طی ۲ سال گذشته صورت گرفته ورود ۳۲ میلیون دلار سیگار آمریکایی به کشور

طی ۲ سال گذشته صورت گرفته ورود ۳۲ میلیون دلار سیگار آمریکایی به کشور

دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات از ورود ۳۲ میلیون دلار سیگار آمریکایی طی ۲ سال گذشته به کشور خبر داد و گفت: این در حالی است که هر شرکت و یا کشوری بیش از ۵ میلیون دلار با ایران مبادله داشته باشد، توسط آمریکا تحریم می‌شود و تنها در این‌ سال‌ها واردات سیگار به ایران تحریم نشده است.

 ورود ۳۲ میلیون دلار سیگار آمریکایی  به کشور

به گزارش خبرگزاری فارس از قم، محمدرضا مسجدی ظهر امروز در دیدار آیت الله مکارم شیرازی، فتوای این مرجع تقلید خصوص حرمت استعمال دخانیات را مورد توجه قرار داد و با اشاره به استقبال سازمان بهداشت جهانی از فتوای ایشان به عنوان یک کارشناس فقه دینی اظهار کرد: مصرف سیگار دچار شدن به سرطان‌های مختلفی می‌شود.

وی با بیان اینکه بزرگ‌ترین شرکت تولیدکننده سیگار در جهان اسرائیلی است، تلاش این شرکت برای تاسیس نمایندگی در ایران را مورد توجه قرار داد و افزود: با وجود اینکه سال‌ها تلاش شد و از این کار ممانعت کردیم اما به تازگی سیگار برند «فیلیپ موریس» به عنوان برند معروف اسرائیلی در ایران شعبه خود را تاسیس کرده است.

دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات کشور از مرگ سالانه 60 هزار نفر در ایران به علت بیماری‌های ناشی از مصرف سیگار خبر داد که چهار برابر تصادفات جاده ای است و افزود: براساس آمار به دست آمده پیش از این 20 درصد مردان و 2 درصد زنان در کشور سیگار می‌کشیدند که این آمار امروز افزایش یافته و تنها 40 درصد دانشجویان و دانش آموزان دختر قلیان می‌کشند.

وی افزایش مصرف دخانیات در کشور را زنگ خطر دانست و با اشاره به اولویت بندی اجناس مورد نیاز کشور در 10 گروه کالایی برای تخصیص ارز 4200 تومانی گفت: امروز در کشور با تامین دارو مشکل داریم اما دولت سیگار را در ردیف پنجم اولویت‌های ارزی قرار داده که قابل پذیرش نیست.

مسجدی از ورود 32 میلیون دلار سیگار آمریکایی در 2 سال گذشته به کشور خبر داد و افزود: این در حالی است که هر شرکت و یا کشوری بیش از 5 میلیون دلار با ایران مبادله داشته باشد، توسط آمریکا تحریم می‌شود و تنها در این‌ سال‌ها واردات سیگار به ایران تحریم نشده است.

این پرونده را ظریف و روحانی قضاوت کنند (یادداشت روز)

 
  1-اعتبار گفتار مدیران به این است که اولا استحکام منطقی داشته باشد و ثانیا در رفتار، نقض نشود. گفتار و رفتار دولتمردان باید معتبر باشد. البته پذیرفتنی است که یک مدیر ولو با تاخیر، به‌اشتباه خود پی ببرد و اصلاح کند؛ اما اگر خلاف گفتار، رفتار کرد، موجب تردید و سوء‌ظن خواهد شد که آیا عوام فریبی می‌کند؟ نعل وارونه می‌زند تا رد گم کند؟ دچار اختلال دو شخصیتی است؟ یا فاقد اراده برای جبران است؟ قبلا در یادداشت «شخصیت ایرانی و چالش چند شخصیتی‌ها» نوشتیم «فرافکنی و فرار از مسئولیت پاسخگویی، نوعی اختلال شخصیتی است. فرد در اختلال هویت گسستی، دارای دو یا چند شخصیت متناقض می‌شود. منشأ دوگانگی شخصیت می‌تواند تزلزل باور باشد، یا ضعف روحی و یا عدم قناعت و منفعت‌طلبی حاد. برخی ناخواسته دچار این عارضه می‌شوند، اما کسانی هم دانسته، در دو یا چند شخصیت متناقض هم فرو می‌روند».
2- این روزها برخی دولتمردان، سخنانی بر زبان جاری می‌کنند که نقض رویه پنج سال گذشته آنهاست. آقای روحانی هفته گذشته در جلسه هیئت دولت به درستی گفت برخی مقالاتی که در دنیا نوشتند، گویی برای عدم توسعه ما ساخته شده. ما گاهی گرفتار یکسری مقاله شدیم و رفتیم پشت سر آن مقاله‌ها و ملت خودمان را به دردسر انداختیم؛ آنها هم خودشان هیچ مراعات نمی‌کنند؛ مگر آنها این بحث‌های مربوط به گازهای گلخانه‌ای را که می‌گویند، مراعات می‌کنند؟ این همه‌آلودگی در دنیا انجام می‌گیرد. اما به خودمان که می‌رسیم، می‌خواهیم خط به خط را اجرا کنیم، فکر می‌کنیم اینها آیات قرآن است».
3- آقای ظریف نیز روز جمعه در یک نشست کاملا حزبی (ندای ایرانیان) شرکت کرد. صرف نظر از غیر قانونی بودن این حضور، بخشی از حرف‌های او توهین به شعور عمومی است: «دنیای امروز، دنیای پسا غربی است. یک زمانی دنیا معادل بود با غرب؛ آن دوران تمام شد. دوران قدر قدرتی تمام شده؛ نباید همه فکر خود را معطوف به آمریکا کنیم؛ خیال نکنیم هراتفاقی در دنیا می‌افتد، یک سرش در آمریکاست؛ غرب مرکزعالم نیست. جاهایی که داد ضدیت با آمریکا سر می‌دهند، باور ندارند آمریکا را هم می‌توان شکست داد. چرا غرور ملی مردم‌مان را نادیده می‌گیریم؟».
4- سخنان آقای روحانی هنگامی ادا شد که وی به خاطر وعده انتقال آب خزر به سمنان، با انتقاد جدی کارشناسان و برخی حامیان خود مواجه شد. آیا اگر این بحث پیش نمی‌آمد، آقای روحانی نباید سخنان اخیر را بیان می‌کرد؟ مگر موضوع توافق آب و هوایی پاریس که دو سال قبل توسط وزارت‌خارجه و سازمان محیط زیست پخت و پز و امضا شد -و با وجود سپردن برخی تعهدات، هنوز در مجلس تصویب نشده- غیر از همین «گازهای گلخانه‌ای» است؟! سخن درست رئیس‌جمهور، ما را به یک پرسش مهم رهنمون می‌شود: خیانت امضای توافق پاریس و پذیرفتن برخی تعهدات ضد توسعه و پیشرفت کشور را چه کسانی و چرا مرتکب شدند؟ از کجا خط می‌گرفتند؟ آنها چه نقشی در جا انداختن برخی برنامه‌های ضد پیشرفت داشته‌اند؟ آیا بدین ترتیب، نباید درباره موضوع نفوذ امنیتی و اقتصادی در پوشش بهانه‌های زیست محیطی حساس شویم؟ چگونه عنصر نفوذی دوتابعیتی، «معاون» معاون رئیس‌جمهور در سازمان محیط زیست شد و پس از لو رفتن، به شکل مشکوکی از کشور‌گریخت؟
5- سخن آقای روحانی، حقیقت مهم‌تری را در خود نهفته دارد. آیا هدف بانیانFATF و CFT (مبارزه با تامین مالی تروریسم) و سند فرهنگی 2030 و توافقMTCR غیر از این است که ترمز توسعه و پیشرفت و اقتدار و استقلال ملت‌ها را بکشند؟ واقعا مافیای غربی حاکم بر این نهادها، با پولشویی و جرائم سازمان یافته و تامین مالی تروریسم و توسعه موشک‌های بالستیک در دنیا مشکل دارند یا سرقفلی این امور، دست خود آنهاست؟ انسان متاسف می‌شود وقتی می‌بیند مشاور رئیس‌جمهور، بعد از عیان شدن خسارت‌های برجام و دروغ از آب درآمدن وعده لغو تحریم‌ها می‌گوید «برجام بعد از خروج آمریکا آسیب دیده و حتی شاید به خاطر عدم پایبندی سایر کشورها بیشتر آسیب ببیند. اما هر اتفاقی بیفتد، برجام توانست داغ ننگ تسلیحات هسته‌ای را از پیشانی ایران بردارد»! با طرف‌های مذاکره برجام که جز آلمان همگی ننگ سلاح هسته‌ای بر پیشانی دارند، مذاکره کردند و بخش اعظم برنامه صلح آمیز هسته‌ای را به تعطیلی کشاندند تا تحریم‌ها لغو شود؟ یا می‌خواستند به دارندگان بمب اتمی که حقیقت را می‌دانند، ثابت کنند که این ننگ به پیشانی ما نیست؟! آن وقت، غرب را واداشتند تغییر رویه دهد یا عهدشکن‌تر و گستاخ‌تر کردند؟!
6- هر کدام از سخنان مورد‌اشاره آقایان روحانی و ظریف، یک اصل موضوعه و سنگ بنا در سیاستگذاری و راهبرد نگاری است. پیش فرض‌هایی است که بخش اعظم مشی دولت در سیاست خارجی را زیر سؤال می‌برد. این سخنان، برای مواخذه و محاکمه آنها در دادگاهی که خودشان قاضی باشد، کفایت می‌کند. ظریف از غرور و عزت ملی و مرکز دنیا نداستن غرب حرف می‌زند اما نمی‌گوید که چه کسانی گفتند «آمریکا کدخداست و اروپایی‌ها آقا اجازه هستند» یا «آمریکا می‌تواند با یک بمب، تمام توان دفاعی ما را نابود کند»؟ و چه کسانی پس از خروج آمریکا از برجام ادعا کردند «شر مزاحم کم شد» و «برجام را با اروپا ادامه می‌دهیم»؟!
7- ظریف نمی‌گوید از همه دعاوی برجامی، فقط خسارت‌هایش برای ما مانده است. نمی‌گوید که آیا با تدبیر تیم وی، خروج 9700 کیلوگرم اورانیوم غنی شده از کشور
(از مجموع 10 هزار کیلوگرم- 97 درصد کل اورانیوم غنی شده در 10 سال)، تعلیق و از کار انداختن 15 هزار سانتریفیوژ از مجموع 19هزار سانتریفیوژ (78 درصد)، تغییر ماهیت رآکتور آب سنگین اراک و از کار انداختن قلب رآکتور آن، بیکار و متفرق کردن بخش مهمی از متخصصان و توقف پیشرفت شتابان برنامه هسته‌ای برای حداقل 8 سال را پذیرفتیم تا وقتی شخص ایشان با دعوت دولت آلمان در کنفرانس امنیتی مونیخ شرکت می‌کند، معطل یک باک بنزین هواپیمایش باشد؟ یا شهریور پارسال به طرف‌های برجام در نیویورک بگوید
«20 ماه پس از برجام، هنوز هم نمی‌توانیم حتی یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم»؟!
یا همین پریروز در کنفرانس دوحه قطر بگوید «اگر هنری باشد که ما در ایران در آن بی‌نقص باشیم، هنر دور زدن تحریم‌هاست؛ به بقیه هم میتوانیم آموزش بدهیم»؟!
8- غرور و غیرت ملی ظریف کجا بود وقتی سال ۲۰۰۴، از موضع یک بازیگر حزبی به البرادعی گفت: «بسیاری از کاندیداها از شکست مذاکرات ما سود می‌برند، آنها موفقیت جذابی در این گفت‌وگوها نمی‌دیدند. هم برای اروپایی‌ها و هم مذاکره‌کنندگان، اعتبار از دست رفته بود. این، فقط مشکل آنها نبود، مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود، اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه». یا با سخنان او در شورای روابط خارجی آمریکا به تاریخ26 شهریور 93 و در پاسخ هاله اسفندیاری (ازمتهمان براندازی نرم و کودتای مخملین) چه کنیم که گفت: «ما روندی را شروع کرده‌ایم که هدف از آن، تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاش‌های ما برای تعامل، این تلاش‌ها بی‌نتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی برگزار می‌شود، به عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلاً در سال‌های۲۰۰۴ و۲۰۰۵، توافق‌هایی کردیم و تلاش‌های ما برای عملکرد شفاف، از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیس‌جمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد(!) حالا بار دیگر من زنده شده‌ام. غرب در انتقال پیامی که می‌خواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند». آیا در قبیل این سخنان، عزم شکست دادن آمریکا دیده می‌شود؟!
9- یک سال بعد از این سخنان (چهارم مرداد 94) جان‌کری در همین شورای روابط خارجی گفت: «دوستان! اگر به توافق پشت کنیم، یک پیام بزرگ به افراطی‌ها در ایران می‌فرستیم. چه کسی می‌داند در این صورت انتخابات (مجلس) چه می‌شود؟ اما روحانی و ظریف که خود را در مذاکره با غرب به خطر انداختند، به دردسر جدی می‌افتند». دقیقا یک سال بعد (چهارم مرداد 95)، جان برنان رئیس‌وقت CIA در همایش امنیتی اسپن تصریح کرد: «توافق هسته‌ای، پرزیدنت روحانی را که از دید ما بین عناصر فعال در ایران بسیار میانه‌روتر به‌شمار می‌آید، تقویت کرد. او باید دستاوردهای بیشتری داشته باشد تا حمایت بیشتری جلب کند. نگرانی من این است که خب، بسیاری از ایرانی‌ها انتظار داشتند با آزاد شدن دارایی‌های این کشور، پول به زندگی آنها سرازیر شود».
10- آقای اسدالله اسدی «دبیر سوم سفارت ایران در اتریش»، از 10 تیر ماه (پنج ماه قبل) در آلمان بازداشت و سپس به بلژیک منتقل شده و تحت فشار و آزار قرار دارد. اما ظریف به همین یک توییت غرورآمیز بسنده کرده است: «چقدر تعجب‌برانگیز است همزمان با سفر هیئت ایرانی و رئیس‌جمهور به اروپا (اتریش)، یک نفر دیپلمات بازداشت شده است»! نمونه مشابه این حرمت و عزت دیپلماتیک دولت، ماجرای ویزای حمید ابوطالبی (معاون سیاسی وقت دفتر روحانی) است که در دوره مغازله و توافق با دولت اوباما، به‌عنوان نماینده کشورمان در سازمان ملل معرفی شد. ابوطالبی اخیرا در توئیتر نوشته «بالاتر از لیست سیاه FATF لیستی نیست. این بار در زمستان ۱۳۹۷ راه را ‌اشتباه نرویم». آیا مشاور فعلی رئیس‌جمهور یادش نیست دولت اوباما همان زمان که آقای روحانی، اوباما را «بسیار مودب» می‌نامید، همین آقای ابوطالبی را «تروریست» خواند و ویزا نداد؟ آیا او نمی‌داند از نگاه FATF و دیکته‌های آمریکا، تروریست محسوب می‌شود؟!
11- شورای امنیت با فشار آمریکا و برای دومین بار در یک هفته گذشته، موضوع موشک‌های ایران را در دستور بحث قرار داد. این وارونگی در حالی است که اگر آقای ظریف و تیم او اهتمام داشتند، باید نقض 8 ماهه قطعنامه 2231 (که برجام ضمیمه آن است) در دستور قرار می‌گرفت و آمریکا به‌جای اینکه طلبکار شود، مواخذه می‌شد. چرا به‌جای طلبکاری از اروپا درباره برجام، باید سراغ مذاکره در زمینه پیمان سلطه‌طلبانه
MTCR (Missile Technology Control Regime – رژیم کنترل تکنولوژی موشکی) برویم؟! کدام منطق می‌تواند بگوید ایران نباید موشک با برد بیش از قطر خود یا مثلا بالای دو هزار کیلومتر داشته باشد؟! وقتی دولت‌های آمریکا در ادوار مختلف، ایران را علنا تهدید به حمله نظامی می‌کنند و می‌گویند همه گزینه‌ها از جمله گزینه نظامی روی میز است، بر مبنای منطق بازدارندگی، حق داریم جنگ افزارهایی برای دفاع از خود داشته باشیم و موشک دوربرد، یکی از همان هاست. وقتی رژیم صدام به ایران حمله کرد و شهرهای بی‌دفاع ما را به بمب و موشک بست، رژیم‌های انگلیس و فرانسه و آلمان و برخی دولت‌های دیگر اروپایی تأمین‌کنندگان بمب و موشک‌های رژیم بعثی بودند. همان‌ها تروریست‌های منافقین و داعش و الاحوازیه و جندالشیطان را تأمین و تجهیز کرده‌اند. برای چنان دولت‌های عنودی باید برگ برنده و ابزار بازدارندگی رو کرد. چرا باید همچنان منفعل عمل کنیم و سرعت
 و مسیر پیشرفت و اقتدار را با ملاحظات دشمنان خود تعیین کنیم؟ پنج سال عقب افتادن
و هزینه دادن کافی نیست؟

