرفت درون‌زا، اهتمام به ظرفیت‌های ملی و منطقه‌ای، و خلاقیت و تلاش مضاعف برگرداند. بدترین احتمال این است که دولت در عمل نشان دهد کفایت مسئولیت و اراده تغییر و اصلاح عملکرد خود را ندارد؛ که در این صورت، حجت بر مردم و نظام تمام می‌شود تا تصمیمی دیگر بگیرند.
از آغاز امسال، تغییرات و اتفاقات خوبی در قوه قضائیه در حال وقوع است که بشارت حاکمیت قانون و عدالت، مبارزه با فساد و تبعیض، و سالم‌سازی برخی روندهای معیوب را می‌دهد. این البته راهی صعب است که تنها با پای کار آمدن دستگاه قضایی کوبیده و پیموده نمی‌شود. این روند تغییر، باید به دو قوه دیگر تسرّی پیدا کند و به تدریج شاهد مجلس و دولتی جوان، پرنشاط، با انگیزه، انقلابی، شجاع، مجامله‌ناپذیر و کاربلد باشیم. مقدمه ضروری برای تشکیل مجلس و دولتی در تراز دهه پنجم انقلاب اسلامی، بازسازی تشکیلاتی و برنامه‌ای در جبهه بزرگ نیروهای انقلاب است. این نیروها در عین حال که باید بر معیارهای انقلابی تاکید کنند، نباید چنان دچار وسواس و سوءظن و منفی‌نگری نسبت به همدیگر شوند که نتوانند با یکدیگر هم‌پوشانی و همکاری و هم‌افزایی (تعاون) داشته باشند.
شرط هم‌افزایی و همکاری، یافتن فعالان سیاسی و رسانه‌ای و اجتماعی معصوم از هر نوع خطا نیست؛ البته این تکلیف برعهده همه ماست که هم خود به رعایت اخلاص و مراعات معیارها پایبند باشیم و هم دیگران را به خلوص دعوت کنیم. اما در عین حال در مسیر تحول برای تعالی، باید اغماض و تنازل داشت تا بتوان برای برداشتن بارهای بزرگ و مسئولیت‌های بر زمین مانده، جمعیت فراهم کرد. اصلا بخشی از رشد ما و مقدمه آن، همین تحمل تفاوت‌ها و احیانا نقص‌هاست (و البته حساب خیانت و تخلف جداست). وحدت با تواضع و حسن ظن طرفین به‌دست می‌آید و نه برخورد از موضع بالا و یا سوء ظن. فراموش نکنیم که جزو سنت‌های الهی برای موفقیت، مجتمع شدن و جمعیت ساختن است؛ همچنان‌که تفرقه، موجب نابودی نعمت‌ها و فرصت‌هاست. در مقابل، حرکت موذیانه و پرحجمی از سوی جبهه معارض سازماندهی شده که به بهانه‌های مختلف، بر دامن زدن به اختلاف و شکاف در جبهه نیروهای انقلاب اصرار دارد. آنها همدلی نیروهای انقلابی را پایان جولان خود و بن‌بست‌شکن در مسیر انقلاب اسلامی می‌دانند.
وحدت همه وفاداران به انقلاب اسلامی، ضرورتی همیشگی و فرا انتخاباتی برای خدمت‌گزاری است. باید میان دو مسئولیت دشوار «مطالبه آرمان‌ها» (امر به معروف و نهی از منکر) و «مصلحت وحدت» جمع کرد. رهبر انقلاب در همین زمینه 31 مرداد 89 در دیدار دانشجویان فرمودند «بعضی‌ها می‌گویند وحدت، بعضی‌ها می‌گویند خلوص. من می‌گویم هر دو. خلوصی که شما مطرح می‌کنید که باید غربال و یک عده ناخالص را از دایره خارج کنیم، چیزی نیست که با دعوا و کشمکش و‌گریبان این و آن را گرفتن و حرکت تند و فشار‌آلود به وجود بیاید... در صدر اسلام اگر پیغمبر(ص) در همان جامعه چند هزار نفری -که کار خالص‌سازی آسان‌تر بود از یک جامعه 70 میلیونی ما- می‌خواست خالص‌سازی کند، چی برایش می‌ماند؟... امروز هم همین جور است. این جوری نیست که شما بیایید افراد ضعیف‌الایمان را از دایره خارج کنید به بهانه اینکه می‌خواهیم خالص کنیم. هر چه می‌توانید دایره خلصین را توسعه بدهید... وحدت هم منظور من اتحاد بر مبنای اصول است. با آن کسی که این اصول را قبول دارد به همان اندازه که قبول دارد، به همان اندازه ما مرتبط و متصل‌ایم؛ این می‌شود ولایت بین مؤمنین. آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان می‌دهد یا تصریح می‌کند که قبول ندارد، او قهراً از این دایره خارج است. بنابراین هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوص».

محمد ایمانی

دولت به جای خالی کردن صندوق توسعه جلوی هزاران میلیارد فرار مالیاتی را بگیرد

در شرایطی که دولت با اخذ مصوبه سران قوا برای جبران کسری بودجه، مسیر نادرست برداشت از منابع صندوق توسعه ملی را در پیش گرفته، راه‌های بهتری برای جبران این کسری وجود دارد.


سرویس اقتصادی-

بودجه کل کشور به زبان ساده، سند دخل و خرج کوتاه‌مدت دولت است. طبق ماده یک قانون محاسبات عمومی، بودجه کل کشور یک برنامه مالی یک ساله است که حاوی پیش‌بینی منابع و برآورد مصارف برای رسیدن به اهداف و سیاستها است. لایحه بودجه‌ای که دولت هر ساله در حوالی آذرماه به مجلس می‌برد، همواره در دل خود ایراداتی ساختاری داشته که تبعات منفی آن اقتصاد ملی را آزرده است. یکی از این‌اشکالات اساسی، وابستگی زیاد منابع بودجه به درآمدهای نفتی است که موجب شده در دوره‌های کاهش درآمدهای نفتی، کسری بودجه بوجود آید. همچنین هزینه‌های جاری بی‌سر و ته، به عنوان عامل فربه شدن بخش مصارف، کسری بودجه را به جزء لاینفک ارقام عملکرد بودجه تبدیل نموده است. هشدار نسبت به اصلاح این قبیل‌اشکالات ساختاری ترجیع بند کلام کارشناسان اقتصادی و بزرگان نظام بوده است. در جدیدترین مورد، بهمن ماه سال گذشته، علی لاریجانی، رئیس‌مجلس در جلسه شورای اداری استان قم با‌اشاره به فرمان رهبر انقلاب در این رابطه، اعلام کرد «رهبر معظم انقلاب دستور فرمودند که ظرف چهار ماه آینده اصلاحاتی در ساختار کشور صورت بگیرد که ممکن است به اصلاح بودجه هم بینجامد». انتشار خبر فرمان رهبر انقلاب برای اصلاح ساختار بودجه (دو ماه پس از صدور) موجی از امید را در دل کارشناسان اقتصادی و مردم برانگیخت.
دستپخت سازمان برنامه
با گذشت چندماه بی‌خبری از سرنوشت اصلاحات بودجه و پس از بالا گرفتن انتقادات از عدم پیگیری مطالبات رهبری، اواخر تیرماه 98 سازمان برنامه و بودجه به عنوان متولی تدوین بودجه نوین، طی اطلاعیه‌ای مدعی شد که طرح اصلاح ساختار بودجه با هدف تبدیل تهدید تحریم به یک فرصت تاریخی و همچنین کاهش وابستگی بودجه به نفت توسط کارشناسان سازمان برنامه و بودجه کشور، تعدادی از اساتید دانشگاه و مؤسسات پژوهشی داخلی و با مشارکت دستگاه‌های اجرایی تدوین و برای نخستین بار رونمایی شد. سازمان برنامه و بودجه تأکید کرد که مقرر است این طرح در مجلس و شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران سه قوه مطرح و در نهایت با تنفیذ رهبر معظم انقلاب ابلاغ و اجرایی شود. به این ترتیب به نظر می‌رسید که قرار است با طراحی سازوکار جدید، هم مشکلات تاریخی بودجه‌ریزی در کشور مرتفع گردد و هم به عنوان نخستین محک لایحه اصلاح‌شده، کسری بودجه 98 از طریق اصلاحات صورت گرفته ترمیم گردد، اما آنچه اتفاق افتاد با آنچه پیش‌بینی می‌شد تفاوت بسیار پیدا کرد و اتفاقاتی افتاد که نگرانی کارشناسان را دوچندان کرد و آنان را به واکنش و نامه‌نگاری با سران قوای سه‌گانه واداشت. بر اساس گزارش‌های موجود، در قانون بودجه 98، کارشناسان سازمان برنامه و بودجه در یک برآورد، بر حسب فروش 1.5 میلیون بشکه نفت در روز، درآمد 150 هزار میلیارد تومانی را پیش‌بینی کرده بودند، با این وجود در پی اعلام کاهش میزان فروش نفت، معاون امور اقتصادی و هماهنگی سازمان برنامه و بودجه اظهار کرد که مقرر شده است بودجه امسال بر مبنای صادرات روزانه 300 هزار بشکه نفت خام تنظیم شود. به این ترتیب کل کسری بودجه امسال حدود 150 هزار میلیارد تومان تخمین زده شد که طبق پیشنهاد دولت قرار است نیمی از آن با کاهش هزینه‌ها و نیمی دیگر با افزایش منابع تامین شود.
ابعاد یک پیشنهاد مخرب
اوایل مردادماه امسال دولت چهار راهکار برای افزایش منابع بودجه امسال مجموعا به میزان 76 هزار و 500 میلیارد تومان پیشنهاد داد که عبارتند از:
الف- واگذاری و مولدسازی دارایی‌های دولت توسط وزارت اقتصاد: 10 هزار میلیارد تومان
ب- 50 درصد موجودی حساب ذخیره ارزی: 4 هزار و 500 میلیارد تومان
ج- فروش اوراق مالی اسلامی مازاد قانون بودجه 98: 38 هزار میلیارد تومان
د- برداشت از حساب مخصوص نزد صندوق توسعه ملی: 45 هزار میلیارد تومان.
مجموع ارقام فوق، 97 هزار و 500 میلیارد تومان است ولی سقف مجاز دولت برای فروش اوراق و برداشت از صندوق توسعه ملی، 62 هزار میلیارد تومان است. بنابراین 21 هزار میلیارد تومان از رقم فوق کسر می‌شود و مجموع ارقام فوق برابر با 76 هزار و 500 میلیارد تومان است.
شورای سران قوا نیز پیشنهاد دولت را به رأی گذاشت و تصویب کرد که براساس این مصوبه، منابع جایگزین نفت، به چهار محل فوق خلاصه شد.
هشدار کارشناسان
بلافاصله پس از تصویب پیشنهاد دولت، تعدادی از دانش‌آموختگان اقتصاد دانشگاه‌های برجسته کشور با انتقاد از تصمیمات شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا، نسبت به حراج ذخایر استراتژیک کشور هشدار دادند.
در نامه این کارشناسان به سران قوا آمده بود: «تصمیم اخیر شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران سه قوه در مورد پوشش کسری بودجه دولت آن‌هم بعد از گذشت حدود هفت ماه از دستور مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم انجام اصلاحات ساختاری در بودجه کشور، جامعه کارشناسی و به‌ویژه صاحب‌نظران و کارشناسان اقتصادی را بهت‌زده نمود. آیا به‌واقع این موارد به‌عنوان ابتدایی‌‌ترین روش‌های تأمین کسری بودجه، با فلسفه تشکیل این شورا در جهت تجهیز تمام قوای کشور و هماهنگی جهت اتخاذ تصمیمات اساسی، سازگار است؟!» این کارشناسان با ابراز نگرانی نسبت به انتشار اوراق مالی نوشتند: «انتشار اوراق مالی برای اداره امور جاری کشور نیز در زمانی که احتمالاً تنش‌های کنونی تا چند سال آینده ادامه خواهد داشت، به‌معنای انتقال بار مشکلات کنونی به دوره‌های آتی و بزرگ کردن گلوله برفی کسری بودجه بوده و اساساً تناسبی با اصلاح ساختاری
بودجه ندارد».
دست‌اندازی به صندوق توسعه ملی
یکی از اصلی‌ترین ایرادات به مصوبه سران قوا، پیش‌بینی برداشت از صندوق توسعه ملی ایران برای مقاصد کوتاه مدت بود در حالی که که این صندوق بنابر قانون، با هدف تبدیل بخشی از عواید ناشی از فروش از منابع فسیلی به ثروت‌های ماندگار، مولد و سرمایه‌های زاینده اقتصادی و نیز حفظ سهم نسل‌های آینده تشکیل شده است. اقتصاددانان جوان به همین دلیل تصریح کردند: «علی‌رغم هدف مصرح ذکرشده متأسفانه به‌جای قاعده‌مند نمودن رابطه بین صندوق توسعه و بودجه، دستگاه تصمیم‌گیری کشور در شرایط کسری بودجه صرفاً آسان‌ترین راه را انتخاب کرده و با دست‌اندازی به منابع صندوق، فرایند و کارکرد آن را با اختلال مواجه کرده‌اند. برداشت از صندوق حتی اگر برای مصارف جاری باشد باید منوط به اصلاح در امور و رویه‌ها باشد که در غیر این‌صورت صرفاً به‌معنای ادامه روند کسری بودجه و بی‌انضباطی مالی خواهد بود».
کارشناسان دیگری هم به تصویب پیشنهاد دولت از سوی سران قوا انتقاد کردند. مصطفی زمانیان در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر اظهار کرد که «به نظر می‌رسد مسئولان به دنبال جبران کسری بودجه به اسم اصلاح ساختار بودجه هستند». در حالی که سازمان برنامه و بودجه در اطلاعیه خود تأکید کرده بود در تدوین اصلاح ساختاری بودجه از نظرات کارشناسان بهره برده است، اما این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: «بخش‌های مختلف کارشناسی کشور راه‌کارهای مختلفی برای حل مشکل کسری بودجه پیشنهاد دادند و راهکار اصلی جایگزین کردن منابع ناپایدار نفت با منابع پایداری همچون درآمدهای مالیاتی یا صرفه‎جویی ناشی از اصلاح یارانه جایگزین است. متاسفانه دوباره به این دغدغه توجهی نشد و در نهایت قرار بر این شد که کسری بودجه با روش‌هایی مانند برداشت از صندوق توسعه ملی و انتشار اوراق جبران شود که باید گفت این روشها ابتدایی‌ترین و بدترین روش‌ها برای جبران کسری بودجه هستند و جز درآمدهای پایدار
به شمار نمی‌روند».
جوسازی برای برداشت از صندوق
محمد سلیمانی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی هم به خبرگزاری تسنیم گفت: «اتفاقی که رخ می دهد این است که دولت متاسفانه گاه‌ و بیگاه با فشار و جوسازی طرح‌هایی برای برداشت از صندوق توسعه ملی می‌‌آورد و در واقع این صندوق را به محلی برای کسری بودجه جاری تبدیل کرده است؛ این در حالی است که بودجه جاری دولت در مجلس تصویب شده و رقم آن مشخص است و دولت‌ها نباید برای جبران کسری‌ها به صندوق توسعه دست اندازی کنند». سید علی روحانی، دیگر کارشناس اقتصادی نیز با ‌اشاره به منابع موهومی که دولت روی آن حساب کرده بود، در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت: «از همان اول مشخص بود که بیش از 100 هزار میلیارد تومان منابع موهومی داریم و برایش هیچ تدبیری هم اندیشیده نشد که برای این منابع چه کاری می‌خواهیم انجام دهیم و موضوع عجیب‌تر این است که با این منابع موهومی دولت به میزان قابل توجهی برداشت از صندوق هم داشت یعنی در کنار این منابع موهومی دست درازی به منابع صندوق را نیز داشت بدون اینکه این برداشت‌ها منوط به اصلاحی شود».
راهکارها
از مجموع نظرات کارشناسان چنین بر می‌آید که مشکلات بودجه کشور، معضلات ساختاری هستند، ولی دولت برای آنها راهکارهای کوتاه‌مدت در نظر گرفته است و بدتر آنکه، به اسم اصلاحات ساختاری، همان رویه‌های کوتاه مدت و دم دستی را اجرا خواهد کرد. در پی این نوع برخورد با مسائل اقتصادی، هم مشکلات مذکور باقی خواهد ماند، هم مفاهیمی همچون «اصلاح ساختاری» تخریب می‌شود.
مشکلات اساسی بودجه کشور در سمت منابع را می‌توان به وابستگی تاریخی به درآمدهای نفتی تعبیر نمود که در زمان کاهش این درآمدها، منابع را با عدم تحقق روبرو می‌کند. از سوی دیگر، هزینه‌های افسارگسیخته جاری هم که عمدتا به ریخت و پاش شرکت‌های دولتی باز می‌گردد، قسمت مصارف را فربه کرده که این دو در کنار هم، کسری بودجه را بوجود می‌آورند. راهکار حل این مشکل نیز به کاهش وابستگی به نفت و کاهش هزینه‌های جاری باز می‌گردد، اما نه با راه‌حل‌هایی که دولت در پیش گرفته است.
کاهش واقعی وابستگی به نفت
رهبر انقلاب از چند دهه قبل، بارها و در دیدارهای مختلف، بر این موضوع که باید بتوانیم روزی در چاه‌های نفت را ببندیم تأکید کرده‌اند. اتفاقا نخستین بار این سخنان را در جمع مدیرانی که عنوان «کارگزاران» را یدک می‌کشند و امروز هم گروهی از همان‌ها مدیریت اجرایی را در دست دارند، مطرح نمودند. اما با گذشت این همه سال، همچنان مشکلات گذشته باقی است و جز شعار، عمل قابل قبولی از دولت سر نزده است. وزیر فعلی نفت که سی سال سابقه وزارت دارد و از مخاطبان اصلی سخنان رهبری به شمار می‌رفت، از ابتدای دولت روحانی، سیاست خود را با عنوان افزایش فروش نفت و پس گرفتن سهم ایران از بازار نفت بیان کرده است. هر چند با جبران کاهش سهم ایران از بازار نفت مخالفتی نیست، اما در این شش سال، عملکرد قابل توجهی برای کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و حتی جایگزینی فروش فرآورده‌های نفتی با فروش نفت خام مشاهده نشد.
کاهش ریخت و پاش‌های دولتی
مورد مشهود دیگر در کسری بودجه دولت، هزینه شرکت‌های دولتی است. لایحه بودجه سال 98 نشان داد که 74 درصد از کل بودجه کشور متعلق به بودجه شرکت‌های دولتی است، شرکت‌هایی که بسیاری از آنها زیان‌ده هستند. بررسی یکی از نمایندگان مجلس در سال گذشته نشان داد که در سال 1390 حدود 113 شرکت و در سال 1394 حدود 134 شرکت زیان‌ده بوده‌اند، اما در جریان تصویب بودجه خود را سودده نشان داده‌اند.
یکی از ایراداتی که کارشناسان و بویژه نمایندگان مجلس به این موضوع داشته‌اند، این است که بودجه این شرکت‌ها مبهم است و نمایندگان طی بررسی لایحه بودجه سالانه در مجلس، ورود جدی به بودجه آنها ندارند و همین موضوع زمینه را برای انحراف منابع بودجه و ریخت و پاش فراهم نموده است. این سؤال جدی مطرح است که آیا دولت به جای کاهش این هزینه‌ها، و هزینه‌های دیگری همچون همایش‌های متعدد دستگاه‌ها با هزینه‌های میلیاردی، تلاش دارد به منابعی همچون صندوق توسعه ملی دست‌اندازی کند؟ به‌تازگی موسوی لارگانی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با انتقاد از خرج چند میلیاردی برای استخر ساختمان ریاست جمهوری در شرایط فعلی اقتصادی کشور گفته است که ساختار فعلی بودجه به فاصله طبقاتی دامن می‌زند. به این موارد، پاداش‌های عجیب هیئت‌مدیره‌های شرکت‌های دولتی و شرکت‌های وابسته به آنها نیز بیفزایند. آیا در این شرایط مضیقه درآمدی و کسری بودجه، کاهش این هزینه‌ها اولویت دارد یا فراهم کردن منابع ناپایدار برای جبران کسری بودجه؟
بنابراین در شرایط کنونی باید بر کاهش ریخت و پاش دستگاه‌ها و شرکت‌های دولتی بیشتر تأکید شود. هدایای مختلف، تشریفات گوناگون و هزینه‌های غیرضروری در شرایط کنونی هیچ توجیهی ندارد و برای درمان کسری بودجه، می‌توان از همین موارد آغاز کرد.
توسعه مالیاتی
اقتصاددانان راهکارهای زیادی را برای تأمین هزینه‌های ضروری دولت مطرح نموده‌اند، به طوری که نیازی به حاتم‌بخشی از ذخیره ارزی کشور و بدهکار کردن آیندگان در قالب فروش اوراق، نباشد. اصلی‌ترین راه و پایدارترین روش جبران کسری بودجه «اصلاح نظام مالیاتی» است که از چند جنبه می‌توان به آن نگریست.
یکی از این موارد، جلوگیری از فرار مالیاتی است که دولت می‌تواند با استفاده از ابزارهای خود آن را تحقق ببخشد. حداقل برآوردی که مسئولان برای فرار مالیاتی عنوان کرده‌اند، حدود 20 هزار میلیارد تومان است که بر اساس برخی برآوردها تا 200 هزار میلیارد تومان هم برآورد می‌شود.
وحید عزیزی، کارشناس اقتصادی و از امضاکنندگان نامه به سران قوا درباره راهکار جلوگیری از این فرارهای مالیاتی‌معتقد است: «بحث اول تکمیل نظام اطلاعاتی و طرح جامع مالیاتی است که از 14 سال پیش قرار است انجام شود و همیشه اعلام می‌شود بیش از 90 درصد تکمیل شده است اما اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. همچنین اجرای ماده 169 مکرر قانون مالیات‌های مستقیم، که باید سامانه‌های اطلاعاتی کشور به یکدیگر متصل شوند، به جایی نرسیده است که باید در این باره دولت در درون خود هماهنگی‌ها را برای تحقق این اهداف داشته باشد و البته عزم جدی هم در این‌باره لازم است تا اینکه به قانون جدیدی نیاز داشته باشیم، همین مورد اصلی‌ترین عامل فرار مالیاتی است. عزیزی همچنین با‌اشاره به عملکرد عجیب دولت درباره حذف مسکن از لایحه مالیات بر عایدی سرمایه، ادامه داد: ‌«همچنین موضوع دیگر بحث تعریف جدید پایه‌های مالیاتی است با این قید که فشار آن به دهک‌های پایین و بخش تولید شفاف کشور وارد نشود؛ در این باره بحث مهم مالیات بر عایدی سرمایه مطرح است که متاسفانه طرح آن به مجلس داده شد و دولت آن را متوقف کرد و لایحه‌ای هم نداد.»
بازار بکر همسایگان
راه دیگر، پیش‌بینی و تدارک منابع جدید درآمدی است. هم اکنون بازاری به استعداد بیش از 500 میلیون نفر در اطراف کشور ما وجود دارد که فرصتی بی‌بدیل برای تولید و صادرات و ارزآوری کشور فراهم نموده است.
این موضوع را از هر جنبه‌ای که نگاه کنیم، پرسود است. هم از بابت افزایش تولید و رشد اقتصادی از طریق تولید با هدف صادرات، هم از نظر کاهش بیکاری از طریق صادرات نیروی کار و هم از جنبه افزایش امنیت اقتصادی و کاهش اثر تحریم‌ها، از طریق گره زدن اقتصاد کشور با یک بازار چندصد میلیونی.
اما دراین بین، در شرایطی که کشورمان نیازمند تقویت دیپلماسی اقتصادی از طرق مختلف از جمله اعزام رایزنان بازرگانی به کشورهای مختلف است سرپرست سازمان توسعه تجارت از کاهش تعداد رایزنان بازرگانی از ۲۱ رایزن به هشت رایزن، بدلیل هزینه‌های سنگین ناشی از جهش قیمت ارز خبر داده است. حتی ما در کشوری مانند افغانستان رایزن نداریم. در این وضعیت، علاوه‌بر مسئولان وزارتخانه‌های اقتصادی، معاونت اقتصادی وزارت خارجه که به نوعی رابط اقتصادی فعالان داخلی با بازارهای منطقه است، باید پاسخگو باشد.