محمد ایمانی

اگر برجام نباشد چه می‌شود؟(یادداشت روز)


هفته پیش جناب آقای روحانی رئیس‌جمهور محترم کشورمان در جمع مدیران وزارت راه و شهرسازی بار دیگر بحث برجام را پیش کشید و گفت: «باید به مردم بگوییم که برجام باشد یا نباشد، چه نتایجی در پی خواهد داشت و سود و زیان آن‌ را برای مردم تشریح کنیم و از مردم بپرسیم که آیا زندگی گران می‌خواهند یا زندگی ارزان؟ و اگر گفتند که زندگی گران می‌خواهند، اهلاً و سهلاً و همه شعار‌ها را ما قبول داریم.»
این سؤال خوب و مهمی است. اگر برجام نباشد چه می‌شود؟ این سؤال از آن جهت مهم است که بسیاری از مسائل ریز و درشت کشور –مستقیم یا غیرمستقیم- به این ماجرا پیوند خورده و تحت تاثیر آن است. از زندگی و معیشت مردم گرفته تا سرنوشت اسدالله اسدی دیپلمات ما در اروپا که بیش از 5 ماه از بازداشت غیرقانونی وی می‌گذرد، لوایح چهارگانه FATF و شاید از همه اینها مهم‌تر، سرنوشت جریان غربگرا در ایران.
برای پاسخ به سؤالِ «اگر برجام نباشد چه می‌شود؟» ابتدا باید به یک سؤال مقدماتی پاسخ داد و آن هم اینکه؛ در حال حاضر از برجام چه مانده است؟ اگر برجام را به‌طور ساده توافقی بدانیم که براساس آن قرار بود ایران محدودیت‌هایی را در صنعت هسته‌ای خود اعمال کرده و در مقابل تحریم‌ها برداشته شود، با خروج آمریکا از توافق هسته‌ای عملاً بخش تعهدات طرف مقابل منتفی شده و آنچه باقی مانده و دست نخورده تعهدات ایران است که تمام و کمال اجرا می‌شود. با در نظر گرفتن این مسئله، می‌توان صورت مسئله را دقیق‌تر کرد. در واقع امروز چیزی به نام برجام وجود ندارد و آنچه عملاً وجود خارجی دارد، تعهدات یک‌طرفه و بدون ما‌به‌ازای ایران است. پس سؤال دقیق و درست این می‌شود؛ «اگر ایران به تعهدات برجامی خود عمل نکند چه می‌شود؟»
ایران می‌تواند در نخستین گام یک بازه زمانی مشخص - مثلاً یک‌ماهه - را تعیین و به‌صورت رسمی اعلام کند که در صورت ادامه تلاش آمریکا برای ایجاد محدودیت در فروش نفت ایران، غنی‌سازی 20 درصد از سر گرفته می‌شود. باید توجه داشت که این اقدام به هیچ عنوان غیرقانونی نیست و حتی برجام – با همه نقائص و مشکلاتش- چنین حقی را برای ایران قائل است. در بند 36 برجام دو راهکار پیش پای ایران در صورت «عدم پایبندی اساسی» سایر طرف‌ها گذاشته شده است؛ نخست «توقف کلی و یا جزئی اجرای تعهدات» و یا پیگیری از طریق شورای امنیت که در بند 37 توضیح داده شده و البته کاملاً و به طرز عجیبی علیه ایران است. سؤال اینجاست که چرا ایران از این بستر حقوقی و قانونی استفاده نمی‌کند؟ آیا دولت و هیئت نظارت بر برجام، خروج آمریکا از توافق را «عدم پایبندی اساسی» نمی‌دانند؟!
نکته دیگر آنکه تجدیدنظر در تعهدات برجامی یک قانون لازم‌الاجراست. مجلس در جلسه 21 مهرماه سال 94 اجرای برجام را به‌صورت مشروط تصویب و 9 شرط برای آن تعیین کرد. در بند سوم این قانون آمده است؛ «دولت موظف است هرگونه عدم‌پایبندی طرف مقابل در زمینه لغو مؤثر تحریم‌ها یا بازگرداندن تحریم‌های لغوشده و یا وضع تحریم تحت هر عنوان دیگر را به‌دقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد به‌ طوری ‌که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنی‌سازی کشور به یکصد و نودهزار سو افزایش یابد.»
عمل به این بند باید از ابتدای اجرایی شدن برجام و سنگ‌اندازی‌های ریز و درشت آمریکا در دوره اوباما اتفاق می‌افتاد تا طرف مقابل عملاً بفهمد بدعهدی‌هایش بدون هزینه نیست، اما متاسفانه چنین نشد. خروج آمریکا از برجام دیگر جایی برای توجیهات مضحکی مانند فاصله داشتن تا نقض فاحش، نگذاشته است و بیش از 7 ماه از تخلف دولت در سرپیچی از قانون در این زمینه می‌گذرد. خلاصه کلام آنکه توقف کلی یا جزئی تعهدات برجامی ایران، یک انتخاب نیست بلکه الزامی قانونی است که عدم اجرای آن تخلف محسوب می‌شود. با توجه به خروج آمریکا، مشخص است که توقف تعهدات ایران نیز باید متناسب و در نتیجه کلی باشد.
ممکن است مدافعان داخلی برجام این استدلال را مطرح کنند که چنین واکنشی باعث افزایش فشار اقتصادی می‌شود. همانطور که آمریکایی‌ها به دفعات و درستی می‌گویند، آنان حداکثر فشار اقتصادی و رژیم تحریمی علیه ایران را تحمیل کرده‌اند و جایی برای افزایش فشار و تحریم از ناحیه آمریکا وجود ندارد. اروپایی‌ها نیز در این بازی نقش و وزن موثری ندارند. آنان نه در مقابله با آمریکا و تامین منافع ایران توانسته‌اند کاری از پیش ببرند و نه همراهی رسمی‌شان با آمریکا می‌تواند، چیزی بر بار فشار بر ایران اضافه کند. ایران به اندازه کافی اهرم در دست دارد که بتواند به اروپایی‌ها که این روزها غرق در انواع و اقسام مشکلات نفس‌گیرند، بفهماند بهتر است پایشان را از گلیمشان درازتر نکنند.
افکار عمومی دنیا نیز کاملاً حق را به ایران خواهند داد چرا که حدود یک سال و به‌صورت یک‌طرفه به تعهدات خود پایبند بوده و به اندازه کافی به طرف مقابل برای اصلاح رویه غلط خود وقت داده است. لازمه همه اینها در سطح بین‌المللی یک دیپلماسی فعال و پویاست که از قبل زمینه و بستر را برای تغییر وضعیت و ایجاد توازن، آماده سازد. ویژگی اصلی این دیپلماسی اقتدار است. ماجرای اخیر بازداشت مدیر ارشد شرکت هواوی در کانادا –به بهانه نقض تحریم‌های ایران- و برخورد سریع و مقتدرانه چین با قضیه – دستگیری حداقل دو تبعه کانادا- که باعث عقب‌نشینی این کشور شد، نمونه درس‌آموزی از دیپلماسی اقتداری در برابر دیپلماسی التماسی است.
اما مهم‌تر از فعل و انفعالات خارجی ماجرا، مسئله مدیریت داخلی است. بی‌شک با نبودن برجام، دشمن می‌کوشد یک عملیات سنگین روانی و رسانه‌ای راه بیندازد تا آرامش جامعه را هدف گرفته و وضعیت را بحرانی جلوه دهد. افکار عمومی را باید در برابر سیل اخبار جعلی و جهت‌دار محافظت کرد. به موازات روشنگری و مقابله با عملیات روانی دشمن، باید اقتصاد را به‌نحوی مدیریت کرد که خروجی آن اطمینان‌بخشی به مردم باشد. مثال نقض این قضیه ماجرای دلار 4200 تومانی است. تصمیمی غلط و فسادزا که رانتی نجومی –بیش از 100 هزار میلیارد تومان- ایجاد کرد و در جیب عده‌ای بخصوص ریخت و امروز با گذشت 8 ماه از آن تصمیم، هیچ‌کس حاضر به پذیرش مسئولیت نیست و آن را به هم پاس می‌دهند.
دولت به دلایل مختلف سیاسی و غیرسیاسی جرات و آمادگی ورود به این حیطه را ندارد. اگر برجام خسارتی ناشی از ‌اشتباهات محاسباتی، دل بستن به امضای کری و متاثر شدن از بازیگری و ‌اشک وندی شرمن باشد که هست، ادامه آن به قیمت کوچک‌تر شدن سفره و جیب مردم، گناهی نابخشودنی است. دولت آقای روحانی بشکل آشکاری استراتژی خود را در این زمینه امید داشتن به خروج ترامپ از کاخ سفید بنا نهاده است و بر این اساس ایران باید به تعهدات خود تحت هر شرایط و وضعیتی عمل کند که برای یک سیاستمدار و دولت، تاسف‌آور و دور از ابتدایی‌ترین اصول تصمیم‌گیری منطقی است.
برجام عملاً از بین رفته است و مسئله فقط پذیرش یا عدم پذیرش این واقعیت از سوی دست‌اندرکاران آن است. زمانی دولت برای تحمیل برجام و بستن دهان اندک منتقدان آن در کشور، از مزایای تخیلی و باغ سیب و گلابی می‌گفت. اینک که تق ماجرا درآمده و مشخص شده همه آن وعده‌ها خواب و خیال بوده، در کمال تعجب و در چرخشی 180 درجه‌ای می‌گویند اگر برجام نباشد بیچاره می‌شوید و روزگارتان سیاه! تاکتیک جالبی است و می‌شود هر چیزی را با آن توجیه کرد. هر بلایی سر کشور و ملت آمد می‌توانند بگویند بروید خدا را شکر کنید و به این فکر کنید که اگر برجام نبود چه می‌شد! دیروز با سایه هویج برجام جامعه را فریب دادند و به دنبال خود کشاندند و امروز آنان را از سایه چماق آن می‌ترسانند. برجامی که نتوانست باک سوخت هواپیمای آقای ظریف را پر کند، چطور می‌خواست چیزی بر سفره مردم بیفزاید؟! برجامی که بودنش هیچ خاصیتی برای ملت نداشت، نبودنش می‌تواند سرمنشأ برکات بسیاری شود (چرا که اولین گام برای امید و حرکت، قطع امید از وهم و خیال است)، البته اگر اندکی شجاعت توأم با درایت نیز در میان باشد.

محمد صرفی

کمپین این روزهای دختران کره‌ای/ لوازم آرایشی‌ا‌ت را خرد کن

 

خرد کردن لوازم آرایش شاید عجیب به نظر برسد اما این کارتبدیل به یک جنبش اجتماعی زنانه میان زنان و دختران کره‌ای شده‌است. اعتراضی که این روزها در صدر اخبار کره‌ای هاست.

کمپین این روزهای دختران کره‌ای/ لوازم آرایشی‌ا‌ت را خرد کن

گروه خانواده؛ سیده راضیه حسینی: اگر لوازم آرایش برای دختران وسیله‌ایست که خودشان را زیباتر نشان دهند این وسیله چند وقتی است برای دختران و زنان کره‌ای قابلیت تازه‌ای پیداکرده‌است. آنها این روزها با این وسیله‌های جذاب و اغلب گرانقیمت مبارزه می‌‌کنند و از لحظات خرد کردن و درب داغان کردن آنها فیلم می‌گیرند تا اعتراض خود را به استانداردهای زیبایی که جامعه به آنان تحمیل می‌کند، نشان دهند. این حرکت زنان و دختران کره‌ای در کشوری که یکی از صاحبان اصلی صنعت مد و آرایش است، بازتاب‌های زیادی داشته و توجه رسانه‌های دنیا را به خود جلب کرده است. حرکتی که به یک جنبش برای رسیدن به آزادی تعبیر شده است. اما این جنبش از کجا شروع شد.

 

احساس می‌کنم دوباره متولد شده‌ام

«چا» یک دختر کره‌ایست که از ۱۲ سالگی، ‌بیشتر از ۱۰ سال است با وسواس آرایش می‌کرده برای اینکه خودش را با تعریفی که جامعه از زیبایی دارد، منطبق کند. وقتی راهنمایی بود، کرم‌هایی مصرف می‌کرد که پوستش را روشن‌تر کند و سعی می‌کرد سر راه معلم‌هایی که او را بخاطر زیرپا گذاشتن قوانین مدرسه تنبیه خواهند کرد، سبز نشود.

او ویدیوهای آموزشی آرایش صورت را در یوتیوب مشاهده می‌کرد تا پوستش را صاف‌ کند و تا موقعی که بیست ساله شد، ماهانه صدهزار ین (هفتاد دلار) برای خرید لوازم آرایشی هزینه می‌کرد. اما الان با یک حرکت زنانه در کره جنوبی همراه شده و تصمیم گرفته لوازم آرایشی‌اش را دور بریزد. 

چا می‌گوید: «احساس کردم دوباره متولد شده‌ام. هرکسی فقط یک میزان مشخص انرژی در طول روز دارد و من عادت کرده بودم بخش زیادی از آن را صرف این نگرانی کنم که آیا زیبا هستم؟ اما الان این زمان را صرف کتاب خواندن و ورزش کردن می‌کنم»

 

دیگر ۲ساعت زودتر برای آرایش بیدار نمی‌شوم

چا بخشی از یک حرکت در حال فراگیری در کره جنوبی است که برابر استانداردهای زیبایی ایستاده؛ استانداردهایی که از زنان می‌خواهد هر روز ساعت‌ها زمان صرف آرایش کردن و استفاده از متدهای زیبایی کنند. یکی از چیزهایی که این زنان به آن اعتراض دارند این است که باید دو ساعت قبل از کار بیدار شوند تا قبل از بیرون رفتن یک آرایش بی‌نقص داشته باشند. ‌با دقت زمان صرف کنند برای اینکه با ژل‌های پاکسازی صورت، پوست‌شان را بازسازی کنند.

زنانی که از این رویه مشکل ‌خسته شده‌اند، حالا در شبکه‌های اجتماعی ویدئوهایی منتشر می‌کنند که در آن لوازم آرایشی‌شان را خرد می‌کنند و از بقیه زنان می‌خواهند با آن‌ها همراه شوند. این کار بخشی از یک حرکت بزرگتر است که طی آن زنان کره‌ای را برای اعتراض به مسائلی مانند آزارهای جنسی یا فیلم‌برداری غیرقانونی از حریم خصوصی‌شان پیش از این به خیابان‌ها کشانده بود.

 

از هر ۳ زن یک نفر با صورت غیرواقعی

این جنبش یک چرخش جالب در کره جنوبی است؛‌ کشوری که تعداد بسیار بالایی عمل جراحی در آن اتفاق می‌افتد، طوریکه از هر سه زن،‌ یک نفر زیر تیغ جراحی رفته است. از سمت دیگر مارک‌های لوازم آرایشی‌اش در سرتاسر جهان به فروش می‌رسد و این صنعت برای این کشور حدود ۱۰ میلیارد پوند ارزآوری داشته است.

چا اکنون حدود 3 پوند در ماه صرف مرطوب‌کننده پوست و نرم‌کننده لب می‌کند و یک کانال یوتیوب راه‌اندازی کرده تا به آگاهی بقیه زنان کمک کند. یعنی برای این کار دقیقا از همان ابزاری استفاده می‌کند که زمانی تکنیک‌های آرایش کردن را از آن یاد می‌گرفت. 

دیگر از صورت بدون آرایشم خجالت نمی‌کشم!

استانداردهای زیبایی کره جنوبی را فاکتورهایی تشکیل می‌دهد که زنان را تشویق می‌کند پوست‌های روشن، چشم‌های بزرگ،‌ دماغ رو به بالا، ‌پاهای لاغر،‌ لب‌های شکل توت‌فرنگی،‌ صورت کوچک و اندام باریک باشند. تمایل به پیروی از بقیه باعث شده که میلیون‌ها نفر بخواهند طبق این معیارها، ظاهر مشابهی داشته باشند.

اما در طی ماه‌های گذشته،‌ این رویه برعکس شده و هزاران پست در شبکه‌های اجتماعی زنانی را نشان می‌دهد که لوازم آرایشی‌شان را برای اعتراض به استانداردهای زیبایی غالب شده در این کشور خرد می‌کنند.  یکی از رویکردهایی که در این جنش وجود دارد این است که این استانداردها را یک سیستم اجباری می‌داند و از زنان انتظار دارد صرفا از آن تبعیت کند و هیچ راه دیگری جز آن ندارند.

در یک ویدیو یک زن در حالی‌که کرم پودر، سایه چشم و لاکش را خرد می‌کند می‌گوید: «من قبلا از اینکه بدون این لوازم آرایشی بیرون بروم،‌ خجالت می‌کشیدم. اما الان دیگر احساس می‌کنم این لوازم بر من مسلط نیستند وقتی اینقدر راحت می‌توان آن‌ها را شکست و دور ریخت.»

یک زن دیگر در توییتی نوشته است: « باورم نمی‌شود این لوازم را روی صورتم استفاده می‌کردم»

 

فروش لوازم آرایش به مردان برای جبران کاهش مصرف زنان

در حالیکه هنوز آماری در مورد کاهش میزان فروش لوازم آرایشی وجود ندارد، شواهد نشان می‌دهد این حرکت تاثیر زیادی روی این موضوع داشته است. طبق آنچه رسانه‌های محلی نوشته‌اند یک مقام رسمی در یک کمپانی فروش لوازم آرایشی کره‌ای نسبت به این رویکرد جدید زنان ابراز نگرانی کرده و اینطور گفته که برنامه‌اش فروش بیشتر به مردان است. کارمند یک کمپانی دیگر می‌گوید شرکت‌ها حتی از اینکه تصدیق کنند این حرکت می‌تواند تجارت آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهد، می‌ترسند.

 

دختران کره‌ای می‌خواهند آزادی را تجربه کنند

«نه به آرایش» تنها یک بخش از اعتراض به استانداردهای زیبایی تحمیل شده است. یک مجری کره‌ای در یکی از برنامه‌های اصلی شبکه ملی این کشور به عنوان اولین زنی که روی آنتن عینک گذاشت، یک مناقشه جدی را کلید زد.

استاد دانشگاه سئول می‌گوید:«‌این جنبش هدفش به چالش کشیدن نگاه ابزاری به زنان است. در نتیجه ما تنها تغییر در آرایش و لوازم آرایشی را نمی‌بینیم بلکه شکل لباس پوشیدن زنان نیز عوض خواهد شد. این زنان دارند «آزادی» را تجربه می‌کنند و یکبار که آن را تجربه کنند دیگر به عقب برنمی‌گردند.»

عرب سرخی در سخنرانی مقابل رئیس جمهور:آقای روحانی! گویا هنوز هم اراده‌ای برای رفع مشکلات کشور ندارید

 

نماینده انجمن اسلامی دانشجویان خطاب به رئیس جمهور گفت: آقای روحانی! گرچه ناکارآمدی کنونی دولت قابل پیش بینی بود، اما گویا هنوز هم اراده ای برای رفع مشکلات کشور ندارید.

آقای روحانی!  گویا هنوز هم اراده‌ای برای رفع مشکلات کشور ندارید

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، مراسم روز دانشجو امروز با حضور رئیس جمهور در دانشگاه علوم پزشکی سمنان برگزار شد و تعدادی از نمایندگان تشکل های دانشجویی در این مراسم به بیان نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود پرداختند.

محمدحسین عرب سرخی نماینده انجمن اسلامی دانشجویان در این مراسم طی سخنانی خطاب به روحانی گفت: آقای روحانی! گرچه ناکارآمدی کنونی دولت قابل پیش بینی بود، اما گویا هنوز هم اراده ای برای رفع مشکلات کشور ندارید.

وی ادامه داد: اینکه پس از سال ها نشستن بر کرسی ریاست قوه مجریه شما را به مسئولیت پذیری و پاسخگویی دعوت کنیم عجیب به نظر می رسد. اما تجربه ناپذیری دولت، ما را بر آن داشت تا وظایف و وعده ها را یادآوری کنیم چرا که دولت شما فقط دولت حرف است که نه توانی دارد و نه ایده ای.

این فعال دانشجویی تصریح کرد: یادتان هست که گفتید تقویت نظام و اسلام به این است که هر کسی کار خود را انجام دهد؟ قهرمان دیپلماسی شما با ساده اندیشی در محافل بین المللی پولشویی گسترده در کشور را مطرح می کند! و در نهایت بعد از نامه ای 12 صفحه ای به بی سند بودن حرف خود اذعان می کند.

وی افزود: در این شرایط اقتصادی که نیاز به یک دیپلماسی فعال داریم یحتمل پولشویی گسترده را دستگاه وزارت خارجه باید اثبات کند و سفیر هند و چین و یا رویکرد به منطقه را قوه قضاییه. و چرا باید در این شرایط چنین سخنی را بفرمایند؟

عرب سرخی گفت: یادتان هست که گفتید از بستن دهان منتقدان و رقیبان به خدا پناه می برم؟ وزیر شما که دانشجویان منتقد را بدتر از تکفیری و فرقانی می داند، جواب درد مردم را با «خودت بمال!» می دهد. یا بجای تلاش در افزایش سطح درمان کشور مخصوصا برای اقشار ضعیف از به صرفه نبودن هزینه برای جان بیماران خاص صحبت می کند. وضعیت فعلی طرح سلامت با توجه به هزینه های آن و تقریبا بی ثمر بودنش خود گواه بسیاری از حرفهاست!

 نماینده انجمن دانشجویان دانشگاه سمنان گفت: یادتان هست که گفتید وظیفه اصلی دولت، خدمت بی منت به مردم است؟ در این سال ها آجر روی آجر یک خانه نگذاشتید! حتی در طرح خیالی مسکن اجتماعی خودتان! دست آخر هم وزیر مسکنی که برند کابینه تان بود و به او افتخار می کردید نامه ای نوشت و سیاست های شما را به چالش کشیده و رفت!

وی گفت: یادتان هست که گفتید که ما وزیری می خواهیم که بتواند میلیاردها دلار سرمایه خارجی را وارد کشور کند؟ دیگر برند کابینه ژنرال نفتی شما! کسی که مدعی بود شرکت هایی مانند توتال تحت تاثیر تحریم های یکجانبه آمریکا از ایران خارج نخواهند شد، چه پاسخی برای وعده نادرست خود دارد؟ این وزیر شما زیان دهنده روزگار شده است. از کرسنت گرفته تا جمع آوری کارت های سوخت. کار سوختی که بی هیچ دلیلی حذف شد و اکنون در صدد احیا آن هستید.

وی افزود: یادتان هست که گفتید جوانان باید سریعتر وارد مدیریت شوند؟ وزیر صنعتی که با ناکارآمدی و مسئولیت ناپذیری با کارنامه ای خالی استعفا می دهد، بلافاصله در وزارت خانه مهم دیگری به کار گرفته می شود. آن هم وزیری که درست هنگامه التهاب بازار ارز در مجموعه تحت مدیریتش 5000 خودرو با رانت و فساد وارد کشور می شود. به راستی شما به جوانگرایی و گردش نخبگان در کشور اعتقاد دارید؟

این فعال دانشجویی تصریح کرد: جناب آقای روحانی! دلار به چند برابر قیمت افزایش پیدا می کند. مشکل کجاست؟ یادتان هست، خودتان گفتید "عدم مشورت، خودشیفتگی و عدم استفاده از ابزار علمی برای اداره کشور!" همان دلاری که گفتید نگرانش نباشید! همین امر باعث گردید سفره مردم کوچکتر و به گواه آمارها قدرت خرید نصف گردد. ارزش پول ملی در کمتر از یک ماه به یک سوم کاهش می یابد و در خود موج عظیمی از مشکلات معیشتی و فشار روحی و روانی و تلاطم اقتصادی را به همراه می آورد.

عرب سرخی اضافه کرد: جناب آقای روحانی! دیگر عنصر گمشده دولتتان شفافیت است. از مجموع 1225 دستگاه و نهاد دولت تنها 514 دستگاه به سامانه انتشار آزاد اطلاعات پیوسته اند. از سویی دیگر پافشاری شما بر پیوستن به گروه اقدام ویژه مالی یا همان  FATFنشان دهنده تناقضاتی در دولت شماست. شفافیت در برابر چه کسی؟ مردم؟ یا بیگانگان؟ یادتان هست که گفتید در روز اجرای توافق تمامی تحریم ها به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق؟ برجام جوان مرگ شد اما هنوز از سر تابوت آن بلند نشده اید.

وی افزود: آقای روحانی! چه فکر می کردیم و چه شد! شما برخلاف مسیر آرمانی جمهوری اسلامی دست دوستی به سوی آمریکایی ها دراز کردید تا مشکلات کشور را برایتان رفع کنند! شما از جیب ملت هزینه سنگینی برای آزمون و خطا در سیاست خارجی پرداخت کردید و چیزی عاید کشور نشد! با این حال هنوز هم دست از این ساده اندیشی خطرناک و پرهزینه برنداشته اید و می خواهید مشکل مردم را با معاهده پاریس و CFT و یا با توقف برای انتخابات آمریکا رفع کنید!‌

  نماینده انجمن دانشجویان دانشگاه سمنان تاکید کرد: شرایط به گونه است که دولت دوازدهم، دولتی تنهاست! اعضای کابینه مسئولیت تصمیماتشان را نمی پذیرند، تا جایی که حتی خود را بی اختیار در انتخاب منشی خود می دانند. و یا حتی دوستان و همراهان سابق تان که خود را تضمین شما می دانستند  از شما عبور کرده اند و کارنامه دولت را یک فاجعه تاریخی می خوانند و برخلاف ما منتقدان بی شناسنامه آن شناسنامه داران می گویند "رذیلانه ترین دروغ آن است که بگوییم تورم 40 درصدی امروز حاصل تحریم است". 

 دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان گفت: جریانات اصلاح طلب از اینکه در پیوند با شما آینده سیاسی خود را تباه کرده اند، پشیمانند. ما که جزو پروژه عبور و مرور نبوده و نخواهیم بود در این شرایط آمده ایم تا خلا یک منتقد منصف را پر کنیم و از شما در خواست کنیم که از اندک فرصت باقی مانده بهره ببرید و برای حل مشکلات کشور، به جوانان و اندوخته های داخلی، تکیه کنید.

وی گفت: حاصل این تکیه کردن نتیجه ای چون سالهای دفاع مقدس و یا پیشرفت های ما در فناوری نوین را دارد. دست خود را از دست های چدنی استکبار جدا کرده و دست خود را در دست های پر توان و نیرومند جوانان به نمایندگی از مردم بگذارید. امید است که با تغییر رویه ثابت خود گره ای از مشکلات باز کنید و گرنه آش همین است و کاسه همین کاسه.

بازار 80 میلیونی کشور در اختیار تحریم‌کننده نفت ایران

 
در شرایطی که کره جنوبی واردات نفت از ایران را تحریم کرده، بازارهای پرسود کشور اعم از لوازم خانگی، خودرو، گوشی و... با وجود توانمندی بالای داخلی همچنان در اختیار شرکت‌های بزرگ این کشور قرار دارد!


گروه اقتصادی-

با آغاز تحریم‌های ظالمانه آمریکا علیه ایران، برخی کشورها به واردات نفت خود از ایران خاتمه دادند، در این میان کشورهایی بودند که حتی پیش از شروع تحریم‌ها هم واردات نفت از ایران را متوقف کردند، مانند کره جنوبی که واردات نفتش از ایران در دو ماه منتهی به از سرگیری تحریم‌ها به صفر رسید.
چندی پیش رویترز نیز در گزارشی اعلام کرده بود، کره جنوبی (یکی از خریداران عمده آسیایی نفت ایران) از ماه جولای به دلیل نامشخص بودن سرنوشت معافیت از تحریم‌های ضد ایرانی ترامپ، بارگیری نفت ایران را متوقف کرده است.
البته این اولین باری نبود که کره پس از اعمال تحریم‌ها چنین کاری انجام می‌داد، در سال 1391 نیز در شرایطی مشابه واردات نفت از ایران را متوقف کرده بود؛ اما در حالی که کره جنوبی در مقاطع حساسی مانند تحریم‌ها، واردات نفت از ایران را قطع می‌کند، ما همچنان بازارهای پرسود خودمان مانند لوازم خانگی، خودرو، گوشی موبایل، صوتی تصویری و... را در اختیار آن‌ها گذاشته‌ایم.
سوالی که در اینجا وجود دارد این است: چرا مسئولان کشورمان به کره جنوبی که جزو اولین کشورهایی است که واردات نفت از ایران را متوقف کرده، همچنان روی خوش نشان می‌دهند و بازارهای پرسود را به سادگی تقدیم آن‌ها می‌کنند؟
شاید این پاسخ داده شود که برای تامین نیاز داخلی، به واردات از کشورهایی مانند کره جنوبی نیاز داریم ولی این واقعیت بازارهای ما نیست و بنا به شواهد موجود در صنایع مختلف مانند لوازم خانگی توانمندی
 بالایی داریم.
چنانکه محمد طحان‌پور، رئیس اتحادیه لوازم خانگی چندی پیش با بیان اینکه در برخی از محصولات لوازم خانگی مانند جاروبرقی و آبگرمکن و یخچال صادرات داریم گفته بود: «به هیچ‌وجه از واردات باکیفیت و نظارت شده هراس نداریم و تولیدکنندگان ما می‌توانند با این کالاها رقابت کنند.»
به عبارت دیگر، با وجود توانمندی داخلی در حوزه لوازم خانگی که گفته می‌شود با حدود 70 شرکت، توان تامین 80 درصدی بازار را داریم، حاضر نیستیم بازاری که به سادگی در اختیار کره جنوبی قرار داده بودیم پس بگیریم آن هم در شرایطی که این کشور با تحریم‌های ظالمانه آمریکا علیه ما همکاری کرده است!
البته برای غلبه بر این حس «خود کم‌بینی» که مانع از اعتماد و اتکا به توانمندی داخلی می‌شود باید ارگان‌های رسانه‌ای و فرهنگ‌ساز نیز همکاری کنند و اینگونه نباشد که مثلا صدا و سیما به تبلیغات کالاهایی از این قبیل
 بپردازد.
در همین جهت، غزنوی، سخنگوی انجمن تولیدکنندگان لوازم خانگی ضمن تاکید بر اینکه رقابت میان تولید‌کنندگان داخلی و خارجی در شرایط نابرابری قرار دارد، عنوان کرده بود: «تبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان برای برندهای خارجی آزاد و هزینه تبلیغات در این شبکه‌های پربیننده برای هر ثانیه معادل 100 هزار تومان است این درحالی است که هزینه تبلیغات در تلویزیون ملی ایران ثانیه‌ای یک میلیون تومان است.»
همان‌طور که گفته شد برای نهادینه شدن فرهنگ استفاده از تولید ملی نیازمند عزمی جدی در نهادهای مختلف هستیم ولی آنچه در حال حاضر مورد سوال و انتقاد قرار دارد این است که چرا دولت ایران باید چنین بازارهای پرسودی را به کشور کره جنوبی که در زمینه تجارت به ما پشت کرده، واگذار کند؟
در عین حال سودجویی کره جنوبی از بازار ما محدود به لوازم خانگی نبوده و شامل واردات خودروهای لوکس به کشور نیز می‌شود، مثلا خودروهای هیوندای گرنجور و کیا کادنزا دو خودرو لوکس از دو شرکت به ظاهر رقیب اما در باطن مشترک هستند که پایشان به بازار خودرو ایران باز شده و سود کلانی از این ناحیه به جیب می‌زنند.
همچنین کره جنوبی بازار گوشی تلفن همراه کشورمان را هم در قبضه خود دارد، به طور نمونه شرکت سامسونگ به عنوان عرضه‌کننده گوشی موبایل در بسیاری از شهرستان‌ها نمایندگی داشته و بخش عمده‌ای از بازار مذکور را از همین طریق در اختیار گرفته و در سایت خود به تبلیغ جدیدترین تولیداتش می‌پردازد.
متاسفانه در شرایطی تمام این تبعیض‌های تجاری به نفع کره اعمال می‌شود که پیش‌تر هم علی‌رغم محکومیت شرکت‌های ال‌ جی و سامسونگ به پرداخت جریمه چهار هزار و 700 میلیارد تومانی، برخی دولتمردان با حمایت از این دو شرکت سعی کردند پرداخت جریمه آن‌ها  را منتفی کنند!
با وجود اینکه حدود دو سال از مطرح شدن این جریمه‌ها می‌گذرد، همچنان جریمه مذکور پرداخت نشده و آخرین خبری که در این زمینه منتشر شده، حاکی از نامعلوم بودن سرنوشت این جریمه‌ها می‌باشد.
در این زمینه، علی‌اکبر کریمی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در شهریور ماه گفته بود: «در پی اخذ اطلاعات از گمرک در خصوص مطالبات سنگین این سازمان از دو شرکت کره‌ای سامسونگ و ال جی مشخص شد برخی جرائم و تخلفات در مرحله واردات لوازم صوتی و تصویری و لوازم خانگی از سوی دو شرکت مذکور صورت گرفته است.»
وی از عدم وصول جریمه 4/7 هزار میلیارد تومانی دو شرکت مطرح کره‌ای از سال ۹۵ به دلیل برخی تخلفات از سوی گمرک نیز خبر داده بود.

ضرورت پاکسازی صداوسیما از مجری‌های بی‌ادب و بدسابقه

 
رفتار غیرحرفه‌ای و موهن مجری یک برنامه زنده تلویزیونی، لزوم تجدید نظر در گزینش و به کارگیری مجریان در صداوسیما را ضروری نشان می‌دهد.