ترسی‌که کم‌کم زایل می‌شود! (یادداشت میهمان)

  جناب آقای ظریف، وزیر محترم خارجه کشورمان در مصاحبه مطبوعاتی روز دوشنبه در پاسخ به سؤال یک خبرنگار، اظهار داشته است: «بازدارندگی آمریکا در‌ترس بقیه از آمریکاست نه در قدرت آمریکا. معتقدم این‌ترس کم‌کم زایل خواهد شد» این جمله مبتنی بر این واقعیت است که ابهت ظاهری آمریکا بیش از قدرت واقعی آنها است و آنچه باعث پیشبرد اهداف آمریکا می‌شود، نه قدرت آمریکا بلکه‌ترس دیگران از آمریکا می‌باشد. البته قبل از آقای ظریف، دیگرانی نیز بر موضوع جنگ روانی دشمن و کارکردهای آن تأکید داشته‌اند و اصولاً یکی از مهم‌ترین ابزارهای دشمن، جنگ روانی و ایجاد خطای محاسباتی در ذهن دیگران است اما مهم‌تر از این عبارت آقای ظریف، توجه به این نکته است که به‌نظر می‌رسد شخص وزیر محترم امور خارجه، خود، یکی از کسانی است که درگیر این ‌ترس بوده است. شاید به‌جرأت بتوان گفت که بخش عمده‌اشکال‌ها و مشکلاتی که در تعامل کشورمان با آمریکا به‌خصوص در موضوع برجام حاصل شد، ناشی از همین نگاه و تصور نسبت به آمریکا بوده است. آقای ظریف در آذرماه سال 1392 درخصوص قدرت نظامی‌آمریکا خطاب به جمعیت دانشجویان دانشگاه تهران اظهار می‌دارد: «آیا فکر کردید آمریکا که می‌تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد از سیستم دفاعی ما می‌ترسد؟ آیا واقعاًً به‌خاطر قدرت نظامی، آمریکا جلو نمی‌آید؟» تحلیل این سخن چندان کار سخت و پیچیده‌ای نیست. همین خطای محاسباتی است که باعث می‌شود بزرگان کشور با ورود به موضوع به نظامیان فرمان دهند که یک تور و بازدید را برای دولتمردانی که چنین تصوراتی دارند برگزار نمایند تا مشخص شود که قضیه آن‌گونه که این آقایان تصور می‌کنند، نیست و کشورمان از لحاظ نظامی‌و دفاعی به سطحی از توانمندی رسیده که مانع از هرگونه اقدام دشمن می‌شود.
البته این‌ترس از توانمندی پوشالی دشمن صرفاً در شخص آقای ظریف مشاهده نمی‌شود بلکه اندکی تأمل و دقت، نشانه‌های این تفکر را در برخی دیگر از دولتمردان، برملا می‌سازد. آن کسانی که مدام از سایه جنگ و قریب بودن حمله و تهاجم آمریکا به ایران سخن گفته و علاج دور کردن سایه جنگ را در مذاکره و امتیازدادن به دشمن تعریف می‌کردند، در همین چالش گرفتار هستند.
در موضوع اقتصاد نیز شاهد همین‌ترس توهمی ‌از قدرت آمریکا بوده و هنوز هم هستیم. برخی از آقایان، جهان را تحت سلطه و سیطره بی‌چون و چرای آمریکا دانسته و اعتقاد داشتند که داشتن آب و نان و حتی هوا برای تنفس کردن، منوط به ارتباط با آمریکا است و اگر این ارتباط منقطع باشد یا شود، امکان ادامه حیات برای کشور فراهم نخواهد شد. همین تفکر است که تصور می‌کند اگر آمریکا بخواهد مانع فروش نفت کشورمان شود، هیچ راهی برای عبور از این تحریم وجود نخواهد داشت مگر این‌که با آمریکا مذاکره کنیم که این تحریم را بردارد یا برخی کوتوله‌های سیاسی که مشکل کشور خود را نمی‌توانند حل کنند، به‌عنوان واسطه، از بزرگ خود، برای کشورمان امان‌نامه‌ یا اجازه‌نامه‌ای بیاورند تا در ازای عقب‌نشینی از اهداف، اجازه فروش نفت خودمان را آن‌هم در چارچوبی که دشمن تعریف می‌کند، داشته باشیم.
بازگردیم به جمله آقای ظریف که می‌فرماید: «بازدارندگی آمریکا در‌ترس بقیه از آمریکاست نه در قدرت آمریکا. معتقدم این‌ترس کم‌کم زایل خواهد شد». به‌نظر می‌رسد بخش دوم این جمله نیز درخصوص شخص ایشان صادق است؛ یعنی با گذشت زمان، شاهد تغییر ادبیات ایشان هستیم. شاید بخشی از این تغییر لحن و ادبیات جناب آقای ظریف، ناشی از حرکت این‌ترس از نقطه اوج به طیف‌های پایین‌تر هستیم. سقوط پهپاد جاسوسی آمریکا توسط پدافند هوایی کشورمان و ناتوانی آمریکا در هرگونه اقدام مقابله‌ای در این خصوص، نشان داد که آمریکا نه‌تنها نمی‌تواند با یک بمب، سیستم دفاعی کشورمان را نابود کند، بلکه مجهزترین و پیشرفته‌ترین پهپاد این کشور که در بالاترین سطح فناوری و در لبه دانش قرار دارد، با سیستم و سامانه پدافندی کاملاًً بومی‌ایرانی، سرنگون می‌شود. این همان عنصر و مؤلفه‌ای است که باعث قوت دولتمرد و سیاستمدار کشورمان می‌شود تا مردی که از قدرت تهاجمی‌دشمن سخن می‌گفت، اکنون از قدرت و ظرفیت بازدارندگی و مقابله کشورمان سخن گوید و هم‌راستا با حاکمیت در عرصه سیاسی، بخشی از این پیروزی باشد. پس از سرنگونی پهپاد آمریکا، جناب آقای ظریف با انتشار پیامی‌در فضای مجازی این‌گونه موضع‌گیری کرد: «آمریکا علیه ایران‌تروریسم اقتصادی به راه انداخته و دست به اقدامات مخفیانه زده و حالا هم حریم هوایی ما را نقض کرده است. ما به دنبال جنگ نیستیم ولی غیورانه از آسمان، زمین و آب‌های خود دفاع می‌کنیم. ما این تجاوز جدید آمریکا را به سازمان ملل ارجاع داده و نشان خواهیم داد که آمریکا در مورد آب‌های سرزمینی دروغ می‌گوید.» شاید همین زوال قدرت آمریکا در فضای ادراکی سیاستمدار کشورمان است که باعث می‌شود برخلاف چند سال گذشته که حرف مخالفینِ راهبرد دولت مورد توجه قرار نمی‌گرفت، اکنون ادبیات وزیر محترم امور خارجه و حتی ریاست محترم جمهور در برخی از مسائل، بسیار نزدیک به ادبیاتی باشد که از سوی همین دولت و جریان، به‌عنوان ادبیات ‌ترسوها، بی‌شناسنامه‌ها و... مورد هجمه قرارگرفته و معتقدان به این موارد، به جهنم حواله می‌شدند. بازخوانی موضع‌گیری‌های برخی دولتمردان کشورمان در ایام اخیر، هرچند هنوز نیز رگه‌ها و نشانه‌هایی از‌ترس را در خود دارد لیکن به‌طور فاحشی با ادبیات گذشته ایشان فاصله دارد و هرچند عوامل متعددی می‌تواند در این تغییر ادبیات مؤثر بوده باشد، لیکن نگارنده بر این اعتقاد است که بخشی از آن، متأثر از مشاهده و ملاحظه ناتوانی آمریکا در مقابله با قدرت و توان نظام مقدس جمهوری اسلامی و عناصر مؤمنی است که در مسیر عمل به‌فرمان فرمانده و مقتدای خویش، از هیچ‌کس، جز ذات باری‌تعالی،‌ ترسی ندارند و اگر لازم باشد نفتکش انگلیس خبیث را در میان ناوهایی که مشغول همپایی [اسکورت] آن بوده‌اند توقیف می‌کنند و به نظامیان انگلیسی هشدار می‌دهند اگر جان خود را دوست دارند در این عملیات دخالت نکنند و پهپاد آمریکایی را بی‌هیچ‌ترس و واهمه‌ای به دلیل تجاوز به فضای سرزمینی کشورمان، سرنگون می‌کنند.
 علی اکبری

 

گوشت 100 هزار تومان، پراید 50 میلیون /دولت هنوز از برکات برجام می‌گوید!

حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور کشورمان صبح دیروز به منظور دیدار با محمد جواد ظریف راهی وزارت امور خارجه شد . روحانی در این دیدار که برای اعلام حمایت از وزیر امور خارجه و محکومیت تحریم او از سوی آمریکا صورت گرفته بود، بار دیگر به دستاوردتراشی برای توافق شکست خورده و خسارت محض برجام رو آورد و در سخنرانی طولانی خود بازهم منتقدانی که دلسوزانه این روزها را پیش‌بینی می‌کردند در کنار صهیونیست‌ها و رژیم آمریکا قرار داد!
سرویس سیاسی-

اصرار به دستاوردتراشی برای برجام در حالی است که مرداد ماه 96 و در زمان آغاز به کار دولت دوازدهم دانشگاه میرلند با انتشار نتایج یک نظرسنجی اعلام کرد 63 درصد از ایرانی‌ها معتقدند که توافق هسته‌ای وضعیت اقتصادی کشورشان را بهبود نبخشیده است و از هر 10 نفر 7 نفر معتقدند که برجام باعث تغییر اوضاع زندگی مردم عادی نشده است.
روحانی برای اثبات کارآمدی خود به سند پاره شده‌ای استناد کرده که امروز خود به محل مناقشه ایران و غرب تبدیل شده است. او که ناتوان از ارائه آمار و برنامه اقتصادی برای نجات مردم از وضعیت رکود تورمی فعلی است، با انتقادات فراوانی در خصوص بی‌برنامگی در حوزه معیشت مردم دست و پنجه نرم می‌کند. با این حال دوباره صحبت‌های تکراری و خلاف واقع خود را تَکرار کرده است؛ صحبت‌هایی که بارها برای جلوگیری از انحراف افکارعمومی به آنها پاسخ داده شده است.
حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور در دیدار با وزیر و اعضای ارشد وزارت خارجه گفت: خوشحالم که امروز فرصت دیدار با وزیر و معاونین، مدیران و مقامات ارشد وزارت خارجه را داشتم.
وی ادامه داد: سیاست خارجی ویژگی خاصی دارد، یک روابط تنگاتنگی با ملت دارد. ملت مشخص شده در یک‌جا محدوده‌ای است که داخل را از خارج جدا می‌کند و در واقع مرزهای جغرافیایی و مرزهای سیاسی داخل و خارج خودی و بیگانه ملیت ما را و همبستگی ما را کامل‌تر می‌کند.
روحانی تاکید کرد: وقتی ما می‌گوییم این سیاست خارجی یعنی نحوه تعامل کل یک ملت یک کشور با دیگران؛ پس بنابراین سیاست خارجی نمی‌تواند سیاستی باشد که در یک جناح و حزب جمع باشد سیاست خارجی مربوط به کل ملت ایران است.
رئیس جمهور اظهار داشت: وزارت خارجه و شخص وزیر امور خارجه وقتی در سیاست بیرونی و خارجی ما حرف می‌زند و حضور پیدا می‌کند به عنوان نماینده کل ملت ایران است و نه نماینده یک گروه و جناح. به همین دلیل دیپلماسی و سیاست خارجی ما باید یک پارچه باشد.
چنین ادعایی از سوی رئیس‌جمهور در حالی مطرح می‌شود که محمد جواد ظریف به عنوان مسئول سیاست خارجی کشور بارها از مواضع حزبی خود سخن گفته است . ظریف در شورای روابط خارجی آمریکا در پاسخ به سؤال هاله اسفندیاری مبنی بر اینکه آیا شکست در مذاکرات هسته‌ای بر سیاست خارجی ایران تاثیرگذار خواهد بود؟ اگر بله، چگونه؟ می‌گوید شکست توافق باعث روی کار آمدن آمریکاستیزان در ایران خواهد شد! رفتاری که عینا در جریان مذاکرات سعد آباد نیز تکرار شد و ظریف صراحتا به البرداعی گفت اگر مذاکرات به نتیجه نرسد رقبای سیاسی ما در کشور پیروز خواهند شد.
مجتهد سیاسی که معنای تعلیق را نمی‌داند!
رئیس‌جمهور در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: وزارت خارجه دو جا امانت‌دار هستند. سفیر، وزیر و معاون وزیر باید در جمع نظر کارشناسی‌اش را بدهد؛ مخصوصا ظریف که یک نخبه و مجتهد سیاسی است. برخی‌ها در سیاست درس خوانده و تجربه هم دارند ولی به مقام اجتهاد نرسیدند، ولی وزیر امروز خارجه ما یک مجتهد سیاسی است.حالا یک عده درس سیاست خوانده‌اند و تجربه هم دارند اما به مقام اجتهاد نرسیدند.
پیشتر و در جریان نشست خبری ظریف نیز یکی از روحانیون اصلاح‌طلب از وی به عنوان اولیاء الهی ! یاد کرده بود . این عبارت غلوآمیز، تصنعی و عجیب و غریب در وصف وزیر امور خارجه در حالی است که سال 96 و 21 ماه پس از انعقاد خسارت محض برجام وندی شرمن مذاکره‌کننده سابق آمریکا ضمن تحقیر ظریف به خاطر عدم فهم زبان انگلیسی از دلیل باقی ماندن تحریم‌ها در متن برجام رمزگشایی کرده بود . وی طی سخنانی با تمسخر و پوزخند گفته بود :« 5+1 و اتحادیه اروپا توافق کردند که تحریم‌های هسته‌ای را (موقتا متوقف کنند)، lift لغتی است که در زبان انگلیسی به معنی (معلق نگاه داشتن ,و یا موقتا متوقف کردن) است اما طرف ایرانی lift را به معنی (پایان دادن و خاتمه دادن ترجمه می‌کرد و به همین دلیل هم ما از این لغت استفاده کردیم - یکی از کارهایی که شخص در دیپلماسی انجام می‌دهد این است که توجه کند زبان اهمیت دارد -»
این در حالی است که محمد جواد ظریف 30 تیر 1394 و بعد از انعقاد توافق هسته‌ای در مجلس حضور پیدا کرده و گفته بود : «اصلا تعلیق در هیچ‌جا نیامده است در هیچ جای برجام واژه تعلیق نیامده و هرکس تعلیق ترجمه کرده اشتباه ترجمه کرده است. در برجام اصلا تعلیق وجود ندارد و تاریخ اجرای لغو هم زمانی است که آژانس گزارش دهد که ایران این اقدامات کمی را انجام داده است.» نه چرخ سانتریفیوژها چرخید و نه چرخ اقتصاد!
روحانی در ادامه به موضوع شعارهای تبلیغاتی در انتخابات بویژه در موضوع سیاست خارجی پرداخت و گفت : وی خاطرنشان کرد: برای دولتی که از آغاز تبلیغاتش با مردم سیاست خارجی را به رای مردم گذاشته مسئله مهمی است. در دولت‌های قبلی هم سیاست‌های خارجی قاعدتا در چارچوب منافع ملی اتخاذ می‌شده که من به آن‌ها کاری ندارم اما در دولت ما هم اول و هم دوم نظرم را در سیاست خارجی به رای مردم گذاشته‌ام.
گفتنی است یکی از وعده‌های مهم روحانی در انتخابات سال 1392 این بود که هم چرخ سانتریفیوژ باید بچرخد و هم چرخ زندگی مردم. این وعده رئیس‌جمهور که در اعتراض به سیاست خارجی دولت قبلی عنوان شده بود، باعث شد مردم به راه جدیدی که وی معرفی کرده بود اعتماد کنند تا شاید با استراتژی جدید، مشکلات کشور کاهش پیدا کند.
با این حال، طی شش سال گذشته، دولتمردان تلاشی برای تحقق یافتن این گفته نکردند؛ البته طبیعی بود که با مدیریت نامناسبی (که دولت در حوزه‌هایی مثل اقتصاد) داشت، جایی برای محقق شدن وعده مذکور باقی نمی‌ماند. به عبارتی آنچه تاکنون اتفاق افتاده این بوده که در این دولت به بهانه چرخیدن چرخ زندگی مردم چرخ سانتریفیوژها کند شده و از طرف دیگر، همان چرخ زندگی مردم هم نه تنها بهتر نچرخیده بلکه چرخش آن کندتر هم شده است.
بنویسید تعامل گسترده با جهان
بخوانید با آمریکا و اروپا!
رئیس‌جمهور در بخش دیگری از سخنان خود همچنین گفت: یکی از شعارهای اصلی در انتخابات تعامل سازنده با جهان بود. شاید یکی از دلایل کسانی که به من رای دادند همین اصل تعامل سازنده با دنیا باشد.
روحانی افزود: تعامل سازنده با جهان کار دشواری است؛ تقابل با جهان آسان‌ترین کار است، فحاشی و سخنرانی علیه دنیا هنر نیست و تقابل با دنیا هنرمندی نمی‌خواهد. ممکن است در برهه‌ای کشوری در برابر جمع یا کشور دیگری مسیر تقابل را انتخاب کند اما اساس در روابط و سیاست خارجی تعامل سازنده است. مقام معظم رهبری در دور دوم دولت هم تعبیر تعامل گسترده با جهان فرمودند و بنابراین این سیاست نظام و خواست مردم است.
رئیس‌جمهور در حالی سخن از تعامل سازنده با دنیا به میان می‌آورد که طی شش سال گذشته هرگاه چنین واژه‌ای استفاده شده منظور و هدف اصلی آمریکا و کشورهای اروپایی بوده‌اند و به عبارتی یکی از دلایل عدم موفقیت سیاست‌های وزارت امور خارجه وی خلاصه کردن دنیا در آمریکا و اروپا بوده است که نتیجه آن پس از 6 سال چیزی جز اتلاف و هدررفت عمر و منابع انرژی ملت ایران نبوده
است.
حفظ ارزش پول ملی
 با رونق تولید یا حذف ۴ صفر!
رئیس‌دولت تدبیر و امید در ادامه‌گریزی هم به مسائل اقتصادی زد و با اشاره به مصوبه هیئت دولت در تبدیل ریال به تومان گفت: استدلال من درباره مصوبه اخیر دولت و تبدیل پول ملی از ریال به تومان این بود که ما باید با زبان مردم حرف بزنیم. امروز در گفت‌و‌گوی مردم ریال جایگاهی ندارد و بیشتر در بانک‌ها و مکاتبات رسمی ریال نوشته می‌شود.

رئیس‌جمهور با اشاره به اینکه تفاوت میان ریال و تومان برای مردم دشواری به وجود آورده است، گفت: کمتر کشوری را سراغ دارم که پول ملی با آنچه گفته می‌شود و آنچه نوشته می‌شود تفاوت داشته باشد. ما باید تابع مردم باشیم.
رئیس‌جمهوری گفت: اگر در بانک بگویید ۱۰هزار تومان می‌خواهیم، در سند بانکی می‌نویسند ۱۰۰هزار ریال؛ در مکاتبات رسمی و در بانک به یک گونه حرف می‌زنیم اما مردم به گونه‌ای دیگر حرف می‌زنند که این موضوع برای مردم دشواری ایجاد کرده است. ما باید تابع مردم باشیم، کمتر کشوری را سراغ داریم که زبان مردم در پول ملی با آنچه که می‌نویسند تا این اندازه تفاوت داشته باشد.
روحانی در شرایطی که مردم به شدت در تنگنای اقتصادی و مشکلات معیشتی گرفتار شده‌اند و از سوی دیگر ساختار اقتصادی کشور دچار مشکلات عدیده ناشی از سوء مدیریت است، در استدلالی عجیب ، دلیل حذف 4 صفر از پول ملی را سخن گفتن از زبان مردم عنوان می‌کند!
این در حالی است که چنین اقداماتی جدا از بحث رویکردهای عوامانه و سطحی، صرفا یک کار اسمی بوده و تاثیر واقعی در متغیرهای اقتصادی نخواهد گذاشت. به عبارت دیگر، با حذف صفرهای پول ملی، تنها واحد هزینه‌های مردم کوچک نمی‌شود، بلکه واحد درآمدها نیز به تناسب آن کاهش می‌یابد؛ بر همین اساس، تاثیر اصلی این اقدام صرفا جنبه روانی داشته و معنای دیگری که حاکی از بهبود متغیرهای اقتصادی یا تغییر وضع معیشت مردم باشد را نمی‌توان از آن استنباط نمود.
دستاورد تماس تلفنی با اوباما چه بود؟
رئیس‌جمهور در ادامه به موضوع تماس تلفنی بین خود و رئیس‌جمهور سابق آمریکا اشاره کرد و مدعی شد: اگر در نیویورک وزیر امور خارجه ما با وزیر امور خارجه آمریکا دیدار نکرده بود و من به تلفن اوباما جواب نمی‌دادم، این کار با سختی و کندی انجام می‌شد. اینکه در کمتر از ۱۰۰ روز با شش قدرت بزرگ به توافق موقت ژنو برسیم در برخی از مواقع دشوار بود. ساعت ۵ صبح برای پذیرش نهایی این توافق صحبت می‌کردیم که گرفته شد و عمل شد، آسان نبود. این یک توافق بزرگ بود.
چنین ادعایی در حالی مطرح می‌شود که آنچه پس از این تماس، رخ داد، آن بود که علی‌رغم این امتیاز بزرگی که دولت یازدهم در اولین ماه‌های فعالیت خود به آمریکایی‌ها داد در مقابل، طرف آمریکایی با خلف وعده‌های فراوان در مسیر اجرای توافق هسته‌ای و وضع مجدد انواع تحریم‌ها قانون تمدید تحریم‌های ایران و همچنین توهین‌های پیاپی به مردم ایران نظیر سخنان وندی شرمن که فریب‌کاری را بخشی از ژن ایرانیان عنوان کرد روبرو شد.در عرصه بین‌المللی نیز این اقدام تاثیرات منفی در میان انقلابیون و آزادیخواهان جهان داشت و تا مدت‌ها زمینه‌ساز تبلیغات آمریکایی‌ها در سطح جهان را فراهم کرده بود.
ضمن اینکه رهبر معظم انقلاب نیز اندکی پس از بازگشت رئیس‌جمهور و هیئت همراه از نیویورک از برخی اقدامات نظیر تماس تلفنی و مذاکره مستقیم وزیران خارجه ایران و آمریکا انتقاد کردند و فرمودند: «از آنچه دولت ما انجام می‌دهد و تلاش‌های دیپلماتیک و تحرّکی که در این زمینه می‌کنند، حمایت می‌کنیم. البتّه برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، به نظر ما بجا نبود».
تهمت حسادت به منتقدان
 به خاطر دادن امتیازهای یکطرفه!
روحانی در ادامه با بیان اینکه قبل از آن (توافق ژنو) هشت سال مذاکره شده بود و در هشت سال پیشرفتی حاصل نشد، خاطرنشان کرد: فرض کنید ناگهان در ۱۰۰ روز پیشرفت عظیمی انجام شد. تحمل این مسئله از سوی برخی‌ها سخت بود. همه ما در یک نوع رقابت و حسادتی قرار داریم. وقتی یک دولت و افرادی ادعا کنند مسئله‌ای قابل حل نیست و میز مذاکره‌ای که هشت سال وجود داشت، فایده ندارد. من نمی‌گویم تقصیر این طرف بود یا آن طرف. طبیعی است که از این مسئله حرف‌ و حدیث درمی‌آید.
این اظهارات رئیس‌جمهور در حالی است که وی پاسخ نمی‌دهد از کدام فایده و دستاورد برجام سخن می‌گوید؟ همان برجامی که قرار بود تحریم‌ها را بردارد اما عراقچی گفت «ایران برجام را داستانی موفق نمی‌داند چراکه ایران از آن بهره‌مند نشده و تحریم‌ها برداشته نشده است»؟ و افزود که «برجام برای ایران موفق نبوده است؛ حتی متن و کلمات برجام نقض شده اند»؟ همان برجامی که ظریف گفت: «ما هنوز نمی‌توانیم در انگلیس یک حساب بانکی باز کنیم»؟ همان برجامی که سیف رئیس‌کل بانک مرکزی گفت دستاورد آن تقریبا هیچ بوده؟ یا همان برجامی که شخص او راه طی شده در رسیدن آن مذاکره با آمریکا را دیوانگی خواند؟
روحانی پاسخ نمی‌دهد از کدام دستاورد سخن می‌گوید که حسادت منتقدان دولت به آنها سبب مخالفتشان با برجام شده؟ حقوق‌های نجومی؟ قراردادهای محرمانه؟ رکود؟ گرانی؟ تورم؟ بیکاری؟ تعطیلی کارخانه‌ها و بنگاه‌های تولیدی؟ حاشیه‌سازی؟ کاهش ارزش پول ملی؟ بحران‌های ارزی؟... اصلا محملی برای حسادت می‌توان در نظر گرفت؟
هدف برجام اثبات دروغ‌گویی آمریکا
و اروپا بود؟!
رئیس‌جمهور با اشاره به اینکه در توافق‌ها، مطالبات حداکثری را مطرح و اصرار می‌کند ولی در نهایت در نقطه‌ای به توافق می‌رسند، خاطرنشان کرد: هدف ما برای ما آن بود که به دنیا بگویم آمریکا و برخی از غربی‌ها می‌گویند ایران به دنبال منطق نیست و تنها با زور و جنگ می‌توان با ایران برخورد کرد، این حرف‌شان دروغ است. می‌خواستیم نشان بدهیم اهل قدرت مذاکره، تعامل و منطق هستیم که این کار شهامت می‌خواهد. روحانی که بارها دستاورد توافق کردن با آمریکا را به زندگی و اقتصاد مردم گره زده بود و حتی آب خوردن را مشروط به توافقنامه هسته‌ای کرده بود به تحریف هدف برجام روی آورده و در چرخشی آشکار دستاورد برجام را به شکست سیاسی و اخلاقی آمریکا و منزوی شدن این کشور محدود می‌کند! امری که پیش‌تر با واکنش رهبر انقلاب نیز روبه‌رو شده است.
رهبر انقلاب با اشاره به تجربه‌هایی که باید از شکست برجام گرفت، «دلخوش کردن به چیزهای کم‌اهمیت را محکوم کردند» و فرمودند: « اگر چنانچه از این تجربه‌ها استفاده نکردیم، به چیزهای کم‌اهمیت دلمان را خوش کردیم [ضرر می‌کنیم]. همین‌طور که آقای رئیس‌جمهور گفتند واقعاً آمریکایی‌ها در این قضیّه از لحاظ اخلاقی، از لحاظ حقوقی، از لحاظ آبروی سیاسی در دنیا شکست خوردند؛ خب بله، آمریکا بی‌آبرو شد؛ این یک واقعیّتی است و در این تردیدی نیست امّا من می‌خواهم این را مطرح کنم که آیا ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه آمریکا بی‌آبرو بشود؟ هدف مذاکره‌ ما این بود؟ ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه تحریم‌ها برداشته بشود - و شما ملاحظه می‌کنید که بسیاری‌ از تحریم‌ها برداشته نشده،حالا هم دارند تهدید می‌کنند که تحریم‌های چنین‌وچنان را بر ایران تحمیل خواهیم کرد؛ همان تحریم‌های ثانویّه‌ای را که با مصوّبه‌ برجام و با قطعنامه‌ شورای امنیّت سازمان ملل برداشته شد، همانها را دوباره می‌خواهند اینها برگردانند- هدف، این بود؟»
به خاطر همین بود
 که اوباما پس از توافق جشن گرفت؟
رئیس‌قوه مجریه در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: توافقی امضا کردیم که دوست و دشمن نتوانست بگوید این توافق به ضرر ایران است. آنهایی که با ما مخالف بودند می‌گفتند خیلی به نفع ایران است آنهایی که با ما موافق بودند می‌گفتند توافقات خوبی است. یک نفر نگفت این توافق بد است آنها که دشمن ما بودند از اول می‌گفتند که این توافق برای ما بد است و از آن به نفع ایران است،  ترامپ هم همین را گفت یک شعری گفت که یک مصرعش درست بود که« ایرانی‌ها در هیچ مذاکره‌ای شکست نخوردند.»
این ادعای رئیس‌جمهور در حالی است که هنوز تصاویر مربوط به شادی و سرور باراک اوباما و همراهان وی در کاخ سفید پس از شنیدن خبر توافق هسته‌ای با ایران در آرشیو رسانه‌ها موجود است . ضمن اینکه اصرار آمریکا و اروپا برای تحمیل برجام‌های 2 و 3و .. پس از تحمیل توافق هسته‌ای به خوبی نشان می‌دهد که برجام تا چه میزان به نفع ایران بوده و به ضرر آنها.
موضوع خسارت‌های برجام است
 یا درصد پیروزی؟
روحانی در ادامه گفت:‌ ما شکست نخوردیم و همه قبول دارند که ما پیروز شدیم. ولی در عین حال ممکن است کسی بگوید که این پیروزی حداکثری و صددرصدی نبوده است که به اعتقاد من شدنی نیست که حتی اگر با یک کشور دوست راجع به یک موضوع اختلافی مذاکره انجام گیرد بتوان به موفقیت حداکثری و صددرصد رسید. خیلی بتوان موفق بود ۹۰ درصد. ما در طول تاریخ، با خیلی‌ها مذاکره کرده‌ایم و فقط ۱+۵ نبوده.
رئیس‌جمهور در حالی با فرافکنی و بازی با الفاظ از میزان درصد موفقیت و پیروزی در برجام سخن می‌گوید که امروز ، باید از تجربه گران تمام‌شده و نادرست خود در اعتماد مطلق به آمریکا و اروپا را برای آحاد ایرانیان توضیح دهد.
اغتشاش آماری
 درباره جذب سرمایه‌گذاری خارجی
رئیس‌جمهور در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: علاوه بر اینکه فروش نفت و میعانات را به نزدیک ۳ برابر افزایش دادیم، کار بزرگی نیز انجام گرفت. ما بعد از برجام  موفقیت‌های بسیاری به دست آوردیم. این موفقیت‌ها از لحاظ اقتصادی به قدری بود که بعضی‌ها عصبانی شده بودند و می‌گفتند چه خبر شده چرا اینقدر هتل‌های ما پر شده است نزدیک ۷۰- ۸۰ نفر از یک کشور آمده‌اند.
 چنین ادعایی در حالی مطرح می‌شود که مسئولان دولت دوازدهم طی ماههای اخیر آمارهای متناقضی درباره رقم جذب سرمایه‌گذاری خارجی مطرح کرده‌اند که نشانه نادرست بودن آنها است. بر اساس آمارهای رسمی در دولت روحانی روند سرمایه‌گذاری خارجی در کشور با افت فاحش ۵ میلیارد دلاری و حدودا ۴۷ درصدی رو به رو شده است. این در حالی است که آمارهای سازمان کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد (آنکتاد) نیز نشان می‌داد دولت یازدهم نیز تقریبا نصف دولت دهم، سرمایه‌گذاری خارجی جذب کرده.
حماسه‌سرایی دوباره
 درباره هواپیماهای برجامی
روحانی با اشاره به انتقادات در برجام، گفت: ما هواپیما می‌خریدیم آنها عصبانی می‌شدند و می‌گفتند که این هواپیماها کاغذی است. این افراد می‌توانند بروند به فرودگاه مهرآباد و امام خمینی سوار شوند و ببینند، هواپیماهای خریداری شده چگونه هستند. ما ناوگان هوایی و ریلی‌مان را تقویت کردیم و از لحاظ بانکی و اقتصادی نیز حرکت‌های بسیار مهمی را انجام دادیم.
گفتنی است سال 95 و تحت تأثیر توافق برجام، شرکت‌های هواپیمایی ایران قراردادهای مختلفی را با دو غول هواپیما‌سازی دنیا یعنی ایرباس و بوئینگ به امضا رساندند. براساس این قراردادها شرکت ایران‌ایر 100فروند انواع ایرباس را به این کمپانی اروپایی سفارش داد و متعاقب آن نیز قرارداد خرید 80فروند بوئینگ را با کمپانی آمریکایی بوئینگ به امضا رساند. قراردادهایی که با آب و تاب فراوان در رسانه‌های داخلی بازتاب داده شد و آن را «دستاورد بزرگ برجام» خطاب کردند.
اما در شرایط فعلی، ایران در حالی پرونده کوتاه مدت برجامی خود را بسته است که از ۲۰۰ فروند خرید، تنها ۱۶ فروند آن تحویل شده و این به معنای آن است که ایران از نیاز روز خود تنها هشت درصد را وارد کرده است.
آیا در برجام به دنبال «کاپ اخلاق» بودیم؟
رئیس‌قوه مجریه با بیان اینکه یک امتیاز دیگر غیرقابل بازگشت به دست آوردیم و آن وفای به عهد است، ابراز داشت: دنیا فهمید اگر ایران عهدی بست و پیمانی را امضا کرد، پای پیمانش می‌ایستد. این مسئله جاودانه و امتیازی است که هیچ وقت از بین نمی‌رود. وی اضافه کرد: طرف مقابل از توافق خارج شد و طرف‌های دیگر به تعهداتشان عمل نکردند ولی ما یک سال صبر کردیم و نشان دادیم ملتی هستیم که به عهدش می‌ایستد. امتیاز دیگر ما انزوای آمریکا بود، مگر در این یک سال آمریکا تنها نبوده است؟ مگر کسی بوده است که بگوید آمریکا کار درست کرده است؟
رئیس‌جمهور نتیجه مهم‌ترین دستاورد دولتش، را اثبات اخلاق‌مداری ایران در عرصه بین‌المللی می‌داند. حال سؤال اساسی اینجاست آیا هدف از برجام و چندسال تلاش برای دستیابی به نتیجه در مذاکرات هسته‌ای که متحمل هزینه‌های زیادی هم برای کشور شد، این بود که ایران اخلاق‌مدار بودن خود را به نمایش بگذارد؟این در حالی است که نگاهی به اظهارات گذشته روحانی در خلال انجام مذاکرات از سال 92 تاکنون نشان می‌دهد، وی اهداف بلندتری را دنبال می‌کرد.
مجموعه این اظهارات از سوی بلندپایه‌ترین مقام دولت نشان می‌دهد، دولت تدبیر و امید تا حد زیادی همچنان دل در گرو سراب برجام دارد و حاضر به دیدن واقعیات صحنه نیست.
واقعیت‌هایی مثل گوشت 100 هزار تومانی و پراید 50 میلیونی که مردم عادی با آن دست به گریبانند و البته طبیعی است این واقعیت‌ها از چشم دولتی که نظرسنجی خودرویی می‌کند، پنهان بماند.