سرویس ادب و هنر-

این اولین بار نیست که صداوسیما، از حضور مجریان «زرد» که شأن رسانه ملی را حفظ نمی‌کنند، آسیب می‌بیند. تحقیر میهمانان و حاضران در برنامه و توهین به مخاطب توسط برخی از مجریان، در همین چند ماه اخیر بارها در برنامه‌های گفت وگو محور سیما اتفاق افتاده است. این مسئله بیش از هر چیز، گویای ضعف گزینش و لزوم تجدید نظر در انتخاب نیروها و یا نیروهای قبلا انتخاب شده در صداوسیماست؛ چرا که بعضی از کسانی که اجرای برنامه‌ها را برعهده می‌گیرند، حتی ابتدایی‌ترین اصول اجرا، یعنی با ادب سخن گفتن و حفظ حرمت حضار و مخاطبان برنامه را رعایت نمی‌کنند! عجیب اینکه اجرای برنامه‌های زنده که از حساسیت بیشتری برخوردار است بعضا به افراد کم سواد و فاقد صلاحیت اخلاقی واگذار می‌شود. نمونه اخیر چنین اتفاقی، روز جمعه در برنامه «من و شما» که از شبکه شما به طور زنده پخش می‌شود رخ داد. برنامه‌ای که با اجرای آرش ظلی‌پور و با حضور مسعود فراستی، منتقد سینما و با موضوع نقد فیلم‌های سخیفی که این روزها پرده سینماها را تسخیر کرده‌اند روی آنتن رفت. فارغ از اینکه کارشناس میهمان برنامه چه کسی بود و چه نظراتی داشت، مجری برنامه به جای چالش با وی یا طرح سؤالات منطقی و کارشناسانه، به طور پی‌در‌پی، با لحنی پرخاشگرانه و الفاظی توهین‌آمیز و تحقیر‌کننده، حرف‌های وی را قطع می‌کرد. این مجری حتی در حرکتی غیر‌اخلاقی و بدون اطلاع دقیق و مستند، به زندگی شخصی و حریم خصوصی میهمان خود نیز وارد شد و در‌این‌باره اظهار نظر کرد؛ از جمله اینکه درباره ازدواج و خانواده او صحبت کرد، در ابتدا نیز خطاب به کارشناس میهمان برنامه گفت که شما کلا دو سه تا کت بیشتر ندارید بپوشید و بعد از آن هم تأکید کرد «شما که اینقدر نقد می‌کنید، به نظرتان نمی‌آید آدم بد تیپی هستید؟» و در بخش‌هایی نیز با بیانی توأم با تمسخر، تکیه کلام‌های میهمان برنامه را تکرار می‌کرد و می‌گفت که شما خیلی خودشیفته حرف می‌زنید و حرف‌های شما نقطه ندارد و... حتی پس از ترک برنامه توسط فراستی نیز، تمسخر وی را ادامه داد! اتفاقی که نشان می‌دهد این مجری، نه فقط کمترین صلاحیت لازم برای کاری که به وی سپرده شده را ندارد، بلکه حضور او در سازمان صداوسیما، اهانت آشکار به بینندگان و تمامی مردم این سرزمین است. ضمن اینکه مجری مذکور، سابقه رفتارهای مشابه را دارد. با یک جست‌وجوی ساده در خبرها، می‌توان مجادلات لفظی و اهانت‌های بی‌شرمانه قبلی وی به دیگران را مشاهده کرد.
چنین رفتارهایی، مصداق بارز ترویج بی‌ادبی و اخلاق‌ستیزی روی آنتن تلویزیون است، چرا که، هر حرف یا حرکتی در برنامه‌های تلویزیون، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، روی فرهنگ و رفتار مردم تأثیر می‌گذارد. هر چند که مدیر شبکه «شما» از توبیخ این مجری و عدم پخش یک هفته‌ای برنامه «من و شما» خبر داده است، اما مسئله فراتر از یک فرد و عدم پخش یک هفته‌ای این برنامه است. باید گفت که صداوسیما این روزها از حضور برخی عوامل و برنامه‌سازان کم‌سواد و همچنین بعضی کارشناسان مبتلا به افکار انحرافی رنج می‌برد. بنابر‌این، پاکسازی برنامه‌های رسانه ملی از این عناصر را می‌توان با برکناری مجری برنامه مذکور شروع کرد. این اقدام، جدیت مدیران سیما در حفظ حرمت و هویت صداوسیما را اثبات خواهد کرد. سهل‌انگاری در این زمینه، این پیام را در بر خواهد داشت که خود مدیران نیز اهمیت چندانی برای حفظ شأن برنامه‌هایشان ندارند.
همچنین برخی از مجریان و کارشناسان، مسائل شخصی را هم وارد کار خود می‌کنند. به طور مثال، مجری برنامه «من و شما» از اقوام و دوستان نزدیک عوامل تولید برخی از فیلم‌های مبتذل و سخیف سال‌های اخیر سینمای ایران است؛ فیلم‌های چندش‌آوری که هدفی جز ترویج اباحه‌گری و بی‌بند‌و‌باری جنسی در جامعه را ندارند.
عدم تعادل رفتاری مجری مذکور، واکنش تعدادی از مجریان صداوسیما را نیز برانگیخت. میلاد دخانچی، مجری برنامه‌هایی چون «جیوگی» و «سختانه» در‌این‌باره نوشت: آقای مجری قصه ما، فقط آقای مجری نیست، اینها یک باند رسانه‌ای در تلویزیون و فضای مجازی‌اند...سلبریتی‌هایی که قرار است ما را سرگرم کنند تا ما فاشیسم امثال هزارپا را نبینیم... آری راست[جریان لیبرال-سرمایه‌داری] علاوه بر نجومی‌بگیر و حمایت «قانون» سلبریتی‌های خود را نیز دارد.
المیرا شریفی‌مقدم، گوینده شبکه خبر نیز در شبکه‌های اجتماعی نوشت: «اجرای تلویزیونی با مهمونی خونه خاله فرق داره! تلویزیون حرمت داره. حق نداریم هنگام گفت‌وگو به میهمان برنامه بی‌ادبی کنیم. جسارت و شجاعت در اجرا با گستاخی و بی‌ادبی فرق داره.»
حمیدرضا مدقق، مجری برنامه «شهر فرنگ» شبکه خبر نیز در واکنش به این اتفاق نوشت: «شجاع و رک بودن در مصاحبه با بی‌نزاکتی تفاوت دارد.»
گفتنی است، آرش ظلی‌پور، مجری بی‌ادب و بی‌نزاکت شبکه شما، به دلیل موضوع دلالی در فوتبال مدتی را در زندان گذرانده بود، که باید به مدیران صداوسیما برای به کارگیری او دست مریزاد گفت!
از طرف دیگر، روز گذشته یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نسبت به توهین شبکه شما به منتقد پیشکسوت سینما واکنش نشان داد.
حجت‌الاسلام احد آزادی‌خواه نماینده مجلس و سخنگوی کمیسیون فرهنگی در گفت‌وگو با فارس بیان کرد: این اتفاق یک نمره منفی به رسانه بود که غیر قابل فراموشی است، نباید آنتن رسانه ملی در اختیار یک جوان ناشی بی‌تدبیر قرار بگیرد تا بخواهد حاشیه درست کند و خطای بزرگی مرتکب شود.
این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: به عنوان یک عنصر فرهنگی در کمیسیون فرهنگی برای افرادی که در رسانه ملی رخنه کرده‌اند، متأسفم که خیلی راحت روی آنتن ملی قرار می‌گیرند و شرایط امن و آرام را به هم می‌ریزند.
وی تأکید کرد: ما جدا از همه نظرات آقای فراستی، به عنوان پیشکسوت عرصه سینما باید برایش حرمت بگذاریم. اتفاق برنامه «من و شما» تأسف‌بار است و خدا می‌داند که من دیشب از غصه خوابم نبرده است.
بخش ادب و هنر کیهان، به رئیس‌سازمان صدا و سیما - دکتر علی عسگری- پیشنهاد می‌کند یک بار فیلم گفتگوی مجری هتاک شبکه شما را با منتقد فیلم ببیند و آنگاه خود قضاوت کند که آیا از برخورد این مجری بی‌ادب و هتاک احساس شرم نمی‌کنند؟! و آیا ادامه کار این مجری در صدا و سیما- که به‌فرموده حضرت امام(ره) باید دانشگاه باشد- شرم‌آور نیست؟!

گل که نمی‌زنید لااقل به حریف پاس گل ندهید(یادداشت روز)

 

وضعیت زیر را تصور کنید:
«آمریکا و اروپا پس از توافق هسته‌ای، تحریم‌ها را صرفا روی کاغذ لغو یا تعلیق می‌کنند، هیئت‌های تجاری اروپایی-به قول روزنامه‌های زنجیره‌ای- یک به یک وارد تهران می‌شوند و هیئت‌های زیادی هم در صف ورود به کشورند، دولت و حامیانش مانور گسترده‌ای روی این آمدن و رفتن‌ها می‌دهند. همزمان به روسیه و چین حمله می‌شود، همینطور از بی‌کیفیتی کالاهای چینی مدام گزارش تهیه شده و در مقابل از «بنز» و «بی ام و» و... می‌نویسند. طوری گزارش می‌روند که گویی، قرار است همه بنزسوار شوند. این را به خوبی می‌شد در میان مردم به خصوص عوام مشاهده کرد. اما زمان که می‌گذرد می‌بینیم، این هیئت‌ها فقط می‌آیند و می‌روند، و خبری از قراردادهایی آنچنانی که وعده داده می‌شد نیست یا اگر هست، خبری از اجرایی شدن کامل آنها نیست و صرفا یک قرارداد امضاء شده است، آن هم به شکل محرمانه. تحریم‌های تازه هم با بهانه‌های تازه علیه کشور اعمال می‌شوند. ترامپ ناگهان از راه می‌رسد، زیر همه تعهدات می‌زند، از برجام خارج شده و تحریم‌های تازه‌ای علیه کشور اعمال می‌کند، دولت که زمانی آمریکا را همه‌کاره مذاکرات می‌دانست، این بار این کشور را یک مزاحم می‌خواند و می‌گوید، خوب شد از برجام خارج شد. یک مزاحم رفت. غافل از اینکه عکس‌های یادگاری و قدم زدن‌ها در خیابان‌های اروپا و آمریکا، صحبت‌ها، تیترها و...نشان می‌دهند، طرفِ اصلی آنها صرفا آمریکا بوده. آمریکای ترامپ پس از خروج یک طرفه از برجام، بی‌پرده از براندازی می‌گوید، حتی به شکل بی‌سابقه‌ای، حکومت جایگزین جمهوری اسلامی ایران را هم معرفی می‌کند! دولت که شوکه شده، گویی اینجای کار را محاسبه نکرده باشد، چرخش محسوسی به سمت اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) می‌کند. اروپا خوب حرف می‌زند، از بدعهدی‌های آمریکا گلایه می‌کند، خوراک رسانه‌ای زنجیره‌ای‌ها را خوب تامین می‌کند، اما در عمل تفاوتی با آمریکا ندارد. زمان به نفع ما نیست. تحریم‌های ظالمانه بنا به دلایل متعدد هنوز اثر خود را نشان نداده است. آمریکا به زمان نیاز دارد. محاسبه کرده اگر دولت ایران خود دست به کار نشود و تحریم‌ها را دور نزند و از همه مهم‌تر تمام امیدش به همین سه کشور اروپایی باشد، پس از مدتی اثر تحریم‌ها را خواهد دید. اروپا نیز خوب بازی می‌کند. مثلا همزمان با موضع‌گیری علیه ترامپ، از لزوم جایگزینی یک سیستم مالی برای مبادله با ایران می‌گوید، پیشنهاد خوبی است اما عملا خبری از این سیستم نیست. چند باری از وعده زمانی که داده می‌گذرد، خبری نمی‌شود. این سه حتی برای حفظ ظاهر و نشان دادن حسن‌نیت هم که شده، خود حاضر نمی‌شوند میزبان چنین سازوکار مالی شوند! رفته رفته نام چند کشور نه چندان مطرح اروپایی به عنوان میزبان مطرح می‌شود، آن کشورها هم می‌گویند، از آمریکا می‌ترسند و میزبان نمی‌شوند، یکی از این سه کشور با مشاهده تهدیدات آقای عراقچی می‌گوید، میزبان می‌شود، زنجیره‌ای‌ها ذوق زده آن را بطور گسترده پوشش می‌دهند، اما چند روز بعد رویترز به نقل از منابع اروپایی خود می‌نویسد، از این سازو‌کار که اروپایی‌ها هیچ عجله‌ای برای راه‌اندازی‌اش نشان نمی‌دهند، قرار نیست پول نفت ایران پرداخت شود! تصور کنید، کشوری که بالای 80 درصد درآمد ارزی‌اش از محل فروش نفت است، نمی‌تواند از این سازو کار برای دریافت پول نفت استفاده کند! زمان به سرعت می‌گذرد، آمریکا هرچه در توان داشته وارد میدان کرده و فقط منتظر گذر زمان است. برخی کشورهای مرتجع عربی هم وارد میدان شده‌اند، شبکه‌های مجازی بی‌درو پیکر شبانه‌روز مشغولند، منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، تروریست‌های تکفیری، تجزیه‌طلبان و...با تمام ظرفیت وارد میدان شده‌اند، معتقدند با گذشت زمان و شروع اثر تحریم‌ها، به قول جان بولتون، آنقدر فشار بر ایران وارد کند که «صدای خرد شدن استخوانشان در بیاید.» یک لشکرکشی عظیم برای مقابله با ملتی که حریف، به درستی آن را قدرتمند دیده که اگر ندیده بود، اینگونه لشکرکشی نمی‌کرد. «این شرایطی است که طی چند سال گذشته گذرانده‌ایم.»
با توجه به شرایطی که ‌اشاره شد، چه باید کرد؟ اگر فرض بگیریم، زمان برای حریف و ما حیاتی است، چه اقداماتی برای خنثی کردن آن می‌توانیم انجام دهیم؟ آیا در این شرایط که اروپا به هزار زبان گفته، قابل اعتماد نیست، باید به این سه کشور اعتماد کنیم؟ اگر از برجام خارج شویم، چه اتفاقی می‌افتد؟
سیر تحولاتی که به آن ‌اشاره کردیم به ما می‌گویند، آمریکا و آن سه کشور اروپایی، از همان آغاز مذاکرات قصد لغو یا حتی تعلیق واقعی تحریم‌ها را نداشتند. این تحولات همچنین نشان می‌دهند، دشمن با وجود تلاش‌های دولت آقای روحانی برای به اصطلاح «تنش‌زدایی» و «حرکت در قالب سازو‌کارهای بین‌المللی» به دنبال براندازی آن هم «به هر قیمتی» است؛ حتی به قیمت بی‌اعتبار کردن تمام سازوکارهای بین‌المللی که خود پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرده و دهه‌هاست، تبلیغش می‌کنند. ترامپ مگر معنای حقوق بشر غربی را که سال‌هاست پز آن را می‌دهند، با حمایت از بن سلمان به لجن نکشید؟ مگر نگفت، به آل‌سعود برای مقابله با ایران نیاز دارد؟!
اقتصاد «ابزار» بسیار مهمی است اما معتقدیم مهم‌ترین ابزار حریف برای تحت فشار قرار دادن کشور عزیزمان، پیش از اقتصاد، ابزار روانی است. اگر دقت کرده باشید نوسانات اقتصادی و افزایش قیمت ارز پیش از رسیدن موعد تحریم‌های اصلی دشمن (13 آبان) شدید بود اما روز 13 آبان و پس از آن عکس آنچه تصور می‌شد، از میزان نوسانات کاسته و نرخ ارز از حدود 19 هزار تومان به کانال 11 هزار تومان وارد شد. این یعنی، عامل روانی در بسیاری از مواقع می‌تواند موثر‌تر از عامل اقتصادی و تحریم عمل کند. به عبارت کامل‌تر، این عامل روانی است که در بسیاری مواقع، عامل اصلی (اینجا تحریم) را موثر می‌کند. نکته اینکه چرا ترامپ طبق وعده‌هایی که می‌داد، از برجام خارج نمی‌شد، همین بود. این شیاد قمار‌باز، تا می‌توانست از عامل روانی
«می‌خواهم از برجام خارج شوم» استفاده کرد و وقتی دید دیگر این ابزار کارساز نیست، از آن خارج شد. یعنی با گفتن می‌خواهم از برجام خارج شوم، به قیمت‌ها نوسان می‌داد اما از آن خارج نمی‌شد برای اینکه نمی‌خواست این عامل را با یک‌بار استفاده از دست دهد.
همراهی نصفه و نیمه اروپا با ایران نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. این احتمال که اروپا قرار است به عنوان یک عامل مهم روانی سر بزنگاه وارد شود تا در زمانی حساس شوکی که ترامپ به دنبال آن است را ایجاد کند، جدی است. آیا این احتمال وجود ندارد که ماموریت اروپا خرید زمان و وارد کردن شوک روانی در موعدی حساس باشد؟! چه تضمینی وجود دارد وقتی زمان به همین شکل گذشت(انفعال دولت و امیدواری آن به اروپا) و کار به جاهای باریک کشیده شد، اروپا با تبلیغات گسترده و سرو‌صدای زیاد آن همراهی زبانی را هم کنار نگذارد؟! اینکه در شب عملیات، به کسانی امید بسته باشیم اما زمان آغاز عملیات ناگهان حریف را در جبهه دشمن ببینیم، چه اثرات روانی می‌تواند داشته باشد؟ آیا این همان شوکی نیست که دشمن به دنبال آن است؟
قطع امید از اروپا و خارج شدن از زمین بازی دشمن، در کنار تعیین یک ضرب‌الاجل کوتاه‌مدت واقعی برای اروپا(استفاده متقابل از عوامل روانی)، می‌تواند برای مقابله با دشمن، شروع خوبی باشد. گرانی سوخت در فرانسه و آمریکا که در فرانسه به شورش‌های خیابانی کشیده شد یعنی، ایران هم در این میدان جنگ روانی-اقتصادی، دستش خالی نیست! و می‌تواند برای کسانی که به دنبال آشوب‌افکنی در کشورند، آشوب بیافریند.
اینکه دشمن هر غلطی که خواست بکند، نفت ایران را تحریم و تهدید به جنگ کند اما قیمت نفت به جای صعود سقوط کند یعنی، یک جای کار می‌لنگد. یعنی در میان رجزخوانی‌های دشمن، دیپلماتیک حرف زدن و لبخند زدن اثر معکوس دارد. صد البته در چنین شرایطی نباید احساس ضعف نشان داد. اینکه بگوییم، «فشار اقتصادی غوغا می‌کند؛ حقوق من 3 هزار دلار بود، الان 700 دلار شده است» یعنی احساس ضعف. شاید آقای دکتر صالحی تحت شرایط خاصی چنین خبطی را کرده باشند اما اینگونه موضع‌گیری به دشمن پیام خوبی را مخابره نمی‌کند. شاید جنابشان قصد داشتند از تحریم‌های ظالمانه دشمن شکایت کنند یا مثلا به تهدیدهای درستی که راجع به بدعهدی اروپا در همان گفت‌و‌گوی تلویزیونی کرده‌اند، رنگ «حق بودن» دهند. این اظهارات با هر نیتی که شده باشند، هم پیام بدی برای دشمن فرستاد و هم اثر آن تهدیدهای بجا را خنثی کرد. این یعنی، پاس گل به دشمن، یعنی تحریم‌ها موثرند، به فشارها ادامه دهید. عین این ‌اشکال به آقای ظریف و اظهارات بدون سندشان درباره پولشویی وارد است. گاهی برخی بنابه هر دلیلی جرئت خروج از یک قرار‌داد یکطرفه! (اینجا برجام) را ندارند، یا نمی‌توانند پاسخ تهدیدهای دشمن را با تهدید بدهند ولی این «برخی» می‌توانند که پاس گل ندهند. نمی‌توانند؟!
 دولت از ابزار «روانی» استفاده کند. تلاش کند قیمت نفت را بالا ببرد و هزینه را برای حریف بیش از این کند. شورش‌های اخیر فرانسه نشان داد، چنین ظرفیتی در کشورهای حریف نیز هست و این فقط ایران نیست که، تحت تاثیر عوامل روانی می‌توان تحت فشارش گذاشت. خروج از برجام و آغاز غنی‌سازی 20 درصدی هم می‌تواند، قدم بعدی باشد. قیمت نفت که به بالای 100 دلار کشید، خود به خود آن سازو‌کارهای مالی اروپایی نیز
فعال می‌شود!