تنگه هرمز پایان عزتمندانه برجام! (یادداشت میهمان)


  ۱-آمریکا در حالی‌که فریبکارانه دم از مذاکره می‌زند، مسئول دیپلماسی کشور را تحریم کرد!. تحریم رسمی ظریف بعد از ایجاد محدودیت تردد برای او در سازمان ملل و نیویورک از سوی وزارت خزانه‌داری آمریکا را باید اولا آخرین ورق از دفتر تحریمی آمریکا علیه ملت ایران دانست که نشان می‌دهد کاخ سفید و ترامپ دستشان خالی شده است. ثانیا باید تحریم مسیر دیپلماسی و میخ آخر بر تابوت هرگونه مذاکره‌ای و همچنین برجام تلقی نمود چرا که بار دیگر ثابت کرد که «عنصر صداقت در میان آمریکایی‌ها نه تنها کمیاب، بلکه نایاب است»! و دیپلماسی و تحریم هر دو باهم در ایستگاه آخر متوقف شدند!.
۲- واکنشهای داخلی نشان داد ملت ایران در این جنگ تحریمی – تبلیغاتی با قدرت و عزتمندانه از وزیر امورخارجه کشور حمایت می‌کنند و همان‌گونه که آمریکا قبلا شخصیت‌های حقیقی و حقوقی زیادی را هرچند سمبلیک در فهرست تحریم‌های خود قرار داده است، قرار گرفتن نام وزیر امورخارجه در این فهرست نیز از اهمیت چندانی برخوردار نخواهد بود. آنچه که اهمیت این موضوع را تقلیل و کاهش می‌دهد این است که روند چهل ساله انقلاب اسلامی در مواجهه با جبهه استکباری نظام سلطه و به‌ویژه در شش سال گذشته در مذاکرات هسته‌ای و برجام و پسابرجام نشان داده مسیر دیپلماسی و مذاکره با آمریکا و اروپایی‌ها مسیری خسارت بار و بدون نتیجه‌ای برای ملت ایران است. از سوی دیگر مقاومت ملت ایران بخصوص در سالها و ماههای اخیر نشان داده است، تنها مسیر رسیدن ملت ایران به اهداف واقع بینانه خود چه در حوزه امنیت و منافع ملی و چه در حوزه اقتصادی و سیاسی، مسیر مقاومت و تلاش مجاهدانه و انقلابی است.
۳- اما درخصوص اقدام آمریکا در تحریم وزیرامورخارجه چند نکته مهم: اولا هرچند قبلا ثابت شده است که تشدید تحریم‌ها نتیجه انفعال و امیدواری کاذب به آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای حل مشکلات کشور است، اما تحریم ظریف را باید نتیجه و مصداق کامل و روشن چنین دیپلماسی دانست. به‌عنوان یک قاعده کلی نتیجه بازی کردن در دامی که دشمن پهن می‌کند، گرفتار شدن شخص بازی‌کننده در این دام خواهد بود. بعبارت دیگر این همان سخن حضرت امام(ره) است که فرمودند «اگر یک قدم عقب‌نشینی کنید، آمریکا ده قدم گستاخانه و طلبکارانه جلو می‌آید و اگر یک قدم جلو رفتید، آمریکا ده قدم عقب می‌رود». نگاهی به رویکرد دیپلماسی انفعالی و راهبرد مقاومت شجاعانه نشان می‌دهد درحالی که با هر اقدام قدرتمندانه نیروهای مسلح و گروه‌های مقاومت در منطقه، آمریکا و انگلیس و دنباله روهای آنها مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند و اظهار عجز می‌کنند، اما برخی اقدامات دیپلماتیک منفعلانه باعث امیدواری آمریکا برای نتیجه دادن تحریم‌ها و فشارهای حداکثری شده است. بعداز اینکه آمریکا دام مذاکره را با عملیات فریب پهن کرد، متاسفانه دستگاه دیپلماسی کشور بدون تعقل و تامل و با تغییر محاسباتی تحت تاثیر نفوذی‌های لیبرال مسلک وارد این دام شد و همنوا با ترامپ از مذاکره سخن گفت. وقتی آمریکا مسیر دیپلماسی و مذاکره را تحریم می‌کند، با کدام عقل دیپلماتیک و سیاسی باید مدعی آمادگی برای مذاکره در هرکجا و هر زمان شد؟! ثانیا بعد از سریال ‌اشتباهات دولت در شش سال گذشته بویژه در حوزه سیاست خارجی، یکی از ‌اشتباهات دولت در مقطع کنونی مطرح کردن مطالبات حداقلی برای حفظ برجام به هر قیمتی است. مطالبات ملت ایران برداشته شدن تمام تحریم‌ها و اجرای تمام تعهدات آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در برجام است که این تعهدات علاوه‌بر فروش نفت و گشایش‌های بانکی، ده‌ها مورد دیگر از جمله آزادسازی دارایی‌های ملت ایران را نیز شامل می‌شود. ظریف بعداز بیان چند باره مواضع نسنجیده درخصوص مذاکره از جمله «مذاکره در‌باره موشکهای بالستیک» و «‌تصویب پروتکل الحاقی» و «تبادل زندانیان»و «برگشت پذیر بودن کاهش تعهدات برجامی ایران» و «برگشتن آمریکا به برجام» و....، در مواضعی جدید در حاشیه جلسه اخیر هیئت دولت دعا کرده است «می‌خواهیم اروپایی‌ها همین تعهد اولیه یعنی فروش نفت ایران و بازگشت درآمدهای نفتی را اجرا کنند». خود آقایان روحانی و ظریف اذعان کرده‌اند که «اروپایی‌ها به هیچ کدام از تعهداتشان در برجام و تعهداتی که پس از خروج آمریکا از برجام داده اند، عمل نکرده‌اند و اقدامات آنها هیچ تناسبی با اجرای تعهدات ایران ندارد»،حالا چرا آقای ظریف از مطالبات حداکثری ملت ایران صرف نظر می‌کند و به یک مطالبه حداقلی و اولیه راضی شده و ادعا کرده است «ما فعلا از بقیه تعهدهای آنها عبور می‌کنیم»؟!. اگر قرار است ملت ایران پشت تیم مذاکره‌کننده باشد و اگر براساس ادعاها و فضاسازی‌های سیاسی – رسانه‌ای آقایان برجام و مذاکرات تصمیم نظام بوده و هرگونه تصمیمی باید در شورای‌عالی امنیت ملی گرفته شود، اولا چرا بدون اجازه نظام و تصمیم شورای‌عالی امنیت ملی پیشنهاد مذاکره در‌باره موشک‌های بالستیک را در نیویورک دادید تا آمریکایی‌ها به استناد این سخنان با فضاسازی مواضع صادقانه جمهوری اسلامی را زیر سؤال ببرند و بعداز آن بگویند «وزیرخارجه ایران قدرت لازم را ندارد»؟!. ثانیا چرا خودجوش! پیشنهاد توقف روند کاهش تعهدات برجامی و ماندن ایران در برجام را در قبال فروش فقط یک میلیون و 200 هزار بشکه نفت را به مکرون با اعزام نماینده ویژه رئیس‌جمهور به پاریس دادید؟ و چرا برخی تلاش دارند نبرد سیاسی- رسانه‌ای و تبلیغاتی بُردهِ شده در جنگ اقتصادی را به باخت تبدیل کنند!؟.
۴- ظریف در توجیه نوشتن نامه حاشیه سازش به رهبری، ادعا کرده سریال گاندو باعث شده «آمریکایی‌ها به غلط بگویند وزیرخارجه ایران قدرت ارائه نظرات جمهوری اسلامی را ندارد»! اولا باید گفت این ادعا در حقیقت القاء همان سخن نادرست رئیس‌جمهور است که هم در اظهارات علنی و هم در نامه به رهبری، علیرغم اختیارات کامل و تمام و با وجود حمایت‌های رهبری از دولت وی، ادعا کرده است «رئیس‌جمهور اختیار لازم را ندارد»!. ثانیا فرار از پاسخگویی در قبال مسئولیت و اختیاراتشان و تحت‌الشعاع قرار دادن عملکرد خود در برجام است. ثالثا آنچه که باعث شده و می‌شود تا آمریکایی‌ها به غلط چنین فضاسازی کنند و نهایتا وزیر امورخارجه را در لیست تحریم قرار دهند، مواضع دستگاه دیپلماسی است نه سریال گاندو!، چراکه مواضع روشن جمهوری اسلامی مقاومت و مواضع رهبری، مقتدرانه است، نه مذاکره منفعلانه و فریبکارانه و زیر سایه فشار و تحریمهای برجامی. رابعا مواضع نظام گرفتن حق ملت ایران و مطالبات حداکثری مردم برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی شان است که قرار بود با برجام محقق شود.لذا نه تنها وزیر امور خارجه قدرت و اختیار کامل برای بیان مواضع جمهوری اسلامی را دارد، بلکه باید با استفاده از این قدرت و اختیارات کامل به‌درستی «نظرات جمهوری اسلامی را ارائه کند».
۵- اما با تحریم ظریف اگر دولت می‌خواهد عزت ملت ایران و منافع و امنیت ملی کشور را حفظ کند و واکنش مقتدرانه و عزتمندانه‌ای به آمریکایی‌ها بدهد، باید تا دیر نشده اولا به پشتوانه ملت خروج رسمی و کامل ایران از برجام را اعلام کند و به سخن گفتن از هرگونه مذاکره‌ای و به امیدواری آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای هرگونه مذاکره‌ای پایان دهد و از مسیر رفته گذشته عبرت بگیرد. ثانیا باید درک کرد تنگه هرمز، تنگه اُحد جمهوری اسلامی است و دولت باید به پشتوانه اقتدار نیروهای مسلح و به‌ویژه سپاه پاسداران آن را ببندد و با این اقدام مقتدرانه و مبتکرانه اعلام کند به هر کشوری که با تحریمهای آمریکا همراهی نکند، یک - اجازه تردد از تنگه هرمز و استفاده از نفت خلیج‌فارس را خواهد داد. دو- نفت آنها را تامین خواهد کرد. سه- بعداز افزایش سرسام آور قیمت نفت که نتیجه قطعی چنین اقدام قاطعانه‌ای خواهد بود، اعلام کند به کشورهایی که با تحریم‌های آمریکا همراهی نکنند، نفت به قیمت زیر قیمت بازار می‌فروشد.
۶- با چنین اقدامی اولا شکست بزرگی برای آمریکا در صحنه بین‌المللی و همچنین در افکارعمومی داخلی آمریکا رقم خواهد زد. ثانیا هم عزت ملت ایران را حفظ، هم از حیثیت دستگاه دیپلماسی و وزیرخارجه خود دفاع کرده است. ثالثا مشکل تحریم‌های آمریکا را برای همیشه بی‌اثر و فشار حداکثری را خنثی و به فرصت حداکثری تبدیل می‌کند. رابعا سیاست صفر کردن فروش نفت جمهوری اسلامی به سیاست حداکثری فروش نفت ایران تبدیل خواهد شد.  
دکتر محمدحسین محترم

کج فهمی و خیانت خود را با فریاد بر سر پناهیان جار نزنید!

طی چند روز گذشته هجمه ای غیر قابل باور علیه حجت الاسلام علیرضا پناهیان از سوی دوستان رسانه ای و بعضی آقایان روحانی شکل گرفته است.

گروه دین و اندیشه _ سید محسن عبدالهی: طی چند روز گذشته هجمه ای غیر قابل باور علیه حجت الاسلام علیرضا پناهیان از سوی دوستان رسانه ای و بعضی آقایان روحانی شکل گرفته است. علت این حملات صحبت های چند روز گذشته ایشان بوده است که در آن تاکید بر تولید ثروت توسط جوانان مذهبی داشته اند و پرورش مدیرانی که در حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) بتوانند کار و فعالیت داشته باشند را، از وظایف مهم جامعه معتقد به ظهور دانسته اند.

 

کج فهمی و خیانت خود را با فریاد بر سر پناهیان جار نزنید!


به گزارش بولتن نیوز، همچنین ایشان چه در این سخنرانی و چه پیش از آن بر کارآفرینی و خلاقیت بچه های مذهبی و جامعه مهدوی و منتظر ظهور تاکید فراوانی داشتند و خمودگی، بیکاری، انفعال و تربیت نسلی که تنها به کار ساده و اداری دل بسته باشد را، مذموم دانسته اند و این اتفاق را با روح تشیع و اسلام مغایر می دانند. ایشان تولید ثروت از سوی معتقدین به ظهور و مذهبیون را بسیار مهم عنوان می کنند و معتقد هستند که افزایش توان اقتصادی، موجب افزایش قدرت کشور شیعه و رفع بسیاری از مشکلات اقصادی جامعه و فقر خواهد شد.


حال آن عزیزانی که با این مسائل مخالف هستند، لطفا یک دلیل عقلی و منطقی بیاورند که کجای این صحبت ها دارای اشکال است؟! عده ای می گویند تولید ثروت و افزایش مال با روح تقوا و سیره معصومین سازگار نیست و از حضرت امیر علیه السلام به عنوان الگو استفاده می کنند. به این حضرات باید گفت اگر آن چه شما می گویید صحیح بود، چرا هر فرد مشکل داری به در خانه این خاندان برای رفع حوائج مادی خود مراجعه می کرد؟! چگونه امام حسن علیه السلام چندین بار تمام زندگی خود را بخشیدند؟! قطعا ایشان توانایی تولید ثروت داشتند و با همین توانایی هم زندگی می کردند و هم به فقرا یاری می رساندند. واقعا فهم چنین نکته ای تا این اندازه برای آقایان مشکل بوده است؟!


یعنی کار و تلاش چنان برای حضرات سخت و طاقت فرسا می باشد که نمی توانند حتی صحبت های یک منبری که اجباری هم نمی تواند ایجاد کند و در حد وعظ می باشد، تحمل کنند؟! جالب است که یک بار پستی از صحبت های ایشان درباره اشتباه در پرورش نسلی که فقط می خواهد کارمند باشد، منتشر شده بود و یکی از عزیزان رسانه ای انقلابی این صحبت ها را بدعت و نادرست دانستند.


اتفاقا باید گفت آن چه نادرست است، تفکرات این عزیزان می باشد. چرا تولید ثروت باید مذموم باشد؟! جامعه شیعه و مسلمان می بایستی از توان مالی بالا برای تقویت کشور امام زمان (عج) برخوردار باشد. یک نگاه به جمعیت یهودیان صهیونیست  میزان ثروت و قدرت جهانی آن ها را نشان می دهد که به خوبی سهم میزان ثروت و تاثیر آن در قدرت و رسیدن به اهداف ایدئولوژیک و مذهبی را درک کرده اند. بسیاری از دوستان انقلابی ما لنگ نان شبشان هستند و در پاسخ به این سوال که چرا فلان کارها را انجام نمی دهید، استدلال های عارفانه می آورند که مال دنیا را برای چه می خواهیم و این شرایط مناسب است. خیر دوستان، شما در سطح معمول مردم جامعه خود زندگی کنید و از زیادی مالتان تولید اشتغال داشته باشد و دست فقرا را بگیرید. اینگونه نه زندگی رفاه زده ای خواهید داشت و نه برای کمک به فقرا دچار مشکل خواهید بود.


درد از این است که دوستان به اسم انقلابی بودن و ضد اسلامی بودن و نئولیبرالیزم، پناهیان را می نوازند. این در حالی است که حضرات خود در ذیل اهداف دشمنان دوست دارند که جامعه شیعه و مسلمان فقیر باقی بماند و غرق در رخوت و به زندگی کارمندی و ساده و بی تحرک عادت کند. این نگاه یا از سر جهل است و عدم درک صحبت های پناهیان، یا از سر خیانت است به اسلام و تشیع. اگر جامعه ای با این بهانه ها درجا بزند و دچار روزمرگی شود، فردا روزی هم می رسد که در وقت عمل، توان از جای خود بلند شدن را ندارد و با خفت و خواری از دشمن شکست خواهد خورد.


حرف آخر اینکه این مخالفت ها را از درد دین داشتن آقایان نباید پنداشت بلکه این ها یا دچار کج فهمی از دین هستند و یا در پازل دشمن برای فقیر نگه داشتن جامعه اسلامی سخن می گویند. تولید ثروت در اسلام و تلاش و کوشش در راه تامین معاش و پیشرفت مالی، مطلقا مذموم نیست و بلکه بسیار هم توصیه شده است. آن چه در اسلام مذموم دانسته شده، استفاده نادرست از مال و انباشت سرمایه و مال اندوزی از راه حرام و خرج نکردن آن در راه اسلام و کمک به فقرا است. دوستان این مفاهیم را با یکدیگر تلفیق کرده اند و جهل خود را با فریاد بر سر پناهیان و امثالهم جار می زنند.

 

کوتاهی دولت در مهار گرانی علی‌رغم همت بانک مرکزی در کنترل نرخ ارز

در شرایطی که بانک مرکزی با اجرای یک برنامه یکساله توانست ثبات نسبی را در بازار ارز حاکم کند، کارنامه سایر وزارتخانه‌های اقتصادی در رابطه با کنترل قیمتها، عملکرد مطلوبی را نشان نمی‌دهد.