 
جعفر بلوری

آقای صالحی! دور از انصاف بود(نکته)

 

در این اظهارنظرها دقت کنید:
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا: «بعد از خروج ما از برجام، مشکلات در ایران بالا گرفته است، مردم نمی‌توانند نان بخرند، آنها مجبورند با ما مذاکره کنند»!
جان بولتون مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا: «تهران زیر فشار سنگینی قرار دارد. ما آنقدر فشار بر ایران را ادامه می‌دهیم تا صدای خرد شدن استخوان‌هایشان شنیده شود»!
جان بولتون (در اظهاراتی دیگر): «مردم ایران باید رنج و سختی تحریم‌ها را احساس کنند و ما به‌زودی شاهد آن خواهیم بود»!
مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا: «اگر ایران می‌خواهد مردمش غذا بخورند باید به حرف آمریکا گوش کند. اکنون ایران باید تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد مردمش غذا بخورند، یا نه»!
و... ده‌ها نمونه دیگر از این دست که همه روزه از سوی مقامات رسمی آمریکا علیه مردم کشورمان مطرح می‌شود.
حالا به اظهارات آقای دکتر صالحی رئیس‌ سازمان انرژی اتمی کشورمان که روز گذشته با شبکه «یورونیوز» انجام شده است توجه کنید؛ ایشان در این مصاحبه می‌گوید:
«فشارهای اقتصادی غوغا می‌کند. مثلا حقوق من تا یکسال پیش به عنوان یک استاد دانشگاه، حدود ۳۰۰۰ دلار در ماه بود، الان به ۷۰۰ دلار رسیده است. این واقعا فشار اقتصادی است. ببینید اقشار دیگر چقدر تحت فشار هستند»!
حالا - با عرض پوزش- خودتان را جای مقامات آمریکایی بگذارید! و سپس درباره اظهارات آقای صالحی به عنوان یک مسئول بلندپایه ایرانی به قضاوت بنشینید! آمریکا از اظهارات ایشان چه پیامی دریافت می‌کند؟!
آیا غیر از این است که نتیجه می‌گیرد، تحریم‌ها توانسته است ایران اسلامی و مردم آن را از پای درآورد! و آیا اظهارات جناب صالحی برای آمریکایی‌ها این پیام مشخص را ندارد که برای به تسلیم کشاندن کامل ایران بایستی بر شدت تحریم‌ها بیفزایند؟!
ممکن است گفته شود که مگر تحریم‌ها در سختی معیشت مردم موثر نبوده است؟ که باید گفت؛
اولا؛ در حالی که دشمن تمامی توان خود را روی
فشار اقتصادی بر مردم متمرکز کرده است و با صراحت اعلام می‌کند که هدف نهایی از اعمال تحریم‌ها به زانو درآوردن ملت است، اظهارات آقای صالحی بی‌آنکه بخواهند و یا احتمالا متوجه باشند! آب ریختن به آسیاب دشمن و تشویق حریف به افزایش فشارهاست! و این گناهی نابخشودنی است که ان‌شاءالله ناشی از غفلت باشد!
ثانیا؛ فقط با یک نگاه گذرا به روند امور در کشور، به وضوح می‌توان دید که مشکلات معیشتی برخاسته و ناشی از بی‌تدبیری «دولت تدبیر»! است! چرا راه دور برویم! نیم‌نگاهی به آنچه که طی همین چند ماه اخیر شاهد بوده‌ایم بیندازید! چه کسانی قیمت دلار را از ۳ هزارو چند صد تومان به ۱۸ هزار تومان رساندند؟! چه کسانی برای واردات کالای مورد نیاز مردم، دلار ۴۲۰۰ تومانی گرفتند و به جای کالای ضروری، موز و چای‌ساز و... وارد کردند؟! چه کسانی در اوج نیاز کشور به ارز، ۱۸ میلیارد دلار از ذخیره ارزی کشور را به باد فنا دادند؟! چه کسانی ۲۴ میلیون یورو از بیت‌المال را به نام دو نفر ثبت و پرداخت کردند که حالا معلوم شده این دو نفر اساسا وجود خارجی ندارند؟! چه کسانی با تاسیس شرکت‌های صوری در برخی از کشور‌های همسایه، خود را طرف معامله خودشان جا زدند؟! چه کسانی دلار‌های ۴۲۰۰ تومانی را گرفتند و هیچ کالایی وارد نکردند؟! جناب صالحی عزیز، ۹ ماه است که ماده ۲۹ قانون برنامه ششم - ایجاد سامانه برای اعلام حقوق و مزایای مدیران- خاک می‌خورد و ابلاغ نمی‌شود! دولت محترم می‌گوید هرگز حاضر نیستیم به حساب خصوصی افراد سرک بکشیم! ولی در همان حال با تصویب FATF اصرار دارد که نه فقط حساب خصوصی افراد بلکه تمامی تراکنش‌های مالی کشور را در اختیار بیگانگان قرار بدهد! فلان کارمند و کارگر و بقال و نجار که از سرک کشیدن دولت به حساب شخصی خود باک و واهمه‌ای ندارد، مشکل کسانی هستند که صدها و هزاران میلیارد که معلوم نیست از کجا آورده‌اند را در حساب‌های شخصی خود دارند! و... این قصه سر دراز دارد!
جناب آقای دکتر صالحی! کدامیک از موارد یاد شده ناشی از تحریم‌ها بوده است؟! حقوق ماهیانه ۳ هزار دلاری جنابعالی را دولت محترم با بی‌تدبیری و رها کردن عرصه اقتصادی کشور به ۷۰۰ دلار تبدیل کرده است نه تحریم‌ها؟!

و همین بلا را به گونه‌ای دیگر و البته به مراتب شدید‌تر به مردم مظلوم این دیار تحمیل کرده است! آیا در این معادله! که بهتر است آن را «نامعادله» بنامیم، هیچ مجهولی می‌بینید؟! انصاف نیست که دشمن از اظهارات نسنجیده شما گرای افزایش فشار و تحریم‌ها را دریافت کند! مخصوصا آن‌که جنابعالی به نکاتی هم درباره اقتدار نظام و تسلیم‌ناپذیری ملت ایران اشاره کرده‌اید که کاش سخن یاد شده در اظهاراتتان نبود.
 

حسین شریعتمداری

واکنش فرزند آیت الله طالقانی به جوابیه سازمان زیباسازی:

واکنش فرزند آیت الله طالقانی به جوابیه سازمان زیباسازی:
مهدی طالقانی با بیان اینکه مسولان شهرداری برای سود بیشتر، تن به اجازه تبلیغ مواد شوینده داده‌اند، گفت: به همین خاطر اصرار داریم هرچه زودتر تبلیغ مذکور از دیواری که بیش از ۱۰ سال تصویر آیت الله طالفانی بر آن نقش بسته حذف شود.
سرویس اجتماعی جوان آ‌نلاین - حامد طبیعت پور: روز چهارشنبه گذشته «جوان آنلاین» در گزارشی مستند به خبر حذف تصویر آیت الله طالفانی از خیابانی به نام آن مرد بزرگ در تهران پرداخت. در این گزارش عنوان شده بود که در خیابان طالقانی تهران، تصویر آیت الله طالقانی بدون اطلاع قبلی و هیچ توضیحی پاک شده و به جای آن عکس تبلیغاتی شامپو و خوشبوکننده قرار گرفته است.

اکنون بعد از انتشار وسیع گزارش مذکور که بازخورد زیادی در فضای رسانه‌ای پیدا نمود، سازمان زیباسازی شهرداری تهران جوابیه‌ای را در رابطه با حذف تصویر آیت الله طالقانی منتشر کرد. در جوابیه سازمان زیباسازی شهرداری تهران آمده است: «پیرو درج گزارشی با عنوان حذف تابلوی آیت‌الله طالقانی توسط شهرداری تهران، به استحضار میرساند سازمان زیباسازی شهر تهران پس از درخواست مالک دیوار مورد نظر، این دیوار را در اختیار مالک قرار داده است، لذا پس از این اقدام و در پی درخواست فرزند آیت الله طالقانی، این سازمان اقدام به رایزنی با مالک دیوار مورد نظر به منظور بازگردان نقاشی سابق نموده است. گفتنی است این اقدام مستلزم گذراندن پروسه‌های اداری و بالطبع صرف زمان لازم است؛ لذا این سازمان در حال انجام اقدامات لازم در این خصوص است.»
مسئولان شهرداری اشتباه خود را پذیرفتند، ولی هنوز اقدامی انجام نداده‌اند

برهمین اساس با مهدی طالقانی،فرزند آیت الله طالقانی پیرامون جوابیه شهرداری گفت‌وگویی انجام دادیم که وی درباره توضیحات سازمان زیباسازی شهرداری به خبرنگار «جوان آنلاین» گفت: «حدود ۱۰ روز پیش مسئولان شهرداری با پذیرش اشتباه خود، قول مساعدت دادند که در اسرع وقت تصویر دیوارنگاره پدر را برگردانند، اما هنوز با گذشت بیش از ۱۰ روز از حدف تصویر، هیچ اقدام عملی انجام نشده است و حالا هم که بهانه آورده‌اند، چون ملک شخصی بوده و صاحب ملک راضی نبوده ما اقدام به حذف تصویر آیت الله طالقانی کردیم!»

مهدی طالقانی با بیان اینکه گلایه و دلخوری ما صرفا بخاطر حذف تصویر آیت الله طالقانی نیست، بلکه اعتراض ما به بدسلیقگی سازمان زیباسازی در جایگزینی تصویر پدر است اظهار داشت: «مسئولان شهرداری بعد از ۱۰ سال تصویر چهره دوم انقلاب را برداشته و جای آن تبلیغ یک خوشبوکننده و شامپو گذاشته‌اند. این موضوعی است که ما از آن ناراحتیم. در واقع مسولان شهری برای سود بیشتر، تن به اجازه تبلیغ مواد شوینده به جای تصویر آیت الله صالقانی داده‌اند. به همین خاطر اصرار داریم هرچه زودتر تبلیغ مذکور از دیواری که بیش از ۱۰ سال تصویر آیت الله طالفانی بر آن نقش بسته حذف شود.»

فرزند آیت الله طالقانی در پایان خاطر نشان کرد: «به‌طور جدی پیگیر هستیم تا سازمان زیباسازی این اشتباه فاحش خود را جبران کند که البته هنوز این اتقاق نیفتاده است.»

1/400/000/000/000 دلار پولشویی سالانه در آمریکا و اروپا


اشاره
این روزها همچنان بحث پیوستن یا نپیوستن ایران به (FATF)  داغ است.  اظهارات «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه محترم کشورمان، در مورد حجم گسترده پولشویی در ایران، باعث شد که موافقان «اف.ای‌تی.اف» استدلال دیگری نیز دست و پا کنند و بگویند، برای مقابله با این حجم از پولشویی(البته ادعایی)، ما باید عضو این نهاد شویم. اما سوالی که در این میان باید به آن پاسخ داده شود این است که آیا «اف.ای.تی.اف» می‌تواند مانع پولشویی در کشورها شود؟ و چرا علی‌رغم عضویت اروپا و آمریکا در این نهاد به گفته مسئولان بانک مرکزی دولت ایران، بیش از 70 درصد پولشویی دنیا، یعنی سالانه حدود 1 تریلیون و 400 میلیارد دلار در اروپا و آمریکا پولشویی انجام می‌شود و «اف.ای.تی.اف» هیچ نقشی در افشا و مقابله با آن ندارد؟                                                                     سرویس خارجی