سرویس اقتصادی-

رئیس‌کل بانک مرکزی دیروز با ارسال نامه‌ای به رئیس‌جمهور، اسامی افراد و مجموعه‌هایی را که با تائید دستگاه‌های دولتی اقدام به ثبت سفارش و دریافت ارز چهار هزار و 200 تومانی از بانک مرکزی کرده‌اند اما هنوز کالای مورد نظر را به کشور وارد نکرده‌اند اعلام کرد.
در بخشی از نامه عبدالناصر همتی خطاب به حسن روحانی تاکید شده است: «این موضوع (تأمین ارز کالاهای اساسی و دارو در سال ۹۷) با توجه به شرایط ویژه کشور، تشدید تحریم‌های یکجانبه از جانب دولت آمریکا و تحدید صادرات و مانع ارزی کشور، محدود و بسته شدن کانال‌های بانکی اهمیتی دوچندان یافته و این بانک مدیریت تقاضای ارز را در اولویت اول برنامه‌ها و اقدامات اجرایی خود قرار داد و در این ارتباط با برگزاری جلسات متعدد، با دستگاه‌های متولی تائید تخصیص ارز برای این کالاها یعنی وزارت جهاد کشاورزی، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و وزارت صنعت، معدن و تجارت (متولی اصلی ثبت سفارش واردات کالا) و تشریح وضعیت منابع و ذخایر ارزی کشور و انجام هماهنگی‌های لازم و تأمین سهمیه ارزی هر یک از دستگاه‌های متولی در راستای مدیریت تقاضای ارز اقدام نمود. حال علیرغم تمام تلاش‌های به عمل آمده و تخصیص و تأمین ارز برای واردکنندگان مورد تائید دارای ثبت سفارش، دستگاه‌های یاد شده متأسفانه حسب اطلاعات سامانه رفع تعهد ارزی این بانک، به نظر می‌رسد بخش قابل توجهی از تعهدات ارزی مربوط به ورود کالا به کشور، علیرغم تأمین ارز و انقضای مهلت قانونی به صورت رفع تعهد نشده، بوده و اسناد و مدارک سالیانه مبتنی بر ورود و ترخیص قطعی کالاهای مورد‌اشاره در سامانه به ثبت نرسیده است.
با عنایت به مراتب فوق و ضمن ارسال لیست پیوست حاوی اطلاعات میزان ارزهای تأمین شده و تعهدات ارزی ایجاد و ایفا نشده برخی از واردکنندگان مربوطه، خواهشمند است دستور فرمائید با وزارتخانه‌های یاد شده ضمن اهتمام و توجه جدی به ورود به موانع کالا به کشور، پیگیری و اتخاذ تدابیر ویژه نسبت به ترغیب واردکنندگان مزبور جهت تسریع در واردات کالاهای یاد شده، اقدامات لازم به عمل آورند».
رئیس‌جمهور نیز در پی نوشت این نامه به صراحت خطاب به چهار وزیر کابینه خود دستور داده که «فوراً پاسخ دهند که چرا چنین تخلفی رخ داده است؟» دستور رئیس‌جمهور خطاب به رضا رحمانی وزیر صنعت، معدن و تجارت، محمود حجتی وزیر جهاد کشاورزی، سعید نمکی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و محمد شریعتمداری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی صادر گردیده است.
عبور از بحران
عبدالناصر همتی یکسال قبل یعنی در مردادماه 97 به جای ولی‌الله سیف، سکان بانک مرکزی را در دست گرفت. وی در شرایطی در راه رفتن به سفارت ایران در چین، مسیر خود را تغییر داد و به برج شیشه‌ای خیابان میرداماد قدم گذاشت که بازار ارز ایران حال و روز خوشی نداشت. موج نوسانات ارزی که از زمستان 96 آغاز شده بود، در سال 97 برای اندک روزهایی تا کانال‌های بالاتر از 15 هزار تومان هم قد کشید. هر چند آن روزها در نرخهایی مانند 19 هزار تومان معاملات گسترده‌ای شکل نگرفت، اما ثبت همین ارقام در خاطره بازار، ترسی را بوجود آورد که هر لحظه ممکن است بازار دوباره این قیمت‌ها را به خود ببیند. این وضعیت در کنار آشفتگی عملکرد سیاستگذار پولی باعث شد پیش‌بینی‌ها از روند بازار عموما افزایشی باشد.
با این حال از مردادماه سال گذشته که همتی سکان بانک مرکزی را در دست گرفت، روند اجرای سیاست‌های ثبات‌آفرین تقویت شده و با جایگزینی رویکرد انفعالی بانک مرکزی با عملکرد فعال در مدیریت بازار، امیدها را به کنترل پایدار نرخ ارز زنده کرده است.
در انتظار «نرخ تهران»
بانک مرکزی در یک‌سال اخیر توانسته است با وجود همه انتقادات و ضعفها، عملکرد قابل قبولی از خود به جای بگذارد. این بانک همین که توانست از تکرار سیاست‌هایی مانند عرضه دهها تن ذخیره طلای کشور به بهانه جمع‌آوری نقدینگی خودداری نماید، به خودی خود موفق بوده است.
تا کنون عناوین متعددی از برنامه‌های کوتاه، میان و بلندمدت بانک مرکزی برای ساماندهی بازار پولی کشور مطرح گردیده است که شاید مواردی از آن، همچون عملیات بازار باز، به عمر این دولت قد ندهد، اما این روزها بازار چشم‌انتظار مهم‌ترین برنامه میان‌مدت همتی برای ثبات‌بخشی نسبی قیمت ارز است. «بازار متشکل ارز»؛ چیزی که شاید بتوان با نگاهی خوشبینانه، از آن به عنوان تولد نوزادی خوشقدم با نام «نرخ تهران» یاد کرد.
این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که به طور سنتی، استخراج قیمت ارز بازار تهران در امارات، به عنوان هاب بزرگ ارزی کشور، صورت می‌گرفت و همین عامل باعث می‌شد قیمت‌گذاری از دستان سیاستگذار پولی خارج و در دستان صرافی‌های بزرگ آن سوی آب‌های خلیج‌فارس قرار بگیرد و به این ترتیب بانک مرکزی تنها می‌توانست با واکنش‌های انفعالی، برای کاهش دامنه نوسانات بازار دست و پا بزند. اما به اعتقاد حامیان ایده بازار متشکل ارزی، از این پس میتوان امیدوار بود که نه در حرف، بلکه در عمل، قیمت ارز از تهران به سایر شهرها مخابره شود.
البته این ایده منتقدانی جدی هم دارد که معتقدند نرخ حقیقی دلار بسیار کمتر از ده هزار تومان است و تلاش بانک مرکزی برای تشکیل این بازار، با هدف تثبیت نرخ نیمایی به عنوان نرخ معیار و مشروعیت بخشیدن به این نرخ است.
با این حال باید منتظر ماند تا جدیدترین وعده بانک مرکزی برای راه‌اندازی بازار متشکل در آستانه عید قربان (21 مردادماه) فرا برسد و این سیاست در عمل محک بخورد. تا اینجا بانک مرکزی توانسته دامنه نوسان دلار را از بالای 15 هزار تومان به حوالی 12 هزار تومان برساند، و از آنجا که دولت تدبیر و امید آستانه انتظارات را بسیار پایین آروده است، باید از همین اتفاق هم خوشحال و به بازار متشکل ارزی امیدوار باشیم.
بازار نابسا‌مان
اما این روزها سؤال پرتکرار مردم این است که پس از کاهش قیمت دلار، چرا قیمت‌ها در سایر بازارها کاهش نمی‌یابد؟ و سؤال دیگر آنکه، مگر دارو و کالاهای اساسی، همان‌طور که در نامه رئیس‌کل بانک مرکزی به رئیس‌جمهور تصریح گردیده، با نرخ ترجیحی (چهار هزار و 200 تومان) تأمین نشده، پس چرا تورم آنها اگر از سایر کالاها بیشتر نباشد، کمتر نیست؟
بر اساس گزارش‌های رسمی دولت، قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در تهران طی یک‌سال گذشته بیش از صد درصد گران شده است. مردم این روزها علاوه‌بر گرمای طاقت‌فرسای تابستان، از داغی قیمت‌ها در بازار خرید و فروش و اجاره مسکن هاج و واج مانده‌اند. در مناطق میانی تهران، واحدهای مسکونی با عمر چند سال، بر اساس رهن کامل، به متری دو میلیون تومان رسیده است. یعنی 100 میلیون تومان رهن برای یک واحد 50 متری، آن هم با وجود صاحبخانه منصف! و به همین ترتیب در سایر نقاط تهران و کشور همین وضعیت کم و بیش برقرار است. مسکن حدود یک‌چهارم تا یک‌سوم سبد هزینه خانواده‌های ایرانی را به خود اختصاص می‌دهد، اما وضعیت سایر کالاها نیز بهتر از مسکن نیست.
مرکز پژوهش‌های مجلس که زمستان 97 در گزارشی با تاکید بر اینکه «سیاست تخصیص ارز چهار هزار و 200 تومانی به کالاهای اساسی منجر به ثبات قیمت آنها در بازار نشده است»، در اردیبهشت امسال در گزارش خود از تورم 53 درصدی کالاهای اساسی (وارد شده با ارز چهار هزار و 200 تومانی) و تورم 85 درصدی سایر کالاها خبر داد.
بر اساس جدیدترین گزارش مرکز آمار، روند تغییرات نرخ کالاها و خدمات در تیر ماه 98 نسبت به ماه مشابه پارسال نشان می‌دهد که نرخ تورم نقطه به نقطه از 40 درصد گذشته و در این مدت، نرخ خوراکی‌ها 70 درصد، دخانیات مسکن ۲۴,۷ و حمل‌ونقل ۵۶ درصد با رشد مواجه بوده است. لبنیات هم در ماه‌های گذشته چندبار افزایش قیمت داشته و به همین ترتیب سایر کالاها....
در بازار خودرو هم قیمت‌ها عجیب است. خردادماه امسال، مرکز آمار ایران شاخص بهای تولید‌کننده مربوط به زمستان سال گذشته را منتشر کرد که نشان می‌داد تورم تولیدکننده در بخش وسایل نقلیه موتوری در فصل زمستان سال 97 نسبت به زمستان 96 به بیش از ۶۳ درصد افزایش یافته است. البته تورمی که مردم در بازار احساس کردند از این هم فراتر رفته است. پراید 20 میلیون تومانی به بالای 55 میلیون تومان رسید و حالا که به مرز 50 میلیون تومان بازگشته، همه از این موفقیت دولت خوشحالند!
دولت کجاست؟
دراین شرایط مردم می‌پرسند مسئولان دولت، بویژه وزارتخانه‌های اقتصادی در کجا ایستاده‌اند؟ همان‌طور که بانک مرکزی توانسته است با یک برنامه یک‌ساله تا حدودی از نوسان ارز جلوگیری کند، سایر مردان اقتصادی کابینه هم چنین کاری کرده‌اند؟ در این شرایط دولت به جای پرداختن به ریشه‌ها و اهتمام به مشکلات تولید که هم‌اشتغال ایجاد می‌کند و هم تورم را کاهش می‌دهد، ماهها به دنبال احیای وزارت بازرگانی افتاد.
دولت و شخص رئیس‌جمهور اصرار و پیگیری زیادی برای تشکیل وزارت بازرگانی داشتند و حتی روحانی مدعی شده بود که «اگر وزارت بازرگانی تأسیس شود، هفته بعد زندگی مردم و وضع بازار بهتر می‌شود»!
این ادعا در حالی بود که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، تشکیل این وزارتخانه، در حقیقت فراهم نمودن بستری قانونی و فراخ برای کنترل قیمت‌ها از طریق واردات گسترده خواهد شد که اولین ضربه آن به تولید کشور وارد شده و به تعطیلی کارخانه‌ها و بیکاری کارگران ایرانی خواهد انجامید.
نهایتا پس از مخالفت مجلس با درخواست تشکیل وزارت بازرگانی، با نظر شورای سران قوا وظایف وزارت جهاد کشاورزی در حوزه بازرگانی به وزارت صمت محول شد تا این غائله بخوابد، اما خبرها حاکی از آن است هنوز ناهماهنگی‌ها بین دستگاه‌ها وجود دارد. روز گذشته معاون وزیر جهاد کشاورزی از توقف هرگونه کنترل و تأیید ثبت سفارش کالاهای اساسی و کلیه کالاهای کشاورزی خبر داده و معاون وزیر صنعت هم در واکنش به این اقدام، در نامه‌ای بر ضرورت ثبت سفارش بدون وقفه کالاهای اساسی تأکید کرده است. نتیجه این ناهماهنگی‌ها دودی است که به چشم مردم می‌رود.
معلوم نیست در این وزارتخانه‌ها چه خبر است که رئیس‌کل بانک مرکزی ناچار شده به رئیس‌جمهور نامه بنویسد و اعلام کند بخش قابل توجهی از تعهدات ارزی مربوط به ورود کالا به کشور، علی‌رغم تأمین ارز و انقضای مهلت قانونی به صورت رفع تعهد نشده، بوده و اسناد و مدارک سالیانه مبتنی بر ورود و ترخیص قطعی کالاهای مورد‌اشاره در سامانه به ثبت نرسیده است.
ریشه‌یابی دقیق
یک‌سال قبل (22 مرداد 97) رهبر انقلاب در دیدار مردم، با ‌اشاره به نوسانات آن روزهای بازار ارز و سکه و کاهش ارزش پول ملی تأکید کردند: «در همین قضایای ارز و سکه گفته شد مبلغ ۱۸ میلیارد دلار از ارز موجود کشور آن هم در حالی که برای تهیه ارز مشکل داریم، بر اثر بی‌تدبیری، به افرادی واگذار شد و برخی از آن سوءاستفاده کردند. این موارد مشکلات مدیریتی است و ارتباطی با تحریم‌ها ندارد».
رهبر انقلاب اسلامی در آن سخنان، به نکته‌ای کلیدی ‌اشاره کردند و با‌اشاره به مسببان بروز مشکل، خاطرنشان کردند: «وقتی ارز یا سکه به صورت غلط عرضه و تقسیم می‌شود، مشکلات فعلی به‌وجود می‌آید، زیرا این قضیه دو طرف دارد، یک طرف آن فردی است که دریافت می‌کند و طرف دیگر آن کسی است که عرضه می‌کند. همه بیشتر به‌دنبال آن فردی هستند که ارز یا سکه را گرفته است در حالی که تقصیر عمده متوجه آن فردی است که ارز یا سکه را با بی‌تدبیری عرضه کرده است که اقدامات اخیر قوه قضائیه نیز در واقع برخورد با کسانی است که با یک تخلف و خطای بزرگ، زمینه‌ساز این مسائل و کاهش ارزش پول ملی شده‌اند».
اکنون یک سال از سخنان حکیمانه رهبر انقلاب می‌گذرد، در این فرصت کسی نبود در دولت که بگرسد عامل تصویب و توزیع رانت ارزی بزرگ چه کسی بوده و او را بازخواست کند؟ حالا پس از یک‌سال که رئیس‌بانک مرکزی معلوم نیست این پولها سر از کجا درآورده، در جواب او با اظهار تعجب دستور صادر می‌شود که «فوراً پاسخ دهند که چرا چنین تخلفی رخ داده است؟»(!)
سرچشمه گل‌آلود
بهار سال گذشته که نوسانات ارز قوت گرفت، اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت پس از جلسه ستاد اقتصاد مقاومتی، شبانه جلو دوربین رسانه‌ها آمد و گفت دولت، واردات کالاهای مورد نیاز مردم را با نرخ چهار هزار و 200 تومان تأمین خواهد کرد. فردای آن روز، روزنامه حزب متبوع وی هم، آقای معاون اول را در هیبت ابرانسان «سوپرمن» بر جلد خود نقاشی کرد و از آن روز «دلار جهانگیری» وارد ادبیات پولی کشور شد. در ادامه هم او و هم رئیس‌جمهور گفتند که دولت «همه» کالاها را با نرخ ترجیحی تأمین ارز خواهد کرد.
همچنین سال گذشته وقتی انتقادها از ارز ترجیحی بالا گرفت، بازی فرافکنی آغاز شد. حسن روحانی گفت همه اقتصاددانان حاضر در جلسه تصویب ارز چهار هزار و 200 تومانی این تصمیم را تأیید کرده‌اند، مسعود نیلی، دستیار ارشد اقتصادی سابق وی هم پاسخ داد که اگر این‌طور بوده، صوت جلسه را منتشر کنید و تا به امروز قرار است آن فایل صوتی منتشر گردد!
این فرافکنی‌ها مربوط به امروز و دیروز دولت نیست و همواره وجود داشته است. محمد شریعتمداری، وزیر فعلی تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گفت وگو با ایسنا، درباره نامه رئیس‌کل بانک مرکزی برای پاسخگویی درخصوص عدم ایفای تعهدات ارزی در قبال واردات کالا، ضمن اظهار بی‌اطلاعی از این نامه گفته است که نامه را هنوز ندیده و پس از آنکه نامه را دید می‌تواند درباره آن پاسخ بدهد!
او همان کسی است که زمانی که وزیر صمت بود، چهار هزار و 600 خودرو به صورت غیرقانونی ثبت سفارش شد ولی به جای اینکه مورد بازخواست قرار بگیرد، از سوی حسن روحانی به عنوان وزیر کار معرفی گردید. این وزیر هم در کنار افراد دیگری که در تصویب و توزیع رانت ارزی دخیل بوده‌اند، مخاطب نامه همتی هستند و باید در برابر ارزهایی که برای واردات کالا تخصیص داده شده اما کالایی به ازای آنها وارد نشده جوابگو باشند.