پولشویی چیست؟
پولشویی به عبارت ساده، فرآیندی است که طی آن، صاحبان دارایی‌های غیر قانونی، عواید حاصل از عملیات غیر قانونی خود را با هدف پنهان کردن منشأ مجرمانه آن تغییر چهره داده و این تصور را ایجاد می‌کنند که پولی را که خرج می‌کنند در واقع متعلق به خود آنها بوده و از راه قانونی  و مشروع به  بدست آمده است. به عبارت دیگر زمانی که فرد، جرمی (قاچاق کالا، ارز،  مواد مخدر، کلاهبرداری و...) را مرتکب می‌شود و از طریق آن جرم، اموالی را به دست می‌آورد، همواره به‌دنبال راهی برای پنهان کردن ماهیت و منشأ این اموال نامشروع است، لذا اقدام به پولشویی می‌کند؛ درواقع پولشویی فرآیندی است که در راستای آن، پول کثیف (یا همان مالی که از طریق جرم و به‌صورت غیرقانونی حاصل شده است) به پول تمیز یا ثروتی که در ظاهر از راه‌های مشروع و قانونی به دست آمده است، تبدیل می‌شود (به ‌صورتی که منشأ اولیه‌ آن پول مشخص نیست). فرار از تعقیب و مجازات، فرار از مصادره اموال و فرار از مالیات، از اهداف پولشویی است. در دنیا معمولا «گروه‌های تروریستی»، «گروه‌های جنایی سازمان یافته»، «قاچاقچیان انسان»، «قاچاقچیان  مواد مخدر»، «مفسدین اقتصادی»، «قاچاقچیان اسلحه»، «قاچاقچیان اشیاء مسروقه و عتیقه» و... مبادرت به پولشویی می‌کنند. در مورد تاثیرات پولشویی بر نظام اقتصادی نیز می‌توان به موارد زیر اشاره کرد؛ بی‎ثباتی نظام اقتصادی، تغییر روند سرمایه‎گذاری از تولید به دلالی، تضعیف اقتصاد بخش خصوصی، جلوگیری از رقابت سالم اقتصادی، افزایش ریسک سرمایه‎گذاری خارجی، افزایش نرخ تورم از مهم‌ترین اثرات پولشویی بر اقتصاد است.
پولشویی در جهان
طی  روزها و هفته های اخیر  به خاطر ایجاد پیوند بین پولشویی و گروه ویژه اقدام مالی یا‌ «اف.ای.تی.اف»، پولشویی به موضوع داغ سیاست داخلی  کشور تبدیل شده است. سیاست رسمی دولت محترم که اخیرا از سوی وزیر خارجه کشورمان نیز بیان شد، این است که پولشویی در کشور به صورت کلان وجود دارد و راه مقابله با این پولشویی نیز پیوستن به «اف.ای.تی.اف» است و علاوه بر آن، در صورتی که ما به «اف.ای.تی.اف» نپیوندیم، بهانه‌ای بزرگ به دست آمریکا و اروپا برای افزایش فشارها به ایران داده‌ایم. همچنین نخواهیم توانست با پدیده پولشویی نیز مقابله کنیم. مخالفان پیوستن ایران به «اف.ای.تی.اف» نیز استدلال می‌کنند که با پیوستن ایران به این نهاد مالی، اولا تمام اطلاعات حساس اقتصادی کشور در زمانی که ما درگیر یک جنگ اقتصادی گسترده با آمریکا هستیم، در اختیار دشمن قرار می‌گیرد، ثانیا، معلوم نیست که ایران از لیست گروه کشورهای پرخطر(لیست تحمیلی غرب) خارج شود و ثالثا، اصولا مشکل ما با آمریکا ربطی به پیوستن یا نپیوستن به نهاد فوق ندارد و آمریکا با اساس نظام جمهوری اسلامی ایران مشکل دارد و  قطعا حتی با پیوستن ایران به این نهاد، آمریکا بهانه‌های دیگری برای اعمال فشار بر ایران پیدا خواهد کرد و دست آخر این که ما در داخل کشور قانون مبارزه با پولشویی مصوب 1389 را داریم. چرا این قانون عملی نمی‌شود تا مجبور نباشیم برای مقابله با پولشویی در کشور، به یک نهاد بین‌المللی ملحق شویم؟ اما مورد پنجمی که به این موارد چهارگانه باید اضافه شود و در قالب یک سوال مطرح می‌شود این است که آیا عضویت ایران در این نهاد مالی بین‌المللی، مانع پولشویی در ایران می‌شود؟ آیا کشورهای عضو «اف.ای.تی.اف» دیگر با معضلی به نام پولشویی رو‌به‌رو نیستند؟ پاسخ به این سئوال منفی است.  نگاهی گذرا به آنچه که در نظام پولی و مالی بین المللی در جریان است به خوبی نشان می‌دهد که پیوستن به «اف.ای.تی.اف» مانع از پولشویی نمی‌شود و بیش از 70 درصد پولشویی جهان اتفاقا در کشورهای عضو این نهاد صورت می‌گیرد و «اف.ای.تی.اف» نیز در افشا یا مقابله با این حجم گسترده از پولشویی هیچ نقشی ندارد. بر اساس گزارش رسمی سازمان ملل به دلیل ماهیت پولشویی دریافت اطلاعات از حجم پولشویی جاری در نظام پولی و مالی بین‌المللی، کار بسیار دشواری است. با این حال بر اساس برآوردها حجم پولشویی که به صورت سالیانه در جهان انجام می‌شود، بین 800 میلیارد تا 2 تریلیون دلار آمریکا است.(1)
اما، سوال این است که چه مقدار از این 2 تریلیون دلار حجم پولشویی در اقتصاد جهانی متعلق به اروپا و آمریکا، یعنی اعضای اصلی «اف.ای.تی.اف» است؟ برای دریافت پاسخ بد نیست به اظهارات رسمی مقامات دولت کشورمان نگاهی بیندازیم؛ «عبدالمهدی ارجمندنژاد» که تا یک ماه پیش «مدیرکل مقررات، مجوزهای بانکی و مبارزه با پولشویی» بانک مرکزی بوده و اخیراً با حکم آقای «همتی» رئیس کل محترم  بانک مرکزی، به‌عنوان «مدیرکل نظارت بر بانک‌ها و مؤسسات اعتباری» منصوب شده است، هشت آذر 96 خبرگزاری رسمی دولت(ایرنا) به نقل از وی، خبری را منتشر کرد مبنی بر اینکه 70 درصد پولشویی دنیا در آمریکا و اروپا صورت می‌گیرد. ارجمندنژاد تصریح کرده بود: بر اساس برآوردها، 47 درصد پولشویی‌های دنیا در آمریکا و 23 درصد در اروپا انجام می‌شود. حال اگر بخواهیم بر اساس این برآورد قضاوت کنیم و به این موضوع هم توجه داشته باشیم که در آن 30 درصد باقیمانده مراکز مالی مهمی همچون دوبی، سنگاپور، هنگ کنگ، توکیو و ... وجود دارند؛ بنابراین اساسا سهم قابل توجهی را در این زمینه نمی‌توان به کشوری همچون ایران منتسب کرد.» ارجمندنژاد همچنین گفته بود: بسیاری از پولشویی‌ها در بازارها و مراکز مالی با عمق زیاد و از طریق انواع ابزارهای مالی انجام می‌شود، که نمونه آنها را کمتر می‌توان در ایران یافت و انتظار نمی‌رود سهم ایران در مقیاس جهانی، قابل توجه باشد؛ هرچند مجموعه دستگاه‌های ذی‌ربط در این زمینه در پی آنند که همین مقدار ناچیز احتمالی را نیز به صفر برسانند »(2)
 در یک حساب سر انگشتی، 70 درصد از 2 تریلیون دلار  حجم پولشویی جهانی، که در اروپا و آمریکا انجام می‌شود، به رقمی در حدود یک تریلیون و 400 میلیارد دلار(1400000000000) می‌رسیم که اگر این رقم را به دلار 14 هزار تومان تبدیل کنیم به عدد مقابل می‌رسیم: (19600000000000000 ) که معلوم نیست چگونه باید آن را خواند. این عدد عریض و طویل مقدار پولی است که سالانه در اروپا و آمریکا از سوی بانک‌ها و بنگاه‌های پولی و مالی و شرکت‌ها و... پولشویی می‌شود. پرسشی که به ذهن می‌رسد این است که «اف.ای.تی.اف» در کجای این ماجرا قرار دارد و نقش آن در جلوگیری و افشای این حجم گسترده پولشویی در اروپا و آمریکا چیست؟
آمار دیگری که در سال جاری میلادی از سوی سازمان «شبکه عدالت مالیات» منتشر شده نشان می‌دهد که سوئیس و آمریکا به عنوان دو بازیگر اصلی در فرار مالیاتی بین‌المللی، فساد مالی، کلاهبرداری و پولشویی هستند و این دو کشور نقش تسهیل‌دهندگی جریانات مالی غیر قانونی را به عهده دارند. همچنین، بر اساس گزارش این سازمان، برآورد می‌شود که بین ۲۱ تا ۳۲ تریلیون دلار از ثروت مالی بخش‌های خصوصی در سرتاسر جهان، به صورت ناشناخته و مخفی است. این نهاد مالی هشدار داده که انگلیس در حال اجرای سیاست جداسازی قلمروهای بین‌المللی خود از قلمروی است که در آن با فرار مالیاتی برخورد می‌شود.(3)
بزرگترین پولشویی تاریخ!
چندی پیش و در حالی که دولتمردان ایران سرگرم بحث در مورد لزوم پیوستن به «اف.ای.تی.اف» برای مقابله با پولشویی در کشور بودند، رسانه‌های بین‌المللی از بزرگترین پولشویی تاریخ توسط یک عضو «اف.ای.تی.اف» خبر دادند. تا چندی پیش «دانسکه بانک» دانمارک در خارج از این کشور شهرتی نداشت. اما از زمانی که رسوایی پولشویی در این بانک فاش شد، نام آن بر سر زبان‌ها افتاد. «هاوارد ویل‌کینسون» یک افشاگر دانمارکی، در برابر مجلس این کشور شهادت داد که دانسکه بانک به عنوان بزرگ‌ترین بانک این کشور، در یکی از بزرگ‌ترین پولشویی‌های تاریخ جهان دست داشته است. دانمارک که یکی از اصلی‌ترین اعضای «اف.ای.تی.اف»، کارگروه ویژه اقدام مالی، محسوب می‌شود، شاهد پولشویی ۲۰۰ میلیارد یورویی در این بانک است. افشای این «ابر پولشویی» باعث شد تا «توماس بورگن»، مدیرعامل «دانسکه بانک» استعفا دهد. این حجم پولشویی بین سال‌های ۲۰۰۷ تا 2018 رخ داده و مجموع آنها حدود ۲۲۷ میلیارد دلار برآورد شده است. بیشتر پولشویی‌های انجام‌شده در شعب این بانک در انگلیس، قبرس، لاتویا، روسیه و استونی انجام شده است.
 حجم پولشویی صورت گرفته در این بانک دانمارکی، چیزی حدودا معادل 48 درصد تولید ناخالص ایران است. به عبارت دیگر، حجم پولشویی انجام شده در این بانک به عنوان یکی از نخستین کشورهایی که به «اف.ای.تی.اف» پیوسته است، با احتساب یورو به قیمت 14 هزار تومان، معادل 2/8 هزار تریلیون تومان یا 2800000000000000 است. بنا به گفته «اوله اندرسن»، عضو سابق هیئت مدیره دانسکه‌ بانک مقصد پول‌های شسته شده نیز استونی، لاتویا، چین، سوئیس، ترکیه، انگلیس و حدود ۱۵۰ کشور دیگر بوده است.  «هاوارد ویل کینسون»، کسی که این پولشویی را افشا کرده، بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ مدیر مبادلات دانسکه بانک در حوزه دریای بالتیک بوده است. وی می‌گوید: در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ نسبت به وقوع این پولشویی‌ها، به هیئت مدیره این بانک در کپنهاگ هشدار داده بود. هم اکنون سازمان نظارت بر نظام بانکی اتحادیه اروپا قصد دارد از بانک مرکزی دانمارک در این زمینه تحقیقاتی را انجام دهد.وزیر تجارت دانمارک نیز نسبت به اقدامات بانک مرکزی این کشور به شدت انتقاد کرده و گفته که این بانک به دانسکه بانک بیش از حد اعتماد کرده و به اندازه کافی درباره فعالیت‌های آن تحقیق نکردند. هنوز هیچ‌کس در این زمینه مسئولیت قبول نکرده است و در کشورهای دانمارک، استونی و آمریکا تحقیقات جنایی در این زمینه آغاز شده است. در این پولشویی، 6 عضو «اف.ای.تی.اف»  شامل ترکیه، چین، روسیه، سوئیس، اتحادیه اروپا، و انگلیس درگیر هستند. آژانس جرایم ملی انگلیس نیز اعلام کرده است که در‌باره استفاده از شرکت‌های با هویت انگلیسی در این پولشویی تحقیق خواهد کرد. این پولشویی 2/8 هزار تریلیون تومانی در حالی است که «اف.ای.تی.اف»  هیچ نقشی در کشف یا فاش کردن آن نداشته و یکی از کارمندان خود بانک دانمارکی اقدام به افشای آن کرده است.
اگر به سؤال قبلی خود برگردیم مبنی بر این که آیا «اف.ای.تی.اف» یک مرجع صلاحیت‌دار برای مبارزه جدی با پولشویی است و کشورهای عضو این نهاد از شفافیت کامل مالی برخوردار هستند؟ پاسخ به این دو سؤال به وضوح با توجه به موارد گفته شده، منفی است. سالانه حجم گسترده‌ای از پولشویی جهان اتفاقا در کشورهای عضو این نهاد انجام می‌شود و نگاهی به تجربه کشورهای عضو «اف.ای.تی.اف» نشان می‌دهد که  پدیده پولشویی علیرغم گذشت چند سال از الحاق این کشورها، همچنان با تاروپود نظام مالی و بانکی آنها درهم‌تنیده باقی مانده است و ضوابط این نهاد نتوانسته از بروز  پدیده پولشویی جلوگیری کند. از سوی دیگر، بر اساس گزارش‌های موجود، 99 درصد پول کثیف موفق به عبور از سیستم‌های نظارتی آمریکا و اروپا شده‌اند و حدود ۸۰ درصد از این پول‌ها مجدداً برای سرمایه‌گذاری و ساماندهی جنایات دیگر به کار می‌روند. برای مثال، آژانس جرائم ملی انگلیس برآورد کرده که هزینه‌ای که پولشویی هرساله به اقتصاد این کشور تحمیل می‌کند، 24 میلیارد پوند است. بر اساس گزارش دیگری، بیش از ۹۰ درصد بانک‌های بزرگ اروپایی و همچنین کشور کانادا به‌طور سیستماتیک به پولشویی آلوده هستند و حتی کشور استونی، بهشت پولشویی جهان لقب گرفته است. این کشور‌ها که عمدتاً عضو رسمی «اف.ای.تی.اف» هستند، هیچ‌گاه در لیست کشور‌های پرخطر قرار نگرفته‌اند. همچنین طبق گزارش وال‌استریت ژورنال، دوسوم بانک‌های کانادا استاندارد‌های پولشویی را رعایت نمی‌کنند و این کشور مهد پولشویی در آمریکای شمالی به شمار می‌رود. شرایط نامطلوب پولشویی در کانادا در حالی است که این کشور عضو رسمی نهاد «اف.ای.تی.اف» و یکی از اصلی‌ترین مؤسسان آن است. رویترز در گزارشی دیگر با‌ اشاره به پولشویی گسترده در دانمارک می‌نویسد: رژیم فعلی اعمال جرایم در سراسر اروپا به طرز عجیبی نابسامان است. تاکنون جرایم ضد پولشویی در دانمارک، آلمان و اسپانیا یا بی‌نام و نشان مانده و یا منتشر نشده و قرار است بانک مرکزی اروپا در مورد بانک‌هایی که در معرض خطر بالای پولشویی هستند، تحقیقاتش را گسترده‌تر کند. این اقدام از طریق راه‌اندازی شبکه‌ای از نهادهای دیده بان برای تبادل اطلاعات در مورد این مسئله انجام می‌شود.این روش، نخستین پاسخ قاطع از سوی ساز و کار نظارتی واحد بانک مرکزی اروپا به یک سری رسوایی در زمینه پولشویی بوده و بانک‌های دانمارک، مالت و لتونی را در ماه‌های اخیر هدف قرار داده است.ساز و کار نظارتی واحد، دفتری در زمینه مبارزه با پولشویی را به منظور گردآوری اطلاعات و استفاده مشترک از آن راه‌اندازی می‌کند.» رویترز در گزارش خود تاکید می‌کند که کشورهای عضو اتحادیه اروپا در زمینه اصلاحات پیشنهادی کمیسیون اروپا برای مبارزه با پولشویی و بررسی و بازبینی قوانین مربوط به نظارت بر بانک‌ها به منظور مقابله با پولشویی، اختلاف نظر دارند. این اصلاحات به مرجع بانکداری اروپا قدرت بیشتری برای مبارزه با جرایم مالی می‌بخشد. مرجع جدید باید از استانداردهای بالایی در زمینه استقلال و مدیریت، انتشار همه تصمیمات و همچنین اختیار وضع جرایم سنگین برای جلوگیری از تخلفات برخوردار باشد.»
نتیجه گیری
بر اساس آنچه گفته شد بزرگترین حجم پولشویی سالیانه دنیا در اروپا و آمریکا انجام می‌شود و علیرغم عضویت در «اف.ای.تی.اف» این نهاد مالی در کشف، افشا، مجازات و جلوگیری از این حجم گسترده از پولشویی ناتوان و
 ناکار آمد است. از سوی دیگر، بنا به گفته مسئولین صلاحیت‌دار دولتی در بانک مرکزی ایران، مقدار پولشویی انجام گرفته در کشور جهت مقایسه با آنچه در بازارهای مالی اروپا، آمریکا و آسیای شرقی اتفاق می‌افتد رقم بسیار ناچیزی است که می‌توان از طریق قانون مصوب داخلی جلوی آن را گرفت لذا به نظر می‌رسد این استدلال که پیوستن ایران به «اف.ای.تی.اف» برای مقابله با پولشویی ضروری است، از اساس سست است. چرا که عضویت یا عدم عضویت در «اف.ای.تی.اف» مانعی برای پولشویی در کشورها و از جمله ایران نیست و موافقان پیوستن ایران به این نهاد باید دلایل دیگری را ارائه کنند.
 (https://www.unodc.org/unodc/en/money-laundering/globalization.html)
(/82779354 http://www.irna.ir/fa/News )

 (https://www.taxjustice.net /2018/01/30/2018fsi)

کارلوس و ماکسیما دولت و پراید!(یادداشت روز)

 

چند روز پیش کارلوس گون، غول خودروسازی دنیا در توکیو دستگیر شد. وی اصالت لبنانی و تابعیت فرانسوی دارد و در برزیل متولد شده است. وی همزمان مدیر شرکت‌های نیسان، رنو و میتسوبیشی است. گون هنگامی نیسان را تحویل گرفت که این شرکت 20 میلیارد دلار بدهی داشت و قریب به اتفاق محصولات آن زیان‌ده بودند. روند سوددهی شرکت از همان سال اول مدیریت وی آغاز و چهار سال بعد همه بدهی آن تسویه شده بود. از هر دو خودروی تولیدی در دنیا، یک خودرو در شرکت‌های تحت مدیریت وی تولید می‌شود. کارلوس گون که به «قاتل هزینه‌ها» مشهور است، با نجات نیسان و رنو از ورشکستگی و بحران، به قهرمان ملی ژاپن تبدیل شد.
نکته مهم علت دستگیری این مدیر موفق و بین‌المللی صنعت خودروسازی است. از سال 2010 مدیران شرکت‌های ژاپنی که سالانه بیش از 100 میلیون ین درآمد دارند، موظف به اعلام درآمد خود شدند. تحقیقات درباره پرونده وی در جریان است و احتمال دارد وی مجبور باشد به خاطر پنهان کردن میزان واقعی درآمدش سالها آب خنک بخورد.
یکی از دلایل فاصله فراوان خودروهای ایرانی با ژاپنی در همین نوع برخورد نهفته است. برای ژاپنی‌ها، قانون زینت‌المجالس نیست که تخلف از آن قابل اغماض و چشم‌پوشی باشد. حتی اگر آن فرد متخلف، قهرمان صنعتی ژاپن و نجات‌دهنده شرکت‌های بزرگ باشد. آنچه موجب برخورد با کارلوس گون شده، قانونی در زمینه شفافیت است. وی با اعلام نکردن تمام درآمد خود، شفافیت را مخدوش کرده است. عدم شفافیت، تبعات بعدی را به همراه دارد که یکی از آنها می‌تواند فرار مالیاتی باشد. مقایسه این میزان از جدیت و اهتمام ژاپنی‌ها نسبت به شفافیت با وضعیت شفافیت دو خودروساز بزرگ ایرانی، چیزی شبیه مقایسه ماکسیما و پراید است. وضعیت دولتی یا خصوصی بودن این دو خودروساز هنوز مشخص نیست. وقتی موقع حسابرسی و پاسخگویی به نهادهای نظارتی می‌رسد، ادعای خصوصی بودن می‌کنند و وقتی به مشکل می‌خورند دست خود را مقابل دولت دراز می‌کنند و کمک‌های مالی کلان می‌گیرند. رانت‌های دولتی و انحصار ویژه‌ای که از آن برخوردارند، داستان دیگری است. با چنین وضعیتی، توقع شفافیت در هزینه‌های شرکت و درآمد مدیران آن بیشتر شبیه شوخی است و تعجب و پرسش از کیفیت پایین محصولات نیز مانند پرسش از چرایی سفیدی ماست است!
برخورد با مدیرعامل نیسان و بازداشت وی در حالی صورت می‌گیرد که در کشور ما نیز طی ماه‌های اخیر موضوعات و پرونده‌های مهمی در جریان است. واگذاری رانتی دلار 4200 تومانی در بهار امسال که به گفته مسئولان 18 میلیارد دلار را به باد داد یکی از اصلی‌ترین این موضوعات است. 18 میلیارد دلاری که برای ورود هر یک سنت آن به کشور، عرق‌ها ریخته شده، هزار و یک مانع و مشکل پشت سر گذاشته شده و در جنگی تمام‌عیار با دشمن به‌دست آمده، به‌راحتی و بدون حساب و کتاب در اختیار این نورچشمی و آن رفیق حزبی گذاشته شد تا صرف واردات سطل آشغال و بادکنک و غذای سگ و گربه و مشتی دیگر از این مزخرفات شود! شرکت واردات خودرو، چای‌ساز وارد کرد و 24 میلیون یورو (به ارزش بیش از 330 میلیارد تومان) به دو نفر اعطا شده که وجود خارجی ندارند! لیستی که به قول کارشناسان شرم‌آور است.
مسئول اصلی این فساد کلان اقتصادی، وزارت صمت و بانک مرکزی بوده و هستند. وزارت صمت از این جهت که مسئول ثبت سفارش این واردات بود و بانک مرکزی نیز به دلیل مسئولیتش در اعطای این مبالغ ارزی. ظرف چهار ماه نخست سال 250 میلیارد تومان ثبت سفارش واردات انجام شد، یعنی چیزی حدود 4 برابر دوره‌های مشابه پیشین. نتیجه
چه شد؟ آقای محمد شریعتمداری وزیر سابق صمت که در شرف استیضاح بود، ناگهان استعفا داده و به‌عنوان
نامزد وزارت کار معرفی شده و از مجلس نیز رای اعتماد می‌گیرد! نمایندگان محترمی که چشم خود را به روی این وضعیت بستند و از قضا مخالف شفاف‌سازی آرای خود نیز هستند، گویا خود را بی‌نیاز از پاسخگویی به جامعه می‌بینند اما ان‌شاءالله پاسخی برای روز حساب داشته باشند.
عملکرد مدیرکل بانک مرکزی و معاون ارزی وی نیز قصه پرغصه دیگری است. در حالی که قصور و تخلف این نهاد در فساد ارز دولتی باید مورد بررسی و برخورد جدی قرار گیرد، طرح تحقیق و تفحص از آن در مجلس به تعویق می‌افتد و آقای رئیس‌جمهور رئیس‌کل پیشین این بانک را به عنوان مشاور خود برمی‌گزیند. چه برداشت و استنباطی از این حکم می‌توان داشت؟ آیا جز این است که این حکم پوششی برای عدم برخورد جدی با وی است؟ انتصاب احد عراقچی بدون کمترین تجربه‌ای در این زمینه به عنوان معاون ارزی بانک مرکزی در شرایطی که کشور درگیر جنگ تمام عیار اقتصادی و ارزی است، بر چه اساس و با کدام ضابطه صورت گرفت؟ کسی پرسید و بررسی کرد که وی در مسئولیت‌های پیشین چه عملکردی داشته که به چنین پست حساسی منصوب می‌شود؟
قهرمان صنعتی ژاپن که در بخش خصوصی نیز فعال بوده به دلیل اظهار خلاف درآمد خود بازداشت و زندانی می‌شود اما دولت که باید مدعی اول و عامل اصلی رعایت و عمل به قانون باشد بیش از 9 ماه است که ماده 29 قانون برنامه ششم توسعه را اجرا نکرده و هر بار در این زمینه سؤال می‌شود، وعده فردا می‌دهد. قانونی که بر اساس آن باید دولت با راه‌اندازی سامانه‌ای عمومی، حقوق و مزایای مدیران را در آن اعلام کند. جناب جمشید انصاری معاون رئیس‌جمهور و رئیس‌ سازمان اداری و استخدامی کشور اگر می‌خواست با دست این اطلاعات را بر روی سنگ حجاری کند هم تا کنون باید قانون اجرایی می‌شد!
قانون اخذ مالیات از خانه‌های خالی سه سال است که خاک می‌خورد و دستگاه‌های مختلف اجرای آن را به همدیگر پاس می‌دهند. مورد مثال زدنی دیگر از خاک خوردن قانون، قطع یارانه ثروتمندان است که به دلایل واهی و عمدتاً سیاسی و انتخاباتی عملیاتی نمی‌شود. دولت به جای عمل به قانون و وظیفه خود وارد بازی با افکار عمومی شده و مدعی می‌شود به حساب مردم سرک نمی‌کشد! همین دولت که افتخارش سرک نکشیدن به حساب مردم است، چند سال مدعی می‌شود پولشویی گسترده‌ای در کشور انجام می‌شود و برای مقابله با آن باید دستورات تحمیلی -بخوانید خودتحریمی- FATF را اجرا کرد! مگر کارمند یک‌لاقبا و کارگر مستضعف چه دارد که از سرک کشیدن به حسابش نگران باشد؟! کارمند و کارگر
و معلم و بقال و راننده از محاسبه و نظارت مالی هراس دارد یا آن اخلالگر اقتصادی و ابر بدهکار بانکی که گردش مالی چند صد و چند هزار میلیارد تومانی دارد و حاضر نیست از یارانه 45 هزار تومانی هم بگذرد؟!
مملکت با تعارف و چشم پوشی از فلان ماده و تبصره تراشی برای دور زدن قانون قابل اداره نیست. باید مو را از ماست کشید. حراست‌ها وظیفه‌ای خطیر و سنگین در این میان دارند و نباید اجازه داد چشم تیزبین و حواس آنها از میدان وظیفه خود، سرگرم جای دیگری باشد. شاید بد نباشد که آغاز کار از پاسخ به این سؤال باشد که چند نفر از مسئولین حراست‌ها را عضو هیئت‌مدیره فلان شرکت دولتی یا شبه دولتی کرده‌اند؟!

 
محمد صرفی

تلگرام!(گفت و شنود)

 

گفت: روزنامه آمریکایی فارین‌پالیسی در گزارشی آورده است؛ تلگرام با انتشار خبر‌های دروغ ارزش پول ایران را نابود کرد.
گفتم: بعضی‌ها در دولت، تلگرام را خط قرمز می‌دانستند و با فیلتر شدن آن به شدت مخالفت می‌کردند و هنوز هم سنگ تلگرام را به سینه می‌زنند!
گفت: یعنی از گزارش‌ها و خبرهای دروغ و جهت‌دار آن اطلاع نداشتند؟! تلگرام تلاش گسترده‌ای را برای آلوده کردن فضای سیاسی و فرهنگی کشورمان تدارک دیده و در آشفتگی بازار ارز و فروپاشی جایگاه پول ملی سر از پا نمی‌شناخت. بعید است این حرکت تلگرام از نگاه مسئولان ذی‌ریط پنهان مانده باشد!
گفتم: صاحبنظران و کارشناسان دلسوز هم بارها در این‌باره به دولت و وزارت ارتباطات هشدار داده بودند.
گفت: حالا که تلگرام پول ملی را به نابودی کشانده است، آقایان در مقابل هشدار‌های کارشناسان چه پاسخی دارند؟!
گفتم: طرف داشت گربه را می‌شست، به او گفتند؛ نشور می‌میرد، اما توجهی نکرد. یک‌ساعت بعد، دیدند گربه مرده است، به طرف اعتراض کردند که مگر نگفتیم نشور می‌میرد؟! جواب داد؛ می‌شستمش که نمرد، وقتی داشتم می‌چلاندمش مرد!

فارین پالیسی: تلگرام با خبرهای دروغ ارزش پول ایران را نابود کرد

 
نشریه آمریکایی فارین پالیسی در گزارشی انتشار گسترده اخبار دروغ توسط پیام رسان تلگرام را عامل اصلی نابودی ارزش پول ملی ایران معرفی کرد.

سرویس سیاسی-

فارین پالیسی در گزارش خود نوشت؛ رئیس‌جمهور ایران زمان قابل ملاحظه‌ای را در دوران انتخاباتی ریاست جمهوری صرف پیام رسان تلگرام کرد. در آن دوران بخشی از مردم به اخبار تلگرام اطمینان می‌کردند تا بتوانند در رابطه با کاندید مورد علاقه خود، «حسن روحانی» اطلاعاتی را کسب نمایند. اما تنها یک سال بعد، تلگرام بلای جان روحانی شد و این اپلیکیشن مرکز شتاب دهنده نابودی ارز ایران شد.
برخی از ایرانی‌ها از پیام رسان «تلگرام» برای‌اشاعه شایعات و اخبار نادرست در رابطه با نوسانات ارزی استفاده می‌کنند تا برای خود سودآوری کنند. ریال ایرانی تا ماه «می» جاری در مسیری با ثبات گام بر می‌داشت اما هنگامی که ترامپ از توافق هسته‌ای خارج شد اوضاع هم دگرگون شد. بهای دلار سیر صعودی به خود گرفت و حتی هنگامی که روحانی در نیویورک بسر می‌برد تا در مجمع عمومی سازمان سخنرانی داشته باشد، این قیمت به 19 هزار تومان هم رسید.
اما حقیقتا این تحریم‌های آمریکا و ضعف ساختاری اقتصاد ایران نبود که به تنهایی باعث بی‌ارزش شدن ریال شد. بلکه تاثیر حقیقی و عمده در این بین را گردش اطلاعات غلط و شایعاتی گذاشت که در فضای «تلگرام» در میان مردم دست به دست می‌شد.
به گزارش فارین پالیسی، صراف‌های حرفه‌ای ایران از فضای تلگرام استفاده کردند تا از فضای عدم شفافیت بازار سیاه برای کسب سود حداکثری سوءاستفاده کنند. ایرانی‌ها هم در این بین به پست‌ها و اطلاعات رد و بدل شده در تلگرام اطمینان می‌کردند و اطلاعات خود را بدین واسطه تکمیل می‌کردند. برخی از کانال‌های تلگرامی با داشتن بیش از 2 میلیون عضو نقش اساسی‌ای را در تعیین نرخ ارز ایفا کردند. حتی برخی از کانال‌ها اخبارهای مثبت اقتصادی در رابطه با بی‌تاثیر بودن تحریم‌های نفتی آمریکا علیه ایران را سانسور هم می‌کردند. در مقابل رسانه‌های مورد اطمینان و وابسته به حاکمیت هم تلاش بسیاری کردند تا جنگ روانی و شایعاتی که در تلگرام مطرح شده بود را خنثی کنند. این رسانه‌ها دائما اعلام می‌کردند که این اخبار صحت ندارد و مبنای‌اشتباهی دارد. مردم هم در این میان سعی می‌کردند تا از ثروت خود محافظت نمایند و به خیابان فردوسی روانه شدند تا ریال‌های خود را بفروشند و دلار بگیرند تا بدین ترتیب ثروت خود را از دست ندهند.
زمانی که ریال ارزش خود را روز به روز بیش‌تر از دست می‌داد حاکمیت وارد میدان شد و اقداماتی را برای آرام کردن بازار انجام داد. ممنوع کردن فروش دلار از جمله این اقدامات بود. روشی که فقط شفافیت را از بین برد و فضا را برای سودجویان بیش از گذشته فراهم کرد.
در هفته‌های گذشته و هنگامی که ریال مجددا در حال باز پس گیری ارزش خود بود، کانال‌های تلگرامی در برابر اخبار مثبت مقاومت کردند. اخبار گران شدن ریال را با تاخیر قابل توجهی گزارش می‌کردند و بعضی گروه‌ها هم حتی اطلاعات غلطی را به مردم مخابره می‌کردند.علت اصلی ارزان‌تر بودن ریال از آنچه که باید باشد به دلیل تاثیرات روانی‌ای است که هم دولت آمریکا و هم فضای تلگرامی ایجاد می‌کند.

یک نفر در کسوت روحانیت منکر وجوب حجاب شد!

سیدالعلمایی در تبریز بود که تا آن تاریخ آدم محترمی بود. رضاخان از او سؤال کرده بود که آیا حجاب در قرآن یا سنت هست یا نه؟ او هم به خاطر اینکه از این فرصت استفاده و جایگاهی پیدا کند، برای خوشامد رضاخان گفته بود که ما سندی برای ضرورت حجاب نداریم!
محمدرضا کائینی

روز‌هایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز فاجعه کشتار در مسجدگوهرشاد آستان قدس رضوی است. تبلیغات دامنه‌دار و البته بی‌محتوای دشمنان نظام اسلامی و نیز ناآگاهی نسل سوم و چهارم انقلاب از ماوقع، ضرورت بازخوانی روایت‌ها درباره دستیازی رضاخان به فرهنگ و لباس ایرانیان را ناگزیر ساخته است. آنچه پیش روی شماست، خوانشی تحلیلی از این روایت‌هاست که به این مناسبت تاریخی به شما تقدیم می‌شود. امید آنکه مقبول افتد.