دیپلماسی صدهزار تنی یا گور دسته‌جمعی(یادداشت روز)

وقتی بیش از 100 سال پیش رئیسعلی دلواری و همرزمانش در تنگستان در برابر استعمار انگلیس که آن روزها ابرقدرت جهان بود ایستادند، قسم‌نامه‌ای را امضا کردند که در آن آمده است: «ای کلام‌الله گفتار مرا شاهد باش من به تو سوگند یاد می‌کنم که اگر انگلیسی‌ها بخواهند بوشهر را تصرف کنند و به خاک وطن من تجاوز کنند، در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است، دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم و اگر غیر از این رفتار کنم، در شمار منکرین و کافرین به تو باشم و خدا و رسول از من بیزار شوند»، حتی تصور اینکه روزی ایران بتواند انگلیس را تحقیر و از موضعی برابر با آن برخورد کند، غیرممکن بود.
رخدادهای چند هفته اخیر در خلیج‌فارس و دریای عمان که انهدام پهپاد پیشرفته آمریکایی و توقیف نفتکش انگلیسی، شاخص‌ترین آنهاست را می‌توان نقطه عطفی در تحولات استراتژیک جهانی قلمداد و نباید به سادگی از کنار آنها عبور کرد.
با پایان جنگ جهانی دوم و غروب استعمار انگلیس که روزگاری خورشید در سرزمین‌های تحت سیطره‌اش غروب نمی‌کرد، آمریکا جای آن را گرفت. آنچه انگلیس و پس از آن آمریکا را تبدیل به ابرقدرتی جهانی کرد، قدرت دریایی آنان و تسلطشان بر دریاها بود. «آلفرد تایر ماهان» افسر نیروی دریایی آمریکا و ژئواستراتژیست مشهور در کتاب خود با عنوان «تاثیر و نفوذ قدرت دریایی در تاریخ» بطور مبسوط به این قضیه پرداخته و نیروی دریایی را «کلید قدرت» جهان معرفی می‌کند؛ «دریاهای جهان بیش از آنکه سرزمین‌های جهان را از هم جدا کنند آنها را به هم پیوند می‌دهند بنابراین تشکیل امپراتوری‌های ماورای بحار و دفاع از آنها به قدرت تسلط بر دریا بستگی دارد.»
برای درک بهتر اهمیت رخدادهای اخیر در آب‌های جنوبی کشورمان و تاثیرات عمیق و بلندمدت آن بر معادلات منطقه‌ای و حتی جهانی، باید شناخت گسترده‌تر و دقیق‌تری از اهمیت زمینه و میدان مناقشه داشت. برای کسب این درک باید به سراغ دریاها و مطالعه اهمیت آنها در روابط بین‌الملل، میزان قدرت و پشتوانه دیپلماسی کشورهای صاحب قدرت رفت. آمریکا در تاریخ خود، سه دوره دریایی را پشت سر گذاشته است. دوره نخست که صد ساله بود از 1790 تا 1890 طول کشید. دوره دوم تا سال 1945 یعنی پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت و دوره سوم تا کنون ادامه دارد. نیروی دریایی آمریکا طی هر دوره ارتقا یافته و جایگاه آن در قدرت این کشور افزایش یافته است تا جایی که در دوره سوم، نیروی دریایی، تجهیزات و نیروهای هوایی و زمینی را نیز به خدمت گرفته و در عمل به پشتوانه دیپلماسی جهانی آمریکا مبدل شد. «دیپلماسی قایق‌های توپدار» مربوط به دوره ابرقدرتی انگلیسی‌ها بود و آمریکایی‌ها «دیپلماسی دریایی» (naval diplomacy) را شکل دادند. نمونه اخیر استفاده از این ابزار در سیاست آمریکا، گسیل ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج‌فارس برای تهدید و ارعاب ایران بود که رسانه‌های بزرگ آمریکایی به عنوان بازوی تبلیغاتی این راهبرد، از آن به عنوان «دیپلماسی صدهزار تنی» (وزن این ناو) یاد کردند.
پیش از این استراتژی‌ها بر «کنترل دریایی» و «کنترل دریاها» استوار بود اما استراتژی‌های جدید تعریف متفاوتی ارائه کرده و بحث «قدرت از دریا» را پیش کشیده‌اند. اکثریت جمعیت جهان در فاصله 90 کیلومتری از سواحل دریاها زندگی می‌کنند. بر اساس استراتژی جدید، دریاها برای قدرت مسلط جهانی امن است و این قدرت می‌تواند هژمونی خود را از طریق سواحل با استفاده از ناوهای حامل نیروی هوایی و تفنگداران، بر هر سرزمینی تحمیل کرده و عمق کشورها را مورد تهدید قرار دهد. ناوهای هواپیمابر که هر کدام را می‌توان شهری متحرک دانست که ده‌ها هواپیما و هزاران تفنگدار را حمل می‌کنند، محصول این استراتژی هستند.
در اکتبر 2007 هر سه سرویس دریایی آمریکا یعنی نیروی دریایی، تفنگداران دریایی و گارد ساحلی در کالج جنگ نیروی دریایی ایالات متحده در نیوپورت رودآیلند، گرد هم آمدند تا جدیدترین استراتژی دریایی این کشور را به بحث گذاشته و تصویب کنند. آخرین استراتژی دریایی این کشور در سال 1986 طرح‌ریزی شده بود. در استراتژی جدید نکات مهم و قابل توجهی وجود دارد. این استراتژی با اشاره به وابستگی 90 درصد تجارت جهانی به دریاها، نیروی دریایی آمریکا را فراتر از معادلات نظامی و سیاسی معرفی کرده و آن را ضامن «سبک زندگی آمریکایی» و قدرت این کشور عنوان می‌کند.
چند روز پیش نشریه معتبر «فارین افرز» مقاله‌ای جالب توجه به قلم «الن جیمز فرامهرز» منتشر کرد. عنوان مقاله چنین است؛ «چرا هنوز هم هرمز مهم‌ترین گذرگاه استراتژیک جهان است و چرا باید آمریکا امنیت آن را تضمین کند». نویسنده از عبارت Chokepoint برای هرمز استفاده کرده است. این یک عبارت سیاسی-نظامی است و به گذرگاهی در خشکی یا دریا گفته می‌شود که راه باریک شده و قابلیت انسداد دارد و آن‌که بر چنین نقطه‌ای مسلط باشد، حتی می‌تواند قدرتی بزرگ‌تر را نیز شکست دهد. انگلیسی‌ها در دوره استعمار، بر اغلب «گذرگاه‌های استراتژیک» دنیا تسلط داشتند.
فارین افرز با اشاره به عبور 90 درصد نفت تولید خلیج‌فارس و 20 درصد نیاز جهانی نفت از این هرمز، پهنای باریک (کمتر از 40 کیلومتر) و تسلط ایران بر آن را مخاطره‌آمیز توصیف می‌کند؛ « امنیت تنگه در حال حاضر اهمیت دارد نه صرفا به دلیل تجارت؛ یک درگیری در هرمز قابلیت دارد فورانی را ایجاد کند که می‌تواند به سرعت در خلیج‌فارس گسترش یابد. دوم، میزان تجارتی که از طریق هرمز عبور می‌کند، با افزایش سطح درآمد نفت کشورهای ثروتمند در حاشیه خلیج‌فارس، به سرعت افزایش یافته است. سرانجام، ایالات متحده به شدت در پایگاه‌های دریایی، در بحرین، قطر و جاهای دیگر سرمایه‌گذاری کرده است که فقط از طریق هرمز قابل دسترسی به دریا هستند. هرچقدر هم قیمت نفت کاهش یابد، تنگه هرمز با ارزش‌ترین و آسیب‌پذیر‌ترین نقطه برای تجارت و چالش‌های دریایی باقی خواهد ماند.» نویسنده در پایان تاکید می‌کند که آمریکا باید ضامن امنیت خلیج‌فارس باشد.
اما واقعیت آن است که آمریکا خود اصلی‌ترین عامل تنش و ناامنی در خلیج‌فارس است. کاخ سفید ده‌ها سال است که پول هنگفتی از کشورهای جنوبی به بهانه تامین امنیت منطقه به جیب می‌زند. امنیت و آرامش دائمی در خلیج‌فارس یعنی پایان دوشیدن اعراب و چنین وضعیتی به هیچ عنوان برای آمریکایی‌ها مطلوب نیست. سؤال جدی این روزها در میان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس این است که آمریکایی که نمی‌تواند از پهپاد پیشرفته و گرانقیمت خود محافظت کند، چگونه می‌خواهد از ما محافظت کند؟! پس نتیجه آن همه پول و امتیازی که دادیم چه شد؟ بهترین پاسخ را شاید بتوان از زبان حسنی مبارک شنید که گفته است: «آن کس که خود را با آمریکایی‌ها بپوشاند، برهنه خواهد بود.»
اواخر خردادماه که نفتکش کوکوئا در منطقه مورد حمله قرار گرفت، ارتش آمریکا فیلمی مبهم را منتشر کرده و مدعی شد نیروهای ایرانی در حال جدا کردن یک مین منفجر نشده از بدنه نفتکش بوده‌اند. بیایید فرض را بر صحت ادعای آنها بگذاریم. اگر چنین باشد، باید از آمریکایی‌ها پرسید که شما صدها میلیارد دلار از کشورهای منطقه دوشیدید و این همه ناو و هواپیما و تفنگدار به خلیج‌فارس آوردید که از عملیات ایران فقط فیلم‌برداری کنید؟! اگر راست می‌گویید پس چرا عکس‌العملی نشان ندادید؟ در بیچارگی و درماندگی آمریکا همین بس که در خفا انگلیس را تحریک می‌کند و فریب می‌دهد تا متعرض نفتکش ایرانی شود و وقتی ایران در تنگه هرمز پاسخ خباثت انگلیس را می‌دهد، آمریکایی‌ها جز بیانیه دادن و محکوم کردن، کار دیگری از دستشان ساخته نیست چرا که می‌دانند چماق آنها یعنی همان ناوهای عظیم‌الجثه که به پشتوانه آن سیاست خود را پیش می‌بردند، امروز به اهدافی بزرگ و در دسترس و در واقع پاشنه آشیل آنها تبدیل شده که در صورت هرگونه حماقتی می‌تواند گورستان دسته‌جمعی نظامیان آمریکا شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی چهار سال پیش (16 اردیبهشت 1394) فرمودند؛ « چرا تهدید می‌کنند؟ چرا غلط زیادی می‌کنند؟ می‌گویند اگر چنین نشود، چنان نشود، ممکن است ما حمله‌ نظامی به ایران بکنیم؛ اوّلاً که غلط می‌کنید؛ ثانیاً من در زمان رئیس‌جمهور قبلی آمریکا - آن‌وقت هم تهدید می‌کردند - گفتم دوران بزن‌ودررو تمام شده؛ این‌جور نیست که شما بگویید می‌زنیم و درمی‌رویم؛ نخیر، پاهایتان گیر خواهد افتاد و ما دنبال می‌کنیم. این‌جور نیست که ملّت ایران رها کند کسی را که بخواهد به ملّت ایران تعرّضی بکند؛ ما دنبال خواهیم کرد.» پایان دوران بزن و در رو، فقط مربوط به میدان نظامی نیست. تشدید جنگ اقتصادی آمریکا علیه مردم ایران و توقیف نفتکش ایرانی نیز در همین چارچوب است. سر و صدا و شماتت‌های داخلی امروز در آمریکا و انگلیس، نشان می‌دهد کم کم دارد حساب کار دستشان می‌آید.
«نابود نخواهیم شد»؛ این شعار ناوهواپیمابر آبراهام لینکلن با چیزی حدود 5700 نیروست. دیپلماسی صدهزار تنی آمریکا که برای مرعوب کردن ایران راهی منطقه شده بود، در دریای عرب لنگر انداخته و اخیراً یکی از افسرانش هم گم شده! اوضاع منطقه و رفتار آمریکایی‌ها نشان می‌دهد، چندان هم به شعاری که برای دیپلماسی سنگین‌وزن خود انتخاب کرده‌اند باور ندارند و البته این عاقلانه است.
محمد صرفی

دزدان دریایی را منتظر نگذارید!(نکته)

به وضوح می‌توان گفت دولت انگلیس با توقیف نفتکش ایران در پی آن بوده است که اقتدار نظامی ما را به چالش بکشد تا به زعم خود تحقیر آمریکا را که با انهدام پیشرفته‌ترین پهپاد جاسوسی آن صورت گرفته بود تا حدودی جبران کرده باشد. بنابراین تاخیر ما در پاسخ به این دزدی دریایی می‌تواند انگلیس را به هدف تبلیغاتی خود نزدیک کند، چرا که به یقین انگلیس نمی‌تواند نفتکش ایران را برای مدتی طولانی در توقیف نگه دارد و به خوبی می‌داند که دست ایران برای اقدام متقابل بسته نیست و رزمندگان اسلام انگشت بر ماشه ایستاده‌اند. اما اگر اقدام متقابل ما با تاخیر روبرو شود که تاکنون شده است، صورت مسئله این خواهد بود که انگلیس نفتکش ایران را توقیف کرده و سپس آزاد کرده است بی‌آنکه از جانب ایران با واکنشی روبرو شود! از این روی حفظ هیمنه و اقتدار جمهوری اسلامی در آن است که قبل از رفع توقیف از نفتکش خود، پاسخ سنگین و پشیمان‌کننده‌ای به دزدان دریایی انگلیس بدهد و این الگو را در جهان ثبت کند که ایران هیچ تعرض و تجاوزی را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت.
 ممکن است گفته شود که طی چند روز اخیر هیچ شناور انگلیسی از تنگه هرمز عبور نکرده و یا جرأت نزدیک شدن به آب‌های ساحلی کشورمان را نداشته است. این توضیح اگر هم واقعی باشد، فرمول یاد شده را به نفع ما تغییر نخواهد داد بلکه ماجرا کماکان اینگونه خواهد بود که ایران در مقابل توقیف غیر قانونی نفتکش خود هیچ واکنش مشابهی نشان نداده است، مگر اینکه رسما اعلام کنیم، تنگه هرمز را به روی کشتی‌های نفتکش و تجاری انگلیس بسته‌ایم و هر شناور انگلیسی را که به تنگه هرمز و آب‌های ساحلی کشورمان نزدیک شود، توقیف خواهیم کرد.
اینگونه است که باید قبل از رفع توقیف از نفتکش ایرانی دست به کار شد و فرصت انتقام از دزدان دریایی انگلیس را از دست نداده و در تاریخ ثبت کرد.
حسین شریعتمداری

 

قیمت برجام یک ششم قیمت یک فوتبالیست؟! (یادداشت روز)


  محمد ایمانی
  1-مدیریت منادی اعتدال، باید تعادل و تناسب و واقع‌نگری را مراعات کند. لازمه واقع‌نگری، جدا کردن مرز واقعیت با تصورات و آرزوهاست. زیبا‌ترین تصویر و تصورها نمی‌تواند جای واقعیت را پر کند. بعضا در روند مدیریت دولت، با رفتاری کاریکاتوری مواجه هستیم؛ اغراق در برخی حوزه‌ها و نحیف گذاشتن بسیاری از حوزه‌های دیگر. مانند همین رویکرد چندساله‌ای که شاکله مسئولیت و مدیریت اجرایی را بر دوش دیپلماسی انداخت و دیپلماسی را نیز به ادامه توافق نامتوازن به هر قیمت -ولو گم شدن استراتژی و هدف توافق- منحصر کرد.
2- مراسم «روز صنعت، معدن و تجارت» دیروز با سخنرانی وزیر خارجه برگزار شد. آقای ظریف در این نشست گفت «اینستکس اگرچه پاسخی به خواسته‌ای ایران و تعهدات اروپایی‌ها نیست، اما یک ارزش راهبردی و استراتژیک دارد و آن اینکه نزدیک‌ترین متحدین آمریکا در روابط اقتصادی، از این کشور فاصله می‌گیرند». کدام ارزش راهبردی؟ آیا واقعا رویکرد اروپا در 14 ماه گذشته، فاصله گرفتن از آمریکا بوده است؟ یعنی مثلا قراردادها و مبادلات مربوط به شرکت‌های توتال، ایرباس، پژو و زیمنس، مرسک، انی، آلیانتس، ساگا، پی‌جی‌نیگ، لویدز، دی زد و... را حفظ و توسعه داده‌اند؟ یا اینکه قراردادها و مبادلات موجود را به هم زده‌اند؟ آیا حجم تجارت چندمیلیارد یورویی، مثلا به 10 میلیارد یورو افزایش یافته تا نشانه جدایی راهبردی اروپا از آمریکا باشد یا تنزل فاحش کرده است؟ چگونه می‌توان از رفتار تاکتیکی اروپا نتیجه گرفت اتفاقی راهبردی رخ داده است؟! آیا ما در سال 94 و 95 قرار داریم که چنین تحلیل خلاف واقعی ارائه می‌شود؟ اصلا آیا چالش اصلی صنعت و تولید، برجام و اینستکس است یا اینکه به ضعف نقشه و برنامه و هم‌آهنگی در داخل دولت برمی‌گردد؟ آیا این چالشی که تولید مسکن - با 250 شاخه صنعتی تحت پوشش آن و ظرفیت میلیونی ایجاد شغل- 6 سال است گرفتار رکود شده و دولت، رکورد 10 ساله کمترین میزان تولید مسکن را شکسته، به برجام و تحریم ربط دارد یا به ضدتدبیرهای وزیر بی‌کفایتی که به جای مواخذه، با ژست طلبکاری استعفا داد؟
3- برجام از همان ابتدا (پاییز 94) نامتوازن اجرا شد و توسط دولت‌های اوباما و انگلیس و فرانسه و آلمان به‌اشکال مختلف نقض گردید. کاری که ترامپ در این میان کرد، باز‌نمایی واقعیت و نیشتر زدن به بی‌صداقتی آمریکا و اروپا بود. اروپایی‌ها پس ازخروج ترامپ، قول دادند تا آبان 97، مزایای ضدتحریمی برجام را برای ایران جبران می‌کنند. این البته عملیات فریب برای گرفتن التهاب از بازار نفت (به‌خاطر کم شدن تدریجی سهم ایران) بود. اگر ایران آن زمان قاطعیت به خرج می‌داد، احتمال اینکه قیمت تا 100 دلار صعود کند، بسیار بالا بود و این یعنی دور جدید رکود و تورم و اعتراضات در فرانسه و انگلیس و آلمان. چنین شوکی می‌توانست در قالب اعتراض دولت‌های اروپایی و آسیایی به تحریم نفتی، آمریکا منتقل شود. اما متاسفانه دولت و وزارت خارجه و نفت ما، ضمن سوءمحاسبه، به بازاری که سهم ما از آن حذف می‌شد، آرامش دادند!
4- اروپایی‌ها در این روند پشت‌هم‌اندازی و مهار شوک نفتی، موعد آبان را به آذر و دی، و سپس بهمن 97 موکول کردند و هر نوبت، وعده خود را فروکاستند. آنها متعهد بودند مقابل تحریم‌های مالی، بانکی و نفتی بایستند؛ اصلا نامی از SPV و INSTEX در برجام نیامده بود. اما از اواسط پاییز، ابتدا نام اس‌پی‌وی و سپس اینستکس را زمزمه کردند و طی چند مرحله، تعهدات خود را به صفر رساندند. آنها با وعده SPV مدعی شدند می‌خواهند نفت ایران را بخرند و غذا و دارو بفروشند. تعهدات مالی و بانکی را در این مرحله با رندی حذف کردند. اما در ادامه راهبرد خدعه و خریدن زمان، مدعی شدند اینستکس را راه‌اندازی می‌کند تا ایران بتواند در ازای فروش نفت به کشورهای غیراروپایی، از اروپا «غذا و دارو» بخرد! این روند در حالی رخ می‌داد که هنگام اعلام توافق برجام، ادعا شده بود ایران از ذیل تحریم‌های سازمان ملل در آمده است. جالب اینکه عراق هنگام قرار داشتن ذیل بند هفت منشور شورای امنیت، امکان مبادله نفت در برابر غذا و دارو را داشت.
5- روزنامه وال استریت ژورنال می‌گوید خط اعتباری مدنظر اروپا شامل «چند میلیون یورو» است. وزیر نفت دیروز ضمن اعتراض به پیشنهاد اروپا که فاقد مکانیسم خرید نفت و پرداخت پول آن است، تصریح کرد کل این اعتبار «4 میلیون یورو» می‌باشد! این رقم را مقایسه کنید مثلا با قرارداد 300 میلیون یورویی سایپا- پژو سیتروئن و قرارداد 4/8 میلیارد دلاری توتال که هر دو نیز توسط طرف اروپایی بدون پرداخت کمترین خسارت نقض شد. یا مقایسه کنید با قیمت 70 تا 400 میلیون یورویی یک هواپیما. در سطحی پایین تر، برای خرید یک بازیکن فوتبال در اروپا، ارقامی بین 25 تا 220 میلیون یورو پرداخت می‌شود. با این اوصاف، اگر 4 میلیون یورو را میان 10 کشور اروپایی مدعی همکاری با اینستکس (ادعای موگرینی مقارن با واگذاری مسئولیت) تقسیم کنیم، متوسط سهم هر کشور برای تجارت با ایران 400 هزار یورو می‌شود؛ یک‌ششم قرارداد یک بازیکن فوتبال، یک‌بیستم پول یک هواپیما و
یک هشتادم قرارداد سایپا- پژو!
6- اروپایی‌ها که نمی‌خواهند به تعهد خرید نفت و برداشتن تحریم‌های مالی و بانکی طبق برجام عمل کنند، یک شرط کوچک (!) دیگر هم دارند؛ اینکه معامله کذایی، به‌هیچ‌وجه مشمول تحریم‌های آمریکا نشود. اتحادیه اروپا حتی از یک اعتراض رسمی به آمریکا در شورای امنیت به‌خاطر نقض و ابطال برجام دریغ کرد. در این میان، شعبده‌بازی INSTEX، برای رسمیت بخشیدن به ابطال تعهدات برجامی اروپاست. اروپا بدین ترتیب تصریح می‌کند تعهدات برجامی خود را پایان‌یافته می‌داند. هرکس از این اقدام بی‌ارزش و موهن استقبال کند، عملا امضا کرده که اروپایی‌ها دیگر تعهدی برگردنشان نباشد اما ما به اجرای یکطرفه تعهدات ادامه دهیم.
7- ما در طول این سال‌ها به ویژه یک سال اخیر، معطل «اروپای غدّار اما فلج» بوده‌ایم. آقای روحانی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای»، ضمن مرور مذاکرات و توافقات سال 82-84 می‌گوید «برخی از مسئولین باور نمی‌کردند اروپا به تنهایی قادر به حل مسئله نیست. ما می‌گفتیم توان اروپا هم در آژانس و هم در شورای امنیت محدود است و حتی برای تضمین امنیت خودش نیز محتاج آمریکا است. اروپایی‌ها حتی نتوانستند یک هواپیمای ایرباس را بدون هماهنگی با آمریکا به ما بفروشند.
 اروپا قادر نیست هواپیمای ساخت خودش را به ما بفروشد». سند دوم، اظهارات چند هفته قبل امیرحسین زمانی‌نیا معاون وزارت نفت (عضو تیم مذاکراتی روحانی) است که چند هفته قبل گفت «اروپا در عمل کار زیادی نمی‌تواند انجام دهد. طرف اصلی ما آمریکا بود و حتی اروپایی‌ها خرده می‌گرفتند که مذاکرات را با آمریکا تمام کرده‌اید و اکنون از ما می‌خواهید آن را تایید کنیم... اروپایی‌ها متوجه شدند گروگان هستند و برای استقلال تلاش می‌کنند، اما این موضوع 50 - 60 سال طول می‌کشد»! آیا وزارت خارجه و آقای روحانی می‌توانند شصت سال دیگر منتظر و معطل بمانند؟
8- جک استراو وزیر خارجه وقت انگلیس، پس از توافق هسته‌ای سعدآباد در سال 82 گفته بود «ما میوه جنگ و ‌اشغال عراق را در مذاکرات سعدآباد چیدیم». اما 16 سال بعد، معادلات قدرت در منطقه زیرورو شده است؛ هرچه آمریکا و متحدانش در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن گرفتار شکست‌های راهبردی شده‌اند، محور پیروز مقاومت بسط ید پیدا کرده و به حدی از اقتدار رسیده که دولت تندخوی ترامپ پس از سرنگونی پهپاد فوق‌پیشرفته‌اش، مجبور است در کنار تهدید، از ایران سپاس‌گزاری کند که هواپیمای جاسوسی سرنشین‌دار را ساقط نکرده است. آیا سزاوار است با وجود این جا‌به‌جایی بنیادین معادله قدرت، وزیر خارجه بی‌سروپای آلمان در ملاقات با روحانی و ظریف بگوید اگر درخت برجام میوه نداده (یا میوه‌اش را مانند 16 سال قبل به یغما برده‌ایم)، شما از سایه‌اش استفاده کنید؟! چرا بر دهان او نزدند؟ یعنی بنا بوده به فاصله 16 سال، دو بار از سرمایه‌های ملی هزینه‌های گزاف کنیم و گونه‌ای از درخت‌های بی‌ثمر و پرهزینه را بکاریم که عایدات آن برای غرب و خساراتش برای ایران است؟ اینکه ایستادن در موضع اتهام است.
9- یکشنبه آینده، سررسید ضرب الاجل دو ماهه ایران به اروپاست. تصمیم راهبردی را نمی‌توان و نباید به‌خاطر رفتار تاکتیکی و عملیات تاخیری حریف، معطل گذاشت. ما پس از خروج آمریکا از برجام، 12 ماه صبر پیشه کردیم. اما صبر دولت ما، آمریکا و اروپا را گستاخ‌تر کرد، به‌جای آنکه به عقل و عهد برگرداند. آمریکا در این مدت، در حال بازگرداندن تحریم‌ها بود. دولت‌های خبیث اروپایی نیز امیدوار بودند همراهی با فشار حداکثری آمریکا در قالب نقض تعهدات، ایران را از موضع ضعف، دوباره پای میز مذاکره بیاورد تا این بار، عقب‌نشینی از نفوذ منطقه‌ای و واگذاری توانمندی بازدارنده دفاعی را بپذیرد. اگر هم کار به بی‌ثباتی در ایران می‌کشید، باز هم مطلوب آنها در جبهه صهیونیسم مسیحی بود.
10- اما قریب دو ماه است ورق برگشته است. از یک‌سو ضربات محور مقاومت به مراکز مهم اقتصادی و نظامی دو رژیم خیانتکار در منطقه شدت گرفته است. از طرف دیگر، جمهوری اسلامی با سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا نشان داد زدن ضربات متقابل را با جدیت در دستور کار قرار داده است. مجموعه نظام همچنین 18 اردیبهشت ماه، بازنگری در راهبرد خود نسبت به برجام را آشکار کرد و به شکل اجماعی در سطح شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت فقط دو ماه دیگر، به طرف اروپایی برای جبران کوتاهی‌هایش مهلت دهد. این، تصمیمی راهبردی، با 12+ 2 ماه تاخیر بود تا حجت بر دوستان و دشمنان تمام شود. دولت در اثر تراکم عهدشکنی و خباثت طرف مقابل و فشار افکار عمومی، از اردیبهشت ماه اعلام کرد کاهش تعهدات برجامی را به‌عنوان اهرم بازدارنده، در دستور کار قرار می‌دهد. حریف کمترین تردیدی نکند که این تصمیم راهبردی، جز با بازگشت او به تعهداتش تغییر نخواهد کرد. برجام، به خودی خود نمی‌توانست راهبرد دولت باشد اما اگر هم به خطا چنین شد؛ مشروط به پایبندی غرب بود. استحاله تدریجی «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) به «برجای» (برنامه جامع اقدام یکطرفه ایران!) به عنوان راهبردی برای در جا زدن ایران و بازداشتن آن از پیشرفت، به مفهوم پایان عمر برجام است؛ همچنان که توافقات 16 سال قبل سعدآباد و بروکسل و پاریس، به دست غرب نابود شد. با این تفاوت که امروز، ایران و متحدان راهبردی آن، دست برتر را در منطقه دارند.