آیت‌الله سیدعزالدین زنجانی: سفر به ترکیه رضاخان را به کشف حجاب مصمم کرد
آیت‌الله‌العظمی سید عزالدین حسینی‌زنجانی از مراجع تقلید مقیم شهر مشهد و از شاهدان بسیاری از وقایع روزگار خویش بود. علاوه بر این، وی فرزند مرحوم آیت‌الله سیدمحمود امام جمعه زنجانی بود که در مبارزه با رضاخان ید طولایی داشت. وی در گفت‌وشنودی، درباره زمینه‌های فکری و عملی کشف حجاب رضاخانی می‌گوید: «اقدامات رضاخان به الزام مردم در پوشیدن لباس‌های متحدالشکل و پس از آن کشف حجاب مقدماتی داشت که سعی می‌کنم به آن‌ها اشاره کنم. می‌دانید که رضاخان در آغاز سلطنتش زیاد تظاهر به مذهب و علاقه به علما می‌کرد، اما به مرور و پس از آنکه پایه‌های سلطنتش تحکیم شد، باطن خود را نشان داد. علاوه بر این، یکی دو تا اتفاق هم موجب شد که او خباثت بیشتری از خود نشان بدهد. یکی از آن‌ها سفر به ترکیه بود که آتاتورک روی او تأثیر زیادی گذاشت، چون او قبلاً در آنجا همین کار‌ها را کرده بود. خاطرم هست عده‌ای از مؤمنین که بعد‌ها به نجف و به دیدن آیت‌الله حکیم آمده بودند، نقل می‌کردند که در ترکیه قبر‌های چند طبقه‌ای هست که مربوط به علماست و آن‌ها کسانی هستند که حاضر نشدند زیر بار قانون لباس متحدالشکل بروند و آتاتورک کلاه شاپو را با میخ بر سر آن‌ها کوبید و جمع زیادی از علما را به این شکل شهید کرد که الان مقابر آن‌ها هست. هنگامی که رضاخان از آن سفر برگشت، سلسله اقداماتی از جمله اجبار لباس متحدالشکل و کشف حجاب را شروع کرد. او در این مورد هم می‌خواست برای خودش مستمسکی درست کند و حرف‌هایی هم می‌زد و می‌گفت: دین به لباس نیست و به دل آدم است و از یکی دو نفر آدم‌های دین‌فروش هم مجوز‌هایی را دریافت کرد. سیدالعلمایی در تبریز بود که تا آن تاریخ آدم محترمی بود. خاطرم هست یک بار که او می‌خواست از زنجان عبور کند، اکثر مردم زنجان به استقبالش رفتند. رضاخان، چون خودش در زمینه‌های گوناگون و به‌خصوص مسائل دینی شعور نفی و اثبات نداشت، از او سؤال کرده بود که آیا حجاب در قرآن یا سنت هست یا نه؟ او هم به خاطر اینکه از این فرصت استفاده و جایگاهی پیدا کند، برای خوشامد رضاخان گفته بود که ما سندی برای ضرورت حجاب نداریم. رضاخان هم به فتوای این گونه افراد استناد می‌کرد. همیشه آدم‌ها و گرو‌ه‌هایی که می‌خواهند با دین ستیزه کنند، نمی‌آیند بگویند ما با اصل دین مخالف هستیم، بلکه به حرف‌های شاذ و نادر این سنخ افراد استناد می‌کنند. خاطرم هست که وقتی از پدرم در مورد رضاخان استفتا کردم، ایشان حکم به ارتداد او داد، چون حجاب از ضروریات دین است و رضاخان منکر آن و بنابراین مرتد بود. آن روز‌ها جو وحشتی سایه انداخته بود و برخی از روی مصلحت‌سنجی یا اشکالاتی که در ذهنشان بود، از پدرم درباره این فتوایی که داده بود، سؤال پرسیدند. ایشان گفتند: «من در ارتداد رضاخان شک ندارم، بلکه شک دارم در کسی که در ارتداد و کفر رضاخان شک داشته باشد.» این فتوای ایشان بازتاب‌هایی هم داشت.»

علامه بهلول گنابادی:آیت‌الله اصفهانی گفت: به مصاف رضاخان برو!
زنده‌یاد علامه شیخ‌محمدتقی بهلول‌گنابادی از فعالان مبارزه با رویکرد‌های هویت‌زدایانه رضاخانی است که نام او با واقعه تاریخی مسجد گوهرشاد گره خورده است. او آغاز مصاف خویش با حاکمیت وقت را انگیزه شخصی و توصیه مرجع خویش آیت‌الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی می‌داند و در این باره می‌گوید: «وقتی همراه با مادرم برای اولین بار به زیارت عتبات رفتم، در کربلا، مرجع بزرگ وقت آیت‌الله اصفهانی که هر سال از اول تا پانزدهم شعبان به کربلا می‌آمدند و در حرم امام حسین (ع)، صحن باب‌القبله نماز می‌خواندند، از من دعوت کردند که در آن ۱۵ شب منبر بروم. ایشان خودشان هم در جلسات حاضر می‌شدند و به سخنرانی‌های من گوش می‌دادند. بعد از پانزدهم ماه شعبان هنگامی که آقای اصفهانی خواستند به نجف برگردند، از من خواستند با ایشان به نجف و در آنجا هم منبر بروم و به اتفاق ایشان به نجف رفتیم. در یکی از روز‌ها که در محضر ایشان بودم از من پرسیدند: به عراق آمده‌ای که زیارت کنی یا ادامه تحصیل بدهی؟ گفتم: در حال حاضر برای زیارت آمده‌ام، اما به زودی به ایران برمی‌گردم و سپس برای ادامه تحصیل به نجف می‌آیم و درس خارج را ادامه می‌دهم. ایشان بلافاصله پرسیدند: از چه کسی تقلید می‌کنی؟ عرض کردم: از حضرتعالی. فرمودند: من فتوا می‌دهم حضور شما در درس خارج، حتی برای رسیدن به اجتهاد حرام است. الان منبر رفتن شما و تشویق و تحریک مردم به ایستادگی در مقابل رضاشاه و اعمال و قوانین ظالمانه‌اش واجب عینی است. ما مجتهد زیاد داریم، اما مبلّغ مبارز کم داریم. تا هنگامی که شما مجتهد بشوی، رضاشاه چیزی از دین و مذهب باقی نگذاشته و دیگر مسلمانی نمی‌ماند تا از شما تقلید کند! گفتم: آمادگی این کار را دارم و اساساً چند وقت است که این کار را شروع کرده‌ام. ایشان در ادامه توصیه کردند: در آغاز، شیوه تبلیغ شما باید با لحن آرام باشد و مردم را با محبت به وظایفشان در نماز و روزه و حج و دیگر واجبات و محرمات آشنا کنید. فعلاً هیچ کس را به خاطر نداشتن حجاب یا استعمال مسکرات و سایر محرمات مورد تعرض قرار ندهید. اولویت در مبارزه با حاکم جبار است! من، چون تصمیم گرفته بودم به شکلی وسیع به جهاد علیه رضاخان بپردازم و لازمه این کار تردد بین شهر‌های مختلف برای برانگیختن و شوراندن مردم بود، دائماً نگران همسرم بودم که زنی با ایمان بود. بخشی از این نگرانی برای تنهایی او بود و بخشی هم از این واهمه داشتم که مقامات حکومتی برای تحت فشار قرار دادن من به آزار او بپردازند. به همین خاطر به او گفتم: آیا موافقی همان گونه که با رضایت و دوستی با هم ازدواج کردیم، حالا هم با کمال رضایت از هم جدا شویم؟ او گفت: به خاطر جهاد در راه خدا، هر تصمیمی که تو بگیری من موافقم. البته این تصمیم برایم بسیار سخت بود، اما برای انجام هدف بزرگم که مبارزه در راه خدا بود، آن را عملی کردم. بعد از طلاق به این نتیجه رسیدم که اگر بعد از جدایی از او بخواهم به مبارزه با رژیم ادامه دهم، باز هم دولت او را راحت نمی‌گذارد، لذا پس از سپری شدن مدت عده شرعی، او را به ازدواج یکی از دوستانم در سبزوار درآوردم. این شخص در بافندگی فرش و سجاده کار می‌کرد و همسرش مدتی قبل فوت شده بود.»

استاد سیدهادی خسروشاهی: به علما عمداً مجوز عمامه داده نمی‌شد!
آیت‌الله استاد سیدهادی خسروشاهی فرزند مرحوم آیت‌الله سیدمرتضی خسروشاهی است که در مخالفت با سیاست‌های رضاخانی، مدت‌ها به شهر سمنان تبعید شده بود. وی درباره زمینه‌های فرهنگ‌زدایی رضاخان از جامعه ایرانی و واکنش علما و مردم بدان می‌گوید: «قبل از جریان کشف حجاب و اقدامات ضداسلامی و غیر مشروع رضاخان، می‌دانیم که او پابرهنه و گل به سر و سینه مالیده، در جلوی دسته‌های عزاداری حرکت می‌کرده و به سینه‌زنی می‌پرداخته است ولی پس از تثبیت پایه‌های سلطنت و قدرت، به کمک بیگانگان، کم‌کم به اقداماتی دست زد که برخلاف موازین مسلم شرعی یا سنت‌های مشروع و مرسوم مردم مسلمان ایران بود. او حوزه‌های علمیه را محدود و برای عمامه‌گذاری علما شرایطی را تعیین کرد، به این معنا که علما برای داشتن عمامه، می‌بایست از شهربانی کل مجوز می‌گرفتند! و البته به اغلب آن‌ها هم این مجوز داده نمی‌شد. در واقع برنامه خلع لباس علما عملاً به مورد اجرا گذاشته شد و از سوی دیگر تشکیل مجالس عزاداری حسینی و روضه‌خوانی ممنوع گردید. رضاخان پس از سفر به ترکیه و دیدار با آتاتورک، برای ایجاد تمدنی بزرگ!، به متحدالشکل ساختن اجباری لباس مردان و گذاشتن کلاه پهلوی پرداخت تا زمینه برای کشف حجاب آماده شود. در مراحل پیشین، در همه بلاد ایران، کم و بیش مقاومت‌هایی از سوی علما و وعاظ و مردم مسلمان به عمل آمده بود. در تبریز هم آقایان علما از جمله آیت‌الله آقا میرزا صادق آقا و آیت‌الله آقای انگجی بزرگ و پدر بنده، در رهبری و اداره این مقاومت‌ها، هر کدام به نوبه خود، نقشی داشتند و به همین دلیل مورد غضب! رضاخانی واقع شده بودند. در مورد مسئله کشف حجاب که مخالفت رسمی با موازین اسلامی و مسائل قطعی شرعی بود، مخالفت‌ها شدیدتر شد و اوج گرفت و، چون این اقدامات کم‌کم در همه بلاد ایران گسترش می‌یافت، رضاخان برای سرکوب حرکت، علمای تراز اول چند شهر بزرگ مانند: مشهد، تبریز و... را دستگیر و تبعید یا زندانی کرد، از جمله مرحوم آیت‌الله آقا میرزا صادق آقا را به قم تبعید نمود، آیت‌الله آقامیرزا ابوالحسن انگجی را در یکی از روستا‌های اطراف سنندج، تحت اقامت جبری قرار داد و مرحوم آیت‌الله سید مرتضی خسروشاهی را هم همراه عده‌ای دیگر از علمای تبریز از جمله آقامیرزا احمد مجتهد تبریزی و آقا میرزا عبدالعلی مجتهد تبریزی که هر دو از برادران آقا میرزا صادق آقا بودند، دستگیر کرد و به زندانی در سمنان فرستاد. اتهام این آقایان، تحریک مردم علیه حکومت قانونی! و به اصطلاح اقدام علیه امنیت ملی بود و فرزند رضاخان هم بعدها، با توسل به این اصطلاح، افراد را دستگیر و زندانی یا تبعید می‌کرد. ظاهراً این تبعید مدت مدیدی طول کشیده بود و پس از آنکه علمای تبعیدی بلاد، اجازه یافتند که به شهر‌های خود بازگردند، مرحوم ابوی هم به تبریز بازگشتند، ولی علمای دیگری، چون والد محترم مقام معظم رهبری، آیت‌الله آقا سید جواد تبریزی، آیت‌الله سید یونس اردبیلی و آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی که خود به خراسان آمده بودند، در مشهد مقدس مقیم شدند و به بلاد خود بازنگشتند.»

آیت‌الله محمد واعظ‌زاده:مبارزه با رضاخان، از بدنه حکومت او نیز حمایت می‌شد!
زنده‌یاد آیت‌الله حاج‌شیخ محمد واعظ‌زاده خراسانی، فرزند مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی از فعالان قیام مسجد گوهرشاد بود. گذشته از این مهم، آن فقید سعید، خویش در دوران خردسالی از شاهدان این حرکت به شمار می‌رفت و از آن خاطراتی داشت. وی درباره نسبت فعالان حرکت گوهرشاد با برخی از افراد در بدنه حکومت رضاخان می‌گوید: «پدرم عقیده‌اش این بود که در جریان مسجد گوهرشاد در خود دستگاه کسانی بودند که بهلول را تأیید می‌کردند؛ یعنی با معترضین مسجد گوهرشاد، هم‌عقیده بودند. البته بعد‌ها اسدی را متهم کردند که او از بهلول حمایت می‌کرده است. ایشان می‌گفت: بهلول آمد و منبر رفت و مردم دور او را گرفتند؛ بعد یک روز او را دستگیر کردند و به جای اینکه از مسجد بیرون بفرستند، به کشیک‌خانه صحن کهنه بردند و پشت شیشه نشاندند و بعد هم ظاهراً برخی عمال دولت و حضار، مردم را جمع کردند که بیایید برویم او را آزاد کنیم و رفتند و این کار را کردند و به منبر بردند. خود این جریانات در آن وقت غیرعادی بود، والا اگر به او می‌گفتند برو، می‌رفت و احتیاجی به این کار‌ها نبود. از این قبیل شواهد در این جریان دیده می‌شد. هم خود من بعداً متوجه شدم و هم پدرم می‌گفت که در این رخداد، کسانی بوده‌اند که از طرف دولت او را تأیید می‌کردند و می‌خواستند این حادثه اتفاق بیفتد. شاید خود رضاشاه هم با انگیزه‌ای کاملاً مخالف با معترضین، همین را می‌خواسته، چون او هم از این اجتماع و اعتراض، عصبانی بود و می‌خواست آن را سرکوب کند. هنوز کشف حجاب نشده بود. آن‌هایی که این کار‌ها را می‌کردند، می‌خواستند به نوعی در برابر رضاشاه بایستند. برخلاف تصور عده‌ای داستان مسجد گوهرشاد هم برای اعتراض به کشف حجاب نبود، برای مبارزه با متحدالشکل شدن لباس‌ها بود. رضاخان دستور داده بود که همه لباس‌های مختلفی که مردم ایران دارند، یک شکل شود. او کلاهی مثل کلاه‌هایی که الان فرانسوی‌ها دارند، درست کرده بود به نام کلاه پهلوی. به دلیل مخالفت با این کار رضاخان بود که حادثه مسجد گوهرشاد شکل گرفت.»

استاد علی دوانی: بهلول می‌گفت: تلاش کردم تا افراد بیشتری کشته نشوند
پاره‌ای از بحث و سخن‌ها درباره فاجعه مسجد گوهرشاد، معطوف به عملکرد علامه محمدتقی بهلول گنابادی است. استاد علی دوانی، مورخ فقید معاصر پس از آزادی بهلول و سفر وی به عراق، او را در منزل آیت‌الله العظمی سید عبدالله شیرازی ملاقات کرد. طبیعی بود که استاد دوانی از وی پی جوی برخی شایعه‌افکنی‌ها درباره واقعه مسجد گوهرشاد شود. بهلول در پاسخ به وی گفته بود: «من تعجب می‌کنم که دستگاه رضاخان مرا متهم کرد که وابسته به انگلیسی‌ها بوده‌ام و انگلیسی‌ها مرا بردند، در صورتی که خلاف و دروغ بودن آن بسیار روشن است. جریان این بود که وقتی خبر به مشهد رسید، حاج آقا حسین قمی که آن روز در مشهد مرجع بزرگ بود و از طرف علمای مشهد رفته بود به تهران بلکه رضاخان را از دستوری که برای اتحاد شکل داده بود، منصرف سازد که رضاخان گفته بود ایشان را در همان باغ سراج ملک در حضرت عبدالعظیم محصور کنند و وقت ملاقات نداده بود. من با مشورت مرحوم آقا شیخ مرتضی آشتیانی و آیت‌الله‌زاده خراسانی بنای مقاومت گذاشتیم و گفتیم تا آیت‌الله قمی آزاد نشود، دست از تحصن در مسجد گوهرشاد برنمی‌داریم. در یک حمله مأموران به مردم، ۲۲ نفر کشته و ۶۷ نفر زخمی شدند. هفت نفر سرباز هم به مردم پیوستند. در این حمله سربازان شکست خوردند و عقب نشستند و ۱۷۰ تفنگ از سربازان به غنیمت گرفتیم. ۱۵- ۱۰ تفنگ دیگر را هم مردم برداشتند. خبر رسید که جمعیت زیادی از خارج شهر به کمک می‌آیند. ما که دیدیم سربازان دست به قتل‌عام مردم می‌زنند، بنا گذاشتیم فرار کنیم تا افراد بیشتری کشته نشوند، من تعجب می‌کنم چطور درباره من تردید کرده‌اند، چون خود مأموران پس از کشتار مردم مرتب فریاد می‌زدند: مردم، از مسجد خارج شوید. من هم عمامه و قبا را درآوردم و لابه‌لای جمعیت از دری خارج شدم. با هفت نفر از همراهان به در خانه‌ای رسیدیم. زنی در را باز کرد و ما را که شناخت، برد به خانه و پس از هفت، هشت ساعت از کوچه پس‌کوچه‌ها عبور داد و به بیرون شهر رساند. خواستم به روسیه بروم، دیدم دولتش کافر است. قصد کردم به افغانستان بروم که یک دولت متعصب اسلامی بود، به امید اینکه مرا تحت حمایت خود قرار خواهد داد. در مرز دستگیر شدم و، چون مرا به داخل افغانستان بردند، خودم را معرفی کردم و گفتم من برای دفاع از اسلام قیام کرده‌ام و از شما تقاضای پناهندگی سیاسی می‌کنم، ولی آن‌ها ترتیب اثر ندادند و مرا زندانی کردند. جمعاً ۳۱ سال در زندان‌های مختلف افغانستان به سر بردم. آزاد که شدم، به مصر رفتم.»